فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1336 در خانواده اي مذهبي در شهرستان شازند اراک به دنيا آمد. بخشي از تحصيل خود را در اين شهر سپري نمود و پس از طي هشت سال تحصيل پر تلاش، براي ادامه تحصيل به اراک آمد.
مشکلات اقتصادي وتنگناهاي زندگي او را برآن داشت تا روزها به کار کند و شب ها با تني رنجور و خسته از کار روزانه در کلاس درس حاضر شود. در دوران تحصيل عدم رعايت مسائل اخلاقي وبي حجابي تعدادي از معلمان او را آزار مي داد. با افزايش روزافزون مظاهر بي بندوباري وفساد اخلاقي در جامعه طاغوتي, درصدد برآمد با آن به ستيز برخيزد. فعاليت هايي را در اين زمينه شروع کرد و با تهيه کتاب و سخنراني هاي مذهبي، خط فکري و مبارزاتي خود را پيدا کرد.
اين دوران همزمان بود با اوج گيري تظاهرات و مبارزات مردم ايران بر عليه رژيم خون آشام طاغوت . ناصر همراه دوستان خود با آتش زدن مشروب فروشي ها و شرکت فعال در مبارزات با مردم همراه شد.
پس از مدتي، از طرف ساواک مورد تعقيب قرار گرفت .او شبانه خود را به تهران رساند و فعاليتهاي مبارزاتي اش را در اين شهر ادامه داد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تشکيل سپاه پاسداران از اولين کساني بود که به سپاه پيوست. با شروع توطئه هاي دشمن در غرب کشور، براي سرکوبي ضد انقلاب به همراه ديگر رزمندگان، عازم جبهه هاي غرب کشور شد .
بعد از گذشت دو ماه مبارزه و تلاش، مجروح شد و جهت مداوا به تهران اعزام شد. روزهاي اول جنگ بود که نبوغ ناصر در هدايت و فرماندهي جنگ نمودار شد و لياقت او را براي پذيرش فرماندهي براي همگان آشکار ساخت.
هنوز از مجروحيت پيشين به خوبي بهبود نيافته بود که کوله بار سفر را مصمم و استوارتر از قبل آماده نمود و براي مبارزه با متجاوزين بعثي به جبهه گيلان غرب رفت. در عمليات فتح شياکوه با قبول مسئوليت فرماندهي نيروهاي اعزامي از اراک نقش فعالي را ايفا نمود و براي دومين بار مجروح شد .او را براي مداوا به پشت جبهه و سپس به تهران اعزام کردند.
ناصر پس از اين که تا حدودي سلامتي خود را بازيافت، پس از زيارت حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام به جبهه هاي جنوب رفت تا در عمليات پيروزمند «فتح المبين» و «بيت المقدس» در سمت فرمانده گردان امام حسن مجتبي عليه السلام حضوري فعال و رشادتي به ياد ماندني از خود برجاي گذارد.
در عمليات «بيت المقدس» که براي آزاد سازي «خرمشهر» انجام شد اوهمراه با نيروهايش با فتح پل هاي منتهي به اين شهر نقش به سزايي در بازگشت غرور انگيز آن به آغوش ميهن اسلامي ايفا کرد.
روح استوار و پر صلابتش استراحت در پشت جبهه را بر نمي تابيد. اين بود که پس از پيروزي خرمشهر که به اتفاق گردان، جهت استراحت به اراک آمده بود، بعد از چهار روز، دوباره به جبهه بازگشت و با آمادگي کامل مسئوليت فرماندهي محور عملياتي خط مقدم، در تيپ نوبنياد 17 علي بن ابيطالب عليه السلام را به عهده گرفت. تلاش شبانه روزي وي جهت آماده سازي نيروها و منطقه براي عمليات، وي را سخت به خود مشغول نموده بود؛ فراغت حاصل از اين تلاش پي گير را به مناجات با معبود در خلوت و قرائت قرآن سپري مي نمود.
در غروب قبل از شروع عمليات «رمضان» در پشت خاکريز از يکي از دوستان خود کمک خواست تا با ريختن آب بر سر وي غسل نمايد. دستان وي بعد از چندين بار مجروح شدن توان خود را از دست داده و توانايي کمک به وي را نداشت. به هنگام غسل کردن با خوشحالي مي گفت: «گويا غسل آخر مي باشد!» و از اين بابت خشنود بود. چند ساعت قبل از شروع عمليات با برگزاري آخرين جلسات با حضور ديگر فرماندهان منطقه هماهنگي هاي لازم را به عمل آورده و آماده شروع و شرکت در عمليات بود.
در هدايت عمليات از مهارت و تجربه خاصي برخوردار بود، همانند خلباني ماهر که به راحتي هواپيما را هدايت مي نمايد، در شب عمليات «رمضان» براي آزاد سازي پاسگاه زيد، نيروهاي تحت فرماندهي ناصر بختياري، اولين کساني بودند که ضمن موفقيت در مأموريت محوطه تا چندين کيلومتر در عمق مواضع دشمن نفوذ کردند و اين امر در شب اول عمليات، براي همگان باور نکردني بود.
سرانجام پس از گذشت چند روز از عمليات «رمضان» در روز يکشنبه بيست و سوم ماه مبارک رمضان 1402 هجري قمري مصادف با 24/4/1361 هجري شمسي هم چون مولا و مقتدايش نداي حق را لبيک گفت، و با اصابت گلوله مستقيم تانک بر جسم مجروحش به ديدار معبود شتافت، گو اين که طاقت دوري از مولايش علي عليه السلام را نداشت.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران اراک ومصاحبه با دوستان وهمرزمان شهيد

 

 


 


وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
...پدرجان مي دانم که شهادت من براي تو خيلي سنگين و ناگوار است ولي همين بس براي تو ارزشمند که پيش روي حسين آن سالار شهيدان رو سفيدي که به نظر من بزرگترين سعادت است. پدرجان چاره اي نداشتم ,مگر مي شود به نداي خميني که همان نداي جدش حسين (ع) است که فرمود: هل من ناصر ينصرني، لبيک نگويم، راستي که، جواب فاطمه زهرا را چه مي توانستم بدهم .تو بايد افتخار کني که توانستي امانتي را که خدا بدستت سپرده بود همان گونه که رضايش بود تحويل و تقديم نمايي. افتخار کن پدرم، چرا که مشت محکمي به دهان ضد خميني ها است و هرچه محکم تر بزن و استوار باش چرا که حق پيروز است و باطل سرنگون, اين وعده الهي است وخلاف پذير نيست .
بدان و آگاه باش که به گفته علي امام اول شيعيان، دنيا براي مؤمنين جهنم و براي کافرين بهشت و در آخرت بالعکس، چرا که ما دنيا را فداي آخرت مي کنيم و سعادتمند هستيم، پدرجان هم چنان که بيشتر با ضد خداها مبارزه مي کردي ,امروز هم با ضد انقلابي ها ,آنان که با مسلسل به جان مردم کوچه وبازار افتاده اند,مبارزه کن.
شهادت من بايد تو را محکم تر کند که مي کند انشاءالله و هميشه پيرو امام که خلاصه اي از روحانيّت مي باشد باشيد و به حرف ضد روحانيون اصلاً توجهي نکنيد چرا که ايشان وسوسه گرند و در واقع ياران شيطان هستند .
به امام بگو: اي امام عزيز، ناصر که چيزي نبود خود و خانواده ام را فدايت مي کنم که اين شعار و عمل تمام حزب الله است و به صدام آن نوکر امريکا و شوروي و ديگر ابرقدرت ها بگو «حزب الله مي ميرد اما سازش نمي پذيرد» و تو خود بهتر مي داني که حسين عزيز با يزيد جد صدام سازش نکرد و در کربلاي عراق درخت اسلام را آبياري نمود و ما نيز در همان کربلا ودر نبردبا فرزند خلف يزيد، خون خود را فداي اسلام نموديم و چه افتخار بزرگي و شما هستيد که بايد در خط حسين با يزيديان بجنگيد.
پدرجان مبادا که بگذاري براي من گريه کنند براي اين که دشمنان خوشحال مي شوند پس شما اين مسئله را جشن بگيريد تا دشمن بيشتر آزرده شود و از مسئولين بخواه که بيشتر به شهر ما توجه کنند, براي اين که اولاً مستکبرين در آن جا ريشه عميق دارند و ثانياً منطقه به فقر فرهنگي گرفتار است ,بلکه بيشتر از تمام مناطق ديگر ايران، تا به ياري خدا روزي را نسل آينده شاهد باشد با جامعه اي پاک از وجود سرمايه داران و فقر فرهنگي و فقر مادي.
اگر کسي مرا از ياران خود خواند يا اين که در جامعه شعار داد؛ تو اجازه نده و بگو او فقط پيرو خط امام يعني حزب الله بود که همان صراط مستقيم خداست.
پدرجان نکند که به واسطه شهادت من از مسئولين امر متوقع گردي فقط رابطه ات با خدا باشد و مزد اين مسئله را از خدا طلب کن و منتظر آخرت باش و هميشه جهت سلامت و طول عمر امام دعا کن چرا که امام بود که ما را نجات داد و امام بود که لبيک گفت به امام حسين و بس....
پدرم مرا ببخش براي اين که نتوانستم حق فرزندي را به جاي بياورم , من شرمنده ات هستم تو خيلي بزرگواري براي من، شکر خدا را کن که انشاءالله خدا اجر شهيد به تو بدهد . حسن جان را تربيت کن که بهتر از من خدمتگزار اسلام باشد و من از او تقاضا مي کنم هميشه مطيع فرمان پدر باشد وگرنه از او ناراحت مي گردم.

مادر مهربانم:
تو را به صبر دعوت مي کنم هرچند که برايت مشکل مي باشد ولي همانند ديگر مادران مرا پيش علي اکبر امام حسين و ديگر شهيدان روسفيد نگه دار .
مادرم نمي گويم گريه نکن ولي پيش دوست، نه دشمن، و دوست دارم در مجالس با قدرت تمام افتخار کني و به ديگر مادران درس ايثار و خودگذشتگي بدهي و خدا را شکر کني که توانستي چنين اولادي را تربيت کني ,چرا که تو پيش زينب کبري (ع) روسپيدي .سعي کن که ديگر اولادهايت را چنين تربيت کني، مادرم من به تو، خيلي بدهکارم از هر نظر که تصور بشود، مادرم من نتوانستم حق فرزندي را به جا بياورم اگر مرا نبخشي چه بايد بکنم، راستي مگر چاره اي هم مي ماند، مادر عزيزم درود بر شير پاکت و روان پاکت، راستي که ارزش تو از کشته شدن من بالاتر است.
اميدوارم که مادري نمونه باشي و هميشه مطيع پدر باشي و ديگر فرزندانت را بهتر از من تحويل جامعه دهي و انشاءالله موفق و پيروز باشي در اين راه خطير خود.

همسر باوفايم :اميدوارم که فاجعه کربلاي ايران تورا محکم تر سازد تا بتواني خدمتگزار اسلام باشي هرچند اين مسئله براي تو غيرقابل تحمل است ولي تو را به صبر و استقامت دعوت مي کنم. اميدوارم که دعوت مرا به عنوان يک همسر بپذيري ,من از تو به جز نيکي چيزي نديدم و شايد در مسئله زندگي، کوتاهي هم نموده ام که تقاضا دارم به فاطمه زهرا (ع) مرا ببخشي و طلب اجر شهيد را براي تو از خداوند منان دارم.
و اما خواهران عزيزم اگر در طول زندگي با هم، من بداخلاقي با شما کردم مرا ببخشيد و ناراحتم از اين مسئله که نتوانستم برادر خوبي براي شما باشم و حق برادري را به جاي آورم و از شما مي خواهم که هميشه اين حرف مرا در گوش حفظ و در ذهن بسپاريد و آن «حفظ حجاب است» که اين مسئله از خون برادران در جامعه مؤثرتر است و من آرزوي سعادت براي شما دارم.
والسلام عليکم. ناصر بختياري

 




خاطرات
مصطفي شيخي:
شهيد بختياري مرد بزرگ عمليات پيروزمندانه بيت المقدس با آن همت وصف ناپذير و تلاش بي امان بود. او فاتح قلل سر به فلک کشيده غرب کشور با تني جانباز بود.
او ناصر رهبرش خميني بود و چه زيبا نصرتي نمود و چه اسم با مسمّايي داشت.
آرزوي ناصر هميشه اين بود که با گلوله مستقيم به شهادت برسد و در عمليات رمضان به اين آرزو رسيد. مردي با روحي بلند و آرزويي بزرگ
زمزمه ناصر هميشه اين بود:
ديدار يار غايب داني چه شوق دارد
ابري که در بيابان بر تشنه اي ببارد

 

عباس رحمتي :
در عمليات آزاد سازي جاده بانه و سردشت در سال 1359 در معيت برادر بختياري بودم، دو روز و دو شب تمام در منطقه درگير بوديم .شب دوم خبر آوردند که برادر غلامرضا فريدي بالاي تپه افتاده و دشمن اجازه نزديک شدن به او را نمي دهد، شهيد بختياري به محض شنيدن اين خبر بلافاصله بلند شد و چند نفر ديگر نيز او را همراهي کردند و خود را با درگيري شديد به بالاي تپه رساندند، دشمن را عقب زدند و برادر فريدي که شديداً مجروح شده بود را از داخل شيار به پايين تپه رساند. اين نوع کارها بود که ناصر را در رديف سرداران بزرگ اسلام قرار داد.

محمد هادي انصاري:
با کاميون غنيمتي عراق که ساعتي قبل گرفته بودم اقدام به حمل مهمات و تعدادي هندوانه به خط کردم و بعد از تخليه مهمات ماشين هدف قرار گرفت و به خصوص هندوانه ها به شدت متلاشي شدند، ناصر با ديدن اين صحنه گفت انصاري دوست دارم در راه خدا مثل اين هندوانه ها تکه تکه و منفجر شوم و ساعتي بعد مورد اصابت گلوله مستقيم قرار گرفت و به آرزويش رسيد.

مختار قرباني :
شهيد بختياري در عمليات بيت المقدس که منجر به آزادي خرمشهر گرديد عهده دار فرماندهي يکي از گردان هاي پياده بود و گردان تحت امر او نقش بسيار مهمي در عمليات وبه خصوص در منطقه عرايض و پل نو که محل تلاقي نيروهاي محاصره شده عراقي در داخل خرمشهر و نيروهايي که دائماً در حال پاتک و فشار بودند براي رهايي آنها ,ايفا کرده و عده زيادي از نيروهاي گردان به شهادت رسيدند. بعد از عمليات که تمام گردان پاياني گرفتند و به شهرستان برگشتند، ناصر از آمدن خودداري کرد و زماني که علت را جويا شدم گفت: من از خانواده شهداء که فرماندهي فرزندانشان را به عهده داشته ام خجالت مي کشم و لذا در منطقه مي مانم تا مثل شهداء جنازه ام به شهر بيايد و در عمليات رمضان اين آرزويش برآورده گرديد.

امين الله جعفري :
تن مجروح ناصر را بعد از فتح شياکوه به شازند آوردند، در منزل پدر يکي از شهدا بودم که صداي اذان بلند شد، ناصر بلافاصله لنگان لنگان وضو ساخت و در اتاقي ديگر به نماز مشغول شد و چنان دل را معطوف معشوق نمود که گويي يک غافله همراه اوست. چنان در نماز فرو رفته بود که تمام حضار در دل خود او را تحسين مي کردند و پدر شهيد (ميزبان) با حالتي خاص گفت، نماز ناصر انسان را ياد نماز جعفر طيار مي اندازد. بعد از مدتي کوتاه در شهر و قبل از اين که مجروحيتش بهبود کامل يابد قصد جبهه کرد و زماني که از او خواسته شد بماند تا کاملاً خوب شود گفت: امروز اسلام به من نياز دارد و من آن قدر توان دارم که اسلحه ام را به دوش بگيرم و در مقابل دشمن بايستم.

مجتبي مختاري :
تعدادي از پاسداران براي تشکيل کادر گردان هاي امام حسن و امام حسين قبل از بيت المقس به آبادان آمدند و دو سردار رشيد رحيم و ناصر به عنوان فرماندهان گردان ها شروع به کارگيري نمودند و اين دو سردار چنان زيبا و دوست داشتني در مورد پاسداران با هم صحبت مي کردند که انگار مي خواهند يک بازي گروهي انجام دهند، به همين خاطر بيشتر به يارکشي شبيه بود تا کادر سازي گردان. و ياران شهيد بختياري در همان عمليات عمراً به لقاء يار رسيدند.

سلطان علي رضايي :
با ناصر از بچگي دوست صميمي بودم، مدتي او مسئول کميته امور صنفي شهرستان بود و چون کالا و اجناس کوپني بود خودش در مغازه ها حضور پيدا مي کرد بر تقسيم سهميه ها نظارت داشت و عنايت خاصي به افراد بي بضاعت مي کرد و مي گفت من به اين کار افتخار مي کنم که خدمتگذارشان باشم يا بتوانم يکي از اينها را مشغول کار کنم.

جعفر جواهر طلب:
شهيد بختياري با اين که سمت فرماندهي داشتند , در پيشروي ها هميشه پيشتاز و احياناً اگر به دلايلي بايستي نيرو عقب تر بيايد هميشه آخر نيروها حرکت مي کرد. سال 60 در فتح شياکوه که نيروهاي تحت امرش بيشتر از سايرين جلو رفته بودند قرار شد براي تشکيل خط عقب تر بيايند و قبل از اين ناصر يک تير در شکمش خورده بود ولي به هدايت نيروها ادامه مي داد.
وقتي نيروها قصد عقب روي داشتند مواجه شد با آتش شديد و يا تک سنگين دشمن که ناچاراً ناصر جا ماند چون نمي توانست بدون کمک منطقه را ترک کند و بعد از مدتي عراقي ها بالاي سرش مي آيند و يک تير ديگر به او مي زنند ولي آن روح بلند و شجاع هيچ عکس العملي که نشان زنده بودن باشد نشان نمي دهد و در حرکت بعدي نيروها ناصر به آغوش همرزمان محبوبش برگشت.

احمد رضا هدايتي :
چند ساعت به شروع عمليات رمضان مانده بود و شور و حال قبل از عمليات در وجود تک تک رزمندگان ديده مي شد، تمام چهره ها نوراني بود ولي چهره شهيد بختياري بشاشيّت ديگري داشت. عده اي از همرزمانش چون پروانه گرد شمع وجود شهيد بختياري که فرماندهي محور را عهده دار بود مي چرخيدند و ايشان از نعمات و برکات پروردگار براي بچه ها صحبت مي کرد، گويي منادي حق دعوت خود را به او ابلاغ کرده بود و او نيز با بيان آن براي دوستانش در حال اجابت و لبيک گويي بود. مي گفت: دوست دارم وقتي شهيد شدم مثل سالار شهيدان سرم را در راه دوست تقديم کنم و زماني که پاتک سنگين دشمن شروع شد ناصر به آرزوي هميشگي اش رسيد.

 

شهيد بختياري در هر حال به دوستان و همرزمانش روحيه مي داد و آنها را ارشاد مي کرد، بعد از فتح شياکوه که به شدت مجروح و در بيمارستان بستري بود در همان حال دعاي کميل را در بيمارستان برقرار مي کرد و يکي از پيرمردان که مجروح بود و تازه عمل کرده بود اظهار مي کرد نمي توانم نماز بخوانم و شهيد بختياري با روحيّه خاص خود از اخلاق نيتش نشات مي گرفت همرزم پيرش را متوجّه کرده بود که در هر حال بايستي نماز بپا دارد حتي با اشاره سر و دست. 



بازدید : 243
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,111 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,212 نفر
بازدید این ماه : 2,855 نفر
بازدید ماه قبل : 5,395 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک