كفــــرابي!
شهيد «سيد رضا دستواره» قائم مقام لشكر 27 محمد رسول الله (ص)،از «سير» خيلي بدش ميآمد.
اسم سير را كه ميشنيد، هزار جور ادا و اطوار از خودش در ميآورد تانشان بدهد كه چقدر از «سير» متنفر است. كلي هم دعوا ميكرد كه چرا اسمسير را جلويش بردهاند و از بچهها ميخواست كه بجاي «سير» بگويند«كفر». مثلاً يك بار كه در خيابانهاي مريوان قدم ميزديم، ناگهان دستهايش راگذاشت روي شكمش، نشست كنار خيابان و شروع كرد به عُق زدن. من همحيرت زده، اطراف را نگاه كردم تا از علت به هم خوردن حال او مطلع شوم،اما خبري نبود. همه چيز عادي بود. نشستم كنار سيد و علت ناراحتي اش راپرسيدم، با انگشت به آن سوي خيابان اشاره كرد و گفت: «مگه آنجارونميبيني...» نوشته «كفرابي پرسي 2 تومان...»
راست انگشتش را نگاه كردم و با ديدن تابلوي يكي از مغازهها، زدم زيرخنده. چون آنجا نوشته بود: «سيرابي پرسي 2 تومان.»
مدتي بعد، در يكي از عملياتهايي كه براي آزادسازي روستايي از چنگضد انقلاب به انجام رسيد، پس از تصرف مواضع ضد انقلاب، سيد در يكياز اتاقها، ظرف شيشهاي «سير ترشي» پيدا كرد و در مقابل چشمان ما كهانتظار بهم خوردن حالش و ادا و اطوار هميشگي را داشتيم، نشست و شروعكرد به خوردن سير ترشيها. رفتم جلو و گفتم: «رضا، اين سيره...» نُچي كرد وهمان طور كه سيرها را پوست ميكند و توي دهان ميگذاشت، گفت: «نهداداش... اينا پيازه... پياز ترشي...»
شك كردم. فكر كردم راست ميگويد و ما اشتباه ميكنيم. گفتم شايد همنميداند كه اينها سير است. نشستم و هزار دليل برايش آوردم، اين كه داريميخوري سير است. اما سيد رضا، بي اعتنا به اين حرفها، همه سيرهايداخل شيشه را خورد و آخرش گفت:
ـ بري بالا، بيايي پايين، اين پياز بود. مگه من «كفر» را نميشناسم، اين پيازبود، پياز...!
مجتبي عسگري
درباره :
فرهنگ جبهه ,
طنز جبهه ,
بازدید : 269