فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

خاطرات یک بیمارستان صحرایی

از هر طرف که نگاه کنی، توپ و تانک و خون و سر و صدا و آتش و خمپاره و...است. زندگی‌ات گیر کرده لای این چیزها. نمی‌توانی کاری کنی. جنگ است.

 

گروهی با اهداف خاص به وطنت حمله کرده‌اند و تو فقط باید دفاع کنی. باید هر روز دست قطع‌شده ببینی، باید هر روز منتظر باشی تا خبر ناگوار بیاورند. باید هر روز باشی و دفاع کنی.از همه چیزت. دوست داشتی این روزها جای دیگری باشی، وطنت بوی خون ندهد.مردمت آرامش داشته باشند، اما نمی‌شود، باید بمانی و تا پای جانت دفاع کنی.

 

گروه پزشکی‌ای که در جبهه‌های جنگ کار می‌کردند چه دلی داشتند؟ چه می‌کردند وقتی هر روز با مجروحانی روبه‌رو بودند که هزار مشکل داشتند. هزار درد و هزار ترکش. یکی چشمش می‌سوزد. یکی استخوان آرنجش بیرون زده، یکی پایش روی مین جامانده. یکی آن‌قدر تقلا کرده که دیگر خونی از آئورتش بیرون نمی‌زند. یکی آن‌قدر بوی خردل می‌دهد که نمی‌دانی چه کنی. یکی تاول‌هایی دارد که هر روز باید شست‌و شو بدهی. این یکی‌یکی‌ها روی هم می‌شوند هزار تا و هزاران دیگر.

 

می‌گویند آن روزها بیمارستان صحرایی برپا کرده بودند که مجروحان را مستقیم به آنجا ببرند تا درمان آسان‌تر شود. فاصله خط مقدم تا اهواز زیاد بود و ممکن بود مجروحان بین راه شهید شوند. بیمارستان‌هایی که شاید شکل و شمایلی شبیه به بیمارستان‌هایی که ما در ذهن داریم، نداشته باشند ولی در همین بیمارستان‌ها، هزاران عمل انجام شد و جان بسیاری از مجروحان هشت سال جنگ را نجات داد. بیمارستان‌هایی که سر در نداشتند و نباید شناسایی می‌شدند. این بیمارستان‌ها باید در یاد ایرانی‌ها بماند.

در بیمارستان‌های صحرایی، اسم پزشک‌ها و پرستاران «پیج» نمی‌شد که نکند دشمن متوجه شود چه خبر است؛ بیمارستانهایی هرچند کوچک و ناشناخته ولی پر از درد. دردهایی که جنگ به مردم این سرزمین تحمیل کرده بود. درد سرفه‌های طولانی، درد ترکشی که در نخاع جاخوش کرده و فکر سال‌ها زمینگیر شدن، درد دیدن داغ فرزندی که با خون دل بزرگش کردی.

 

بیمارستان‌هایی که تمام این دردها را با بلوک‌های سیمانی‌شان حس کردند ولی زیر آتش دشمن، ایستادند، ماندند و استقامت کردند.بیمارستان صحرایی امام حسین(ع)آبادان یکی از این بیمارستان‌ها است.

 

دکتر محمداسماعیل اکبری، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی که در سال‌های جنگ تحمیلی در بیمارستان‌های صحرایی جبهه‌های جنوب و غرب کشور مشغول به فعالیت بوده است، درباره کارهایی که برای ساخت بیمارستان‌های صحرایی در مناطق جنگی انجام می‌دادند، می‌گوید:من آن زمان رئیس دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بودم. اولین بار در عملیات فتح‌المبین برای ساخت بیمارستان صحرایی یک کانکس را در منطقه «دارپری» راه انداختیم، این منطقه در نزدیکی‌های دزفول بود.

 

از آنجا که ما از مسایل امنیتی چیزی نمی‌دانستیم، بیمارستان را بسیار نزدیک به نیروهای عراقی ساخته بودیم و خیلی زود لو رفتیم. بیمارستان ما از هر جای دیگر به عراقی‌ها نزدیک‌تر بود و حتی خط مقدم جبهه خودی هم از بیمارستان ما عقب‌تر بود.

 

دومین بیمارستان را در «بستان» بچه‌های سپاه ساختند.این بیمارستان چراغ مخصوص اتاق عمل نداشت و با چراغ‌های معمولی کار می‌کردیم!

 

پس از آن یک بیمارستان در دل زمین ساختیم ولی باز هم مشکلاتی داشتیم و با هر توپی که به بیمارستان می‌خورد کار ما هم بر هم می‌خورد!

 

بعد از آن بیمارستان صحرایی امام رضا(ع) و پس از آن هم بیمارستان فاطمه زهرا(س) و علی‌بن‌ابیطالب(ع) ساخته شد و سرانجام مجهزترین آنها بیمارستان صحرایی امام حسین(ع) بود که ساخته شد.

 

در آن زمان در بیمارستان‌ها پرسنل تا جایی که هنوز کار بود، کار می‌کردند نه تا وقتی که خسته می‌شدند. پزشکانی بودند که ساعت‌ها کار کرده بودند ولی حاضر نبودند استراحت کنند.در کنار این موضوع همیشه شاخص‌های علمی نیز رعایت می‌شد و هیچ‌گاه از این لحاظ مشکلی ایجاد نشد.

 

در هر جنگ طبق قاعده باید تعداد کشته‌ها و زخمی‌ها تقریبا برابر باشد ولی در جنگ تحمیلی، تعداد کشته‌ها نصف مجروحین بود که نشان می‌دهد تا چه حد گروه پزشکی در مناطق جنگی فعالیت و تلاش کرده‌اند.

 

آن زمان این بیمارستان، زندگی ما بود؛ در بیمارستان صحرایی امام حسین(ع)همه‌ کاری انجام می‌شد، دانشجوها حضور و غیاب می‌شدند و باید سر کلاس حضور پیدا می‌کردند، همه چیز مانند یک بیمارستان معمولی بود.

 

 بیمارستان صحرایی امام حسین(ع) برای بسیاری از پزشکان کشورمان پر از خاطره است. همان‌جا که توپ خورد، مسلسل خورد، درد کشید اما ماند، مقاومت کرد و حالا درست در 35 کیلومتری خرمشهر در منطقه دارخوین هنوز پا برجاست. جای توپ‌های دوران جنگ هنوز هم روی در و دیوارش هست. واردش که می‌شوی می‌توانی درک کنی که چه وقایعی را از سر گذارنده است. این بیمارستان صحرایی همه مجروحین عملیات‌های «کربلای 4 و کربلای 5 » را خود به تنهایی پوشش داده است.

 

ساختمان اصلی بیمارستان صحرایی امام حسین (ع) در سال 64و در کمتر از هشت ماه ساخته شد و در سال‌های 65، 66 و 67 پشتیبان بسیاری از عملیات‌ها بوده است.

 

در سال‌های جنگ تحمیلی، 27هزار و 366مجروح جنگی به این بیمارستان صحرایی منتقل و 17 هزار و 780 عمل جراحی نیز در آن انجام شد. در آن سال‌ها 27 هزار و 96 مجروح جنگی به اورژانس این بیمارستان صحرایی وارد شدند و 8614 مورد خونگیری نیز در این مکان انجام شده است. همچنین 4283 مورد آزمایش و 3703 مورد رادیولوژی نیز در سال‌های جنگ در بیمارستان صحرایی امام حسین (ع) انجام شده است.

 

سردار احمد اخوان معاون بهداری نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز درباره این بیمارستان می‌گوید:۴۸ بیمارستان صحرایی در دوران دفاع مقدس وجود داشت که هر یک توانمندی خاص خود را داشتند. بیمارستان صحرایی امام حسین(ع) در اواخر جنگ ساخته شد که یکی از مهمترین شاخصه‌های آن استحکام بنای این بیمارستان بود و با این‌که چندین بار بمباران شد ولی به دلیل وجود سه لایه بتون آسیبی ندید.

 

تجهیزات به کار گرفته شده در این بیمارستان بسیار خوب و کم‌نظیر بود و هیچ فرقی با بیمارستان‌های تهران نداشت و حتی برخی از این تجهیزات برای اولین بار به کار گرفته می‌شد. پزشکان و متخصصان حاضر در این بیمارستان‌ها با روحیه بسیجی انگیزه بالایی برای درمان مجروحین دفاع مقدس داشتند، این انگیزه به حدی بود که اتاق عمل‌های ما 24 ساعته فعالیت داشت و پزشکان کمترین استراحت را به خود می‌دادند.

 

در ایام دفاع مقدس زمان انتقال بیمار به بیمارستان به نیم ساعت رسید که در هیچ جنگی این موضوع دیده نمی‌شد. علت این امر نیز این بود که ما درمان را به صحنه نبرد برده بودیم و این در حالی است که در جنگ‌های کلاسیک دنیا، مجروحین را به بیمارستان‌ها منتقل می‌کنند.

 

نیروهایی که در بیمارستان صحرایی امام حسین(ع) خدمت می‌کردند آموزش دیده بودند و از بهترین نیروهای درمانی استفاده می‌شد. این بیمارستان هشت اتاق عمل داشت که جراحی مجروحان در آنها انجام می‌شد. مجروحان پس از درمان در این بیمارستان حاضر نبودند برای درمان بیشتر به بیمارستان‌های شهری بروند و آن‌قدر روحیه و انگیزه پیدا می‌کزدند که دوباره به جبهه می‌رفتند و می‌جنگیدند.

 

متاسفانه بعد از جنگ، بیمارستان‌های صحرایی به دلایلی فراموش شدند و یا از میان رفتند. از سال 88 که این وضعیت را دیدیم سعی‌مان بر احیای این بیمارستان‌ها متمرکز شد تا بتوانیم از این طریق، خدمات ارزشمند جامعه پزشکی در آن دوران را به نسل‌های آینده منتقل کنیم.

 

بیمارستان امام حسین(ع) بزرگ و معلوم است که در دوران جنگ یک سکان قوی و مستحکم بوده است.هشت اتاق عمل دارد که هنوز پر از وسایلی است که آن زمان برای اعمال جراحی رزمندگان ایرانی استفاده می‌شد. دستگاه شوک قدیمی، ونتیلاتور زنگ‌زده، نوار قلب رنگ و رو رفته و... به چشم می‌خورند. اتاق‌های دیگر این بیمارستان صحرایی هم هنوز برقرار هستند.

 

چهره این بیمارستان سال‌های جنگ، اکنون آرام است؛ چیزهایی تغییر کرده. چند راهرو که حالا دیگر تغییر کاربری داده‌ شده‌اند و بیشتر برای بازدید اردوهای راهیان نور استفاده می‌شوند. عکس‌های روی دیوار گواه‌اند که چه اتفاقات زیادی در این بیمارستان افتاده است. عکس‌هایی که هر یک رسیدگی به مجروحی را نشان می‌دهد و مجروحانی جنگی‌ای که دردها و مشکلات متفاوتی داشتند.

 

دکتر جلیل عرب‌خردمند، جراح مغز و اعصاب هم در مورد بیمارستان صحرایی امام حسین(ع) می‌گوید: یادم هست مجروحی به این بیمارستان منتقل شده بود و یک لایه از سه لایه دریچه «آئورتش» کاملا پاره شده بود.به سختی توانستیم آن را جراحی کنیم و جانش را نجات دهیم و حالا همان بیمار، دکتر طهماسبی است؛ یکی از متخصصان بزرگ کشور.

 

شاید هیچ چیز در یک میدان جنگ از این بدتر نباشد که یک بیمارستان به دست بیگانه‌ها بیفتد. بیمارستانی که پر است از زخمی‌هایی که هر یک آسیب دیده‌اند و اصلا نمی‌توانند از خود دفاع کنند.معلوم نیست چه می‌شود. مجروحی که خونین از صحنه نبرد می‌آید تا حال و روزش بهتر شود باید منتظر وقایع وحشتناکی باشد.

 

دکتر سیاوش صحت، دبیر علمی جامعه جراحان ایران درباره فراز و نشیب سرنوشت بیمارستان صحرایی امام حسین(ع)می‌گوید:این بیمارستان چندین بار به دست عراق افتاد و هر بار با تلاش و کوشش دوباره پس گرفته شد. وقتی عراق این بیمارستان را می‌گرفت من نبودم و نمی‌دانم با مجروحان داخل بیمارستان چه می‌کرد چرا که پیش از آن گروه پزشکی یا اسیر شده بودند یا این‌که از این منطقه رفته بودند و هیچ کس نبود که بداند پس از اشغال این بیمارستان صحرایی چه بلایی سر مجروحان می‌آمده است.

 

علاوه بر بیمارستان امام حسین(ع)، بیمارستان‌های صحرایی دیگری هم بوده‌اند که در دوران دفاع مقدس فعالیت می‌کردند. بیمارستان‌هایی که هر چند از نظر تجهیزات و وسعت به این بیمارستان نمی‌رسیدند ولی کارهای مهمی در آنها انجام می‌شد.

 

دکتر مهدی حفیظی، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران هم از خاطراتش به خبرنگار ایسنای خوزستان می‌گوید: برای رفتن به بیمارستان مجبور بودیم شبانه از خوابگاه برویم، علاوه بر آن نباید چراغ‌ها را روشن می‌کردیم تا دشمن نتواند تشخیص دهد بیمارستان کجا است.

 

یک بیمارستان زیرزمینی به نام امام سجاد (ع) هم در نزدیکی‌های عراق قرار داشت که اعمال جراحی مربوطه در آنجا انجام می‌شد و کار هم خیلی سخت بود؛ پس از آن بیماران به بیمارستان امام حسین(ع) منتقل می‌شدند و اگر نیاز بود مجروح به اهواز اعزام می‌شد.

 

بیمارستان صحرایی خاتم‌الانبیا(ص) نیز از دیگر بیمارستان‌های صحرایی جنگ تحمیلی است. دکتر خاتمی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران درباره سال‌های کار در این بیمارستان صحرایی  می‌گوید: یک شب به بیمارستان خاتم‌الانبیا(ص) رفته بودیم که شهید رهنمون رییس آن بود. شب‌ و هنگام خواب دو نفر از کارکنان بیمارستان به سنگر رییس بیمارستان آمدند و گفتند جایی برای خواب ندارند و در همین سنگر خوابیدند. صبح و وقت نماز صبح بیمارستان را زدند و دکتر رهنمون شهید شد.آن دو نفر هم شهید شدند و آخرین شب عمرشان در سنگر رییس بیمارستان گذشت...

 

از بیمارستان‌های دیگر تقریبا اثری نمانده یا خیلی کم چیزهایی به جا مانده است و حالا این بیمارستان صحرایی امام حسین(ع)است که به عنوان موزه‌ای از دفاع مقدس از سال‌های جنگ به یادگار مانده و دانشجویان با ورود به آن می‌توانند چیز‌هایی که از جنگ تنها شنیده بودند را با تمام وجود لمس کنند، می‌خواهید ببینید؟

 

گزارش از طیبه رفیعی-.



درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : خاطرات یک بیمارستان صحرایی ,
بازدید : 292
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
پرتاب قیچی

روزی محسن که به حجاب بسیار اهمیت می دهد، به ملاقات یکی از دوستانش می آید. همان پرستار در حال پانسمان زخم دوست اوست. پرستار از محسن می خواهد، قیچی را به او بدهد، محسن نیز برای اینکه چشمش به ظاهر نامناسب پرستار نیفتد، قیچی را به سمت او پرت می کند...


یکی از پرستاران با سنی حدوداً 17 ساله، باظاهری نا مناسب، در بخش مجروحان جنگ، مشغول پانسمان کردن زخم هاست. با وجود ظاهر متفاوتش احترام خاصی برای جانبازان قائل است و با تمام توان، به جانبازان کمک می کند. روزی محسن که به حجاب بسیار اهمیت می دهد، به ملاقات یکی از دوستانش می آید. همان پرستار در حال پانسمان زخم دوست اوست. پرستار از محسن می خواهد، قیچی را به او بدهد، محسن نیز برای اینکه چشمش به ظاهر نامناسب پرستار نیفتد، قیچی را به سمت او پرت می کند. پرستار با ناراحتی کارش را انجام می دهد و از اتاق خارج می شود. وقتی بچه ها به برخورد محسن اعتراض می کنند، او می گوید: این بچه ها داغون شده اند که امثال این خانم ها این جوری بیان بیرون؟
چند روز از پرستار خبری نمی شود. یکی از بچه های مجروح، برای عذرخواهی به دیدن آن پرستار می رود. او می گوید که بخش های دیگر برای رفتن او به آنجا، بسیار اصرار می کنند و حتی پدرش نیز به شدت با کار او مخالف است؛ ولی او این بخش و این موقعیت ارزشمند را با هیچ جا عوض نمی کند. یکی از روزهای نزدیک عید نوروز، جوانی که نصف صورتش سوخته است و از بچه های سیاه پوست آبادان است، وارد بخش می شود. رابطۀ او با پرستار توجه همه را جلب می کند؛ تا جایی که یکی از بچه ها، علت صمیمیت آن ها را جویا می شود و متوجه می شوند که نامزد او است. پرستار می گوید: پدرش در ابتدا مخالفت می کند، ولی سرانجام با اصرار زیاد او، به ازدواج آن ها رضایت می دهد.



درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : پرتاب قیچی ,
بازدید : 334
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
از "موقعیت شهید حاج همت"

با خطاطی به جنگ دشمن رفتم

امیر مقدم برومند، عکاس و مسوول تبلیغات دوران دفاع مقدس در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار نوید شاهد گفت: سال 63، جوانی بودم شانزده ساله که خطاطی می کردم. جنگ که شروع شد گفتم با همین هنر هم میتوانم فعالیت مثبتی در جنگ داشته باشم؛ از طریق بسیج پایگاه ورامین به جنوب، منطقه دوکوهه اعزام شدم.

موقعیت شهید حاج همت

وی ادامه داد: توی جبهه در قسمت تبلیغات شروع به فعالیت کردم. تابلو نوشته ها را برای شناسایی مناطق خطاطی می کردم. مثلا روی تابلو می نوشتم \\\" موقعیت شهید حاج همت \\\" بعد آن را در جاهایی که لشکر اردو می زد یا مسیرهایی که ماشین ها تردد داشتند، نصب می کردم. تا پایان جنگ علاوه بر شرکت در عملیات، کار تبلیغاتی را به شکل های مختلف ادامه دادم.

حکایت قلب و شمع و شهید

این نقاش و خطاط حرفه ای دوران دفاع مقدس افزود: یکی از ابتکاراتی که با همکاری شهید احمدزاده و برادر کلاهی توی دو کوهه انجام دادیم این بود که روی دیوار حمام پشت زمین صبحگاه، سه نفری نوشتیم \\\" شهید \\\" بعد نقاشی یک قلب و شمع، بعد \\\" تاریخ است \\\" ، روی هم شد \\\" شهید قلب و شمع تاریخ است \\\"؛ بچه های رزمنده می رفتند وسط این جمله می ایستادند و عکس می گرفتند و بعد از شهادتشان، آن عکس بهترین یادگاری می شد.

شکست شاخ دشمن در شاخ شمیران

مقدم با بیان اینکه شرکت در پدافند منطقه شاخ شمیران اولین تجربه رزمی اش بوده، عنوان کرد: آذر سال 63 رفته بودیم منطقه شاخ شمیران تا خط را نگه داریم. اولین شبی بود که در خط مقدم نبرد حضور داشتم و کمی دلهره و ترس داشتم، آن شب حضرت امام خمینی را در خواب دیدم و باعث شد ترسم تا آخر جنگ بریزد.بعد از آن در عملیات های بدر، بیت المقدس 2، بیت المقدس 7، کربلای1، کربلای5، والفجر8، غدیر و ... شرکت کردم و تا پایان جنگ، به مدت پنج سال با دیگر رزمنده ها مقابل دشمن ایستادگی کردیم.

مظلومیتی شفاف توی نگاتیوهای تاریک و فاسد

وی به ماجرای شروع عکاسی اش در جبهه اشاره کرد و گفت: از سال 64، مسوول تبلیغات گردان مالک اشتر بودم. با همکاری شهید محمود مفید تصمیم گرفتیم ه وسیله عکاسی، فضای جنگ و جبهه را به صورت سندی تصویری ثبت کنیم؛ برای همین زمانی که گروهی از انجمن عکاسان تهران برای بازدید به جبهه آمده بودند، از آنها درخواست دریافت دوربین کردیم که آنها با ارائه نامه ای شرایط خرید یک دوربین دوهزار تومانی را فراهم کردند؛ اما از آنجایی که بچه های جنگ بسیار مظلوم و غریب هستند، هزینه خرید نگاتیو را نداشتیم. مردم هم که نگاتیو به جبهه نمی فرستادند، مربا می فرستادند. بالاخره قرار شد با نگاتیوهای تاریخ مصرف گذشته یکی از بچه های گردان که عکاس حوزه هنری بود و آنها را دور نمی ریخت، کار را شروع کنیم. از آنجا که این نگاتیوها فاسد بودند، عکس های گرفته شده رنگ و لعاب درست و حسابی نداشتند اما با همین نگاتیوها، حدود هشت هزار عکس توی آرشیو آثار جنگ جا گرفت.

آخرین تصویر دنیا

جانباز هشت سال دفاع مقدس در ادامه اضافه کرد: نزدیک شروع عملیات ها که می شد، دست به کار می شدم؛ از همه بچه های رزمنده که قرار بود توی عملیات مقرر شرکت کنند، عکس می گرفتم بعد از عملیات هر کسی که شهید می شد با همکاری بقیه، عکس او را در ابعاد 30 در 40 بزرگ می کردیم و به عنوان آخرین عکس شهید، به خانواده او تقدیم می کردیم که این آخرین عکس، برای آنها ارزش فراوانی داشت.

آخرین صدای دنیا

مقدم در حالیکه از فرط بیماری قادر به صحبت کردن راحت و روان نبود، ادامه داد: نزدیک عملیاتها علاوه بر عکاسی، به وسیله ضبط صوت هایی که از عراقی ها به غنیمت گرفته شده بود، با مصاحبه از بچه های رزمنده آخرین صحبت های آنها را ضبط می کردم که الان این مصاحبه ها موجود است. من این کار را ثبت وقایع جنگ می دانستم و امروز می فهمم که ماندگار شدن این آثار از چه اهمیت و جایگاهی برخوردار است.

یونولیتی از جنس والفجر 8

هنوز قطعاتی از یونولیت هایی که ماکت عملیات والفجر8 به وسیله آن طراحی شده، توی اتاق مقدم جا خوش کرده اند، وی در رابطه با این طرح اظهار داشت: برای توجیه منطقه عملیاتی والفجر8، به اتفاق شهیدان اصغر فرشیان و محمد ناصر رحیمی، سعی کردیم به صورت دقیق و کامل، ماکتی را در ابعاد دو و نیم در سه و نیم متر، با استفاده از یونولیت طراحی کنیم. قبل از عملیات کربلای 5، از روی همان ماکت فرمانده گردان برادر ابراهیم صالحی، منطقه والفجر 8 را که در آن به لحاظ تاکتیکی و وسعت، پیروزیهایی کسب کرده بودیم، برای رزمنده ها توجیه کرد.

سر \\\" صدام \\\" هدیه ای برای سرسلامتی دشمن!

مقدم به زیباترین شیطنت خود در دوران دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: توی منطقه قلاویزان مهران، با کمک شهید رحیمی روی مقوایی بزرگ، سر صدام را به صورت کاریکاتور کشیدیم و طناب دار را انداختیم دور گردنش و زیر آن به عربی این جمله امام (ره) را نوشتیم: \\\" صدام جز خودکشی راه دیگری ندارد \\\" ؛ بعد این مقوا را روی جعبه مهماتی چسباندیم. بعد از نماز صبح، در حالیکه هنوز هوا تاریک بود رفتیم نزدیک سنگر عراقی ها و آن را کنار بوته ای به صورت ایستاده قرار دادیم و به عقب برگشتیم. وقتی هوا روشن شد، صدای فریاد عراقی ها که هم ترسیده بودند و هم عصبانی شده بودند، به گوشمان می رسید. از انجام این کار، به قول معروف خیلی ذوق زده شدیم به ویژه زمانی که عراقی ها آنقدر عصبانی شده بودند که تابلو صدام را به گلوله بستند.

هنوز جانبازی ادامه دارد...

مقدم که دوران نقاهت پیوند کلیه خود را می گذراند، درباره نحوه مجروحیش بیان داشت: در مرحله دوم عملیات والفجر 8 ، با شلیک گلوله تانکی دچار موج گرفتگی شدم و به سمت خاکریزی حدود بیست متر آن طرف تر پرتاب شدم. با این شلیک، من این طرف خاکریز افتاده بودم و محمد رضا طاهری ( مداح کنونی اهل بیت علیهم السلام ) آن طرف خاکریز؛ پایم مجروح شده بود، طاهری آمد پای مرا پانسمان کند گفتم تو برو جلو من خودم با چفیه آن را پانسمان می کنم. بعد از پانسمان، اسلحه ام را عصایم کردم و به عقب برگشتم. الان به دلیل موج گرفتگی، به نخاع و مثانه ام آسیب وارد شده که این اتفاق باعث شد فعالیت کلیه هایم مختل شود و هر دو کلیه ام را از دست بدهم. حدود 54 روز پیش برادرم یکی از کلیه هایش را به من بخشید و تحت عمل جراحی قرار گرفتم.

اثرات موج گرفتگی را پزشکان تایید کرده اند

فاتحی همسر این جانباز در پایان خاطر نشان کرد: همسرم از هیچ کس هیچ توقعی ندارد اما با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کند. برای او ده درصد جانبازی ثبت شده در حالیکه روز به روز به دلیل مجروحیتش حال وی وخیم تر می شود که این موضوع به گفته و تایید پزشکان در اثر موج گرفتگی است. هزینه های درمان وی نیز بسیار بالاست که تقریبا حمایتی از سوی مسوولان صورت نمی گیرد و این قضیه مشکلات را چند برابر کرده است.



درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : از "موقعیت شهید حاج همت" ,
بازدید : 321
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

:: تعداد صفحات : 7 صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 777 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,713,469 نفر
بازدید این ماه : 5,112 نفر
بازدید ماه قبل : 7,652 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک