فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

علي بن ابي طالب

 

بيشتر شهدا نيز با اصابت يا ترکش به سرشان شهيد شده بودند . آري رمز عمليات يا علي بن ابي طالب بود و عزيزان ما نيز در آن عمليات به مولايشان علي (ع) اقتدا کرده بودند !

محمد رضا باقري


درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : علي بن ابي طالب ,
بازدید : 208
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
آشنايي چهار پايان با صفير گلوله

 

آقاي قرباني مي گويد : اگر بتوان تعدادي اسب و قاطر فراهم کرد ، مي شود به راحتي مجروح را انتقال داد . پيشنهاد خوبي است اما به شرطي که اين حيوانات از سر و صدا ي انفجار رم نکنند .
بچه هاي بهداري با تفنگ مشغول تير اندازي از لا به لاي پاي حيوانات و بالاي سر آنها مي شوند تا بدين وسيله حيوانات به سر و صداي انفجار عادت کنند . اين تجربه به تمام گردانها منتقل شد و آنها نيز براي عادت دادن حيوانات به سرو صداي  انفجار همين کار را مي کنند ....
با اين تدبير ، انتقال مجروح از بالاي کوه به پايين به خوبي انجام شد .
حتي مسئول محور بهداري يعني همان قرباني پيشنهاد دهنده نيز که يک پاي خود را از دست داد ، تنها با يک پا سوار بر قاطرش به پايين کوه آمد . اما در اثر خونريزي زياد به ديدار دوست شتافت !

احمد مهري


درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : آشنايي چهار پايان با صفير گلوله ,
بازدید : 214
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
چه کسي و چگونه

 

کسي در اين حين صدا زد : امداد گر ، به طرف صدا رفتم . رزمنده اي بي جان در گوشه اي افتاده و رزمنده اي ديگر از ناحيه ران به شدت مجروح شده بود . خون پايش را به زحمت بند آوردم و زخمش را بستم . ناله ديگري را شنيدم ، به جلو رفتم ، از شانه اش خون زيادي مي رفت ، با فشار مستقيم دست ، جلوي خونريزي را گرفتم ...
احساس درد شديد در بازو و پهلويم باعث شد تا نگاهي به دستم بکنم ؛ تمام لباسم را خون آلود ديدم ! ترکش ، دست و پهلوي مرا نيز زخمي کرده بود ، يکي از دنده هايم شکسته و در سينه تکان مي خورد ... بايد شهادتين را به  تکرار کنم . اشهد ان لا اله الاالله اشهد و ان محمد ....
همه اعضا بجر زبان از کار افتاده بود . بيهوش به گوشه اي افتادم . خواب راحتي مرا فرا گرفت . احساس مي کردم فقط يک قلب دارم ، نه دست ، نه پا ، نه سينه ، ، نه شکم ....
کسي مرا صدا زد : پيرمرد چشماتو باز کن ؛ پيرمرد ، پيرمرد !
تمام توانم را در پلکهايم جمع کردم و آنها را با لا بردم . چهره خندان پزشکي را در بيمارستان ديدم ! هنوز نفهميده بودم چه کسي و چگونه مرا از خط مقدم به بيمارستان آورده است !

کاظم احمدي 


درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : چه کسي و چگونه ,
بازدید : 284
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
نفوذ کلام

 

در بين آنها مجروحي توجه همه را به خود جلب کرد . در اثر اصابت گلوله خمپاره به داخل سنگر دو دست و دو پايش قطع شده بود . با توجه به اين که زخم او تازه بود و سريعا او را به اينجا رسانده بودند ؛ مجروح هوشياري خوبي داشت و مرتب فرياد مي زد : امام خميني قربانت بروم ، جان من فداي جان امام خميني ، امام حسين شهادت را نصيب من بگردان و بعد هم پي در پي کلمه شهادتين را بر زبان جاري مي نمود . لباس هاي او کاملا خون آلود بود و به نظر مي رسيد ، بسيجي باشد ، خوب دقت کردم ، متوجه شدم يکي از برادران ارتش مي باشد ؛، روحيه شهادت طلبي ايشان ، من و اطرافيان را متحير کرده بود ؛ آنقدر اين صحنه در من تاثير گذاشت که پس از گذشت سالها هنوز ذکرهايي که بر زبان جاري مي کرد ، در ذهنم نقش بسته است .

حسن مومن پوش


درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : نفوذ کلام ,
بازدید : 174
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
کمترين شهيد

 

در دل به مداد گرهاي شير دل ، دست مريزاد مي گوييم و وارد اورژانس مي شوم . هر مجروحي که وارد اورژانس مي شود ، علاوه بر پانسمان .و مداواي سطحي ، يک سرم تقويتي نيز در دست دارد . در اين عمليات کمتر مجروحي را ديديم که پس از جراحت به شهادت رسيده باشد .

کامران سلحشور 


درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : کمترين شهيد ,
بازدید : 212
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
گمشده

 

در يکي از روزها ، يک رزمنده بسيجي را که ظاهرا اهل شمال بود به بيمارستان آوردند . ايشان حدود 20 روز بر اثر جراحت نتوانسته بود حرکت نمايد و چون در مسير عبور و مرور رزمندگان قرار نداشته در تنهايي و شرايط دشواري قرار گرفته بود .
وقتي از ايشان در مورد طريقه مجروح شدنش سوال کردم گفت : در زير اتش شديد دشمن دچار شکستگي و پارگي عضله پا گرديدم وقتي همرزمانم خواستند به من کمک کنند آنها را به جلو فرا خواندم و بعد به زحمت خود را به کنار رودخانه رساندم و همانجا نقش بر زمين شدم و در اين مدت 20 روز خوراکم علف و آب رود خانه بود . در پا رزمنده حفره اي ايجاد شده بود که پر از عفونت بود . بلافاصله شيشه اتر درون سوراخ ريختيم تا عفونتها از بين بروند . با وجود مداوا و رسيدگي با لاخره پاي اين عزيز را از زانو قطع شد .

حسن مامن پوش


درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : گمشده ,
بازدید : 127
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
خارجي

 

او اهل تايلند بود و هدف از حضور در جبهه نبرد را عشق به امام به خميني و اعتقاد به فکر و هدف تمام بر شمرد .
روحيه قوي و غير قابل وصف او باعث شده بود اوقات فراغت خود را نيز در کنار امدادگران و رزمندگان سپري نمايد .

حسن مومن پوش


درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : خارجي ,
بازدید : 258
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
پرواز روح

 

چند روزي به عمليات والفجر 8 نمانده بود ، قرار شد بنده به اتفاق گروهي از برادران کادر درماني و گروهي از پزشکان به خط مقدم رفته و جهت عمليات آماده شويم . اسامي برادران که مي بايستي به خط مقدم بروند و آنهايي هم که در پشتيباني اهواز بمانند مشخص شده بود ، با توجه به وضعيت برادر حاج محمود اميني قرار شد که ايشان در اهواز بماند و به خط مقدم نيايد ، اما موقع حرکت ديدم که او سوار خود رو شده و مي خواهد به منطقه اعزام شود ، ، هر چه ما اصرار کرديم که از ماشين پياده شود ، ايشان التماس مي کرد که به خط مقدم بيايد وقتي که ديد ما حاضر نيستيم ايشان را به منطقه اعزام کنيم شروع به گريه کرد و گفت : فلاني من براي اين راه دعوت شده ام مانع من نشويد . با ديدن روحيه او حال عجيبي به برادرها دست داد ، يادم هست که برادران پزشک شروع به گريه کردند و به بنده گفتند که شما جلوي ايشان را نمي توانيد بگيريد .
با وضعيتي که پيش آمد از ايشان قول گرفتم که به شرطي او را به منطقه اعزام مي کنم که موقع عمليات در اورژانس لشکر بماند . و جلو نرود . در بين راه از ايشان سوال کردم : فلاني چرا اينقدر براي رفتن به منطقه عملياتي اصرار داري و لحظه شماري مي کني ؟ گفت : ديشب خواب فرزندم را ديدم که در قصري زندگي مي کرد و مي گفت : پدر بزودي به من ملحق مي شوي .و من حتي زمان و ساعت آن را هم مي دانم که کي شهيد مي شوم و ديگر بازگشتي در کار من نيست .
در آن موقع زياد من به حرف اين عزيز توجه خاصي نکردم . به اتفاق برادر ها وارد منطقه عملياتي شديم ، يکي دو روز بعد عمليات والفجر 8 ، بنده متوجه شدم که اين برادر به پست امداد خط مقدم آمده است و بعد از چند روز اطلاع پيدا کرديم که ايشان در بازگشت به درجه رفيع شهادت نايل گشته و عجيب آنکه در همان روز و ساعتي که خودش اطلاع داده بود به شهادت رسيد .



درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : پرواز روح ,
بازدید : 274
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
تبسم

 

 آتش دشمن به قدري سنگين بود که زمين  منطقه عملياتي يک لحظه از اصابت گلوله هاي توپ و خمپاره در امان  نبود و در اين مدت بچه ها اصلا استراحتي نداشتند و مرتبا مشغول سرويس دهي به مجروحين بودند .
من به يکي از تخت هاي اورژانس تکيه داده بودم و از فرط خستگي و بيخوابي رمقي نداشتم و چهره ام گرفته شده بود ، ناگهان متوجه شدم کسي با دست آرام روي شانه ام مي زند ، ايشان دکتر کرباسي بودند  به صورت من خيره شدند و گفتند : چرا گرفته اي و نمي خندي ؟ به خود آمدم و گفتم : دکتر ، خنده ام نمي آيد . گفتند : چرا خنده ات نمي آيد ؟ گفتم : دليلي  براي خنديدن نمي بينم ، دکتر تبسمي کرد . و گفت : اشتباه مي کني برادر ، البته جاهايي هست که انسان براي خنده دليل منطقي ندارد و خنده غفلت مي کند و ظاهري شاد دارد ، اما زماني که بينش و شناخت پيدا کردي و فهميدي که از کجا و براي چه آمده اي و هدف را روشن ديدي آن موقع تبسم به لبانت مي آيد و شاد مي گردي و آنوقت است که مي تواني به مجروحين خدمت بيشتري بکني ؛ سپس دوباره با دست روي دوش من زد و گفت : يا الله بخند و کارت را شروع کن و رفت . اين کلام به قدري براي بنده مفيد بود که حس کردم نسبت به وظيفه ام غافل بودم و الان به واقعت نزديک شده ام ، سخن ايشان با آن لحن گرم مرا به خود آورد و انگار غبار خستگي و گرفتگي را از تنم زدود .
دکتر کرباسي چند روز بعد در همين عمليات به شهادت رسيد .

 اسد الله رباني 


درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
بازدید : 190
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
بو

 

- آقاي دکتر چشمهايم مي سوزد .. آقاي دکتر حالت تهوع دارم ... شکمم درد مي کند ...
آن روز در عملبيات کربلاي پنج ، تمام منطقه شيميايي و آلوده شد و همه نيروها از پياده و امدادگر تا ترابري و ضد هوايي ، شيميايي شدند ، به اورژانس آمدند و از آنجا به عقب منتقل شدند . چه روز پر کاري بود براي بچه هاي اورژانس که خود آنها نيز آخرين نفرات آلوده شدگان بودند و به عقب فرستاده شدند !

رضا باقري


درباره : فرهنگ جبهه , مجروحین ,
برچسب ها : بو ,
بازدید : 182
[ 1392/04/27 ] [ 1392/04/27 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

:: تعداد صفحات : 7 صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7 صفحه بعد

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,575 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,714,267 نفر
بازدید این ماه : 5,910 نفر
بازدید ماه قبل : 8,450 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک