فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات این هم کلید قفل
ای شهیدان! از همان لحظه ای که تقدیر ما را از شما جدا کرد تاکنون یاد شما، خاطره های دنیای پاک شما،امیدحیاتمان گشته، ما به عشق شما و به امید وصل کوی شما زنده ایم.
رفتید ولی به یاد ما می مانید
ایمان محمدی نرگسی درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , بازدید : 180 [ 1392/04/21 ] [ 1392/04/21 ] [ هومن آذریان ]
اسارت به روایت اسکندری
خلبان هواپیمای شکاری- رهگیر اف-5ای (تاگرII)، افسر طرح و برنامهریزی گردان 22 شکاری و سابقه 10 سال اسارت در زندانهای مخوف عراق. اینها بخشی از سرگذشت . فرشید اسکندری است.
فرشید اسکندری دهم اسفندماه 1330 درمحلهی «نوگِچَر» ارومیه که در آن زمان «رضاییه» خوانده میشد، به دنیا آمد. پدرش از نسل قاجار بود و شاهزاده ابوتراب میرزا نام داشت و از خانهای ارومیه محسوب میشد. پدرش در دهه 1330 ریاست دارایی رضائیه را برعهده داشت. با این حال دولت شاهنشاهی در طرح اصلاحات ارضی، املاک او را میان کشاورزان تقسیم کرد.
فرشید پنج خواهر و دو برادر داشت و در خانوادهای مذهبی و متدین بزرگ شد؛ زیرا مادرش سیده بود. پدرش در سال 1349 از دنیا رفت و خانواده تصمیم گرفتند به تهران مهاجرت کنند. او که بیشتر دوران تحصیلش در اورمیه سپری شده بود، دیپلم ریاضی را در دبیرستان خوارزمی بهارستان تهران گرفت. اگرچه بلافاصله در رشته اقتصاد مدرسه عالی بابلسر قبول شد، اما وضع نامناسب اقتصادی خانواده اجازهی تحصیل در این دانشگاه را به او نداد. فرشید که می بایست مسئولیت خانواده را هم برعهده میگرفت،موقتا در کارخانه «پارس متال» به عنوان بازرس استخدام شد. به رغم اینکه شغل و موقعیت خوبی داشت، وقتی مسئله نرفتنش به خدمت سربازی آشکار شد، مهلت کوتاهی به او دادند تا به دنبال دریافت معافیت برود. در همین اوان بود که آگهی استخدام خلبانی نیروی هوایی را در روزنامه دید. از آنجا که رئیس بازرسی کارخانه هم یک سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی بود، انگیزهای قوی او را به مرکز آموزشهای هوایی کشاند. ظرف 20 روز با گذشتن از سد آزمایشهای جسمی، علمی و هوش مسئله را با مادر در میان گذاشت و با مخالفت شدید او روبرو شد. از این رو همهی مدارک استخدام را پاره، و برای دریافت معافیت به اداره نظام وظیفه مراجعه کرد. حدود هشت ماه سپری شد. مهلت کارخانه به پایان رسید؛ اما کارش درست نشد.
دوباره شانس خود را برای خلبان شدن امتحان کرد و بار دیگر همه آزمایشهای استخدام خلبانی را تکرار کرد. این بار هم موفق شد و توانست با اصرار، موافقت مادر را جلب کند. استخاره دایی مؤمن او و روحانی محل هم او را از راهش مطمئن کرد. به این ترتیب شهریور ماه 1352 وارد دانشکده خلبانی شد. ابتدا که سردوشی نداشت، مسئول آوردن غذا بود. دو ماه بعد وضع بهتر شد و در کنار آموزشهای نظام جمع، منشی و خطاط گروهان شد. وقتی سردوشی گرفت، کلاسهای زبان و دروس آکادمیک پرواز را سپری کرد و پس از انجام معاینات سالانه پروازی، آموزش عملی پرواز با هواپیمای «بونانزا» را شروع کرد و با موفقیت خاتمه داد. از این به بعد کلاس زبان تخصصی را گذراند و با دادن آزمون اصلی زبان، همراه با تعدادی از هم دورههایش آماده اعزام به آمریکا شد.
صلاحیت ضداطلاعات همه دوستانش تأیید شد و 25 اسفند 1353 اعزام شدند. اما صلاحیت او هنوز محرز نشده بود. دوره بعد هم 25 فروردینماه 1354 به آمریکا پرواز کرد و او جا ماند. در حالی که وارد مرحله بحرانی شده بود، داماد یکی از اقوامش که در آن زمان اعتباری داشت،با مراجعه به تیمسار هاشم برنجیان، رئیس ضد اطلاعات نیروی هوایی، کار او را درست کرد. بالاخره فرشید روز 27 خردادماه همان سال راهی ایالت تگزاس شد. دوره زبان پیشرفته را در «سانآنتونیو» و پرواز با هواپیمای سبک ملخدار «تی-41 » را از پایگاه مِدینا (درفرودگاه هوندو) گذراند و به پایگاه «وب» منتقل شد. آموزش «جتتی-37 » را طی کرد و نفر سوم کلاس شد (علی جهانشاهلو، اول، و جلال آرام دوم شدند). نوبت به جت مافوق صوت تی-38 رسید که آن را هم در همان پایگاه تعلیم دید و ضمن دریافت نشان خلبانی،اردیبهشتماه 1356 به کشور برگشت.
اسکندری برای خلبانی شکاری «اف-5 » انتخاب، و از قضا همکلاس رضا پهلوی، ولیعهد،شد. استادش مرحوم عباس آریننژاد و فرمانده گردانش سرگرد مرتضی فرزانه بودند. اواخر اسفندماه 1356 این دوره نیز با موفقیت خاتمه یافت و او به«گردان 22 شکاری» پایگاه هوایی تبریز، به فرماندهی سرگرد عبدالله فرهادی، منتقل شد.
دیری نگذشت که به لیدر چهارمی ارتقا پیدا کرد. کمکم شلوغیهای انقلاب دامنگیر تبریز شد. با جریاناتی که برای فرشید اتفاق افتاد، او وارد یک جریان سیاسی شد و اعلامیههای حضرت امام (ره) را به یک کتابفروشی در ارومیه برد. خوشبختانه در حمله ساواک و دستگیری عناصر جریان مورد بحث، خطر از بیخ گوشش گذشت.
ستوان دوم بود که انقلاب پیروز شد. با سلیقهای که داشت،به صورت خودجوش رئیس کمیته محله «منجم» شهر تبریز شد -که مدتها به عنوان کمیته مرکزی شناخته میشد-. او با همکاری 19 درجهدار پایگاه و تعدادی از جوانان محله به کنترل بخش عمدهای از شهر تبریز پرداخت. بعد از فرمان امام (ره) مبنی بر بازگشت نظامیان به یگانها، او نیز به پایگاه برگشت و در حالی که کارهای پروازی را انجام میداد، به عنوان رئیس گروه ضربت تعیین شد. مدتی بعد به عضویت جهاد سازندگی پایگاه درآمد. در همین ایام با کمک او گروه مخلصین پایگاه با شرکت اولیه شهید مصطفی اردستانی،امیر حبیبالله بقایی و محمد طیبی، سرهنگ علی عالیزاده و دو سه «همافر» دیگر تشکیل شد. این گروه ضمن برگزاری جلسات قرائت و تفسیر قرآن، کارهای عامالمنفعه نیز انجام میدادند و گاهی جلوی برخی فعالیتهای خلاف،مانند اعتصاب و... را میگرفتند.
فرشید اسکندری اواخر خردادماه 1359 با «مهین حمیدیان اصل» ازدواج کرد و همراه با مادر و دو برادرش در یک واحد سازمانی پایگاه،زندگی دلخواهی را شروع کرد. اما جریانات مشکوکی در مرز اتفاق میافتاد که حاکی از وقوع حادثهای بزرگ بود. اسکندری طی یک پرواز شناسایی، بیستم شهریورماه همان سال با چشم خود این فعالیت عراقیها را دیده و گزارش کرده بود. 31 شهریورماه با ستوان یکم «جمشید اوشال» شیفت بعد از ظهر «آلرت»(آماده) بود. سر ساعت رفت و چکهای لازم هواپیمای آماده را انجام داد و به اتاق خلبانان آلرت رفت. با دوستش،صمد بالازاده خلبان شیفت صبح، احوالپرسی میکرد که اوشال با کمی تأخیر وارد شد.
فرشید میگوید: «او وارد شد و زانو زد و دستانش را به طرفین باز کرد و با صدای بلند گفت: دوستان سلام.» همزمان صدای انفجارهای پیدرپی به گوش رسید. همه دویدند بیرون و پرندههای سیاه دشمن را دیدند که بمباران کرده و در حال دور شدن بودند. اوشال بالافاصله هواپیمایش را روشن کرد و با نفر دیگر (ستوان بالازاده)، در حالی که افراد برج کنترل جوابی به درخواستشان ندادند، از روی باند صدمه دیده بلند شده و اگرچه تا مرز به تعقیب هواپیماهای غریبه رفتند، اما به آنها نرسیدند و برگشتند.
صبح زود یکم مهرماه، در قالب «علمیات 140 فروندی»، در یک دسته دو فروندی، به لیدری ایرج فاضل، پایگاه «وایی» موصل عراق را بمباران کرد. بعد از بازگشت پیروزمندانه، دوباره او را برای بمباران همین پایگاه فرستادند.
بامداد دوم مهرماه با همسرش که باردار بود، خداحافظی کرد و راهی پست فرماندهی شد. ساعت شش صبح برای بمباران پایگاه هوایی تازه تأسیس اربیل، به عنوان «شماره 2» همراه سروان کاظم ظریف خادم، جمشید اوشال و امیر زنجانی پایگاه را ترک کردند. او پس از بمباران، به خواست لیدر، گردش شدیدی انجام داد تا بالگردهای روی رمپ پایگاه را با مسلسل بزند. در این گردش از ناحیه گردن دچار صدمه شد. هر طور بود خود را به پایگاه رساند و به رغم اینکه نمیخواست در این روز پرواز دیگری انجام دهد، دست تقدیر او را در پرواز بعدی قرار داد.
ساعت 11 صبح بار دیگر یک گروه چهارفروندی شامل سروان کاظم ظریف خادم، لیدر، اسکندری شماره دو، مصطفی اردستانی شماره سه و امیر زنجانی شماره چهار به پرواز درمیآیند و رأس ساعت،روی پایگاه کرکوک بمباران جانانهای انجام میدهند. موقع برگشت فرشید در تور پدافندی دشمن گرفتار شده و مورد اصابت قرار میگیرد. چارهای جز ترک هواپیما ندارد. دسته پرتاب صندلی را میکشد و لحظاتی بعد در حالی که بند کلاه پرواز چانهاش را شکافته و دندانهای جلویش شکسته، بیهوش به زمین میرسد. پیرمرد کشاورزی به کمکش میآید و او را سوار تراکتور میکند که نیروهای عراقی از راه میرسند و دستگیرش میکنند.
بعد از بازجویی اولیه در پایگاه کرکوک، به بغداد منتقل، و به استخبارات عراق تحویل داده میشود. این آغاز اسارتی طولانی و پرحادثه است که تلخیهایش وصف ناپذیرند. راهی را که در 30 دقیقه رفته بود، 10 ساله برمیگردد! زندان در سلول تاریک انفرادی و کتک خوردنهای پیاپی گوشهای از این سختیهاست. اولین هم سلولیاش سروان احمد سهیلی،خلبان اف-4 است.حدود یک ماه بعد به زندان مخوف «ابوغریب» و بعدها به زندانالرشید بغداد منتقل میشود.
هشت سال سخت و مشقتبار میگذرد و بالاخره آتشبس پذیرفته میشود. او و شهید حسین لشکری جزو مفقودالاثرها بود و کسی از زنده بودنش خبر نداشت. دو سال بعد، پس از آتشبس هم هنوز آنها در بند بودند. این مدت به گفته او فشاری مضاعف بر اعصاب آنها داشت. هر چه بود این زمان هم سپری شد. بالاخره روز 24 شهریورماه 1369 او و جمع دیگری از اسرا به مقامات ایران تحویل داده شدند و برخاک وطن بوسه زدند.
وقتی به خانه رفت، پسرش(فرشاد) 10 ساله بود. خداوند دختری به نام فرشته نیز در سال 1371 به او عطا کرد. سال 1370 به همراه همسرش به زیارت خانه خدا مشرف شد. در سال 1372 بنا به سیاست نیروی هوایی به صورت صوری و در سال 1382 رسما بازنشسته شد.
او پرواز را مجددا در قالب آموزش اولیه دانشجویان خلبانی نیروی هوایی در فرودگاه قلعهمرغی و همکاری با چند شرکت هواپیمایی غیرنظامی ادامه داد. درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , بازدید : 296 [ 1392/04/21 ] [ 1392/04/21 ] [ هومن آذریان ]
|
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |