فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

اون شب که "لورل" و "هاردي" جاموندن ...

بعضيا فکر مي کنن اشک به مشک بنده.
بعضيا فکر مي کنن ما، کار روز و شبمون گريه است!
کاشکي بود!
نه داداش.
ميدوني وقتي توي اينترنت، خبر مرگ رفيقاتو ببيني، ولي حتي دريغ از يه بغض ساده گلوگير، يعني چي؟
آره حتما ميگين:
"خب بي وجدان اين قدر گناه نکن که دلت مثل سنگ بشه."
هم راست ميگين هم نه.
آخه منم آدمم.
مثل خود شما.
منم دل دارم.
غرور دارم.
شهوت دارم.
ترس دارم.
شجاعت دارم.
هوس دارم.
...
آره راست ميگين. با همه اينا ادعام ميشه که با شما فرق دارم.
به خدا با شما فرق دارم.
خيلي هم فرق دارم.
هر وقت گناه مي کنم، حالم از خودم به هم مي خوره.
هر وقت توي محل، روي ديوار نقاشي رفيقاي شهيدم رو که ده بيست سال پيش خودم کشيدم مي بينم، به حال امروز خودم تاسف مي خورم.
حالا که کار به اين جا رسيد، شما رو به خدا اصلا چهره سياه من رو تصور نکنين و شخصيت ... م رو در نظر نگيرين.
ميگين داره ريا مي کنه، بذار ريا بشه.
ما که راحت جلوي همديگه هر گناهي رو مرتکب ميشيم و اداي هر معصيتي رو در مياريم، خب بذار براي يه بارم شده اداي آدم خوبارو دربياريم.
بذارين يه خواب قشنگ رو که يکي دو سال پيش ديدم براتون تعريف کنم. فقط خدا وکيلي اونايي که شمارم رو دارن زنگ نزنن مسخرم کنن. حالم خيلي خرابه و کاملا توي لکم. حوصله هيشکي رو ندارم. خدايي نکرده چيزي از دهنم مي پره و ... اون وقت منو ببرين باقالي جمع کنين!
***
چند وقتي مي شد که بدجوري آسمون دلم باروني شده بود، عقده ها مي زدن بر دلم. هر خاطره اي مي شنيدم بغضم مي گرفت. دلم مي خواست خودم رو سر يکي خراب کنم. ولي کسي رو پيدا نمي کردم که آوار به اين عظيمي رو تحمل کنه!
يه شب که با همين حال و هوا خوابيدم، توي عالم خواب، شهيد عزيز "کرمعلي" رو ديدم.
اسم کوچيکش رو يادم نيست.
يه پسر توپول بود مثل خودم!
خب آدماي توپول هم خودتون که خوب مي دونين، همواره خندون هستن و خوش برخورد و شاد!
کرمعلي هم هميشه خنده روي لباش بود. حتي اگه باهاش جر و بحث مي کردي، باز با خنده جوابت رو مي داد.
چهره اي سبزه، ريشاي نو دراومده خوشگل، يه عينک مشکي روي چشماش.
خيلي ازش خوشم مي اومد.
هميشه بهش مي گفتم:
- اسمت خيلي قشنگه: کرمعلي. هر وقت اسمت مياد آدم ياد لطف و کرم مولا علي مي افته.
کرمعلي يه رفيق باحال مثل خودش داشت به اسم "مهدي معماريان".
مهدي لاغر بود و قد بلند. وقتي دو تايي با هم راه مي رفتن، بهشون مي خنديدم و مي گفتم "لورل و هاردي".
بهمن سال 64 توي يه شب سرد زمستوني ...

 

alt

بهمن سال 64 توي يه شب سرد زمستوني، توي باتلاق هاي کناره سمت راست جاده فاو به ام القصر، گردانا همين طوري پشت سر هم مي رفتن تا يه دوشکا رو که نرسيده به پل "خورشيطان" بود، بزنن که نمي شد.
"گردان شهادت" چهل ويکمين گردان بود که به خط مي زد. اون شب تا زير دوشکا رفتيم ولي ما هم نتونستيم.
وقتي مي خواستيم برگرديم
 ... واويلا ... واويلا ....
حساب کنين چهل و يک گردان بزنن به خط يعني چي؟
يعني روي اجساد شهدا چهار دست و پا رفتن. بوي خون داغ بيني ات رو پر کنه. دستت بره تو بدن تيکه پاره همرزمات. توي چشماي اون يکي و بين دل و روده اون يکي سينه خيز بري ...
وقتي اومديم عقب، "مهدي حقيقي" (که يه سال بعد توي شلمچه خودش جاموند) من رو که ديد زد زير خنده.
خنده ... خنده ... خنده ...
با خنده تلخ تر از گريه، گفت:
- ديشب قبل از اين که شما بزنين به خط، بچه هاي گردان حبيب زدن به خط ... خيلي از بچه ها جا موندن ... لورل و هاردي هم جاموندن ...
"لورل و هاردي هم جاموندن ..."
لورل و هاردي ... مهدي معماريان و کرمعلي ...
آي خدا چه دل سنگي به من دادي!
***
داشتم از خوابم مي گفتم. اصلا اين عادت بده منه که آسمون و ريسمون رو به هم مي بافم.
شب با همون حس و حال بغض خوابيدم.
توي عالم خواب، يهو کرمعلي رو ديدم.
هيکلي درشت توي لباس بسيجي.
مثل هميشه خندون و خوش برخورد.
مي دونستم شهيد شده. متوجه بودم کجا رفته.
يه نور خيره کننده از پشتش مي زد که چشمام طاقت ديدنش رو نداشت.
ولي مي دونستم يه نور قشنگيه که من نبايد ببينمش.
احساس خودم اين بود که اون نور خداست.
واسه همين هم مي ترسيدم، شرمم مي شد، نه نمي دونم چي بود که نمي تونستم نگاش کنم.
فقط سرم رو گذاشتم روي کتف و بازوي کرمعلي و شروع کردم به ...
چقدر هوا باروني شده بود.
- آخيش چقدر باحالي ...
کجا بودي کرمعلي؟
دلم خيلي هواتو کرده بود.
اخه کجايين بي معرفتا؟
من که دق کردم.
نبايد يه سر به ما بزنين؟
...
من مي گفتم، اشک مي ريختم، سبک مي شدم.
کرمعلي ولي زير چشمي منو نگاه مي کرد و همون جوري مي خنديد.
يه دفعه يادم اومد اين جا بهترين جاييه که ميشه ناگفته هارو، اون چيزايي که اگه جلوي دنيايي ها بگي مسخره ات مي کنن، گفت:
- کرمعلي ... تو رو به همون قسم ...
و هي با چشمام به پشت سرش و اون نور اشاره مي کردم.
- کرمعلي ... بهش بگو که من ...
تو رو به خودش قسم بهش بگو که من اون روزايي که با شماها بودم ... اين جوري نبودم . من اين قدر گناه نمي کردم. زمونه منو اين جوري کرده ...
تو رو خدا کرمعلي ...
ازش بخواه ...
بهش بگو ...
جان من بهش بگو که منو با وضعيت امروزم مجازات نکنه ... حساب امروز من از ديروزم جداست ...
کرمعلي ... قربون اسمت برم ...
بهش بگو من امروز اين جوري شدم ... حساب ديروزم از امروزم جداست ...
بهش بگو ...

alt

آخيش چقدر سبک شدم.
کجا مي تونستم خودم رو ول کنم، گريه کنم و اين قدر سبک بشم؟
کرمعلي هم فقط خنديد و گفت باشه.
- باشه.
قربونت برم کرمعلي.
قربون صاحب اسمت.
قربون همه اونايي که واسش اشک مي زيزن.
(فردا صبح که از خواب پاشدم، همه متکام از اشک خيس خيس شده بود.)
ياد "مجيد لطفي" بخير که هميشه مي گفت:
چه خوش است که نفس روحم برسد به مطمئنه
برسم  به  عرش اعلا  و  شود  خدا  کنارم
...
و يک عصر نيمه سرد زمستوني، بهمن ماه سال 64 توي اردوگاه بهمنشير، توي يه بمبارون سنگين هوايي، مجيد رفت به عرش اعلا و اصلا نگاه نمي کنه اين پايين، توي اين بيغوله دنيا چه خبره؟

درسته! تکراري بود! ولي امروز حيلي به اين دلنوشته احساس نياز مي کردم!



درباره : فرهنگ جبهه , طنز جبهه ,
برچسب ها : اون شب که "لورل" و "هاردي" جاموندن ... ,
بازدید : 333
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,578 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,714,270 نفر
بازدید این ماه : 5,913 نفر
بازدید ماه قبل : 8,453 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک