فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

درسال 1325 درجويبار متولد شد. معلم بوداما اين شغل هيچگاه او را ازفعاليتهاي اجتماعي باز نداشت.
در هر جاي ايران اتفاقي مثل زلزله ،سيل يا بلاياي طبيعي ديگري رخ مي داد او از اولين افرادي بود که براي کمک به هموطنانش آماده بود.
هنوز سه ماه مانده بود به آغاز جنگ که او به جبهه رفت. داوطلبانه روانه سقز شد تا مقابله عقيدتي با نيروهاي ضدانقلاب داشته باشد که با بهره گيري از فضاي اول انقلاب قصد داشتند افکار پليد وشيطاني را در ميان جوانان ترويج دهند.از روزي که درسال 1359 وارد« سقز» شدتا 13/4/1365 که در عمليات کربلاي يک در«مهران» به شهادت رسيد ،در تمام عمليات و نبردهاي سخت در جبهه هاي مختلف جنوب و غرب به صورت داوطلبانه و در لباس بسيجي شركت داشت و مسئوليت هاي مختلف از فرمانده گروهان تا فرماندهي محور و گردان را به عهده گرفت. سخنراني هاي او ميان گروههاي مختلف مردمي «مازندران» و شهرهاي مختلف« ايران» وبه ويژه رزمندگان مشهور بود.
سرانجام او پس از سالها مجاهدت وجانفشاني در راه اعتلاي اسلام ناب محمدي وايران اسلامي در 13/4/1365 در عمليات کربلاي يک که منجر به آزاد سازي« مهران» شد،به شهادت رسيد.
آرامگاه او در گلزار شهداي «جوان محله»در شهرستان« جويبار»قرار دارد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران ساري ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد





وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
اَلحمدُِللِه الذّي هَدانا اِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِي لَوْ لا اَْنْ هَداناَ الله
خداوندا تو شاهد باش كه اين بنده ضعيف و بيچاره به اميد اينكه دين تو را ياري كند، و به اميد اينكه قلب رسول تو واوليا تو را راضي كند ،وبه اميد اينكه به نداي امام حسين عليه السلام لبيك بگويد، و خلاصه به اميد اينكه خاطر مبارك امام زمان سلام الله عليه را خشنود سازد، قدم به اين وادي گذاشته است . خداوندا تو شاهد باش كه اين بنده حقير نه از آزارو اذيت مردم زمان خودش از هدفش بريد ونه به تشويقها و تحريض هاي مردم دلخوش كرد .اي خداي بزرگ خوب ميداني كه اين بنده ضعيف با كمال شرمساري بارها وبارها خودم را به درياي كرم تو انداختم وخودم را به تو سپردم .اي خداي بزرگ اميد دارم كه مرا به حال خود رها نكني .اي خداي بزرگ بيش از 40سال است كه قدم به اين دنيا نهادم وازنعمتهاي تو بهره بردم وبا اينكه راههاي رشدو گمراهي را به من نشان دادي وبا اينكه پيام كمال را به گوش من خواندي وبا اينكه مرا به دست پدر ومادر پاك و شريف سپردي ،اما اي خداي بزرگ با سرافكندگي وشرمساري امروز در پيشگاه با عظمت تو اعتراف ميكنيم كه هيچوقت شكر نعمتهاي تو را به جاي نياوردم و امروز كه سنم از چهل گذشته است احساس ميكنم بار گناه پشتم را مي شكند و براي خلاصي از خشمت به تو پناه مي آوردم.اي خداي بزرگ آيا ينده اي به اين مظطري مستحق پناه دادن نيست؟اي خدا بزرگ در اين جايگاه مقدس ودر كنار اين همه شهيدان زنده وبه ياد آن همه شهيدان خونين كفن كه با حسرت به مقامشان نگاه كردم؛ اي خداي بزرگ از تو طلب مغفرت مينمايم و ازپدر و مادر حلاليت مي طلبم و از همه كساني كه به نحوي از بدي من متأثر شدند معذرت مي خواهم واز برادران و خواهران فداكارم كه در غمها و رنجهاي من شريك شدندتشكر مي كنيم واز همسر فاطمه گونه ام كه وجود مرا چندين سال تحمل كرده است؛عذر خواهي ميكنم .از خداوند كريم مسئلت دارم كه اجرو مزدبه همه آنها عنايت بفرمايد. من سخنم اينست كه :شكست و پيروزي از خداست.جنگها وكشمش ها و فرازها و نشيب ها و آمدن ها و رفتنها،همه براي آزمايش انسانها و امتها واقع مي شوند و خداوند قادر متعال اگر اراده بفرما يد ميتوانندصدام لعين را نابود سازندو احتياجي به لشكروسلاح نيست .همانطوريكه مي توانست يزيد ملعون را نابود سازد.همانطوريكه ميتوانست دشمنان حضرت علي و حضرت امام حسين و امام حسن (عليها السلام) را نابود كند. همانطوري كه نمرود را پشه ناچيزي نابود ساخت .همانطوري كه فرعون متبكر را با آب دريا نابود ساخت ،همانطوري كه قوم عاد وثمود وقوم نوح را با باد وباران وطوفان هلاك كردوهمانطوري كه نظاميان آمريكا رابا ريگهاي بيابان طبس به شكست خفت بار دچار ساخت. ولي چرا اين جنگهاي ميان حق وباطل را واقع مي سازد ؟براي اينكه انسانهائي كه شاهد اين جدالها بودند در تمام ابعاد آزمايش خود را پس بدهندتا معلوم شود كه كدامين از ماها در اين قيل وقال توبره غارتگري خود را پر مي كند و كدامين از ماها هست و نيست خود را به خاطر خدا تسليم مي كنند و در بعد فكري و روحي مي كوشند تا ديگران را نيز متوجه و متصل به حق نمايند. كدامين ما به باطل روي مي آورند و براي رسيدن به ظواهر دلفريب دنيا مي كوشند و كوشش مي كنند تا ديگران را نيز به باطل متصل كنند.بله خداوند مي خواهد معلوم شود اصحاب حق واصحاب باطل كدام است. طيفهاي همسو با حق و باطل رديف شوند وآنهايي كه با تلاش و زحمت در اين ازدحام و قيل وقال ناشي از جدال طيف خودرا همسوي با نيروي جاذبه حق قراردادند با دليل و بينه به درياي رحمت خداوند بپيوندند و متصل به نور حق شوند.از آن طرف آنهايي كه با تلاش وزحمت حقايق راكنار زدندوزير پا له كردند تا در اين قيل وقال و گير ودار و ازدحام طيف خود را همسوي با نيروي جاذبه باطل قرار دادند،با دليل بينه به وادي ظلمت و جهنم متصل شوند و اين است كه قرآن ميفرمايد.
پس اي برادران من ،اي دوستان من ، اي فرزندان من از اين جنگ كه نعمت خداوند است و رحمت خداوند است با همكاري ومساعدت خود نسبت به ياران حق دين خدا راياري كنيد و كارنامه قبولي از خداوند بگيريد و با دليل به نور خدا متصل شويد وهرگز از طولاني شدن جنگ احساس دلسردي نكنيد . بدانيد تا زماني كه به فكر انجام وظيفه و تكليف هستيد دو شاخه اتصال شما به پريز برق خداوند وصل است، ان شاءالله .
سلام بر شهيدان،سلام برخانواده شهيدان ،سلام بر پدر ومادرم،سلام بر اهل بيتم و برادران وخواهرانم ،وسلام بر فرزندانم كه ادامه دهندگان را ه شهيدان هستند در خاتم وصي من و قيم فرزندانم همسر فداكارم ميباشد . والسلام شعبان فکوري
 
 
 

 

خاطرات
عبداللهي:
شهيد بزرگوار حاج شعبانعلي فكوري يكي از نيروهاي موثربود. از بدو انقلاب با تشكل نيروهاي جوان و دانش آموزان متعهد نسبت به هدايت و راهنمايشان مبادرت مي ورزيد.
در عمل رأسا ًپيشتازبود. در برخورد با اشرار و منافقان خدمات صادقانه داشت. قبل از تأسيس سپاه در جويبار با نيروهاي مذهبي فعال ،گروه ضربت و گشت زني وايست و بازرسي تشکيل داده بود.ايشان در اكثر مواقع با نيروهاي جوان كلاس قرآن و تفسير تشکيل مي داد. درسال 1360كه در درگيري منافقين در خيابان شريعتي روبروي شهرداري، سوي منافقين از ناحيه صورت مجروح شد ؛با دستور دادن به اين جانب وتماس گرفتن با سپاه پاسداران قائم شهر و با حضور سپاه ،نسبت به دستگيري منافقين واشراردر منطقه باغبان محله اقدام کرد.ايشان در كمال تواضع وبا برخورد حسنه و اخلاص نسبت به رفع مشكلات مستمندان و افراد مستحق بسياري تلاش مي نمود و همه را در جهاد سازندگي براي رفع امور مستمندان دعوت مي كرد.با توجه به اينكه ذات ا...توكلي از دانش آموزان ايشان بودند ودر محل اولين بسيجي شهيد بودند ،آن شهيد بزرگوار مرحمت و بزرگواري بسياري در سرکشي و ديدار با اين خانواده انجام مي دادند .

شهيد شعبانعلي فكوري مدير دبيرستان شهيد مطهري قائم شهر در دوران انقلاب بود.او دشمن سر سخت منافقين در شهرجويبار شهرت داشت اگر چه در طول خدماتش در لشكر به عنوان چهره گمنام و رسته خدمتي وي در ارکان گردان بوده است ودر اكثر عمليات حضور فعال داشت. اين شهيد بزرگوار تسلط در علوم قرآني داشت ودر مدت كمي كه با ايشان بودم جلسات قرآني در سنگر داشتيم .اين طوركه اوصاف اين شهيد را شنيدم اگر حيات داشته تا رده فرمانده تيپ هم توانايي ارتقاءداشتندومطرح مي شد. تمامي پارامترهاي لازم را براي كارهاي رزمي دارا بودند.مي توانيددر اين باره از برادر جانباز كريم فكوري و همرزمان اين شهيد سوال كنيد چرا كه رشادتها و خلوص وي در شهر جويبار زبانزد عام وخاص است .خضوع و خشوع وي در كارها از او به عنوان يك سردار گمنام ساخته بود.



آثار باقي مانده از شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
همه از خداييم وهمه به سويش باز ميگرديم .
اِنْ يَمْسَسكُم قَرحُ فَقدْ مَسَ القَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وتِلكَ الَايّامُ نُداوُِلها بَيْنَ النّاسِ وَليَعْلَمَ اللهُ الَذينَ آمنو ويَتخِذَ مِنْكُم شُهَداءَ والله لا يُحَبُ الظّالِمين . قرآن کريم
اگر به شما آسيبي رسيده آن قوم را نيز آسيبي نظير آن رسيده؛ و ما روزهاي شكست و پيروزي را ميان مردم به نوبت ميگردانيم تا آنان پند گيرند وخداوند كساني را كه واقعاً ايمان آورده اند معلوم بدارد، واز ميان شما گواهاني بگيرد، وخداوند ستمكاران را دوست نميدارد.
اگرچه قلم من قاصر است كه آنچه را كه در اين دل پر دردم نهاده است،بروي كاغذ بياورم ،اما از خداوند متعال عاجزانه ميخواهم كه آنچه مورد رضايت اوست به من القاءكند تا بتوانم بنويسم ...
اي مردم شهيد پرور جويبار! برادران وخواهران شرافتمند ، اي مردمي كه يك عمر كوله بار درد ورنج ستمشاهي را بر دوش داشتيد وهنوز هم آثار آن غم بر سيماي مظلوم شما مشاهده ميشود . اي مردمي كه خط سرخ شلاق جور هنوز بر پشت وپهلوي شما ديده ميشود . اي برادران وخواهراني كه يك عمر كار طاقت فرسا كمرتان را خم ميكرد . اما نتيجه رنج و زحمات شما را غارتگران با نام «شاه » و«شاهزاده» و«خان » و«خانزاده» خوردند وبردند ونوشيدند ودر عزاي شما رقصيدند. اي مردمي كه امروز جنازه هاي عزيزانتان را با دستهاي پينه بسته خويش به گور تيره ميسپاريد . اي مردمي كه هيچ گاه چهره ي زيباي زندگي بر شما لبخند نزد وهيچگاه اشكهاي شما نخشكيد . اي مظلومان زمين واي محرومان زمان سلام بر شما! ، سلام بر مشتهاي گره كرده شما !، سلام بر نان خشك آلوده در خونتان !، سلام بر اندام تكيدةشما !، سلام بر مشتهاي گره كرده شما !،سلام بر صبر پر شكوهتان وسلام بر خشم زيبايتان آنگاه که با مشتهاي گره كرده ميگوييد« مرگ بر آمريكا» و«مرگ براسرائيل»!، سلام بر قامت بلندتان آنگاه كه با گامهاي استوار همچون كوه سخت وپر صلابت به دنبال جنازة پاره پاره شهيدانتان گام بر ميداريد .وسلام برشهيدانتان ، شهيداني كه در كوير داغ جنوب ودر كوهستانهاي خاموش ودره هاي مرگ بار غرب در آن گرماي طاقت فرسا در اين سرماي جان فرسا دور از پدرو مادر وبرادر وخواهر وزن وفرزند غريبانه جان دادند وسلام بر لحظات پر تب وتاب وپرشكوه جان دادنشان وسلام بر« مهدي،مهدي» گفتنه شان و « يارب ،يارب » خواندنشان ... سلام بر خانواده هاي گرانقدر شهدا. اي مادران شهدا! من وهمه رزمندگان ميدا نيم كه اگر چه دلهايتان در غم عزيزانتان پر درد است اما به كوري چشم دشمنان اسلام دم بر نمياوريد واگر چه اشكايتان در غم شهيدان فراوان است اما هرگز نميگرييد و دستان نهيفتان اگرچه در غم عزيزانتان لرزان است اما به استواري كوه ، عكسهاي شهيدانتان در كنار عكس امام عزيزمان بر روي سر داريد وپاهايتان اگرچه در فراق شهيدانتان ناتوان است اما همچون قله هاي بلند كردستان سخت وپر صلابت است.
تاج وتخت مستكبران شرق وغرب را زير گامهايتان له كرده ايد . سلام بر اشكهايتان وزمزمه هايتان كه در نيمه هاي شب دور از چشم اغيار بر بستر خالي شهيدانتان ميريزيد وسلام بر دستهاي نهيفتان كه اشكهاي اطفال شهيدان را از گونه هاي معصومشان پاك مي كنيد. اي وارثان خون شهدا ، اي امانتداران برمستضعفين عالم ،اي ملت بزرگ!... اي برادران وخواهران وپدران و مادران! از كجا بگوييم واز كدام درد شكوه كنم واز كدام داغ ناله سر دهم ، نميدانم آيا كسي است كه اين رنجهاي پيدا وناپيدا آگاه باشد وباز خنده بر لبانش نقش بندد . چه كسي هست كه اين همنه ظلمها را ببيند اما قيام نكند؟ چه كسي هست كه بشنود چكمه پوشان صهيونيست دختران جوان مسلمان را از خانه هايشان در لبنان بيرون ميكشند ودر مقابل چشم پدر ومادر برادرانشان به آنها تجاوز ميكنند اما باز در خانه بنشيند وبه زندگي روزمره خود ادامه دهد وخوب بخورد وخوب بخوابد وخوب زندگي كند ؟ چه كسي است كه بداند هر روز هزاران هزار زن ومرد وكودك گرسنه، محروم ومظلوم در گوشه وكنار جهان ميميرند اما خفقان بگيرند وحركت نكنند !
بداند كه دست جنايتكار امپرياليسم وصهيونيست آنان را از خانه وكاشانه شان جدا كرده، جوانان آنان را كشته وزنان را بي شوهر كرده وشوهران را بي همسرو فرزند، ونسل انسانهاي مستضعف را تباه ساخته است اما باز بنشيندوبنشيند وبنشيند. يك ايراني كه به لبنان يا فلسطين يا ديگر كشورهاي محروم ميرود آنها در حاليكه اشك شوق دارند ميپرسند. برادر! آيا هنوز وقت آن نرسيده است كه به فكر نجات ما باشيد وما را از اين ديار جور نجات دهيد ؟
آري برادران وخواهران! ايران به عنوان منجي محرومين در جهان مطرح است آيا ميتوانيم باز هم حركت نكنيم ودر خانه بنشينيم. جنايتكاران صدام در خاك ما به زنان ودختران ما تجاوز كردندوآنها را در گورهاي دسته جمعي دفن كردند، آيا باز ميتوانيم در خانه بمانيم؟ اي امام زمان !(ع) جدت علي (ع)از احانت جزئي به يك زن يهودي در بازار مسلمين آنقدر ناراحت ميشود كه مردم را جمع كرده كه ضمن صحبت ميفرمايد..«اگر شما از اين ننگ بميريد جاي تاسف نيست»اي امام زمان كشور مال توست ، فرماندهي بسيج وسپاه وارتش با توست. يك مسلمان چطور ميتواند ببيند كه ناموسش در خاك وطنش مورد تجاوز قرار گيرد اما باز هم آرام بنشيند . اي امام زمان به داد شيعيان برس !يكي از برادران نقل ميكرد كه بهشت زهرا رفتم خانمي را ديدم كه در ميان خانواده شهدا از همه بيشتر بي تابي ميكرد . جلو رفتم گفتم .. خواهر چرا اينقدر بي تابي مي كني ؟ شهيد تو پيش خدا رفت به بهشت رفت چرا بي تابي ميكني؟ در جواب گفتم :«بله شهيدم پيش خدا رفت من از اين جهت ناراحت نيستم وافتخار ميكنم اما دو يتيم خردسال دارم هر دو دختر هستند . آنها مدتي است كه بهانة پدرشان را ميگيرند من گفتم باباي شما به مسافرت رفته وبر ميگردد وحالا ديگر نميتوانم به آنها دروغ بگويم. امان مرا بريدند ولب به غذا نمي زنند. وامروز دو نفري اصرار كردند كه پدرشان را به خانه بياورم. من آمدم اينجا سر قبر بابايشان وميگويم خدايا من با اين همه مصيبت چه كنم . صبح آمدم وتا حالا روي برگشتن به خانه را ندارم ونميدانم جوابشان را چه بدهم .» برادران وخواهران ! كمي به غم بي پايان اين زن بيانديشيد ، آيا باز هم ميتواني در خانه بماني ؟ برادري كه تنها پسر خانواده بود به جبهه رفت وشهيد شد و جنازه اش هم به دست نيامد . مادرش لباسهايش را دفن كرد وهر روز برايش عزاداري ميكرد وميگفت:«من در مقابل مادران شهيد خجالت مي كشيدم ولي حالا دلم خوش است ونزد آنها سر فرازم ومن هم جائي دارم كه آنجا گريه كنم وعقده ي دلم را خالي كنم .» فكر كنيد دردش چقدر عميق است ؟ آيا ميشود آرام گرفت ، آيا ميدانيد كه وقتي برادري شهيد ميشود برادران ديگر آوارة جبهه ها ميشوند ومجنون وار از آن جبهه به آن جبهه سرگردان هستند ؟ فكر كنيد كه خانواده هاي آنها چه ميكشند؟ برادران وخواهران ! از خوزستان خونين واز كردستان بيرحم عبور كنيد . اين دشت سوزان كربلاي ايران وجب به وجب خاطرة شهادت دارد . هواي عطراگين است ارواح شهيدان همه جا در پروازند هر كجا را نگاه مي كني ، سيماي معصومانه همزمان شهيدت در مقابلت مجسم مي شود. همه انگار كه تو را نگاه ميكنند ودلواپس هستند واين زمزمه را گوئي بر لب دارند وبه گوش ما ميخوانند :
اين دل تنگم عقده ها دارد گوئيا ميل كربلا دارد
آنها ميخواهند كه خونشان به هدر نرود آيا اينها را ميشود ناديده گرفت ؟ آيا اين زمزمه ها صاحب ندارند ؟ آيا فريادرسي براي اين فريادگران نيست ؟
آري اين نداهارا مهدي (ع)لبيك ميگويد . با اين حال آيا نبايد نام خود را در لشكر امام زمان ثبت كرد ؟ آن خانواده اي كه در اثر بمباران هوايي همه اعضاي خانواده اش را از دست ميدهد وفقط از آن ميان يك طفل معلول شير خوار در گهواره زنده مي ماند كه پستان مادر مرده اش را در دهان داشت وگريه مي كرد آيا مي توان اين درد را فراموش كرد ؟ جنازه هايي كه در عمليات مختلف در آن دشتها وريگزارها در آن قله وقتلگاهها افتاده اند ومادران وپدران آنان در انتظارشان آرام آرام زمزمه ها دارند واشكهايشان بر گونه هاي تكيده شان ميغلطد و اطفال معصومشان كه اين همه غم را نظاره گرند ،نان خشك آلوده به درد را در كنار سفرهاي كه جاي پدر خالي است به سختي از گلو پايين ميدهند ومادر از شدت غصه بي تاب مي شود به گوشه اي مي خزد ومي گريد وبچه ها نيز ... برادران وخواهران با اين همه خانواده هاي داغديده كه در كنارمان هستند در شهرمان هستند در كشورمان هستند، ما چگونه در كنار بچه هايمان بر سر سفره هاي رنگين بنشينيم؟ اٌف به اين دنيا:
تو كزمحنت ديگران بي غمي نشايد كه نامت نهند آدمي
چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
با ديدن آن دزفولي آن مريواني،آن بهبهاني، آن انديمشكي و ديگر هموطني كه درشهرهاي مورد هجوم دشمن زندگي ميكند ونيمه شبان در اثر موشك تمام اهل خانه اش را از دست ميدهد وخانه اي ندارد تا در حرارت تابستان وسرماي زمستان در پناهش بيارامد، آيا ميشود در كاخهاي رويائي شمال كشور با تمام و-سايل خنك كننده و امكانات ديگر زندگي كرد ؟ برادران اگر يك روز وقت خودرا به ديدار با پدران شهيد اختصاص دهيد. به دردهاي دلشان گوش كنيد ، جگرتان آتش ميگيرد .ساعاتي با مادران شهيد بنشينيد و زمزمه هايشان را گوش كنيد، دلتان كباب ميشود .برادران وخواهران اگر به نزد برادران وخواهران شهدا برويد و به چشمان به خون نشسته آنان نظاره كنيد ، ميسوزيد. آري مادر ميان اين همه غم زندگي ميكنيم ، اما درك نداريم و باز به دنيا لبخند ميزنيم . همه اينها در قيامت ترازوئي مي شود براي سنجش اعمال آن بي تفاوت هاي كه دنيا را محل ماندن پنداشتند. دنيايي كه 50هزار سالش فقط يك روز قيامت است. آيا جاي ماندن است يا جاي گذشتن وعبور كردن ؟ تحمل رنج از دست دادن عزيزان مشكل است همچنان كه براي امام حسين «ع» اين چنين بود. امام در روز عاشورا براي وداع آخر به خيمه ها آمده بودند، با همه خداحافظي كردند ، اما باز برگشتند واينكار سه بار تكرار شد ، چون هر بار كه مي خواست برود زينب چيزي مي گفت بدن تبدار امام سجاد را بياد مي آورد، چشمان اشك بار اطفال خردسال سخنها داشت مادر اصغر شيرخوار چيزي مي گفت هر كدام با نگاهشان داستانها داشتند. اما فكر مي كرد زينب با اين همه غم چه خواهد كرد . بازوي قلم شده عباس را مي ديد وبه فكر نگهباني حرم مي افتاد به ياد لب عطشان بچه ها مي افتاد . فرق شكافته علي اكبرش را ، بدن در هم كوبيدة قاسم را ، پيكر خونين عون وجعفرو...را ، گلوي سوراخ شدة اصغرش وهزاران مصيبت ديگر را مي ديد . اما بقاي اسلام به اين مصيبتها واين خونها بستگي داشت ولذا مي خورشيد ورجز مي خواند كه :«اِن كانَ دين مُحمّدٍ لمْ يَسْتَقِم اِلا بِقَتْلي فَيا سيُوفُ خذيني»
يعني اگر دين جدم جز با كشته شدن من پايدار نمي ماند، پس اي شمشيرها مرا در بر گيريد. جنگ يك ترازوست تا در روز قيامت گرانفروشان بي انصاف ،آن ظالمهايي كه فعلاًدر همه جا آبرو دارند . آن مكاران و فرصت طلبان و ضد انقلابهاي ديروزي و سينه چاكهاي امروزي وآن وارثين ناحق خون شهيدان و همه كساني كه به انقلاب عملاًپشت كردند مواخذه شوند، آري خدا مي خواهد اين ترازوها ساخته شوند تا در روز قيامت اعمال آنها با اين ترازوهاي دقيق سنجيده شوند. آن پيرزني كه 4 فرزندش را هم ميدهد و جواهرات و داروندار حتي مرغ وتخم مرغهايش را هم براي جبهه مي فرستد ترازوي بشود براي سنجش اعمال آن فريبكاري كه همه امكانات انقلاب را براي خودش مي گيرد و براي خودش مي خواهد .ترازويي بشود براي آن شيطانهاي كه از فرصت انقلاب براي ضربه زدن واز صحنه به در كردن بچه هاي انقلاب استفاده كردند .آري برادران وخواهران! خداوند قادر است كه دريك چشم برهم زدن همه آثار كفر والحاد را نابود كند اما مي خواهد از همه جلوه هاي حق وعدل ترازو بسازد ودر قيامت اعمال همه جلوهاي ناحق را با آنها بسنجد و بپرسد كه اي تبهكاران ،اي شيادان ،اي ظالمان،اي مترفين، اي بي انصاف ها! زماني كه نيكان وصالحان و جانبازان اين امّت ،ايثار مي كردند شما چه مي كرديد؟ آنهاي كه هر روزجنازه هاي عزيزانشان را بردوش مي كشيدند ودفن مي كردند شما خود چه مي كرديد ؟در مقابل آن پيرزني كه همه داروندارش را به جبهه مي فرستاد شما چه مي كرديد؟اي ملت مسلمان شرافتمند ايران اسلامي! 1400 سال است كه امام حسين «ع» در كربلا كنار جنازه هاي شهيدانش يكّه وتنها ايستاده است وبرسر ما وشما فرياد ميزند كه: «هل من ناصرينصرني وهل من معين ...» 1400سال است كه ابولفضل العباس(ع)با بازوان قطع شده اش در پشت نخلستانها فرياد ميزند كه:«به خدا قسم اگر دستهاي مرا قطع كرديد هرگز دست از ياري آقايم حسين بر نمي دارم».
1400 سال است كه علي اكبر با لبهاي تشنه از معركه به پيش پدر مي آيد ومي گويد :«العطش العطش »اما امام به او مي فهماند كه من از تو تشنه ترم. 1400 سال است كه كودك سه ساله حسين در خرابه هاي شام با پاهاي تاول زده به اين سو وآن سو مي دود و در حالي كه سخت خسته و داغدار است به خواب ابدي فرو ميرود .1400سال است كه علي اصغر بر روي دست پدر به جاي آب نيزه بر گلوي نازكش فرو ميرود وحسين خون پاكش را به آسمان مي پاشد وميگويد :«الهي راضيم به رضاي تو صبر مي كنم ومعبودي جزتوندارم ... »آري برادران وخواهران امروز بعد از 14 قرن است كه شهداي كربلا در كنار هم آرميده اند ولي راه چگونه زيستن وچگونه مردن آنان ،پا بر جاست و آن راه را به ما آموختند . ما نيز 14قرن گفتيم كه اي كاش ما در روز عاشورا حضور داشتيم وحسين را ياري مي كرديم وامروز خداوند صحنه آزمايش را با شكلي ديگر براي ما شيعيان حسين«ع» آماده كرده است. امروز فرزند پاك حسين است كه همان فرياد را دگر بار به گوش خفتگان جور طنين مي اندازد ، امروز اين امام ماست كه با آواي گرم مسيحايي خود در كالبد مرده اين امت جاني تازه مي دمد وخواب خوش از چشمان استكبار جهاني مي ربايد . امروز اين امام ماست كه با عصاي موسي، خود بند دل فرعونيان زمان را لرزانيد وامروز اين امام ماست كه با تبر ابراهيميش تار وپود وجودنمروديان زمان را از هم پاره مي کند. امروز اين امام ماست كه ذوالفقار علي در دست، رشته حيات ننگين استكبار جهاني را پاره ميكند و امروز اين امام ماست كه «هل من ناصر ينصرني» حسين را دوباره سر داده است. اي ملت شريف اي محرومان زمين ، اي مستضعفان زمان !امام را تنها نگذاريد و بدانيد آناني كه امام را تنها بگذارند پس از ساليان سال بايد از حسرت بميرند كه چرا ياريش نكردند وما براي ياري امام كه همان ياري حسين در عاشورا است قدم به ميدان جنگ مي نهيم واگر شهادت نصيبمان شد خوشا به سعادتمان . حال اي شهيدان عزيز! اي ياران اباعبدالله كه دشمن !خون شما را به ناحق ريخته است. اي عابدان شب واي دلاوراني كه روز ها همچون ببر كوهستان بر خصم زبون تاختيد وآنگاه كه تكليفتان را ادا كرديد به مهماني خدا رفتيد. منزل نودر بهشت بر شما مبارك باد! بدانيد كه ما انتقام خون نا حق ريخته شما را خواهيم گرفت وبدانيد كه تا جان داريم امام عزيزمان را تنها نخواهيم گذاشت و مطمئن باشيد كه انشاالله با پيروزي هاي خود شبهاي غمبار بازماندگانتان رابه صبح مي رسانيم وبا شكست دشمن خنده بر لبهاي خانوادهاي شما شكوفا مي كنيم . كه «ان الله يدافع عن الذين آمنوا» اي خداي بزرگ اي پاسدار خون شهيدان، تو خود مي داني كه ما خودمان را به تو سپرده ايم .اي خداي مهربان در اين گير ودار انقلاب و در اين جريانات حساس و گمراه كننده ما را به حال خودمان مگذار ودر تمام لحظات ما را از وسوسه هاي شياطين حفظ فرما . اي خداي مهربان مقام شهيدان الهي است، متعالي گردان. اي خداي مهربان امور مسلمين را اصلاح فرما .اي خداي بزرگ قلبهاي ما را به يكديگر نزديك فرما. اي خداي بزرگ عاقبت امور همه مسلمين را ختم به خير فرما. اي خداي بزرگ به ما تقوي وتوفيق عمل صالح و ترك معصيب عنايت فرما.

بسمالله الرحمن الرحيم
آغاز بحث را آيه اي از قرآن كريم انتخاب كردم كه ميفرمايد :َو ما خلقتٌ الانس والجنّ الّاليعبدون.
خداوند متعال ميفرمايد «ما انس وجن را خلق نكرديم مگر اينكه مارا عبادت كنند» عبادت اين نيست كه فقط برنامه ظاهري عبادي را به جاي آورند وچه بسا سالهاعبادت كردن بدون معرفت وشناخت نتيجه نمي بخشد چون به خدا نمي رساند .معناي عبادت خدا كه خداوند در آيه ميفرمايد وآن را فلسفه وانگيزة خلقت انسان واجنه معرفي مي كند اين است كه طرح وبرنامه وهدف الهي را كه پيامبران بزرگ تحت عنوان «شريعت» حاملين »بودند ما آن طرح برنامه را براي ورود به صراط عبوديت الهي در زندگي دنيايي خود بكار بنديم ودائماً درحال تسليم ورضا باشيم چه قبل از ورود به صراط عبوديت وچه در حين ورود به صراط وچه آخر خط. در همه لحظات بايد به ياد خدا وسپرده به خدا باشيم .آنجا كه خداوند به صورت دعا اين آيه را به پيامبرش القاء مي فرمايدكه: «رب ادخلني مدخل صدق واخرجني مخرج صدق واجعل لي من لدنك سلطاناً نصيراً »‌(سوره17 آيه 80 )مدخل صدق ومخرج صدق همان كانال عبوديت الهي است. واين آيه در رابطه با موضوع مهمي است كه چند آيه جلوتر مطرح مي شود وآن اين است كه خداوندميفرمايد :«ما به ملائكه گفتيم كه آدم را سجده كنند همگي سجده كردند مگر ابليس كه معترضانه گفت:آيا من آنچه را كه از گل آفريدي سجده كنم ؟ وآيا برتري آدم را برمن ديدي؟ و...
اگر چنين است مرا تا روز قيامت مهلت ده تانسل آدم مگر اندكي را گمراه كنم وبراندازم وخداوند هم فرمود برو كه هر كس از آنها كه تو را پيرو شد پاداشش دوزخ است وتو هم آوازت را بده ودر مال واموال واولادشان شريك شو و با سواره وپياده خويش برآنان بتاز وبا وعده ووعيدهاي دروغين خود فريبشان ده وبدان كه تو بر بنده حقيقي من مسلّط نمي شوي ... ».آنگاه آدم را مخاطب قرار مي دهد و مي فرمايد:«خداوندي كه كشتيهاي نجات راپياپي در اين اقيانوس موّاج وطوفان زده مي فرستد تا از فضلش بهره جويند وآنگاه كه وحشت غرق شدن در درياي موّاج شمارا فرا گرفت جز خدا كسي نمي تواند نجاتتان دهد. ولي آنگاه كه به ساحل نجات رسيديد كافري افراطي مي شويد وشما اي كافران از كجا جواز تأميني دريافت داشتيد كه بعد از نجات از دريا، دگر بار در دشت فرو نرويد؟و آنچنان سنگ ريزه ها بر شما ببارد كه هيچ نگهباني نيابيد .واي كافر از كجا جواز تأمين داشتيد كه اگر اين باران سنگريزه هم تو را هلاك نكرد دگر بار بادهاي خرد كننده نفرستيم تا در آن غرق شوي؟! » (بقره70/80 )
آري در اين لحظات مرگ ونجات واين دورهاي فرقت ووصال كه همان غياب وظهور انبياءوائمه هست سرنوشت امت رقم زده مي شود ودر قيامت هر گروهي وامتي ، با امامشان محشور مي شوندوبا ترازوي دقيق وحساس امامت اعمال آنها سنجيده مي شود. هرآنكس كه در اين دنيا كور به سر ببرد در آن دنيا كور محشور مي شود كه پيامبر اكرم ميفرمايد :«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتهً جاهليه»: «هر كس امام زمانش را درك نكند ونشناسد وبميرد به مرگ جاهليت مرده است ».ً دنباله همين آيات به پيامبرش مي فرمايد:« اگر ما قدمهاي تو را استوار نمي گردانيديم امكان كج شدن وانحراف تو وجود داشت ونزديك بود كه تو را بلغزانند ...» وباز ميفرمايد :« اي پيامبر! با رشته صلوات در بامداد وشامگاه به ما متصل شو ودر طليعه فجرما را بخوان كه خواندن فجر مشهود است . مقداري از شب را به تهجّد بپرداز كه شايد از طرف پروردگارت به مقام محمودي راه يابي ...»ودر خاتمه به او اين دعا را القا ميكند كه بگو:«رب ادخلني مدخل...»(17/80 ) ومعناي(ليعبدون )وصراط عبوديت يك خط پر پيچ وخم ولغزنده وباريكي است در متن جهنّم وشياطين قسم خورده با تيرهاي خود از هر سو اين خط رازير آتش مي گيرند و خمپاره وتوپهاي حرص وآز ، جاه طلبي، مقام پرستي ، شهوت راني، مال پرستي، غيبت ، حسد ، ستم كاري وفساد از هر سو اين خط را هدف مي گيرند وماشه همه اين آتشفشانها در دست شيطان و جنود شيطان است .
امام خميني در كتاب جهاد اكبر مي فرمايد:«د نيا متن جهنم است وما بايد از متن جهنم عبور كنيم .وبي شك عدة كثيري از افراد اين قافله هدف تير شياطين مي شوند و قبل از رسيدن به خدا ، خمير مايه انسانيت آنها مي سوزد وخسارت ديده مي شود :«ولعصران الانسان لفي خسر ...»ولذا خداوند متعال به دليل رحمانيت ورحيميت خودش پياپي ارسال رسل مي فرمايد وتاكتيك حركت ونحوة رسيدن به هدف كه همان لقاء الله وبه دست آوردن بركت باشد را به تواتر به گوش اين خسارت ديدگان مي خواند وهمين طور به گوش تقوا پيشگان كه رشتة اتصالشان را با رب العالمين قطع نكند . گذر از اين جبر دنيا براي متقين دلهره وترس ندارد وبا اطمينان ميروند اما بسيار سخت ودشوار است :«يا ايها الانسان انك كادحٌ الي ربك كدحاً فملاقيه ...»ودر طول راه عوامل به هم زننده تعادل ، رنجش مي دهند واوست با تلاش براي حفظ تعادل خويش . انسان در ابعاد مختلف بايد دفاع كند ودر طول عمر با رنجي جانكاه دست به گريبانش وچشمان دل كه به دروازة رحمت خداوند دوخته است كه ولي وياورش ورهبر وقائدش كي ميايد ومنتظر است و در انتظاري پرشكوه به سر مي برد .از آن سو شياطين در تلاشند وبساط وتباهي را در همه جا پهن مي كنند ودر هر كمينگاهي به انتظار طعمه مي نشينند وبا حربه «اختيار» انسان كه علي القاعده مي بايست نجات بخش انسان باشد انسانيت را به نابودي مي كشانند وآنچنان با وسوسه هاي خويش امر را بر انسان مشتبح مي كند كه وي از فطرت زلال خدايي خويش با سر سختي روي مي گرداند وپيرو هواهاي شيطاني مي شود . محرمات خداوند را با اشتياق انجام ميدهد واز حلالهاي خدا كراهت مي ورزد تفرقه واز هم پاشيدگي در دين خود ايجاد مي كند وبه بيان حضرت علي (ع): «فتنه ها در سر تا سر دنيا بر پا گردد كارها در هم گشته آتش جنگها افروخته ونور وروشنايي در هاله هايي از ابهام واستتار مخفي مي شود نادرستي ها آشكار مي گردد . برگ درخت انسانيت زرد مي شود وفرو مي افتد نشانه هاي هدايت محو ونابود مي شود وپرچم هاي هلاكت وبدبختي آشكار مي گردد. دنيا با منظرة بدي به اهلش مي نگرد. عزيزان خدا ذليل وبي مقدار مي شوند و ذليلان خدا عزيز وگرانقدر ومردم بر اثر معاصي با هم برادر مي گردند و بر اثر راستي دشمن مي شوند . در آن روزگار فرزند سبب خشم وباران موجب حرارت وگرما گردد (يعني مردم شناخت استفاده از حق را ندارند )ونعمت خدا را بر نقمت خويش به كار مي گيرند. مردمان پست ،فراوان ونيكان كمياب واهل آن زمان چون گرگان وپادشاهان چون درندگان شوند ومردم ميانه وضعيف الحال طعمه آنها ، وفقرا،مردگان باشند .راستي از ميان مي رود ودروغ شايع مي شود .دوستي به زبان ودشمني مردم با هم به دلهاست وفسق وفجور باعث نصب وتفاخر شود وافت وپاكدامني موجب شگفتي وبه اسلام پوستين وارونه مي پوشند ».
حضرت علي (ع)درخطبه107و 181ميفرمايد:« در آن هنگام تبهكاري وفساد ودر آن شب ستمكاري؛ زمين كه جولانگاه شيطان است امام زمان گمشدة خويش را پيدا مي كند و به آرزويش مي رسد وجامة حكمت را بر تن مي پوشدو امام منتظر وپنهان گوشه اي اختيار مي كند تا آنگاه كه اسلام غريب گردد همانگونه كه پيامبر (ص ) فرمود «بَدَء الاسلام غريباً وسيعودٌ غريباً»واو كه باقيمانده حجت خدا در زمين وجانشين پيغمبران است ،ظهور مي كند»الّلهم اَظِهر بِه العَدل وَ اَيَدهٌ بِاالنَصروانصر ناصريه واجذل خاذليه واقصم قاصميهواقصم به جبابره الكفر واقتل به الكفار والمنافقين وجميع الملحدين آمين يا ارحم الراحمين».وقبل از ظهور آنقدر كار بر مومنين تنگ مي شود و آنقدر با دلتنگي و گريه شهيدان خود رايكايك صدا مي زنند ،شهيداني كه در كنارشان در ميدان نبرد با مفسدين وظالمين جان دادند،شهيداني كه با تني خسته ولبي تشنه جان دادند ، بارهاآن شهيدان را صدا مي زنند و مي گويند كجايي بهشتي ، كجايي رجايي، كجايي باهنر، كجايي قدوسي، كجايي صدوقي، كجايي، مدني كجايي، دستغيب كجايي مطهري، كجايي اشرفي اصفهاني، كجاييد پاسداران شهيد كه مظلومانه سرتان را بريدند و خونتان را به ناحق ريختند. كجاييد بسيجيان كه در اوج فقر و تنگدستي و محروميت خونتان را در بيابانها ي سوزان جنوب و كوهستانهاي كردستان غريبانه ريختند. كجاييد سربازان اسلام .كجاييد ،كجاييد ، كجاييد...وبه بيان امام علي (ع):«چه زيان كرديد اين شهيدان كه نيستند تا غصه ها بخورند وآب تيره بياشامند ! درد و دريغا بر برادران شهيد من ، آنان كه چون به جهاد خوانده شدند پذيرفتند وبه امامشان اعتماد كردند واز او پيروي نمودند ».پس از آن امام با صداي بلند وچشمان اشك آلود فرياد نمود :«الجهاد الجهاد عبادلله» آري در آن شام تيره برق شمشير مي بايد و آن سكوت درد انگيز ضلالت ،فجر خونين ميخواهد. پرچمدار اين نبرد پر شكوه آل محمد(ص) هستند كه در روايت است كه :«ان آل محمد كمثل نجوم السماء اذا خوي نجم طلع نجم فكانكم قد تكاملت من الله فيكم الصنايع واراكم ما كنتم تاملون».خطبه 99 . اراده خداوند براين است كه فساد برچيده شود و مستضعفين وارثين زمين گردند و خلافت جانيني خداوند در زمين به مومنان و صالحان برسد و اين وعده را خداوند در تورات زبور وانجيل داده است .ودر قرآن كريم به تواتر آمده است.
( ان الارض الله يورثها من يشاءمن عباده و العاقبه للمتقين )
وحال راه وصول به اين سرانجام نيكو براي انسانها و حصول اين مدينه فاضله به فرموده پيامبر اكرم (ص)با تمسك به كتاب خدا و عترت پيامبر ميسر است كه فرمود :
خَلَفْتُ فيكُم الثِقلين كتاب الله و عترتي اَهْل بيتي حبلانٌ مَمْدُوان مِنَ السماءِالي الاَرضِ لا يَفْتَرِقانِ حَتي يَرَدي عَليَ الحَوْض.
ظهور آخرين ذخيره و حجت خدا در زمين چگونه است،اين وعده حتمي خداست كه پيامبر اكرم مي فرمايد: لو لا يبقي من الدهرالاّ يَومَ واحد يبعث الله...وظرف زماني ظهور چه وقت است.قرآن كريم به طور مكرر در تعبيرات موضوع حيات ومدت اجل اقوام ووامتها را مطرح كرده است، مثلاًدر سوره اعراف آيه 34 ونحل آيه61 ميفرمايد و لِكٌلَ اٌمَتٍه اَجَلٌ فَاِذا جاءَ اَجَلَهٌم لا يَستاخرون ساعته ولا يستقدمون .
يعني هر امتي به لحاظ حيات دنياي خود ظرف زماني معيني دارند و حركت عمومي انحرافي هر امتي محكوم به سقوط است وهر وقتي امتي از صراط عبوديت منحرف شد خداوند مصلحاني را مي فرستد كه آنان را انذار وانشار نمايند ودر حقيقت خط امت را مستقيم كنند وكشتي در حال غرق شدن امت رابه تعادل برسانند. اما وقتي كه مستقيم نشودند از مصلح، درگيري را با ائمه الكفر آغاز مي كند ووقتي كه اراده عمومي امت محروم ،امامتش را پذيرفتند از همان لحظه ،آن امت مخالف وطاقي به سراشيب سقوط مي افتند. يعني اجل آن امت فرا رسيد كه«لا يستاخرون ساعته ولا يستقدون »يعني تاخر وتقدمي نمي پذيرد واگر تمام قدرتهاي استكباري جهان نيز به پشتيباني او برخيزند وتمام امكانات تخريبي دنيا را به كار بگيرند باز هم محكوم فنايند .
ممكن است برخي از مصلحان پيش از ظهور حضرت به طور كامل در اجراي عدالت موفق نباشند اما موفقيت امام زمان(عج) كه آخرين حجت وذخيره خداوند ودر زمين است موفقيت مطلق است .زيرا اراده خداوند براين است كه زمان امتحانات وقرباني شدنها وابتلائات گذشته واينك بايد نتيجه گيري شود يعني ديگر آخرين حد تصفيه يعني خسارت ديده ها مشخص شدند (ان الانسان لفي خسر)يعني مشخص شدن ايمان آوردها وصالحين، يعني مشخص شدن انسانهايي كه واقعاً اوصياءبه حق وصبر هستند واين بستگي به پذيرش جامعه دارد. خداوند مهربان اراده اش در غرق شدن مردم در فساد نيست بلكه برعكس، اراده اش بر عروج وتعالي مردم است .آنجا كه در قرآن مي فرمايد :«ولكِنَ الله حَبَبَ اَليكٌم الايمان وزيَنَه في قلوبكم وكره اليكم الكفر والفسوق والعصيان ».
ولي دلبستگان به شيطان ومنقطع شدگان از الله وواماندگان از قافله تكامل بشري تكامل انساني وفطري كه در بند شيطان گرفتارندنمي خواهند كه راه براي اين كاروان نور باز شود ولذا در طول تاريخ مي بينيم كه به فرموده قرآن مي فرمايد :«ياحسره علي العباد ما ياتيهم من رسول الا كانوا به يستهزئون»
ظهور مهدي هم حلقه اي است از حلقات زنجير هاديان بشر كه پشت سر هم آمدند .همانوري كه خداوند حضرت نوح را فرستاد وقومش او را مسخره كردند ،داود را فرستاد، تكذيبش كردند. يونس را فرستاد تكذيبش كردند ، صالح را فرستاد تكذيبش كردند ،لوط را فرستاد آزارش دادند، ابراهيم را فرستاد اورا از شهرش راندند .عيسي را فرستاد بي گمان اورا كشتند .موسي را فرستاد اخراجش كردند .ومحمد را فرستاد آزارش دادندوتصميم برقتلش گرفتند .پس از پيامبر(ص)حضرت علي(ع)اقدام به اصلاح واداي تكليف نمود وفرمود:«والله اسمعهم الرسول شئيا الّا وهااَنَاذا مسمعكموه »خطبه 88 ودگر بار گفته ها را به گوش آدميان خواند .اما چراغ عمرش را خاموش كردند وهمچون عمرش را خاموش كردند وهمچون شيران دور از چشم روبهان در خرابه هاي خلوت گريه ميكرد وآنقدر كار را بر او تنگ كردند ودنيارابراو به زنداني پر شكسته تبديل كردند كه شهادت را با سخن پر شكوه «فزت ورب الكعبه » پذيرفت ويازده فرزندش همچون ستاره هاي درخشان در زمانه سياهي نمودار كردند. اما همين مردم آنها را كشتند وهر صداي حق طلبانه را در گلو خفه كردند وبه زندانها وسياهچالهاانداختند واگر چه اين مناديان حق خود به سراغ اين مردم ميرفتند تا آنان در چاه ضلالت نيفتند اما به جاي محبت ودوستي زخم زبان مي شنيدند وگويا پيامبر اكرم (ص)اين روزهاي درد آوررا ميديد كه به فرمان خدا فرمود:«مردم من از شما اجرومزدي نمي خواهم مگر دوستي با دوستان من »:«قٌل لا اسئلكم عليه اجرا الّا المودته في القٌربي»
در طول تاريخ هدايت ،مردم ره گم كرده جواب لقمه را با سنگ دادند پس چه بايد كرد ؟آيا با اين حال وبا اين زمينه نامساعد كه تحمل عدالت براي مردم ناممكن است وعلي (ع)به دليل شدت عدالتش كشته مي شود وفرزندانش نيز؛ آيا رواست كه آخرين ذخيره وحجت الهي در زمين در همين زمان ظاهر شود يا ؛اين زمان بگذار تا وقت دگر.
امام به ارادة خداوندي غيبت صغري را آغاز مي كند و مشيت امور مردم با نظارت مستقيم امام توسط 4 نفر از نوابش انجام مي گيرد ووقتي آخرين نائب امام زندگي را بدرود ميگويد امام ميفرمايد :«وَاَمّا الحَوادِث الواقِعَه فَارْجِعُوا اِلي رّواهِ اَحاديثِنا فَاِنَهّم حّجَتي اِلَيْكُم واَنَا حجت الله...» كارها به دست فقهاي جامع الشرايط مي افتد از اين پس تك ستارگاني درخشان بر آن مي شوند كه اصلاحاتي در امت ايجاد كنند.اما زبانهاي سرخ سرهاي سبز را بر دار مي برد وهر كس به اعتراض دم برآورد نايش را بريدند .قلمها توسط عمال جور وسلاطين جبار شكسته شد. عالمان مجاهد در شكنجه گاها پوسيدند .دار ومسلخ ها بر پا شد .جويهاي خون مظلومان وستم ديدگان تاريخ به راه افتاد. هم دسته ظالمان وهم دسته مظلومان در دورانهاي متوالي غالب ومغلوب بودند:«وتلك والايام ندا ولها بين الناس وليعلم الله الذين آمنوا ويتخذوا منكم شهداء…»وجامهاي شهد وپيروزي وشرنگ شكست ،دست به دست بين ظالم ومظلوم گشت تا خداوند ايمان آورده ها را با اين ابتلائات ومصيبتها بيازمايد وشهيداني شاهد واسوهاي صادق بگيرد وبر سر در تاريخ بياويزد تا مردم راه را گم نكنند وازراه سرخ تشييع منحرف نشوند كه تاريخ پر از اين حماسه هاي بد سرانجام وبه عاقبت مكذبين وظالمين:«ولقد استهذي برسل من قبلك فهاق با الذين سخرقا منهم ما كانوابه يستهزئون قول سيروا في عرض ثم انذر وكيف كان عاقبت مكذبين ».
سرانجام طومار حيات در هم پيچيده مي شود وبه اراده خداوند روح وريحاني بشير ونظير كه در انتظار نشستند وبا شنيدن نام قائم آل محمد(عج) از جاي بر مي خيزند واز آنان كه از همه ما به فرجش مشتاق تر وبي صبر ترند مي آيند .وآخرين كشتي نجات كاروان بشري در اين درياي خروشان وهول انگيز به حركت در ميايد وآنگاه مردم لذت بهره مندي از بهر خدا را درك مي كنند وآن وقت به راستي شاكر مي شوند واز آناني كه با سرسختي ولجاج باعث قتل پيام آوران پيشين شدند انتقام گرفته خواهد شد .
در آن مردان وزنان از سرچشمه هاي زلال حكمت ومعرفت دانش دين ،بهره مند مي شوند .حتي در روايت نقل شده كه زنان در خانه هايشان به اجتهاد مي رسند كه برنامه حكومت امام زمان گسترش علم ودانش است. در آن روز فقر ريشه كن مي شود ومردم با شناختي كه از دنيا پيدا مي كنند وبااختيار وشتاب زكوت مالشان را به ولي امر مي پردازند واز اينكه توفيق پرداخت ديون پيدا كردند شاكر هستند كه امروز نيز در مواردي چنين است .در آن وقت در زمين خرابه اي نمي يابي مگر اينكه انسانها در آبادي وعمران آن مي كوشند وزمين ذخايرش رادر اختيار امام مي گذارد كه از امكانات زمين وآسمان بهرمند شوند. چون خداوند همه آنها را مسخر انسانها كرده (سخر لكم ما في سماوات …)ياران امام انسانهاي قوي وشجاع وپولادين هستند كه يك تن آنها مي تواند با چهل تن دشمن مبارزه كند واين همان اثر ايمان است :«ان كنتم عشرون صابرون..»امنيت در سر تا سر عالم برقرار مي شود كه ما نمونه کوچکي از آن را اينك در ايران اسلامي شاهديم .ديروز در دوره طاغوت افراد لااباري ومتجاوزين به جان ومال وناموس مردم در هر گذر وخياباني شاخ وشانه نشان مي دادند وشب پرده سياهش را مي افكند مال وجان وناموس مردم امنيت نداشت ،اما بعد از انقلاب آن نفس هاي قلدر قطع شد وآن گردنهاي افراخته شكسته شدوتنها قانون است كه قدرت دارد .
سلاحهاي مخرب استكبار جهاني بي اثر مي شوند چون خداوند آن چنان رعبي در دل آنها ايجاد مي كند كه قدرت وفرصت استفاده از آنها را پيدا نخواهند كرد اما اين شب فراق را صبح ووصال چه وقت است ؟بايد زمينه را آماده كنيم. بايد منتظر باشيم ،منتظر واقعي. اين شب فراق را انتظار مي خواهد، انتظاري سازنده حركت آفرين وتحور آور.كه در روايت است:«افضل اعمال امتي انتظار الفرج».پيامبرميفرمايد :«انتظار فرج با فضيلت ترين عبادت است »واين انتظار چيست ؟آيا فقط به گوشه اي خزيدن واشك ريختن واجعل گفتن است واينكه كمك كنيم تا فساد به اوج خود برسد وآقا خودش مي آيد ودرست مي كند ؟


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مازندران ,
برچسب ها : فکوري , شعبان ,
بازدید : 274
[ 1392/05/14 ] [ 1392/05/14 ] [ هومن آذریان ]

شهيد "شعبان کاظمي" در سال 1331 در روستاي "يکه توت" در شهرستان "بهشهر" ديده به جهان گشود و به محض ورود به دوره اي که بايست راهي مدرسه مي شد مانند ديگر همسالان و دوستانش به علت فقر شديد راهي کار در صحرا و دامداري گرديد ولي از آنجائيکه رژيم ضد اسلامي ومردمي وابسته به امپرياليسم آمريکا ؛به علت خوش خدمتي به ارباب جهان خوارش بنا را بر اين ديده بود که کشارزي و دامداري ما را به نابودي بکشاند شهيد نيز مانند ديگر هموطنان ما به شهر مهاجرت مي کند و در شهر ساري مشغول جوشکاري مي شوند . در طول زندگي در شهر با توجه با اينکه ظلم و ستم را در زندگي روزانه اش لمس مي کردند و در اثر برخوردهائي که با برادران متعهد مسئول داشته اند خيلي زودتر از روشنفکران به مکتب رفته مان که از فرداي بعد از انقلاب رودر روي انقلاب اسلامي و امام ايستاده اند پا به دوران مبارزه مي گذارند. با اوج گرفتن انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني آغاز تظاهرات ايشان نيز وسائل جوشکاري را رها کرده و روزانه در تظاهرات شرکت مي کردند. با تشکيل کميته ايشان مشغول خدمت شدند و مدتي در کميته و بعد از آن با تشکيل شدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به سپاه راه يافتند .با آغاز جنگ داخلي گنبد در لباس مقدس پاسداري به ياري برادران مسلمان ترکمن و بلوچ شتافتند . بعد از آن به فرمان امام که در رابطه با جنگ داخلي کردستان اعلام خطر کرده بودند ،مأموريت داده شد که به کمک برادران مسلمان و رزمنده کرد بشتابند ،و اواخر شهريور ماه 1359 با آغاز جنگ تحميلي و حمله نظامي مزدوران بعثي به ميهن اسلاميمان که به منظور شکست انقلابمان توسط آمريکا تدارک ديده بودند راهي غرب کشور شدند و به مدت شش ماه در جبهه هاي سرپل ذهاب ،و کور موش ،بازي دراز و... بر عليه کفر صدامي مي جنگيد و با اوج گيري فعاليتهاي ضد انقلابي در داخل، از طرف گروهکهاي وابسته به آمريکا به خاطر آشنائي به چگونگي برخورد با ضد انقلابيون و از نحوه عمل منافقانه آنها مشغول مبارزه در جبهه هاي داخلي گرديد . بعد از ماهها فعاليت مستمر و موفق سرانجام در روز جمعه مورخه 22/8/60 مطابق با 16محرم ماه خون و شهادت طي درگيري مسلحانه با منافقين داخلي اين مزدوران وطن فروش که وابسته به آمريکا مي باشند ،در جنگل آمل شربت شهادت نوشيد و به لقاء اللّه پيوست .
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران ساري ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد




وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
براي جنگ با کافران سبک بار و مجهز بيرون شويد و در راه خدا با مال و جان جهاد کنيد اين کار شما بسي بهتر خواهد بود اگر مردمي با فکر و دانش باشيد .
قرآن کريم
در اين برهه از زمان که اسلام بار دگر زنده شده عليه مزدوران به رهبري امام خميني به پا خواست تا پوزه ي امپرياليستهاي شرق و غرب را به خاک ذلت کشاند و تمام مستکبران جهان را به سرکردگي آمريکاي جنايت کار که بر عليه انقلاب توطئه مي کند نابود گرداند .ما وارث خون هزاران شهيد به خون خفته هستيم ودر برابرخدا و نسلهاي آينده و شهيدان مسئول هستيم و راه آنها همانا جهاد در راه خدا است. اينجانب خود را مسئول دانستم که براي سرکوبي دشمنان اسلام و قرآن سبک بار براي مقابله با کافران به پا خيزم و حال وصيتم اين است تو اي همسرم پس از مرگ من همانا مثل زينب شير زن باش و با استقامت و استواري خود پوزه ي دشمنان را به خاک بمال و بچه هايم را خوب نگهداري کن و آنان را يک فرد مسلمان انقلابي تربيت کن و تو اي حامدم بعد از مرگم همچون علي اکبر باش و راه مرا که همان راه خداست ادامه بده و از برادرانت خوب نگهداري کن .پدر و مادرم مرا ببخشيد چون قرآن و اسلام احتياج به خون امثال من دارد، چاره اي جز اين نبود ،برادرم خليل جان تنها در زندگي تو را دارم و بچه هايم را سرپرستي کن و در دامن خود پرورش بده و از تمام دوستان عذر خواهي بکنيد در ضمن وصي من برادرم خليل کاظمي است و ناظرم همسرم و 20500 ريال به برادر پاسدار سيد رمضان يوسفي بدهکارم و ديگر هيچ گونه بدهکاري ندارم و همه شما را به خداي بزرگ مي سپارم . شعبان کاظمي

وصيت نامه ي ديگر
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الذين يکفرون بايات اللّه و يقتلون النبيين بغير خق و يقتلون الذين يامرون با القسط من الناس فبشرهم بعذاب العليم .
آنان که با آيات خدا کفر مي ورزند و پيامبران را بنا حق مي کشند و آنهائيکه مردم را به قسط مي خوانند را مي کشند ،اي پيامبر آنها را به عذابي دردناک بشارت بده . انقلاب شکوهمند ايران با امام خميني برضد استکبار جهاني دنيا را به لرزه در آورده است هر روز نويد ديگري به ما مي دهند و يأس و رعب و وحشت به جهانخواران شرق و غرب آمريکا جهانخوار که با نقشه هاي شوم و پليد خود تا حال نتوانست به اميال کثيف خود برسد اينبار نوکرهاي منطقه چون صدام تکريتي را مانند عروسک بزرگ کرده تحريک و وادار روانه بلاد مسلمين ايران کرده تا بتواند نقشه شوم خود را عملي سازد زهي خيال خام .خلاصه ملت ايران در يک صف به هم پيوسته در يک خط واحد متشکل و منسجم بر عليه اين کافر تکريتي بسيج شدند. اين حقير پاسدار شعبان کاظمي هم با خود گفتم بار خدايا تو به ما وعده دادي که مستضعفين را درروي زمين ائمه و وارث زمين قرار بدهي. بار معبودا من در حال حاضر روانه جبهه هاي جنگ هستم و با خون خود که آن هم در خور لياقت من نيست ،براي اين ملت شهيد پرور و به رهبري امام کبيرمان خميني بزرگ ايثار خواهم کرد و در اين راه اگرشهادت نصيب من گرديد دست هايم را باز بگذاريد که عوامل خود فروختگان بدانند که با دست خالي به ديدار شهادت شتافتم . دهنم را باز بگذاريد که معرف اين باشد ،خدايا با ذکر لا اله اللّه در صفوف شهدا پيوستم و به خانواده ام بگوييد که صبرو استقامت دراين راه داشته باشند ،هرگز براي من گريه و ناله نکنند ،چرا که قرآن فرمود شهيد يعني زنده و ناظر و آگاه ،و از برادرم خليل انتظار دارم که سرپرستي فرزندانم را به عهده بگيرد و آنها را در جامعه انسان بار بياورد تا در نبود من الگوئي باشند براي جامعه .وصي من برادرم خليل و ناظر همسرم و از پدر و مادر و دوستان مي خواهم که هر گونه ناراحتي از من ديدند عفو نمايند و از فرزندم حامد مي خواهم که سرپرستي برادران خود را به عهده بگيرد و راه امام خميني را که همان راه حسين (ع) است ادامه دهند . ولاسلام شعبان کاظمي






خاطرات
گوهر کارگرد، همسر شهيد شعبان کاظمي :
در سال 1352 شمسي با هم ازدواج کرديم و ايشان در سال 1360 به درجه شهادت نائل آمد .حدود هشت سال زندگي مشترک داشتيم .
خوشبختانه هر دو از خانواده مذهبي بوديم و از اين رو با بسياري از رسومات متداول دوران طاغوت مخالف بوديم .آن زمان مخارج عروسي سنگين بود و ايشان با اينگونه برگزاري مراسم عروسي مخالف بود لذا با تفاهمي که با هم داشتيم به جاي برگزارب عروسي و به جاي مخارج سنگين و بدهکاري ،به مشهد مقدس زيارت امام رضا عليه السلام رفتيم و درآنجا پيوند ازدواج را برقرار کرديم و آغاز زندگي مشترک خود را آنجا شروع کرديم .
شهيد کاظمي ،انسان بسيار با صداقت و سخت کوش بود و همواره نسبت به والدين وبرادران و خواهران و همسر و فرزندان و بستگان و دوستان و مردم ،با مهرباني و عطوفت برخورد مي کرد به طوري که همواره خواستار رابطه اي صميمي و همه جانبه بود .در عين اينکه با مردم مهربانانه برخورد مي کرد ولي در برابر انسان هاي ظالم و زورگو و دشمنان اسلام و قرآن و انقلاب اسلامي جسور و جدي در ميدان مبارزه با آنها ثابت قدم و سازش ناپذير بود .
ايشان احترام خاصي به بزرگترها و والدين مي گذاشت و روابطي صميمانه داشت و با عطوفت برخورد مي کرد وروابط صميمي داشت و با همه با عطوفت و مهرباني رفتار مي کرد .
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ،يکي از آرزوهاي بزرگ شهيد اين بود که مي گفت : از خداوند مي خواهم به من آنقدر عمر بدهد تا بتوانم شاهد ورود حضرت آيت اللّه العظمي امام خميني در صحت و سلامت کامل در کشور ايران و برقراري حکومت اسلامي به دست ايشان باشم .يکي ديگر از آرزوهاي شهيد ( بزرگترين آرزويش ) شهادت در راه خدا بود به طوري که همواره به خانواده و دوستان سفارش مي کردند که دعا کند تا او بتواند به آرزوي خود برسد .
شهيد کاظمي همواره خود را مطيع و فرمانبردار فرامين و دستورات حضرت امام خميني (ره) و سرباز کوچک اين انقلاب مي دانست و همواره آماده جانفشاني بود و از هيچ فعاليتي دراين راه دريغ نمي نمود .
علاقه به روحانيت متعهد در خط امام داشت به ويژه به شهيد بهشتي خيلي علاقه داشتند .
در برابر دشمنان اسلام و قرآن و انقلاب واسلامي ،جسور وجدي بود و در ميدان مبارزه با آنها ثابت قدم و سازش ناپذير بود .با منافقين و ليبرالها و ضد انقلاب به شدت مخالف بود و و به شدت برخورد مي کرد .چه در کردستان و جبهه جنگ ، چه در جنگل هاي مازندران با آنان مبارزه مي کرد به طوري که سرانجام به دست منافقين به درجه شهادت رسيد . به طور کلي فعاليت هاي قبل از انقلاب ايشان شامل اين موارد بود : 1 ـ شرکت در هواپيمائي هاي دسته جمعي و مردمي در سطح شهر ساري .
2 ـ نشر اعلاميه ها و تصاوير حضرت امام خميني در سطح شهر و روستا .
3 ـ شرکت در مبارزه و عمليات هاي چريکي بر عليه نظام و رژيم طاغوت .
4 ـ شرکت در تسخير و پاک سازي لانه ساواک بعد از خروج شاه از ايران .
5 ـ به دست گرفتن و اداره کردن و نظارت بر فعاليت پليس راه سازي (راهنمائي و رانندگي ) واجراي موانع ايست بازرسي و کنترل ورودي و خروجي شهر براي جلوگيري از هر اقدام مشکوک و جلوگيري از هرج و مرج در سطح شهر با کمک دوستان در زمان هاي اندکي پيش از شروع انقلاب اسلامي ايران .

به طور کلي مي توانم فعاليت هاب بعد از انقلاب ايشان را شامل اين موارد خلاصه کنم : 1 ـ عضويت در کميته انقلاب اسلامي در بدو تاسيس .
2 ـ رفتن از کميته به سپاه پاسداران پس از تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي که به فرمان امام خميني و عضويت و فعاليت در اين نهاد .
3 ـ حفظ و حراست از کيان انقلاب اسلامي در سنگر مبارزه با منافقين کوردل که دشمنان قسم خورده امام و انقلاب اسلامي ايران بودند که از شاخص ترين فعاليت هاي ايشان پس از پيروزي انقلاب محسوب مي شد .
4 ـ حضور در جبهه هاي جنگ که جبهه حق عليه باطل بود و نبرد با دشمن بعثي .
5 ـ محافظت شخصيتها که مدتي محافظ نماينده محترم شهرستان ساري در مجلس شوراي اسلامي حضرت حجت الاسلام بهاري .
شهيد کاظمي شب و روز خود را وقف شرکت در راهپيمائي هاي مردمي و پخش اعلاميه هاي حضرت امام خميني مي نمود و تمام فکر و ذکرش امام و انقلاب اسلامي بود به طوري که حتي کسب و کار خود را رها کرده بود و خرج و مخارج خانواده اش توسط بستگان خصوصاً برادر بزرگترشان آقاي خليل اللّه کاظمي که همواره حامي و پشتيبان و مشوق ايشان در اين راه بود ،تأمين مي شد .همچنين از طريق برادر خانم شهيد ( که ايشان هم بعداً به درجه شهادت رسيدند ) يعني برادرم شهيد ولي اللّه کارگر نيز بخش عمده اي از مخارج خانواده شهيد کاظمي تأمين مي شد .
شهيد کاظمي بارها در حين پخش اعلاميه هاي حضرت امام خميني مورد هجوم و برخورد طرفداران رژيم منحوس پهلوي قرار مي گرفتند اما اين موضوع نه تنها از علاقه و عشق او نسبت به امام خميني و انقلاب نمي کاست ،بلکه روز به روز بر علاقه ايشان افزوده مي شد
از جمله خاطرات قبل از انقلاب شهيد مي توان به ساختن بمب دستي (کوکتل مولوتف) اشاره داشت که ايشان با همراهي چندتن از دوستانش که باز هم با فرماندهي خودِ شهيد صورت گرفته بود اقدام به تخريب يکي از اماکن فرهنگي نماي مبتذل که با توجه به اوضاع نابسامان آن زمان اقدام به پخش فيلم ها مبتذل و رواج فحشا مي نمودند ،کردند .البته در عمليات هاي چريکي خود به اين قضيه اذعان داشتند که نبايد به مردم کوچکترين آسيبي برسد .
از طرفي ايجاد حکومت نظامي توسط رژيم طاغوت بر حساسيت اين عمليات مي افزود زيرا در پاسي از شب بايستي انجام مي گرفت .شهيد کاظمي به دليل اين که هدايت عمليات را به عهده داشت ،قبل از عمليات به محل مورد نظر حاضر شد تا به اوضاع منطقه اشراف کامل داشته باشد .اما باگذشت زمان و رسيدن موعد مقرر متوجه به غيبت دوستان خود شدند و هر چه زمان مي گذشت دلواپسي او بيشتر مي گذشت دلواپسي او بيشتر و بيشتر مي شد به ناچار تصميم به گشتن به دنبال دوستان خود مي گردد در همين لحظه متوجه حضور چند نفر در مقابل خود مي شود .شهيد به هواي اينکه دوستانش از راه رسيده اند خوشحال به سمت آن ها مي رود ،اما با تعجب متوجه مي شود آنها مأمورين رژيم شاه هستند تا بيايند به خود بيايند آنها او را به زير مشت و لگد و ضربات باتوم گرفتند در اين اثني به خاطر اين که علاوه بر مواد منفجره کلي اعلاميه و نوارهاي مذهبي به همراه داشتند بيشترين دغدغه فکري ايشان در آن لحظه حفظ اين اسناد بود تا مبادا به دست عاملان رژيم شاه بيفتد لذا با هجوم به سمت آنها حمله ورشد و يکي از آنها را از پا انداخته و سريعاً از معرکه دور شد .
آخرين خداحافظي من با ايشان ،خاطره اي است که همواره در ذهنم هست و پاک نمي شود ،اين بود که ايشان آن زمان محافظ نماينده محترم شوراي اسلامي آقاي بهاري بودند .ايشان روز آخر قبل از رفتن به تهران رو به من کرد و گفت :اين وصيتنامه من است ،من هر وقت که باشد شهيد مي شوم ،هميشه به رحمت پروردگارت اميدوار باش و به اميد خودت و فرزندانت باش ،فکر نکن که من الان رفتم باز خواهم گشت .
من باشنيدن اين سخنان و ديدن وصيتنامه کلي تعجب کردم .گويي کاملاً عوض شده بود زيرا هيچگاه حتي در شرايط سخت تر و درگيري هاي فراوان و مأموريت هاي سخت و حضور در جبهه ها ،ايشان حرف از وصيتنامه و خداحافظي نمي زد .گويا رازي را از من پنهان مي کرد .
من برگشتم به او گفتم :تو که نمي خواهي به جبهه جنگ بروي .او برگشت و به من گفت :صدام که حريف ما نمي شود بلکه قاتل ما همين هايي هستند که مثل موش از هر جايي حتي از زير دست و پاي ما بيرون مي آيند (کنايه به منافقين) با گفتن اين حرف خداحافظي کرد و رفت .
اما با شنيدن اين حرف ها کُل بدن من سرد شد و سريع به حياط پشتي منزل که مشرف به خيابان اصلي بود رفتم و از آنجا با نگاهم او را از دور تعقيب مي کردم. حسي به من مي گفت برو و او را باز گردان .او ديگر بر نمي گردد .اما هر بار خودم را کنترل مي کرم آنقدر او را با نگاهم تعقيب کردم تا جايي که سوار بر ماشين شد و رفت . او رفت و هر ساعت بر نگراني و تشويش من افزوده مي شد ،ايشان پس از چند روز که همراه نماينده مجلس در تهران بودند ،به ساري بازگشتند اما از همانجا به سپاه پاسداران رفتند .در آن جا بود که متوجه حمله منافقين به جنگل هاي اطراف آمل شدند .
ايشان با شنيدن موضوع با اينکه پس از چند روز مأموريت خسته بودند داوطلبانه خواستار اعزام به منطقه آمل شدند .اما دوستان و شخص نماينده به ايشان گفتند تو چند روز است که خانواده ات را نديده اي آنها منتظر و چشم به راهت هستند اما ايشان در پاسخ به اين سخنان گفتند جايي که اسلام و ميهن من در خطر است خانواده من در درجة دوم قرار دارند .
اين بود که فوراً به منطقه اعزام شدند و در آن آنجا در درگيري با منافقان کوردل اين دشمنان قسم خوردة امام و انقلاب اسلامي به درجه رفيع شهادت نائل شدند و شهد شيرين شهادت را نوشيدند و به آرزوي ديريه خود که همانا شهادت به درگاه خداوند بود رسيدند .
پس به راستي ان حرفهاي ايشان تماماً حقيقت داشت و آن حسي که به من دست داده بود واقعي بود .گويا او از رفتن خود به ديار ابدي آگاهي داشت و مي دانست که شهيد مي شود .
يکي از خاطره هاي من که مربوط به زماني که ايشان در جبهه هاي حق عليه باطل مشغول به نبرد عليه دشمن بعثي بودند اين است که در آن زمان فرزند آخر پسرمان به نام عبدالرضا ـ که يک سال سن داشتند ـ از دنيا مي رود و اين در حالي بود که ايشان در جبهه جنگ بود .
ايشان با پيغام هايي که توسط دوستان از طرف خانواده به گوششان رسيده بود از اين موضوع با خبر و آگاه مي شوند که پس از چند ماه به ساري باز مي گردند من با ديدن او ابتدا خودم را کنترل کردم . ا
بعد از سلام ،سرش را به پايين انداخت و مشغول بازکردن بند پوتين اش شد .اما گويي بغضي را در گلويش مي فشرد ،سرانجام گريه امانش را بريد و اندکي گريست .من هم با ديدن اين صحنه شروع به گريه کردم .او پس از مکثي ، شروع کرد به دلداري من و در تسکين دادن من مي گفت :اگر بداني که در جبهه جنگ چه خبر است و و چه جوانان نازنيني از اين مملکت هر روز جلوي چشم ما پرپر مي شوند و بودي و اين صحنه ها را مي ديدي صبوري پيشه مي کردي . اميدوارم همه بتوانيم حافظ خون و راه شهدا باشيم .

خليل اله کاظمي ،برادر شهيد :
ايشان خيلي عاطفي بود در عين حال فرد بسيار جسور و شجاع بود ،کاري که به او محول مي شد به احسن وجه انجام مي داد در قبل از انقلاب ،در تظاهرات بر عليه طاغوت شرکت مي کرد و بعد از انقلاب نيز در سپاه مشغول شد .ايشان فردي مسئوليت پذير بود نترس و بي باک بود .
از آنجايي که خانواده ،مذهبي و از نظر اقتصادي متوسط بود از اين رو از نوجواني ايشان به جوشکاري مشغول شد و اين نظر کمک به خانواده مي کرد . هنگامي که انقلاب شروع شد ايشان دستگاه جوشکاري را به کناري گذاشت و مرتب در تظاهرات شرکت مي کرد با آن که بابت آن هنوز بدهکار بود هميشه در صف اول و جلوي تظاهرات شرکت مي کرد اين روحيه بيانگر آن بود که بسيار به انقلاب اسلامي علاقه مند است و با چنين روحيه اي ما فکر مي کرديم در همان اوايل تظاهرات و قبل از پيروزي انقلاب ،ايشان به درجه شهادت نايل شوند چون بسيار با شجاعت و نترس در صف اول تظاهرات بود با وجود آن که ايشان زن و بچه دار بودند مع الوصف خودش را وقف انقلاب کرده بود و در متن مبارزه بود .
مطيع محض والدين و خانواده خود بود بطوري که در هر کاري که والدين و خانواده به ايشان محول مي کرد ،با جان و دل مي پذيرفت و بخوبي انجام مي داد .روحيه مسئوليت پذيري در خانواده نيز داشت .
قبل از پيروزي انقلاب در سال 1352 با دختري از يک خانواده مذهبي ازدواج کرد و با وجود آن زمان وجوي که در دوره طاغوت بود و عروسي هاي آنچناني برگزار مي شد با همسرش تفاهم کرد که به جاي خرج عروسي ،براي زيارت امام هشتم (ع) سفر کننده با عشق و علاقه به ائمه اطهار عليهم السلام زندگي مشترک خود را شروع کننداين گونه پيوند آن هم در آن زمان و حال و هواي طاغوت ،با وجود با وجود آن که ايشان فرد نکرده اي بود بسيار مهم بود و نشان دهنده روحيه مذهبي و بينش انقلابي بود .
به خانواده و فرزندانش بسيار عشق مي ورزيد و علاقه داشت و به آنان مي گفت : به خدا سوگند شما را بسيار دوست دارم ولي انقلاب را از شما بيشتر دوست دارم و حتي حاضرم شما را هم فداي انقلاب و اسلام کنم .از اين رو همسر و فرزندانش را آماده شهادت کرده بود و آنان به ويژه همسرش ـ آماده پذيرش شهادت شوهرش را داشت .البته همسرشان خواهر شهيد محسوب مي شد و خانواده مذهبي و انقلابي هستند .
در جبهه ها شعرها و سرودهايي که حماسه گونه با شور و حال وصف ناشدني مي خواند از جمله جنگ کن برادر پاسدارم ـ جان خود را براي ايران مي کنم فدا ـ خميني رهبرم داده اينچنين فتوا که به صورت مازندراني مي خواند، همه نشان دهندة عشق و علاقه زياد به رهبر کبير انقلاب امام خميني بود. ايشان مطيع محض امام بود به شهيد بهشتي و شهيد رجايي هم علاقمند بودند .يادم هست وقتي که بني صدر به نيروگاه نکا آمده بود ايشان با بني صدر درگير شد و به او گفت :تو دشمن امام هستي اگر يک مو از سر امام کم شود ما پاسدار ها تو را تکه تکه مي کنيم .بني صدر در جواب با گريه گفت :اين چيزهايي که در مورد من مي گويند درست نيست و مي خواهند بين ما و شما اختلاف بيندازد من شما را دوست دارم .بعد از اين برخورد شهيد کاظمي با بني صدر (آن فراري از کشور) ،تأثيري که بر بني صدر گذاشت اين بود که معمولاً بني صدر هر جايي که مي رفت ،شب ها را در پادگان ارتش مي خوابيد ولي بعد از اين برخورد وقتي به گيلان رفت به سپاه رفت ،در آنجا مرحوم لاهوتي بود .با اين زندگي که بني صدر داشت خواست بفهماند که به سپاه هم علاقمند است حجت السلام بهاري که نماينده ساري بود و شهيد کاظمي مدتي به عنوان محافظ همراه ايشان به مجلس مي رفت تعريف مي کرد که يک روز در تهران به من گفت :که اگر بدانم امام خميني ناراحت نمي شوند تمام ليبرها را به گلوله مي بندم .با وجود بي سوادي اش ،خط و ربط ها را خوب مي شناخت در کل بايد گفت که ايشان مطيع محض ولايت و امام خميني بود .
الحمد اللّه مردم ما وظيفه خودشان را خوب مي دانند و از مسئولين جلوترند . اولاً ما بايد خودمان پاسدار خون شهدا باشيم و عملکرد خودمان را طوري کنيم که نشاندهنده راه و حفظ خون شهدا باشد .نسبت به انقلاب بايد خودمان حافظ انقلاب باشيم و عملکردمان بايد طوري باشد که انقلاب حفظ شود .
رهبري هم خودشان جانباز است و مسئولين هم بايد تحت فرمان رهبري باشند تا انقلاب حفظ شوند .مردم هم در تمام صحنه ها در هواپيمايي ها ،روز قدس و 22 بهمن که با شکوه است از انقلاب حمايت مي کنند .ثانياً اگر افرادي در بين مسئولين باشند که بي توجه هستند فيلم هايي از شهدا برايشان نشان دهند تا آنان ببينند که چه خون هايي براي اين انقلاب ريخته شده و چه زحمت هايي براي حفظ اين انقلاب کشيده شده است .انشاءاللّه که امام زمان (عج) ظهور کنند و ما در کنار شان اسلام را گسترش دهيم .



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مازندران ,
برچسب ها : کاظمي , شعبان ,
بازدید : 168
[ 1392/05/14 ] [ 1392/05/14 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,067 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,168 نفر
بازدید این ماه : 2,811 نفر
بازدید ماه قبل : 5,351 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک