فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

در سال 1340 در روستاي «کولاک محله» از توابع شهرستان «لنگرود» در خانواده کشاورز زحمتکش و مذهبي، نوزاد پسري ديده به جهان گشود که او را «حسين» ناميدند. تحصيلات خود را تا اخذ مدرک ديپلم در رشته بهداشت در زادگاه خود ادامه داد. در سال 1358 همزمان با تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي وارد سپاه شهرستان «لنگرود» گرديد. چند روز پس از آغاز جنگ به همراه اولين نيروهاي اعزامي استان «گيلان»، عاشقانه به سوي جبهه نبرد حق عليه باطل شتافت و مدتي را در مناطق «قصر شيرين» و«سر پل ذهاب» به نبرد با دشمن بعثي گذراند. سپس به زادگاه خود بازگشت و چندي بعد مجدداً به مناطق عملياتي اعزام گرديده و وارد تيپ 25 کربلا، ويژه منطقه گيلان و مازندران شد. از آنجايي که شجاعت و بي باکي و خلاقيت از جمله صفات بارز وي بود، توانست در کوتاه ترين مدت توان رزمي خويش را ابراز نموده و در واحد اطلاعات و عمليات تيپ کربلا، مسئوليت محور يکم را به عهده بگيرد. دقت و موفقيت وي در شناسايي ها و نفوذ به عمق خاک دشمن به قدري زياد بود که در مدت کوتاهي زبانزد همرزمانش گرديد و تحسين همگان را برانگيخت. پس از شرکت در چند عمليات از جمله: عمليات شيا کوه، ثامن الائمه، فتح المبين، بيت المقدس، رمضان و محرم،
در سال 61 ازدواج کرد. هنوز دوازده روز از ازدواجش نگذشته بود که راهي جبهه هاي جنگ شد و اولين گل باغ زندگي اش را در حالي بوييد که حدود 5 ماه از تولدش گذشته
بود.
«حسين» در واحد اطلاعات لشگر کربلا، عمليات متعددي چون والفجر مقدماتي، والفجر1، والفجر4، بدر و قدس 1و2 را پشت سرگذاشت و به جرأت مي توان گفت موفقيت برخي از عمليات ها مرهون زحمات بي شائبه او بوده است.
تا سال 64 نيروهاي پاسدار گيلان و مازندران در قالب نيروهاي منطقه 3 سپاه، مشترکاً به اجراي مأموريت مي پرداختند که نمونه بارز آن پاکسازي مناطق جنگي از لوث وجود منافقين بوده است.
ماموريت تيپ قدس، عمليات درون مرزي عليه ضد انقلاب و بعثيون در منطقه عمومي کردستان و آذربايجان غربي بود و شهيد املاکي نيز با پيشنهاد فرماندهان از جمع ياران ديرينه خود در لشگر 25 وداع نمود و با آرزوي تبديل استعداد بالقوه رزمندگان گيلاني به استعداد بالفعل، به سوي تيپ ويژه قدس رهسپار گرديد: وي با عزمي راسخ، واحد اطلاعات و عمليات والفجر 9 را پي ريزي نمود و تيپ ويژه قدس که تا آن زمان تنها عمليات برون مرزي «قادر» را به انجام رسانده بود، با همت بلند شهيد املاکي و با رمز مقدس يا الله عمليات والفجر 9 در منطقه عمومي سليمانيه به انجام رساند و به موفقيتهاي چشمگري نائل گرديد.
پس از انجام عمليات والفجر 8 در جزيره فاو، همرزمان ديگرش چون شهيد مهدي خوش سيرت وارد تيپ قدس شده و به او پيوستند و فرماندهي گردانهاي پياده تيپ را عهده دار شدند و شور و شعف ديگري بر تيپ حاکم گرديد و سردار شهيد حاج محمود قليپور نيز به عنوان رييس ستاد تيپ منصوب شد و تيپ ويژه قدس کردستان در رديف يگانهاي منظم سپاه قرار گرفت و ماموريت هاي برون مرزي نيز به آن تيپ محول گرديد. پس از مدت کوتاهي، اين تيپ تبديل به لشگر موسوم به 52 قدس گرديد و فرماندهي آن بر عهده حاج حسين همداني گذاشته شد. واحد اطلاعات اين لشگر که از حضور حسين بهرمند بود به همراه گردانهاي رزمي ديگر، مهياي نبردي بزرگ با دشمن متجاوز گرديد. عمليات کربلاي 2 در منطقه عمومي حاج عمران طرح ريزي شده و به اجرا در آمد. طي اين عمليات لشگر قدس به مدد شناسايي ها و آشنايي کامل شهيد املاکي با محور مورد نظر، تمامي اهداف خود را با توفيق کامل به تصرف در آورد، اما به دليل عدم الحاق دو يگان عمل کننده ديگر، لشگر قدس به محاصره افتاد؛ بنابراين دستور عقب نشيني به نيروهاي آن داده شد. طي اين محاصره و عقب نشيني بسياري از سلحشوران خطه گيلان در خون غلطيدند. به تعبير مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي حماسه آفرينان لشگر قدس کربلاي 2، کربلايي ديگر آفريدند.
پس از شرکت در عمليات کربلاي 2 و کربلاي 4، نوبت به حضور در بزرگترين نبرد خاورميانه رسيد، عملياتي که طي آن ماشين عظيم جنگي عراق تا مرز انهدام کامل پيش رفت و سپاهيان اسلام قدرت شگفت آوري از خود به نمايش گذاشتند. در اين عمليات حسين با حفظ سمت، فرماندهي محور عملياتي را در جزيره بوارين عهده دار شد. با شروع محور دوم عمليات در شب ششم نبرد، ماموريت قرارگاه نجف که لشگر قدس را نيز تحت امر خود داشت، آغاز گرديد. شهيد املاکي نيروهاي حت امر خود را از خاکريزي که در امتداد چهار راه امام رضا (شهدا) زده شده بود به سمت نهر خين حرکت داد و شبانه از ميان خاکريزهاي پيچ و انبوه موانع مصنوعي عراق گذراند. و پس از عبور از نهر خين وارد جزيره بوارين گرديد. اين جزيره استراتژيک از اهميت بسيار بالايي براي عراق برخوردار بود، به همين جهت مقاومت سرسختانه دشمن، پاکسازي کامل اين جزيره را دو روز به تاخير انداخت، اما سرانجام لشگر قدس با هدايت حسين و مقاومت و پيکار چشمگير و خارق العاده اي که از خود نشان داد، جزيره بوارين را کاملا تحت اختيار خود در آورد و تحسين همگان را برانگيخت. نکته شنيدني آن است که حسين بدون تامل لشگر را به سمت شهر نظامي شده دو عيجي حرکت داد و در برابر حيرت همگان خط دوعيجي را شکسته و وارد اين شهر گرديد، درحالي که يگان هاي عمل کنند ديگر به دليل درگيري شديد با نيروهاي بعثي زمين گير شده و موفق نشده بودند، خود را به دوعيجي برسانند. در چنين وضعيتي فرمانده کل سپاه برادر محسن رضايي خود بي سيم را در دست گرفت و با حسين املاکي به گفتگو پرداخت.
حسين جان، گازشو گرفتي همين طور مي ري جلو؟ کي به شما گفته بود سرتان را بيندازيد پايين و همين طور برويد تو دوعيجي...
سفره خيلي رنگين بود دلم نيامد ناخنک نزنم...
بچه هاي ديگه هنوز زمين گير هستند، الانه که تو محاصره بيفتيد، مورد منتفي است، با حد اکثر سرعت آنجا را تخليه کنيد.
امر، امر شماست...
يا علي... تا کربلا هنوز خيلي راه داريم اخوي، الله اکبر
جانم فداي رهبر...
در همين عمليات حسين از ناحيه فک زخمي عميق برداشت و مدتي در بيمارستان بستري گرديد. پس از مدت کوتاهي مجدداً به سوي جبهه هاي نبرد شتافت و با توجه به شايستگي هايي که از خود نشان داده بود و قدرت رهبري و مديريت بالايي که از آن برخوردار بود، به عنوان فرمانده تيپ يکم لشگر قدس منصوب گرديد و برادر و همرزم ديرينه اش، مهدي خوش سيرت نيز فرماندهي تيپ دوم را بر عهده گرفت. پس از مدت کوتاهي ويژگي هاي ذکر شده حسين و محبوبيت خاص او در ميان پرسنل و مسئولين لشگر موجب شد که سمت قائم مقام فرماندهي لشگر برعهده او گذاشته شود. در اين سمت نيز وي با زحمات شبانه روزي شخصا ماموريتهاي آفندي را دنبال نموده و مستقيما به همراه گردانهاي رزمي، فرماندهي ماموريت ها را بر عهده مي گرفت.
عمليات نصر 3 نقطه عطفي در کارنامه پر بار شهيد املاکي و حماسه اي بزرگ در تاريخ دفاع مقدس بود. او طي اقدامي خطير و بي سابقه 4 گردان را به همراه خود از چندين خط دشمن، بدون اينکه توجه آنتن را جلب کند، عبور داد و همزمان با شروع عمليات، ارتفاعات صعب العبور و رفيع ژاژيله را آزاد نمود. با توجه به اينکه فتح شهر ماووت بستگي کامل به تصرف ژاژيله داشت فاتح اصلي ماووت و نصر آفرين 4 بي شک کسي جز حسين املاکي نيست.
در همين عمليات مهدي خوش سيرت به شهادت رسيد و زخمي عميق پيکر راست قامت حسين را آزرده ساخت و داغ شهادت مهدي کمر او را خم کرد، به گونه اي که جراحت دست راست خود را فراموش کرد و همچنان در خطوط مقدم مقاومت نمود.
مدتي پس از عمليات نصر 4 حسين حين ماموريتي به اتفاق برادر فرهاد لاهوتي، فرمانده گردان سلمان دچار سانحه رانندگي گرديد که در اين سانحه متاسفانه فرهاد به شهادت رسيد و به جسم حسين آسيبي جدي وارد گرديد، به گونه اي که اگر سريعا با هليکوپتر به بيمارستان منتقل نمي شد، جان سالم به در نمي برد. وي پس از چند ماه بستري و معالجه، براي آخرين بار راه جبهه ها را در پيش گرفت و در عمليات بزرگ بيت المقدس 2 و پس از آن در بيت المقدس 3 تحت امر قرارگاه قدس شرکت کرده و نقش فعالي ايفا نمود. يک ماه بعد از شروع عمليات والفجر 10 و نبرد براي تصرف حلبچه، بوي وصال، حسين را به جستجوي معشوق در ميان ارتفاعات پوشيده از برف واداشت و سرانجام در دهم فروردين 1367 به همراه دوستان همرزمش محمد اصغري خواه، دکتر حبيبي پور و سيد عباس موسوي و... در اثر استشمام گازهاي شيميايي عراق که منطقه را پوشانده بود، به شهادت رسيد. روح بلند او پس از سالها جهاد اکبر و جهاد اصغر به ملکوت اعلا پيوست و در کنار سالار شهيدان ماوي گزيد. لکن جسم مطهرش در زير آتش سنگين بر روي ارتفاعات باني نبوک باقي ماند. پس از پايان جنگ تاکنون تلاش هاي گروه هاي تفحص لشگر قدس به نتيجه نرسيد و اثري از خاکستر آن پروانه بال و پر سوخته به دست نيامد.
منبع:"ستارگان آسمان گمنامي"نوشته ي محمد علي صمدي،نشر فرهنگسراي انديشه،تهران-1378



خاطرات
محمد علي صمدي:
برگرفته از خاطرات شفاهي خانواده ودوستان شهيد
چند روز پيش از عمليات نصر 4، جلسه اي با حضور فرمانده هان يگان هاي تحت امر قرارگاه نجف اشرف، جهت توجيه يگان ها برگزار مي شود. فرمانده نيروي زميني سپاه، برادر «علي شمخاني»، ضمن توضيح اهداف عمليات و شرح نقشه و کالک محور عملياتي مي گويد:
همان طور که عرض کردم براي تسلط بر شهر «ماووت» ما ملزم هستيم که جاده آسفالت ماووت – سرفلات را تصرف کنيم، اينکار هم بدون آزاد کردن اين ارتفاعات که به «ژاِژيله» معروف است، ميسر نيست. ضمناً عمليات براي آزادسازي «ژاژيله» بايد همزمان با ساير يگان هاي عمل کننده شروع شود و حتي کمي زودتر؛ تا ما خيالمان از بابت جاده آسفالته راحت باشه. همينطور که مي بينيد اين ارتفاعات در شرق رودخانه «قلعه چولان» قرار دارد. بايد از 2 خط عبور کرد، تا به خط سوم که همان «ژاژيله» باشد، رسيد. که اين کار هم براي ما خيلي مهم است. ما در ساعت شروع عمليات از بابت اين ارتفاعات خيالمان راحت باشد. يعني حداقل 3 تا 4 گردان در همان ساعت بايد پاي کار باشند و با گفتن رمز عمليات، از آن محور عمل کنند...
پس از کمي مکث برادر علي ادامه داد: من از يکي از يگان ها مي خواهم که انجام اين کار را به عهده بگيرند، البته با توجه به حساسيت کار و دور از تصور بودن هدف و اين که چطور مي شود اين مقدار نيرو را بدون اطلاع برادران عزيز عراقي!! از کنار گوش آنها رد کرد و برد پاي آن بلنديها، به برادران حق مي دهم که هيچ کدام در وهله اول براي انجام اين کار آمادگي نکند... سکوتي بر جلسه حکم فرما شد، چشمها به نقشه منطقه و مسير مشخص شده روي آن خيره مانده بود، آخر چطور مي شود تضمين کرد که حدود هزار نفر نيروي پياده در عرض چند ساعت بتوانند اين مسير را بدون جلب توجه و سر و صدا طي کنند؟ پچ پچ ها شروع شد، از هر گوشه نجوايي به گوش مي رسيد، معلوم بود که طبق پيش بيني برادر علي، هيچ يگاني براي اين امر اعلام آمادگي نخواهد کرد. ناگهان صداي يکي از برادران سايرين را به خود جلب کرد، برادر حسين بود که با خنده هميشگي اش برادر علي را مخاطب ساخته بود:
ببخشيد حاج آقا من با برادر حضرتي هم يک صحبتي کرده ام، ايشان حرفي ندارند، من مسئوليت اين قضيه را قبول مي کنم.
خنده بر لبان برادر علي شکفت و از جا برخاست، يک بار ديگر مسير حرکت را براي حسين شرح داد و در آخر اضافه کرد:
اخوي همه عمليات بسته به ژاژيله است، من از شما تضمين مي خواهم حاج حسين! خنده حسين بيشتر شد و با همان لحن آرام و مطمئن قبلي گفت:
از خدا تضمين بخواهيد حاج آقا، من فقط قول مي دهم همه تلاشم را مصروف کنم. با توکل به خدا، به دلم برات شده که قضيه حل شده است.
نگاه تحسين آميز حضار به قائم مقام لشکر قدس دوخته شده بود. همه لشگر قدس را با اين شير مرد هميشه خندان مي شناختند و صميمانه به او ارادت مي ورزيدند.
در لشکر قدس از آن بچه هاي بي ترمز گيلاني بود. حرف اول، هميشه حرف حاج «حسين املاکي» بود، نه کس ديگر.

ساعت 1:30 بامداد 31 خرداد ماه سال 66 در قرارگاه نجف اضطراب شديدي حکمفرما بود. فرماندهان ارشد، در سنگر فرماندهي، گرد بيسيم حلقه زده بودند و در انتظار پيام حسين لحظه شماري مي کردند. برخي يگانها اعلام کرده بودند که هنوز در راه رسيدن به محور هاي مورد نظرند، اما همه نگران حسين بودند، خطرناک ترين و حساس ترين قسمت عمليات بر دوش او بود، نيم ساعت گذشت و خبري نشد، نگراني فرماندهان لحظه به لحظه افزايش پيدا مي کرد. برادر علي گوشي بيسيم را لحظه اي از خود جدا نمي کرد. به دليل امکان لو رفتن حسين، از طرف قرارگاه، تماس با او ميسر نبود. گوشي بيسيم از عرق برادر علي کاملا خيس شده بود. ناگهان صدايي، که در نظر برادر گويي ندايي آسماني بود در گوشش طنين انداخت، علي، علي، حسين... علي، علي، حسين...
علي فرياد زد:
حسين جان! علي هستم، کجايي دلاور نفسمان بريد. علي، علي، حسين...
علي، علي، حسين... صداي غرشتان را انشاالله بشنويم...
چند لحظه بعد نام مبارک امام جعفر صادق(ع) در خطوط بي سيم سپاهيان اسلام طنين انداز شد و فرياد الله اکبر در ميان کوهها و تپه ها پيچيد.

طي 15 روز بعد، از شهر «ماووت»، دشت «ماووت» و ارتفاعات «شاخ فشن»، «با لوسه»، غرب ارتفاعات «گلان» و نقاط ديگري جمعا بالغ بر 50 کيلومتر مربع آزاد گرديد. حسين در حالي که دست راستش را به گردنش آويخته بود، وارد سنگر شد. هر چند نتايج عمليات بسيار چشمگير بود اما اشک از چشمان حسين دور نمي شد. بغض سنگين گلويش را مي فشرد و گاه و بيگاه، به خصوص در سجده نمازهايش مي شکست. هر چند سعي مي کرد همان روحيه شاد و دوست داشتني خود را حفظ کند اما نمي توانست غصه خود را از شهادت نزديک ترين دوست و همرزمش پنهان کند، «مهدي خوش سيرت»، پرواز کرده بود و «حسين» از اين رفيق نيمه راه گله مند بود.
9 ماه پس از حماسه آفريني بي نظير «حسين» در عمليات نصر 4 که به نقطه عطفي در تاريخ دفاع مقدس تبديل گشت، حين عمليات والفجر 10، «حسين» بر فراز ارتفاعات باني نبوک در منطقه عمومي سيد صادق – شاندري مشغول هدايت نيروهاي لشگر قدس بود که با بمباران شيميايي هواپيماهاي عراقي مواجه شد، سريعاً ماسک خود را به صورت زد. ناگهان صدايي توجه او را به خود جلب کرد، به سمت صدا برگشت. يکي از بسيجيان لشگر که ظاهراً ماسک خود را مفقود کرده بود بر اثر استعمال عوامل شيميايي و ترس شديدي که بر او مستولي شده بود عاجزانه از حسين تقاضا مي کرد که ماسکش را به او بدهد. دستان يخ زده آن بسيجي که بادگير «حسين» را به چنگ گرفته بود و صورت رنگ پريده اش جگر او را سوزاند، به اطافش نگاه کرد تا بلکه ماسکي بيابد، اما چيزي پيدا نکرد. دود سفيد رنگ از گوشه و کنار برمي خاست و در فضا پراکنده مي شد، «حسين» ديگر معطل نکرد، ماسک را از صورتش برداشت و به صورت جوان بسيجي زد. بوي سير در دماغش پيچيد. خواست نفس بکشد، اما گويي راه گلويش بسته بود، چفيه اش را جلوي بيني و دهانش گرفت، اما باز هم اثري نکرد. بالاخره زانويش سست شد و بر زمين افتاد. احساس کرد، اصلاً فراموش کرده چطور بايد نفس بکشد، ديگر چيزي را نمي ديد. صداي ميراژ جنگنده هاي دشمن هم ديگر به گوشش نمي رسيد. سکوت مطلق جسم حسين را پر کرد و ناگهان حس کرد سبک شده است، درست مثل نسيم. 



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان گيلان ,
برچسب ها : املاکي , حسين ,
بازدید : 214
[ 1392/05/13 ] [ 1392/05/13 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 632 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,709,733 نفر
بازدید این ماه : 1,376 نفر
بازدید ماه قبل : 3,916 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک