فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

شهيد «يوسف افشاريان» در سال 1337 در روستاي« دولتشاه» درشهرستان شهرستان «بيجار» به دنيا آمد .درسال 1343 به مدرسه رفت .تا پايان سال اول راهنمايي به تحصيل ادامه داد وبه دليل مشکلات ازادامه تحصيل باز ماند . در تير ماه سال 1356 به خدمت سر بازي فرا خوانده شد و پس از آنکه دوره آموزش نظامي خود را در پادگان عجب شير پشت سر گذاشت ، به لشکر 28 پياده کردستان اعزام و مشغول خدمت شد . با اوج گرفتن انقلاب اسلامي و صدور فرمان تاريخي حضرت امام ()ره)مبني بر فرار سربازان از سر باز خانه ها، محل خدمت خود راترک کرد و در شهرستان بيجار به فعاليت هاي سياسي عليه رژيم منفور پهلوي پرداخت .يک ماه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تصميم گرفت که به محل خدمت خود باز گردد .در اسفند ماه سال 1357 يعني درست آن روزي که لشکر 28 پياده کردستان به محاصره نيرو هاي ضد انقلاب در آمده بود، به محل خدمت مراجعه کرد . با وجود آنکه مي توانست از لشکر خارج شود اما با عنايت به روحيه ايثار و مردانگي سر شاري که داشت ايستاد و باهمان لباس شخصي به مبارزه با نيرو هاي ضد انقلاب پرداخت .در فروردين ماه سال 1358 خدمت خود را تمام کرد .در سال 1359وبا مشاهده مزاحمتهايي که ضد انقلاب براي مردم ونظام ايجاد مي کرد، به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان بيجار در آمدوبه مبارزه عليه دشمنان مردم ايران پرداخت . در سال 1360 ازدواج کرد که ثمره آن دو فرزند پسر مي باشد .يک ماه از ازدواجش مي گذشت که دريک در گيري با نيرو هاي ضد انقلاب در روستاي کوپه قران تکاب از ناحيه پا مجروح شد . پس از آنکه بهبود يافت براي فرا گيري آموزش هاي چتر بازي به تهران رفت .در پي سپري کردن مدت شش ماه آموزش چتر بازي براي مربي گري به اروميه انتقال يافت .مدتي نيز فرمانده عمليات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان ديواندره شد .بعد از يک سال ؛فرماندهي عمليات تيپ 39 بيت المقدس (تيپ شهيد افيوني ) را پذيرفت . مدت دو سال و چند ماه در آن سمت ماند .در تاريخ 11/4/ 65 پس از عمليات کربلاي يک که به آزادي مهران انجاميد ؛ما موريت يافت تا در مرز هاي خروجي مهران از خارج شدن نيرو هاي دشمن جلو گيري کند ،اما در حالي که سوار موتور بود از ناحيه سينه مورد اصابت تر کش خمپاره دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد .مزار مطهر شهيد در گلزار شهداي شهرستان بيجار مي باشد
او بسيار آرام و صبور بود.از هيچ موقعيتي نمي هراسيد. شجاعت او به حدي بود که وقتي بعضي از نيرو هاي دشمن به اسارت در مي آمدند ؛ به شجاعت و بي باکي او اعتراف مي کردند . معنويت ويژه اي در وجود او حاکم بود .توکل عجيبي داشت . قبل از دست زدن به ماشه اسلحه؛ بسم الله الرحمن الرحيم، مي گفت .کمتر عصباني مي شد . او از برطرف ساختن مشکلات ومعضلات لذت مي برد وهمواره دنبال به عهده گرفتن کارهاي سنگين وطاغت فرسا بود. هر کسي که اورا نمي شناخت دربرخورد اول احساس نمي کرد با فرمانده واحد عمليات که يکي از مهمترين واحدهاي سپاه در جنگ بود،روبروست.اومعتقدبود :شهادت واقعا لياقت مي خواهد .
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثار گران سنندج ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد


وصيت نامه
بسمه تعالي
«الذين امنوا يقاتلون في سبيل الله و الذين کفروا، يقاتلون في سبيل الطاغوت فقاتلوا اولياء الشيطان ان کيدالشيطان کان ضعيفاً»
بنام الله حرمت خون شهيدان، بنام خداوند در هم کوبنده ظالمان و ستمگران با سلام بر شهيدان عزيز انقلاب اسلاميمان و سلام بر امام خميني عزيز اين قلب تپنده ميليون ها فرد جهان، و درود بر اين ملت شهيد پرورمان که اين چنين فرزندان خود را آماده جهاد در راه خدا مي کنند و اين ملت شکست ناپذير با رهنمودهاي خميني عزيز اين قلب خروشان اين امت حزب اله نقشه هاي ابر قدرت شرق و غرب و مزدوران داخليشان را يکي پس از ديگري خنثي خواهند کرد. آمريکاي خيانتکار بداند که ما از شهادت باکي نداريم زيرا جان را خداوند منان به ما داده و در راه او خواهيم داد و شهادت بر فرزند قرآن مانند مادري است که تنها فرزندش را در آغوش مي کشد. شهادت نقطه اوج و آرزوي مسلمين است در اسلام آنچه منجر به مرگ آگاهان در راه هدف مقدس مي گردد به صورت يک اصل درآمده و نام آن جهاد است هرکه لياقت يافت باب جهاد به رويش گشوده مي شود هر فردي شايستگي مجاهد بودن در راه اسلام را ندارد خداوند اين در را به روي دوستان خاص خويش گشوده است. شهادت شربتي است که هر کس توان آن را ندارد بنوشد مگر آنکه خود را از تمام قيد و بندهاي ظاهري اعم از مال و جان باشد من از خداوند منان طلب کردم تا زماني که به مقام شهيد نرسيدم شهيد نشوم اين را خود مي دانم که آخرين لحظات خوشم زماني است که چشمانم بسته مي شود «انا لله و انا اليه راجعون» و چند سخن با اهل خانواده خودم، پدر و مادر و همسر و فرزندانم و برادرانم و خواهرانم و دوستان و آناني که مرا تشييع مي کنند از نبودن بنده که در جمع فشرده شما نمي باشم ناراحت نباشيد و براي اين بنده حقير خدا از خداوند طلب آمرزش کنيد. زيرا خودآگاهانه پا به ميدان نهاده ام و براي من گريه نکنيد خوشحال باشيد و بر خود بباليد زيرا براي شما افتخاري هستم که در تاريخ اسلام ثبت خواهد شد. بنده را با لباس خود دفنم کنيد تا در روز قيامت با همان لباس خود با بدني پاره پاره در برابر سالار شهيدان حسين (ع) حاضر شوم و بگويم حسين جان اگر در کربلاي خونين تو نبوديم، امروز به يا دکربلاي تو و براي ياري دين تو اين گونه پاره پاره شده ام. ضمناً مرا در کنار برادران عزيزم که در بيجار سر بر تربت پاک نهاده اند دفنم کنيد.
به اميد پيروزي اسلام بر کفر جهاني خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار
جامه من کفن سرخ من است که به تن کرده ام از عشق و اميد
گر که توفيق شهادت يابم غسلم از خون تن خود بدهيد
يوسف افشاريان




خاطرات
مادر شهيد:
هنگامي که يوسف چشم به جهان گشود در روستايي نزديک بيجار، در زمان کودکي يوسف خيلي با ادب و دوست داشت چوب هايي که در دسترس بود تفنگ بازي کند. با بچه هاي روستا به دو دسته تقسيم مي شد و تعدادي از آنها عراقي و تعدادي از آنها ايراني بودند، با هم مي جنگيدند و با شادماني زندگي دوران کودکي را گذراند و بعد به تحصيل ادامه داد تا سوم راهنمايي در شهر بيجار ادامه تحصيل داد و بعد از آن خيلي دوست داشت به جبهه برود تصميم گرفت به جبهه برود ولي خانواده او مخالف بودند چون سن زيادي نداشت بعد از راضي کردن خانواده به جبهه اعزام شد. نمازش را به موقع مي خواند و هميشه به راز و نياز مي پرداخت، هميشه عاشقانه با خدا رابطه داشت و بعد از اينکه جذب سپاه شد و بعد از جنگ هاي پياپي که حضور داشت دوباره مي خواست که ادامه تحصيل بدهد و بعد از آن هم فرماندهي تيپ بيت المقدس را به عهده داشت.
همسر شهيد:
با رفتارهاي آرام و متين که داشت با محبت و مردم دوست بود، اينقدر مهمان دوست بود که هر چند خودش در خانه نبود ولي با وجود آن هميشه آرزو داشت که براي او مهمان بيايد و هميشه مي گفت مهمان حبيب خداست . بعد از دو ماه از ازدواجمان او به منطقه عمليات و جاهايي که کار و کوشش را دوست داشت، رفت. ازدواج موفقي داشت و خيلي خوشحال بود وهميشه مي گفت من همسري مي خواستم که با عزت با حجاب باشد واز اينکه من بنا به گفته ي ايشان اين خصوصيات را داشتم ،خوشحال بود.
در مورد حجاب و با خدا بودن خيلي تاکيد داشتند
مدتي در خانه بود، حدود يکي دو ماه که از ازدواجمان مي گذشت ،به منطقه رفت. او منطقه عملياتي را خيلي دوست داشت در منطقه اي به نام «کوپاقران» با ضد انقلاب شروع به جنگ تن به تن مي کنند و يوسف از ناحيه پا مجروح مي شود او را به پشت منطقه جنگي منتقل مي کنند ،به بيمارستان هفت تير بيجارو براي مدتي بستري مي شوند . مدتي پاي ايشان را در گچ مي گذارند با عصا راه مي روند بعد از مدتي که پاي يوسف کم کم خوب شد و در اين مدت در تاب و دلهره و دل تنگي که براي نبودن او در جبهه بود و دوباره با پا فشار ي خودش به جبهه و عمليات رفت ولي مدتي از اين واقع نگذشته بود که دوباره آرنج پايش استخوان اضافه درآورد و در بيمارستان سنندج حدود يک هفته بستري شد. بعد از عمل جراحي که او را مرخص کردند و ايشان چون فرماندهي واحد عمليات تيپ بيت المقدس را بر عهده داشتند مدتي کوتاه استراحت کردند وبا اينکه نمي توانست راه برود و حدود يکي دو ماه در خانه بستري بود دوباره آغاز کرد کارش را در تيپ بيت المقدس استان کردستان. يوسف فردي با استعداد بود و باهوش براي يادگيري چتربازي و گرفتن گواهي نامه به تهران رفت و مدتي که در حين ياد گرفتن آموزش چتربازي بود فرزندمان محسن متولد شد. اين براي يوسف يک ارمغان هستي بود و بعد از صدور گواهي نامه به اروميه اعزام شديم.
يوسف فعاليت هاي زيادي در زمينه هاي مختلف انجام مي داد به غير از فرماندهي واحد عمليات تيپ بيت المقدس، به مربيگري يا آموزش دادن بسيجيان وسربازان مي پرداخت.يک ماه بعد از آموزش دادن، يک هفته مرخصي گرفت که به منطقه عمليات برود تا سري به دوستانش بزند ،در منطقه سردشت. وقتي که سردشت مي رسد مي بيند که جنگي شديد بين ايراني ها وضد انقلاب صورت گرفته است و مي بيند که بچه ها در آنجا به نيروي زيادي احتياج دارند.
اکثر سربازان ايراني به شهادت مي رسند . يوسف براي چند روزي که در منطقه ماند در اين مدت از طولاني شدن مدت رفتن اين شهيد بزرگوار ناراحت شديم و سعي مي کرديم با جاهاي مختلف منطقه تماس حاصل نماييم . نمي توانستيم تماس حاصل نماييم و يا موفق نمي شديم و با جستجوي زياد فهميديم که تمام تلفن هاي سنندج قطع است و هيچ کس اطلاعاتي در دست نداشت.
تاخير طولاني يوسف را با صاحب خانه که پيرمردي بود 60 يا 70 ساله در ميان گذاشتم وبا هم به منطقه عملياتي رفتيم و بعد با اطلاعاتي که در اختيار ما گذاشتند، گفتند که افشاريان شهيدان بيجار را به شهر بيجار بازگرداندند و وقتي به خانه آمد م ديدم که کفشش را که از پا درآورد پايش تاول زده بودو تمام انگشتان پايش خوني بود. وقتي که در جبهه هاي پي در پي شرکت مي کرد برادر م همراه او بود .او به برادرم گفقته بود که من بچه هايم و خانمم را به خدا مي سپارم و بعد به تو.

مادر شهيد:
هنگامي که يوسف براي آخرين بار به منطقه عملياتي کربلاي 1 مي رود چون در آنجا شدت جنگ و حملات پي در پي زياد بود ، همسرش خواب مي بيند که يک چراغ روشن جلويش است ولي يکي مي آيد و با پا او مي زند و چراغ را خاموش مي کند. اويک روز قبل از اعزام به منطقه در خانه به همسرش مي گويد که صبح خيلي زود مرا بيدار کن ولي همسرش با وجود خوابي که ديد حاضربه بيدار شدن او نشد و صبح تا حدود 9 الي 10 او را بيدار نکرد ولي وقتي که خودش بيدار شد خيلي نارحت شد که چرا بيدارش نکرده و بعد از خداحافظي که سوار ماشين شد خيلي شاد و خداحافظي هاي پي در پي کرد. فکر کنم که خودش مي دانست اين آخرين خداحافظي اش است.
 

 

همسرشهيد:
من وقتي او مي خواست برود گريه کردم و گفتم نرو ولي قبول نکرد و ساعت دو که رسيده بودند روز دوشنبه بود و در آنجا در عملياتي که شديد بود و با کوشش سربازان و بسيجيان توانستند که پيروز شوند و عراقي ها به عقب کشيدند ولي يوسف براي شناسايي وارد مهران مي شود ، وقتي حاجي عابد و شاهمرادي به او اصرار مي کنند که حالا زوداست داخل شهر مهران نشو ولي او قبول نمي کند و سوار موتور مي شود و به دوستانش مي گويد حالا نوبت من است، سعي مي کنيم زود برگردم ولي وقتي که وارد آن منطقه مي شود خمپاره اي به او مي زند و طرف چپ او يعني قلبش متلاشي مي شود و با وجود اينکه چندين بار زخمي و ترکش خورده بود وبا وجود زخمي شدن قلب ولي باز هم نفس مي کشيد و زير لب تشهد مي خواند و فوراً دوستانش اطلاع پيدا مي کنند و براي نجات او به آنجا مي روند مي بينند ديگر کار از دکتر و دوا و درمان گذشته است و او را به خدا مي سپارند و او را با آمبولانس به باختران اعزام مي کنند و در بين راه زير لب مي گويد خدايا شکرت که من هم توانستم به آرزويم برسم و بعد از آن هم برادر م را مي بيند که بالاي سرش است با نگاه خون آلود خود با اشاره و آهسته به او يادآوري مي کند که زن و بچه هايم اول به خدا و دوم به تو مي سپارم.

آهسته آهسته چشم از جهان بست و به معبود خود رسيد و مانند کبوتر پر کشيد و با لبخندي که بر لب داشت از اين جهان خداحافظي کرد. دوستانش که خيلي ناراحت و اشک مي ريختند و مي گفتند که بهترين دوستان را از دست داديم و با صداي بلند با هم ديگر مي گفتند خدايا پس چرا ما را نمي بري پيش خودت. خدايا نظري به ما کن و درهمان حال اشک چشمانشان جاري مي شد. مي گفت من خود آماده چنين موقعي بودم و انتظار چنين روزي را داشتم و خودش صحبت کرده بود که پيکر مبارکش را در شهر بيجار کنار مزار شهيد ان خاک کنند و چنين کاري را هم کردند و همچنين در وصيت خود نوشته بود که کفش را از پايم درنياوريد و غسلم نکنيد .وقتي که من خبر شهادتش را شنيدم براي ديدن ايشان به سپاه رفتم. صورتش نوراني بود و بوي عطري که مي داد انگار خودم را با او در يک بهشت زيبا احساس مي کردم. شادابي وروشنايي مثل برق از صورتش به چشم مي خورد

.

آثار منتشر شده درباره ي شهيد
در سوگ سردار رشيد اسلام شهيد «يوسف افشاريان» آمريکا بايد بداند ما عاشق شهادتيم.
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان، به نام خداوند در هم کوبنده ظالمان و ستمگران. با سلام بر شهيدان عزيز انقلاب اسلاميمان و سلام بر امام خميني عزيز اين قلب تپنده ميليون ها فرد جهان و درود بر اين ملت شهيد پرورمان که اين چنين فرزندان خود را آماده جهاد در راه خدا مي کنند و اين ملت شکست ناپذير با رهنمودهاي خميني عزيز اين قلب خروشان امت حزب الله نقشه هاي ابر قدرت هاي شرق و غرب و مزدوران داخليشان را يکي پس از ديگري خنثي خواهند کرد.
آمريکاي خيانتکار بداند که ما از شهادت باکي نداريم زيرا جان را خداوند منان به ما داده و در راه او خواهيم داد و شهادت بر فرزند قرآن مانند مادري است که تنها فرزندش را در آغوش مي کشد. شهادت نقطه اوج آرزوي مسلمين است. در اسلام آنچه منجر به مرگ آگاهان در راه هدف مقدس مي گردد به صورت يک اصل درآمده و نام آن جهاد است. هر که لياقت يافت باب جهاد به رويش گشوده مي شود. هر فردي شايستگي مجاهد بودن در اسلام را ندارد. خداوند اين در را به سوي دوستان خاص خويش گشوده است. شهادت شربتي است که هر کس توان آن را ندارد بنوشد مگر آنکه خود را از تمام قيد و بندهاي ظاهري اعم از مال و جان رها کرده باشد. من از خداوند منان طلب کردم تا زماني که به مقام شهيد نرسم شهيد نشوم. اين را خود مي دانم که آخرين لحظات خوشم زماني است که چشمانم بسته مي شود «انا لله و انا اليه راجعون».
و چند سخن با اهل خانواده خودم: پدر و مادر و همسر و فرزندان و برادران و خواهران و دوستان و آناني که مرا تشيع مي کنند! از نبودن بنده که در جمع فشرده شما نمي باشم ناراحت نباشيد و از براي اين بنده حقير از خداوند طلب آمرزش کنيد. زيرا خودآگاهانه پا به ميدان نهاده ام و براي من گريه نکنيد خوشحال باشيد و بر خود بباليد زيرا براي شما افتخاري هستم که در تاريخ اسلام ثبت خواهد شد. بنده را با لباس خود دفنم کنيد تا در روز قيامت با همان لباس خود با بدني پاره پاره در برابر سالار شهيدان حسين(ع) حاضر شوم و بگويم حسين جان اگر در کربلاي خونين تو نبوديم، امروز به ياد کربلاي تو و براي ياري دين تو اين گونه پاره پاره شده ام ضمناً مرا در کنار برادران عزيزم که در بيجار سر بر تربت پاک نهاده اند دفن کنيد. روزنامه کيهان


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان کردستان ,
برچسب ها : افشاريان , يوسف ,
بازدید : 223
[ 1392/05/10 ] [ 1392/05/10 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,836 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,937 نفر
بازدید این ماه : 3,580 نفر
بازدید ماه قبل : 6,120 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک