فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1332 متولد شد.قبل از انقلاب كشاورزي مي كرد.بعد از انقلاب مدت 2 سال دريکي از هنرستانهاي « بابل» ومدت كمي هم در كميته ي انقلاب اسلامي(سابق)در« قائم شهر» مشغول خدمت بود.
در تاريخ 26/7/1360 به عضويت رسمي سپاه درآمد و در سپاه« ساري »مشغول به خدمت شد.به خاطر بضاعت خوب مالي كه داشت در يك درخواست كتبي از سپاه محل كارش خواست تا حقوق او را به اندازه ي 2000 تومان (درسال 61 )از اصل حقوقش کسر وصرف کمک به جبهه نمايند.اين درحالي که در آن دوران حقوق پاسداران از ماهي 3000تومان تجاوز نمي کرد.

در کنار تحصيل به ورزش کشتي محلي علاقه بسيار داشت. داراي روحية پهلواني و منش مردانگي بود. مدتي بعد از اخذ ديپلم با “سميه واگذاري” که برادرانش از پهلوانان کشتي بودند و با ذبيح اللّه دوستي و رفت و آمد خانوادگي داشتند در سال 1355 ازدواج کرد. اولين فرزند آنها “زينب” در سال 1356 متولد شد و او از داشتن فرزند دختر بسيار خوشحال بود.
از همان دوران جواني، فردي پر شور و طرفدار محرومان بود و با همه با تواضع و احترام رفتار مي کرد. از آزار مردم پرهيز داشت و از افراد بي قيد و بند و لاابالي متنفر بود. سعي مي کرد سختيها و مشکلات را متحمل شود و مشکلات ديگران را حل کند. به خاطر همين روحيه بود که با آغاز مبارزات مردم ايرن عليه رژيم طاغوت فعالانه در مبارزات، راهپيماييها و پخش اعلاميه هاي حضرت امام (ره) شرکت کرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در کنار شرکت در مجالس مذهبي در انجمن اسلامي محل فعاليت داشت و با هزينة خود براي محل مسجدي بنا نهاد. دومين دختر او صفيه در سال 1358 و اولين فرزند پسر او عليرضا در سال 1359 متولد شد.
از آغاز تجاوز عراق به ايران در آخرين روز شهريور 1359 هنوز يک ماه نگذشته بود که عالي با عضويت در بسيج نيروهاي مردمي براي آموزش نظامي به پادگان امام حسين (ع) تهران رفت و پس از پانزده روز آموزش به جبهه هاي سرپل ذهاب و غرب کشور اعزام شد.
او براي دومين بار در 5 فروردين 1360 از طرف بسيج قائمشهر به جبهه اعزام و در پاوه مشغول فعاليت شد. در تاريخ ششم مرداد ماه بر اثر اصبت ترکش خمپاره از ناحيه شکم به شدت مجروح شد و روده هاي وي بر اثر عمل جراحي کوتاه گرديد.11 پس از بهبود نسبي از اين جراحت در تاريخ 26 مهر 1360 به عضويت رسمي سپاه پاسداران ساري با تشکيل يک گروه ضربت در عملياتهاي مختلف درون شهري عليه منافقين فعاليت داشت.
براي بار سوم در 10 اسفند 1360 به جبهه جنگ تحميلي عازم شد و به عنوان جانشين گردان در منطقه عملياتي مريوان تا 15 ارديبهشت 1361 انجام وظيفه مي کرد. در جبهه به انجام مراسم مذهبي بيشترين توجه را داشت و به همين خاطر اولين اقدامش در منطقه در بنا کردن مکاني براي نماز خانه بود. همواره در بر پا کردن نماز جماعت، دعاي توسل و کميل پيشقدم مي شد.
در جبهه هيچ ترسي به خود راه نمي داد و شجاعانه در خطوط مقدم جبهه فعاليت مي کرد. ديگران را به صبر و استقامت و رعايت اصول نظامي در ميدان نبرد سفارش مي کرد و رعايت نکردن اصول نظامي را به هيچ وجه برنمي تافت. سعي وافر داشت که رفتار حضرت علي (ع) را بر خورد با زيردستان و رزمندگان الگو خود قرار دهد. به همين علت زماني که سر يک بسيجي به خاطر عدم رعايت اصول نظامي داد کشيد بعد از چند لحظه به شدت گريه کرد و هنگامي که علت گريه سوال شد، گفت: «من با اين عمل دستور حضرت علي (ع) را اجرا نکردم.»
پس از اتمام دوره آموزش به ساري بازگشت و در 15 آبان 1361 به عنوان مسئول دسته گروهان جنگلي سپاه پاسداران منطقه 3 ساري منصوب و شروع به کار کرد. اما اشتياق حضور در جبهه هاي جنگ سبب شد که کار در پشت جبهه را رها کند و براي چهارمين بار در تاريخ 16 آبان 1361 عازم جبهه شود. اين بار به عنوان فرمانده گردان مسلم عقيل (ع) لشکر 25 کربلا منصوب شد.
او نسبت به جا ماندن پيکرهاي شهدا در منطقه عملياتي حساسيت زيادي داشت و چنانچه جنازه اي در خط مقدم مي ماند از هيچ تلاشي براي باز گرداندن آن دريغ نمي کرد. در عمليات محرم پيکر مطهر چند تن از شهدا در خطوط عملياتي باقي ماند. او هر شب براي تخليه آن ها به خط مقدم مي رفت تا اينکه عراقي ها با کم شدن تعداد پيکرهاي شهدا به موضوع پي بردند و آن ناحيه را تحت مراقبت بيشتري قرار دادند. در يکي از شبها که عالي به خطوط تماس با دشمن رفته بود با شليک گلوله فراوان سربازان دشمن مواجه شد و از ناحيه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد.
در سال 1362 صاحب دو پسر دو قلو به نامهاي “روح اللّه” و “محمد باقر” شد. در اين زمان در حالي که همسر و فرزنداشن به حضور و حمايت او به شدت نياز داشتند بار ديگر به مناطق عملياتي رفت تا در عمليات پيش بيني شده حضور داشته باشد.
در اواخر سال 1362 در عمليات والفجر 6 در منطقه عملياتي دهلران گردان مسلم بن عقيل (ع) تحت فرماندهي عالي پيشقراول عمليات بود. آن ها از خطوط مقدم عبور کردند تا اينکه در پاسگاه چيلات در خاک عراق به محاصره نيروهاي دشمن در آمدند و عالي پس از نبرد دليرانه در تاريخ 3 اسفند 1362 به همراه گروهي از نيروهايش به شهادت رسيد. به علت شرايط سخت عمليات و عقب نشيني سريع نيروهاي خودي جنازه او در داخل خاک عراق باقي ماند. سرانجام در سال 1372 پيکر شهيد ذبيح اللّه عالي توسط گروه هاي تفحص در منطقه عملياتي چيلات کشف و پس از تشييع در گلزار شهداي کردکلا به خاک سپرده شد. از شهيد ذبيح اللّه عالي به هنگام شهادت پنج فرزند به نامهاي زينب ، صفيه ، عليرضا، روح اللّه و محمد باقر به يادگار ماند.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران ساري ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد



وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
- « ولنبلونكم بشى من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين »
-- « الذين اذا اصابتهم مصيبه قالو انالله و انا اليه راجعون. »
- البته شما را به سختيها چون ترس و گرسنگى و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بيازمايم و بشارت و مژده آسايش از آن سختيها صابران است.
-- آنانكه چون به حادثه سخت و ناگوارى دچار شوند صبورى پيش گرفته و گويند ما به فرمان خدا آمده و بسوى او رجوع خواهيم كرد. (سوره بقره آيه 155 و 156)
پس از حمد و ستايش آفريننده زمين و آسمان‌ها شهادت ميدهم جز خداى يگانه خداى ديگرىنيست و محمد(ص) فرستاده بحق او و آخرين پيامبر و امير موُمنان على(ع) حجت او و دليل بر جدائىموُمن از كافر است شهادت ميدهم كه بعد از او يازده امام ديگر براى هدايت بشر آمده‌اند كه آخرين آنها حضرت صاحب الزمان ميباشد و در پشت پرده الهى ميباشد.
اينجانب ذبيــح‌الله عــالــى كردكلائـى فرزند مرحوم كربلائى در تاريخ 14/8/62 وصيت‌نامه خودم را به شرح زير مينويسم.
با درود بر امام امت خمينى بت‌شكن كه با قيام خونين خود ما را از منجلاب بدبختى و ضلالت نجات داد و درس ديندارى و چگونه زندگى كردن و مردن را به من آموخت. و با درود به شهداى گلگون كفن اسلام از حسين سرور شهيدان مظلوم مظلومان تا شهداى گمنام انقلاب اسلامى ايران كه رهروان واقعىاو ميباشند به خصوص شهيد عزيزمان اتقائى كه اولين شهيد اين روستا ميباشد. خدايا ترا شكر ميكنم كه
مرا از پوچى‌ها و ناپايداريها و خوشيها و قيد و بندها آزادم نمودى و شايستگى جنگيدن را در راه خودت كه بر عليه كافران ميباشد عنايتم كردى. خدايا ترا شكر ميكنم كه به من فهماندى كه سعادت حيات در خوشى و آرامش و آسايش نيست بلكه در درد و رنج و مصيبت و مبارزه با كفر و ظلم و نفاق ميباشد.
خدايا ترا شكر مينمايم كه شهادت در راه خودت را نصيبم نمودى شهادتى كه آرزوى اولياً و انبياً بوده.
خدايا خون من و ديگر شهداً را كه فقط و فقط جهت رضاى تو ريخته شده بپذير و ما را در رديف شهداى صدر اسلام قرار بده. خدايا چگونه ترا سپا س گويم كه مرا به مقام بزرگ مردانى همچون سيدالشهداً حسين بن على(ع) و حمزه و ميثم و كميل و مسلم بن عقيل رساندى و سعادت عظيمى بخشيدى تا كه در آخرت بر سرزمين شهيدان والا مقام سكنى گزينم.
اگر چه قلم من قاصر است تا آنچه را كه در دل پر درد خويش دارم بر روى كاغذ بياورم. با درود و سلام بر پدر بزرگوارم استاد عزيز و يار بچه‌هاى حزب الله منطقه ما روحانى شهيد و مظلوم اكبريان كه نقش بسزائى در تربيت من و ديگر برادران حزب‌الهى منطقه به خصوص كوهى خيل داشته است. تو اى برادر خوبم روحانى عزيز زين العابدين روحانى اكبريان گونه زندگى و مبارزه كن و حامى جوانان به خصوص كوهى خيل باش و بدان كه تو يادگار استاد ما(حاجى اكبريان) ميباشى و بعد از اوجوانان همه اميد به تو دارند كه مثل استاد برايش پدرى مهربان بوده و برايشان كلاس گذاشته وپرورششان بدهى تا به جبهه اعزام شوند.
اى برادران انجمن اسلامى كردكلا چشم باز كنيد و كار را براى خدا انجام دهيد نه براى خشنودى فرد ياجمع خاصى همانطور كه امام فرمود انجمن اسلامى رسالت انبياً را دارد بينديشيد كه رسالت انبياً چه بوده است. بيائيد به خاطر رضاى مردم خشم و غضب خدا را براى خود نخريد و به هر كسى بدون درنظر گرفتن خون شهيد تاًييديه بدهيد و بدانيد كه با اعمال خودتان چه آگاهانه و يا ناآگاهانه ضربه به اسلام ميزنيد و در درجه اول بايد خودتان به فكر جبهه باشيد و به جبهه برويد و بعد جوانان را تشويق به رفتن به جبهه نمائيد. تا تبليغات شما تاًثيرداشته باشد و گرنه هر چه بگوييد مثل عالم بدون عمل است.
جوانان را جذب نمائيد نكند خداى نخواسته اعمال شما باعث شود كه جوانان را از انجمن و انقلاب بدبين شوند. بدانيد هر كس بخواهند بر خلاف انقلاب كارى انجام دهد، بدانيد مثل منافقين و ديگرمزدوران سرنگون خواهد شد.
برادران و خواهران: مردم مسلمان ايران خصوصاِ همشهريان شهيدپرور من به خصوص مردم مظلوم كردكلا اى مردمى كه ساليان دراز است كه كوله بار غم ستمديدگان زمانه را بر دوش داريد. اى مردم محروم و زجر ديده ـ اى كه ساليان دراز روزتان شب ميباشد اى مردميكه ساليان سال سنگينى كار طاقت فرسا كمرتان را خم كرده است درد و رنج و زحمت شما را ديگران خوردند و غارت كردند. اى ملت بزرگ اى قهرمان پروران، اى طليعه داران آزادى، اى امتى كه پرچم خونين حسين (ع) را ..14 سال است كه بر دوش داريد. اى ياران با وفاى امام خمينى، سلام بر شما سلام بر شهيدان شما كه غريبانه در دشتهاى داغ خوزستان و كوهستانهاى سخت كردستان مظلومانه جان دادند. سلام بر لحظات پرشكوه شهادت آنها سلام بر پيچ و تاب و ركوع و سجود لحظات جان دادن آنها سلام بر خانواده شهداً كه چشم و چراغ اين ملتيد سلام بر شما كه با قامتى استوار صبورانه بار سنگين انقلاب را بر دوش ميكشيد. اگرچه لبتان گريان است اما نمى‌گرييد اگرچه چشمتان اشك دارد اما اشك نمى‌ريزيد.
مى‌دانم شما بجاى گريه شعار مرگ بر آمريكا و شوروى و اسرائيل سر ميدهيد و با اعمال قلبتان ندا ميدهيد، خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى نگه‌دار. مى‌دانم دستتان از داغ فرزندانتان ناتوان است اما با صلابتى همچون كوه قاب عكس امام و بعد نور چشمان خود را بر روى سر داريد.
اى مردم اى مسلمانان اى كسانيكه فرياد مى‌زنيد كه ما امت رسول الله هستيم آيا مى‌دانيد كه در دل شبهاى تاريك آنگاه همه شما خواب هستيد خانواده‌هاى شهداً در كنار سفره خالى ميبينند چه مى‌كنند؟ و چقدر براى مادر غمديده‌شان بهانه‌گيرى ميكنند. پس بياييد همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيم و دست ازخدا و اماممان كه جز حرف خدا حرف ديگرى ندارد بر نداريم.
بيائيد به خاطر اين خون شهداً و اشك چشمان يتيمان وحدت را حفظ كنيم وبدانيد كه روزى پيروز خواهيم شد و پرچم خونين توحيد را بر فراز كاخهاى مستكبرين بر افراشته خواهيم نمود. خوشا به حال آن كسانيكه در اين مسيرامتحان را خوب داده‌اند.
اى مردم شهيد پرور ميدانم كه صداى گريه كودكان يتيم به گوشتان ميرسد كه به سختى ميگريند. ميدانم كه آواى دردآلود مادران شهيد پدران شهيد همسران شهيد و خواهران و برادران شهيد بند دلتان را ميآزارد به همين خاطر است كه هرروز بر صف جهادگران ما افزوده ميشود. اى جوانان غيور و برومند دست ازجهاد و مبارزه بر نداريد و جبهه‌ها را پر كنيد بدانيد تا زمانيكه جنگ درايم به قول امام عزيزمان جنگ در رديف مسائل اصلى ما به شما ميآيد پس جبهه‌ها را خالى نكنيد و به مبارزه خونين خود بر كفر جهانى ادامه دهيد. ما بايد خود را همچون حضرت ابراهيم آماده سازيم تا در موقع لزوم فرزندان خود را قربانى دين خدا نمائيم.
برادران و خواهران، امروز سرهاى مقدس شهداى كربلا در كنار هم آرميده‌اند و چشم براه كسانى هستند كه پرچم خونين شهادت را بر جاى جاى خاك بلا خير دنياى ظلم بر افرازند و راه خونين خودشان را بپيمايند و كاخ ستمكاران و جباران را ويران نمايند. بدانيد هنوز هم نداى امام حسين در روزعاشورا كه تنهاى تنها در ميان گودال قتلگاه ايستاده بود و فرياد ميزد هل من ناصرينصرنى و هل من معين يعنى بر سر تاريخ فرياد ميآورد و بدانيد امام حسين زمان ما پرچمدار خونين امام حسين (ع) امام عزيزمان ميباشد و امروز تنها مرديكه ابوذروار پرچم صداقت را بدست گرفته و بر سر معاويه‌هاى زمان خروشيده امام ماست.
آرى خوشا به سعادت كسانيكه اين فرزند حسين را يارى كرده‌اند و بد به حال كسانيكه حسين اين زمان را تنها گذاشتند. باز هم اى امت شهيد پرور از شما عاجزانه ميخواهم كه به خاطر خدا خون مظلومان تاريخ اسلام به خصوص حسين (ع) و به خاطر خون شهداى گمنام خودتان در درجه اول وحدت راحفظ نمائيد و نگذاريد كه منافقان و كافران بين شما تفرقه بيندازند و شما را به خون شهداً قسم ميدهم كه اين محل و آن محل و اين تكيه و آن تكيه و اين مسجدو آن مسجد و اين قبيله و آن قبيله براى خودتان درست نكنيد فقط هدف الله و اسلام باشد بدانيد كه همه ما مسلمانيم و در اسلام فقط تقواست كه ارزش دارد.
بعد امام را تنها نگذاريد و بدانيد كه اگر لحظه‌اى غفلت كنيم و دست از يارى خدابرداريم باز اين مستكبرين و كافران بر سرمان خواهند ريخت. بدانيد كه اگر امروزما امام را تنها بگذاريم روزى به عذاب الهى دچار خواهيم شد.
اى مردم مسلمان همانطورى كه حسين(ع) در روز عاشورا به ما آموخت كه زمانى دين در خطر است بايد خود و زن فرزندان را فداى دين قرآن نمائيم. نكند خداى ناكرده محبت زن و فرزند باعث شوند كه ما دست از جهاد و جنگيدن درراه خدا برداريم و همين بس كه خداوند بزرگ در قرآن كريم در سوره تغابن آيه 14ـ 15 ميفرمايد:
يا ايها الذين آمنوا من ازواجكم و اولادكم فاخذروهم و ان تفعوا و تصفحوا وتغفروا فان ا... غفور رحيم ـ انما اموالكم و اولادكم فتنه و الله عنده اجر عظيم.
الا اى اهل ايمان بدانيد كه زنان شما هم برخى كه شما را از طاعت و جهاد وهجرت در دين باز دارند دشمن شما هستند از آنان حذر كنيد و اگر از عقاب آنهاپس از توبه عفو و آمرزش و چشم پوشى كنيد خدا هم در حق شما بسيار آمرزنده و مهربان است. به حقيقت اموال و فرزندان شما اسباب فتنه و امتحان شما هستندچندان بر آنها دل نبنديد و بدانيد كه نزد خدا اجر عظيم خواهد بود.
امروز اسلام از هر طرف از داخل و خارج مورد تهاجم قرار گرفته است امروزاسلام تنهاست و ملت ايران هم همان هفتاد و دو نفر عاشورا ميباشند اكنون اين مناديان كفر و نفاق تصميم گرفته‌اند كه اسلام را شكست بدهند. امروز روزى است كه ملت ايران بايد در مقابل اين اجانبان بايستند تا خداى نخواسته اسلام به خطر نيفتد امروز روز آزمايش الهى ميباشد. امروز روز مردى و مردانگى است.امروز روزى است كه ايمان آرودگان واقعى ما ايمان آوردگان زبانى مشخص ميشوند و بايد در مقابل گفته‌هاى خودمان عمل داشته باشيم چون شعار بدون عمل چيزى ارزش ندارد. امروز بايد مثل ياران حسين كه در روز عاشورا در ركاب حسين جان داده‌اند بايد خون بدهند تا اسلام سرفراز بماند. اكنون روزى نيست كه ما در كنار زن و فرزند خود بنشينيم و شعار بدهيم. بايد خون داد تا پيروزشد چون ميدانيم بدون خون پيروزى نصيب مسلمين نخواهد شد. پس يكبار
ديگر همه‌تان با نداى بلند فرياد بزنيد جنگ جنگ تا پيروزى.
اما سخنى چند با مادر رنج كشيده‌ام و ديگر مادران شهداً، مادرجان نمى‌دانم چگونه از تو براى اين همه زحماتيكه متحمل شدى و شبهاى زيادى را بر سر گهواره‌ام بى‌خوابى كشيدى و در هواى سرد و گرم وترم كردى و با عصاره محبتها و نوازشهاى مادرانه تربيتم نمودى تشكر كنم. بدان كه دوستت دارم. مادرجان آفرين بر تو و آفرين ديگر مادران شهداً كه عشق حسين (ع) را با شيرتان در عمق جان شهداً جاى داديد تا كه نداى امام عزيز را با دل و جان پاسخ گويند. مادر جان مى‌دانم كه در شهادتم بسيار خواهى
گريست و برايم سينه چاك خواهى كرد ولى اين را بدان كه خون فرزندت در مقابل خون فرزندان رسول خدا هيچ ميباشد و بايد شما دستهاى خود را به سوى آسمان دراز كنيد و پروردگار متعال را سپاس گوئيدو بدانيد كه شما اى مادران شهيد در نزد خداوند منزلتى پيدا كرده‌ايد. قدر اين ارزش الهى را بدانيد نكندخداى نخواسته اعمالى انجام دهيد كه مورد رضايت خدا نباشد.
اى مادر من و اى مادر شهيدان در ميان مردم صداى گريه تان را بلند نكنيد تا شايد بين آنها منافقى باشد و از صداى گريه‌تان خوشحال شود با سكوت خودتان قلب كافران و منافقان را تباه كنيد. و شما...
اى خواهران من امروز شما مثل حضرت زينب (ص) پرچم خونين را بدست بگيريد و پيام خون مرابه زنان مسلمان برسانيد. اى خواهران من حجاب را رعايت كنيد آنطورى كه حضرت فاطمه و زينب (س) رعايت كردند چادر از سرتان برنداريد و بدانيد كه خون شهيد ناظر بر اعمال ما ميباشد. خواهران من نكند در فراق من در ميان انظار صداى گريه‌تان را نامحرمان بشوند. دوست دارم ناله‌هاى خودتان رادر سينه خفه كنيد و هيچ وقت بر مزارم شيون نكنيد و هر وقت به ياد من افتاديد به ياد صحراى كربلابيفتيد كه چطور حضرت زينب (س) مقاومت كرده است. اگر ميخواهيد من و ديگر شهداً را به خواهرانبرسانيد. اما سخنى با همسرم كه در حال و هواى انقلاب اسلامى با تحمل دورى من وصبر و مشكلات سختيها در بوته آزمايشهاى الهى با الهام از اسوه‌هاى زنان
بزرگوار و مصيبت زده مكتب تشيع وفادارى خويش را به امام و خون شهداى كربلا و شهداى انقلاب اسلامى ثابت كرده‌ايد و انشاًا... تا آخرين لحظه‌هاى عمرت مادرى شهيد پرور براى فرزندانم خواهى بود. همسر مهربانم در اين برهه از تاريخ اسلام متحمل رنجهاى فراوانى شده چكنم مسئوليت است و بايد بهاى خداپرستى خويش را بپذيرى. مى‌دانم كه در فقدانم باران غمهاى گران بر سرت ميبارد اما بدان كه اين بار غمها و غصه‌ها رحمت خداوندى است. خدا راسپاس بسيار بگذار كه لطف خويش را شامل حالت كرد و شوهرت را شايستگى بخشيد تا به پابوس سالار شهيدان امام حسين (ع) برود و ترا نيز لياقت بخشيد تا لباس عزاى مظلوميت شهيد پرور ايران را بر تن بپوشى گرچه تا آخر عصر چادرسياه بر سر و اشكهاى دردآلود در گونه‌هايت خواهد نشست. اما همسرم بدان كه در پيشگاه فاطمه زهرا و دختر سياهپوش و عزادارش حضرت زينب روسفيد
خواهى بود. نمى‌خواهم رسالتت را برايت بازگو كنم چرا كه خود تاكنون خوب به وظايف خويش عمل كردى انتظار دارم كه همپاى مادران و همسران شهداى ديگر همواره در صحنه انقلاب با پيروى از رهنمودهاى حيات‌بخش امام عزيزمبارزه خويش را عليه شيطان بزرگ و ايادى داخلى و خارجيش با كوبنده ترين سلاح خويش يعنى حجاب ادامه دهى. انقلاب نياز به گذشت و اخلاص دارد.
همسرم چون زينب محكم باش و استوار و در مقابل منافقين و آن كسانيكه با انقلاب و امام مخالفند سخت مبارزه بنما و پيام رسان خون شهداى مظلوم باش. امروز تو به صف خانواده شهداً كه چشم امتند پيوستى قدر اين منزلت را بدان. نكند خداى نخواسته خون مرا در مقابل پول و ديگر ماديات بفروشى. نكند خداى نخواسته اعمالى انجام دهى كه مورد رضايت من و ديگران نباشد هيچ وقت شما و ديگر بستگانم از سپاه و ديگر ارگانهاى انقلابى چيزى را درخواست نكنيد. هيچ كس بخواهد بخاطر كار شخصى خودش را به من نسبت بدهد من هيچ وقت راضى نخواهم بود و روز قيامت دامنش را خواهم گرفت . هر كارى برايم انجام مى دهيد خدا را در نظر داشته باشيد . اما اى همسرم شما در قبال فرزندانم كه ديگر پدرى نخواهند داشت، تا در آغوششان بگيرد و لبخندهاى شيرين برلبان زيبايشان بنشاند مسئوليتى سنگين دارى هيچ وقت به اين فكر نباش كه فرزندانم بى‌پدر شده‌اند وقتى بزرگ شده‌اند و فهميدند كه پدرشان درچه راهى شهيد شده افتخار خواهند كرد و مصمم خواهند شد كه راهم را ادامه دهند. اكنون بعد از من زحمت تو دو چندان شده است براى فرزندانم هم مادر هستى و هم پدر دوست دارم آنها را فقط و فقط با كلام الهى يعنى قرآن انس بدهى و آشنايشان سازى در تربيت‌شان سخت بكوش و شبهاى جمعه آنها را بر سر مزارم و سر مزار ديگر شهدا بياور. فرزندانم را عاشق حسين ببار بياور و آنها را پيرو واقعى امام عزيز تربيت نما اگر زمانى شده كه ميبايستى مثل حسين على‌اصغر را بر سر دست بگيرى همه فرزندانم را فداى اسلام نما پسرانم را پيش پاسدارها اين نور چشمان امام اين پيروان واقعى امام و اين جان بر كفان مخلص
ببر و بگو كه اگر لازم شده فرزند شهيد را قربانى امام نمائيد.
اما چند كلمه‌اى با جگر گوشه‌هايم با عصاره‌هاى شيره جانم با زينب دخترخوب و نازم كه عاشق امام امت است و با صفيه كه همراه خواهرش ميباشد. دختران عزيزم دوست دارم هر چه مادرتان ميگويد كوشش كنيد و به كار ببنديد.
نمازتان را فرا گيريد و حتماِ نمازتان را در سنين كم شروع كنيد كم‌كم كه بزرگ ميشويد با قرآن بيشتر انس بگيريد و همواره در صحنه باشيد كه نياز انقلاب است چرا كه همه ما نيازمند انقلاب اسلامى هستيم زيرا كه تمام شرف و عزت ما از اسلام است دوست دارم طورى زندگى كنيد كه دختران حسين زندگى كرده‌اند.
حجاب را به تمامى معنى حفظ كنيد. سعى كنيد حتى نامحرمان صداى بلند شما را نشنوند. بدانيد كه پدرتان به شما خيلى علاقه‌مند بود اما عشق و علاقه به اسلام و قرآن و امام بيشتر بوده است ونياز بود كه شما را ترك كنم هيچ وقت ناراحتى به خود راه ندهيد بدانيد كه خون پدر شما و خون ديگر شهداً به خاطر اسلام ريخته شده است و اين باعث افتخار شما بايد باشد.اما تو عليرضا جانم كه گرماى وجود كوچك و نازنينت در آغوش باباصفائى ديگر داشت اگر بعد از اين آغوش بابا به رويت باز نيست به دامن پر مهر و محبت مادرت پناه ببر كه جاى پدر را پر خواهد كرد از دامن او درس شهادت و ايثار را
ياد بگير چرا كه او با پيام خويش در قبال خون شهداً رسالت به ثمر رساندنت را به عنوان سرباز امام زمان به عهده دارد انشاًالله كه تو در آخرت با مقام شهادت زيارت كنم. پسرم آگاه باش و مقاوم و صبور و عاشق امام عزيز. دوست دارم بزرگ شدى به نماز بپردازى تا خدا را با قلب و روح درك كنى و مقام عارفان و دوست داران واقعى ايزد منان بر سر با ايمان و شناخت كامل از فرهنگ حيات‌بخش اسلام و رهنمودهاى امام خود را مسلح و آماده كن كه راه سخت و دشوار در پيش دارى در هر شرايطى مطيع بى‌چون و چراى ولايت فقيه باش و خط فكرى خودت را از حوزه بگير بدان راه بهشت راهى است كه بايد از پيچ و خمهاى كمرشكن و طاقت فرسا آزمايشهاى الهى به آن رسيده. به دو چيز سفارشت مى‌كنم 1ـ ايمان 2ـ صبر دوست داشتم ميبودم و ترا در لباس سپاه ميديديم اميدوارم كه در روز قيامت با لباس سپاه ترا ببينم. سلام بر امام زمان.
سلام بر قدس سلام بر يوم الجمعه سلام بر رمضان المبارك، سلام بر دوقلوهاى خدا داده‌ام محمد باقر و روح‌الله سلام بر متولدين و پا به عرصه وجود گذاشتگان و در روز جمعه روز تولد امام زمان و روز قدس و آخرين جمعه ماه مبارك رمضان.
سپاس خداى حميد و مجيد را كه ما را در صف عاشقان و منتظران امام مهدى قرار داد. براى اين دو فرشته معصوم نمى‌دانم چه بگويم. به اين كوچولوهاى كوچكى كه در يك روز مبارك و عزيز به دنيا آمده‌اند، گوئى كه مشيت الهى بر اين قرار گرفته كه آنها سربازان امام زمان خواهند بود، و در روز قدس در بيت المقدس در ركاب آن بزرگوار به جهاد عليه صهيونيستها خواهند پرداخت. از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه به حرمت سيد الشهداً اين دو قلوهاى جگرپاره‌ام را از سربازان امام زمان قرار دهد و چشمانشان را به جمال آن امام منور گرداند. خدايا زندگى و مرگ فرزندانم را در راه اسلام مقرر بگردان و آنان را ازياران صديق امام حسين(ع) قرار بده.
اما پيام من به عمو (محمدرضا) و برادرانم: عمو جان شما كه وصى من ميباشى بايد توجه داشته باشى كه مسئوليتت بسيار سنگين شده است. هر كارى كه برايم انجام ميدهى خدا را در نظر داشته باش وپدرى مهربان براى فرزندانم باش. سعى كن با برادران سپاه بيشتر در تماس باشى و كسانى را بر مزار ومجالسم بياور كه مورد تاًييد سپاه باشند در كارهايى كه برايم انجام ميدهى با سپاه مشورت نما نكندخداى نخواسته كارى انجام دهى كه مورد رنجش برادران سپاه گردد. عموجان در تربيت فرزندانم سخت
بكوش و آنها را مسلمان رساله‌اى ببار بياور طورى كه وقتى بزرگ شده‌اند سربازان واقعى امام زمان باشندو شما اى برادران گراميم دوست دارم اسلحه به زمين افتاده‌ام را برگيريد و راهم را ادامه دهيد طورى كه زندگى‌تان و مبارزه‌تان براى خدا باشد نكند خداى نخواسته كارى بكنيد كه مورد سرزنش قرار گيريد.
انشاًالله كه پيروان واقعى امام خواهيد بود و دست از مبارزه بر نخواهيد داشت اكنون مردم نظاره‌گر شما هستند و ميبينند كه شما چه ميكنيد چونكه شما برادران شهيد ميباشيد اگر كارتان خلاف دستورات امام باشد بدانيد كه اعمالتان ضربه به انقلاب ميزند. يا ايها الذين امنوا لم يقولون مالا تفعلون كبر مقتا عندالله ان تقولوا مالا تفعلون ـ ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص ـ يا ايها الذين آمنواهل ادلكم على تجاره تنجيكم من عذاب اليم تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و
انفسكم ذالكم خيرلكم ان كنتم تعلمون ـ يغضرلكم ذنوبكم و يدخلكم جنات تجرى من تعتهاالانهار و مساكن مايبه فى جنات عدون ذالك الفوزالعظيم.
(1) الا اى كسانيكه به زبان ايمان آورده‌ايد چرا چيزيكه به زبان ميگوئيد كه در مقام عمل خلاف آن ميكنيد (2) بترسيد از اين عمل كه سخنى بگوئيد و خلاف آن كنيد كه بسيار سخت خدا را به خشم وغضب ميآورد (3) خدا آن موُمنانرا كه در صف جهادگران مانند سد آهنين همدست و پايدارند بسياردوست ميدارد (4) اى اهل ايمان آيا شما را به تجارتى سودمند كه شما را از عذاب دردناك (آخرت) نجات بخشد دلالت كنم (5) آن تجارت اين است كه به خدا و رسول او ايمان آوريد و به مال و جان درراه خدا جهاد كنيد اين كار (از هر تجارت) اگر دانا باشيد براى شما بهتر است (6) تا خدا گناهان شماببخشد و در بهشتى كه زير درختانش نهرها (آب‌گورا) جارى است داخل گرداند و در بهشتهاى عدن جاودانى منزلهاى نيكو عطا فرمايد اين همان رستگارى بزرگ بندگان است.
اما سفارش من به شما همسنگرها و همرزمانم شما كه دست از زندگى دنيوى كشيده‌ايد و تمام هستى خودتان را فداى اسلام نمائيد. شمائيكه مناجات شبانه شما و ناله‌هاى نيمه شب شما در دل سنگرها به جبهه‌ها صفاى ديگرى بخشد اكنون سرنوشت اسلام دست شماست شكست شما شكست اسلام است.دست از مبارزه برنداريد تا انشاًالله روزى با دستان پرتوان شما به رهبرى پيامبر گونه امام عزيزمان پرچم پر افتخار لا الله الا الله و محمد رسول الله و على ولى الله بر فراز كاخهاى جهانى به خصوص كربلا و قدس عزيز برافراشته بداريم. برادر من بدانيد كه پيروزى نزديك است شكست از آن دشمنان ماست.
اين وعده خداست و وعده خدا هيچ وقت خلاف نيست اين فقط آزمايش الهى است فقط خداوند ميخواهد ما را آزمايش نمايد تا ايمان آوردگان واقعى با ايمان آوردگان زبانى مشخص شود ـ اى برادران من اى شب زنده‌داران همانطورى كه داريد مبارزه ميكنيد و حرمت شما نشانگر اين است كه داريد هردو مبارزه انجام ميدهيد براى خودتان ادامه دهيد هم مبارزه با كفر بيرونى داشته باشيد و هم مبارزه با كفر درونى چرا كه اين روش اولياً و انبياً ميباشد مبارزه با نفس است كه شما را به رستگارى رساند. سنگرهاى خودتان را با تلاوت قرآن منور و عطر آگين نمائيد. بيائيد به فرمان حضرت على (ع) كه مرا به نظم و تقوا امر ميكند جامه عمل بپوشانيم. نظام را رعايت كنيد كه در شاًن حزب‌الله ميباشد چون اگر در كارهايمان نظم نباشد نميتوانيم پيروزى را به نحو احسن بدست آوريم ـ اطاعت از فرماندهى را سرمشق خود قرار دهيد و مطيع فرماندهانتان باشيد چرا كه امرى است واجب. حفظ اسرار داشته باشيد و مسائل جبهه مرا به پشت جبهه حتى به بهترين ياران خودتان نگوئيد چونكه امكان دارد مسائلي كه به ديگران ميگوئيد دشمن اطلاعات لازم را كسب كند. بيائيد براى خدا حرفهاى ناگفتنى‌هاى جبهه را در دلتان حفظ كنيد و آن چيزهائيكه باعث ميشود تا مردم به معنويات و امدادهاى غيبى جبهه آگاهى پيدا كنند به پشت جبهه برسانيد. صبر را پيشه خود قرار دهيد و در مشكلات از نماز يارى جوئيد و بدانيد كه خداوند با صابران است امام را تنها نگذاريد اى رزمندگان و اى برادران حزب الله پيرو روحانيت خط امام باشيد و هيچ وقت از روحانيت جدا نشويد كه اين باعث سرنگونى ما خواهد بود. چرا كه مشعل‌دار اسلام و روحانيت ميباشند.
همانطورى كه شعار ميداديد. در هر زمان و شرايطى مطيع بى‌چون و چراى ولايت باشيد. اى جوانان غيور و برومند از گروه گرائى و حزب‌گرائى پرهيز كنيد. همه‌تان در يك صف باشيد و همه‌تان حزب‌الله هستيد.اكنون جهان اسلام به شما چشم دوخته‌ايد مستضعفين و محرومان جهان چشم براهند تا شما برويد و آنها را از دست مستكبران و كافران نجات بدهيد. قل ان كان اباوكم وابناوكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسوله و جهاد فى سبيله فتربصو حتى ياتى الله بامره و الله لا يهدى القوم الفاسقين (اى رسول ما) بگو امت را كه
اى مردم اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خويشاوندان خود را و امواليكه جمع آورده‌ايد و مالتجاره كه از كسادى آن بيم‌ناكيد و منازل (عالى) كه به آن دل خوش داشته‌ايد بيش از خدا و رسول و جهاد در راه دوست ميداريد منتظر باشيد تا امر نافذ (قضاى حتمى) خدا جارى گردد و خدا فساق و بدكاران را هدايت نخواهد كرد (سوره توبه آيه 24).
اما شما اى دنيا پرستان و اى گرگ صفتان اى كسانيكه به خوشگذرانى اين دو روزه دنيا دل بسته‌ايد اى كسانيكه مثل لاك‌پشت سر در لاك خود فرو برده‌ايد و دنيا را نمى‌بينيد. اى ترسوها اى دنيا طلبان بدانيد كه اين دنيا را باقى نخواهد بود و روزى همه شما از اين دنيا خواهيد رفت قدرى بيشتر فكر كنيد دل به اين خوشى دو روزه دنيا نبنديد. بيائيد از بستر گرم و نرم خانه خودتان بيرون رويد و قدرى به فكر آن دنياى ابدى‌تان باشيد.
اكنون اسلام نياز به يارى دارد برويد همراه ديگر رزمندگان به يارى اسلام بشتابيد و گول اين دنياى پر زرق و برق را نخوريد و خدا را معبود خود قرار دهيد نه سرمايه و زن و فرزند را. قدرى به اطراف خود بنگريد كه متوجه خواهيد شد گرسنه‌گان زيادى اطراف شما هستند اگر سرمايه دارى و كاخ نشينى خوب بود پس امامانمان به دنبالش ميرفتند. سرمايه خوب است اما بشرطى كه در راه خدا خرج شود نه اينكه انباشته كنيم. اما شما اى بى‌تفاوتها هر روز بر تعداد شهداى ما افزايش مييابد هر روز فرزندى يتيم و مادر بى‌پسر ميشود. اما هنوز يك جو غيرت در شما پيدا نشده است و به قول حضرت على (ع)اى نامردان در لباس مردان تا كى بى‌تفاوتى و بى‌خيالى.
اى حيوانهاى انسان نما اينقدر بى تفاوتى دينى است بيائيد يا در صف حسين قرار بگيريد يا در صف يزيد. وگرنه اين است يك حق در جهان بيشتر نيست و نه اين است كه به فرمان آن و پيامبر و امامان ما بايد از حق پشتيبانى كنيم پس چرا سكوت اختيار ديد. يا ما حق هستيم يا آمريكا. پس بيائيد توبه كنيد كه خداوند توبه‌پذير و مهربان است بيائيد همراه ديگر جوانان در صف انقلاب قرار بگيريد امام را پيشوا و مرجع خود قرار بدهيد.
در پايان باز هم خانواده خودم را به صبر و شكيبائى دعوت مينمايم دوست دارم تمام خانواده ودوستانم در عزايم لباس سفيد پوشيده و خوشحال باشند و با خوشحالى خودتان قلب دشمنان اسلام رابه لرزه در آوريد. من راضى نخواهم بود كسى از خونم بهره‌بردارى شخصى نمايد و خونم به نفع اسلام ستفاده نمائيد مرا در كردكلا قبرستان جديد دفن نمايد (اگر قبرستان تهيه نشد در كنار شهيد اتقائى دفن نمائيد) و شبهاى جمعه بر مزارم بيائيد و برايم فاتحه بخوانيد.
فاالذين هاجروا و اخرجوامن ديارهم و اوذوا فى سبيلى و قاتلوا و قتلوا لا كفرن عنهم سيئاتهم و لادخلنهم جنات تجرى من تحت الانهار ثواب من عند الله والله عنده حسن الثواب. آل عمران (194).پس آنانكه از وطن خود هجرت نموده‌اند و در ديار خويش بيرون شده در راه خدا رنج كشيده‌اند و جهادكرده و كشته شدند همانا بديهاى آنانرا در پرده لطف خود بپوشانيم و آنها را به بهشتهائى در آوريم كه زيردرختانش نهرها جارى است اين پاداشى است از طرف خدا و نزد خداست پاداش نيكو يعنى (بهشت لقاى الهى).خدايا خداوندا ترا قسم ميدهم به خونهاى اين شهداً به خون خفته امام ما را تا قيام حضرت مهدى(عج) نگه دار و هر چه زودتر فرج آقا امام زمان را برسان.
خدايا خداوندا ترا به مظلوميت حسين(ع) قسم ميدهم هر چه زودتر رزمندگان اسلام را به پيروزى نهائى برسان. آمين يا رب العالمين.
1ـ محل دفن: كردكلا (قبرستان جديد يا پهلوى شهيد اتقائى)
2ـ وصـى من: محمدرضا عالى و ناظر برادرم صمد عالى
3ـ كتابها و لباسهاى فرم و نظامى مرا به سپاه تحويل دهيد
ذبيح الله عالى 14/8/62



خاطرات

عبدالرضا عاليشاه:
شهيد در گرادن امام محمد باقر بود ند و ما در گردان امام حسين (ع) بود يم.
صبح بود ،سپيده تازه سر زده بود كه در منطقه عمليات محور دهلران و مهران آماده و گوش به فرمان بوديم تا عمليات والفجر 6 را آغاز نمائيم. در همان ابتدا بر سپاه چهارم عراق يورش برده آنان را در سردرگمي عجيبي فرو برده بوديم ولي حجم سنگين آتش دشمن كه شروع شد مجبور شديم در ارتفاعات مواضع بدست آمده پدافند نمائيم . شهيد عالي مورد اصابت آر پي جي 11 قرار گرفت و صدايش در بي سيم به گوش مي رسيد كه زمزمه مي كرد :حسين حسين شعار ماست شهادت افتخار ماست و امروز بعد از سالها هر لحظه انگار صدايش پژواك مي كند و براي هميشه ماندني شده است . او چگونه در آخرين لحظات عمرش چه زيبا آن شعاري كه مردم در ميدان ژاله سابق در زير باران گلوله شاه مخلوع آن دست آموز آمريكا مي دادند؛ شهيد عالي در بالاي ارتفاعات دهلران در منطقه عملياتي والفجر 6 در مقابل مزدور ديگر استكبار جهاني سر داده بود كه حسين حسين شعار ماست شهادت افتخار ماست. اين يعني همان فرياد رساي سالار شهيدن كربلاست كه:
هيهات من الذله. يعني همان شعار كل يوم عاشورا يعني همان كل ارض كربلا يعني همانكه مي گويم نهضت ما حسيني است يعني همانكه تا خون در رگ ماست خامنه اي رهبر ماست.

محمد علي بياتي:
مدتي بود ظرف هاي شام بچه ها كه مي بايست هر صبح توسط شهردار چادر شسته شود تميز و شسته شده در داخل چادر قرار مي گرفت. بعضي از دوستان هم از واكس خوردن پوتين هايشان مي گفتند. يكي از شب ها به صورت اتفاقي با شهيد عالي روبرو شدم كه براي بردن ظروف چادري به محوطه گروهان ما آمده بود. وقتي مرا ديد لبخندي زد و گفت:«هيس» باورم نمي شد. فرمانده گردان مسلم بن عقيل پوتين ها و ظروف غذاي نيروهايش را مي شست.

قبل از عمليات والفجر 6 ، تعاون گردان اعلام كرد رزمندگان لباس ها و تجهيزات شخصي خود را به تعاون تحويل دهند ـ كار تعاون در گردان بيشتر خلاصه مي شد در نگهداري تجهيزات شخصي رزمندگان، ارسال نامه هاي آنها، صدور پلاك و ... ـ وقتي برو بچه هاي تعاون گردان وارد چادر فرماندهي شدند، شهيد عالي تمام لوازم شخصي خود را به آنان تحيول داد. وقتي بر و بچه هاي تعاون خواستند از گردان بيرون بروند، دست در جيب برد و شانه اي كه هميشه با آن محاسنش را شانه مي كرد به بيرون آورد. چند مرتبه آن را به ريشش كشيد و بعد گفت:«ديگر نيازي با اين شانه نيست. از فردا حوريان بهشتي ريش هايم را شانه خواهند كرد.» البته قرآن جيبي اش را تحويل نداد.

محمد علي بياتي:
شهيد بزرگوار ذبيح الله عالي داراي خصوصيات اخلاقي منحصر بفردي بوده كه بنده كمتر با آن مواجه شدم. ايشان كمتر مي خوابيد و بيشتر وقت خود را به سركشي از نيروها مي پرداخت. البته اين سركشي ها بيشتر به هنگام شب و نيمه هاي شب برمي گردد. در جنگيدن هم من نديديم كه ايشان براي خمپاره خيز برود و معتقد بود كه هر چه سهميه باشد خدا مي دهد.
به عنوان مثال يا نمونه برايتان بگويم: بنده آن زمان بعنوان مسئول دسته در يكي از گروهان هاي گردان مشغول انجام وظيفه بودم. چون نيروهاي لشكر خود را براي عمليات والفجر6 آماده مي كردند و اجتماع نيروهاي اعزامي از مازندران به حدي بود كه تا چشم كار مي كرد پر از نيرو بود. بگذريم و برگرديم به گردان خودمان كه فرماندهي گردان به عهده شهيد عالي و تقي خادميان و ايوب عبادي هم بعنوان مسئول در گردان بودند. يكي از روزها نيروي بسيجي به من مراجعه كرد و گفت آقاي بياتي ديشب يك نفر به چادر ما آمد و ظرف شام ما را شست و سرجاي خودش گذاشت چون آب آشاميدني را كه تانكرهاي آب مي آوردند ظرف نيم يا يك ساعت تمام مي شد و خادمان چادرها يا همان شهردارها ظرف هاي شام را براي صبح مي گذاشتند. چند وقتي از اين ماجرا گذشت نيروي ديگري آمد و گفت آقاي بياتي ديشب يك نفر پوتين هاي ما را واكس زد و به كنار گذاشت. بالاخره پس از جستجوي زياد متوجه حضور ناگهاني شهيد عالي در دور و بر چادر خودمان شديم و ايشان هم با اخلاص و تواضع زياد كلمه (هيس) را بكار برد تا ديگر نيروها كه خواب بودند متوجه حضور ايشان نشوند.
گويا شهيد بزرگوار از اينكه تا چند روز ديگر در اين دنياي فاني زنده نيست كاملاً آگاه بوده و به دنبال ره توشه اي براي آخرت خود.
با شروع كلاس هاي توجيهي و اطلاعات تازه از وضعيت استقرار دشمن در منطقه خبر از عملياتي ديگر بگوش مي رسيد و شهيد عالي هر لحظه با عشق به شهادت و ديدار با معبود بي تابي مي كرد. سر انجام گردان ما را براي حمله به دشمن به نزديكترين نقطه مطمئن بردند. يك شب و روز در بيابان هاي اطراف دهلران سپري كرديم فرداي آن روز من و شهيد عالي در حالي چسبيده بهم بوديم و به پتوي انباشته شده تكيه داده بوديم به شهيد عالي گفتم كمپوت مي خوريد ايشان گفت كم ميل نيستم ما هم كمپوت را از كوله پشتي خودم در آوردم و آن را دو نفري خورديم قوطي كمپوت را در فاصله چند متري پرت كرديم مشغول صحبت بوديم و شهيد عالي سنگ كوچكي برداشت و گفت اين سنگ را بطرف آن قوطي پرت ميكنم اگر سنگ به داخل رفت ما بر دشمن پيروز خواهيم شد و قله را فتح خواهيم نمود سنگ را به طرف قوطي پرت كرد و سنگ درست به لبه قوطي برخورد كرد و بداخل قوطي رفت با دست به زانوي من زد و خنديد و گفت: شك نداشته باش كه ما قله را از دشمن خواهيم گرفت. غروب آن روز بچه هاي اطلاعات و عمليات آمدند تا گردان ما را به خط دشمن راهنمائي كنند. بچه هاي تعاون گردان براي تحويل گرفتن وسايل نيروها در بين بچه ها آمدن و وصيتنامه ـ عكس ـ لباس و چيزهاي ديگر را تحويل مي گرفتند وقتي به كنار من و شهيد عالي آمدند شهيد مقداري از وسايل خود را تحويل داد، فقط يك قرآن جيبي به همراه خود نگه داشت. بعد گفت: صبر كن شايد چيزي جا مانده باشد. ناگهان از جيب خود شانه اي بيرون آورد شانه اي كه هميشه با آن محاسن خود را شانه مي كشيد. نگاهي به شانه انداخت و نگاهي به نيروي تعاون بعد با لحن بسيار زيبا گفتند: بگير فردا حوريان بهشتي محاسن وسرم را شانه مي كنند ،اين شانه به درد اين دنيا مي خورد و به طرف خط دشمن حركت كرديم. ساعت 3 بعد از ظهر را نشان مي داد حركت آغاز شد. بنده آخرين نفر گردان بودم تا نيروهاي عقب مانده را به نيروهاي گردان برسانم. بعداز 12 ساعت پياده روي و دويدن به ميدان مين دشمن رسيديم. بچه هاي تخريب جهت باز كردن معبر مشغول جمع كردن مين شدند. نيروهاي گردان به صوت درازكش پشت ميدان منتظر باز شدن معبر بودند تا با تمام توان و وجود خود به خط دشمن بزنند و دشمن متجاوز را به عقب برانند. درست به انتهاي معبر كه رسيدند ناگهان دست يكي از بچه هاي تخريب به تله منوري خورد و روشن شد. درگيري و تيراندازي دو طرف به اوج خود رسيد .در اين بين شهيد عالي نيروها را به طرف جلو هدايت مي كرد و با همان زبان مازندراني در ميان آتش و خون فرياد مي زند.
بلند شو حركت كن، دشمن در حال فرار است. در همين حال من خودم را تا وسط ميدان مين به ايشان رساندم. ديدم شهيد با چه شور و حالي نيروها را از ميدان مين عبور مي دهد و مي گويد شما پيروزيد شما بچه هاي مازندران بايد اين قله را از دشمن بگيريد. بالاخره يك ساعت درگيري طول كشيد تا توانستم سنگرهاي اول دشمن را فتح كنيم و خودمان را به بالاي قله برسانيم و پيروزي خودمان را تثبيت كنيم. صبح فردا شهيد عالي آنقدر خوشحال بود كه در پوست خود نمي گنجيد.
رفته رفته به ظهر و اذان نزديك مي شديم چند دقيقه ديگر شهيد ذبيح ا... عالي از جمع مشتاقان شهادت رخت سفر مي بندد و به سوي ديار ابدي خويش سفر مي كند. من باتفاق شاهد صحنه سيد محمد مشكواتي نزد شهيد رسيديم وبا او سلام و عليكي كرديم و در كنار ايشان به فاصله 2 متري داخل كانال نشستيم . اين سفارش ايشان هم بود كه فاصله را رعايت كنيد تا خداي ناخواسته براي همه حادثه اي رخ ندهد. انگار خداوند هم مي خواست كه ما يك لحظه چشم از ايشان برنگردانيم و سيماي نوراني ايشان را تماشا كنيم و اين آخرين لحظات عمر، ‌شهيد آنقدر صداي دلنشين و گوش نوازي داشت كه هر انسان را مجذوب خود مي كرد.
شهيد توسط بي سيم در حال صحبت كردن با فرماندهي قرارگاه عقبه بود و انگار به او سفارش مي كردند كه مواظب خودت باش و ايشان مي گفت من و شهادت. جالب اينجاست كه به زبان مادري خود صحبت مي كرد و جالبتر اينكه آخرين كلمه شهيد كه پشت بي سيم مي گفت اين بود: حسين حسين شعار ماست... هيچگاه يادم نمي رود همين كه گفت: حسين حسين شعار ماست، شهادت افتخار و ناگهان تركش خمپاره حنجره مباركش را پاره كرد و سرشان را از بدن جدا نمود و شهيد اين زمان بر روي بال هاي فرشتگان سوار شد و به آسمان ها پر كشيده چند دقيقه اي از شهادت ايشان نگذشته و ما همه اندوهگين و ناراحت كه يك باره صداي شهيد بزرگوار حاج حسين بصير را شنيدم كه مي گفت گوشي را بدهيد به عالي . بي سيم چي گفت ذبيح الله به نزد پيامبر (ص)‌ سفر کرد.

سردار عليجان مير شکار:
در خرداد ماه سال 1361 قرار گاه کربلا يک دوره آموزشي پانزده روزه براي فرماندهان گردان در دزفول برگزار کرد. در اين دوره تعدادي از برادران لشکرهاي ارتش و سپاه حضور داشتند. از لشکر 25 کربلا (شهيد) حاج حسين بصير، ذبيح اللّه عالي و بنده و دو نفر از برادران بسيجي به نام بادلي و فرمانبر حضور داشتيم. دورة آموزش پانزده روز در ماه مبارک رمضان بود. قصد ده روزه کرده و روزه مي گرفتيم. در کنار تمرينات فشرده و شرکت در کلاسها عالي با جديت تمام قرآن مي خواند به طوري که هر دو روز يک بار قرآن را ختم مي کرد. در همة لحظات بين کلاسها و فرصتهايي که به دست مي داد فوراً قرآن جيبي را بيرون مي آورد و مشغول قرائت مي شد.

 
 
 

 

آثار باقي مانده از شهيد
بسمه تعالي
«الذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه»
قرآت مي فرمايد كه من روح خود را در انسان دميدم، تزكيه يعني پاك كردن درون انسان آدم حسن درخت است و ريشه اش اصول اعتقادي اوست. و ساقه آن بمنزله فرع اسلامي است. درخت اخلاق است. پيامبر اكرم (ص) ‌مي فرمايد: «الخلق وعاء الدين» (اخلاق ظرف دين است) نماز و ايات و نماز بدون اخلاق پذيرفته نمي شود پيامبر آمد تا آيات را براي مردم بخواند و بعد از اعتقاد به خدا و ايمان آوردگان كند راه هاي تزكيه نفس او يافت در اسلام يعني عمل كردن به اعمال اسلامي است همان تقواست مثال يك نگويد ـ غيبت نكند ـ و غيره آن وقت ثمره آن را در خود مي بيند حال فرق دارد مثل شستن لباس كه خيلي كثيف است و انسان بايد هم به جسم خودش برسد و هم روحش انسان معجوني از جسم و روح است جسم انسان نياز به تربيت دارد و روح انسان نياز به پرورش دارد شهر الرمضان خودش را مي سازد براي ميدان مسابقه (در دنيا و آخرت) اوج قله تكامل انساني جهاد

بسمه تعالي
از: گردان مسلم بن عقيل
حضور معظم حضرت امام خميني دامت بركاته
بعد از سلام با بوسيدن دست مباركتان از راه دور محترماً خدمت حضرت امام به عرض مي رسانم كه اگر تمامي يك دست كسي گچ گرفته باشد ( و نصف انگشتان بيرون باشد) و به علت شكستگي دست را نمي توان حركت داد تكليف چيست و اگر تيمم باشد به چه صورت انجام دهد. مثلاً آيا بايد پيشاني را هم دست بكشد.
عرضي نيست سلامتي و طول عمر براي حضرت امام و فرج آقا امام زمان (عج) را از درگاه ايزد منان خواستاريم.
لشكر 25 كربلا از گردان مسلم بن عقيل ذبيح الله عالي

بسم الله الرحمن الرحيم
از: پاسدار عمليات ذبيح الله عالي
با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي و منجي عالم بشريت و با سلام بر تمامي شهداي راه حق و آزادي.
به عرض آن مقام محترم مي رسانم از شما تقاضا مي نمايم كه محل خدمتم را به قائمشهر انتقال دهيد. ده ما از حومه قائمشهر بوده و تمامي كارهاي محل مان مربوط به اين شهر مي باشد و همچنين من تنها پاسدار ده مان مي باشم و در وظيفه ماست كه براي پيشبرد انقلاب فعاليت زيادي داشته باشيم و معمولاً اكثر كارها را من انجام مي دهم. لذا از آن مقام محترم تقاضا مي نمايم كه در صورت امكان ترتيبي اتخاذ نمائيد تا اينجانب را به قائمشهر انتقال دهند. به اميد آنكه همه ما بتوانيم پاسدار واقعي اسلام عزيز به رهبري امام خميني باشيم. والسلام برادر كوچك شما ذبيح الله عالي
61/4/5

بسمه تعالي
به: كارگزيني سپاه ساري
از: پاسدار عمليات ذبيح الله عالي
موضوع: كسر نمودن حقوق ماهيانه
محترماً به عرض مي رسانم چون اينجانب داراي چهار هكتار زمين زراعتي آبي و خشكه مي باشم و داراي درآمد زياد مي باشد و همين طور حقوق من زياد مي باشد. لذا درخواست مي نمايم كه در اسرع وقت از حقوق ماهيانه من حدود دو هزار تومان كسر نمائيد. خداوند همه ما را خدمتگزار اسلام و امام قرار بدهد. آمين ذبيح الله عالي



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مازندران ,
برچسب ها : عالي کرد کلايي , ذبيح الله ,
بازدید : 282
[ 1392/05/14 ] [ 1392/05/14 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 460 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,713,152 نفر
بازدید این ماه : 4,795 نفر
بازدید ماه قبل : 7,335 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک