فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع :
کوروش سید ابوطالب امام در سال 1333 در تهران متولد شد. وی کار عکاسی را از ده سالگی در کنار پدر آغاز کرد. خود درباره چگونه عکاس شدنش میگوید: «عکاسی دلمشغولیام از زمان کودکی بوده است. آن موقعی که باید با بچهها در کوچه فوتبال بازی میکردم یا دوچرخه سواری به دلیل منع از بازی در کوچه با دوربین سادهای که پدرم در اختیارم گذاشته بود مشغول میشدم.» پس از گذراندن دوران متوسطه در مدرسه عالی ساختمان مشغول به ادامه تحصیل در رشته معماری داخلی شد. بعد نقاشی را شروع کرد و سپس گرافیست شد اما چون دلمشغولی اصلیاش عکاسی بود تقریبا فعالیتهای دیگر را کنار گذاشت. اوج فعالیتهای عکاسی ابوطالب امام به دوران آغاز جنگ ایران وعراق باز میگردد. اوکه به دلیل اصلیت خرمشهری خود دلبستگی خاصی به این منطقه داشت به مناطق جنگی جنوب کشور سفر کرد و تا پایان جنگ به عکاسی پرداخت. در سال 62 به طور اتفاقی سردبیر هفته نامه سروش آقای فروزان تعدادی از کارهای او را دید و از او خواست تا عکسهایش را در صفحهای تحت عنوان (هنر و جنگ) به چاپ رساند. از آن زمان بود که همکاری وی با هفته نامه سروش آغاز شد. این اولین باری بود که عکسهای جنگ در اندازه بزرگ و با چاپی نسبتا خوب در مطبوعات منتشر میشد. ابوطالب امام درباره عکاسی جنگ میگفت: «عکاسی جنگ را باید به دو مقطع زمانی دوران جنگ و پس از جنگ تقسیم کنیم که عکاسی زمان جنگ الزاما محدود به خط مقدم جبهه و درگیریهای نظامی نمیشود بلکه دادن تصاویری زنده و واقعی از شهرهای مرزی که به طور مستقیم جنگ را لمس میکردند و مردمی که زیر حملات هوایی در جنوب و غرب کشور و به واقع در کنار جنگ به زندگی مشغول بودند بخش قابل توجهی از عکاسی زمان جنگ را شامل میشود.» وی از سال 62 همکاری خود با سازمان تبلیغات را آغاز کرد و همچنین با نشریات گوناگون نیز همکاری داشت. وی در به مدت سه سال در میانه جنگ به عنوان طراح نمایشگاههای صنعتی بنیاد مستضعفان به لبنان رفت و در اوقات آزاد و فراغت شروع به عکاسی از این کشور کرد که حاصل این سفر نمایشگاهی انفرادی در موزه هنرهای معاصر تهران با عنوان (نگاهی به لبنان) بود. در سال 1378 اقدام به جمع آوری 250 عکس مربوط به دوران ویرانی محلههای مختلف سراسر ایران در دوران جنگ کرد. سپس اقدام به عکاسی از همان نقاط و مکانها در زمان جدید کرد و مجموعه عکسهای مقایسهای را تهیه کرد که در دو جلد کتاب تحت عنوان «رویشی در سپیده» به کوشش دفتر مناطق بازسازی شده جنگ تحمیلی به چاپ رسید. از همین زمان بیماری تنگ شدن مجاری نخاعی وی رو به شدت گذاشت و سبب شد که از عصا برای راه رفتن استفاده کند. وی در طول دوران فعالیت حرفهای خود نمایشگاههای انفرادی زیادی بر پا کرد که نمایشگاه «تهران-جنگ-زندگی» در فرهنگسرای بهمن، یادگارهای خرمشهر در خانه عکاسان ایران و سیاه مقشها در نگارخانه بامداد بهمن 85 از آن جملهاند. با پیشرفت بیماری وی ناگزیر به استفاده از ویلچیر شد که تا حدود زیادی بر روی فعالیتهای عکاسی او تاثیر گذاشت اما همچنان به فعالیتهای مختلف از جمله ساختن فیلمهای کوتاه و کلیپهای تصویری پرداخت. کوروش ابوطالب عکسهای نمایشگاه یادگارهای خرمشهر را با رویکرد تاثیر مفاهیم جنگ در نسل و جهان امروز در منزل شخصی خود و با بر پایی آتلیهای کوچک تهیه کرد. او آخرین نمایشگاه عکسهای فتو کلاژ خود را که شامل عکسهای زنده یادژازه طباطبایی بود در سال 87 به یاد او در نگارخانه سیحون تهران برپا کرد. گسترش بیماری سبب شد که یک سال پایانی عمر خود را به طور کامل و بی هیچ گونه تحرکی بر روی تخت بیمارستانی منزلش سپری کند که در این زمان نیز شور و امید به زندگی او را از حرکت باز نیاستاند و با کمک همسر خود به عکاسی از تعدادی از دوستان خود با پس زمینه سقف اتاق خود که تنها محل نگاهش بود پرداخت. وی ظهر روز 19 اسفند 1388 پس از تحمل ماهها بیماری طاقت فرسا در بیمارستان شرکت نفت تهران دار فانی را وداع گفت. روحش شاد و یادش گرامی درباره : ايثارگران , مشاهیر , بازدید : 233 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع :
تاريخ تولد:10/3/1337.تاریخ شهادت:19/10/1384محل تولد :قم /قم.طول مدت حیات :47محل شهادت :اسمان اروميه(پرواز تهران اروميه بهشت)مزار شهید:_ عباس در روز دهم خردادماه سال 1337 در شهر قم ديده به جهان گشود. دوره ابتدايي را در مدرسه مصطفي خميني و دورهي متوسطه را تا اخذ مدرک ديپلم تجربي ادامه داد. از همان ابتدا داراي هوش و حافظهي قوي بود و بعد از دريافت مدرک در سال 1359 لباس سبز سپاهپاسداران را بر تن کرد. همزمان با آموزشهاي مقدماتي، به فراگيري زبان خارجه پرداخت. در فروردينماه سال 1360 در جرگه خلبانان سپاه قرار گرفت و ضمن آموزش پرواز به عنوان خلبان در جنگ شرکت نمود و وظيفهي ترابري و جابهجايي مسئولين و فرماندهان جنگ را پذيرفت. عباس در فروردينماه سال 1361 با بانويي پارسا ازدواج کرد و صاحب 3 فرزند شد. سال 1364 با هواپيماي فالکن پرواز کرد. در سال 1365 دو روز بعد از تولد دخترش زهرا، عازم منطقه جنوب شد اما از پرواز جا ماند و آن هواپيما در طول مسير مورد اصابت موشک قرار گرفت و همه سرنشينان آن شهيد شدند و چون نام عباس در ليست مسافران بود، نام او را در ليست شهيد ذکر کردند اما دقايقي بعد خود را به پايگاه تهران معرفي کرد. سال 1366 دوره دافوس و چتربازي را با موفقيت و کسب نمره عالي به اتمام رساند. سال 1367 به عنوان فرمانده دانشکده پرواز انتخاب شد. در سال 1368 فرمانده پايگاه بدر گرديد که بعد از شش ماه در پايگاه تصادف کرد و براي عمل جراحي به تهران منتقل گشت. عمل جراحي کمر را در سال 1369 در بيمارستان بقيهالله تهران انجام داد. دو ماه در بيمارستان ماند و 6 ماه در منزل استراحت کرد. سال 1369 با هواپيماي فوکر پرواز کرد و همزمان در شرکت هواپيمايي آسمان با هواپيماي مسافربري بوئينگ 727 پرواز نمود. سال 74-1373به درخواست سردار قاليباف به سپاه برگشت و به سمت معاونت ايمني نيروي هوايي سپاه منصوب گرديد. سال 1374 کار بر روي هواپيماي آنتونف را آغاز نمود و به عنوان استاد خلبان به تدريس پرواز آنتوف پرداخت. کروندي همچنين توانست با بزرگترين هواپيماي جهان، هواپيماي 6 موتور، در کشور اوکراين پرواز کند. وي بيش از دو هزار ساعت پرواز با هواپيماي فالکن و هفت هزار ساعت پرواز با هواپيماهاي مختلف را در کارنامه خود ثبت کرد که اين يک رکورد کشوري شناخته شد. عباس در سال 1379 فرماندهي پايگاه قدر نيروي هوايي سپاه را پذيرفت. او فردي متعهّد، دلسوز، خوشرو و متواضع بود. سرانجام سردار سرتيپ خلبان کروندي در روز نوزدهم ديماه سال 1384 به همراه احمد کاظمي و ديگر فرماندهان عازم اروميه شد و به علت نقص فني، در سن 47 سالگي به اوج بال گشود و آخرين پرواز خود را با هواپيماي فالکن انجام داد که به بينهايت رسيد. درباره : ايثارگران , مشاهیر , بازدید : 161 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع :
محمد صادق اسلامي نام پدر : محمدباقر تاریخ تولد : سهشنبه ، 2 فروردين ، 1311 محل تولد : تهران سن هنگام شهادت: 49 تحصیلات : مقدمات حوزه ،دانشجوي رشته انسانشناسي تخصص : زبان و ادبيات عرب و انگليسي ، احكام و معارف اسلامي سوابق مبارزاتي : ارتباط با فدائيان اسلام ، همكاري در تأسيس گروه شيعيان، همكاري با گروههاي مبارز، برپايي اعتراضات مردمي، حركت در مسير نهضت عاشورايي امام خميني (ره)، عضو مؤسس هيئتهاي مؤتلفه اسلامي، دستگيري وتحمل شكنجه و زندانهاي مخوف رژيم پهلوي كارهاي تشكيلاتي: عضو شوراي مركزي هيئتهاي مؤتلفه اسلامي، راهاندازي گروه مخفي حمايت از زندانيان سياسي در دوران طاغوت، تقويت فعاليتهاي مذهبي و سياسي مساجد و هيئتهاي مذهبي، همكاري در شركت سهامي فيلم در خدمت دين، تأسيس بنياد رفاه و تعاون اسلامي، عضويت در شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي مسئوليتها: عضو كميته استقبال از حضرت امام(ره) ، همكاري با كميته انقلاب اسلامي، مسئول نظارت بر اندوخته اسكناس، سرپرست وزارت بازرگاني، معاون پارلماني و هماهنگي وزارت بازرگاني در كابينه شهيد رجائي تولد تا جواني محمدصادق اسلامي دوم فروردين سال 1311 ه.ش در خانوادهاي مذهبي در يكي از محلات قديمي شهر تهران متولد شد. پدرش شيخ محمدباقر فرزند شيخ نصرالله از روحانيان با تقوا و پرهيزگاري بود كه تحصيلات حوزوي خود را از حوزه علميه گيلان آغاز كرد و در قزوين ادامه داد. سپس مدتي به تهران مهاجرت كرد و در حوزه علميه مروي اقامت گزيد.دوباره به قم بازگشت و از آنجا به تهران مراجعت نمود. در همين ايام بود كه با سيده خديجه مطيعها معروف به خانم سادات ازدواج كرد و به زادگاه خود منطقه شلمان (بين رودسر و لنگرود) بازگشت. محمدصادق در دامان چنين پدر و مادري رشد و نمو يافت و با چشمههاي زلال اخلاق و سيره اهلبيت عصمت و طهارت (س) آشنا شد. تحصيلات ابتدايي را در تهران و لنگرود سپري كرد. پس از بازگشت به تهران، تحصيلات دوره متوسطه را به صورت شبانه و متفرقه از سرگرفت. محمدصادق اسلامي در اين مدت هم چنين به همراه دوستان خود شهيد سيداسدالله لاجوردي و آقايان خاموشي و مقصودي، در كلاس درس مرحوم حجتالاسلام والمسلمين شاهچراغي (ره) حاضر شد و احكام و علوم حوزوي را فراگرفت. وي در جواني با شهيد صادق اماني آشنا و در جامعه تعليمات اسلامي در گذرقلي واقع در خيابان خيام به فعاليت ديني پرداخت. او از همان دوران تحصيل در مقطع ابتدايي به كار نيز مشغول بود. ابتدا در محله يافتآباد تهران به همراه يكي از برادرانش به كارگري روي آورد، پس از مدتي در بازار زرگرها در يك حجره طلافروشي مشغول به كار شد و سپس در سال 1329 ه.ش به استخدام شركت تلفن درآمد و رفته رفته با لياقت و كارآمدي كه از خود نشان داد به عنوان سرپرست بخش منصوب شد. با دولتي شدن شركت تلفن، شهيد اسلامي از آيتالله العظمي بروجردي (ره) براي ادامه همكاري استفتاء نمود و با دريافت پاسخ از ايشان با اينكه براي معيشت خويش و خانوادهاش به حقوق آن نياز داشت، از ادامه همكاري صرفنظر كرد. اوايل سال 1336 ه.ش در خيابان سيروس (شهيد مصطفي خميني)، يك مغازه خريد و به توليد پلاك روي آورد. وي پس از آن با فروش مغازه، يك دستگاه خودرو تاكسي خريداري نمود. سپس در سالهاي 1336 تا 1340 در شركت آب تهران مشغول به كار شد. با روي كارآمدن منصور روحاني(عضو فراماسون و بهايي) به عنوان مدير عامل شركت، از وي به دليل دزدي و تضييع حقوق كارگران به دادگستري شكايت نمود. پيگيري اين پرونده، موجب اخراج وي و برخي كارمندان شركت آب شد و بر اساس حكم بيدادگاه پهلوي،او براي هميشه از اشتغال در اماكن دولتي ممنوع گرديد. در حكم ممنوعيت اشتغال به كار شهيد اسلامي كه مديركل وقت سازمان آب تهران آن را صادر كرده، چنين آمده است: « آقاي محمدصادق اسلامي، كارمند اداره شبكه توزيع، عطف به گزارش شماره 85/7823 مورخ 1/6/40 اداره شبكه توزيع و رسيدگي كه به عمل آمده است چون علاوه بر اهمال و قصور در انجام وظايف محوله در ساعات اداري اقدام به تحريكاتي نمودهايد كه مغاير با مصلحت سازمان آب تهران ميباشد، بنابراين به موجب اين ابلاغ به خدمت شما در سازمان تهران خاتمه داده ميشود. مقتضي است جهت تصفيه حساب به اداره حسابداري مراجعه نمائيد.» پس از آن به بازار آمد و با تحصيلداري در مغازه برادران اماني كه در تجارت حبوبات اشتغال داشتند، به تأمين معيشت پرداخت. او در سال 1346 ه.ش در يك مغازه آهن فروشي مشغول به كار شد و سپس مدير فروش شركت توليد لولههاي چدني پارس متال گرديد و بعد از آن به عنوان مدير عامل شركت ظروف لعاب قائم و سپس به عنوان مدير يك شركت مرغداري به كار مشغول شد. شهيد اسلامي به زبانهاي عربي و انگليسي تسلط و آشنايي داشت و در سال 1347 ه.ش دوره مديريت فروش را در سازمان مديريت صنعتي گذراند. اشتغال به كار و مبارزه ، مجال تحصيلات دانشگاهي را به شهيد محمدصادق اسلامي نداد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي با شركت در آزمون سراسري دانشگاه در رشته انسانشناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران پذيرفته شد. شهيد اسلامي در سال 1336 به واسطه آشنايي با شهيد حاج صادق اماني،با خواهرزاده ايشان، خانم زهرا بادامچيان، خواهر دكتر اسدالله بادامچيان ازدواج نمود. شهيد اسلامي و مبارزه عليه طاغوت فعاليتهاي سياسي شهيد محمدصادق اسلامي به آشنايي او با شهيد نواب صفوي و شركت در جلسات و برنامههاي عمومي فدائيان اسلام باز ميگردد. اين آشنايي موجب پرورش روحيه مبارزه و ظلم ستيزي در وجود شهيد اسلامي شد. او هم چنين در كلاسهاي درس جامعه تعليمات اسلامي حضور جدي داشت و همين امر موجب آشنايي او با شهيدان اماني ،لاجوردي ،رجائي و برخي چهرههاي ديگر گرديد و در سال 1330 به همراه شهيد حاج صادق اماني، گروه شيعيان را تشكيل داد. اين افراد براي ايجاد فرهنگ عمومي اسلام در كشور و امر به معروف و نهي از منكر(سياسي و غيرسياسي) در پوشش فراگيري زبان عربي و علوم اسلامي و بحث و گفتگوي آزاد ديني گردهم جمع شده بودند و با توجه به فضاي فرهنگي آن روز جامعه تصميم به ايجاد تشكلي منسجم گرفتند. بر اين اساس از مرحوم آيتالله سيدمحمدتقي خوانساري (ره) كسب تكليف نمودند و ايشان در پاسخ گفت: « چون امر به معروف واجب است ،مقدمات آن نيز كه ايجاد تشكيلات است واجب است». او در مدت همكاري با گروه شيعيان، يك بار از سوي جلادان رژيم دستگير و شكنجه شد. شهيد اسلامي پس از آن، به فعاليتهاي فرهنگي و سياسي خود، شدت بيشتري بخشيد و موفق شد با همكاري برخي دوستانش جوانان بيشتري را جذب اين فعاليتها نمايد. از آنجا كه با مشكل مكان روبرو شده بودند به اتفاق شهيد حاج صادق اماني تصميم به احياي مسجد شيخ علي در بازار آهنگرهاي تهران گرفته و آنجا را از حالت متروكه خارج كردند. از اين به بعد فعاليتهاي شهيد اسلامي و دوستانش، با نام هيئت مسجد شيخ علي شناخته ميشد. وي همچنين در دوران اشتغال در شركت آب، با برخي چهرههاي ملي آن روزگار نيز آشنا شد و همين امر موجب ارتباط او با گروه تازه تأسيس نهضت آزادي شد. اين همكاري بعدها پس از تشكيل هيئتهاي مؤتلفه اسلامي نيز ادامه داشت و شهيد اسلامي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي رابط بين نهضت آزادي و هيئتهاي مؤتلفه اسلامي بود. با تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي در مهرماه سال1341ه.ش، حضرت امام خميني(ره) به مخالفت با آن برخاستند. در اين ماجرا ، شهيد اسلامي به همراه ديگر همرزمانش تلاش گستردهاي كردند و با پخش اعلاميهها و بيانيهها، پرده از ماهيت رژيم سرسپرده پهلوي برداشتند كه از آن جمله ميتوان به برگزاري مراسم روز پنجشنبه هفتم آذر سال 1341 ه.ش در مسجد حاج عزيزالله بازار تهران، حركت به سوي قم و اجتماع در بيت حضرت امام خميني (ره) و ترتيب برگزاري نخستين راهپيمايي از مسجد اعظم قم به طرف منزل امام خميني (ره) در 8 آذر همان سال اشاره كرد. شهيد اسلامي هم چنين در سال 1341 ه.ش پس از طرح موضوع رفراندوم لوايح ششگانه ( انقلاب سفيد) ، با تبعيت از مرجعيت و روحانيت، با همكاري دوستانش دست به تعطيلي بازار تهران و راهاندازي تظاهرات زد كه نتيجه آن درگيري با مأموران جلاد شاه شد. وي تا قبل از واقعه خونين 15 خرداد سال 1342 فعاليت سياسي و مبارزاتي خود را به همراه دوستان خويش به ويژه شهيد حاج صادق اماني در قالب هيئت مسجد شيخ علي انجام ميداد. اما اوايل سال 1342 شهيد اسلامي و ديگر مبارزان اسلامي مركب از هيئتهاي مؤيد، بازار، دروازه و اصفهانيها، در پاسخ به نداي استنصار حضرت امام خميني(ره) هيئتهاي مؤتلفه اسلامي را بنا نهادند و در قالب كانوني منسجم با حركت در خط فقاهت و مرجعيت، مبارزه بيامان با رژيم پهلوي را در سرلوحه برنامههاي خود قرار دادند. حدود يك ماه پس از اعدام انقلابي حسنعلي منصور توسط شاخه نظامي هيئتهاي مؤتلفه اسلامي،شهيد اسلامي نيز پس از شهيدان حاج صادق اماني، محمد بخارايي، مرتضي نيكنژاد و رضا صفار هرندي دستگير و در 15/12/43 در زندان قزل قلعه و عشرت آباد زنداني شد. او ابتدا چهار ماه در زندان انفرادي تحت سختترين شكنجهها قرار گرفت سپس در تيرماه سال 44 به زندان قصر منتقل گرديد و در تاريخ 5/12/1345 پس از تحمل حدود دو سال آزار و شكنجه از زندان آزاد شد. اداره كل سوم ساواك طي نامهاي به ساواك تهران چنين اعلام ميكند: « نامبرده بالا (محمدصادق اسلامي)، از اعضاي سازمان مركزي و فعالين سر سخت هيئت مؤتلفه اسلامي بوده كه به همين اتهام دستگير و به دو سال حبس تأديبي محكوم گرديده است. اينك طبق اعلام شهرباني كل كشور مدت محكوميت مشارٌاليه در تاريخ 5/12/45 خاتمه و از زندان آزاد گرديده است. با ايفاد يك قطعه عكس وي خواهشمند است ، دستور فرمايند به منابع مربوطه آموزش داده شود كه اعمال و رفتار و تماسهاي مشارٌاليه را تحت نظر قرار داده و به محض مشاهده فعاليتهاي مضره و مشكوكي ، مراتب را به موقع به اين اداره كل اعلام دارند». او طي مدتي كه در زندان قصر به سر ميبرد با مرحوم آيتالله طالقاني بيش از پيش آشنا و همين امر زمينهساز همكاري با ايشان در سالهاي آتي شد. شهيد اسلامي پس از آزادي از زندان ارتباط خود با آيتالله طالقاني را تقويت نمود و فعاليتهاي مبارزاتي مختلفي با همكاري برخي همفكران مسلمان خود، پايهگذاري كرد كه از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره كرد: 1- انجمن مخفي حمايت از زندانيان سياسي 2- تقويت فعاليتهاي ضد رژيم در پايگاههاي مساجد و هيئتهاي مذهبي 3- تأسيس شركت سهامي فيلم در خدمت دين، با همفكري شهيد رجائي و دوستان ديگر( اين شركت با هدف مقابله با فرهنگ منحط غربي و تهيه فيلمهاي اخلاقي و آموزنده براي جوانان و خانوادهها بود). 4- تأسيس بنياد رفاه و تعاون اسلامي با هدايت شهيد آيتالله دكتر بهشتي و همكاري همرزمانش در هيئتهاي مؤتلفه اسلامي(به منظور كمك به تأمين و بهبود وضع زندگي مادي و معنوي نيازمندان). او هم چنين در جلسات مذهبي _ سياسي مختلفي مانند جلسات هفتگي كه به مديريت شهيد بهشتي برگزار ميشد، شركت ميكرد. او قبل از تغيير ايدئولوژي در سازمان مجاهدين خلق، با آنان ارتباط داشت، اما پس از تغيير رويه از سوي اين گروه و اتخاذ عقايد ماركسيستي، به مخالفت آنان برخاست، تا جايي كه چند بار از سوي آنان تهديد به قتل شد. شهيد اسلامي در برابر اين تهديدها ميگفت: « اينها[ اعضاي فريب خورده سازمان مجاهدين خلق ] چه قدر ناشياند كه ما را به شهادت كه آرزوي بزرگمان است تهديد ميكنند». شهيد اسلامي نخستين كسي بود كه قبل از شهادت حاج آقا مصطفي خميني؛ در تابستان سال 1356 ه .ش ، در صحن حضرت عبدالعظيم حسني (ع) در شهر ري ، طي يك سخنراني آتشين از رهبر انقلاب اسلامي ايران به عنوان " امام خميني" ياد كرد. وي طي سال 55 و 56 به همراه شهيد حجتالاسلام والمسلمين سيدعلي اندرزگو،يك گروه ضربت عليه شاه را تشكيل داد كه به دليل شهادت سيدعلي اندرزگو در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان سال 1357ه.ش، اين برنامه انقلابي آنان ناتمام و شهيد اسلامي سحر روز 31/6/57 ه.ش به همراه فرزندان و برخي بستگانش دستگير شد. قرار بازداشت شهيد اسلامي پس از حدود دو ماه در تاريخ 15/8/57 به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضايي تهران تبديل و از زندان آزاد شد. اين ايام مصادف بود با روزهاي پرفراز و نشيب انقلاب اسلامي كه شهيد اسلامي نقش بيبديلي در توزيع اعلاميهها و سخنرانيهاي حضرت امام (ره) و برگزاري مجالس بزرگداشت شهدا و راهپيماييها داشت. وي در سالهاي 56 و 57 عضو شوراي مخفي مديريت تحركات انقلاب اسلامي بود. شهيد اسلامي همچنين مسئول كار انتظامات 65 هزار نفره كميته استقبال از حضرت امام خميني(ره) بود و جلسات به كلي سرّي 9 سرگروه اين انتظامات در منزل او تشكيل ميگرديد. وي در 22 بهمن سال 1357 كه حكومت الله جايگزين حكومت شيطان و طاغوت شد نقش مهمي ايفا كرد و در اقامتگاه حضرت امام راحل، يكي از مسئولان انتظامات بود. شهيد اسلامي پس از پيروزي انقلاب اسلامي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني(قدسسره الشريف)، شهيد اسلامي خود را آماده خدمت به نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران نمود. با تشكيل حزب جمهوري اسلامي به عضويت شوراي مركزي حزب درآمد و ابتدا مسئوليت واحد استانها و پس از آن شاخه اصناف اين تشكل انقلابي را برعهده گرفت. با حكم آيتالله مهدوي كني (حفظهالله)تا ديماه سال 1358 ه.ش در كميته انقلاب اسلامي مشغول حراست از دستاوردهاي انقلاب اسلامي بود. سپس با حكم شوراي انقلاب، مسئول نظارت بر اندوخته اسكناس در كشور شد. در زمان نخست وزيري شهيد رجائي، از سوي وي به عنوان وزير بازرگاني معرفي شد اما بنيصدر با مخالفت خود، مانع از تحقق اين امر شد و شهيد اسلامي ابتدا سرپرستي و سپس معاونت پارلماني و هماهنگي اين وزارتخانه را براي خدمت به انقلاب پذيرفت. او تا لحظه شهادت در اين مسئوليت خدمت ميكرد و در شامگاه هفتم تير سال 1360 به دست منافقين كوردل در قتلگاه سرچشمه تهران به شهادت رسيد.« وَ ما نَقَموُا مِنْهُم اِلّا اَنْ يُؤمِنوُا بِالله العزيز الحميد» و با آن مؤمنان هيچ عداوتي جز آن كه آنها به خداوند عزتمند و ستوده خصال ايمان آورده بودند نداشتند. او شهادت را براي تثبيت پايههاي انقلاب ضروري ميدانست و دو روز قبل از شهادتش خطاب به دوستان خود چنين گفت : «انقلاب ما در شرايطي به سر ميبرد كه نياز شديد به شهيدان و خونهاي پاك آنها دارد. بگذار ما ناقابلها برويم و فداي اسلام شويم تا آنها كه در تداوم نهضت مؤثرترند باقي بمانند و اين بارگران را به سر منزل مقصود رسانند». از شهيد محمدصادق اسلامي پنج فرزند به نامهاي عليرضا (1340)، جواد(1342 )، فاطمه ( 1344)، صديقه (1350)، و زينب (1359) به يادگار مانده است. ساده زيستي ويژگي بارز شهيد شهيد محمدصادق اسلامي، خود را از مردم ميدانست و هيچگاه براي خود مقام و منزلتي را قائل نميشد. او از اسراف و زيادهروي در امور پرهيز ميكرد و از تجملات دوري ميجست. خانم زهرا بادامچيان همسر فداكار شهيد در اين خصوص ميگويد: « ايشان اصلاً تشريفاتي نبود، يك ذرّه به فكر پست و مقام نبود، هرگز نماز شب را ترك نكرد و آن چنان نماز ميخواند كه گويي در اين دنيا نيست و من هميشه به اين حالت او رشك ميبردم . مردي بود كه [همه] فاميل و دوستان، دوستش داشتند و مورد احترام همه بود. او يك پدر نمونه بود . با اين كه مشغله زيادي داشت اما در رابطه با خانواده بسيار علاقهمند بود و براي ما وقت ميگذاشت». شهيد اسلامي هرگز از موضع تكبر و غرور با كسي برخورد نكرد و بسيار ساده و بيآلايش بود. فرزند شهيد اسلامي در اين باره ميگويد: « ... تا قبل از سرپرستي وزارت بازرگاني ، از دوچرخه براي رفتن به جلسات و كار استفاده مي كرد و از پرخوري و اسراف پرهيز مينمود.... پس از انقلاب به دستور شهيد رجائي[ به همراه برخي ديگر] براي موضوعي به خارج از كشور ميروند ، در آنجا هوا خيلي سرد بوده و [ پدرم] فقط با يك كت و شلوار رفته بود. دوستانش به وي اصرار ميكنند كه پالتويي را در آنجا خريداري كند اما شهيد اسلامي در پاسخ ميگويد: « آيا من به عنوان مسئول بازرگاني از پول بيتالمال براي خودم امكانات تهيه كنم؟». فرزند شهيد هم چنين در خاطره ديگري از پدرش نقل ميكند:« هنگامي كه از طرف شهيد بهشتي به منظور بررسي وضع آذربايجان و نيز شناسايي [نامزدهاي اصلح] براي انتخابات مجلس به تبريز سفر كرده بود،يك بار با والده رفتيم تا با او ملاقات كنيم ،ديديم در يك اطاق محقر و كوچكي در يك مسافرخانه با چند كتاب به سر ميبرد». آري، شهيد اسلامي هرگز به خود اجازه نداد تا هوي و هوس دنيوي در وجود او رخنه كند و در سراسر زندگاني خود سعي كرد ضمن سادهزيستي، با مردم و به ويژه افراد مستضعف و ديندار همنشين باشد. ويژگيهاي اخلاقي و شخصيتي شهيد - تقوي - دين محوري - دوستدار فاميل - ساده و بيآلايش - گشادهرو - سعهي صدر - انتقادپذيري - حقطلبي - خضوع وخشوع درباره : ايثارگران , مشاهیر , بازدید : 186 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
ملیت : ایرانی - قرن : 14
شهید علیرضا مقدسی در سال 1346 در یک خانواده مذهبی در شهر تبریز ( خیابان مارالان – شهید منتظری – کوی شهید پاشایی ) به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی را زیر سایه پدر و مادری که خود در جریانات پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نقش به سزایی داشتند رشد نموده و پا به عرصه جهاد و دفاع از ارزش های اسلام و انقلاب گذاشتند مادر شهید بزرگوار که در سال 1390 به رحمت خدا رفته اند در اوایل جنگ تحمیلی دوشا دوش مردم شهید پرور تبریز در ارگان هایی همچون جهادسازندگی و بسیج فعالیت های چشمگیری داشتند و شهید علیرضا مقدسی نیز در این شرایط معنوی تربیت می شدند . شهید علیرضا مقدسی در حالی که در دبیرستان ثقه الاسلام تبریز در پایه اول متوسطه مشغول به تحصیل بودند بعنوان یک بسیجی برای دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی و لبیک به فرمان پیر جماران ثبت نام نموده و آموزش نظامی را در پادگان علی بن ابیطالب شهرستان مرند گذراندند و به جبهه اندیمشک عازم شدند . پس از سپری نمودن چندین ماه به جبهه جنوب رفته و در گردان همیشه پیروز حضرت ابوالفضل ( ع ) - دسته شهید چمران فعالیت نمودند . مرتب و منظم بودن شهید زبان زد همه بود . در سال 1364 در عملیات پیروزمندانه والفجر 8 شرکت نموده و درحالی که 18 سال بیشتر نداشتند در کربلای فاو به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت نایل شدند . آرامگاه این شهید بزرگوار در شهر تبریز – آرامگاه شهدای مارالان می باشد . شهید علیرضا مقدسی یکی از اعضای فعال پایگاه مسجد اشرف الانبیاء ( چهارسوق ) بودند و در مرخصی ها هم حضوری فعال در این مسجد داشتند . بهتر است یادی کنیم از دوستان و همرزان آن شهید بزرگوار که عبارتند از شهیدان محمدرضا انباری – علیرضا مقدم نژاد – سیدرضا گلولیان – صمد موثق – حسن حسن زاده سرای – احمدیزاد سرای – ایوب یلدوغی – محمد علی نصرتی – حاجی زاده - توکل محمدزاده – لیلابی - عباس میکائیلی – صفر ابراهیمی و یادگاران 8 سال دفاع مقدس برادران بزرگوار یداله زارعی – موسی حمدالهی – حسن میکائیلی – حسین محبوبی – مهدی فرجی – اکبر کیشی و سید اژدرمولایی
یادش گرامی و راهش پر رهرو
درباره : ايثارگران , مشاهیر , بازدید : 242 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
ملیت : ایرانی - قرن : 14
محمود شهبازی دستجردی (زادهٔ ۱۳۳۷ اصفهان، درگذشتهٔ ۱۳۶۱ جاده اهواز به خرمشهر)جانشین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اصفهان به پایان برد و در سال ۱۳۵۶ جهت ادامه تحصیل در مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت به تهران رفت. در دوران انقلاب ۱۳۵۷ ایران از فعالین مبارز بود و به توزیع اعلامیههای خمینی و شرکت در مبارزات خیابانی میپرداخت. در همین دوران از طریق محمد بروجردی با گدوه توحیدی صف آشنا شد. در جریان مراجعت روح الله خمینی به ایران به عضویت کمیته حفاظت برگزیده شد و مسئولیت حراست فیزیکی خمینی را در بهشت زهرا در روز دوازدهم بهمن ۵۷ به عهده گرفت.
پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ به عضویت سپاه درآمد و ضمن تحصیل در دانشگاه، در دفتر هماهنگی ستاد کل سپاه فعالیت کرد. با شروع جنگ همراه محسن وزوایی، به جبهه چپ سر پل ذهاب رفت و تا اواخر بهمن ۵۹ هدایت اطلاعاتی امور آن جبهه را به عهده داشت. در اسفند سال ۱۳۵۹ به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان منصوب گردید و تا قبل از تشکیل تیپ ۲۷ با همین مسئولیت در نبردهای جبهه غرب همچون بازی دراز۲ و۳ و مطلع فجر حضور داشت. وی در دی ماه ۱۳۶۰ به همراه چند تن از پاسداران سپاه استان همدان به جنوب هجرت کرد و از بدو تشکیل تیپ ۲۷ محمد رسول الله در سمت قائم مقام فرماندهی تیپ منصوب شد. وی در سمت قائم مقام فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات فتحالمبین شرکت نمود و در همین سمت در عملیات بیتالمقدس اندکی پیش از آزادسازی خرمشهر کُشته شد درباره : ايثارگران , مشاهیر , بازدید : 156 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
ملیت : ایرانی - قرن : 14
حسن شاطری ( سمنان - ۲۴بهمن ۱۳۹۱ در لبنان) معروف به مهندس حسام خوشنویس، مسئول بازسازی لبنان بود.وی در جریان جنگ ایران و عراق در حوزه مهندسی جنگ، جاده سازی و راه سازی مناطق جنگی فعالیت داشت. با پایان یافتن جنگ در بازسازی کردستان و افغانستان به فعالیت پرداخت.وی پس از جنگ ۳۳ روزه مسئول بازسازی لبنان گردید. از جمله اقدامات وی می توان به بازسازی کلیساهای جنوب لبنان و بازسازی و تعمیر راه ها و پل ها و همچنین ساخت مسجد قدس در مرز فلسطین اشغالی و لبنان است. وی در مسیر دمشق به بیروت و در جریان رسیدگی به کارهای ستاد بازسازی به شهادت رسید. برخی از منابع مرگ وی را به اسرائیل و برخی به ارتش آزاد سوریه نسبت می دهند. درباره : ايثارگران , مشاهیر , بازدید : 164 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
ملیت : ایرانی - قرن : 14
در سوم اردیبهشت سال 1343 در روستای بالا هولار از توابع شهرستان ساری کودکی به دنیا آمد که نام سید منصور را بر وی گذاشتند. سید منصور که از سلاله ی پاک و مطهر رسول خدا(ص) بود، در دامن مادری مهربان و روی دستان پدری زحمت کش رشد یافت. در سال 1349 بود که وارد دبیرستان شد و هر سال با نمرات خوب درسش را تا پایان دروس ابتدایی به پایان برد. مدرسه راهنمایی تحصیلی حر هولار حضور سید را به مدت 3 سال در خودش حس کرد. پس از اتمام دروس راهنمایی، برای ادامه تحصیل به شهرستان ساری عزیمت نمود. درباره : ايثارگران , مشاهیر , بازدید : 210 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
ملیت : ایرانی - قرن : 14
تک تیرانداز گردان کمیل لشکر 41 ثارالله در دشت عباس
وی در سال 67 در منطقه شلمچه به شدت مجروح شد، به طوری که 4 روز در بی هوشی به سر برد، ایشان در اثر این مجروحیتها جانباز 77 درصد شد و ترکشهایی(63 ترکش) در ناحیه سر و گردن و چشم و قفسه سینه و دیگر نقاط بدنش، سالها همنشین این سردار پرتلاش بودهاند.
سردار لک زایی از ابتدای جنگ تا لحظه شهادت، مسئولیتهای زیادی را برعهده داشت؛ از جمله:
تک تیرانداز گردان کمیل لشکر 41 ثارالله در دشت عباس
حضور در جبهه با سپاه حضرت رسول (ص)
تلاش فراوان برای جذب و اعزام نیرو به جبهه
تک تیرانداز گردان 409 لشکر 41 ثارالله در جنوب اهواز
مسئول اکیپ گشت پایگاه زابل
مسئول بسیج پایگاه زابل در سال 61
فرمانده حوزه مقاومت نجف اشرف بخش مرکزی زابل در سال 63
مسئول ستاد گردان لشکر 41 ثارالله در جنوب شلمچه در سال 66
کمک فراوان به سیلزدگان زابل در سالهای 69 و 70
نقش تعیینکننده در عملیات نصر 3 در مقابله با اشراری که اموال عمومی سنگین را در سال 70 از منطقه دزدیده بودند
فرمانده سپاه زابل از سال 69 تا 79
معاون هماهنگ کننده منطقه مقاومت سیستان و بلوچستان از سال 79 تا 86
جانشین فرمانده منطقه مقاومت و جانشین فرمانده سپاه سلمان از سال 87 تا هنگام شهادت.
استاد دانشگاه در شهرهای زابل،زاهدان،چابهار
مدیرعامل بنیاد مهدویت استان
دبیر ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر استان
مسئول مؤسسه امدادگران عاشورا در استان
مدیر هیئت امناء گلزار شهداء حضرت رسول اکرم شهرستان نیمروز
نماینده مجلس شورای ایثارگران کشور
این سردار سربلند سپاه اسلام که مدال جانباز نمونه کشور در زمینه مبارزه با تهاجم فرهنگی را نیز بر سینه داشت، در سال 1370 به پاس تلاش در حراست از مرزهای کشور از سوی مقام معظم رهبری تقدیر شد.
علاوه بر این، در طول حیاتش بارها توسط فرماندهان عالی رتبه نیروهای مسلح تشویق و تقدیر شد که از آن جمله میتوان به تقدیر از سوی ستاد فرماندهی کل قوا و فرماندهی کل سپاه، فرمانده نیروی زمینی و معاونتهای مختلف سپاه و نیرو انتظامی اشاره کرد.
سردار شهید حاج حبیب لکزایی که خطیبی توانا و زبر دست بود، قلمی روان هم داشت و مقالات فراوانی از وی به یادگار مانده است.
در ششمین اجلاس سراسری نماز به عنوان نگارنده مقاله برتر و در تابستان سال 1391 نیز به عنوان فعال نمونه مهدوی در هشتمین همایش بینالمللی دکترین مهدویت مورد تجلیل قرار گرفت.
سردار بی ادعا و گمنام زمین و نام آَشنای آسمانیها، در 25 مهر ماه 1391 در مأموریت کاری و در لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در بیمارستان بعثت نیروی هوایی ارتش مصادف با سالروز شهادت حضرت امام جواد (ع) و در سومین سالگرد شهادت سرداران شهید نورعلی شوشتری و شهید رجبعلی محمدزاده که به تعبیر سردار شهید لکزایی شهدای وحدت، امنیت و خدمت بودند، به فیض شهادت نائل شد و در سایه سپیدارهای ملکوت آرمید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
درباره : ايثارگران , مشاهیر , بازدید : 165 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
ملیت : ایرانی -
هرم داغ آتش تابستان سال 1346 پوست را میسوزاند که صدای گریه بیتاب سعید در فضای خانه طنینانداز شد. آرام و مطیع چشمانش را بر صورت چروکخورده پدر گشود. و با لبخند دلنشین او آرام گشت. کودکی مهربان و دوستداشتنی که سالها بعد به خاطر صداقتش شهره آشنایان شد. سعید برای اولین بار در خردسالی در مقابل خداوند به سجده افتاد و در شش سالگی روزه گرفتن را تجربه نمود. مادر او را تنگ در آغوش گرفت و عطر پیکر کودکش را با تمام وجود استنشاق کرد. سالهای پر شور مدرسه به پایان رسید. اما سعید تشنه بود، تشنه نوشیدن عشق الهی، دوست داشت عاشق شود، به همین علت به سراغ کتابهای علوم حوزوی رفت اما این وادی روح بیقرار و نگران او را آرام نساخت. تا اینکه مأمنی امن یافت تا در سکوت شبهای کوهستانیاش خدا را به اسم صدا بزند. 1900 روز در کردستان میان آتش و دود گذشت و جنگ به پایان رسید همان روزها سعید فرماندهی گردان را رها کرده و در امتحانات دانشگاه شرکت کرد، و دانشجوی نمونه رشته معماری دانشگاه علم و صنعت شد. در سرش سودای سفر به لبنان بود، کشوری که به دنبال آرامش میگشت. هنوز گمشدهاش را نیافته بود. از لبنان که بازگشت بچهها به اصرار مسئولیت دفتر فرهنگی دانشکده معماری و شهرسازی را به او سپردند تا از فکر رفتن به لبنان خارج شود. بغض گلویش را گرفت دیگر تاب ماندن نداشت، چمدانش را بست راوی دشتهای خونین کربلا (دعوتنامهای) برایش فرستاده بود، برگهای سبز با قلمی سرخ و او رهسپار سوریه شد از آنجا بازگشت، دل توی دلش نبود. زمزمه کرد:«بیا ای باغبان به باغ ارغوان» چند روز بعد خستگی را بهانه کرد و رهسپار فکه، خاک داغ جنوب شد، کنار در که ایستاد گفت:«حاجی(1) میگوید میخواهم امسال عاشورایی به پا کنم» و عاشورا برپا شد صدای سم اسبان لشگریان یزید از فراسوی تاریخ به گوش رسید، قطرات خون سرخ بر خاک چکید و آسمان یکباره تیره و تار شد. یا ایتها النفس المطمئنه، ارجعی الی ربک ...(2) و او پر گشود.
درباره : ايثارگران , مشاهیر , بازدید : 255 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
ملیت : ایرانی -
احمد پاریاب از 16 سالگی در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور یافت و در عملیاتهایی همچون والفجر مقدماتی، والفجر یک، خیبر، بدر، کربلای پنچ حضوری فعال داشت.
مجاهدت، هوشمندی به همراه شجاعت و مقاومت احمد پاریاب موجب شد پس از مدتی به عنوان فرمانده گروهان و پس ازآن در کسوت فرمانده گردانهای "حبیب ابن مظاهر" و" شهادت "لشکر 27 محمد رسول الله (ص) در جبهههای نبرد حق علیه باطل ایفای نقش کند. وی از همرزمان نزدیک شهید همت بود.
احمد پاریاب در عملیات مختلف مجروح و در عملیات غرور آفرین خیبر نیز دچار جراحات شدید شیمیایی شد. وی در زمان جنگ در اکثر عملیاتهای دفاع مقدس حضور داشت و سالها از جراحاتی که بیشتر در عملیات خیبر دامنگیرش شده بود، رنج میبرد.
این شهید والامقام پس از تحمل 29 سال درد و رنج ناشی از جراحات جنگی 22 اسفند سال 1391 با سرکشیدن جام شهادت به آرزوی دیرینهاش دست یافت و به یاران و همرزمان شهیدش پیوست.
از شهید پاریاب دو فرزند به یادگار مانده است.
درباره : ايثارگران , مشاهیر , بازدید : 235 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
|
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |