صحبت از استخوان و پلاک دیگر بس
"مثنوی شعله های آبی!" سرودهای از محمدحسن حسینی که حکایت از درد دل های پدری بسیجی با پسرش دارد
پسرم جبهه جای مردان بود |
جای عرش خدانوردان بود
|
هر کسی شعله داشت دود نداشت
|
خطر زندگی وجود نداشت
|
برکت در زمین فراوان بود
|
میوه زخم و مین فراوان بود
|
داستانی چنین شنیده کسی؟
|
شخم میدان مین شنیده کسی؟
|
خبری داری از شهیدان هیچ؟
|
از دلیران مرد میدان هیچ؟
|
دیده ای روی سیم ها سربند؟
|
روی بال نسیم ها سربند؟
|
تشنگی دیده ای سه روز و سه شب؟
|
زخمی و خسته و دعا بر لب
|
از شهیدان چه دیدهای پسرم؟
|
چه از آنها شنیده ای پسرم؟
|
نوحه خوان ها زیاد می خوانند
|
شعر از آنها زیاد می خوانند
|
استخوان و پلاک دیگر بس
|
صحبت از مهر و خاک دیگر بس
|
بنشین با تو حرفها دارم |
حرف ، از آن شگرف ها دارم
|
نوحه خوان ها چرا نفرمودند: |
بچه ها ساده ، مختصر بودند |
مال دنیا کسی نمی طلبید
|
بنز و ویلا کسی نمی طلبید
|
عکسشان را ببین همین هایند |
عاشقانی که عرش پیمایند |
ساده هستند نه؟ بدون ریا |
ساده و باگذشت و اهل وفا |
ساده مانند کودکی خندان |
شب حمله شب حنابندان |
شب شور و کشاکش و دعوا |
سر سربندهای یا زهرا(س) |
در شب حمله آنچه عادت بود |
شوخی شربت شهادت بود |
از گذشت از گذشتشان بشنو |
توی میدان مین به وقت درو |
روبرو بود هرچه بود .همین! |
روبرو بود و تانک و ترکش و مین |
همه ماجرا گذشتن بود |
نه نرفتن نه بازگشتن بود |
در کجا دیده ای سرور کند؟ |
آنکه تن را پل عبور کند |
پسرم عکس ها زبان دارند |
رنگ ها زنده اند جان دارند |
سروها را بیا تماشا کن |
یادی از عاشقان مولا کن |
اسم شب نور بود در آنجا |
یاعلی(ع) یاحسین(ع) یازهرا(س) |
این یکی را ببین که کم سال است |
اسم او مصطفای تک بال است
|
عکس او را ببین. ندارد دست
|
آستینش به شانه سنجاق است
|
مصطفی توی جبهه سقا بود
|
با کرم بود ،خیلی آقا بود
|
روز و شب در خروش و جوشش بود
|
کلمن آب روی دوشش بود
|
این یکی جاسم است اهل جنوب
|
از همان بچه های ساده و خوب
|
جاسم آخر شبی منور شد |
روی دست نسیم پرپر شد |
این حبیب است اینکه این گوشه ست |
اینکه بی کوله بار و بی توشه ست |
توشه اش تکه نان و آبی بود |
موقع سوختن چه آبی بود! |
هیچ دودی نداشت سوختنش |
هیچ باقی نماند از بدنش |
پسرم خاطرات بسیارند |
خاطراتی که سرخ و خون بارند |
نبر از یاد یاد یاران را |
یاد آن رفتگان، سواران را |
کاروان رفت و من به جا ماندم |
من و شب های اشک و نوحه و غم
|
من و شمع مزار و باران، آه |
نوحه خواندن برای یاران آه |
پسرم هرچه هست در عکس است |
گردش روزگار برعکس است |
عکس زنده ست ،عکس و خاموشی؟ |
جبهه و سنگر و فراموشی؟ |
جبهه از یاد میرود؟ هرگز |
کوه برباد میرود؟ هرگز |
کوه آتشفشان نگردد سرد |
کوه آتشفشان غربت و درد |
جبهه خون بود خون ز فرط شهید |
عاشقان بدون شرط شهید
|
بس که شرطی نداشت رفتنشان |
هیچ باقی نماند از تنشان |
اولین شرط عشق سوختن است |
اوج پروانه شعله ورشدن است
|
پسرم کربلاییان رفتند |
عشقبازان،خداییان رفتند |
عشق وقت خطر جلا دارد
|
بویی از زخم کربلا دارد
|
پسرم نرم تر قدم بردار
|
بنشین گوش بر زمین بگذار
|
نفس خاک را بیا حس کن
|
بوی افلاک را بیا حس کن
|
خاک، عشق است ذره ذره شده
|
تپه و دشت و کوه و دره شده
|
خاک جبهه حقیقتش نور است
|
تکه پاک وادی طور است
|
پابرهنه قدم برآن بگذار
|
قدمی پا بر آسمان بگذار
|
عشق می گوید آب آب ببین
|
سنگ و خاموش و بی صدا منشین
|
عشق تشنه ست آب می خواهد
|
از من و تو جواب می خواهد
|
عطش عشق می رود از دست
|
علقمه تشنه ابالفضل است
|
بوی امن یجیب می آید
|
بوی گلهای سیب می آید
|
باز گویا شهید آوردند
|
باز گویا مرا صدا کردند
|
باز تابوت ها و پرچم ها
|
مادران شکسته در غم ها
|
می شناسند مردم آنها را
|
مادران بوی استخوان ها را
|
لاله هایی که دست چین شده اند
|
نام هایی که نقطه چین شده اند
|
یادگاری میان سنگرها |
پر به جا مانده از کبوترها
|
باشکوه است اینکه می بینی
|
رشته کوه است اینکه می بینی
|
کوه هایی پراز گدازه زخم
|
چشمه در چشمه جوش تازه زخم
|
از شب و خواب و تیرگی دورند
|
مرز جغرافیایی نورند
|
کوه در جعبه دیده بودی هیچ؟!
|
صف به صف کعبه دیده بودی هیچ؟!
|
کوه آتشفشان و خاموشی؟!
|
کعبه و غربت و فراموشی؟!
|
زخم و خون رشته رشته می آید
|
بوی بال فرشته می آید
|
صلوات و سلام و باران است
|
کعبه هم در طواف یاران است
|
آه یاران من کجا رفتند؟
|
هم قطاران من کجا رفتند؟
|
آه یاران آسمانی! آه
|
هم قطاران آسمانی! آه
|
در کجا خفته اید سرد و غریب؟
|
مصطفی !جاسم عزیز!حبیب!
|
پسرم نام ها فراوانند
|
سرواندام ها فراوانند
|
سروقامت زیاد بود آنجا
|
سروهای بلند باغ خدا
|
پسرم جبهه جای مردان بود
|
جای عرش .......
|
درباره :
فرهنگ جبهه ,
اشعار ,
بازدید : 259