فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1341 در عز آباد يزد در خانواده اي متدين و زحمتکش فرزندي متولد شد که نامش را محمد حسن گذاشتند. پدربا کشاورزي و مادر با خانه داري روزگار مي گذراندند. زندگي آنها هميشه با تلاش و زحمت همراه بود.
او براي تحصيل به دبستان رفت و تا سال پنجم ابتدايي به کسب علم پرداخت . پس از آن به دليل مشکلات اقتصادي به کار بنايي روي آورد .
در دوران انقلاب جزء مبارزين و پيشتازان نهضت امام خميني(ره)بود .
در اکثر راهپيمايي ها بر عليه رژيم پهلوي پر خروش و مصمم حضور مي يافت. در يک درگيري با نيروهاي نظامي رژيم منحط شاه به افتخار جانبازي نائل شد. علاوه بر مبارزه، در اخلاق و رفتار هم نمونه بود و براي احکام و مسائل اسلامي اهميت ويژه اي قائل بود . همه را سفارش مي کرد تا آداب اسلامي را به خوبي انجام دهند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و شروع جنگ تحميلي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و در جبهه کردستان به مبارزه با عوامل استکبار جهاني مشغول شد. در مسئوليت هاي مختلفي چون فرماندهي گردان، جانشين محور تيپ يکم لشکر نجف اشرف و مدتي را به عنوان مسئول يگان حفاظت خدمت کرد . در اين دوران بود که توسط گروهک ها مورد سوء قصد قرار گرفت. اخلاص، تقوا، توانمندي، مطالعه و کارآمدي وي او را در صف مبارزين شجاع قرار داد .
پس از مدتي راهي لبنان شد تا با ارائه آموزش نظامي به مسلمانان وشيعيان مظلوم آن ديار يا آنها در مبارزه برعليه صهيونيسم بين الملل باشد.
يک سال و نيم مسئوليت پادگان بعلبک را در لبنان برعهده گرفت و پس از سال ها مبارزه با ظلم وستم سر انجام در جنوب لبنان مورد حمله هواپيماهاي اسرائيلي قرار گرفت و در تاريخ 27/8/1362 به شهادت رسيد.
اودر بخشي از وصيت نامه ا ش مي گويد:
بار خدايا تو را سوگند مي دهم به آن چيز که من عاشقم و آن شهادت است به من عطا فرمايي، که جز راه نزديک شدن به تو راه ديگر پيدا نکرده ام.
بار خدايا از تو مي خواهم که تو شفيعم باشي و مرا به ذکر خود وادار کني.
از مردم بيدار و مسلمان تقاضا دارم که قشر روحانيت مبارز را تقويت کنند و دست بيعتي که به اسلام و امام امت داده اند پايدار بمانند.
اي همسرم، امروز مسئوليت سنگيني بر دوش تو گذارده شده است که بايد زينب وار مبارزه کني و فرزندان پاک و صالح تربيت نموده و تحويل جامعه اسلامي بدهي.
اي فرزندانم از شما مي خواهم شمشيري که از دست من افتاده است برگيرند و راه حسين را ادامه دهيد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامورايثار گران يزد ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان يزد ,
برچسب ها : رشيدي عز آبادي , محمد حسن ,
بازدید : 271
[ 1392/05/16 ] [ 1392/05/16 ] [ هومن آذریان ]

به گزارش ایسنا حسين يكتا افزود:جلد اول اين دايرةالمعارف كه تدوين آن در ‌١٠ جلد پيش‌بيني شده، شامل ‌٣٩٤ مدخل – وژه كليدي- است كه در هفت گروه شهداي نظامي،‌ دولت، حقوقي – سياسي،‌ جغرافيا، اقتصادي – اجتماعي و فرهنگي هنري تدوين شده است.

وي در مورد آغاز فعاليت تدوين اين اثر گفت: كار زيرسازي و جمع‌آوري اطلاعات از سال ‌١٣٧٥ تاكنون ادامه دارد ولي تدوين آن از دو سال پيش شروع شده است كه جلد اول آن دو ماه ديگر به نتيجه مي‌رسد.

يكتا از جمله اهداف تدوين دايرةالمعارف را جمع‌آوري داده‌هاي مختلف مربوط به جنگ در جهت ارائه منسجم و منظم آنها برشمرد و افزود: دليل ديگر تدوين اين اثر، تميز دادن سره از ناسره، پالايش اطلاعات غلط و در اختيار گذاشتن اطلاعات درست و دقيق به محققان و پژوهشگران است.

وي ادامه داد: علاوه بر اينها،جنگ عراق عليه ايران بخشي از تاريخ اين كشور است و ابهامات و پرسش‌هاي زيادي ايجاد مي‌كند كه براي پاسخ دادن به اين پرسش‌ها نيازمند مرجعي قابل استناد هستيم و ما در اين پروژه به دنبال پر كردن خلاء وجودي يك مرجع هستيم.

يكتا يادآور شد:اين پروژه زيرنظر معاونت تحقيقات بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس اجرا مي‌شود. تقويم پايان اين كار براي ‌١٠ سال آينده پيش‌بيني شده است به شرط آنكه حمايت‌هاي مالي با برنامه‌ريزي دقيق صورت گيرد. تدوين هر جلد از اين دايرةالمعارف معادل ‌٥/١ ميليارد تومان هزينه مي‌برد كه متاسفانه نهادهاي متولي توان لازم براي پرداخت هزينه‌ها را ندارند و به اين دليل است كه كار تدوين با رياضت،‌ كندي پيش مي‌رود.

وي با بيان اينكه تأمين بودجه لازم براي اين كار به عهده‌ بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس است افزود: همانطور كه دفاع مقدس مظلوم بود و بچه‌هاي جنگ مظلوم هستند، دايرةالمعارف نيز مظلوم واقع شده است به طوري كه پژوهشگر و دستيار پژوهشگر گاهي با شش ماه عدم پرداخت حقوق مواجه مي‌شوند.

يكتا در پايان اظهار داشت: بعيد مي‌دانم كه بعد از چاپ جلد اول اين گروه همچنان مشغول اين كار بمانند چون به دليل عدم حمايت مالي گروه از هم خواهد پاشيد



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مازندران ,
برچسب ها : قاسمي طوسي , محمد حسن ,
بازدید : 328
[ 1392/05/14 ] [ 1392/05/14 ] [ هومن آذریان ]

اولین روزسال 1343 در خانواده ای مذهبی در شهرستان علی آباد کتول به دنیا آمد. دوران کودکی را در دامان مادری مومن سپری کرد. چون تنها پسر خانواده بود به تشویق پدرش – که همواره در تکایا و هیئتهای مذهبی حضورداشت. به یادگیری قرآن کریم پرداخت. دورۀ ابتدایی را در دبستان دهخدا ( در سال 1354) گذراند و دورۀ راهنمایی را در مدرسۀ سپهر علی آباد کتول آغاز کرد. اما به علت ناتوانی مالی خانواده بدون اینکه دورۀ راهنمایی را به اتمام برساند در دوازده سالگی ترک تحصیل کرد. به دنبال آن در مغازه ای که پدرش اجاره کرده بود مشغول به کار شد. در این زمان در امور دینی بسیار کوشا بود و اوقات فراغت را در مساجد می گذراند و موذن مسجد محله بود.
با شروع جنگ تحمیلی, محمد حسن که شانزده ساله بود در سال 1360 به پادگان آموزشی منجیل اعزام و پس از فراگیری فنون نظامی از طریق لشکر 25 کربلا عازم جبهه شد. وی به عنوان نیروی رزمنده از 20 بهمن 1360 در جبهه حضور یافت و در عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر حاضر بود. پس از آن در گردان مسلم بن عقیل (ع) از لشکر 25 کربلا از 24 آبان 1361 به عنوان آر پی جی زن مشغول شد و در عملیاتهای رمضان, محرم و والفجر مقدماتی شرکت کرد. علاقۀ فراوان محمد حسن به فضای جبهه سبب شد که به عنوان آرپی جی زن و مدتی بعد ؛اطلاعات گردان مسلم بن عقیل (ع) از لشکر 25 کربلا تا 20 آذر 1362 در تمام عملیات شرکت داشته باشد. با حضور مداوم در جبهه بسیار دیر به مرخص می رفت و در مرخصی سعی می کرد به پدر و مادرش در رفع نیازهایشان کمک کند. ولی علاقه به پدر و مادر مانع از بازگشت به جبهه نیم شد. روزی خطاب به یکی از دوستانش گفت: از این که به مرخصی می روم ناراحتم. ای کاش زمینه ای فراهم می شد تا هیچ وقت به مرخصی نمی رفتم و همیشه در جبهه بودم. به همین سبب هرگاه به مرخصی می آمد تصفیه حساب نمی کرد تا دوباره به جبهه باز گردد. مسئولیت تسلیحات و مهمات گردان مسلم بن عقیل (ع) را از تاریخ 14 فروردین 1363 تا 23 آذر همان سال بر عهده داشت. مسئولیت ستادگردان مسلم بن عقیل (ع) در تاریخ 3 دی 1364 به وی واگذار شد. در عملیات والفجر 8 بر اثر بمباران شیمیایی در منطقه فاو در 22 بهمن 1364 به شدت مجروح شد. ولی پس از بهبودی نسبی دوباره به جبهه بازگشت و علی رغم اصرار خانواده مبنی بر ازدواج, جبهه را به هر امری ترجیح داد. با حضور دوباره در جبهه به مسئولیتهای متعددی از جمله فرماندهی گروهان ذوالفقار و جانشینی فرمانده گردان مسلم بن عقیل (ع) در 8 دی 1365 منصوب شد.
از خصوصیات بارز محمد حسن, حضور مداوم در نماز جماعت و نماز جمعه در شهرهای جنگی اهواز و آبادان و ...بود. علاقۀ وافری به اهل بیت داشت و با اخلاق نیکوی خود در بین همرزمان و دوستانش شهره بود. در نامه ای به تاریخ 1 شهریور 1363 خطاب به خانواده اش دربارۀ جبهه می نویسد:
جبهه مکانی نیست که در مرتبۀ پایین باشد جبهه مکان عبادت و درس عشق به خداست... هرکس که عاشق خدا باشد خدا هم عاشق او می شود و با دل و جان او را به بهشت به پیش شهدا می برد. جبهه جایی است که شهادت در آن وجود دارد و مدرسه ای است که انسان در آن آموزش می بیند.
در سال 1362 در منطقه غرب کشور (در کامیاران) به عنوان نیروی اطلاعات حضور داشت. یکی از رزمندگان در بیان خاطره ای از این دوران می گوید:
من در صف نمازگزاران ایستاده بودم که پس از نماز متوجه شدم محمد حسن قاسم دوخت کنار من نشسته است. هوا سرد بود و او با چهره ای خندان و کلاه پشمی بر سر به من لبخند می زد تا آن موقع او را نمی شناختم و فکر می کردم یک رزمندۀ عادی است. صحبت را شروع کرد و او از عملیاتی که در آن حضور داشت, گفت.پس از پایان صحبتها پرسیدم ببخشید برادر! مسئولیت شما در لشکر چیست؟ خندید و گفت: در لشکر به رزمندکان خدمت می کنم. بعدها فهمیدم از بچه های اطلاعات گردان مسلم بن عقیل (ع) است.
قاسم دوخت در جریان علمیات کربلای 5 در 20 بهمن 1365 در شلمچه از ناحیه کتف مجروح شد اما این موضوع را با کسی در میان نگذاشت و آن را از دیگران پنهان کرد.
محمد حسن, با همان جراحت در سه مرحله عملیات کربلای 5 شرکت کرد و کسی متوجه مجروحیت او نشد. با حضور مداوم در جبهه و شرکت در بیش از هجده عملیات – از جمله عملیات والفجر مقدماتی و والفجرهای 1و 2و 3و 6و 8 و 10 و کربلای 2و 3و 5 – موجب شد که به عنوان یک رزمنده دائم الحضور در جبهه ها شناخته شود. در حالی که در زادگاهش – شهر علی آباد کتول – گمنام بود و کمتر کسی او را می شناخت. محمد حسن, پس از حدود چهل ماه عضویت در بسیج در 3 آذر 1366 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و فرماندهی گروهان 1 از گردان ذوالفقار را در منطقه عملیاتی به عهده گرفت. در همین ایام در وصیت نامه اش رانوشت.
در علمیات کربلای 10 زمانی که ادامه عملیات دچار مشکل شد و در شب سوم عملیات دشمن با تجهیزات سنگین و نیروهای فراوان توانست قلۀ مرتفع کولان را از رزمندگان باز پس بگیرد، ماموریت تصرف مواضع از دست رفته به عهدۀ گردان مسلم به عقیل و گروهان ذوالفقار به فرماندهی محمد حسن قاسم دوخت گذاشته شد.
محمد حسن قاسم دوخت، سرانجام پس از حدود شصت و شش ماه (2000 روز) حضور مستمر در جبهه ها در 25 اسفند 1366 در منطقه خرمال عراق بر اثر اصابت گلوله توپ به سر، به شهادت رسید. پدرش دربارۀ شهادت طلبی محمد حسن می گوید:
دوستان محمد حسن برای من نقل کرده اند که وقتی می خواست در عملیات والفجر 10 شرکت کند. بسیار خوشحال بود به طوری که هرکس او را می دید فکر می کرد اصلاً در این دنیا حضور ندارد. در رفتن به جبهه و شرکت در عملیات بسیار عجله داشت. در آخرین لحظه های خداحافظی با خنده به دوستانش گفته بود: احساس می کنم که عروسی کرده ام.
همرزمان وی دربارۀ نحوۀ شهادت محمد حسن، چنین می گویند:
عملیات والفجر 10 بود و محمد حسن حال عجیبی داشت لباسش را عوض کرده و لباسی به رنگ زرشکی به تن کرده بود. تا به حال سابقه نداشت چنین لباسی بپوشد. سپس خطاب به دوستانش می گوید: امروز باید لباسهایم را نو می کردم و از رنگ دیگری استفاده می کردم. قرار بود محمد حسن با عده ای از رزمندگان به مواضع از پیش تعیین شده دشمن در شهر خرمال عراق دست پیدا کند. وقتی با موفقیت به آن مواضع رسیدند در محاصره دشمن قرار گرفتند. برای اینکه از محاصره خارج شوند به درون یکی از کانالهای اصلی که عراقیها ساخته بودند نفوذ کردند و در آن جای گرفتند. محمد حسن پی از این که از استحکام کانال مطمئن شد از فرط خستگی در گوشه ای به خواب رفت. توپخانۀ دشمن فعال بود. ناگهان گلولۀ توپی در کنار محمد حسن به زمین اصابت کرد و منفجر شد و محمد حسن زیر خروارها خاک مدفون شد. رزمندگان با سرعت او را از زیر آوار بیرون کشیدند و دیدند که بر اثر اصابت ترکش توپ به سرش مجروح شده است. در آن هنگام با تمام شدن مهمات ما، تانکهای دشمن حلقۀ محاصره را تنگ تر می کردند. نیروهای رزمنده با مقاومت فراوان موفق به شکستن محاصره شدند. اما محمد حسن پس از هفتادو دو ساعت در اثر خونریزی شدید در همان کانال به شهادت رسید. به دنبال شهادت محمد حسن قاسم دوخت، پیکر او را پس از دوازده روز به زادگاهش روستای والازمن علی آباد کتول انتقال دادند.
قبل از خاکسپاری قاسم دوخت, پدرش – که تنها پسر خود را از دست داده بود – در جمع مردم حاضر شد و خطاب به بسیجیان گفت: ای بسیجیان عزیز و ای پاسداران گرامی فرزند من حسن فقط به خاطر امام به جبهه رفت و فقط به خاطر امام شهید شد. پیکر محمد حسن قاسم دوخت در امامزاده الازمن در 7 فرودرین 1367 به خاک سپرده شد.







وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
...ای مادر! تو که شبها کنار گهوارۀ من نشستی و بیداری کشیدی, تو گفتی پسرم, نور چشمم یار عمرم. ولی مادر , نمی دانی که این دشمنان اسلام و قرآن به این ملت مظلوم چه کرده اند. این مردم که سالها زیر ستم استعمارگران زندگی می کردند کم کم داشتند دین ما را پایمال می کردند و به جایش اسلام آمریکایی را روی می آوردند. اما امام با رهبریت خود, ملت را از زیر یوغ استکبار جهانی نجات داد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکای جنایتکار به نوکر دست نشاندۀ خود صدام دستور داد که به ایران حمله کند تا شاید به این طریق انقلاب اسلامی را از بین ببرد. ولی جوانان غیور و مبارز نگذاشتند که بعثیون بر ما غلبه کنند و من هم به خاطر سرافراز بودن کیان اسلام, رهسپار جبهۀ حق علیه باطل گردیدم و تا آخرین خونم مبارزه می کنم تا ان شاءاله به یاری خدا پیروز شویم. ای پدر و مادر مهربانم اگر من در راه خدا کشته شدم مسئله ای نیست. مسئله اسلام و قرآن در کار است. اگر من یک دانه پسر برای شما بودم و شما را تنها گذاشتم و در این راه به فوز شهادت رسیدم مرا حلال کنید. زیرا خون من رنگین تر از خون علی اکبر حسین (ع) نیست و برای من گریه نکنید و ناراحت نباشید زیرا خداوند بزرگ است. به خانواده ام سفارش می کنم در شهادت من رعایت شئونات اسلامی را بنمایید و در منزل برای من چراغانی کنید تا روح من شاد شود و ببینم عروسی کرده ام و برای پدر و مادرم عروسی تازه به حجله آورده ام تا شاید آمال و آرزوهای شما را برآورده کرده باشم. پدرم! اگر من در راه خدا شهید شدم ناراحت نشوید چون من راهم را انتخاب کرده ام و به آن راه که راه رسیدن به شهادت بود رسیدم.
محمد حسن قاسم







خاطرات
ظهور زارعی :
بعد از عملیات کربلای 5 در شلمچه یکی از دوستان محمد حسن به من گفت: آیا متوجه شده ای حسن مجروح شده است؟ با تعجب گفتم نه و باور نکردم. زمانی که محمد حسن به مرخصی آمد بچه ها در این باره پرسیدند ولی انکار کرد. برای اینکه شک ما بر طرف شود با اصرار لباس او را در آوردیم و دیدیم که از کتف مجروح شده است. بعدها گفت: وقتی برای برداشتن آر پی جی خم شدم تیری به کتفم خورد. اگر ایستاده بودم آن تیر حتماً به قلبم می خورد.

علی اکبر فندرسکی :
از خصوصیات بارز محمد حسن قاسم دوخت, مهربانی, شجاعت و تواضع بود. در میدان رزم چنان بود که هرگاه ماموریت مهمی پیش می آمد ابتدا به او سپرده می شد. همه می دانستند که از این ماموریت, سرافراز بیرون می آید ولی رفتار متواضعانۀ وی سبب می شد هیچ کس آن را بیان نکند.

قبل از عملیات والفجر 10 در حالی که به طرف شلمچه می رفتیم در مسیر کوهستانی برف شدیدی باریده و مسیر را سخت و طولانی کرده بود. در این میان محمد حسن قاسم دوخت که فرماندهی بچه ها را به عهده داشت با اطلاع از خستگی بچه ها و دشواری راه سعی می کرد علاوه بر کمک به رزمندگان در حمل مهمات و.... با صحبتهای شیرین خود و بیان نکات جالب, روحیۀ رزمندگان را بالا ببرد.

تقی ایزد :
قرار بر این شد که ارتفاعات کولان را از دشمن باز پس بگیریم و این در حالی بود که نیروهای ما بیست روز قبل در شلمچه عملیات کرده بودند و از لحاظ جسمی و روحی آمادگی لازم را نداشتند. ولی به دستور و خواست محمد حسن, همگی گوش به فرمان شدند. قرار بر این شد که گروهان تحت فرماندهی محمد حسن، قلۀ کولان را دور بزند و از پشت دشمن را محاصره کند و ما نیز از جلو به دشمن حمله کنیم. زمانی که عملیات شروع شد او به همراه گروهانش به سمت هدف حرکت کرد. پس از مدتی درگیری آغاز شد و قدری شدت گرفت که هیچ دسترسی به وی نشد و او هم هیچ تماسی نگرفت. با وجود این، پس از ساعاتی دشمن را در محاصره قرار دادیم و با موفقیت، عملیات را به پایان رساندیم. پس از پایان عملیات وقتی به نزد وی رفتیم مشاهده کردیم که بسیاری از نیروهای دشمن را به هلاکت رسانده یا اسیر کرده است. پرسیدم چرا در حین عملیات هیچ تماسی نگرفتی؟ در پاسخ گفت: نمی خواستم بی سیم را همراه ببرم تا راه های عقبه کاملاً بسته باشد. به علاوه آن قدر درگیری شدید بود که به فکر بی سیم نبودم و فقط با امید به خدا به سمت دشمن حمله می کردیم.

در عملیات کربلای 10 محمد حسن جلوتر از همه ما حرکت می کرد و آنچنان استوار بود که شیب 70 – 80 درجه را به سرعت طی می کرد و در راه های صعب العبور وقتی در رفتن دچار مشکل می شدیم با خونسردی و استواری همه ما را هدایت می کرد.



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان گلستان ,
برچسب ها : قاسم دوخت , محمد حسن ,
بازدید : 236
[ 1392/05/13 ] [ 1392/05/13 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,316 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,417 نفر
بازدید این ماه : 3,060 نفر
بازدید ماه قبل : 5,600 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک