فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات شايد اولين شيميايي
بعد از اين حمله عراق که شايد اولين حمله شيميايي بود ، فرماندهان لشکر امام حسين براي آموزش نيروها و تامين ماسک و ديگر وسايل امنيتي اقدام کردند.
يوسف کشفي آزاد درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین , برچسب ها : شايد اولين شيميايي , بازدید : 279 [ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
دعاي کميل سوزناک
گفتم : من به آلمان نخواهم رفت ، مرا همين جا مداوا کنيد و به جاي من آقاي صالحي را که وضع بسيار وخيمي دارد ، به آلمان بفرستيد .
وقتي آقاي صالحي مي خواست به آلمان اعزام شود ، به او گفتم اينقدر در عمليات ، مجروح به عقب انتقال دادي که حالا خودت را به آلمان انتقال دهند ! از بلند گوي استاديوم آزادي ، گلبانگ اذان مغرب در فضا طنين انداز شد و مرا براي امام جماعت فرا خواندند : جناب حجت الاسلام باقري ، حهت اقامه نماز جماعت به جايگاه . گوش هايم صدا را شنيد ولي چشم هايم چيزي نمي ديد . به اطرافيانم گفتم : با چشمان کور و بدن سوخته و ... چگونه نماز جماعت بخوانم ؟ هر طوري که بود نماز جماعت را خواندم . دوباره صدايي از بلند گو پخش شد : رزمندگان عزيز ، مجروحين محترم ،؛ توجه بفرماييد ! بعد از تعقيبات نماز عشا ، دعاي کميل توسط حجت الاسلام باقري قرائت خواهد شد . از سوزش و درد به خود مي پيچيدم ! تاولهاي دست و پايم به خارش افتاده و چشمانم لبريز از قي بود ! حالا با اين وضع چگونه دعاي کميل بخوانم ! با چنين وضعي معلوم است که چه دعاي کميلي خواندم ! تا حدي بهبودي خود را باز يافته بودم که خبر شهادت آقاي صالحي را در آلمان شنيدم ! خبر بسيار دردناکي بود . رضا باقري درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین , برچسب ها : دعاي کميل سوزناک , بازدید : 292 [ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
بهانه گريستن
در اين ميان ، امدادگري کودک شير خواره اي را به اورژانس آورد ! صورت ، لبها ، دست ها و پاهاي کودک کبود شده بود و به نحو رقبت آوري نفس مي کشيد و براي ادامه حيات دست و پا مي زد .
همه افراد اورژانس متوجه اين کودک شدند ، هر کس براي نجات جان او کاري مي کرد و اشک مي ريخت . در اين بين فرمانده صبور و مقاوم لشکر 8 نجف اشرف برادر ، احمد کاظمي ، وارد اورژانس شد . او که هيچ کس در هيچ صحنه اي گريه اش را نديده بود ، با ديدن صحنه بي اختيار به گريه افتاد و به شدت گريست . گويا وضعيت اين کودک بي گناه بهانه اي شد ، تا عقده هاي چند ساله جنگ را با گريه خالي کند ! حسين عباسي کاشاني درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین , برچسب ها : بهانه گريستن , بازدید : 182 [ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
مهر مادر
دست دو فرزندش را دست گرفتم و آنها را به طرف باندهاي هلي کوپتر راهنمايي کردم .
مادر روي زمين نشست و نگاهي معنادار به سويم کرد . از اينکه فرزندان دلبندش را نجات دادم ، بسيار خوشحال بود . آنگاه اول به فرزند بزرگتر و بعد به فرزند کوچکتر ، نگاهي عميق انداخت و روي زمين دراز کشيد و جان سپرد . کودکانش دست هايم را رها کردند و روي جسد مادر افتادند و گريه سر دادند . اما در اين گريستن تنها نبودند ، تمامي نيروهاي اطراف باند هلي کوپتر آ ن دو مادر مرده را همراهي مي کردند ! سيد سعيد مير حسيني درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین , برچسب ها : مهر مادر , بازدید : 280 [ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
محروم اما محرم
چند دقيقه بعد نفر دوم گفت : چشمهايم مي سوزد ، معده ام ... چهار نفر باقيمانده گفتند برگرد عقب ...
همين طور گذشت تا اين که هر شانزده امداد گر در عمليات کربلاي 5 شرکت کردند و جز سه نفر بقيه به دوست رسيدند ! شهيد محمد ادهميان ، شهيد محمد خلقي ، شهيد جواد مازيار فتحي ، شهيد احمد رضا نبي نژاد ، شهيد ابراهيم اخوان و ... سليمان سليماني درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین , برچسب ها : محروم اما محرم , بازدید : 254 [ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
امداد گر
گفت مگر چي شده ؟
يکي از جراحان گفت : اين همه زحمت کشيديم ، دست تکه تکه شما را جراحي کرديم و دوختيم ! گفت : دست شما درد نکند ! خيلي ممنون ! ولي ديگر چرا چپ چپ نگاه مي کنيد ؟ يکي ديگر از جراحان گفت : شما در حين عمل جراحي و در حال بيهوشي مي گفتيد : کار شما جراحان مهم نيست ، کار امدادگري مهم است که در شب عمليات با خواندن يک وجعلنا در تاريکي و زير آتش دشمن ، سوزن سرم را درست به رگ دست مجروح فرو مي کند ! امداد گر مهمه ! منصور سليماني درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین , برچسب ها : امداد گر , بازدید : 275 [ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
خارش گلو
آينه در دستم بود که سرم گيج رفت و سنگين شد و عرق سردي بر تنم نشست ، چنانکه نزديک بود آينه از دستم بيفتد .
سيد حسين نصر در آينه به گلويم خيره شدم ، ديدم گلويم خراشي بزرگ برداشته است و يقه پيراهنم نيز به اندازه يک دکمه سوراخ شده است ! تازه فهميدم صداي خفيفي که شنيدم صداي تيري بوده است که از کنار رگ گردنم گذشته است ! درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین , برچسب ها : خارش گلو , بازدید : 250 [ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
تولد دوم
منصور سليماني درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین , برچسب ها : تولد دوم , بازدید : 252 [ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
مسابقه دو
مسابقه دو استقامت
روز مسابقه هر يکصد نفر امداد گر ، با صداي شروع دو استقامت را آغاز کردند و با تمام توان خود دويدند ، اما از آنجا که هر مسابقه تعدادي برنده دارد ، 18 نفر مورد نياز بدين طريق انتخاب شدند و بقيه که انتخاب نشده بودند ، راهي جز گريه نداشتند ! کامران سلحشور درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین , برچسب ها : مسابقه دو , بازدید : 228 [ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
ايثار
او به همراه راننده اش عباس معيني، به ارتفاعات 175 وارد شدند و در کناري توقف کردند. هنوز از ماشين پياده نشده بودند که گلوله توپ کنار ماشين خورد و حاج حسين و راننده او هر دو از ناحيه گلو به شدت زخمي شدند . خواستم زخم حاج حسين را ببندم .
گفتم : آخه شما ! گفت : زخم راننده را ببند که او متاهل است و من مجرد! بعد از مدتي بر اثر خونريزي زياد هر دو بيهوش شدند . يوسف کشفي آزاد درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین , برچسب ها : ايثار , بازدید : 273 [ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
|
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |