فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات مادر شهید روزعلی اسدی پس از 27 سال پیکر فرزندش را در آغوش گرفت.
، خیلی سخت است که از جگر گوشه نازنینت بیخبر باشی، سالها از این بیخبری بگذرد و تو ندانی بر سر او چه آمده است.
حاجیه خانم خدیجه جزایری مادر شهید روزعلی اسدی از شهدای شهرستان گتوند خوزستان، یکی از شیر زنان ایران زمین است که سالهای سال از فرزند شهیدش بیاطلاع بود تا اینکه پس از 27 سال چشم انتظاری او به سرآمد و پیکر پاک فرزندش را در آغوش گرفت. *بازگشت رزمنده گردان مالک اشتر
این مادر شهید که مادربزرگ شهید امرالله حیدری و عمه شهیدان یاور و مصطفی جزایری نیز هست از وقتی که خبر شهادت فرزند نوجوان خود را شنید در انتظار بازگشت پیکر پاکش بود ولی خبری نشد تا اینکه امسال همزمان با ایام شهادت حضرت مولا علی (ع) این فراق به پایان رسید و شهید روزعلی اسدی که از سوی گردان مالک اشتر لشکر 7 ولی عصر (عج) خوزستان به جبهه اعزام شده بود به وطن بازگشت. شهید روزعلی اسدی در سال 1350 در شهر گتوند دیده به جهان گشود و از سن 12 سالگی شروع به جبهه رفتن کرد، سرانجام این نوجوان دلیر گتوندی در تاریخ 24 اردیبهشت ماه سال 1365 در عملیات یا مهدی (عج) و منطقه عملیاتی تنگه ابوغریب فکه در استان ایلام به همراه همرزمانش شهید حمید شاهمرادی، شهید علیرضا مقامی، شهید غلامحسین قاسمی و پسر داییش مصطفی جزایری به شهادت رسید که همگی جاویدالاثر شدند، پیکرهای پاک دو تن از شهدا در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) در 25 فروردین ماه سال جاری به وطن بازگشت و در گتوند تشییع شد. *انتقال پیکر مطهر سه دلاورمرد به زادگاه بر اساس برنامهریزیهای انجام شده پیکر مطهر دلامرد مرد گتوندی شهید روزعلی اسدی به همراه همرزمانش شهید حمید شاهمرادی و شهید علی رضا مقامی که پس از سالها توسط کمیته جستجوی مفقودین تفحص و شناسایی شدهاند به گتوند منتقل میشوند تا در روز سه شنبه 8 مرداد ماه مصادف با 21 رمضان سالروز شهادت حضرت امیرالمومنین حیدر (ع) تشییع شوند. پیکر پاک شهید علی رضا مقامی به شهر عقیلی انتقال مییابد و در امامزاده سید سعید روستای ایستادگی آرام میگیرد ولی پیکر دو تن دیگر از شهدا عصر روز شهادت امام علی (ع) در گتوند تشییع و در گلزار شهدای این شهر میهمان دیگر همرزمانشان میشود که توفیق حضور در این مراسم نصیب ما میشود. *خوش آمد گویی شیرزنی به استقامت کوه به همراه دوستم مجتبی آقایی برادر شهید والامقام الله رحم آقایی و فرزندان کوچکش محمدجواد و مینا آقایی رهسپار گتوند میشویم، به شهر که رسیدیم هنوز ساعاتی تا زمان آغاز مراسم تشییع شهدا باقی مانده است، به سپاه پاسداران ناحیه گتوند محلی که شهدا هستند، میرویم. با راهنمایی سربازان سپاه وارد نمازخانه میشویم، مات و مبهوت هستم، اصلاً باورم نمیشود که توفیق زیارت شهدا نصیبم شده و میتوانم تابوت آنها را در آغوش بگیرم. در همین فکر هستم که شیرزنی به استقامت کوه به استقبالمان میاید و حضورمان را خوشآمد میگوید، او را که معرفی میکنند متوجه میشوم مادر شهید روزعلی اسدی است که بعد از 27 سال به وصال فرزندش نائل شده، ولی جای پدر خالی است چون او، چند سال بعد از شهادت فرزند به دیدار معبود شتافت. *رضایت از شهادت فرزند مادر شهید روزعلی اسدی از صبح که به سپاه آمده و بدون خستگی به همه زائران فرزند شهیدش و همرزم گرامیش شهید حمید شاهمرادی خوش آمد میگوید. در کنار تابوت شهید، چند دقیقه در کنار مادر مینشینم و با او هم صحبت میشوم، با لهجه شیرین گتوندی خاطراتی از فرزند شهیدش میگوید و گاهی نیز لبخند بر لب میآورد که نشان از راضی بودن او، از شهادت فرزندش است. *دعا برای بازگشت دیگر شهدای جاویدالاثر حالا او خیالش راحت است که پیکر روزعلی را در برگرفته، برای همه مادران شهدایی که هنوز چشم انتظار بازگشت فرزندشان هستند دعا میکند و از خدا میخواهد که هر چه زودتر خبری از شهدای آنان نیز بیاید تا آرامش یابند. در هنگام صحبت کوتاهش چندین بار از بچههای کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح به خاطر زحماتی که برای تفحص پیکر فرزند شهیدش کشیدهاند تشکر میکند و زیر لب سلامتی آنها را از خدا میخواهد.
از حاجیه خانم جزایری میخواهم برایمان دعا کند و بعد از آن، مادر و فرزند شهید را تنها میگذارم تا حرفهای ناگفته را با هم بگویند. درباره : اخبار روز جهان , خبر , برچسب ها : خنده مادر کنار شهید 15سالهاش+عکس , بازدید : 267 [ 1392/05/13 ] [ 1392/05/13 ] [ هومن آذریان ]
تصاویر/ این قصه را شما روایت کنید!
درباره : اخبار روز جهان , خبر , برچسب ها : تصاویر/ این قصه را شما روایت کنید! , بازدید : 282 [ 1392/05/13 ] [ 1392/05/13 ] [ هومن آذریان ]
ذبح دو افسر ارتش توسط یک نوجوان +۱۸گروههای تروریستی از یک نوجوان سوری برای بریدن سر دو نفر از افسران ارتش این کشور در شهر دیرالزور استفاده کردند.گروههای تروریستی بدر محمد صلیبی را مجبور کردند با شمشیر سر این دو افسر ارتش سوریه را جدا کند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر به نقل ازشبکه تلویزیونی سوریه ،گروههای تروریستی از یک نوجوان سوری برای بریدن سر دو نفر از افسران ارتش این کشور در شهر دیرالزور استفاده کردند. درباره : اخبار روز جهان , خبر , برچسب ها : ذبح دو افسر ارتش توسط یک نوجوان +۱۸ , بازدید : 273 [ 1392/05/11 ] [ 1392/05/11 ] [ هومن آذریان ]
حاشیه های راهپیمایی روز جهانی قدسراهپیمایی روز جهانی قدس همزمان در سراسر کشور با حضور پرشکوه ملت ایران در حال برگزاری است، حضور گسترده کلیمیان تهرانی در راهپیمایی روز قدس برای اعلام انزجار از اقدامات غیر انسانی رژیم صهیونیستی از برجسته ترین حاشیه های راهپیمایی امروز است.
راهپیمایان همچنین به صورت نمادین تابوت صهیونیستم را که بر روی آن عکس هایی از اوباما و رهبران صهیونیسم چسبانده شده است در میدان انقلاب با خود حمل می کنند.
درباره : اخبار روز جهان , خبر , برچسب ها : حاشیه های راهپیمایی روز جهانی قدس , بازدید : 175 [ 1392/05/11 ] [ 1392/05/11 ] [ هومن آذریان ]
ذکر صلوات فینفسه گرهگشایی دارد و از این نظر در کارهای انسان اثر دارد.
رُوِیَ عَنْ حَسَن بن عَلیٍّ العَسکری (علیهما السّلام) قال لِشیعَتِه: أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات.[۱]ترجمه حدیث: امام حسن عسکری (صلوات الله علیه) خطاب به شیعیان خود فرمودند: زیاد به یاد خدا باشید و بسیار به یاد مرگ باشید و فراوان تلاوت قرآن کنید و بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله و سلّم) زیاد صلوات بفرستید. پس بیشک هر صلوات بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله و سلّم) ده حسنه محسوب میشود. انسان آنگاه که ـ نعوذبالله دستخوش غَفَلات و مرتکب خطایا میشود، جهتش این است که خدا را فراموش کرده است و مردن را! اینطور نیست؟! اگر انسان به یاد خدا باشد، اگر انسان به یاد موت باشد، هیچوقت اینطور متهوّرانه گناه نمیکند. لذا امام عسکری(علیه السلام) در این روایت خطاب به شیعیانشان فرمودند زیاد به یاد خدا باشید و زیاد به یاد مرگ باشید. چرا که هر دوی اینها، هم انسان را از گناه باز میدارد و هم از آن طرف، انسان را به سوی اطاعت خدا میکشاند.«وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ»؛ قرآن هم زیاد تلاوت کنید. قرآن کلام الله است و این کلام الهی اثرش این است که انسان را حفظ میکند. بعد حضرت میفرماید: «وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ»؛ و زیاد بر پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درود بفرستید. زیاد صلوات بفرستید. «فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات». یعنی به واسطه هر یک صلوات، دَه حسنه برای انسان نگاشته میشود. این برای انسان، یک جنبه ذخیرهای است. آنهایی که دنبال این هستند، که حسنات را ذخیره کنند، از بهترین ذکرها برای این کار صلوات است. ما اذکار زیادی داریم؛ ولی در بین اذکار، ذکر صلوات غیر مسأله ذخیره حسنه بودنش- که در این روایت هم اشاره شد- خودش کاربرد دارد و گرهگشا است. ما در بین اذکار دو ذکر داریم که اینها سرآمد اذکار هستند. و آن دو عبارت از «صلوات» و «استغفار» است. این دو ذکر کاربرد گرهگشایی دارند.گاهی هم اگر سقفی برای صلوات میگذارند، خیال نکنید که رعایت آن سقف عددیاش، مدخلیّت زیادی داشته باشد. نه! اینگونه نیست. درباره : اخبار روز جهان , خبر , برچسب ها : کاربرد ذکر صلوات , بازدید : 257 [ 1392/05/06 ] [ 1392/05/06 ] [ هومن آذریان ]
وقتي به صندوقدار گفتم حتما اشتباه کرديد چون اين لباس را از قسمت حراج 70 درصد برداشتهام، فقط يک جمله شنيدم: «بله، ميدانم، با تخفيفش دادم خدمتتان. خداي نکرده داريد لباس مارک ميخريد ها، نه يک لباس معمولي!» و اين اتفاق باعث شد ادبياتم قوي شود و بفهمم متضاد واژه مارک، ميشود «معمولي».
،شبي از همين شبها پيامکي برايم فرستاده شد که خبر از يک حراج واقعي ميداد؛ حراج 70 درصد به دليل تغيير فصل! براي اين که پس از مدتها صفايي به کمد لباسهايم داده باشم، به محل حراجي که مغازهاي شيک در بالا شهر بود، رفتم. اما چشمتان روز بد نبيند! بعد از جنگيدن با آن همه آدمي که هجوم آورده بودند براي خريد، با کلي ذوق و شوق يک سوييشرت انتخاب کردم و ايستادم انتهاي صف صندوق. به دليل تبحر صندوقدار در شمارش پول! نوبت خيلي زود به من رسيد و فاکتور من هم صادر شد. اميدوارم هيچ وقت در چنين وضعيتي قرار نگيريد که يک فاکتور چند 80 هزار توماني را بدهند دستتان و شما در جيبتان يک چهارم اين مبلغ را هم نداشته باشيد! وقتي به صندوقدار گفتم حتما اشتباه کرديد چون اين لباس را از قسمت حراج 70 درصد برداشتهام، فقط يک جمله شنيدم: «بله، ميدانم، با تخفيفش دادم خدمتتان. خداي نکرده داريد لباس مارک ميخريد ها، نه يک لباس معمولي!» و اين اتفاق باعث شد ادبياتم قوي شود و بفهمم متضاد واژه مارک، ميشود «معمولي». کشف يک جزيره ناشناخته وسط شهر! بعد از اين تجربه دردناک، دل خوشي از مارک و مارکبازها و مارکفروشها نداشتم. اما بر اساس قانون «مار از پونه بدش ميآيد، پس لاجرم مقابل خانهاش قد ميکشد» قرعه گزارش مارکپوشها هم به نام من خورد! (احتمالا به دليل دارا بودن تجربه ايستادن در صف صندوق يک مغازه خيلي مارک!) اما شايد بتوان گفت که بهترين جا براي شکار مارکپوشها – جهت انجام گفتوگو همان حوالي مغازههاي شيک مارکفروشي باشد. به قول اين کتابهاي موفقيت و شادکامي در 32 ثانيه و اندي، قورباغهمان را همان اول قورت داديم و رفتيم سراغ سختترين جا! داخل يک مجتمع تجاري که قبلترها، از اين و آن تعريف قيمتهاي نجومياش را شنيده بوديم. داخل اين مجتمع تجاري خيلي خلوت بود، طوري که اول شک کرديم شايد تعطيل است! حتي خيلي از مغازهها خالي از سکنه بودند و بقيه هم تک و توک داخلشان موجود زندهاي ديده ميشد. اما با اين حال جمعِ گَس، آدولفورودريگوئز، سيسيلي، اِچ اَند اِم، جي اُکس، دولچه گابانا، ريپلي، ماريناپينالدي، ليوجو، بوجي و همه برندهاي معروف در اين مجتمع تجاري جمع جمع است! ارزان اسپانيا، فوقگران مشهد! اولين مغازهاي که نظرم را جلب کرد، دکور عجيب و متفاوتي داشت؛ تلفيقي بود از چندتا درختچه پُربرگ و کوتوله که روي شاخههايش تعدادي پيراهن و شلوار قرار داده بودند. رفتيم داخل مغازه. من و عکاس تنها مشتريهايش بوديم. اين مغازه پوشاک اسپرت يکي از برندهاي معروف اسپانيا را عرضه ميکند؛ از جوراب اسپرت گرفته تا کيف و کفش و کلاه و شلوار و سوييشرت. رفتم سراغ شلوار ليهايي که روي يک ميز در گوشهاي از مغازه جا خوش کرده بودند. خيلي سعي کردم مثل مارکبازها رفتار کنم که البته وقتي ناخودآگاه سوال اولم اين بود که قيمت اين شلوار چند است، کار خراب شد و مجبور شدم لو بدهم اصلا براي چه اينجا هستم! بعد از هماهنگي با چند نفر، بالاخره recorder را روشن کردم. «امير شريف» فروشنده 22ساله و خوش صحبتي است که کلي اطلاعات در اختيار من قرار ميدهد. امير خودش به طور همزمان مشغول تحصيل در 2 تا رشته دانشگاهي است و اينجا هم کار ميکند، او که به پوشيدن لباس مارکدار به دليل کيفيتش علاقه دارد، ميگويد: «البته اکثر آدمهايي که براي خريد ميآيند اينجا، صرفا ميآيند که مارک بخرند و کيفيت برايشان مهم نيست. البته شايد چون ما نمايندگي رسمي اين برند در ايران هستيم و ناممان هم در سايت رسمي آمده است، بدون پرس و جو ميخرند.» وقتي درباره قيمتها پرسيدم، ادامه داد: «اول از همه اين را بگويم که اين برند، جزء ارزانترين برندهاي کَژوآل (همان اسپرت خودمان) توليد اسپانيا محسوب ميشود. براي خريد يک سِت اسپرت چيزي بين يک تا 2 ميليون تومان بايد هزينه کنيد! يا مثلا شلوارهاي ما از 160 تومان شروع ميشوند تا 240 تومان.» خيلي طبيعي است که گنجاندن قيمت يک تا 2 ميليون تومان براي يک لباس کمي در ذهنم سخت باشد! براي همين درباره قشري که از آنها خريد ميکنند، ميپرسم: «ما اينجا اکثراً با مشتريهاي ثابتي سر و کار داريم؛ کساني که براي خريد اولين و آخرين جايي که ميروند همينجاست. البته اين قضيه با توجه به اينکه ما اصلاً هيچ تبليغاتي نداريم، طبيعي است. بعضاً پاساژگردها هم سر و کارشان اينجا ميافتد که خب آنها فقط دنبال کالاي خوب هستند و براي همين ميگردند و ما را پيدا ميکنند.» البته ما مشمول هيچ کدام از اين 2 دسته مشتري امير آقا نميشديم، ما فقط اشتباهي بوديم! جا بهجايي در ويترين؛ ممنوع! ويترين و محيط مغازه خيلي ساده و در عين حال شيک و منظم است. چوب قهوهاي براق که همه جاي مغازه ديده ميشود به همراه نورپردازي دقيق، چشم آدم را خيره ميکند. همه چيز سرجاي خودش چيده شده و مشخص است با يک برند کلاسيک طرف هستيد. فروشنده جوان اين مغازه، به قول خودش با نخ و کوک و قرقره بزرگ شده است، چون شغل خانوادگيشان پوشاک بوده و هست. سينا 25 ساله، الان داخل مغازهاي ايستاده که اولين نماينده رسمي يک برند کلاسيک ايتاليايي است. از همان اول حسابي با حرفهايش ما را غافلگير ميکند: «همه چيز اينجا طبق نظر برندي است که ما نمايندگياش را داريم. مثلا دکور اينجا را هم طراحان ايتاليايي طراحي کردند و خودشان هم سال گذشته آمدند و نصب کردند. من الان اجازه ندارم طبق نظر خودم دکور اينجا را تغيير بدهم. مثلا اگر بخواهم آن کت داخل ويترين را از سمت چپ بردارم بگذارم سمت راست، بايد از تغييرات عکس بگيرم و بفرستم براي شرکت و اگر آنها تائيد کردند، من اين جابهجايي را انجام بدهم.» سينا معتقد است در شهر مشهد هنوز خيليها مارکهاي معتبر لباس را نميشناسند چون محصولات قوي ارائه نشده است. وقتي از سينا درباره قيمت يک سِت کلاسيک ايتاليايي ميپرسم، گرچه تمايلي براي صحبت دربارهاش ندارد اما به حدود 5/1 تا 2 ميليون اشاره ميکند. برايم جالب است بدانم مشتريهاي اين کلاسيکهاي گران قيمت چه کساني هستند که سينا جوابم را اينطور ميدهد: «آدمهايي که ميآيند اينجا، اغلب براي يک مراسم مهم مثل جشن ازدواج خريد ميکنند. حدود 30 تا 35 سال سن دارند و البته تعدادي مشتري ثابت هم دارم. بيشتر فروشم هم مربوط به زمانهاي حراجي است. در کل آدمهايي که ميآيند اينجا خريد ميکنند، درآمدهاي خيلي بالايي دارند و هميشه مارک ميپوشند.» از سينا درباره برندهاي ايراني ميپرسم و کيفيتشان، اما نامي را به خاطر ندارد؛ يا شايد نام قابل توجهي وجود ندارد که آدم بخواهد آن را به خاطر بياورد! اين لباسها کيلويي چند؟! گفتيم شايد بد نباشد به يک مارکفروشي زنانه هم سري بزنيم. انصافاً خواندن اسم اين برند، خودش کلي هنر ميخواهد بس که خارجي است! اين مارک هم اسپانيايي است، از آن مارکهاي پدر و مادردار! از فروشنده اين مغازه که خانم جواني است درباره خلوتي مجتمع تجاري ميپرسيم که خيلي رُک ميگويد: خب قيمتهايمان بالاست و طبيعتاً تعداد مشتريها کم! اين مغازه هم مشتريهاي ثابت دارد که هر 3-2 هفته يکبار براي خريد ميآيند و هر بار يک تا 2 ميليون تومان پول ميدهند و لباس ميخرند. لباسهاي اينجا همه از ابريشم هستند و يکي از دلايل گران بودن و تک بودنشان هم همين است. مثل اينکه طراحان اين برند روي رنگ سوسني تمرکز کردهاند، چون بيشتر لباسهاي روي رگالها، ترکيباتي از همين رنگ است. قيمتهاي اينجا حسابي سرسامآور است؛ طوري که يک ست لباس بين 2 تا 3 ميليون هزينه دارد و يک ست لباس شب به علاوه کيف و کفش چيزي حدود 5 و نيم ميليون تومان! قيمتهايي که فقط براي عده کمي قابل درک است و به قول خانم فروشنده، بقيه آدمهايي که از شهرهاي ديگر گذرشان به اين مغازه ميافتد، بعد از شنيدن قيمتها با خنده از مغازه خارج ميشوند! کفشهاي ميرزا مارکپوش! از مجتمع تجاري ميزنيم بيرون. هنوز اعداد و ارقامي که شنيديم دارد در سرمان بالا و پايين ميرود. مقصد بعديمان را سبکتر انتخاب ميکنيم و ميرويم سمت مارکهاي اسپرت که اين روزها بيشترشان تحت مجوز و در چين توليد ميشوند. مغازه بزرگي است، نبش مجتمع تجاري. داخل مغازه 6-5 نفري مشتري هست اما بيشترشان دست خالي از مغازه ميروند بيرون. مدير مغازه و فروشندهها خيلي گرم برخورد ميکنند، روحيهشان هم مثل پوشاکي که عرضه ميکنند، ورزشي است. قيمتهاي اينجا کمي باورکردنيتر است اما نه براي همه، چرا که فقط براي عده کمي پرداختن 400-300 هزار تومان براي يک جفت کفش، توجيهپذير باشد. اما طبق گفته مدير مجموعه، در ماههاي حراج يعني شهريور و بهمن، فروش خوبي دارند. چون برندي که عرضه ميکنند هم شهرت بسيار زيادي دارد و هم از کيفيت و قيمت مناسبي برخوردار است. درباره مارکبازي ميپرسم که ميگويد: «من خودم هميشه مارک ميپوشم؛ چه اسپرت و چه کلاسيک. چون باور دارم که کيفيت بهتري دارند.» مارک؟! کدام مارک؟! بين حرفهايمان با «علي» مدير فروشگاه آشنا ميشوم. 35 سال دارد و شغل ديگرش معاملات ملک است. از او درباره مارک و مارکبازي ميپرسم. به اعتقاد علي در ايران اصلاً مارک و برند معني ندارد: «به نظر من اينجا، مارک و برند هيچ معنايي ندارد. مارکي که همه بپوشند و ساخت چين و کره باشد که مارک نيست. به نظر من مارک يعني آن محصولاتي که از فرانسه، ايتاليا، اسپانيا و ... ميآيند و تن هرکسي نيست.» علي برندهايي مثل آديداس، پوما و نايک را اصلا برند نميداند و به قول خودش چون چيز ديگري نيست بپوشد، از اينها استفاده ميکند. در اين بازار بيبرندي! علي ترجيح ميدهد زياد به مارکها توجه نکند و فقط دنبال جنسي برود که کيفيت داشته باشد و به او بيايد. مارک ميپوشم، پس هستم! با ميلاد که 18 سال دارد و وقتي دارد با صاحب يک مغازه بر سر قيمت يک شلوار لي حسابي چانه ميزند، هم صحبت ميشوم. سر تا پايش را که نگاه کني ياد توپ 40 تيکه ميافتي، بس که مارکها و رنگهاي جورواجور ازش آويزان است. ميلاد به قول خودش بچه کف بازار است و هميشه توانسته به روزترين لباسها را بخرد: «من و دوتا ديگر از دوستانم، سر خريد هميشه کل کل داريم. وقتي چيزي بخريم و از مد بيفتد، ديگر محال است به آن دست بزنم. مثلا براي تعدادي از شلوارهايي که خريدهام اين اتفاق بعد 3-2 هفته افتاده و من ديگر نپوشيدمشان.» ملاکهاي انتخاب لباسهايش هم در نوع خودش جالب است: «خب بالاخره آدم مجله ميبيند، فيلم ميبيند، در اينترنت ميچرخد. به علاوه، من چون بچه همين دور و برها هستم، مغازههاي اينجا را خوب ميشناسم. ميدانم کدام مغازه کارهاي خز و خيل ميآورد و کدام يکي مد روز. سراغ مارکهاي خاصي هم ميروم؛ از کيف و کفش گرفته تا کلاه کَپي که سرم ميگذارم. تنها مشکل اين است که گاهي پدرم بدقلقي ميکند و پول نميدهد!» مارکبازي با اعمال شاقه! شايد همه شهرهاي ما يک کوچه يا بازارچهاي داشته باشند که اجناسشان خيلي ارزانتر از باقي کوچهها و بازارهاي اصلي آن شهر باشد. اين اتفاق در مشهد، در جايي به نام بازارچه عباسقليخان ميافتد و ما در جستوجوي مارکبازي به آنجا ميرويم تا ببينيم آنجا چه خبر است! عباسقليخان، بازارچهاي است طويل که در طول آن چندين کاروانسرا قرار دارد. در اين کاروانسراها فروشندههايي به فروش اجناس مارکدار خود ممارست ميورزند! به غير از اين کاروانسراها تا دلت بخواهد مغازه و البته دست فروشهايي وجود دارد که براي خريد بدجور پا پيچ شما ميشوند! اينجا ميتوان همه جور کالايي پيدا کرد؛ از کيف و کفش، کاپشن، کيسه خواب، پخش خودرو و گوشي موبايل گرفته تا لپتاپ و تلويزيون LED! آن هم با بهترين مارکهاي موجود در بازارهاي جهاني! ما که فقط دنبال پوشاک بوديم، رفتيم سراغ فروشندههاي اين دست وسايل. انواع کاپشنهاي مارکدار از قماش کاپشنهاي ارتشهاي جهان و با قيمتهاي باورنکردني و همچنين کفشهاي اسپرت 50 هزار توماني که قيمتشان در بازارهاي بالاي شهر از 300 هزارتومان به بالاست در اين بازارچه پيدا مي-شود که البته اگر چانه بزني تا 35 تومان هم ميدهند! برندهايي مثل آديداس، اکو، تيمبرلند، کت و... به وفور اينجا پيدا ميشود و حسابي هم مشتري دارد.در يکي از همين کاروانسراها با مهدي آشنا شدم. او که ساکن خيابان کوهسنگي است، به عشق مارک پوشيدن اين همه راه آمده و پرسان پرسان به اينجا رسيده است. الان هم دارد با دقت کفشهاي تيمبرلند يک دستفروش را پا ميزند تا ببيند کدام بهتر است. درباره مارکبازي و تب پوشيدن برند از او ميپرسم که جواب ميدهد: «همين که از آن سر شهر کوبيدهام آمدهام اينجا، يعني مارک پوشيدن به خريدن کفشهاي بينام و نشان ميارزد. همين بوت تيمبرلندي که الان دارم ميخرم، در سايت سازنده، 298 دلار قيمت دارد که با دلار الان ميشود چيزي حدود 900 هزار تومان. اما من که اينقدر پول ندارم و در ضمن عشق مارک هستم، ميآيم اينجا و با 50-40 هزار تومان همان کفش را ميخرم و حداقل يک سال ميپوشمش!» درباره : اخبار روز جهان , خبر , برچسب ها : ناگفتههایی خواندنی از مارک بازی با اعمال شاقه! , بازدید : 191 [ 1392/05/06 ] [ 1392/05/06 ] [ هومن آذریان ]
برای به ثبت رسیدن یک رکورد مسئولین گینس باید در محل حضور داشته باشند اما برخی مواقع مسئولین نیز از یکسری رکوردها حیرت زده می شوند چرا که در نوع خود واقعا تکرار ناپذیرند.
کتاب گینس هرساله منتشر می شود و رکوردهای مختلف دنیا را در خود جای می دهد. این رکورد ها در رشته های مختلف هستند به طوری که شاید برخی از آن ها را واقعا نشنیده باشید. رکوردهای عجیب در کتاب گینس تعداد کمی ندارند، برخی از این رکوردهای عجیب را شاید قبلا شنیده باشید امروز 5 رکورد که تا به حال حرفی از آن ها نبوده است را بررسی می کنیم: ** بیشترین قاشق روی صورت یکی از رکوردهای کتاب گینس که نمی دانید بیشترین تعداد قاشق روی صورت است. این رکورد با تعداد 16 قاشق برای "جو الیسون" پسر بچه 9 ساله انگلیسی به ثبت رسیده است او در سال 2008 این رکورد را به ثبت رساند به این صورت که 5 قاشق روی پیشانی، 4 عدد بر روی گونه ها، یکی بر روی بینی، دو قاشق بر بالای لب، یکی برای هر گوش و دو قاشق آخر به چانه او چسبیده بود. ** بیشترین تعداد خوردن سوسک این رکورد در سال 2001 به اسم "کن ادواردس" به ثبت رسیده است. این موش گیر بازنشسته در سن 39 سالگی توانست در برنامه تلویزیونی 36 سوسک را در یک دقیقه ببلعد و در پی آن نامش وارد کتاب رکوردهای گینس گشت. این مرد انگلیسی می گوید همیشه کارهای عجیب انجام میدهد به طوری که وقتی یک کار عادی انجام میدهد همه تعجب می کنند. ** رکورد تایپ برعکس "میشل سانتلیا" از ایتالیا پس از یک هفته تلاش توانست رکورد تایپ برعکس کتاب را به نام خودش به ثبت برساند. او بدون آنکه به صفحه مانیتور نگاه کند 67 کتاب شامل 23 هزار صفحه را برعکس تایپ کرد. او توانست با برگه های تایپ شده از کتاب ها یک برج 4 متری ایجاد کند. این رکورد برای سانتالیا در سال 2008 به ثبت رسیده است. ** بلندترین جیغ دنیا یکی از پر سر و صدا ترین رکوردهای گینس در دست خانمی از انگلستان است. او در سال 2000 در یکی از مسابقات جیغ زدن شرکت کرد که توانست در همان میان رکورد گینس را نیز جابه جا کند. صدای این خانم نزدیک به 129 دسی بل شدت دارد. صدای "جل درک" تنها 10 دسی بل از صدای موتور یک جت جنگی کمتر است. **دوچرخه سواری برعکس با ویلون "کریستین آدام" اهل آلمان در سن 4 سالگی توانست دوچرخه سواری را یاد بگیرد، پس از آن در سال 1970 ویلون نوازی را نیز فراگرفت سپس تصمیم گرفت این دو حرفه را با روشی خاص به هم پیوند بزند. او از دهه هفتاد تا به حال رکورد دوچرخه سواری برعکس با ویلون را در اختیار دارد. او در مدت 5 ساعت و 9 دقیقه توانست 60 کیلومتر را دوچرخه سواری برعکس کند در حالی که ویلون می نواخت. درباره : اخبار روز جهان , خبر , برچسب ها : 5 رکورد که هرگز نشنیده اید +عکس , بازدید : 124 [ 1392/05/06 ] [ 1392/05/06 ] [ هومن آذریان ]
رانندگی هیچگاه بدون خطر نبوده است و هرلحظه ممکن است اتفاقی خاص برای شما رخ بدهد حال با این شرایط فرض کنید در مسابقات سرعت نیز شرکت کرده اید و دیگر هر لحظه می تواند اخرین ثانیه های زندگی باشد.
از همان ابتدایی که خودرو اختراع شده است مسابقات اتومبیل ارنی نیز بوده اند و افراد با خودروهای خودشان به مسابقه با یکدیگر پرداخته اند. این مسابقات تلفات زیادی نیز در طول این سال ها برجای گذاشته است. ** مسابقات تی تی یکی از بزرگترین مسابقات موتورسواری هر ساله در جزیره کوچکی در ساحل انگلستان برگزار می شود که نزدیک به 100 سال قدمت دارد. این مسابقات که بانام تی تی شناخته می شوند 4 روز طول می کشد که در آن شرکت کننده ها در بخش سرعت و زمان به رقابت می پردازند. این مسابقات در خیابان های این جزیره انجام می شود به همین علت امنیتی که پیست ها دارند در ان دیده نمی شود. از سال 1907 تا به امروز نزدیک به 230 شرکت کننده جان خودشان را در حین مسابقه از دست داده اند. این تعداد جدا از مجروحین و کشته شدگانی است که در میان تماشاچیان حضور داشتند. ** مسابقات ایندای 500 این مسابقات هر ساله در ماه می در پیست "ایندیاناپلیس" برگزار می شود. این سری مسابقات فرمول یک را می توان معروف ترین مسابقه رانندگی سرعت در دنیا دانست چرا که هر ساله افراد زیادی را به خود جذب می کند. ایندای 500 به غیر از جذابیت های سرعت هر ساله راننده و تماشاچیانی را نیز به کام مرگ می کشاند. از سال 1911 که اولین تصادف در این پیست رخ داد تا به امروز نزدیک به 40 راننده جان خودشان را از دست داده اند. در یک نمونه عجیب در سال 1931 پسر بچه ای که خارج از پیست در حالی بازی بود به خاطر سقوط لاستیک روی سرش جانش را از دست داده بود. این لاستیک پس از تصادفی که در مسابقه رخ داد از پیست خارج شده بود. ** موتودرام در دهه 1930 میلادی مسابقاتی عجیب در پیست "موتودرام" آمریکا برگزار می شد که شباهت های خاصی با ناسکار امروزی داشت. در این مسابقات شرکت کننده ها با موتور یا خودروهایی که ارتقا یافته بودند به بالاترین حد سرعت خود می رسیدند اما با توجه به اینکه خودروهای آن زمان ایمنی لازم را نداشتند به راحتی از کنترل خارج شده و حادثه می آفریدند. مردم در آن سال ها این مسابقات را با نام "قاتل رانندگان" می شناختند. تنها در یکی از حادثه های این پیست 4 کودک از میان تماشاچیان به همراه راننده کشته شدند و نزدیک به 10 نفر هم به شدت زخمی شدند. ** ماکائو جی پی چینی ها هر ساله یکی از رقابت های موتور سواری را در ماه نوامبر برگزار می کنند. در این سری مسابقات که در ماکائو برگزار می شود خودروهای فرمول 3 نیز شرکت می کنند. تمامی شرکت کننده ها در ماکائو از سرعت های بالای 200 کیلومتر برساعت صحبت می کنند و این درحالی است که پیست از مناطق خیابانی نیز تشکیل شده است و پیچ های خطرناک فراوانی در آن دیده می شود. از سال 1967 که اولین تصادف در این پیست رخ داد تا به امروز نزدیک به 50 راننده جان خودشان را در پیچ های خطرناک آن از دست داده اند. ** مسابقات از پاریس تا مادرید یکی از قدیمی ترین و همچنین خطرناک ترین مسابقات اتومبیل رانی در طول تاریخ مسابقاتی بوده است که در سال های 1903 تا سال 1914 درمسیر میان پاریس تا مادرید برگزار می شد. در این مسابقات 275 خودرو شرکت می کردند. این مسابقات به خاطر نبود امکانات و ایمنی در خودروها بسیار خطرناک بود. یکی از اصلی ترین مشکلات این مسابقه جمعیت بسیار زیاد افراد مشتاق بود که گاهی از میان آن ها کسی کشته هم میشد. واژگون شدن و خارج شدن از مسیر یکی از عوامل مهم کشته شدن افراد در این مسابقات بود. ** مسابقات چندهزار مایلی این مسابقات بعد از بسته شدن مسابقات پاریس تا مادرید توسط شرکت پورشه، الفارومئو و فراری آغاز شد. در آن زمان خودروهای بسیار سریع شده بودند اما راننده ها همچنان در سطح بسیار پایینی بودند. این مسابقه از برشا تا رم برگزار می شد اما تصادفات وحشتناکی که در آن رخ داد باعث شد که حتی یکی از خون خوارترین انسان های دنیا "بنیتو موسولینی" به سطوح اید و آن را ممنوع کند. البته سال های بعد از ان همچنان این مسابقه با نام های مختلف در خیابان های شهر برگزار می شد و هر بار تلفات زیادی برجا می گذاشت. این مسابقه در سال 1957 به خاطر یک تصادف بسیار سخت و کشته شدن نزدیک به 12 نفر بسته شد. ** مسابقات باجا 1000 یکی از اولین مسابقات خارج از جاده ای که در دنیا برگزار شده است باجا 1000 نام دارد و در منطقه باجا در جنوب کالیفرنیا برگزار می شود. این مسابقات هر ساله جان انسان های زیادی را گرفته است و تصادف های بسیاری در آن رخ می دهد. از جمله مهمترین اتفاقات سقوط و یا افتادن در چاله های عمیقی که در آن منطقه وجود داشت بود. این مسابقات همچنین محلی برای خلافکاران است تا بتوانند از این مسابقات استفاده و به فروش مواد مخدر بپردازند. ** مسابقات نوربررینگ یکی از مرگبارترین مسابقاتی که تا به حال برگزار شده است مسابقات پیست نوربررینگ در آلمان است. این مسابقات که برای خودروهای فرمول 1 برگزار می شود از سال 1927 کار خودش را آغاز کرد و طی 15 سال ابتدایی جان 5 راننده فرمول یک را گرفت. پس از ان این پیست چندین بار مورد بازرسی قرار گرفت و هر بار میزان خطرناکی آن به یک اندازه بود. تا سال 1970 نزدیک به 25 راننده فرمول 1 جان خودشان را در این مسابقات از دست دادندو به مرور تعداد مسابقات در آن کاهش یافت. این پیست به عنوان خطرناکترین پیست دنیا نیز شناخته می شود. ** مسابقات 24 ساعته یکی از قدیمی ترین و همچنین سخت ترین مسابقات ماشین سواری در دنیا که 90 سال سن دارد مسابقات 24 ساعته فرانسه است. این مسابقات هر ساله در ماه ژوئن برگزار می شود و در آن نه تنها خودروها بلکه راننده های نیز از نظر استفامت و توانایی محک می خورند. این مسابقات با خودروهای بسیار قوی برگزار می شود و بسیاری از خودروهایی که در آن شرکت دارند با سرعت های سرسام آوری حرکت می کنند و همین می تواند دلیلی بر خطرناک بودن این مسابقه باشد. در طی سال هایی که این مسابقه در حال برگزاری است 34 راننده جان خودشان را از دست داده اند. ** رالی داکار شاید هیچ مسابقه ای را نتوان به اندازه رالی داکار معروف و مشهور دانست تقریبا تمام افرادی که تلویزیون نگاه می کنند حداقل یکبار اسم این مسابقه را شنیده اند. رالی داکار در حالی بسیار مشهور است که بسیار مرگبار نیز هست و هر ساله حداقل سه نفر جان خودشان را در این مسابقات از دست می دهند. تا به حال بیش از 50 نفر جان خودشان را در این مسابقه انجام داده اند و افراد بسیار زیادی نیز در صحرا گم شده و تا پای مرگ پیش رفته اند. درباره : اخبار روز جهان , خبر , برچسب ها : 10 مسابقه مرگبار رانندگی در جهان +عکس , بازدید : 248 [ 1392/05/06 ] [ 1392/05/06 ] [ هومن آذریان ]
"خون گریستن" اصطلاحی است که به گریه افراد غصه دار گفته می شود اما این جمله تنها برای اغراق در شدت گریه کردن است ولی به نظر می رسد در دنیا واقعا افرادی هستند که می توانند خون بگریند.
، گریه راهی برای آرام شدن احساسات و پاک شدن چشمان است. آبی که به عنوان اشک از چشم ها خارج می شود شامل چندین ماده مختلف است که باعث میشود چربی چشم تامین شود. اشک در همه انسان ها به یک صورت است اما گاهی موارد عجیبی در میان آن دیده می شود. "یاریتزا اولیوا" یک دختر اهل شیلی است که دچار کابوس بدی شده است به این دلیل که از چند هفته پیش به جای اشک از چشمانش خون خارج می شود و تا به حال پزشکان نتوانسه اند دلیل این مورد را دریافت کنند. این دختر 20 ساله دو هفته پیش در حالی که در یک مراسم عزاداری شرکت کرده بود متوجه شد به جای اشک از چشمانش خون خارج می شود. او در همان موقع به بیمارستان منتقل شد ولی پزشکان نتوانستند جلوی خونریزی را بگیرند یا علت آن را تشخیص دهند. او میگوید زمانی که خون از چشمانش جاری می شود سوزش بسیار زیادی را حس میکند و پزشکان تنها قطره هایی دادند که سوزش چشم او را کم کند. این مشکل تا به حال در چند نفر دیده شده است که البته هر کدام دلایل خاص خود را داشته اند. درباره : اخبار روز جهان , خبر , برچسب ها : دختری با چشمان خونین +عکس , بازدید : 155 [ 1392/05/06 ] [ 1392/05/06 ] [ هومن آذریان ]
ما اگر روزانه سه وعده غذا نخوریم و روزی هشت لیوان آب ننوشیم ممکن است به آخر شب نرسیده راهی بیمارستان شویم. اما انسان هایی در دنیا هستند که تنها از هوا برای زنده ماندن استفاده می کنند.
هر انسانی برای ادامه زندگی نیاز به خوردن آب و غذا دارد. بدن ما برای آنکه بتواند حیاتش را ادامه دهد باید ویتامین های لازم را از طریق غذا دریافت کرده و به انرژی تبدیل کند. از طرفی دیگر انسان ها به دسته های مختلف مانند گوشت خوار یا سبزی خوار تبدیل می شوند. "کاربای لانرول" با همه انسان ها متفاوت است چرا که یک انسان هوازی است. او می تواند از باد و هوا تغذیه کرده و انرژی لازم برای زندگی را دریافت کند. این مرد سالانه شاید کمتر از 10 بار غذا بخورد و به گفته خودش از آن لذتی نمی برد. این مرد سریلانکایی می گوید در 16 سالگی به مواد مخدر دچار شده است اما توانست با همه مشکلات مواد را ترک کند و حال صاحب چندین مدال در رشته های ورزشی متفاوت شده است. او همیشه می گوید تمام پیشرفت های زندگی اش را مدیون رژیم غذایی عجیبش است. او تنها کسی است که می تواند برای مدت 40 روز حتی آب هم ننوشد و تنها از هوا تغذیه کند. او همچنین توانسته است تنها با استفاده از آب، دوی ماراتن 31 کیلومتری را به پایان برساند. او در طول این مسابقه حتی لحظه ای استراحت هم نکرد. درباره : اخبار روز جهان , خبر , برچسب ها : مردی که سالانه فقط 10 بار غذا می خورد! +عکس , بازدید : 209 [ 1392/05/06 ] [ 1392/05/06 ] [ هومن آذریان ]
|
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |