فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

 
یوسفی سادات، میرعلی
 
ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

 

شهید میر علی یوسفی سادات : فرمانده واحد تعاون لشگر 31عاشورا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامي)
در سالهايي که «آذربايجان ايران »در اشغال نيروهاي ارتش سرخ «شوروي» بود، «مير علي يوسفي »در 16 بهمن 1322 روستاي« سيد لر» به دنيا آمد . شعل پدرش ( مير مطلب ) گله داري و کشاورزي بود . پدر مير علي برايش ميرزايي اجير کرد تا به او درمنزل درس بدهد . پدر مير علي در اين باره ميگويد:
چون از مدرسه و مکتب خانه ترسيده بودم ، لذا به علت تمکن خوب ميرزايي برايش اجير کردم و تا چهارم ابتدايي در پيش ايشان درس بخواند در اين دوران با علاقه درس و تکليف را انجام مي داد و ميرزا از او راضي بود .
مير علي دوران کودکي را در خانواده نسبتاً مرفه گذراند. به گفته پدرش براي انجام کارهاي روزمره در خانه نوکر داشتند . رفاه نسبي و آسايش باعث شده بود تا ميرعلي روحيه شاد و بازيگوش داشته باشد و ابزار بازي را از طبيعت پر نعمت پيرامون به دست آورد . «مير علي »براي ادامه تحصيل به مشکين شهر رفت و تا کلاس ششم ابتدايي درس خواند؛ اما پس از آن ترک تحصيل کرد . پدرش ميگويد : يکي از اهالي به من گفت که نگذار بيشتر از پنجم کلاس درس بخواند چون بعداً به حرفت گوش نمي دهد ، من هم به ادامه تحصيل او زياد اهميت ندادم و او هم ترک تحصيل کرد .
از خصوصيات بارز «مير علي »در اين دوران ، خوش اخلاقي ، شجاعت و راستگويش است . با بزرگ تر شدن در کارهاي دامداري و کشاورزي به پدر کمک مي کرد و در اين ايام بود که خواندن قرآن و رفتن به مسجد را شروع کرد . داشتن سواد به او کمک کرده بود تا در تلاوت قرآن موفق باشد و نظر ديگران را به خود جلب کند بنابر سنت عشاير ، پدر در سنين جواني برايش همسري انتخاب کرد که دختر عموي او بود يکي از دلايل رضايت عمويش ايمان و تقوا مير علي بود که زبانزد اقوام و بستگان بود پدرش مي گويد :
طبق رسم و رسوم محلي ، مراسم عروسي برگزار شد در عروسي ، ريش سفيدان مرا مجبور کردند تا دوازده روز براي او عاشيق ها بنوازند ميزان مهريه اش را نمي دانم اما شير بهايش 1000 تومان و 7 رأس گوسفند بود .
بعد از ازدواج ، با والدين در يک جا زندگي مي کردند . ثمره ازدواج مير علي بعد از 21 سال زندگي مشترک با همسرش 6 فرزند ( 3 پسر و 3 دختر ) بود .
در حدود سالهاي 43- 1342 مير علي جواني 21 ساله و متاهل بود . به دليل اهميت اولاد ذکور در بين عشاير ، سيستم سرباز گيري براي آنها به قيد قرعه برگزار مي شد و با همين قرعه ، مير علي يوسفي از سربازي معاف شد . و روزگار را به مطالعه قرآن ، انجام فرايض ديني در مسجد و سرکشي به گله و رسيدگي به امور کشاورزي مي گذراند . مير علي فردي مؤمن و خوش برخورد در ميان عشاير منطقه بود و شخصيت او باعث جلب احترام ديگران مي شد . برادرش درباره خصوصيات اين دوره از زندگي ميرعلي مي گويد :
« مير علي با بقيه برادران من خيلي فرق داشت . او از نظر درستي و اسلام خواهي ، اخلاق و معرفت از همه ما مقدم بود . از بي نمازها ، افرادي که غيبت مي کردند و تهمت مي زدند ، بدش مي آمد . »
همسرش – قمر تاج يوسفي سادات – نيز در بيان ويژگيهاي مير علي مي گويد :
« زمان ازدواج با مير علي ، چهارده ساله بودم و او بيست و يک ساله بود . ما دختر عمو و پسر عمو بوديم و ايشان را از اول مي شناختم . مير علي ، فردي مؤمن و با ايمان بود و به همين خاطر جواب مثبت دادم . مير علي از لحاظ برخورد ، بسيار خوب بود . در اکثر کارهاي منزل کمک مي کرد در اوقات فراغت عبادت مي کرد و اگر کسي خلافي مي کرد عصباني مي شد ولي در همان حال سعي ميکرد فرد خاطي را به راه راست هدايت کند و اگر موفق نميشد برايش طلب آمرزش و توفيق از درگاه خداوند مي کرد . مير علي به نماز انس شديدي داشت . اکثر شبها تا دير وقت عبادت مي کرد . براي وفاي به عهد و قول ، ارزش زيادي قايل بود . خوش اخلاق بود و هرکجا مي رفت براي خودش دوست پيدا مي کرد . به هنگام مشکلات صبور بود و هر مشکلي پيش مي آمد مي گفت قضا و قدر الهي است . نسبت به ماديات و مشکلات دنيا بي تفاوت بود . »
با گذشت ايام مير علي به دنبال محيط برزگ تري بود لذا با اصرار ، پدر را راضي ميکند تا در اردبيل خانه اي بخرند . پدرش مي گويد :
« يک روز آمد و گفت : پدر عين ا... ( برادر کوچکش ) در اردبيل درس مي خواند اگر اجازه مي دهي و مصلحت مي داني در اردبيل منزلي بخريم و به اردبيل برويم . من مخالفتي نکردم . در اردبيل در محله سلمان آباد ، منزلي به قيمت 70 هزار تومان خريد که براي تأمين اين مبلغ تمام گوسفندان و اکثر مراتع را فروخت و 10 هزار تومان بدهکار مانديم . وقتي آمديم ديديم که منزلي است که اصلاً نسبت به پولش ارزش ندارد . »
ظاهراً دلالان از سادگي مير علي سوء استفاده کرده و بابت خانه پول زيادي گرفته بودند . امام مير علي واقعاً به مال دنيا بي توجه بود و با شروع زندگي در محيطي تازه ، ارتباط خود را با مسجد و نماز جمعه و جماعت برقرار کرد و مشغول به مطالعه کتابهاي احکام و رساله شد . در دوران اوج گيري مبارزات مردمي عليه رژيم پهلوي ، ميرعلي به همراه برادرانش در تظاهرات شرکت مي کرد . او در زمان پيروزي انقلاب ، سي و پنج سال داشت و به گفته برادرش مير حسن ، او همراه افرادي بودکه به شهرباني حمله کردند و در دستگيري يکي از عوامل رژيم شکرت داشتند . مير علي بعد از پيروزي انقلاب به بسيج پيوست و حدود چهار سال بدون دريافت حقوق خدمت کرد.
رحمان لطفي درباره پنج سال آشنايي خود با ميرعلي در اين دوران مي گويد :
« از سال 1361 با مير علي آشنا شدم . با اينکه از اکثر ما از نظر سني بزرگتر بود داراي اخلاق نيکو و پدرانه بود و اين باعث شد تا ايشان را به عنوان خدمتگزار بسيجيان بشناسند . هميشه اخلاق و رفتارش حسنه بود . به بسيجيان مخلص علاقه داشت و به آنها عشق مي ورزيد . از شوخي هاي بي مورد و بيجا و از بيهوده وقت تلف کردن بدش مي آمد اوايل که با ميرعلي بودم ، چون در مبارزه با گروهکها و منافقين بود و هميشه در مأموريت بود اقات بيکاري نداشت ولي هميشه وقتي اضافي خود را صرف مطالعه کتابهاي مذهبي و نظامي مي کرد . ميرعلي يک حزب اللهي ناب بود و به امام و مسئولين کشور علاقه و افري داشت و مطيع رهبري بود . »
عزيز دوستداري همرزم مير علي نيز مي گويد :
« با مير علي يوسفي در سال 1359 آشنا شدم و شاهد رشد و پيشرفت او بودم بيشتر اوقات فراغت و بيکاري را با مطالعه کتاب هاي شهيد مطهري و شهيد دستغيب و تاريخ اسلام ميگذراند . مير علي اهل عمل بود . جهاد اکبر را خودش انجام داد و پا به عرصه جهاد اصغر گذاشته بود . جوانان را به دفاع از ميهن اسلامي در مقابل دشمنان و کفر جهاني تشويق ميکرد . هميشه به مسجد مي رفت و در نماز جماعت شرکت مي کرد . فعاليت ها و مواضع سياسي شهيد به نفع اسلام و انقلاب در سطح عالي بود . از آرزوهاي مير علي پيروزي انقلاب اسلامي در سطح جهان و فقر زداي در بين مردم بود و بزرگ ترين آرزويش شهادت در راه خدا و اسلام بود . »
خدمت صادقانه مير علي و محبوبيت او در بين همکاران و همرزمان باعث شد تا مسئوليت تعاون سپاه را به او بسپارند . »
با شروع جنگ تحميلي مير علي در آستانه چهل سالگي قرار داشت و به مانند همه عاشقان اسلام وانقلاب به جبهه شتافت . گرچه عائله منديمانعي براي حضور در جبهه نبرد بود امام مير علي در طول پنج سال اکثر اوقات خود را در جبهه و در مبارزه علي دشمن گذراند و در جبهه به حبيت بن مظاهر شهرت يافت . در اين زمان مير علي يوسفي سمت فرماندهي گردان انصار و فرماندهي گردان 72 ثار ا... – جمعي لشکر 31 عاشورا – و همچنين مسئوليت تعاون لشکر را به عهده داشت . به دليل مشغله زياد در جبهه ، مير علي خانواده اش را به منطقه جنگي آورد و در دزفول ساکن کرد . همرزم او ، ابراهيم گنجگاهي درباره کارهاي وي مي گويد :
« در عمليات کربلاي 5 بود که تعاون لشکر حدود صد متر از ما فاصله داشت . شهرک دويجي را به تصرف در آورده بوديم و اسيران تخليه نشده بودند . در کوران عمليات ، فرماندهي گردان متوجه شد که بسياري از بچه ها شهيد و يا مجروح شده اند و تعداد رزمندگان به تعدان انگشتان دست رسيده بود . با وجود اين دشمن ، کاملاً منفعل شده و تلاش مي کرد خود را از حلقه محاصره خارج کند جهت تأمين نيرو به سنگر فرمانده گردان يعني نزد مير علي يوسفي رفتيم . فرمانده عمليات تقاضاي کمک فوري نمود . ولي مير علي با طمأنينه و خونسردي که داشت ما را به آرامش دعوت کرد . در اين حال فرمانده عمليات که تمام توان خويش را از دست داده بود از حال رفت . يوسفي به سرعت او را به هوش آورد ليواني آب و اندکي غذا جلويش گذاشت وخود شتابان به طرف نيروهاي در حال مبارزه رفت . فرياد مي کشيد بچه ها عموي شما رسيد دلير و شجاع باشيد و به دشمن امان ندهيد بچه ها با شنيدن غرش تکبير طوفاني او ، جاني تازه گرفتند و به پيکار ادامه دادند و باقي مانده نيروهاي دشمن را به اسارت گرفتند .»
رزمنده اي ديگر درباره مير علي يوسفي مي گويد :
« اگر رزمنده اي را کم روحيه مي ديد براي اينکه انرژي تازه به او بدهد مي گفت فلاني نامه داري. از جمله رزمنده اي که در لحظه نبرد خود را باخته بود مير علي خود را به او رساند و گفت : يک نامه براي تو رسيده بعد از عمليات بيا تعاون لشکر و آن را تحويل بگير . اين مژده چنان روي رزمنده اثر گذاشت که توانست بر ضعف خود غلبه کند و با تمام قوا بجنگد . بعد از عمليات رزمنده به نزد مير علي رفت . از آن جايي که نامه اي در کار نبود مير علي ده هزار تومان داخل پاکت گذاشت و به عنوان جايزه به رزمنده داد . »
در اين زمان او تکيه کلامي داشت که از روحيه جوان و شاداب او حکايت مي کرد چون مسئول تعاون لشکر بود . هميشه مي گفت : عزيزان من ، بازگشت همه به سوي من است . مير علي يوسفي نزديک به 1361 ماه در جبهه هاي نبرد بود به گونه اي که همه رزمندگان را فرزند خويش مي دانست و اگر رزمنده اي زخمي مي شد خود را به بالين او مي رساند و بر زخمهايش مرهم مي گذاشت .
در منطقه شايع شدکه يوسفي به عراق پناهنده شده است و ما هم ناراحت رد او را گرفتيم و يک منطقه بسيار خطرناک ديدم ماشين او متوقف است . مدتي به دنبال او گشتيم تا اينکه ديديم نفس زنان جنازه شهيدي از آرپي چي زنها که در گشت ، شهيد شده و جا مانده بود را به دوش گرفته و مي آورد . »
گلي يوسفي فرزند مير علي درباره عشق پدر به جبهه مي گويد :
وقتي از جبهه برمي گشت از خاطرات جبهه براي ما مي گفت و چون علاقه با جبهه داشت حتي در خواب خاطرات جبهه تکرار مي کرد . »
همسرش در اين باره مي گويد :
يوسفي مي گفت به خاطر قرآن و به خاطر امام حسين (ع) به جبهه مي روم چون که جدمان اين راه را رفته است وقتي از جبهه بر مي گشت همه اش از جبهه صحبت مي کرد و وقتي مي خواست بر گردد چند نفر را با خود مي برد . »
از ديگر ويژگيهاي ميرعلي يوسفي در جبهه هاي نبرد ، حضور مستقيم و دائمي در خط مقدم بود ، زماني که فرمانده گردان انصار ابا عبدا... (ع) بود هميشه در خط مقدم حضور مي يافت و مي گفت : « اگر شهيد دربستر خاک باقي بماند در حقيقت دل و جان هزاران ايراني روي خاک باقي مانده است . » او با وجود اينکه فرمانده گردان بود و مي توانست از طريق بي سيم نيروها يش را هدايت کند ولي خودش همراه نيروها به ميدان نبرد مي رفت و در کارها پيش قدم مي شد .
در زمان عمليات کربلاي 5 – در زمستان سال 1365 – مير علي براي اينکه به نيروهاي تحت امرش نزديک تر باشد ، در خط مقدم سنگري زده بود تا در کنار نيروهايش نبرد را هدايت کند تا شهيد يا مجروحي در خط باقي نماند. در همين زمان خانواده اش از دزفول تماس مي گيرند و مي گويند آنها را براي تشييع جنازه پسردايي اش به اردبيل فراخوانده اند . همسرش از او ميخواهد براي سفر اردبيل به منزل بيايد و همه خانواده آماده سفر مي شوند مير غفور يوسفي ( فرزندش ) در اين باره ميگويد :
ما که در دزفول بوديم و براي حرکت به اردبيل آماده شده بوديم پدرم قبل از شهادت خواب ديده بود وقتي در خط با او تماس گرفتند و گفتند بياييد پدرم گفت : زنگ ، زنگ شهادت است . »
همسر شهيد مي گويد :
من سفارش کرده بودم به خط که پسردايي شهيد شده است بيا به اردبيل بيا به اردبيل برويم ما آن وقت در دزفول زندگي مي کرديم ايشان از خط تماس گردفتند و گفتند اين قضا و قدر است که ما به اردبيل نرويم . »
همين طور هم سد و مير علي يوسفي سادات در 5 اسفند 1365 در حالي که در خط مقدم به هدايت نيورهاي مشغول بود براثر اصابت ترکش به سر و پا به شهادت رسيد . پدرش درباره شهادت او ميگويد :
« در خط مقدم بر اثر اصابت ترکش شهيد شد و گويا جان دادنش طول کشيد وقتي خبر شهادت را به فرمانده لشکر مي دهند خيلي گريه مي کند . بعد از شهادت او ، آنقدر ناراحت بودم که يک طرف بدنم بي حس شده و لرزه دارد و نمي توانم يک استکان چاي را با دست راستم بردارم . ادب و احترام او را خيلي دوست داشتم . او يک بار موجب ناراحتي من نشد مرگ او مرا پير کرد . »
جنازه شهيد ميرعلي يوسفي پس از انجام تشييع باشکوهي در بهشت فاطمه اردبيل به خاک سپرده شد . از اين شهيد هشت فرزند سه پسر و پنج دختر به يادگار مانده است .
در فرازي از وصيت نامه شهيد مير علي يوسفي سادات چنين آمده است :
« فريب خورده کسي است که گمراهي را بر هدايت ترجيح دهد . اين کار ناپسنديده اي است که کسي از شما از جهاد طفره رود و بهانه بياورد که اقدام ديگران کافي است . براي دفع فتنه اي کوچک به لشکري بزرگ نياز نيست و آنکه و آنکه از حريم خود دفاع نکند بي گمان نابود خواهد شد . ( علي (ع) )
سپاه پروردگار جهانيان را که ابتداي کار ما را سعادت و پايان کار ما را شهادت قرار داد ( حضرت زينب (س) )
سلام بر امام و امت امام که با ايثار و فداکاري اسلام را بعد از چهارده قرن ، شور و شوقي دوباره بخشيدند و دورد بر فرزندان راستين اسلام که با اهداي خون خود بپاي درخت آزادگي ، پاسداران جاويد آفاق شرف شدند . شهادت پيام است ، هدف است سفي است که بايد گفت و نوشت و شنيد و درک کرد هر قطره خون شهيد با جامعه سخنها مي گويد ، حرفها دارد و نوشتاري است که صفحاتش بايد در برابر ديدگان جامعه سخنها مي گويد ، حرفها دارد ونوشتاري است که صفحاتش بايد در برابر ديدگان جامعه باشد . خداوند حال که اين بنده عاصي و گنهکار که سراسر عمرش جز معصيت و روسياهي چيزي ندارد به سويت آمده است و خونش بر سرزمين پاک ايران جاري گشته ، با عفو گناهان ، توفيق عنايت نما تا با نوشتن وصيتي خالص ، توانسته باشم پيام خود را به حکم مسئوليت شرعي روي کاغذ آورم . باشد که يادي از فردي گنهکار واميدوار به عفو خدا ، خوانندگان و شنوندگان وصيت را به پيروي از فرامين امام و پاسداري از خون شهدا ، پايبند و مقاوم تر سازد .
اي معبود من ، اي آنکه دلهاي پاک در لقاء تو مي تپد ، من به ايمان قلبي خود نسبت به دين اسلام و در پي اجابت امر رهبرم و با احساس مسئوليت براي دفاع از دين تو و برگزيده و رسول تو به ميدان جنگ آمده ام. خدا يا ! من در شهادت دوستانم ، در پرپر شدن لاله هاي جوان گلستان ايران عزيز ، من به هنگام بلند شدن ناله هاي کودکان مادر از دست داده در بمباران دشمن با تو پيمان بستم و عهد نمومدم که تا پايان راه بروم ، حال بر پيمان خود وفا کرده ام . الهي من به وفاداري و خلوص عمل نمودم تو نيز مرا بپذير برادران و خواهران من ، مگر جز اين است که هدف از زندگي ، شناختن خدا و شتافتن به سوي اوست و مگر جز اين است که دنيا مزرعه آخرت است و رهگذاري بيش نيست بايد دانست که ما براي آخرت آفريده شده ايم نه براي دنيا ، پس بايد حق را شناخت و با کساني که در دنيا با حق مي ستيزند مبارزه کرد کافي نيست انسان ستمگر نباشد بلکه لازم است از ستمديدگان نيز دفاع کند خداوند از ما شکر گذاري مي طلبد و خلافت خود را در زمين به ما مي سپارد فرصت ما محدود است پس بيايد به جهاد برخيزيم تا بدين وسيله شکرگزاري خود را به جاي آوريم و شايستگي خود را جهت کسب خلافت او و نيل به بهشت او نشان دهيم .
سخني دارم با دانش آموزان و آينده سازان که قرار بود بعد از مدتي اندک افتخار معلي اينها را داشته باشم ، خدا مي داند چقدر علاقه به آگاهي و هوشياري و تهذيب شما در وجود من موج ميزند آرزوي من اين است که همه شما فردي مفيد و پاک براي خدمت به اسلام شويد وسنگر مقدس درس و علم را به دست منحرفين و منافقين که هميشه از صدر اسلام تا کنون بوده اند ، ندهيد .
شما اي خانواده عزيزم ، از اينکه ديگر در ميان شما نيستم غم مخوريد و افتخار کنيد که شهيدي در راه خدا و قرآن ، اگر خدا قبول کند داده ايد . مادر جان، مبادا در فراق من ايمانت سست بشود و ناراحت شوي؛ که فردا در محضر خداوند نمي تواني جواب حضرت زينب (س ) را بدهي چرا که او تحمل 72 شهيد را نمود و بدان اين يک امتحان الهي است . »



درباره : ايثارگران , خادمين عرصه ايثار وشهادت ,
بازدید : 158
[ 1392/04/23 ] [ 1392/04/23 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 260 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,709,361 نفر
بازدید این ماه : 1,004 نفر
بازدید ماه قبل : 3,544 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک