فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

در روستاي محمد آباد شهرستان گرگان به دنيا آمد. پدرش كشاورزي مي كرد.از وضعيت مالي و اقتصادي مناسبي برخوردار نبود و به سختي زندگي مي گذراند. صادق در سال 1349 در مدرسه ابتدايي سردار جنگل (فعلي) محمد آباد دوره ابتدايي را شروع و در سال 1354 با موفقيت به پايان رساند. نبود مدرسه راهنمايي در محمد آباد باعث شد به شهرستان گرگان برود و در منزل خواهرش ساكن شود و دوره راهنمايي را ادامه دهد .پس از اين دوره وارد دبيرستان شد و تا سال سوم نظري ادامه تحصيل داد. در كنار تحصيل، در مغازة آهن فروشي كار مي كرد و مخارج تحصيل خود را تامين مي نمود.
از سيزده سالگي تكاليف ديني خود را انجام مي داد. نماز مي خواند و روزه مي گرفت و بيشتر اوقات در مسجد حضور مي يافت. علاقه زيادي به مداحي داشت و كتابهاي مداحي را مطالعه مي كرد.
با شدت گرفتن روند انقلاب اسلامي و ورود مبارزات مردمی به فاز مبارزات خیابانی با حکومت پهلوی ,اوبه حركت مردمي انقلاب اسلامي پيوست. حضور در راهپيمايي ها، فعاليتهاي شبانه و پخش اعلاميه حضرت امام خميني (ره) از جمله تلاشهاي وي در دوران انقلاب است. پس از پيروزي انقلاب به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد. اوبا عضويت در واحد عمليات سپاه تلاشهاي مختلفي نظير تاسيس انجمن اسلامي و كتابخانه و آموزش نيروهاي بسيجي را در جهت گسترش حوزه فعاليت بسيج و سپاه به انجام رساند. صادق، در كنار اقدامات علمياتي و گسترش تشكيلات و فرماندهي نيروها، اساساً نيروي فرهنگي و تبليغي بود.
عسگر قلي پور مي گويد:
در عين اينكه يك فرمانده بود، قاري قرآن و مداح نيز بود و به تبليغات خيلي اهميت مي داد. بر نماز اول وقت تاكيد زيادي داشت. اذان زيبايي مي گفت كه معمولاً با گريه نيروها همراه بود. گاهي نيز پيشنماز مي شد. به حفظ قرآن كريم و قرائت آن و دائم الوضو بودن نيروها تاكيد داشت . در جريان عمليات فتح المبين به اسارت نيروهاي عراقي در آمد ولي پس از چند ساعت نيروهاي خودي مناطق تحت اشغال عراقي ها را آزاد كردند و مكتبي نيز آزاد شد.
بعد از شركت در عمليات فتح المبين در هجده سالگي با راهنمايي خواهرش از خانم ربابه علائي – كه خانوادة پدر ي او در ورامين ساكن بودند از قبل با هم رفت و آمد خانوادگي داشتند – خواستگاري كرد. با كسب موافقت دختر و خانواده او، مراسم ازدواج بسيار ساده و با مهريه يك آينه شعمدان و يك جلد كلام الله مجید برگزار شد. بعد از ازدواج، چندبار به جبهه رفت.
خواهرش مي گويد:
روزي كه از جبهه آمد ,گفتم خانم شما اينجا غريب است. گفت: اسلام غريب تر است. حتي خانة نيمه كاره اش را در روستا رها كرد و از زمان رفتن به جبهه ساخت آن را پي نگرفت. هنوز دو ماه از زندگي مشترك او نگذشته بود كه به منظور مبارزه با گروهكهاي ضد انقلاب به سيستان و بلوچستان رهسپار شد و به همراه همسر و فرزندش در خاش ساكن شدند. در اين زمان مسئوليت واحد تسليحات و اطلاعات منطقه 6 ستاد مركزي سيستان و بلوچستان را به عهده گرفت و تا 29 آذر 1362 در آن سمت باقي ماند. در مدت حضور در اين منطقه چندين بار با خوانين و اشرار منطقه درگير شد. سپس به گرگان برگشت و مسئول حفاظت زندان گرگان شد. با شروع مانور قدس به عنوان فرمانده تيپ انجام وظيفه مي كرد و در اعزام نيروهاي طرح "لبيك يا خميني" به عنوان فرمانده گردان معرفي و عازم جبهه شد و در مناطق مختلف جبهه ها حضور يافت. زماني كه در گرگان حضور داشت در مسجد محل و انجمنهاي اسلامي شهر فعاليت مي كرد و علاوه بر شركت در تشكيل كتابخانه در گرگان در برخي مواقع به مداحي در مراسم عزاداري مي پرداخت. به خانواده هاي شهدا و رزمندگان رسيدگي مي كرد و در حل مشكلات آنان مي كوشيد. مدتي فرماندهي گردان علي بن ابي طالب (ع) را بر عهده داشت. از بهمن 1362 فرماندهي گردان حضرت حمزه سيد الشهدا (ع) را پذيرفت. در اوايل سال 1363 ودر شب بيست و سوم ماه رمضان از ناحيه پا مجروح شد و پس از بهبودي نسبي دوباره به جبهه بازگشت اما بار ديگر زخمي شد.
صادق مكتبي، زماني كه فرماندهي گردان حضرت حمزه را به عهده داشت به همرزمانش مي گويد: ما در گردان حمزه سيد الشهدا(ع) هستيم. بايد همچون حمزه بجنگيم تا در راه خدا به شهادت برسيم. پس از شركت در عمليات والفجر 8 به ديدار خانواده رفت. پنج روز نگذشته بود كه با دريافت پيامي، بي درنگ عازم منطقه گرديد. تا اول بهمن 1363 فرماندهي گردان حمزه سيدالشهدا را بر عهده داشت. از بهمن همان سال در بخش فرماندهي سپاه گرگان به عنوان نيروي حراست مشغول خدمت شد. حدود سه ماه بعد در 8 ارديبهشت 1364 بار ديگر به سوي جبهه رفت و به خاطر تجربه و سوابقي كه در گردان حمزه داشت، فرماندهي اين گردان را به عهده گرفت. همواره مي گفت: يك فرمانده خوب، فرماندهي است كه فرمانبر خوب باشد و از مافوق خود خوب اطاعت كند تا نيروهاي تحت امر از او اطاعت كنند. هميشه رزمندگان را به تقوي، خواندن دعا و به مسائل اخلاقي سفارش مي كرد. مي گفت زندگي شهدا را مطالعه كنيد و از آنها درس بگيريد. به نيروها سفارش مي كرد: دائم الوضو باشيد. قبل از نماز، قرآن بخوانيد تا هنگام نماز بيشتر به خدا نزديك شوند. صادق حساسيت بسياري در مودر اموال عمومي و بيت المال داشت. عسگر قلي پور مي گويد:
روزي پس از انتقال گردان در آخر كار كه نيروها همگي رفته بودند صادق به محوطه گردان رفت دو تا قاشق شكسته ولي قابل استفاده و دو تا ليوان و يك كلمن شكسته را جمع كرد و گفت: بايد براي همه اينها در نزد خداوند جوابگو باشيم. همچنين بعد از عمليات عاشوراي 2 به اتفاق صادق مكتبي و شهيد گلبادي نژاد – فرمانده گردان امام حسين (ع) از محور چنگوله به سمت اهواز حركت مي كرديم، او مطالبي دربارة جهاد و شهادت مي خواند. در بين راه هر چه بسيجي و سرباز بود سوار كرد و مي گفت: بچه ها صلوات بفرستيد. به اين ترتيب حدود سه هزار كيلومتر را با 4000 الي 5000 صلوات طي كرديم تا به مهران رسيديم. صبوري و شكيبايي از جمله خصلتهاي بارز صادق بود كه در او ملكه شده بود. زماني كه مشكلات به او فشار مي آورد آيه يا ايها الذين آمنو استعينوا بالصبر و الصلاه ان الله مع الصابرين را قرائت مي كرد.
به نماز شب مي ايستاد و به طور جدي در ادامه آن اصرار داشت.
كاظم مكتبي – يكي از همرزمانش – دربارْ فرماندهي صادق مكتبي در يكي از عملياتها مي گويد:
شب عمليات بود و ما در نيزارها گم شده بوديم . صبج همديگر را پيدا كرديم و به سوي اهدافي كه از قبل مشخص كرده بوديم، رفتيم. در يك سه راهي كه گلوگاه رفت و آمد نيروهاي عراقي بود و نيروهاي كمكي عراق بايد از آنجا مي گذشتند به فرماندهي صادق مكتبي در پنجاه متري سه راهي مستقر شديم. ابتدا دژباني را منفجر كرديم و ساعت 5/5 صبح بود كه جيپ فرماندهي عراقيها آمد و آن را منفجر كرديم. هر يك ربع ساعت يك ماشين مي آمد و ما آن را منهدم مي كرديم. صادق دستور داده بود صبر كنيم تا عراقي ها كاملاً نزديك شوند و بعد دستور شليك و حمله مي داد.
قلي پور - يكي ديگر از همرزمان – در بيان خاطره اي مي گويد:
در بهمن 1364 به مرخصي و به نزد خانواده آمد. آن چنان خوشحال و خرسند بود كه از اين ايام، لحظات به ياد ماندني در ذهن خانواده اش باقي است. چند روز به پايان سال مانده بود كه در جبهه بوديم. شب روي خاكريز نشسته بوديم كه صادق گفت: عسكر آقا براي من مداحي كن تا گريه كنم. پس از چند لحظه اي برگشتم و در سنگر خوابيدم در خواب ديدم كه در شهر اتفاقي افتاده و يكي از بزرگان محل با ناراحتي به من گفت كه بچه ها را شهيد كردند. از خواب بيدار شدم و سريع سراغ صادق را گرفتم.
وي در ادامه در مورد نحوة شهادت صادق مي گويد:
دو روز به عيد سال 1365 مانده بود و ما در منطقه عملياتي فاو مستقر بوديم. به اتفاق صادق و چند نفر ديگر كنار اروند رود غسل شهادت كرديم و به خط مقدم رفتيم. فرمانده محور به او گفت: صادق شما برگرديد. صادق نگاهي به فرمانده كرد نگاهي كه سبب شد فرمانده تغيير عقيده داده به او بگويد: بمانيد ولي شهيد مي شويد. شب داخل سنگر دعا و نماز برپا بود و او تا پاسي از نصف شب نخوابيد و بيرون به آسمان نگاه مي كرد. صبح ساعت 5/7 بود كه وضو گرفتيم. صادق خود را براي گرفتن وضو آماده مي كرد كه مرا در آغوش گرفت و گفت: پارسال عيد پيش خانواده هايمان بوديم و امسال پيش خدا خواهيم بود. روز اول عيد بود و سال تحويل شده بود. صادق در حال وضو گرفتن بود كه ترکشي به قلبش اصابت كرد و سينه اش را پاره كرد.
به اين ترتيب صادق مكتبي در اول فروردين 1365 به شهادت رسيد. جنازه اش به گرگان انتقال يافت و با برگزاري مراسم تشييع در گلزار شهداي امامزاده عبدالله به خاك سپرده شد. از او دختري به نام فاطمه به يادگار ماند كه هنگام شهادت پدر دو ساله بود.
منبع:پرونده شهید در بنیاد شهید وامور ایثارگران گرگان ومصاحبه با خانواده ودوستان شهید









وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الذین قالو ربنا ثم استقاموا فلا خوف علیهم ولاهم یحزنون اولئک اصحاب الجنه خالدین فیها جزإُ بما کانو یعملون.
آنان که گفتند آفریننده ما خداست وبر این سخن پایدار وثابت ماندند وبرآنها هیچ اندوهی در دنیا وعقابی نخواهد بود وآنان اهل بهشتند وبه پاداش اعمال نیک همیشه در بهشت خواهند بود.
با درود وسلام بر منجی عالم بشریت ,گسترش دهنده دین خدا در جهان عصر حاضر وعصر ظلم وستم وعصرکفر. سلام بر روح خدا نجات دهنده ما از منجلاب در عصر کفرانی و عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعیش وسلام بر امت شهید پرور ایران از شهدای انقلاب وکربلای حسینی تا انقلاب وکربلای خمینی سخنم را آغاز می کنم.
یا الله , یامحمد , یاعلی , یافاطمه , یاحسن , یاحسین , یاعلی, یامحمد , یاجعفر , یاموسی , یاعلی , یامحمد, یاحسن , یاحجت الله .
وتو ای نائب امام زمان روح الله وشما ای پیروان صادق شهیدان در این لحظه که قلم به دست گرفته و مطالب را به نام وصیت نامه می نویسم به هیچ عنوان اطمینان ندارم که شهید شوم. خداوندا رحمتی کن که چنان که تودوست داری بمیرم ودر لحظه مرگ قلبم مالامال از عشق تو باشد. خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپایم معصیت و گناه ,سراپا نقص ونافرمانی ام .گر چه از رحمت تو ناامید نیستم ولی منظورم این است که تا مرا نیامرزیدی, از دنیا بروم, می ترسم از من راضی نباشی , ای وای که سیه روز خواهم بود.خدایا چقد ر دوست داشتنی وپرستیدنی هستی. هیهات که نفهمیدم که خون باید دررگهایم وسلولهای بدنم یارب یارب می گفت.
یا اباعبدالله شفاعت. آه چقدر لذت بخش است که انسان آماده باشد برای دیدار ربش ولی چه کنم که تهدید است. خدایا قبول کن به اینجا رسیدم ومتوجه شدم هرانسانی که به دنیا می آید باز باید برگردد. اما برگشتها از زمین تا آسمان باهم فرق دارند. یکی با مرگ می میرد که تمام ملائکه با احترام او وبه خاطر عظمت او جلویش تعظیم می کنند ودیگری بامرگی می میرد که همه ی ملائکه اورا لعن می کنند. بنابر این حالا همه که باید بروند طبق آیه شریفه قرآن که می فرماید:(انالله وانا الیه راجعون)
آیا در این صورت مرگ سرخ بهتر است یا مرگ سیاه. آیا رنج وزحمت در دنیا بهتر است یا بیچارگی در آخرت. اگر عقلمان سالم باشد, اگر راهمان فی سبیل الله وهدفمان الله باشد, مرگ سرخ رابر مرگ سیاه ترجیح می دهیم پس من این راه را باعقلی باز وآگاهانه انتخاب کردم تادِین خود رابه اسلام واین جامعه اسلامی اداء کنم .
هرگز راهی را که انتخاب نمودم باز نخواهم گشت. فرد فرد مادر قبال خون شهدا مسئولیتی بزرگ برگردن داریم وما هم باید سهمی دراین راه داشته باشیم .من ترجیح دادم برای ادامه راه شهیدان واولیاء خدا ورفتن به سوی حرم حسین (ع)از بیابان های سوزان جنوب باپاهای برهنه تاکربلای عزیز بِدوَم واگر امامم فرمان دهد ازآب های هورالعظیم تادجله شنا وازآنجا تاکربلای حسینی واز کربلا تاقدس عزیز بِدوَم. پرچم لا الهَ الله ومُحَمَدًرسولَ الله رابر فراز گنبد قدس عزیز به احتراز درآورم تاقدس از دست دژخیمان رها گردد واگر دراین راه شهید شوم فوزی است ,عظیم.
ای امت حزب الله برای رضای خدا امام عزیز راتنها نگذارید. هر چه بیشتر اورا یاری کنید تا انشاء الله این انقلاب خونین به انقلاب حضرت مهدی متصل گردد .پشتیبان روحانبت مبارز باشید ونگذارید افراد نالایق دراین لباس پیامبر نفوذ کرده وبخواهند به اسلام وروحانیت ضربه بزنند. پشتیبان ولایت فقیه باشید. خون ولایت فقیه قلب اسلام است وهمچنین پشتیبان دولت وارگانهای انقلابی باشید تاآسیبی به انقلاب وارد نشود. اگر طالب حق هستید, اگر حکومت اسلامی برجهان می خواهید ,اگرآزادی مقرر درقرآن می خواهید, انسان بمانید وعدالت رابه جای ظلم بپسندید واگر باستمگران مخالفید ودوست مظلومان هستید باید جهاد کنید, جهادی که قرآن برای هرکس درحد تکلیف واندازه معین فرموده است .همه این کوشش فقط برای خدا وخالص برای او باشدوافعال واعمال انسان خالص نمی باشد مگر با تهذیب نفس ومقدم داشتن جهاد اکبر برجهاد اصغرو استقامت وصبر بر مصائب وگرفتاری ها .
در راه خداچند کلمه ای درحد فهم خود ازجهاد در راه خدا بگویم که انگیزه من برای شرکت در صف پاسداران انقلاب اسلامی چه بود. عزیزان, جان شما امانتی است از جانب پروردگار درپیش شما (انالله) وبایداین امانت را تسلیم کنیم و(انا ایه راجعون).
پس چه خوش است قبل از اینکه صاحب امانت آرا بطلبد ,خود تقدیم کنی که در مقابل آن جایزه ای به بزرگی شهادت بگیری واز نعمت بهشت جاوید با رضای حق تاابد برخوردار شوی اما فرصتی که پیش آمده همیشه نخواهد بود چون جنگ ما پیروز می شود (انشاء الله) وفرصت جهاد در راه خدا از دست تو می رود ویا ضعف وپیری سراغت می آید وتوان جهاد را ازتو می گیرد وآن وقت است که بر گذشته خویش حسرت می خوری ودر جواب سؤال قیامت بی جواب می مانی که جوانی راکجا صرف کردی.
دوستانم ,برادران پاسدار, سالها در این دنیا باشما بوده ام ,حق بزرگی بر گردن من دارید. شاید برادرخوبی برای شما نبودم اما بزرگواری شما رادرتمام مراحل دیده ام. لذا از شما حلالیت می طلبم وبه استقامت و استواری در دین خدا شما راسفارش می کنم که تنها رمز موفقیت دردو عالم است ودر آخر از شما ایثارگران می خواهم که مگذارید افرادی مغرض وارد سپاهی که به خون هزاران شهید مزین است ,وارد شوند و سپاهی بودن را به عنوان شغل انتخاب نکنید. سپاه شغل نیست بلکه پایگاه جهاد است.
در آخر از شما می خواهم هر وقت فرزند مرا دیدید دست پدری روی سرش بکشید که احساس بی پدری نکند.
چند کلمه برای خانواده ام:
سلام بر پدر و مادرم. خدا راشکر می کنم که چنین پدر ومادری داشتم ومرابه صورت امانتی داشتند و امانت را تقدیم صاحب اصلیش کردند.
پدر و مادرم نا راحت نباشید از اینکه من درخون خود غلطیدم. شما صبر واستقامت کنید که صبر واستقامت شما بود که کمر ابر قدرتها را شکست.در آخر از شما می خواهم مرا ببخشید که فرزند خوبی برای شما نبودم .
سلام برخواهران و برادرانم,خواهران عزیز حجاب اسلامی تان را رعایت کنید که حجاب شما قوی تر ازآن تیری است که من به قلب دشمن می زنم و شما صبر زینب گونه باید داشته باشید. گوشه ای از صبر زینب (س) رابخوانید و ببینید چه می گویند درباره صبر زینب کبری.پس باید مقا ومت کنید .برادرم اسد الله واسماعیل راه من را ادامه دهید, اسلحه من را بر زمین نگذارید ,سنگر بسیج و مسجد را خوب حفظ کنید و به دوستا نم بگوئید پیام صادق این است که زمانی لباس سپاه برای من سبز است که به خونم آغشته باشد ودیگر شما را سفارش نمی کنم.همیشه در نمازجماعت هاو نماز جمعه ها و دیگر مراسم مذهبی شرکت کنید ودر آخربرای تمام فامیل و دوستان,سلام گرم خود رانثارشان می کنم و همچنین از امت شهید پرور گرگان و حومه می خواهم که نماینده تام الاختیار امام را یاری کنید و گوش به یکسری حرفها نکنید .
اختلاف به ضرر اسلام است ,سعی کنید همیشه وحدت داشته باشید .ما می دانیم اختلاف روی شخص "نور مفیدی" نیست اختلاف روی ولایت است ولی اشکال ندارد شما در صحنه باشید تمام مسائل کم کم درست می شود .
فقط در صحنه باشید امام را حمایت کنید و دیگر مسائل خودش خود به خود درست می شود.
سختی با همسر :
همسرم به دخترم فاطمه قرآن یاد بده و قرآن برای او بخوان تا نور خدا در دلش روشن شود و از تو همسرم می خواهم مرا ببخشید از این که شوهر خوبی برایتان نبودم. باید صبر کنی هر چند شما در این شهر گرگان غریب هستی ولی چه کنم از دست رفتن اسلام مشکل بود. باید می رفتم ,فاطمه جان خداحافظ ، فرزندم که خوب مرا ندیدی و بعد سوال می کنی که پدرم کجاست؟ این چه سفری است که برنگشت ؟
خداحافظ همگی شما تا قیامت
1- بهترین و لذتبخش ترین وقت از زندگیم ،زمانی است که در خون خود بغلتم یعنی دارم به خدای خویش نزدیکتر می شوم .
2_ شهادت فنانیست ، مرگ نیست ، بلکه زندگی ابدی است.
روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست
از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند یابی تن هم گر در آنجا وعده دیدار نیست
والسلام ,بنده گنهکار خدا صادق مکتبی 22/12/1364



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان گلستان ,
برچسب ها : مكتبي , صادق ,
بازدید : 223
[ 1392/05/13 ] [ 1392/05/13 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,632 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,733 نفر
بازدید این ماه : 3,376 نفر
بازدید ماه قبل : 5,916 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک