فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1331 در روستاي باقرآباد شهر رشت به دنيا آمد . به گفته مادرش از اوان كودكي فردي قانع و دلسوز بود و به منظور همدردي با اقشار فقير جامعه از پوشيدن لباسهاي نو در ايام عيد امتناع مي كرد . دوران دبستان و راهنمايي را در مدرسه رودكي رشت به پايان رساند و سپس در رشته بازرگاني در دبيرستان رضا جعفري رشت ادامه تحصيل داد و در سال 1353 موفق به اخذ ديپلم بازرگاني شد .
به گفته عبدالرضا – برادرش – يدالله به كتابهاي ادبي و اشعار شعرايي همچون حافظ ، عطار و سعدي علاقه مند بود و به فوتبال نيز علاقه زيادي داشت . در طول دوران تحصيل به منظور كمك به معيشت خانواده در كفاشي و سلماني كار مي كرد . پدر ش در اثر حادثه اي زمينگير شده بود و پس از شش سال زمينيگري از دنيا رفت . در سال 1354 به عضويت سپاه دانش درآمد و دوران سربازي را در سنندج گذراند . در اين دوران توسط دوستانش با افكار و آرمانهاي امام خميني (ره) آشنا شد . اين آشنايي او را به صف مبارزين با رژيم پهلوي كشاند . به گفته برادرش در ابتداي پيروزي انقلاب ، يدالله به خانواده هاي نيازمند و افرادي كه شغل خود را در اثر وقوع انقلاب از دست داده بودند كمك مي كرد . همچنين در دستگيري عناصر ساواك و استقرار آرامش در شهر و سركوبي اشرار و عناصر منافقين نقش داشت . قلي پور در 7 شهريور 1358 به سمت مسئول دفتر فرماندهي سپاه رشت منصوب شد .
با شروع جنگ به همراه برادرش فتح الله در اويا مهرماه 1359 عازم جبهه شد . در همين سال ، برادرش فتح الله در مأموريتي به شهادت رسيد و خود وي نيز از ناحيه ي دهان و فك به شدت مجروح شد . پس از بهبودي نسبي ، مدت كوتاهي در واحد پشتيباني و تداركات و پس از آن در اكيپ عملياتي شهري مشغول بود .
از فروردين 1360 به مدت يك سال فرماندهي سپاه رشت را به عهده داشت . با وجود داشتن سمت فرماندهي ، در امور نگهباني ، آب  دادن به باغچه ها ، نظافت محوطه و حتي تميز كردن دستشويي ها به كمك ديگران مي رفت ؛ به جاي نيروهاي تحت امر نگهباني مي داد و از واكس زدن كفشهاي آنها هم ابايي نداشت . ساعت استراحت او بسيار كم بود و سحرگاهان را به نماز شب و راز و نياز با خدا مي گذراند . هيچگاه بين الطلوعين نمي خوابيد و در اين امور هيچ توجهي به ظواهر و قضاوتهاي اطرافيان نداشت . تكيه كلامش الله اكبر بود و بسيار قرآن تلاوت مي كرد . كم حرف مي زد و پاسخ سؤالات را مختصر و مفيد مي داد . نسبت به غيبت كردن و سوءاستفاده از بيت المال بسيار حساس بود . اخلاق و رفتار نيكوي او باعث جذب همگان مي شد تا آنجا كه نقل است يكي از منافقان كه دستگير شده بود پس از برخورد با قلي پور ،‌مجذوب رفتار او شد و آرزو كرد كه اي كاش مي توانسته هميشه با او باشد .
در سال 1360 با همسر برادر شهيدش ، خانم ام البنين افشاري با مهريه يك سفر كربلا و 5 سكه بهار آزادي ازدواج كرد و سرپرستي برادرزاده اش را كه بسيار دوست مي داشت ، به عهده گرفت . اولين ثمره ي ازدواج او دختري بود كه در سال 1361 به دنيا آمد و او را معصومه نام نهادند .
قلي پور از فروردين سال 1361 به مدت هفت ماه مسئول اكيپ گشت شهري واحد اطلاعات و عمليات و مدتي نيز فرمانده سپاه كوچصفهان و لشت نشاء بود . در همين ايام هدف ترور نافرجام منافقين قرار گرفت . در يكي از روزهاي اين سال بود كه ده نفر از زندانيان رشت را كه توسط منافقين به آتش كشيده شده بود از ميان آتش نجات داد . در اواخر سال 1361 بار ديگر عازم جبهه شد و به مدت شش ماه معاونت گروهان زرهي لشكر 25 كربلا را به عهده گرفت و در عمليات محرم شركت كرد .
پس از مدتي در لشکر قدس در گردان زرهي به سمت معاون فرمانده گردان منصوب شد و در اين سمت به مدت هفت ماه در مريوان خدمت كرد . سپس در گردان روح الله مسئوليت گروهان ذوالفقار 2 را پذيرفت و تا اسفند 1362در اين سمت بود . در اين تاريخ به سمت مسئول اكيپ شهري در واحد اطلاعات و عمليات سپاه گيلان منصوب شد و تا فروردين 1363 اين سمت را به عهده داشت . سپس مسئول گروهان عملياتي جنگل سپاه گيلان شد و تا تير ماه 1363 در اين سمت فعاليّت مي كرد . از 1 تير 1363 در واحد بسيج در واحد آموزش و سازماندهي سپاه ناحيه ي گيلان فعاليّت خود را ادامه داد كه تا 19 شهريور همان سال ادامه داشت . در تاريخ 19 شهريور 1363 به عضويت بسيج درآمد و با عضويت در تيپ نبي اكرم عازم منطقه جنگي شد . در طرح تلفيق نيروهاي ارتش و بسيج ، يدالله به همراه يكصدو پنجاه نفر از دوستان خود به پايگاه ارتش در باختران منتقل شد . در اين پايگاه از قبول سمت فرماندهي امتناع ورزيد و به همراهي گروهي به منطقه عملياتي دارخوين مأمور شد و در واحد شناسايي به كار پرداخت . پس از جدا شدن از ارتش با حضور در تيپ نبي اكرم به جزيره مجنون منتقل شد و فرماندهي گروهان حمزه از گردان حنين را به عهده گرفت . او در عمليات والفجر 9 در منطقه غرب كشور در منطقه سليمانيه شركت كرد و در همين عمليات به درجه رفيع شهادت رسيد .
يدالله قلي پور پس از سي و شش ماه حضور در جبهه و چهل و هفت ماه خدمت در پشت جبهه در سن سي و چهار سالگي به شهادت رسيد . بعد از هشت سال كه استخوانهايش را به زادگاهش بازگرداند يك قطعه عكس امام خميني كه مشخصات خود را پشت آن نوشته بود و يك جلد قرآن جيبي همراه آن بود . پيكر قلي پور را در روستاي باقرآباد شهر رشت به خاك سپردند . از او دو فرزند دختر به يادگار مانده است .
منبع:" فرهنگنامه جاودانه هاي تاريخ(زندگينامه فرماندهان شهيد استان گيلان)نوشته ي ،يعقوب توكلي،نشر شاهد،تهران-1382




خاطرات
حسين خوش نيت و ابراهيم وحدي :
نيمه شب 8 اسفند 1364 عمليات آغاز شد . بعد از فتح چند قله به قله ي بسيار حساسي رسيديم كه عراقي ها در آنجا كمين كرده بودند و يك كاليبر دوشكار در آنجا كار گذاشته بودند . عمليات لو رفته بود و عراقيها شروع به كوبيدن محل استقرار ما كردند . چون منطقه زير ديد مستقيم عراقيها بود امكان جا به جايي نداشتيم . نيروها در اثر شليك مداوم كاليبر دوشكاي عراقيها زمين گير شده بودند . و بچه ها يكي پس از ديگري نقش به زمين مي شدند .
ساعت چهار صبح بود كه قلي پور به كمك يكي از بچه ها شتافت كه تيري به شكمش اصابت كرد و به حالت سجده بر زمين افتاد . تير دوشكا روده هايش را پاره پاره كرده بود و درد شديدي داشت . با ذكر يا زهرا خود را تسلي مي داد . او از تيررس دشمن دور كرديم اما مسير صعب العبور بود و انتقال او به راحتي امكان نداشت . يكي از بچه ها رفت تا كمك بياورد . هوا روشن شده بود ولي او نيامد .
انفجار خمپاره هاي عراقي هم يك لحظه قطع نمي شد . با روشن شدن هوا عراقي ها اقدام به پيشروي كردند . يدالله گفت : «خوش منش ديگر كاري از دستت ساخته نيست كاري را كه مي گويم انجام بده و برو . سردم است ، زيپ كاپشنم را ببندد ، كلاهم را هم پايين بكش و چند نارنجك در دستم بگذار تا زنده به دست عراقيها نيفتم.» پيشاني اش را بوسيدم و دستورش را اجرا كردم . دستش را از زمين بلند كرد و محكم مشت كرد . ديدم توان مشت كردن ندارد . گفت : «برو ، من نمي توانم بيايم.» با او خداحافظي كردم و به پايين كوه دويدم . واحدي را ديدم كه تنها و مضطرب است و عراقيها هم منطقه را تصرف كرده اند .

همسرشهيد:
روزي معصومه مريض شد و پولي نداشتيم كه او را نزد پزشك ببريم . يدالله هم راحت نمي توانست از كسي پول قرض كند . بسيار ناراحت بوديم ، كه يدالله وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند . سپس به من گفت برو چمدانت را باز كن چيزي در آن هست . رفتم چمدان را باز كردم و ديدم دو عدد اسكناس 500 توماني تا نخورده و معطر روي لباسهايم قرار دارد .

علي محمد باقري: 
در عمليات محرم در پشت خاكريز بوديم كه يدالله تانك خود را جايي كه نه حافظي داشت و نه آشيانه اي مستقر كرد . او بعد از هر شليك نيروهاي خودي ، دوربين به دست روي تانك مي ايستاد و نگاه مي كرد كه آيا گلوله شليك شده به هدف خورده است يا نه . ناگهان گلوله اي به تاك اصابت كرد . وقتي گرد و غبار فروكش كرد يدالله را ديدم كه فقط سرش زخمي شده است . به اورژانس رفت و پانسمان كرد اما يك روز هم نگذاشت سرش بسته باشد . 


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان گيلان ,
برچسب ها : قلي پور , يدالله ,
بازدید : 153
[ 1392/05/13 ] [ 1392/05/13 ] [ هومن آذریان ]
مادر ش مي گويد که قبل از تولد او فرزندي نداشته . هر چه فرزند به دنيا آورده به گونه اي از دنيا رفته است .او براي اينکه فرزندش زنده بماند نذر مي کند و با گريه و زاري از خداوند توسل مي جويد . شهيد« حاجيان» در سال 1331 به دنيا مي آيد .تولد ش ؛شادي و شاد ماني سراسر خانه را در بر مي گيرد .پدر و مادر ش تمام تلاش خود رابراي سلامتي او به کار مي گيرند. طفل نو رسيده روز به روز بزرگتر مي شود وپس از مدتي به مکتب مي رود تا قرآن ياد گيرد .بعد از آنکه در زادگاه شهيد مدرسه تاسيس مي شود او به مدرسه مي رود و مقطع ابتدايي را به پايان مي رساند .علي رغم علاقه خاصي که به درس و مدرسه داشت ؛ چون خانواده او وضعيت مالي خوبي نداشتند، مجبور مي شود مد رسه را ترک کند و در کنار پدرش به کار هاي کشاورزي و کارگري مشغول شود . وجود اودرکنار پدرپشتوانه بزرگي است تا مشکلات زندگي راتحمل کند. اودرسن نوجواني و بامشاهده فقرومشکلات ناشي از خيانتهاي حکومت شاه که برزندگي آنها وساير روستاييان سايه افکنده بود ،به پدرش دلداري مي دهدومي گويد:
پدر جان ديگر ناراحت نباش .من بزرگ شده ام و ديگر نمي گذارم شما زياد کار کنيد و خسته شويد . اومدتي به عنوان شاگرد راننده مشغول به کار مي شود .درچهارده سالگي پدرش از دنيا مي رود و تامين مخارج خانواده به دوش او مي افتد .به همين دليل او از خدمت سر بازي معاف مي شود ..طولي نمي کشد که يک وانت بار خريد و علاوه بر انجام دادن کارهاي کشاورزي ،با وانت هم کار مي کند . در سن 24 سالگي ازدواج مي کند .مراسم عقد و عروسي او بسيار ساده و ابتدايي انجام مي شود و او در کنار همسرش زندگي ساده اي راشروع مي کند. .جريان زندگي اوهمچنان ادامه داشت تا انقلاب شکوهمند اسلامي به پيروزي مي رسد . طولي نمي کشد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فرمان حضرت امام (ره)تاسيس مي شود .او به همراه 70نفرازجوانان ديگربه دعوت شهيد بروجردي به واحدپيشمرگان مسلمان کرد درسپاه مي پيوندد .
پس از عضويت در اين واحد به کامياران وکرمانشاه مي روند تا براي پاکسازي منطقه از دست گروهکهاي ضد انقلاب وارد عمل شوند .بعد از مدتي درگيري سختي شروع مي شود .با قدرت نمايي ومبارزات شهيد حاجيان وديگر همرزمانش ضد انقلاب فراري مي شود. .شهيد حاجيان در آن وقت عضو واحد عمليات سپاه قروه بوده است.او به خاطر تلاش و شجاعت زيادي که در راه مبارزه با گروهکها از خود نشان مي دهد از سوي مسئولان عالي رتبه سپاه به فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در شهرستان کامياران منصوب مي شود. .پس از اين کار به پاکسازي تمام روستاهايي که در منطقه کامياران قرار دارند مي پردازد و از اين کار هم موفق بيرون مي آيد .بعد از آن فرمانده گردان عملياتي جندالله سر دشت مي شود. در زمستان سال 1361 به منطقه بوکان مي رود. بعد از آنکه ما موريت او در بوکان تمام مي شود باز به سر دشت مي آيد .پس از چند روزقصد مي کندبه مرخصي برود.ا و همراه دو نفر از نيرو هاي خود که هر دو نفر آنها همشهري اوبودندبه مرخصي مي روند .نيرو هاي ضد انقلاب خبر مرخصي رفتن شهيد حاجيان رامي شنوند و مسير حرکت او را به طور کامل بررسي مي کنند .دشمنان مردم ايران در پشت سخره بزرگي که در مسير جاده ديواندره –سنندج قرار دارد کمين مي گيرند و به محض اينکه خودروي شهيد حاجيان را مي بينند شروع به تير اندازي مي کنند و به طور بسيار فجيعي هر سه نفر آنهارابه شهادت مي رسانند .

او جزواولين نيرو هايي بود که در سپاه مشغول به خدمت شد ؛خدمت او درسپاه خدمتي شجاعانه ؛متواضعانه و خالي از هر گونه ادعايي بود .شجاعت در راس خصو صيات او قرار داشت.در بحراني ترين شرايط در گيري ها وارد عمل مي شد .شب هنگام در بحبوحه وحشت تاريکي شب به قلب نيرو هاي دشمن مي زد ؛فرصت را از دست نمي داد کاري را که بايد انجام مي گرفت انجام مي داد .هيکل زيباي او نشان از سر بلندي و شجاعت او داشت . روحيه بسيار خوبي داشت .هيچ گاه از نيرو هاي دشمن نمي تر سيد ترس از دشمن با او کاملا بيگانه بود .علاقه عجيبي به جبهه و مبارزه داشت .هر وقت که مي گفتند در فلان محل نيرو هاي ضد انقلاب کمين زده اند ،بلافاصله اسلحه اش را برمي داشت و در حالي که اين جمله را مي گفت:( .هر که دارد هوس کرببلا بسم الله) بر مي خواست و به محل کمين مي رفت .خستگي براي او معنايي نداشت ؛در سخت ترين شرايط و به دنبال ساعتها در گيري و مبارزه ؛خور شيد خنده از روي لبهاي او افول نمي کرد .سر ماي طاقت فرساي منطقه هم او را از مبارزه و نبرد باز نمي داشت و در سر ماي سخت و با وجود برف سنگين باز هم مبارزه و شجاعتي را که مي بايست انجام دهد انجام مي داد. هيچ گونه غروري در وجود او نبود با وجود آنکه فر مانده بود اما سخت ترين و پر مخاطره ترين کار ها را انجام مي داد .چندان به خورد و خوراک اهميت نمي داد .بعضي اوقات به چند تکه نان خشک هم بسنده مي کرد .به رزمندگان اسلام عشق مي ورزيد .به گفته يکي از همرزمان او وقتي که در پايگاههاي دهگلان بلبلان آباد و گز گزاره خدمت مي کرد؛به دانش آموزاني که ايام تابستان را به آنجا مي آمدند علاقه زيادي نشان مي داد و آنان را از صميم قلب دوست مي داشت .امام (ره)راخيلي دوست داشت ؛هميشه يک عکس از حضرت امام (ره)رادر جيب خود نگهداري مي کرد . بعضي وقتها هنگامي که مي خواست بخوابد عکس امام را از جيب خود بيرون مي آورد و روي سينه خود مي گذاشت و بعد مي خوابيد .
نيرو هاي خودش را از هر نظر مورد تفقد قرار مي داد . اگر مي ديد يکي از نيرو هايش زياد به مرخصي نمي رود پيش او مي رفت و اگر مشکل مالي داشت به او کمک مي کرد . در بعضي اوقات از بچه ها پول جمع مي کرد و به شخص مورد نظر مي داد ،بدون آنکه کسي متوجه شود. وجود او براي مردم ودوستداران انقلا ب مايه اميد وبراي دشمنان وگرو هکهاي ضد انقلاب باعث وحشت ودلهره بود.ضد انقلاب به تمام مناطقي که شهيد حاجيان در آنجا خدمت مي کرد اعلاميه داده بود که هر کس شهيد حاجيان را چه به صورت زنده و يا کشته شده نزد آنها بياورد ؛ مبلغ بسيار زيادي پول و جايزه به او مي دهند. شهيد حاجيان نقش قابل توجهي را در سازماندهي نيرو ها طراحي عمليات و در نهايت سر کوبي گرو هکهاي ضد انقلاب داشته است .شهيد حاجيان به خوبي مي دانست که گرو هکهاي ضد انقلاب نمي توانند با او رو به رو شوند و اين گفته را بار ها در ميان نيرو هاي خود تکرار کرده بود : گرو هکهاي ضدانقلاب نمي توانند او را رو به رو مورد هدف قرار دهند که نحوه ي شهادت اونشان دهنده اين واقعيت است. منبع:"اسوه هاي استقامت" نشر شاهد،13860تهران
 
 
 

 

خاطرات:
عبدالله ميرزايي:
شهيد حاجيان در عين شجاعت ،بسيار کار کشته و آگاه هم بود .هيچ وقت يادم نمي رود يک شب که در يکي از مناطق کردستان با گرو هکهاي ضد انقلاب در گير بوديم کار به جايي رسيد که با يد يک دستگاه کالبير پنجاه را از ابتداي کوه تانوک قله مي برديم تا بهتر مي توانستيم روي گرو هکها مسلط بوده و با آنها مقابله نماييم .خلاصه شهيد حاجيان فرصت را از دست نداد و تمام قطعات جدا شدني کاليبر را از هم جدا کرد و هر قطعه رابه دست يکي از بچه ها داد تا به بالاي کوه ببرند .در اين هنگام با ناراحتي به او گفتم :اين چه کاري است که شما مي کنيد ؟در اين تاريکي شب چطور مي توانيد اين همه قطعه رابه هم وصل کنيد ؟شهيد حاجيان در حالي که مرا به آرامش دعوت مي کرد، گفت: نترس من همه چيز را فراهم مي کنم ،بعد از اين صحبت ها او رفت .ساعت حدود 4 يا 30/4 بامداد بود که ما به نوک قله رسيديم و در کمال ناباوري ديديم که شهيد حاجيان تمام قطعات کالبير پنجاه را به هم وصل کرده و آماده شليک مي باشد. بايد در نظر داشت که وصل کردن قطعات يک کالبير پنجاه آن هم در تاريکي شب و با وجود سر ماي سخت کوهستان ،کار بسيار مشکلي مي باشد و از عهده هر کسي بر نمي آيد .

در يک عمليات ،نيرو هاي شهيد حاجيان در محاصره گرو هکهاي ضد انقلاب قرار مي گيرند ؛محاصره به گونه اي بوده است که حتي با هلي کو پتر هم نمي توانستند به آنجابروند .کم کم مقدار آبي که در نزد نيرو ها بوده ،تمام مي شود و نيرو ها رفته رفته تحمل خود را از دست مي دهند .اما بعد از مدتي شهيد حاجيان آن شير مرد ميدان مبارزه و جهاد با شجاعت مثال زدني خود حلقه تنگ محاصره را از يک نقطه نامشخص مي شکند و نيرو هاي خود را از محاصره نجات مي دهد.

خيلي صبور و مقاوم بود .در سخت ترين موقعيت ها هم ناراحت نمي شد و هميشه خنده و شاد ماني در چهره او به ميهماني مي نشست .فکر کنم سال 1360 بود که با چند نفر از دوستان در جاده سنندج -کامياران حرکت مي کرديم . نا گاه رادياتور ماشين داغ کرد و ماشين از حرکت باز ايستاد .در اين هنگام شهيد حاجيان که در کنار من نشسته بود بلافاصله از ماشين پياده شد و به زير ماشين رفت .از من يک پيچ گوشتي خواست .پيچ گوشتي را به او دادم .شهيد حاجيان شيلنگ راديات را باز کرد اما درحين باز کردن شيلنگ آب داغ زيادي به سر و صورت او پاشيد و او را خيس کرد . نقص ماشين بر طرف شد و ما به راه افتاديم ؛هوا خيلي سرد بود ؛باد سردي هم مي وزيد و برفهاي اطراف رابه طرف ماشين پر تاب مي کرد .با وجود سختي وضعيت هوا منطقه هم بسيار نا امن بود .گرو هک ها در جاي جاي منطقه کمين زده بودند .شهيد حاجيان به خاطر اينکه از اين موضوع اطلاع داشت در آن سر ماي سخت و با سر و روي خيس بلند شد و در پشت کاليبري که در پشت ماشين گذاشته بوديم قرار گرفت. او تقريبا حدود 40 تا 45 کيلو متري که تاکامياران فاصله داشتيم همان گونه مقاوم و استوار در پشت کاليبر پنجاه ايستاد . وقتي به مقصد رسيديم تمام سر و صورت و لباسهاي شهيد يخ زده بود .اما شهيد حاجيان مثل گذشته باز هم مي خنديد و شوخي مي کرد .


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان کردستان ,
برچسب ها : حاجيان , يدالله ,
بازدید : 206
[ 1392/05/10 ] [ 1392/05/10 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,989 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,714,681 نفر
بازدید این ماه : 6,324 نفر
بازدید ماه قبل : 8,864 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک