فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات گزارش تصویری مکانی شگفتانگیز و جالب در ماداگاسکار؛ جنگل سنگی!!شاید اینجور سنگ آهکهای ساییده شده در جاهای دیگری از کره زمین نیز وجود داشته باشند، اما قطعا هیچ کجا به این..
شهری در غرب ماداگاسکار با برجهای سنگ آهکی سربه فلک کشیده پارک ملی «بماراها» در غرب ماداگاسکار سال 1990 در سازمان جهانی یونیسف به ثبت رسید. بهترین دلیل هم چشم اندازهای مهیج 725 کیلومتر مربعی است از جنگل سنگی شگفت انگیزی که به نام Tsingy شهرت دارد. Tsingy از کلمه ماداگاسکاری « mitsingitsignia» که به معنی با نوک پا راه رفتن میباشد گرفته شده و به زبان محاوره ای راه یافته تا موقعیت شگفتانگیز جغرافیایی اینجا را توضیح دهد. شاید اینجور سنگ آهکهای ساییده شده در جاهای دیگری از کره زمین نیز وجود داشته باشند، اما قطعا هیچ کجا به این بلندی، باریکی و گستردگی به شکل درختهای مخروطی نیستند. علاوه بر این ظاهر پیچیده جنگلی با درههای تنگ و غارهای مرطوب تنوع زیستی متنوعی نیز در جریان هست که گونههای مختلفی از گیاهان و حیوانات را شامل میشود. درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , بازدید : 243 [ 1392/05/11 ] [ 1392/05/11 ] [ هومن آذریان ]
جزیره سوکوترا؛ یکی از عجیب ترین مکان های روی زمین!! (+عکس)مثل جزایر گالاپاگوس این جزیره هم بالغ بر 700 گونه مختلف گیاه و جانور را در خود جای داده است. که یک سومشان فقط مخصوص این منطقه هستند و در هیچ کجای جهان یافت نمی شوند....
سوکوترا یک مجمع الجزایر کوچک یمنی از چهار جزیره در مکانی پرت در اقیانوس هند و از یک سو نزدیک ساحل شاخ آفریقا قرار دارد و حدود 350 کیلومتر از جنوب شبه جزیره عربی فاصله دارد. سوکوترا یکی از دورافتاده ترین مکان های روی زمین و منطقه ای اقلیمی است. دارای زمین های ساحلی هموار با فرم های باریک، فلات های آهکی با غارها و کوه هایی با ارتفاع 1.525 متر بالاتر از سطح دریا.
مثل جزایر گالاپاگوس این جزیره هم بالغ بر 700 گونه مختلف گیاه و جانور را در خود جای داده است. که یک سومشان فقط مخصوص این منطقه هستند و در هیچ کجای جهان یافت نمی شوند. این منطقه هوایی گرم و خشک و نامناسب دارد و با این وجود گیاهان عجیبی اینجا می روید. درختان اینجا ظاهری شبیه قارچ دارند.
درختان رز بیابان که تنه آنها بیشتر شبیه پای فیل است.
درخت خون اژدها در جلوی کوه های Skund در جزیره سوکوترا قرار دارد. دلیل نام گذاری این درخت به خاطر این است که هرگاه خراشی روی پوسته آن ظاهر شود مایع قرمز رنگ غلیظی از آن دفع می شود.
درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , برچسب ها : یکی از عجیب ترین مکان های روی زمین!! (+عکس) , بازدید : 188 [ 1392/05/11 ] [ 1392/05/11 ] [ هومن آذریان ]
شهدای ترور
شهادت پدر آرمیتا +تصویرسازیساعت ۱۶ شنبه شب یکی از دانشجویان دوره کارشناسی ارشد برق (گرایش قدرت) دانشگاه خواجهنصیرالدین طوسی که همراه همسر و فرزند خود بود در مقابل در خانهاش در خیابان بنیهاشم، خیابان خادم رضائیان هدف سوءقصد ۲ موتور سوار قرار گرفت و شهید شد.
به گزارش فرهنگ نیوز، شهید دکتر داریوش رضایی نژاد در صبح پنج شنبه ۲۰ بهمن سال۱۳۵۶ در شهرستان آبدانان از شهرستانهای استان ایلام به دنیا آمد.
نبوغ بسیار شهید رضایی نژاد
ایشان از همان اویل کودکی در سخن گفتن و دیگر اعمال خود ،نبوغ خود را به اطرافیان نشان داد.وی همچنین به واسطه ی اینکه جثه اش ظریف تر و کمی ریزتر از هم سن و سالانش بود همراه با متولدین ۱۳۵۷وارد دوره ابتدائی شد و همیشه با هوش و توانایی خود معلم و دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می داد.ایشان کلاس سوم ابتدائی را طی تابستان گذراند و دیگر سالهای دوره ابتدائی شاگرد اول و نماینده کلاس بود.
در دوره راهنمایی با توجه به ظرفیت هوشی بسیار بالای داریوش ،مقطع دوم را نیز در تابستان گذراند و با توجه به این سرعت بالا در کسب مدارج علمی توانست پیش از همکلاسی های خود دوره متوسطه را به پایان رساند و در تیرماه۱۳۷۳دیپلم خود را در رشته ریاضی دریافت نمود. .دکتر داریوش رضایی نژاد چندین بار در مسابقات علمی استان ایلام مقام اول را کسب کرد.
ورود به دانشگاه
وی همچنین در مهر ماه ۱۳۷۳در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه پذیرفته شد.ایشان به وجود پذیرش در بسیاری از رشته های مهندسی در دانشگاه های معتبر تهران ،اصفهان ،شیراز و..........بنابر انتخاب خود وارد دانشگاه صنعتی مالک اشتر اصفهان شد.
شهید والامقام دکتر داریوش رضایی نژاد با وجود نبوغ ذاتی در امور کارگاهی و آزمایشگاهی که از ویژگی های تمامی نوابغ و مخترعان است در تحصیل و پذیرش و اجرای آکادمیک نیز بسیار منظم و کوشا بود.ایشان ضمن فراگیری و کسب تجربه در رشته خود ،در زمینه استفاده از رایانه و علوم کامپیوتری بسیار توانا بود.با داشتن چنین توانایی های ،داریوش بزرگ توانست در مدت هفت ترم وبا رتبه اول و به عنوان دانشجوی برتر دانشگاه، از دانشگاه خود فارغ التحصیل شود.
شروع فعالیت های کاری
شهید دکتر داریوش رضایی نژاد به محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشورمشغول به کار شد .در عرصه ای که فعالیت داشت توانایی فراوانی داشت و نبوغ وتلاش خود را در مسیر خدمت به وطن خویش قرارداد .در همان نخستین سال شروع به کار ،در آزمون کارشناسی ارشد سال۱۳۷۸ در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شدند. ایشان در تیر ماه سال ۱۳۷۹ ازدواج نمود و صاحب یک فرزند دختر به اسم آرمیتا گردید که؛ قبل از ۵سالگی و در برابر دیده گانش شاهد پرپر شدن پدر عزیزش بود.
مشاغل اجرایی ایشان به شرح زیر بوده است :
_ نماینده دانشگاه شهید بهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هسته ای ۴/۱۱/۱۳۸۳ تا زمان شهادت
_ عضو انجمن هسته ای ایران از ۱/۱۲/۱۳۸۳ تا ۱/۱۲/۱۳۸۵
_ مدیر گروه کاربرد پرتوها از ۳/۷/۱۳۸۴ تا زمان شهادت
_ عضو شورای آزمایشگاه مرکزی دانشگاه از ۱۸/۵/۱۳۸۵ تا ۱/۷/۱۳۸۶
_ عضو شورای فناوری دانشگاه از ۲۵/۹/۱۳۸۱ تا ۱/۷/۱۳۸۶
_ عضو کمیته تخصصی فنی و مهندسی هیات ممیزه از ۱۰/۱۱/۱۳۸۶ تا زمان شهادت
_ مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی از ۲۵/۳/۱۳۸۷ تا زمان شهادت
_ برگزار کننده چهار کمیته علمی و کارگاه آموزشی از ۱۳۸۵ تا زمان شهادت
- شهید گرانقدر در طول خدمت پربار خود چندین مقاله در حوزه تخصیصی خود نگاشت و بسیاری ازطرح های تحقیقاتی را رهبری و اجرا نمود.
"نه" به دعوت بیگانه ها
در پی همین فعالیت های علمی از دانشگاه های متعدد اروپایی جهت ادامه تحصیل و فعالیت پژوهشی از وی دعوت به عمل آمد.این دانشمند مهین پرست به رغم همه این فرصت ها به واسطه عشق به این آب وخاک و روحیات خاص خود که همیشه خود را نمونه یک ایرانی وطن پرست می دانست،به همه آنها نه گفت .
شهید داریوش رضایی نژاد در چند سال اخیر ضمن تدریس و انجام فعالیتهای تحقیقاتی مسئول اجرای بسیاری از طرح های تحقیقاتی در دانشگاه های تهران،شهید بهشتی و خواجه نصیرالدین طوسی بودند.
لازم به توضیح است شهید رضایی نژاد با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا سال ۱۳۹۰در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد ،اما با تأسف بسیار فرصت به پایان رساندن این مقطع تحصیلی نشد و در تاریخ ۱/۵/۱۳۹۰ توسط سرویس جاسوسی اسرائیل((موساد)) ، به شهادت رسید و در جوار بهترین های عالم بشریت در نزد خداوند جای گرفت.
جزئیات ترور شهید رضایی نژاد
ساعت ۱۶ شنبه شب داریوش رضایینژاد یکی از دانشجویان دوره کارشناسی ارشد برق (گرایش قدرت) دانشگاه خواجهنصیرالدین طوسی که همراه همسر و فرزند خود بود در مقابل در خانهاش در خیابان بنیهاشم، خیابان خادم رضائیان هدف سوءقصد ۲ موتور سوار قرار گرفت و شهید شد.
در اثر این سوءقصد، همسر و کودک رضایینژاد مجروح شده و برای مداوا به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل شدند. بررسیها نشان میدهد دو موتور سوار به رضایینژاد و همسر ودخترش که سوار یک پژو بودند، حمله کرده و با شلیک ۵ گلوله رضایینژاد را به شهادت رساندهاند. همسر و دختر خردسال وی نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفته و زخمی شدند اما زنده ماندند.
شعر اقای زکوی، معاون محترم دادستان دادسرای عمومی و انقلاب :
((عرض تبریک))
دیدمت دوش سیه جامه به تن داشته ای تو مگر داغ شقایق به چمن داشته ای
گفته ای خاطر ه اش تا به ابد در دل ماست وه که بر سنگ زمان، رسم کهن داشته ای
بلبلی را به چمن زاغ و زغن سوخته اند مرگ باد آنکه تواش زاغ و زغن داشته ای
آن شکر لهجه که بر طرف چمن ریخته ای حرف دل بود مرا آنچه سخن داشته ای
آنکه از اوج ثریا شده مشهور زمین عرض تبریک که تقدیم وطن داشته ای
معرفی دفتر دوم از کتاب «شهید علم»
دفتر دوم از کتاب «شهید علم» که حاوی خاطراتی از زندگی شهید نخبه داریوش رضایی نژاد است به همت دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شد.
این کتاب ۱۴۸ صفحهای روایت ۱۰۶ خاطره متفاوت از دورههای مختلف زندگی شهید است که توسط بستگان، دوستان، همکاران شهید بیان شده است. همچنین در انتهای کتاب تصاویری از دوران متفاوت زندگی این شهید آورده شده است.
درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , برچسب ها : شهادت پدر آرمیتا +تصویرسازی , بازدید : 331 [ 1392/05/10 ] [ 1392/05/10 ] [ هومن آذریان ]
شهیدی که به دست منافقین تکه تکه شدنخست دستهایش را در حالی که زنده بود، قطع و سپس صورتش را تیرباران کردند و دیگری وحشیانه به او حملهور شد و سرش را از پشت سر برید و آنسان که همه ما او را از دور میدیدیم، آنان ناجوانمردانه شروع به قطعه قطعه کردن اعضای سید جلیل کردند...
به گزارش فرهنگ نیوز ،اگر شب قدر شبی باشد که تقدیر عالم در آن تعیین میشود، همه شبهای جبهه شب قدر است و از همین جاست که تاریخ آینده کره زمین تقدیر میشود؛ شبهایی که ملایکه خدا نازل میشوند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معارجی که با نور فرش شده است، به معراج میبرند.
در عملیات مرصاد ۳۰۳ نفر از رزمندگان میهن عزیزمان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند که ضمن درود و صلوات بر ارواح پاکشان به ذکر مناقب یکی از این دلاوران شهید بسنده میکنیم.
پس تو به خاطر من که همسر تو میباشم، به مادرم محبت کن. سعی کن در نزد او محبت کنی که به محبت تو لازم به سفارش نیست؛ اما میترسم در اثر شیطنت بچهها تو ناراحت بشوی و به آنها تندی بکنی. سعی کن در نزد مادرم این عمل انجام نشود. من از برادرانم انتظار دارم پیرو رهبر کبیر انقلاب باشند و راه شهیدان را ادامه دهند و با دشمن متجاوز بجنگند... . درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , برچسب ها : شهیدی که به دست منافقین تکه تکه شد , بازدید : 166 [ 1392/05/10 ] [ 1392/05/10 ] [ هومن آذریان ]
مدح خوانی فرمانده+ عکساشعار حماسی که در صبحگاهها و خصوصا دوی صبحگاهی رزمندگان خصوصا رزمندگان تهرانی خوانده میشد این اشعار بود که از پادگان های آموزشی به پادگان های عملیاتی و در بین رزمندگان سینه به سینه پخش شد.
به گزارش فرهنگ نیوز ، بخشی از فرهنگ جبهه اشعار حماسی آن است که روحیه مقاومت را داخل وجود رزمندگان تزریق میکرد. نام و یاد مولای متقیان امیرمومنان علی (ع) در هر رجز و اشعار حماسی توان مدافعان این مرز و بوم را چند برابر میکرد.
*زندگی نامه شهید علی موحد دانش درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , برچسب ها : مدح خوانی فرمانده+ عکس , بازدید : 284 [ 1392/05/10 ] [ 1392/05/10 ] [ هومن آذریان ]
نماز خواندن اسراء زیر پتویک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم. روزه گرفتن جرم سنگینتری بود اگر ماموران متوجه می شدند که کسبی روزه است، او را شکنجه میدادند.
به گزارش فرهنگ نیوز ، سردار مرتضی حاج باقری از رزمندگان دفاع مقدس در بخشی از خاطرات هشت سال جنگ تحمیلی می نویسد: درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , برچسب ها : نماز خواندن اسراء زیر پتو , بازدید : 249 [ 1392/05/10 ] [ 1392/05/10 ] [ هومن آذریان ]
وقتی همت از زمین و زمان شاکی شدمن سه بار رفتم پیش محسن رضایی که بگویم من استعفا میدهم. من معلم هستم و میخواهم بروم بچسبم به شغل معلمی. خدا گواه است هر بار خواستم این را مطرح کنم، جرأت نکردم و بر خودم لرزیدم.
به گزارش فرهنگ نیوز ، عملیات رمضان با دستیابی به بخشی از اهداف خود، روز هشتم مرداد ۱۳۶۱ به پایان رسید؛ در این عملیات فشار مضاعفی بر نیروها و کادر تیپ ۲۷ وارد آمد، به طوری که آنها عکسالعملهایی را نشان دادند که همت را مجبور کرد تا در جلسه روز نهم مرداد ۱۳۶۱ در جمع کادرهای تیپ در محوطه بیرونی قرارگاه مرکزی کربلا سخنان تندی را بر زبان جاری کند، این سخنان شهید همت در ادامه میآید:
درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , برچسب ها : وقتی همت از زمین و زمان شاکی شد , بازدید : 265 [ 1392/05/10 ] [ 1392/05/10 ] [ هومن آذریان ]
دشمن بعثی، در جریان «عملیات رمضان» متحمل خسارات سنگینی شد که انهدام کامل «لشکر 9 زرهی از سپاه سوم عراق» از آن جمله بود.
پس از پایان پیروزمندانه عملیات «الی بیت المقدس» و آزادسازی «خرمشهر» ، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، راهبرد «تعقیب و تنبیه متجاوز» را در پیش گرفتند. عملیات «رمضان» با هدف تحقق این راهبرد طراحی و اجرا شد. عبور از مرز و داخل شدن در خاک عراق، تامین منابع جدید و تبیین روش های نوینی را می طلبید در حالی که «عملیات رمضان» با همان مقدورات و روشهای گذشته طراحی شد که برای ماشین جنگی صدام، شناخته شده بود. از هفت ماه پیش از آغاز «عملیات رمضان»، اخباری از داخل عراق می رسید مبنی بر تشکیل خطوط پدافندی مستحکم در مناطق استراتژیک، اما در عین حال، اطلاعاتِ به دست آمده از عمق دشمن، کم تر به دست می آمد. زیرا ایران از اطلاعات ماهواره ای به کلی محروم بود و عکسبرداری هوایی با امکاناتی که در اختیار سپاه و ارتش بود، نیازهای عملیاتی را تامین نمی کرد. تنها اطلاعات خودی، با شناسایی از نزدیک و به وسیله ی نیروی انسانی به دست می آمد که شناخت کافی از آرایش و استحکامات نیروهای دشمن را به دست نمی داد. «عملیات رمضان» با طراحی و فرماندهی مشترک سپاه و ارتش، در چهار محور و در پنج مرحله اجرا شد. گرچه رزمندگان، در خیز ابتدایی، خطوط دفاعی دشمن را در هم شکستند اما به زودی نداشتن شناخت دقیق از وضعیت و استحکامات جدید نیروهای بعثی، به اختلال در اجرای عملیات منجر شد. یگان های تحت امر «قرارگاه فتح» (تیپ 25 کربلا، تیپ14 امام حسین(ع)، تیپ 8 نجف اشرف، تیپ27 محمد رسولالله(ص)) توانستند با نفوذ به عمق خاک عراق، تا نهر «کتیبان» پیش بروند و به «قرارگاه فرماندهی تاکتیکی تیپ 10 زرهی عراق»، دست یابند (و منطقه ای به وسعت 250 کیلومتر مربع را از وجود بعثیان پاک نمایند) اما نیروهای پیشتاز که از جناح چپ، با اتکا به «کانال پرورش ماهی» وضعیت قابل دفاعی داشتند، از جناح راست، در برابر هجوم یگان های زرهی عراق آسیب پذیر بودند. قرارگاههای مجاور نیز که با تسلیح زمین و موانع پیچیده عراق روبرو شده بودند، نتوانستند جناح راستِ یگانهای «قرارگاه فتح» را تأمین کنند. لذا یگانهای تحت امر «قرارگاه فتح»، راهی برای تثبیت پیشروی های وسیع خود در عمق خاک عراق نداشتند و با هدف جلوگیری از دور خوردن و محاصره شدن توسط ارتش بعث، اقدام به عقبنشینی نمودند و تنها محدوده «پاسگاهِ مرزی زید» در تصرف قوای اسلام باقی ماند. در عین حال، دشمن بعثی، در جریان «عملیات رمضان» متحمل خسارات سنگینی شد که انهدام کامل «لشکر 9 زرهی از سپاه سوم عراق» از آن جمله بود. حجم بالای تانک و نفربرهای عراقی که در این عملیات منهدم شدند (حدود هزار و 100 دستگاه) باعث شد که از آن با عنوان «عملیات شکارتانک» یاد شود. نام عملیات: رمضان زمان: سه شنبه 22 تیر تا پنجشنبه هفتم مرداد 1361 شمسی رمز عملیات: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی نوع تک: گسترده فرماندهی: مشترک سازمان: مشترک تلفات وارده بر عراق: شش هزار و 400 کشته و زخمی و هزار و 315 اسیر درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , برچسب ها : نقشه شکار تانک با دهان روزه , بازدید : 203 [ 1392/05/10 ] [ 1392/05/10 ] [ هومن آذریان ]
عکسی که می بینید، احتمالا در سال 1365 و در جریان عملیات کربلای5 گرفته شده است. سه رزمنده بسیجی، در مجالی که یافته اند، در کانالی باریک به نماز ایستاده اند.
به نقل از جهان، واژه "محراب" در لغت، به معنای "نبردگاه" و در ادبیات اسلامی، به محل اقامه نماز اطلاق می شود. ریشه این عبارت عربی "حرب" است و بی شک بی دلیل نیست که "حرب" به معنای جنگ، چنین قرابتی با واژه "محراب" دارد. چرا که نماز، آوردگاهِ نبرد انسان با شیاطین و نفس خویش است و نیز، جنگ با شیطانک های سر به طغیان برداشته، تکلیفی است بر عهده مومنین که جز در "محرابِ نبرد" میسر نیست. عکسی که می بینید، احتمالا در سال 1365 و در جریان عملیات کربلای5 گرفته شده است. سه رزمنده بسیجی، در مجالی که یافته اند، در کانالی باریک به نماز ایستاده اند. کانالی که برای این رزمندگان، هم "محرابِ نبرد" است و هم "محرابِ نماز". و چه محرابی از این نزدیک تر به بارگاهِ الله؟ درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , برچسب ها : تصویری از باریک ترین محراب , بازدید : 179 [ 1392/05/10 ] [ 1392/05/10 ] [ هومن آذریان ]
مادر شهید نادری گفت: سردار سلیمانی کسی نیست که بدون آگاهی و اطلاع کسی را به فرماندهی منصوب کند حتی بعد از شهادت حسین نیز میگفتند ما هنوز برای حسین خوابهای دیگری میدیدیم که میسر نشد.
سایت سیرجان خبر نوشت: صبح یکی از روزهای پر معنویت رمضان در ایامی که مصادف با سالروز شهادت این بزرگوار است گفت و گو با خانواده بویژه مادر شهید را غنیمت می شماریم و میهمان خانه ساده اما سرشار از صفای آنان می شویم، خانه ای که هنوز زیباترین تصویر آن عکس نقاشی شده شهید حسین نادری است.
از هر دری سخن می گوییم، از کودکی و بازیگوشی ها تا فرماندهی و روزهای شهادت، با ما در این گفت وگو همراه باشید: در ابتدای مصاحبه هم سخن می شویم با حاجیه خانم فاطمه دولت آبادی، او که الان 75 سالگی خود را تنها باعشق فرزند شهیدش پشت سر می گذارد، اگرچه سختی های بسیار کشیده است اما همچنان صبور و امیدوار و شاکر و سپاس گذار به درگاه الهی به نقش مادری خود برای فرزندانی که گرچه بزرگ شده اند اما هنوز برایش نقش کودکان دیروزش را دارند، می پردازد.
* بیشتر از حسین برایمان بگویید.حسین فرزند سوم خانواده بود در زمان کودکی فرزندی مودب و منظم بود و سر وقت به مدرسه می رفت و می آمد. دوره ابتدایی را در دبستان سعدی و راهنمایی را در مدرسه امیرکبیر گذراند و تا کلاس 11 (دوم دبیرستان) در مدرسه امام (ره)درس خواند، هر چه به حسین اصرار کردیم که درست را ادامه بده می گفت: ما در جبهه درس میخوانیم همان جا امتحان می دهیم (با خنده) یک بار هم برایش خواستگاری رفتیم که قسمت نشد. ما از حسین هیچگونه ناراحتی ندیدیم خدا نخواست برای ما بماند…
* از خصوصیات اخلاقی و دینی آن شهید بگویید؟ از لحاظ نماز و روزه نمونه بود زمانیکه از مرخصی می آمد بعد از صرف شام و اندکی استراحت، آماده می شد برای خواندن نماز شب، که من از این موضوع اطلاعی نداشتم و بعدها این موضوع را فهمیدم.
* اولین بار حسین در چه تاریخی به جبهه رفت و در آن موقع چند سال داشت؟ درست در خاطرم نیست، ولی فکر کنم اواخر سال 61 بود که ایشان 14 سال سن داشت و در کلاس دوم دبیرستان مشغول به تحصیل بود که به جبهه رفت. یادم هست یک روز مادر شهید مکی آبادی به من گفت: شنیده ام حسین فرمانده شده است، گفتم اطلاعی ندارم به من چیزی نگفته است، آخر در آن زمان حسین به جای شهید مکی آبادی فرمانده گردان شده بود، اما بعد ها شنیدم که حاج قاسم سلیمانی به بچه های گردان وعده داده بود که قصد دارم فرمانده ای جوان و کم سن وسال برای گردان انتخاب کنم و در جواب بچه ها که از او خواسته بودند نام این فرمانده را به آنها بگوید گفته بود: همه او را می شناسید ولی نام او را فعلا نمی گویم.
* چه کسی خبر شهادت حسین را به شما اطلاع داد؟ از حال و هوای لحظه شنیدن خبر بگویید. موقعی که حسین به شهادت رسید برادرش قاسم به همراه خانواده اش در کرمان ساکن بودند و معمولا آخر هر هفته به دیدار ما می آمدند، یادم هست یک بار اواسط هفته بود که به سیرجان آمدند من به همسر قاسم گفتم: چطور شده این بار وسط هفته آمدید و او در جواب به من گفت: دلمان برای شما تنگ شده بود. ولی من حس عجیبی داشتم می دانستم که اتفاقی افتاده است، آخر، همه مادران شهدا موقع شهادت فرزندشان قطعاً این حس را تجربه کرده اند و خوب می دانند که من چه می گویم. به هر حال آن شب بعد از صرفشام قاسم و همسرش رفتند که استراحت کنند بابای قاسم از من خواست که برای آنها آب خنک ببرم وقتی وارد اتاق شدم دیدم همسر قاسم چشم هایش اشک آلود است، گفتم چه شده؟ گفت: چیزی نیست سرم درد می کند. آن شب گذشت، صبح روز بعد دیدم خیابان جلوی خانه را دارند با گل تزیین می کنند و خیلی شلوغ است آقای نادری به من گفت بیرون چه خبر شده؟ گفتم نمی دانم خودت برو ببین، وقتی که رفت و خیابان را دید سریع وارد خانه شد و رو به قاسم کرد و گفت چی شده زود بگو؟ نکنه حسین… قاسم همان لحظه رو به من کرد و در حالی که بغض گلویش را گرفته بود گفت: مادر از اعماق وجودت بگو «یاحسین»، دیگر چیزی از آن لحظه در خاطرم نیست.( با گریه)
* از روحیات پدر شهید بگویید و اینکه او چگونه فوت کرد. حسین که رفت (شهید شد) برادرش حمید هم در اثر تصادف فوت کرد و این داغ بر غم از دست دادن حسین افزود و باعث شد همسرم به علت از دست دادن فرزندان خود مریض شود و تشنج می گرفت آخرین باری که تشنج گرفت سکته کرد و از پیش ما رفت. ایشان 7 سال است که به رحمت خدا رفته است.
* بعد از شهادت حسین آیا هیچگاه او در کنار خود حس کرده اید؟ بله چندین مرتبه حسین به خوابم آمده است و کاملاً خوشحال و سرحال بود و به من گفت: مادر نگران نباش و خودت را اینقدر اذیت نکن من اینجا جایی هستم که هر کسی آرزوی آن را دارد. در حال صحبت با مادر شهید هستیم که پسر بزرگ ایشان (قاسم) به جمع ما اضافه شد به علت کهولت سن مادر گفت و گو را با برادر این شهید بزرگوار ادامه می دهیم: قاسم نادری که 8 سال از حسین بزرگتر است و علاوه بر برادری، همرزم و یار و همراه شهید هم بوده است، هنوز هم با ارادتی خاص از حسین شهیدش می گوید و وقتی که از او می پرسیم شما چند سال از شهید بزرگتر بودید او با ارادتی هر چه تمام تر می گوید: گرچه من به لحاظ سنی بزرگتر بودم اما اذعان می کنم که او به لحاظ عقل و شعور و معرفت از همه ما بزرگتر بود.
* مادر بزرگوارتان گفتند اولین کسی که خبر شهادت حسین را به خانواده داد، شما بودید، خود شما خبر شهادت ایشان را از چه کسی شنیدید؟ خوب بالطبع خبر بسیار ناگواری بود. آقای حمید شهسواری که الان در منطقه ویژه مشغول خدمت هستند خبر شهادت اخوی را یک روز عصر به بنده دادند و من هم تا روز بعد صبر کردم و همزمان با برادران سپاهی و گردان 416 که مشغول مهیا شدن برای مراسم تشییع جنازه بودند همان زمان این خبر را به خانواده دادم.
* با توجه به اینکه جنابعالی همرزم شهید بودید لطفا از آخرین دیدارتان قبل از شهادت با ایشان بگویید. آخرین دیدار من با شهید اواخر اسفند سال 66 در مقر گردان 422 ضد زره بود که آن موقع بنده در آن گردان مشغول خدمت بودم و بعد از آن به سیرجان اعزام شدم و دیگر ایشان را ملاقات نکردم.
* به نظر شما چرا حسین با آن سن کم به این همه کمالات و فهم و آگاهی رسید؟ ایشان از همان دوران مدرسه می توان گفت یار وفادار انقلاب بود، کارهایی که در مدرسه می کرد، با محوریت ایشان انجام می شد. نیروی مدیریتی قوی در وجودش بود. همزمان با شروع جنگ نیز در جریان مسائل جنگ بود ولی شرایط سنی ایشان طوری نبود که به جبهه برود و مخصوصا اگر چنین افرادی با این سن کم اسیر دشمن می شدند خوراک تبلیغاتی بسیار خوبی برای دشمن فراهم می شد. حدودا دو سال بعد که ایشان به سن 14 سالگی رسید به جبهه رفت و در آنجا از تک تیراندازی شروع کرده و در نهایت فرمانده گردان شد. استعداد خیلی زیادی در شناخت سلاح های جنگی داشت به ویژه وقتی که فرمانده گردان 422 ضد زره بود شناخت کاملی از سلاح های سنگین و نیمه سنگین مثل موشک «تاو» و «مالیوتکا» داشت زیرا در آن زمان کمتر کسی بود که حتی این نوع سلاح ها بشناسد چه برسد به اینکه بتواند با آنها کار کند و او در دفعات متعدد موشک های مختلف از جمله چندین مورد تجربه شلیک با موشک تاو را داشت که هر گلوله از این موشک قیمت یک پیکان آن زمان بود. یادم هست یک روز ایشان به گردان ما(422ضد زره) که قبلاً فرمانده این گردان بود آمد و از ما خواست درب کانکس مهمات را باز کنیم، به محض اینکه نگاهی به داخل کانکس انداخت رو به ما کرد و اسم چند نوع از این موشک ها را برد و به ما گفت به دلیل شرجی بودن هوا این سلاح ها باید به بخش تعمیرات برده شده و نم گیری بشوند. ولی ما خودمان با وجود اینکه مسئول نگهداری این مهمات بودیم اصلاً از این موضوع اطلاعی نداشتیم و این موضوع نشان می داد که ایشان در این موارد مطالعه زیادی داشته و کاملا به این امور مسلط است.
* مادر گرامیتان گفتند شهید نادری درسش را رها کرد و به جبهه رفت و در جواب مادر که از او خواسته بود بماند و درسش را ادامه بدهد گفته بود: مادر من می روم و همان جا درسم را می خوانم، با توجه به این موضوع شهید نادری توانست درسش را ادامه دهد؟ بله، ایشان همان جا درسش را می خواند و برمی گشت و در سیرجان امتحاناتش را هم می داد ، درست یادم نیست ولی فکر کنم با همین روش توانست دیپلمش را هم بگیرد.
* اگر خاطره ای از شهید مخصوصا در جبهه دارید بگویید. خاطرات زیادی از ایشان در ذهنم است ولی یادم هست یکروز در منطقه سد دز به دنبال من آمد و درست با همین لحن گفت: « برویم رختشویی» چفیه و چند تکه لباس همراهش بود بعد به من گفت تجربه جالبی است… نه؟؟ به نظر تو در این چندسال مادر چه تعداد ظرف و لباس شسته است؟ بعد اعداد را با هم جمع و تفریق کرد و یک عدد نجومی بدست آورد که نشان می داد چقدر به این مسائل اهمیت می دهد.
خاطره ای دیگر اینکه یادم هستم اواخر شب بود فاصله بین 2 گردان زیاد نبود (گردان 422 و گردان 416) تصمیم گرفتم نماز صبح را در مقر گردان 416 بخوانم در بین راه صدای گریه و ناله ای آشنا توجه مرا به خود جلب کرد بیشتر که توجه کردم … صدای حسین بود، با حالتی ضجه و زاری مشغول راز و نیاز با خالق خود بود و می گفت: «خدایا مرا ببخش» ناگهان متوجه حضور من شد و بسیار ناراحت شد دلش نمی خواست کسی او را در آن حالت ببیند.
* شما بعنوان برادر و همرزم شهید اگر روزی شهید را از نزدیک در بهشت ملاقات کنید چه خواسته ای از او خواهید داشت؟ (لحظه ای اشک در چشمانش حلقه می زند و با مکثی کوتاه می گوید): از او می خواهم خیلی ها را شفاعت کند این بالاترین خواسته ای است که می توانم داشته باشم. و ما هم باید با بها دادن واحترام گذاشتن به این خون ها، کارهایی انجام دهیم که موجب خشنودی شهدا که همان خشنودی خالق نیز است، باشیم، زیرا امروز خیلی از ارزش ها عوض شده است یعنی ضد ارزش ها جای آن را گرفته است آن روزها خیلی جو سالم و پاکی بود الان خیلی نابسامانی ها و بی فرهنگی ها در جامعه می بینیم، امید است مسئولان بیشتر تلاش کنند تا بتوان گوشه ای از راه هدف و مقصدی که این شهدا داشتند را به نسل امروز بشناسانیم.
* وصیت نامه ای از شهید بزرگوار در دسترس است؟ در حال حاضر وصیت نامه مکتوب در دسترس نیست هر چه عکس و دست نوشته از شهید داشتیم تحویل مسئولین ذیربط دادیم که متاسفانه دیگر آنها را به ما برگشت ندادند، اما خوشبختانه اخیراً کتاب کوچکی با عنوان «فرمانده جوان» از سوی بنیاد حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس استان کرمان در مورد حسین چاپ شده است. جمله کوتاهی از شهید به یاد دارم که در دست نوشته ای از ایشان به یادگار مانده بود من آن را به مناسبت سالگرد شهادتش بر روی پارچه ای نوشتم و در بالای آرامگاه ایشان نصب کردم که این چنین نوشته بود: هان، ای مردم دنیا آگاه باشید و از این معرکه بازار دنیا متاع خود را بردارید و بروید
* مادر گرامیتان از توجه خاص سردار حاج قاسم سلیمانی به حسین گفتند در این خصوص بیشتر برایمان بگویید. بله، درست است سردارسلیمانی هم در دوران حیات ایشان و هم بعد از شهادت آن شهید بزرگوار عنایت و توجه خاصی داشتند و ایشان کسی نیست که بدون آگاهی و اطلاع کسی را به فرماندهی منصوب کند حتی بعد از شهادت حسین نیز می گفتند: ما هنوز برای حسین خواب های دیگری می دیدیم که میسر نشد.
* بیشتر از لحظه شهادت حسین در جبهه ها برایمان بگویید؟ بعد از پذیرش قطع نامه زمانی که عراق تانک های خود را برای گرفتن اسیر به منطقه ارسال کرده بود شهید نادری و حسین ناصری؛ فرمانده وقت گردان 422، با موتور برای گشت زنی به منطقه اعزام می شوند و به کمین عراقی ها می خورند. حسین منصوری راننده موتور سیکلتی که حسین با او بوده است می گوید: ابتدا ترکش گلوله دشمن به سینه حسین نشست و بر زمین افتاد بعد دستور می دهد به راننده موتور که این قضیه را سریعا به قرارگاه اطلاع دهد. راننده موتور مجبور می شود به تنهایی به عقب برگردد. زمانی که به محل زخمی شدن حسین برمی گردند می بینند که سرنیزه ی دشمن بعثی سینه حسین را شکافته و به فیض شهادت نائل آمده است.
* به عنوان آخرین سوال اگر حرفی باقی مانده است بفرمایید؟ درد و دل اکثر خانواده شهدا این است که مسئولین کاری بکنند خون شهدا کمرنگ نشود هم در کارهای اجرایی و مسئولیتی یعنی اینکه خودشان افراد مومنی به کارشان و هدفی در جریان مسئولیتشان داشته باشند خدای نکرده ذره ای پا را خارج از شرع مقدس اسلام نگذارند در حیطه اجرایی کارشان فکرشان و نیتشان این باشد که این جوانان و این عزیزان خونشان را پای این انقلاب و این نظام دادند آن ها هم پاسدار خوبی برای خون ها باشند، این تنها توقع و انتظار ماست. درباره : تازه های سایت , مطالب جدید , برچسب ها : گفتوگو با مادر جوانترین فرمانده شهید , بازدید : 202 [ 1392/05/10 ] [ 1392/05/10 ] [ هومن آذریان ]
|
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |