فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

بسطامي,غلامحسين

 

غلامحسين بسطامي سال 1338ه ش در شهر دامغان متولد شد.تحصيلات ابتدايي،‌متوسطه و دبيرستان را در همان شهر با موفقيت به اتمام رساند. در تمام مراحل تحصيل از دانش آموزان ممتاز به حساب مي آمد. پس از پايان دوره دبيرستان، در رشته مهندسي راه و ساختمان در دانشگاه« پلي تكنيك» پذيرفته شد. ورود او به دانشگاه مصادف با اوج گيري تحولات انقلاب اسلامي در سال 1357 بود. او در زادگاه خود درتظاهرات ضد رژيم پهلوي شركت مي كرد و مبارزاتي در راه پيروزي انقلاب اسلامي انجام داد. در تابستان سال 1358 به دنبال فرمان امام خميني (ره) مبني بر بسيج عمومي براي كردستان و خصوصا پاک سازي شهر پاوه از وجود اشرار مسلح و ضد انقلاب، عازم كردستان شد. پس از آن در 13 آبان ماه همين سال به همراه ساير دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، در اشغال سفارت« آمريكا »مشاركت كرد و بعد از آن در واحد عمليات، مسئول حفاظت از گروگانها بود. پس از آنكه تعدادي از گروگانها به منظور نگهداري و حفاظت بيشتر به شهرستانهاي مختلف انتقال داده شدند، حفاظت از گروگانها در شهرهاي «قم» و «محلات» را به عهده گرفت.
در اين ايام به فراگيري فنون و آموزشهاي نظامي پرداخت و با شروع جنگ تحميلي در شهريور ماه سال 1359، از طريق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به طور داوطلبانه عازم جبهه هاي نبرد شد. در آنجا مسئوليتهايي ،از جمله، مسئوليت تداركات سپاه «سوسنگرد »را به عهده گرفت و علاوه بر اين در عمليات متعددي از جمله عمليات 26/12/1359 و عمليات 31/2/1360 شركت كرد كه در عمليات آخر از ناحيه دست مجروح شد. پس از بهبودي از مجروحيت با وجود آن كه هنوز كاملا خوب نشده بود، به «سوسنگرد» بازگشت و در عمليات 27/6/ 1360 ، مسئوليت رساندن تداركات به خطوط عملياتي را به عهده گرفت. در تاريخ 7/ 9/1360 در عمليات طريق القدس شركت و از ناحيه سينه مجروح شد. پس از اين عمليات فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سوسنگرد به او واگذار شد. شهيد «بسطامي» در عمليات بيت المقدس كه در تاريخ 10/12/1361 انجام شد، مسئوليت فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي «سوسنگرد» را به عهده داشت و نقش به سزايي در اين عمليات ايفا كرد. اين عمليات در سه مرحله و طي 25 روز صورت گرفت و در نهايت موجب آزادسازي «خرمشهر»، «هويزه»، «پادگان حميد» و خارج شدن بخش وسيعي از خاك جنوب كشور از تير رس آتش دشمن شد.شهيد «بسطامي» در خرداد ماه سال 1361 به منظور شركت در عمليات رمضان، از سمت فرماندهي سپاه سوسنگرد استعفا نمود و علي رغم پيشنهاد مسئوليتهاي مختلف به او، مايل بود به عنوان يك رزمنده در عمليات شركت كند. او در اين عمليات از ناحيه دست راست به شدت مجروح شد. پس از ترخيص از بيمارستان به همراه عده اي از جانبازان و خانواده هاي شهدا عازم زيارت خانه خدا شد كه تاثير عميقي بر روحيه و رفتار او داشت.
پس از بازگشت از سفر حج، قصد حضور مجدد در جبهه را داشت ، اما دست راست او هنوز بهبود نيافته بود و نياز به انجام چند عمل جراحي استخوان داشت . به همين سبب پزشك معالجش، شش ماه حضور در «تهران» را براي انجام عمل هاي جراحي او لازم دانست. اين دوره مصادف با بازگشايي دانشگاه ها بود كه او ثبت نام نموده و در كلاسهاي درس حاضر شد اما دوري از جبهه براي او قابل تحمل نبوده و با شروع عمليات والفجرمقدماتي در ارديبهشت ماه سال 1362 بلافاصله عازم جبهه شد و در واحد مهندسي رزمي قرارگاه خاتم الانبياء (ص) در قسمت راه سازي مشغول به خدمت شد. در جريان عمليات والفجر 1 مسئوليت مهندسي رزمي تيپ سيدالشهدا را به عهده گرفت و با شروع عمليات براي احداث جاده حساسي به منطقه تپه دو قلو در جنوب فكه اعزام شد .او و چند تن از رزمندگان چندين شبانه روز بي وقفه بر روي جاده كار كردند. كار احداث جاده تقريبا به پايان رسيده بود و نيروهاي عراقي به شدت منطقه را زير آتش گرفته بودند.
شهيد« بسطامي» از رزمندگان خواست كه كار را تعطيل كنند و به عقب بازگردند. در حين بازگشت ، خمپاره اي به زمين نشست و او و «محمد صفري» ،‌مسئول تداركات قرارگاه مهندسي رزمي خاتم الانبياء (ص) به شدت مجروح شدند. لحظاتي بعد، «محمد صفري» به شهادت رسيد و شهيد «بسطامي» كه از چند ناحيه زخمي شده بود و خونريزي شديدي داشت ، با آمبولانس به پشت خط مقدم جبهه منتقل شد . او در حين بازگشت زمزمه مي كرد: الحمدلله ،الحمدالله، الهي رضآ برضائك ، تسليما بقضائك ، مطيعا لامرك.آخرين جملات او قبل از شهادت چنين بودند: مهدي جان، قربانت بروم، بيا تا ببينمت.
پيش از آنكه آمبولانس به بيمارستان برسد، «غلامحسين بسطامي» به فيض شهادت نائل شد. تاريخ شهادت او 7 ارديبهشت سال 1362 مصادف با 13 رجب يعني سالروز تولد امير المومنين علي(ع) بود.
اومتصف به اوصافي بود كه برخي از آنها عبارت بودند از :
توجه به معنويات و ارزشهاي والاي انساني و عبادت، اين مهم را با خواندن قرآن و نمازهاي همراه با توجه و حضور قلب انجام مي داد.
همواره از گناهان دوري مي جست. خصوصا از ريا بيم داشت كه مبادا ارزش اعمال او را از بين ببرد. مسئوليتهايي را كه به عهده داشت از دوستان و حتي خانواده خود پنهان مي كرد. حتي مجروحيت خود را از ديگران مخفي مي نمود. هنگامي كه دست راستش مجروح شد، درون آن ميله اي كار گذاشته بودند كه دو سر آن بيرون بود. در اين ايام به زيارت حضرت رضا (ع) مشرف شد. مادرش به دليل شلوغي حرم از او خواست كه با توجه به آنكه ممكن است بدن يا لباس مردم به ميله ها گير كند و دست او را ناراحت كند،دستش را بالا بگيرد. او نپذيرفت و اذعان داشت كه: دستم را بالا نگه دارم كه بگويند مجروح جنگي است؟ نه من اين كار را نمي كنم. او اغلب دست مجروحش را زير لباس پنهان مي كرد تا كسي متوجه آن نشود.
بردباري در مقابل سختي ها و مصائب خصوصا در جبهه.كمبودها و نارسايي ها به ويژه در اوايل جنگ بسيار بيشتر بود اما هيچگاه لب به شكوه نگشود.
انس عجيبي با فضاي روحاني جبهه يافته بود و تاب دوري از آن را نداشت. در يكي از دستنوشته هاي به جا مانده از او آمده است: اين مدت كه خارج از جبهه بودم،‌گرچه گاهي خود را راضي مي كنم كه خوب در اثر جراحت ناچار بودم بيرون باشم اما خود مي دانم كه ضرر كردم و بزرگترين ضرر هم اين بود كه با خروج از جبهه ها و زندگي عادي، حالتي را كه طي يك سال و نيم حضور در منطقه كمي در من به وجود آمده بود ، يعني آمادگي براي شهادت را از دست دادم و از طرف ديگر فهميدن اين مطلب و درك اين واقعيت را نكته مثبت بزرگي براي خود مي دانمو. چون فهميدم خارج از جبهه و عادي زيستن چه به روزم آورده. سخن شهيد بزرگ ولي الله تاك را بر من ثابت كرد كه مي گفت : من كه مي دانم خارج از مسجد نماز نمي خوانم، چرا از مسجد خارج شوم؟ من كه مي دانم بيرون از جبهه ،‌از خدا دور مي شوم، چرا خارج شوم؟ و درك اين مطلب را نشانم داد كه بايد در جبهه بمانم و خود را به مقام آمادگي براي شهادت برسانم وآنگاه با آمادگي كامل براي ملاقات خداي بزرگ به صحنه روم و هر كجا كه باشم نيز راهم اين باشد.
دلجويي از خانواده و تاكيد بر ادامه راه رزمندگان.
در نوشته هاي خود به دوستان و خانواده، همواره بر ضرورت تداوم راه رزمندگان تاكيد مي كرد.

هنگامي كه در جبهه بود ، با طلبه اي ازحوزه علميه قم به نام «ولي الله تاک» آشنا شد. ولي الله قبل از بسطامي به شهادت رسيد.او به حدي شيفته اخلاق و معنويات شهيد تاك شده بود كه در اغلب محافل و ضمن صحبت با دوستان، روحيات او را بازگو مي كرد و مقالات و وصيتنامه شهيد تاك را براي دوستان قرائت مي نمود. تاثيرپذيري شهيد بسطامي از شهيد تاك تا حدي بود كه او وصيتنامه خود را همان وصيتنامه شهيد تاك دانسته بود و اين مطلب بيانگر جنبه هاي مشترك روحي و معنوي هر دو شهيد بود.
منبع:پرونده شهيد در سازمان بنياد شهيد وامور ايثارگران سمنان ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد



وصيت نامه

بسمه تعالي
ان كان دين محمدا لم يستقم الا بقتلي فياسيوف خذيني اشهد ان لا اله الاالله، اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علي ولي الله و اولاده المعصومين حجج الله . شهادت مي دهم به حقانيت راه امام بزرگوار و عزيزمان خميني روحي له الفداء. وصيت من همان وصيت برادر شهيدم ولي الله تاك مي باشد كه خداي بر درجاتش بيفزايد .از همگان تقاضا دارم اين وصيت نامه را مطالعه و به راهنمايي هايش عمل كنند كه نوري است به سمت خداي متعال.از همگان التماس دعا دارم" 22/4/1361
21 رمضان امضاء بسطامي بنده ذليل خدا

شهيد ولي الله تاك نيز احساس مشابهي نسبت به شهيد بسطامي داشت. او در يكي از يادداشتهاي خود آورده بود" نوشته هاي داخل كيف را قبل از مرگم دست نزنيد و اگر به شهادت رسيدم ، برادرم بسطامي كه درسها از او آموختم ، درباره اش تصميم بگيرد و اگر نبود و يا فرصت نداشت ، برادران ديگرلطف كنند و اختيار با آنهاست.
در پايان وصيتنامه شهيد ولي الله تاك را به دليل اهميت آن و نيز تاكيد شهيد بسطامي مي آوريم:
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الله اشتري من المومنين اموالهم و انفسهم بان لهم الجنه
و شهيد پيش از آنكه به دام مرگ افتد و قبل از آنكه چنگال اجل را نظاره كند، به بازار رفته و از دام هزاران صياد پول و شهوت و مقام مي گذرد و آنگاه كه بر بارگاه خدا رسيد،‌دارو ندارش را بر كفه اي مي نهد و ديگر زبانش با او نيست و گوشش از او نيست و چشم كه او اين همه را فروخته و خودش از خود نيست كه از خداست . اينجاست كه چون سخن از شهادت مي شنوم ،‌خجالت مي كشم آرزو كنم چون هر كه خود را به شيطان فروشد و از خدا عوض خواهد بي حياست . سخني ديگرومن كان في هذه اعمي فهو في الاخره اعمي. اين گفته خداست. هر كه در اين ديار كور بود ،‌كورزاده و كور محشور مي شود و آن كه در هر لحظه عمر خود كورتر و كورتر مي شود، كدام زيبايي را نشانش دهند تا لذت برد. او كه به كوري خود رضايت داد چه زيبا و چه زشت . خدايا بنده ضعيف را رحم كن،‌همه وجودم دستي شده و به سوي تو دراز،‌كه العفو اي صاحب واسعه، ارحمني اي خداي كريم، العفو
اشهد ان لااله الاالله و ان محمد رسول الله و عليا و اولاده المعصومين حجج الله صلوات الله عليهم، شهادت مي دهم به راستي راه امام عزيز خميني ادام الله عمره. با عشق قدم به جبهه نهادم و هرزمان آماده امر امامم. برادرانم،‌خواهرانم، دنيا هم چون ابري مي گذرد، خوشي و ناخوشي دنيا
مي گذرد. همت كنيد و آن چه كنيد كه خدا خواهد.چشمان خود را باز كنيد و دنبال امام عزيز از چنگال شيطان رها شويد. اگر جز اين راه را برويد، به خون شهيدان خيانت كرده ايد. شهيد هرگز آرزوي حجله قاسم و مرقد چنان ندارد و چه بسيارند شهيداني كه جان تقديم خدا مي كنند و تنها رضايت خدا را مي طلبند و وارثاني خونخوار با پيراهن خونين شان عقايد باطل خود را تبليغ مي كنند و بزرگترين رنج به يك شهيد را وارثانش و بزرگترين هديه براي يك شهيد را نيز تابعيتش مي توانند داشته باشند.
درآخر پدرم، برادرم، خواهرم خدمتها به من كرديد، ببخشيدم. اگر كشته شدم خداي را شكر كنيد كه در راه خدا رفته ام. سلام بر همه رهروان راه خدا .غلامحسين بسطامي



آثار باقي مانده از شهيد
از نوشته هاي پاسدار شهيد فرمانده سپاه سوسنگرد و دانشجوي مسلمان پيرو خط امام شهيد حاج غلامحسين بسطامي
خدايا بيش از دو سال از جنگ مي گذرد و هر روز شاهد شهادت و پرواز عزيزي هستم .هر روز عاشقانت را مي بينم که تنها کالايشان ،جانها را به کف گرفته و براي هديه به پيشگاهت مي شتابند .بشارت بر آنها به خاطر معامله اي که با تو کرده اند يا الله .
خدايا معبودا ،عاشقم عاشق رويت ؛عاشق ديدارت ؛خدايا مرا جزکساني که موفق به ديدار جمالت مي گردند قرار ده .
خدايا ؛مي دانم صلاحيتش را ندارم اما چه کن آرزو دارم از آنان باشم تو را به مقام سرور شهيدان آقايم حسين (ع)نا اميدم نگردان .
اين مدت که خارج از جبهه بودم گر چه گاهي خودم را راضي مي کنم که خوب در اثر جراحات نا چار بودم بيرون باشم اما خود مي دانم که ضرر کردم و بزرگترين ضرر هم اين بود که با خروج از جبهه ها و زندگي عادي حالتي که در اثر يکسال و نيم در منطقه بودن، کمي در من بوجود آمده بود، يعني آمادگي شهادت را از دست دادم و از طرف ديگر فهميدن اين مطلب و درک اين واقعيت را نکته مثبت بزرگي براي خود مي دانم .
چون فهميدم خارج از جبهه و عادي زيستن چه به روزم آورد و سخن شهيد بزرگ ولي ا...تاک را بر من ثابت کرد که مي گفت :من که مي دانم خارج از مسجد نماز نمي خوانم، چرا از مسجد خارج شوم .من که مي دانم بيرون از جبهه از خدا دور مي شوم چرا خارج شوم ؟!
و درک اين مطلب ؛راه را نشانم داد که بايد در جبهه بمانم و خود را به مقام آمادگي براي شهادت برسانم و آنگاه با آمادگي کامل براي ملاقات خداي بزرگ به صحنه بروم و هر کجا که باشم نيز را هم اين باشد؛ همچون شهيد علي هادي عزيز ؛بايد هر لحظه با حالت حضور زيست و آماده لحظه ملاقات بود.در حال حاضر با کوله باري از گناه که بر دوش دارم و اينکه در چند ماه قبل تاکنون جديتي در جهت پاک کردن قلبم از تيرگي و ايجاد آمادگي براي ملاقات خدا؛ نداشته ام، احساس مي کنم اگر گلوله اي به سراغم آيد يا کشته شوم با اين چنين حالت و رو سياهي يکراست مرا به آنجا خواهند برد که هميشه از آن وحشت داشتم. هر چند از لطف خدا مايوس نيستم و تنها اميدم به فضل خداي تبارک و تعالي است .پس بايد آن حضور قلب و آمادگي را با توکل به خدا ي متعال داشته باشم.
عقيده ام :
اشهدو ان لا الاالله و ان محمدا رسول الله و لاائمه لامعصومين حجج الله صلوات الله عليهم اجمعين
و شهادت مي دهم به پاکي راه امام خميني روحي له الفدا و روحانيت اصيل در خط فقاهت و از هر راهي جز راه اسلام و روحانيت در خط امام بيزارم. خداي را شکر که اينگونه هدايتم کرد و از گمراهي گذشته نجاتم داد.
والحمدوالله علي ما هدانا
حساب و کتابم :
در سال گذشته ماه رمضان در مسافرت بوده و روزه يک ماه بدهکارم . کتابهايم در اختيار آقاي تاکي است. در بين کتاب هايم، کتاب هاي منحرف وجود دارد که شيخ اصغر تاکي زحمت کشيده و هرگونه صلاح مي داند آنها را معدوم کند.
به همه دوستان ستم کرده ام از آنان هلاليت بطلبيد .ضمنا از پدر ،خواهر ،برادر و دوستان التماس دعا و اميد صبر دارم و استقامت در راه اسلام و امام عزيز .
اما شهادت :
اسلام خون مي خواهد و فرياد( هل من ناصر ينصروني) حسين عليه السلام بر دشت اين د يار طنين افکن است و کفر و شرک مغرور شده و مبارز مي طلبند .صف شهيدان با وقار به سوي خدا در پرواز ديدگان پر اميد من ،گلوله اي که قلبم را بشکافد و خمپاره اي که قفس روحم را بشکافد و لحظه ملاقات با خدا را که شيرين ترين آرزوي من است ،نزديک سازد.خدايا تمام وجودم دو دست شده و به سوي تو دراز که پروردگارا امانتت را بپذير و به بنده گنهکارت نظري کن .بنده فراري و گنهکارت بودم ولي تو پروردگار رئوف و مهرباني . شاه مگر غلام سياه نمي خواهد ،خدايا بپذيرم ،قبولم کن .چه روشن و زيبا راه طغيان از راه ايمان و اسلام جدا شده و جز صدر اسلام ،تاريخ هرگز نديده كه اينگونه اسلام و كفر از هم جدا باشند. چه زيباست رهبري چون امام در پيش و قانوني چون قرآن حاكم و عزيزاني چون چمران و كلاهدوز و ... پرچمدار و شهيداني چون بهشتي و منتظري و رجائي و باهنر همراه. بايد بر اين قافله ملائك خدمتگذار باشند و خدا مقصودشان و شناي در خون راهشان . در صفي ديگر گروهي كه افسار به دست آمريكا سپرده و سر در آخور شوروي نموده و به ترانه هاي پوچ مصر و اردن و عربستان و ... دل سپرده و مقصدشان كفرستان. خداوندا: لطفي بنما و مرا در صف شهدا بپذير كه در انتظار چنين هنگامه اي ديگر بار سالها بايد نشست. پدرم اگر خدا فرزندت را قبول كرد ،بدان كه لطفي بزرگ بر تو نموده و بايد شكرگزار باشي. نكند مرا رنجيده كني و جز سپاسگذاري كاري كني . برادرانم وارث خون شهيد شما نيستيد. نكند با خون شهيدي خلاف رضاي خدا و امام، ادعا كنيد. شهيد خونش را هديه به اسلام نموده و بس و به جاست كه در جلسه ترحيم اين جمله را بنويسيد كه همه بدانند ؛من سرباز كوچك امام، دوستدار روحانيت، در خط امام و راهم اسلام فقاهت است. در خاتمه عزيزانم بر مزار من آيه عذاب نخوانيد كه از غضب خدا سخت هراسانم و اگر نبود گفته خدا كه ياس از درگاه او گناهي بزرگ است به يقين جايگاه خود را مي گفتم!!‌يا ارحم الراحمين.
خواهرانم به جاي ناراحتي و بي صبري بكوشيد فرزنداني تربيت كنيدكه فرداي اسلام را پاسداري كنند و سربازان فداكاري براي اسلام و رهروان راه حسين (ع) باشند. راه اسلام را به آنان بياموزيد كه در چنگال منافقان و
غرب زدگان گرفتار نشوند . پشتيبان ولايت فقيه و راه مستقيم باشند .
اي برادرانم همچون پتكي كوبنده باشيد. آنكه جز راه خدا رود و از اين همه عشق و اشتياق و نمازو نياز و درد و دل كه من مي بينم و از اين همه خضوع و خشوع و لذت و حضور قلب چشم بسته بگذرد و انكار كند،نباشيد. كور باد چشمي كه خدا را نبيند. چارپايي متولد شود و همانگونه بميرد.
خواهرانم هر چند به محبت شما آگاهم ولي بايد بدانيد كه زندگي تلخ و شيرين مي گذرد و آنچه مي ماند پاكي و نماز و روزه و اطاعت خداست. فرزندانتان را خوب تربيت كنيد و قرآن بياموزيد و همچنان كه در بيماري بدنشان ناراحتيد اگر خداي ناكرده كودكتان دروغ گفت هم او را موعظه كنيد. بايد محمد در بهشت تنها نماند و بايد مهدي واحسان و احمد و مهدي كوچك همه سرباز خدا و يار حسين شوند. به جاي گريه بر جسد بي جانم كه در گوشه بيابان افتاده و چه به زير خاك پنهان شود و يا در گوشه اي ديگر، بالاخره خاك مي شود و تمام و تنها عمل صالحش مي ماند؛ تبريك بگوييد. توصيه مي كنم هر كس در جلسه ترحيم و يا براي تسليت محفلي به پا كرد در محفل و ختم آن با اين كلمات مزين شود :
خدايا خدايا، تو را به جان مهدي، تا انقلاب مهدي، خميني را نگه دار.
ان شاءا...
والسلام
1/1/1361


بسمه تعالي
الان كه قلم در دست گرفته ام شب 7/9/1360 و در داخل سنگر خط اول جبهه سويداني در سوسنگرد و 2 يا 3 ساعت به آغاز حمله مانده است. ننه جان خدا به تو صبر بدهد، تو بايد افتخار كني و هميشه سرت را بالا بگيري كه پاره اي از وجودت(پسرت)را در راه خدا داده اي. آقا جان شما هم به خود بباليد و صبور باشيد و افتخار كنيد كه راه امام حسين(ع) را رفته اي و پسرت را در راه اسلام فدا كرده اي.
...مادر و پدر عزيزم، من هرگز نتوانستم تلافي آن همه زحمت كه شما براي من كشيده ايد، بكنم تا شما از من راضي باشيد اما اميدوارم شهادتم در راه خدا باعث شده باشد كه از من راضي شويد.
خواهر عزيزم، خيلي دوستت دارم.تو بايد خيلي صبور باشي و به بقيه قوت قلب بدهي. تو بايد نقش زينب را در جامعه ايفا كني. همانطور كه زينب(ع) پيام رسان خون شهيدان كربلا بود، تو هم بايد پيام خون ما را به همه كس و همه جا برساني و به همه بگويي كه ما در راه اسلام جان خود را داديم و از نظر ما اسلام تنها راه نجات بشريت است.به همه بگو ما در راه دفاع از انقلاب اسلامي ايران و امام خميني عزيز،‌جان خود را داده ايم.به همه بگو قاتل ما آمريكاي جهان خوار است. به همه بگو هر كس مي خواهد به خون ما وفادار باشد بايد گوش به فرمان امام خميني باشد.
برادر خوبم حسن،‌تو بايد راه مرا ادامه دهي.مطالعه بسيار كن.بدان كه تنها اسلام بزرگ راه سعادت انسانهاست. سعي كن در راه دفاع از اسلام حتي از دادن جانت نيز دريغ نكني.


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , سمنان ,
برچسب ها : بسطامي , غلامحسين ,
بازدید : 315
[ 1392/05/02 ] [ 1392/05/02 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,531 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,715,223 نفر
بازدید این ماه : 6,866 نفر
بازدید ماه قبل : 9,406 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک