فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

پيوند انصار و مهاجرين//خاطرات پيشمرگان کرد مسلمان(3)

 

 

رنج دوگانة پيشمرگان
كساني كه به عنوان رزمنده، گذري به كردستان داشته‌اند خوب به ياد دارند كه جنگ‌هاي داخلي در كردستان يك تفاوت فاحشي با جنگ و نبرد با نيروهاي بعثي داشت. جنگ در اين منطقه جنگ پارتيزاني و چريكي بود و وجب به وجب خاك كردستان سنگر نبرد با دشمن بود.
دشمن با شيوه‌هاي جنگ چريكي و جنگ نامنظم و عمليات‌هاي كوهستاني آشنايي داشت. آنچه به عنوان آنتي‌تز در مقابل استراتژي جنگي ضدانقلاب بايد مورد استفاده قرار مي‌گرفت، تزي از نوع شيوة متداول دشمن بود و تنها سازماني كه از اين شيوه بهره‌مند بود، سازمان پيشمرگان كرد بود، چرا كه پيشمرگان كرد با جغرافياي طبيعي و توپوگرافي منطقه آشنايي كامل داشتند و به سهولت مي‌توانستند با دشمن وارد جنگ شوند و با تاكتيك‌هاي ويژه، نقشه‌هاي ضدانقلاب را نقش بر آب كنند.
اگر نگاهي به عمليات‌هاي داخلي كردستان بيفكنيم، مي‌بينيم؛ موفق‌ترين عمليات‌هايي كه موجب كنده شدن ضدانقلاب از شهرها و روستاها شد، همان عمليات‌هايي بود كه پيشمرگان مسلمان كرد در آن نقش ايفا مي‌كردند. دشمن به خاطر ضربه‌هايي كه از پيشمرگان كرد خورده بود، بيشترين كينه را از آنها به دل داشت، به گونه‌اي كه وقتي در مصاف رودرو نمي‌توانست با آنها وارد جنگ شود، تلاش مي‌كرد در پشت جبهة جنگ به آنها ضربه واردكند و ما نمونه‌هايي از پيشمرگان مسلمان كرد را داريم كه در پشت جبهة جنگ توسط دشمن ترور شدند و به شهادت رسيدند. بنابراين منازل پيشمرگان نيز براي آنان حكم ميدان جنگ را داشت و اين رنجي دوگانه بود براي پيشمرگان!
من در زمان جنگ فرماندة گردان 614 امام‌ حسين‌(ع) بودم. گردان ما در منطقه‌اي در بين سنندج، كامياران و دهگلان مستقر بود و مأموريت انجام عمليات‌هاي آفندي و پدافندي را داشتيم. يك روز يكي از برادران پيشمرگ كه فرماندهي يكي از گروهان‌ها را عهده‌دار بود، گفت: «اين پيشمرگ آمده مي‌خواهد به مرخصي برود و مي‌گويد يك هفته به من مرخصي بدهيد، مي‌خواهم در بيمارستان بستري شوم. - اين در حالي بود كه ايشان هيچ نوع علايمي دال بر وجود بيماري در ظاهرشان مشاهده نمي‌شد- به او گفته بودند تو كه مريض نيستي، چرا مي‌خواهي بستري شوي؟ در جواب گفته بود خانة من هيچ گونه امنيتي ندارد. اگر من به مرخصي بروم در منزل امنيت نخواهم داشت، بنابراين مي‌خواهم به بيمارستان بروم هم استراحت مي‌كنم و هم خانواده‌ام به ملاقاتم مي‌آيند و مي‌توانم آنها را ببينم!
دقت در اين رويداد مي‌تواند اوج زحمات و تلاش‌هاي پيشمرگان و شدت رنج و مظلوميت آنها را به خوبي بيان كند.


حلقه‌هاي ختم قرآن
بدون شك آنچه موجب پيروزي پيشمرگان مسلمان كرد بود، عبادت و معنويت و اخلاق آنها بود. پيشمرگان انسان‌هاي خودساخته‌اي بودند كه انگيزه‌اي جز ترويج انديشه‌ها و باورهاي ديني نداشتند. يكي از مسائلي كه در آن زمان در سازمان پيشمرگان مسلمان از جايگاه ويژه‌اي برخوردار بود، توجه به ارتقاء سطح اعتقادات و معنويات در بين نيروهاي پيشمرگ بود. آنها داوطلبانه و بدون هيچ گونه اجبار و اكراهي در كلاس‌هاي عقيدتي كه از طرف سازمان برگزار مي‌شد، شركت مي‌كردند و روز به روز بر سطح اطلاعات ديني خود مي‌افزودند و از آن در صحنة كارزار با دشمن و هم چنين در برخورد با مردم مسلمان استفاده مي‌كردند.
دقيقاً به ياد دارم در ماه مبارك رمضان جلسات و حلقه‌هاي ختم قرآن در سازمان برگزار مي‌شد. به حدي از اين برنامه استقبال مي‌شد كه گاهي براي نشستن برادران در حلقه‌ها مشكل جا وجود داشت و تا پايان ماه مبارك رمضان هر نفر در چندين ختم قرآن شركت مي‌كرد. اين توجه به معنويات، نيروهاي ضدانقلاب را نيز تحت تأثير قرار داد و آنها پس از ديدن عملكرد پيشمرگان مسلمان و پاسداران، گروه گروه به دامن پر عطوفت نظام اسلامي و كثيري از آنان نيز به فوز عظماي شهادت نايل شدند.
اي كاش خداوند عمري دوباره مي‌داد تا باز حلقه‌هاي ذكر و ختم قرآن را با آن شيوه و بر آن نهج و سياق و باور و علاقه مي‌ديدم. ياد باد آن كلاس‌هاي درس و نمازهاي جماعت و حلقه‌هاي ختم قرآن!


مرز بين اسلام و كفر
اگر به نحوة تشكيل سازمان پيشمرگان مسلمان كرد، نگاهي گذرا داشته باشيم، آنچه در وهلة اول ملاحظه و مشاهده مي‌گردد، تركيب جمعيتي آن است. وقتي اعضاء را نگاه مي‌كنيم و سوابق آنها را بررسي مي‌نماييم، به وضوح مشاهده مي‌كنيم تمام كساني كه در زير بيرق پيشمگران مسلمان جمع شدند از دينداران بودند و آية «وجاهدو فينا لنهدينهم سبلنا» را سرلوحة عمل خويش قرار دادند. بنابراين آن گونه كه دشمن تبليغ مي‌كرد و مي‌گفت: «كردها در مقابل هم صف كشيده و كُرد با كُرد مي‌جنگد، نبود. مسأله، مسألة ايمان و كفر بود!»
پيشمرگان براي دفاع از دين مي‌جنگيدند؛ چرا كه عنوان سازمان هم اين واقعيت را به اثبات مي‌رساند. آنها اول مسلمان بودند، سپس كُرد، بنابراين حركت آنها، جهاد در مقابل بي‌ديني و لاابالي‌گري بود. اگر در ميان مردم هم جايگاه و پايگاه و پشتوانه‌اي داشتند به خاطر همين موضوع بود.
در جمع پيشمرگان، افراد زيادي بودند كه شب تا صبح با خشوع و خضوع سر بر آستان نياز مي‌گذاشتند و از خداي بي‌نياز طلب عفو و بخشش مي‌كردند و نداي دلنشين قرائت قرآنشان، عطر پاكي و صداقت و ديانت را منتشر مي‌كرد و در روز هم چون شير با دشمنان خدا مي‌جنگيدند، اما خصمي كه در مقابل آنها بود بويي از انسانيت و اخلاق به مشامش نرسيده بود و همين امر موجب اضمحلال و نابودي آنها شد.
در يكي از روستاهاي كوچك منطقة سارال، ضدانقلاب مقر داشت - به دليل حفظ حرمت مردم مسلمان روستا اسم آن را ذكر نمي‌كنم - وقتي مقر آنها توسط رزمندگان اسلام به سقوط كشيده شد و آنها مجبور شدند روستا را ترك كنند، ما وارد روستا شده و متوجه شديم كه مقر در مسجد روستا بوده ‌است. ضدانقلاب پايگاه معنوي مردم را به مقر نظامي تبديل كرده بود و زنان و مردان نامحرم به صورت مختلط مدت‌ها در آنجا زندگي كرده بودند و هيچ وقت به مردم اجازة ورود به مسجد را نداده بودند. وقتي وارد مسجد شديم، مملو بود از آلات مبتذل و… اين امر بزرگ‌ترين توهين به اعتقادات و باورهاي مردم بود. اين ماجرا مربوط به سال 1360 مي‌باشد.
مردم را در همان جا جمع كردم و صحنه‌هاي جنايت را به آنها نشان دادم و گفتم: «مردم! اين هم نمونه‌هاي بارز دفاع از حق و حقوق مردم، اكنون خود قضاوت كنيد!» صحنة عجيبي بود، بعضي از مردم از شدت درد به خود مي‌پيچيدند و عده‌‌اي هم گريه مي‌كردند، پيشمرگان مسلمان با اين انديشه‌ها در جنگ بودند و ستيز مي‌كردند.


تكريم روحانيت
در همان روزهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، گروهك‌هاي رنگارنگي با عقايد و افكار مختلف وارد صحنه شدند و در مقابل انقلاب نوپاي مردم ايران صف‌آرايي كردند. دولت براي بررسي وضعيت كردستان و استماع خواست‌هاي گروه‌هاي سياسي هيأتي را تحت عنوان هيأت حسن‌نيت به كردستان اعزام كرد كه تركيبي بود از تعدادي از روحانيون سرشناس و تني چند از نيروهاي ليبرال از جمله كساني كه در اين هيأت بودند مرحوم آيت‌الله طالقاني، شهيد‌دكتربهشتي، بني‌صدر و داريوش فروهر و چند نفر ديگر بودند.
اينها وارد شهر سنندج شدند و در جمع مردم حاضر شدند تا سخنان آنان را بشنوند و براي علاج واقعه چاره‌انديشي كنند. در اين جمع بني‌صدر و داريوش فروهر سخنراني كردند، اما مردم مجال صحبت به آنها ندادند.
با اين كه داريوش فروهر بيشتر سعي مي‌كرد احساسات ناسيوناليستي مردم را تحريك كند، اما سخنانش مورد استقبال واقع نشد، ولي هنگامي كه مرحوم آيت‌الله طالقاني و شهيد بهشتي سخنراني كردند، سكوت غير قابل انتظاري بر جمع حاكم شد و همه تعجب كرده بودند.
من خودم در آن جمع بودم و در همان جا فهميدم كه مردم كردستان تا چه اندازه‌اي براي روحانيت ارزش قائل هستند و آنها را مدافعان واقعي خود مي‌دانند. در پايان مراسم هر دو بزرگوار - مرحوم آيت‌الله طالقاني و شهيد بهشتي- از همكاري و مساعدت و حسن استقبال مردم از سخنانشان، تقدير و تشكر كردند.


پيوند انصار و مهاجرين
يكي از ويژگي‌هاي كردستان پس از انقلاب اسلامي و توطئة شوم گروهك‌ها، پيوند اخوت و برادري بين نيروهاي انصار و مهاجر بود. جمع زيادي از انقلابيون براي دفع شر گروهك‌ها از مناطق مختلف به كردستان آمده بودند، تا به هواداران انقلاب اسلامي در كردستان كمك كنند و منطقه را از لوث وجود ضدانقلاب پاكسازي نمايند.
رابطه‌اي كه در بين اين‌ها وجود داشت، پيوند اخوت مهاجرين و انصار در زمان حضرت رسول(ص) را در ذهن‌ها تداعي مي‌كرد، چرا كه در سنگرهاي فراواني خون آنها در هم عجين شد و موجب بارور شدن نهال انقلاب در كردستان گرديد.
مسؤولين آن زمان در كردستان اعم از مهاجر و انصار، كساني بودند كه در كمال صداقت كمر همت بسته بودند تا چهرة زشت فقر و استضعاف را در پس پردة سازندگي در كردستان براي هميشه پنهان نمايند. آنها در روز در ادارات و نهادهاي مختلف به حل مشكلات مردم مي‌پرداختند و در شب سلاح دفاع بر مي‌گرفتند و همراه پيشمرگان مسلمان به حراست از جان و مال و نواميس مردم مي‌پرداختند.
در شهرستان ديواندره يكي از شاخه‌هاي مهم پيشمرگان مسلمان مستقر بود. بنده در آن زمان يكي از مسؤولين اين سازمان بودم. ديواندره هنوز بخش بود و به وسيلة بخشداري اداره مي‌شد. يكي از برادران مهاجر به نام «بهزاد همتي» بخشدار اين بخش بود و يكي از برادران انصار - شهيد محمدي - هم شهردار ديواندره بود. اين عزيزان شب‌ها در سازمان پيشمرگان بودند و در طول روز هم به امورات اجرايي و خدمات‌رساني مشغول بودند.
يك روز در منزل مشغول اقامة فريضة عصر بودم كه زنگ در به صدا در آمد. مادرم رفت و برگشت. پس از اتمام نماز گفت: «آقاي همتي و آقاي محمدي دنبال شما آمده بودند تا باهم براي سركشي منبع آب شهر برويد. گفتند ما عجله داريم مي‌رويم، هر وقت نمازش تمام شد، ايشان هم بيايند!»
به فاصلة چند دقيقه به دنبال آنها راهي شدم. در بين راه ديدم يكي از پيشمرگان مسلمان به نام «محمد چوپاني» هراسان به طرف من آمد و گفت فلاني در اطراف منبع آب حركات مشكوكي ديده مي‌شود، عجله كن تا با هم برويم. ما رفتيم مسلح شديم و به نيروهاي سپاه هم اطلاع داديم و به طرف منبع آب حركت كرديم.
تا ما رسيديم، متوجه شديم عناصر كومله هر دو بزرگوار را به اسارت درآورده بودند و هر چه تلاش كرديم، نتوانستيم اثري از آنها پيدا كنيم. بعد از مدت كوتاهي جنازة هر دو نفر را آورده بودند و در همان محل گذاشته بودند!
مردم ديواندره وقتي اين خبر را شنيدند، به شدت متأثر شدند و ابري تيره از حزن و اندوه سراسر فضاي شهر را در بر گرفت. كثرت جمعيت در مراسم تشييع آنها به حدي بود كه حتي براي خود مردم شهر سؤال پيش آمده بود كه اين همه جمعيت از كجا آمده‌اند و اين در حالي بود كه جمعيت فقط از خود شهر ديواندره و به صورت خودجوش در اين مراسم حاضر شده بودند.
اين نمونه‌اي از همدلي و اخوت در بين مهاجرين و انصار بود كه در كمتر برهه‌اي از تاريخ مي‌توان شواهد‌ي مانند آن را پيدا كرد.


شهامت در بيان عقيده
آن زمان كه سنندج در اختيار گروهك‌هاي سياسي بود، هر حزب و جمعيت براي خود تابلويي زده بود. بعضي از گروه‌ها حتي به اندازة انگشتان دست طرفدار نداشتند، اما ادعاي داشتن برنامه و ايدئولوژي رهايي‌بخش مي‌كردند.
در خيابان فعلي حضرت امام (ره) (شاهپور سابق) حدود 18-17 مقر گروهكي وجود داشت. در ساختمان فعلي خانة كرد سنندج (عمارت آصف) گروهك‌هاي كومله، دمكرات و فداييان‌خلق مستقر بودند و هر كدام مبلّغ يك انديشه بودند. مردم ساير شهرها (خصوصاً جوانان) وقتي به سنندج مي‌آمدند، سعي مي‌كردند از اهداف و برنامه‌هاي گروهك‌ها بيشتر اطلاع پيدا كنند، بويژه جوانان مذهبي در اين زمينه بيشتر حساسيت نشان مي‌دادند و تلاش مي‌كردند با كسب اطلاع از برنامه‌هاي آنان مردم را نسبت به خطري كه از نشر اين انديشه‌هاي پوسيده و ارتجاعي متوجه آنان مي‌شد، آگاه نمايند.
در آن مدت من جوان بودم و در يكي از شهرهاي اطرف سنندج زندگي مي‌كردم. روزي گذرم به سنندج افتاد و به اتفاق تني چند از دوستان سنندجي، براي ديدن وضعيت مقر گروهك‌ها به اطراف خانة كرد رفتيم. - البته اين كار ما يك مأموريت اداري بود -
در درب ورودي خانة كرد، يك خانم نيمه عريان مسلح با يك آقايي كه ظاهري بسيار زشت و زننده داشت هر دو نگهباني مي‌دادند و دست بر شانة همديگر انداخته بودند! ديدن اين چنين صحنه‌اي براي يك مسلمان غيرتمند خيلي سخت بود.
در جمع ما يكي از برادران شبلي - كه بعدها توسط گروهك كومله به شهادت رسيد - حضور داشت. ايشان از ديدن اين صحنه بسيار برآشفت و خطاب به آن مرد نگهبان گفت: «مردم كردستان مسلمان هستند و هيچ وقت اين كار شما را برنخواهند تافت، شما دو نفر نامحرم دست در گردن هم انداخته‌ايد و ادعاي دفاع از حقوق مردم هم مي‌كنيد؟ اين كار شما نقض مقررات دين ما و اهانت به معتقدات مردم مسلمان است. شما اگر مسلمان هم نباشيد بايد به حدود و ثغور اخلاقيات پايبند باشيد!
مرد گروهكي در پاسخ ايشان در نهايت سخافت و به دور از هر نوع استدلالي گفت: «ايشان دوست من هستند و ما هم اين كار را براي تقويت روحيه انجام مي‌دهيم!» شهيد شبلي با شهامت هرچه تمام‌تر به اعتراض خود ادامه داد و افراد گروهكي هم به هيچ وجه جرأت روبه رو شدن با ايشان را نداشتند. آنچه در آن برهه مطرح بود و مهم جلوه مي‌نمود، مخالفت عامة مردم كردستان بالاخص جوانان مؤمن آن با افكار ضدديني گروهك‌ها بود.
شهيد شبلي نه ادعاي طرفداري از جمهوري اسلامي را داشت و نه كسي او را مجبور به اين كار كرده بود، بلكه ايشان فقط براي دفاع از اسلام به مقابله پرداخت و در آخر نيز جانش را در اين راه تقديم كرد.


مسيح كردستان
سازمان پيشمرگان مسلمان اگرچه در يك مقطع تاريخي محدود، وارد ميدان مبارزه با ضدانقلاب شد و عمر كوتاهي داشت، اما هرگاه به تاريخ آن مقطع مراجعه مي‌كني، در صفحة خاطراتت با صحنه‌هايي روبه رو مي‌شوي كه شايد در هيچ كتاب تاريخي به نمونه‌هايي از آنها برخورد نكرده‌اي و شايد علت اصلي اين تفاوت‌ها در جهادي بوده كه پيشمرگان براي حاكميت دين خدا انجام داده‌اند.
شهيد محمد بروجردي از بنيانگذاران سازمان پيشمرگان مسلمان كرد بود. او جزو معدود كساني بود كه توانست اعتماد مردم كردستان را به خود جلب كند و از اين طريق صف ضدانقلاب را از صف مردم جدا كند و به حق توانست اين كار را با موفقيت و سربلندي به انجام برساند.
شهيد بروجردي ويژگي‌هاي برجسته‌اي داشت كه فصل مميزة او از ديگران بود. او در حقيقت معلم اخلاق بود و توانست با عمل خود همه را مجذوب خود نمايد.
اين انسان وارسته از نظر ظاهري هم بسيار دوست داشتني بود. معصوميت خاصي در چهره اش موج مي‌زد، محاسن زيبا و زرد رنگش خبر از سلامت روح و قلب او مي‌داد و متانت و صفاي باطنش جذبه و كششي عاطفي را بين او و مردم به وجود آورده بود.
در عمليات قائم‌آل‌محمد(ص) افتخار داشتم كه در ركاب اين شهيد والا مقام باشم. اين عمليات در ماه مبارك رمضان انجام شد و هدف آن پاكسازي روستاهاي «هرمه دول» و «شيپانه جو» و «هه نگه چنه» بود براي رسيدن به هدف بايد يك مسير بسيار طولاني را طي مي‌كرديم.
ساعت 5 صبح بعد از اداي فريضة نماز راه‌افتاديم. سعادت قرين شده بود و رزمندگان دلاوري مانند سردار عليزاده(فرمانده فعلي منطقه مقاومت بسيج استان مركزي)، شهيد پرويز كاكسوندي، كاك عبدالله رحيمي، كاك عبدالله نظري، مرحوم زنده‌ياد حاج مكاييل حمه‌گلاني، شهيد حاج سعيد ورمزياري، شهيد حاج سعيد توفيقي و جمع ديگري از عزيزان پيشمرگ در ركاب شهيد بروجردي بودند.
حدود 14 ساعت در مسير بوديم. در تمام طول مسير شهيد بروجردي مرتب براي همراهان صحبت مي‌كرد و در واقع اين مسير حركت را به يك كلاس درس تبديل كرده بود.
من مي‌توانم ادعا كنم آنچه را در آن چند ساعت از شهيد بروجردي آموخته‌ام، با تمام آموخته‌هايم در طول زندگي برابري كند.
از جملة صحبت‌هاي ايشان اين بود كه؛ مردم كردستان مردمي فهيم، مسلمان، و مهمان‌نواز هستند. اين مردم هوادار ضدانقلاب نيستند. حساب مردم از حساب ضدانقلاب جداست. مواظب باشيد ضدانقلاب پشت سر مردم سنگر نگيرند. در هر جا كه با چنين صحنه‌اي مواجه شديد، به خاطر حفظ جان مردم وارد عمل نشويد.
اين توصيه‌ها و نصايح همة همراهان را منقلب كرده بود. هنگام غروب به ارتفاع مشرف روستاي «هه نگه چنه» رسيديم، قبل از ما رزمندگان آنجا را پاكسازي كرده بودند.
شهيد بروجردي دستور داد مردم را جمع كنند تا با آنها ديداري داشته باشند. مردم سريع جمع شدند.
اين انسان وارسته با اينكه فرمانده عمليات بود، در كمال بي‌آلايشي بر بالاي سنگي رفت و خطاب به مردم گفت: «مردم! من مي‌خواهم صادقانه بگويم كه ما آمده‌ايم به شما خدمت كنيم، مي‌خواهم بفهمم كه آيا شما حضور ما را در اينجا مشروع و موجه مي‌دانيد يا نه؟ ما در ميان شما بمانيم يا نه؟»
سكوت بر جمعيت حكفرما شده بود. به ناگاه يك نفر از ميان جمعيت برخاست و با صراحت تمام خطاب به شهيد بروجردي گفت: «ما از شما متنفريم! شما به چه حقي آمده‌ايد و سرزمين ما را اشغال كرده‌ايد؟ من به نمايندگي از طرف مردم به شما مي‌گويم، برويد دست از سر ما برداريد! ما به شما هيچ نيازي نداريم، جمع كنيد و از اينجا برويد!»
پيشمرگاني كه در كنار شهيد بروجردي بودند، اجازه خواستند تا اين مرد را دستگير كنند، اما شهيد بروجردي گفت: «مگر من شما را نصيحت نكردم؟ اين مرد ضدانقلاب نيست، يكي از اهالي همين محل است، اجازه بدهيد حرفش را بزند!»
شهيد بروجردي خطاب به آن مرد گفت: «شما آزاديد و هر چه در دل داريد، مي‌توانيد بر زبان جاري كنيد.» آن مرد جلوتر آمد اسائة ادب كرد و حرفهاي زشت و ركيكي هم زد و گفت: «شما مانند اسراييلي‌ها هستيد، آمده‌ايد و سرزمين ما را اشغال كرده‌ايد!»
شهيد بروجردي با صبر عجيبي تحمل مي‌كرد و مرتب دست به محاسنش مي‌كشيد و در پايان به آن مرد گفت: «خب دوست عزيز! اگر سخني براي گفتن نداري، آيا اجازه مي‌دهي من هم حرفهايم را بزنم؟»
مرد گفت: «من هر چه داشتم گفتم، اگر خواستيد اعدامم كنيد! حالا شما هم اگر حرفي براي گفتن داري بگو.»
شهيد بروجردي سخنانش را با استناد به آياتي از قرآن مجيد آغاز كرد و گفت: «دوست عزيز، تو انسان صادقي هستي، چرا كه بدون واهمه در مقابل ما حرف خودت را زدي و اين كار نشانة شهامت و صداقت شماست.»
شهيد بروجردي در مدت بسيار كوتاهي با استدلال‌هايي كه كرد آن مرد را كاملاً متقاعد كرد و او پذيرفت كه اشتباه كرده است و اشك از چشمانش جاري شد و گفت: «من نادم و پشيمان هستم، به خدا سوگند شما همان راهي را مي‌رويد كه اصحاب رسول الله (ص) مي‌رفتند. من احساس شرمندگي مي‌كنم و نمي‌دانم چگونه جبران مافات كنم؟» شهيد بروجردي ايشان را بغل كرد و بوسيد و او را دلداري داد.
اين مرد در همان زمان به جمع پيشمرگان مسلمان پيوست و بعدها در ركاب شهيد بروجردي در يكي از عمليات‌هاي جادة برهان جام شهادت را سر كشيد و به ديار باقي شتافت.
 

راوي: آقاي حاج‌محمد الله‌ مرادي از مسؤولين سازمان پيشمرگان مسلمان كُرد ديواندره



درباره : فرهنگ جبهه , زندگی در جبهه ,
بازدید : 236
[ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,311 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,412 نفر
بازدید این ماه : 3,055 نفر
بازدید ماه قبل : 5,595 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک