فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

متن آخرین سخنرانی سردار شهید سید محسن صفوی

 

\" بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین \"

ضمن خیر مقدم به شما برادران بسیار عزیز و ارجمند وزارت سپاه و فرماندهان جبهه و جنگ ؛ 

از اینکه محبت فرمودید و برادران خودتان را در قرارگاه صراط مفتخر کردید ، بدون مقدمه من یک شرح ماوَقَعی از این تشکیلات مظلوم وزارت سپاه را از جبهه های جنوب از غرب تا جزیره خارک خدمت شما سروران خودم عرض بکنم و بعد دیگه به طور طبیعی با توجه به تعهدی که در یکایک شما عزیزان و سرورانم هست ان شاء الله در جهت تقویت بیشتر این تشکیلات ، برادران اقدام بکنند.



برادرانی که ارتباط داشتند و دارند با جبهه های جنگ ، مطلع هستند که بعد از تشکیل وزارت سپاه ، ما یکی از بزرگترین حمله هایمان را به جنود شیطان ، تحت عنوان اسم مقدس عملیات خیبر داشتیم ، و در این عملیات خیبر که به فتح نیمی از حور العظیم و آبراه های آن که ارتباط ما را با عراق بهتر می کرد و هم چنین جزایر مجنون شمالی و جنوبی منتهی شد ، وزارت سپاه یک کار مهندسی عظیمی کرد، من حالا آن ابعاد سیاسی قضیه را که این کار عظیم مهندسی به اسم دیگر دوستانمان تمام شد کاری ندارم ، منتهی آن پل شناور 13 کیلومتری ، نصب این پل با زحمات طاقت فرسای برادران وزارت سپاه بود و خدا رحمت کند تمام شهیدانمان را خصوصاً برادرمان مرحوم حاج آقا سید عباس جولایی را که چقدر زحمت کشید و من هیچ وقت فراموش نمی کنم که سرور گرامیمان جناب آقای رفیق دوست وزیر محترم سپاه صبح به صبح و عصر به عصر با موتور سیکلت می آمد و طول پل را اندازه می گرفت تا ببیند چه قدر این پل پیشرفت کرده است و بعد موانعی که پیش آمد برای نصب این پل که به آن نیزارها رسیدیم و زحماتی که برادران عزیز صنایع خود کفایی متحمل شدند ، بچه های ستاد فوریت ها تحمل کردند ، به خاطر اینکه آن نی برها را درست کردند و زحماتی بود ، اولین نمود تشکیلاتی مهندسی وزارت سپاه در عملیات خیبر بود، تحت عنوان همان پل خیبر ، و همه بچه ها هم در آن دخیل بودند ، حالا اکثراً مال معاونت مهندسی بودند ، منتهی بقیه بچه ها هم بودند ، کسبه مختلف ، همه رئیس و مرئوس ، همه آمده بودند ، لخت شده بودند در حورالعظیم و داشتند پل را هل می دادند ، حضور داشتند . و بعد از عملیات خیبر توسط فرماندهی محترم قرارگاه خاتم الانبیاء ، یک ابلاغ کاری شد به معاونت مهندسی وزارت سپاه ، برای یک سری کارهای مهندسی در منطقه جنوب که البته اکثر این کارها ایجاد آمادگی بود برای عملیات بدر، ده ، دوازده تا بیمارستان صحرایی بود ، نصب یک تعداد زیادی دکل های دیدبانی به ارتفاعات بلند بود ، یک چیزی حدود پانصد کیلومتر جاده سازی بود ، پد های هلکوپتر بود ، باند فرودگاه بود ، دژ بود ، بسیار کارهای عظیمی بود.

خب ، این کارهایی که عملاً از دست معاونت مهندسی که هیچ ، از دست خود وزارت سپاه هم اجرایش خارج بود ، چرا که اگر همه اطلاع نداشته باشند ، خود شما برادران عزیز مستحضر هستید که وزارت سپاه وظیفه قانونی و تشکیلاتیش ، ایجاب می کند که در استان ها فعال باشد ، چون تشکیلاتش کلاً یک تشکیلات پشتیبانی است ، اینکه بگویند آقا تمام دفاتر مهندسی تعطیل ، بیایند جبهه ، یعنی معنی اش این است که ما دیگر پادگان نداشته باشیم و تمام افراد وزارت سپاه کارشان را ول کنند بیایند جبهه ، حالا این کار شدنی است ، همه را هم می توانند ول کنند بیایند جبهه ، منتهی سیستم سپاه متوقف می شود ، تمام این عزیزان مال وزارت سپاه هستند دیگه ، پرسنلی ها ، خب همین کاری که شما دارید می کنید ، این ها همه مال وزارت سپاه هستند ، اصلاً سیستم فلج می شود. این است که با این وضع که خب نمی شد کار انجام داد ، منتهی کارهایی که اینجا ابلاغ شده همه کارهای مهندسی هستند یعنی وقتی هم که خود بچه های ادارات پرسنلی هم بخواهند بیایند اینجا فعال شوند ، ما ممکن است پنج یا ده تا را بگیریم در کار تخصصی خودشان ، بعضی را بگوییم در ارزیابی کار کن ، در کارگزینی کار کن ، در تعاون کار کن ، منتهی بقیه شان را که کاری نداریم برایشان ، کار تخصصی خودشان را نداریم ، مجبوریم بگیم سوار لودر شو یا سوار بولدوزر شو یا برو پشت دوربین ، این است دیگر ، این کار ما یک کار تخصصی ، مهندسی است . پیرو این ابلاغ و اینکه علی رغم استعداد وسیع وزارت سپاه در تمامی جهات ، که ان شاء الله همه این استعداد ها در جهت رضای خدا و پیشرفت انقلاب اسلامی است ، باید ببینیم که عملاً این کارها از دست سپاه خارج است . یک بررسی هایی صورت گرفت و بنا شد که این کارهای به اصطلاح خط مقدم و نزدیک دشمن را ، خود بچه های سپاهی انجام بدهند و کارهایی که یک مقدار عقب تر هست ، بدهند دست وزارت خانه ها ، وزارت خانه هایی که به اصطلاح این ها فنی مهندسی هستند ، خب ، وزارت مسکن و شهرسازی آمد ، وزارت راه و ترابری آمد ، وزارت نیرو آمد ، وزارت کشاوزری آمد ، البته آمدنی که واقعاً مشکل بود ، هم برای آن هایی که توجیه نبودند به جبهه و هم برای آن هایی که تا حالا با آن ها کار نکرده بودیم ، آن ها یک برداشتی داشتند از کار اجرایی و ما یک برداشتی داشتیم ، یا بعضی از آن ها سنخیتی نداشتند به کار اجرایی ، مثلاً مسکن و شهرسازی چه زمان طاغوت ، چه زمان یاقوت ، کار اجرایی هیچ وقت نمی کرده ، همیشه کار ستادی می کرده ، فرض کنید بیمارستان مرحوم شهید بقایی تابلویش را که شما ملاحظه می فرمایید ، کارفرما : وزارت مسکن و شهرسازی ، فلان مجتمع بزرگ مسکونی ، کارفرما : مسکن و شهرسازی ، کارفرما بوده یعنی دفتر نظارت بوده ولی مجری نبوده ، آدم هایی که در دستگاه نظارتی هستند با آدم های دستگاه مجری فرق می کنند ، کیفیت شان ، اخلاقشان ، فرهنگشان ، همه چیزشان ، یا بچه های وزارت کشاورزی ، خدا ان شاء الله همه آن ها را خیر دهد ، واقعاً زحمت کشیدند و می کشند ، توی جبهه ، این ها به قول ما گل و گلدان می کارند توی این مملکت ، چه کارشان با کار جاده سازی و خاکریز زدن و امثالهم بوده ، حالا شما این ها را آوردید از باغات شمال و کرج و اصفهان و این طرف و اون طرف ، حالا خاکریز بزنند توی بیابان ، زیر آتش ، زیر بمباران ، یک چنین مسائلی بود ، یا بچه های وزارت های دیگر به یک نوع دیگر ، مسا ئل متعددی بود تا شد این ها را قانع بکنیم که بیایند و بایستند و ما تسهیلات لازم را برایشان ایجاد بکنیم ، حالا مشکلات خود ما یک طرف ، برادران رزمنده ما در جبهه نیز پذیرش این ها را نداشتند ، خواهی نخواهی وقتی یکی می خواهد که در جبهه کار بکند ، بایستی که با فرهنگ جبهه عجین بشود ، شما می خواهید از دژبانی عبور کنید بیایید توی منطقه ، از دژبانی عمومی منطقه ، شما از کیلومتر 18 جاده اهواز – خرمشهر به اولین دژبانی عمومی منطقه برخورد می کنید ، در کیلومتر 60 جاده اهواز- آبادان دقت کنید به اولین دژبانی عمومی منطقه برخورد می کنید ، بعد از دژبانی های عمومی منطقه که هدایت اینها با قرارگاه مرکزی هست ، وارد مناطق نزدیک تر که می شویم در مسئولیت حراست و نگهداری یگان ها هست و قرارگاه های مربوطه هست ، به دژبانی آن ها برخورد می کنید ، آن ها یک اخلاق خاص دیگر دارند ، از آن ها که عبور بکنید برسید به خط دژبانی آن ها عبور می کنید و بعضاً کارهای بچه های ما ، کارهای همین بچه های وزارت خانه ها در همین حدودهای دژبانی دوم و سوم بود و اکثراً بعد از اول بود ، خب آن ها پذیرش این ها را نداشتند.

 

خب بعضی از دوستان که بعضنشان که ان شاء الله همه هدایت شده هستند و هستیم، خب ظواهر اسلامیشان هم درست نبود روز های اول ، یک محاسن مرتب و فلان و بهمان ، خب ما می خواستیم در هر صورت در جبهه از ایشان استفاده کنیم ، تخصص داشتند ، امکانات داشتند ، و الحمدلله نیز علی رغم همه مشکلات ، این مسائل حل شد ، ولی برادران مهندس رزمی جبهه و برادران عزیز جهادمان ، خیلی ما کلنجار رفتیم ، و آن ها معتقد بودند که استفاده از این نیروها نمی شود ، چون شما امکاناتشان را بگیرید و بعضاً امکاناتی که اینها داشتند در دست ما و سیستم سپاه وسیستم جبهه نگه داری نمی شده و نمی شود و بعضاً کارهایی که این ها می خواستند انجام دهند از توان فنی ماها خارج بوده ، ما اولین کار عمده ای که همان موقع سال 63 با این برادران شروع کردیم ، بیمارستان صحرایی بود که اولینش بیمارستان صحرایی حضرت امام رضا (ع) است در جاده حضرت صاحب الزمان (عج) ، مال منطقه حورالعظیم ، ظاهر امرش این بود که این کار را وزارت مسکن و شهرسازی انجام داده ، ولی باطن امرش هشتاد درصد کارش را خود ما انجام دادیم ، یک دفعه که دشمن آمد بمباران کرد ، همه رفتند ، ما ماندیم و ما ، منتهی ما هم قهر نکردیم و بگوییم دیگر نیایید ، دوباره رفتیم دنبالشان ، نازشان کردیم ، گفتیم آقا بیایید ، چیزی نبود ، اشتباهی بوده ، منظورش شما نبودید ، شما را اشتباهی گرفته ، و آوردیمشان ، دوباره بچه های خودمان را گذاشتیم کمکشان ، نزدیک ها ی عملیات که شد یک روز باز سر و صدا شد ، همه را زد ، باز بچه های این دفتر مهندسی اهواز و بچه های خودمان و بچه های اردوگاه سازی که بچه های مشهد و این ها بودند ، همه را جمع کردیم ، ریختیم توی بیمارستان ، کارشان را انجام دهند . همان زمان جاده سازی هم داشتند می کردند ، همان جاده سازی جاده حضرت صاحب الزمان (عج) ، یا دکل ها ی دیده بانی که بیشتر از بیست مترش را در جبهه سابقه اش نبود ، آن هم محدود بود ، ما آمدیم و از طریق برادران عزیز وزارت نیرو ، دکل های برق را تبدیل کردیم به دکل های دیده بانی ، خب با مقاومت بیشتر ، با استحکام بیشتر ، با ارتفاع بیشتر ، تا شصت متر رساندیم برایشان ، آن برادرانی که وارد هستند به مسائل جنگ ، می دانند دکل دیده بانی یعنی چشم توپ خانه ، چشم واحد عمل کننده ، هر چی این شعاع دید چشم بیشتر باشد ، توپ خانه بهتر می تواند کار کند ، واحد عمل کننده بهتر می تواند دشمن را شناسایی کند و چطوری باهاش برخورد بکنند ، خب این چشم با همین با همین دکل ها ایجاد می شود و الحمدالله ما می بینیم که بیمارستان حضرت امام رضا (ع) که اولین کار مهندسی وسیع بوده ، و یا بیمارستان بتونی پیش ساخته بوده ، در مقایسه با بیمارستان حضرت خاتم در سه راهی فتح که توی عملیات خیبر استفاده شد ، زمین تا آسمان فرق می کند ، بیمارستان فاطمه الزهراء (س) در منطقه عملیاتی والفجر 8 در مقایسه با بیمارستان حضرت خاتم زمین تا هفت آسمان فرق می کند ، ما در بیمارستان حضرت خاتم یک گلوله توپ آمد توی محوطه بیمارستان ، نزدیک سنگر منفجر شد سه تا دکترهای ما را شهید کرد ، ولی توی بیمارستان فاطمه الزهراء (س) و لفجر8 بمب 1000 پوندی روی سقف بیمارستان منفجر شد و هیچ طوری نشد ، سه تا دانه ازاین فِرِم ها پنج سانت قوس برداشت روی اتاق داروخانه بود . و این خبر توسط همین برادرهای دکتر ما وقتی توی مملکت پیچید که بیمارستان روی سرش بمب منفجر شده و خراب نشده ، یک هفته بعد آن قدر دکتر آمد ، که دیگر بهداری گفت جا نداریم نگه داری کنیم ، برگردید بیایید اینجا ، نمی خواهد بروید . یعنی یک عده ای هم می خواهند بیایند جبهه ، منتهی خب می ترسند ، می گویند می ترسیم کشته شویم ، طبیعی است ، می گویند آقا شما می خواهید از تخصص ما استفاده کنید ، من جراح متخصص هستم ، جان من را تو حفظ کن ، تا آن جا که دست تو است ، اگر دست خداست که کارش نمی شود کرد و این ها فمیدند یک چنین بیمارستانی ساخته شده که بمب رویش می افتد و منفجر می شود بمب و سقف پایین نمی آید ، خب آمدندشان ، این آمدن دکتر توی منطقه ، شما برادران مطمئن باشید یعنی استمرار حرکت های عملیاتی ما ، نجات بخشیدن جان رزمندگان عزیز ما ، درست است که یک رزمنده از جان گذشته هست ، منتهی آخر مگر ما چقدر از جان گذشته داریم و چرا این افراد این چنینی را ما حفظشان نکنیم ، در ثانی می خواهم عرض کنم که این سیر را ما الآن طی کردیم و الآن به شما قول می دهم بیمارستان هایی که توی کربلای چهار ، کربلای پنج ، در دست استفاده هست ، بمب 3000 پوندی هم رویش بیفتد به یاری خدا اشکالی ندارد ، مشکلی هم پیش نمی آید ، همان بیمارستان فاطمه الزهراء (س) را آمدند دشمن بمباران شیمیایی اش کرد ، که وقتی که بمب می اندازند عکس برداری می کنند ، فردایش دیدند نه بیمارستان مشغول کار است . آمدند شیمیایی اش کردند ، وقتی شیمیایی می زنند ، محیط آلوده می شود ، خب ما درست است که آن موقع بچه ها نبودند ، آن موقع که عملیات شروع می شود این بچه های وزارت خانه ها می آیند ، خدا خیرشان دهد ، دستشان هم درد نکند ، ما تا همین جا هم راضی هستیم ، منتهی بچه های متخصصی که شماها می فرستید برای ما ، یا پاسدار هستند یا بسیجی هستند ، آن موقع این ها را جایگزین می کنیم ، این ها کسانی هستند که در محیط آلوده شیمیایی بیمارستان فاطمه الزهراء (س) رفتند ، دستگاه نصب کردند و بیمارستان را سریعاً رفع آلودگی کردند و خودشان شیمیایی شدند ، این نیروهای متخصصی که با چشم باز ، با بصیرت کامل ، می روند در دل محیط شیمیایی شده ، که همه دارند فرار می کنند ، این ها آن نیرو هایی هستند که توسط شماها یا پذیرش شده اند ، یا گزینش شده اند ، یا جذب شده اند به صورت بسیج فرستادینشان اینجا و وقتی که خبر دادند شیمیایی شد ، همین بچه های خود قرارگاه رفتند ، ظرف 24 ساعت توی محیط بودند ، رفع آلودگی کردند و خودشان سرازیر بیمارستان شیمیایی شدند ، ولی بیمارستان را آماده کردند برای گرفتن مجروح و اینکه مجروح در آن دوباره عمل شود ، و همان تجربه باعث شد که در بیمارستان های اخیر ، الحمدالله سیستمی ایجاد شود ، که بمب شیمیایی هم که بزنند باز دیگر بیمارستان آلوده نشود . خب این همه کارو این همه کار فنی ، توسط خود این بچه های فنی مهندسی سپاه صورت گرفت ، البته در کنارش آن برادران هم بودند ، از تخصص آن ها هم استفاده شد . ولی اینکه این بیمارستان چه ارتباطاتی داشته باشد ، اتاق ها چه ارتباطاتی داشته باشد ، اتاق ها چه حجمی داشته باشد ، این ها چیزی است که آن بچه هایی که در منطقه بودند از آن استفاده کردند . می توانستند خبر دهند و طراحی کنند یا جاده هایی که ساخته شده من خدمت شما عرض بکنم ، توی عملیات خیبر برادرانی که بودند ، بچه ها زانویشان توی گل بود و سوار قایق ها شدند و عملیات را شروع کردند ، توی عملیات بدر بچه ها تماماً تا اون لب اسکله ای که ایجاد شده بود و توسط خود بچه های صراط هم ایجاد شده بود ، قشنگ گل و بلبل با اینکه بارندگی هم شده بود از ماشین پیاده شدند لب اسکله ، اسکله تو حور بود ، چند صد متر پیش رفته بود ، رفتند روی اسکله سوار قایق شدند و حرکت کردند ، و ما می بینیم که مثلاً همراه با پیشرفت این قضیه توی بدر درپد جنوبی جزیره شمالی ، یعنی ضلع جنوبی جزیره شمالی مجنون ، که به فاصله 3 کیلومتری دشمن هست و در دید و تیر مستقیم دشمن هست ، آسفالت ریخته شده ، یک انگیزه های روحی در جبهه با این حرکت دمیده شد ، یعنی وقتی که یک رزمنده ای روی آسفالت می آید هنوز احساس نمی کند توی جبهه است ، یعنی ما الآن آسفالت را تا اینجا بردیم ، بیمارستان صحرایی را که همیشه سعی می شده از آتش و بمب و این ها دور باشد ، به خاطر آن استحکاماتی که در آن ایجاد کرده ایم ، کشاندیم جلوتر که مجروح زودتر به بیمارستان برسد ، دکل های دیده بانی که برادران عزیز رزمنده ما خودشان تهیه می کردند و استفاده می کردند ، الآن از 20 متر تا ارتفاع 60 متر ارتفاع پیدا کرده ، جاده های ارتباطی که مراسلات برادران ما را انجام می دهد و نزدیک تر می کند ، در تمام طول جبهه با شدت دارد انجام می گیرد و کارهای دیگر که این ها با حضور این برادران و حضور بیشتر خود شماها ، در دل قرارگاه صراط صورت گرفته ، و الآن الحمد الله رب العالمین این تشکیلاتی که با یک بنیه بسیار ضعیف و فقط با توکل به خدا و پشتیبانی شما عزیزان ، راه افتاد توی جبهه ، الآن 20000 نفر آمار غذایی ما توی جنوب فقط بهشان داده می شود ، الآن یک مقدار 22000 یا 23000 هزار نفر است . یک مقدارش واحد های مختلف هستند منتهی ما بقی این ها مستقیم و غیر مستقیم زیر پوشش صراط هستند ، این بچه های قرارگاه صراط و این پرسنلی ، شما در این جا ، خودش یک بسیج است ، تمام این نیروهای وزارت خانه ها که می آیند این جا ، هیچ کدام از کانال بسیج ها نمی آیند ، از اداره شان سوار ماشین می شوند با برگ ماموریتشان می آیند توی جبهه ، می آیند پیش ما با آن برگ ماموریت ،کارت و پلاک می گیرند ، تحت پوشش واقع می شوند ، می روند سر کارشان ، یعنی ما در حقیقت برای دولت جمهوری اسلامی نقش بسیج را داریم ، آن وزارت خانه های دولت جمهوری اسلامی حالا وزارت مخابرات در ارتباط مستقیم با ما نیست ، سرویس فنی اش را به مخابرات نیروی زمینی دارد می دهد ، منتهی ما داریم پشتیبانی اش می کنیم ، پس ببینید یکی از کارهایی که این تشکیلات این جا انجام داده جذب این همه نیروی انسانی توی جبهه هست به اضافه اینکه این ها را پشتیبانی هم می کنیم ، از نظر لباس ، از نظر خوراک ، از نظر وسایل ضروری اسکان در جبهه ، سنگر و کانتینر و امثالهم ، از نظر پوشش تعاون ، از نظر پوشش پرسنلی ، از نظر تردد ، رفت و آمد ، برگ ماموریت ، هزینه ماموریت ، همه اش را ما پرداخت می کنیم ، و غیر از اینکه این پشتیبانی را می کند و این 20000 نیرو را آورده ، این 20000 نیرو به همراه خودشان یک استعداد مهندسی هم آورده اند ، 100 ها دستگاه سنگین لودر ، بولدوزر ، و کمپرسی ، 100 ها که بیشتر یعنی الآن می شود گفت : بیش از 2000 دستگاه هست ، که اون وزارت خانه ای که تا خیبر دستگاهش را نمی داد برای جبهه ، که می گفت می افتد دست پاسدارها ، دست بسیجی ها می زنند داغون می کنند ، الآن دستگاهش را می دهد به راننده خودش بیاورد جبهه ، یعنی حضور این نیروها همراهش یک سری دستگاه های مهندسی هم بوده ، حالا آن دستگاه را ما این جا تغذیه می کنیم ، چه اشکالی دارد ، این کارهایی که این برادران در اینجا دارند انجام می دهند و ما پشتیبانیشان می کنیم ، جنبه قانونی اش هم به این صورت است که از طریق برادر ارجمندمان جناب آقای نخست وزیر ، این ماموریت ابلاغ شده به وزارت سپاه ، پشتیبانی وزارت خانه ها و حضور آن ها درجبهه ، وزارت ما هم بایستی ماموریت را بدهد ، این ها یک سری کارهای مهندسی که این جا انجام می دهند ، این برادرهای فنی مهندسی شما در صراط ، نظارت فنی این پروژه ها را انجام می دهند ، اگر ما بگوییم ما مهندس می خواهیم ، مهندس بفرستید ، مهندس نیاز داریم ، نه اینکه تمام کارهایی که خودمان می کنیم 100 تا مهندس نیاز داریم ، نه ، کارهایی که خود صراط انجام می دهد و بحثش جداست ، پنج تا ، شش تا مهندس کفایتش را می کند ، منتهی این کارهایی که این برادران می کنند ما بایستی نظارت فنی بکنیم ، که این کارها برای جبهه بماند ، این جاده ها بماند ، این بیمارستان بماند ، ما 7 سال است داریم می جنگیم ، شما بیایید ببینید جاده هایی که در فتح المبین ساخته شده ، در بیت المقدس ساخته شده ، کدام هایشان الآن اینجا مانده است ، البته خب تقصیری هم نیست ، خدا نکند که ما قصد تضعیف داشته باشیم ، نه، آن کمپرسی به کار گرفته شده که ما به کار گرفته ایم ، آن بولدوزر ، آن گریدر همه به کار گرفته شده ، منتهی چهار تا نکته فنی رعایت نشده ، در نتیجه این جاده ها نیست دیگر ، ما وظیفه داریم که این کار هایی که صورت می گیرد را نظارت فنی بکنیم که این کارها بماند ، جزء سرمایه های ملی این مملکت محسوب بشود ، بیمارستان صحرایی که هر متر مربع زیر بنایش چیزی حدود 10 هزار تومان تمام می شود ، خب این باید بماند برای این مملکت دیگر ، پس غیر از جذب و هدایت و پشتیبانی این وزارت خانه ها در جبهه ، که الآن در حد 20 هزار رسیده اند ، ما وظایف نظارت فنی روی پروژه شان را هم داریم ، یکی دیگر از وظایفی که برادران شما در صراط دارند ، یک سری کارهای اجرایی هست

 

 که این ها کارهای اجرایی به دشمن نزدیک هست ، مثل جاده شهید همت ، که مرتب زیر آتش توپ خانه بود ، یعنی از روی جاده خندق که در عملیات بدر به تصرف رزمندگان در آمد ، دشمن روی کله این جاده ایستاده بود و با توپ خانه ما را می زد و ما داشتیم به آن نزدیک می شدیم ، مسیر جاده این طوری بود که ما به آن ها نزدیک می شدیم ، کیلومتر 10 که رسیدیم با خمپاره ما را می زد ، چندین دفعه با هلکوپتر ما را زد ، بچه ها شهید شدند ، بچه ها زخمی شدند ، بچه ها مجروح شدند ، خب البته یک جاده ساخته شد ، و عملیات بدر هم از روی همین جاده انجام گرفت ، جاده شهید پاریاب جاده بعدی بوده که باز بعد از جاده شهید همت انجام شده و یکی از خصوصیات فنی این جاده این بوده که به محض اتمام ، آسفالت آن صورت بگیرد ، بر عکس بقیه جاده ها که ما چقدر کلنجار رفتیم با مجری هایش که آقا این جاده کیفیتش طوری نیست که بشود آسفالت کرد ، ولی خب الحمدالله با رعایت آن اصول فنی به محض اینکه جاده تمام شد آسفالت کردیم ، جاده شهید پاریاب بوده ، به طول 24 کیلومتر تمام شده ، جاده دیگر باز در همان منطقه دارد ساخته می شود ، و اگر فرصت بشود بتوانید ببینید خوب است ، تو اون لحظه ، خب این کارها صورت گرفت ، در منطقه آبادان جاده سازی توی نخل ها برای ایجاد آمادگی برای والفجر 8 و بعد از عملیات تمام سایت های موشکی که آن جا مرتب ساخته می شود و مرتب جا به جا می شدند و این سایت ها ، توسط بچه های شما ساخته شده ، در خود منطقه فاو همین طور ، در کربلای 4 همین طور ، در کربلای 5 همین طور ، همین الآن در بدترین شرایط و در بدترین نقاط ممکنه الآن بچه ها دارند کار می کنند . یعنی روی جاده دسترسی به منطقه عملیاتی والفجر کربلای 5 ، تا حالا ما چندین دستگاه عوض کردیم ، رفتیم ، منهدم شدیم ، کشیدیم عقب و دستگاه جدید گذاشتیم ، ولی الآن آدم هایمان با استقامت و با توکل به خدا ایستاده اند ، دارند کار می کنند ، چون می دانند که این تنها جاده عقبی بوده ، الحمدلله با همکاری دیگر برادران ، جاده های دیگر هم باز زده شده ، ولی می خواهم عرض کنم که برادران خود صراط یعنی آن تیپ های مهندسی و گردان های مستقل صراط این ها خودشان دقیقاً مثل یگان های رزم در بدترین شرایط آتش ایستاده اند ، دارند کار می کنند ، در بدترین شرایطی که نقاط تصرف توسط قوای اسلام شدیداً زیر آتش بود و برادران فرماندهی محترم ما رفته بودند ، و خودشان بالای سر رزمندگان ایستاده بودند و هدایت شان می کردند ، که هم نزدیک تر بشود ارتباط شان و هم سریعتر بتوانند هدایت را صورت بگیرند ، وقتی خبر به ما دادند ما چندین سنگر بیمارستانی برای ایشان فرستادیم ، که به آقا محسن عرض کردم دو تا سنگر برایشان علم شد ، باور نمی کرد که توی آن شرایط ما بتوانیم یک سنگر هایی به طول خارجی مثلاً 4 متر و و به ضخامت 60 سانت به ارتفاع 3 متر روی آن جاده های بد با آن شدت آتش و با آن دید مستقیم بتوانیم بفرستیم ، مونتاژ کنیم ، البته جرثقیل مان منهدم شد ، بچه هایمان شهید شدند ، زخمی شدند ، ولی این حضور مهندسی به عنوان پشتیبانی کننده واحدهایی که عمل می کند این مهم است بدون اینکه کسی درخواست بکند سنگرهای مخصوص خط 1و2 با تریلی با راهنمایی خود برادران فرستاده شد تو منطقه که آقا سنگر آوردیم هر کسی می خواهد پیاده کند برود توی آن استفاده کند ، یعنی الآن برادران شما این جا دقیقاً هم پای بقیه نیروهای پیاده دارند نقش مهندسی یشان را ایفا می کنند ، آن وظیفه پاسداری تحت عنوان وزارت خانه نبایستی از عهده ما برداشته بشود و دقیقاً برادران شما این کار را آنجا دارند انجام می دهند و عملاً نشان دادند ، توی بدترین شرایطی که در غرب کشور شما می دانید در فصول زمستانی به علت بارندگی های منطقه ، ارتباطات قطع می شود با حضور ما در نمایندگی که در ارومیه داریم ، اکیپ های برف روبی که ماموریت هایشان مشخص است و محورهایشان مشخص است ، استقرار پیدا کرده و در این فصل که کار مهندسی آنجا صورت نمی گیرد ، دستگاههای مهندسی آنجا دارند برف روبی می کنند ، محورها را باز نگه می دارند که ارتباط پاسگاه ها برای کمک رسانی برای تغذیه ، برای امثالهم ایجاد بشود ، الحمدلله رب العالمین ما الآن در شرایطی هستیم که دیگر برای خود مسئولین چه در حوزه فرماندهی ، چه در حوزه وزارت ، موضوعیت ما کاملاً مشخص شده ، البته وزارت را عرض می کنیم در 2 ، 3 رده بیشتر نیست ، یعنی خود برادرمان آقای وزیر مطلع هستند و برادرمان جناب پاک روان و کم و بیش چند تا از معاونت ها ، ولی برای بقیه این محسوس نیست ، چون ما یک تشکیلات خاص خودمان را داریم ، به خاطر اینکه یک کار خاص داریم توی جبهه می کنیم ، درست است که سپاهی هستیم ، ولی از یک طرف به نخست وزیر مرتبط هستیم ، از یک طرف با وزارت خانه ها ، از یک طرف با فرماندهی خاتم ، ولی وزارت سپاه هم هستیم ، مشکلی که ما الآن با آن مواجه هستیم دقیقاً کمبود نیروی کادر هست ، ما از زمان حضورمان در نیمه 63 به این طرف یک روز ادامه ماموریت های ما با وقفه روبرو نبوده ، فلان لشگر پیاده ، فلان لشگر رزمی می آید یک ماه قبل از عملیات مستقر می شود ، بچه هایش را می آورد آمادگی ، یک هفته توی منطقه عملیاتی ، تو را به خیر و ما را به سلامت ، می رود تا عملیات بعدی ، ولی ما از آن زمان مرتب به کار بودیم ، تشکیلات مان از یک کانکس 2 اتاقه تا حالاشروع شده و به اینجایی که الآن شما ملاحظه می فرمایید رسیده ، آن برادرمان که حساب و کتاب شان را بیشتر دارند ، خوب است بدانند ما هنوز یک ریال بودجه جاری نداریم ، که وقتی من خدمت آقا محسن چند هفته پیش عرض کردم که ما یکی از مشکلات مان این است باور نمی کرد که ما بودجه جاری نداشته باشیم ، ایشان باور نمی کرد که ما نیروی کادر نداریم ، می گفت آخر چطوری کار کردید ، گفتیم آقای مهندس رفیق ما بوده ،ماموریت دو ماهه اش که بخش نامه جناب وزیر هست با همت پرسنلی ، تمام شده ، منتهی یک سال و 4 ماه است که ایستاده ، این آقای مهندس رفیق آن آقای مهندس است ، به خاطر ایشان مانده ، این آقای مهندس که اینجا می بینید همشهری مان بود ، این یکی هم یک خویش و قومی با ایشان داریم ، آن یکی هم ما یک هفته توی سپاه قمشه بودیم ، به این خاطر ایستاده ، همه اینجا مامورند و ماموریت 90% شان هم تمام شده ، الآن خدمت یکی از برادران عزیز پرسنلی عرض کردم که ما به مقررات ، به ضوابط ، به همه این ها اعتقاد داریم ، منتهی قضیه این نیست که اعتقادمان به خاطر رعایت این موارد ماموریت هایمان را انجام ندهیم ، ما ماموریت هایمان را انجام می دهیم ، می ایستیم ، روی چشممان می گذاریم ، می دانیم ، چون این شهدایی که جنازه هایشان را شما روی دوش می گیرید و حمل می کنید از اینجا حمل می شود ، از جلوی این قرارگاه هم رد می شود ، از جلوی بچه های ما توی خطوط مقدم حمل می شود ، ما این ها را که می بینیم ، نمی توانیم تحت عنوان آقا ، این جور موارد ، کارمان را انجام ندهیم ، در صورتی که اعتقاد هم به آن داریم ، منتهی ملاک نیست ، خیلی خوب ، حالا فرض کنید شما نیروهای تان ماموریت شان تمام شده خب تلفن می زنیم ، تمدید می شود ، حالا چهار روز دیرتر تمدید بشود ،بله باید تمدید شود ، اما الا و بالله حکم صریح قرآن که ایشان شخصاً باید بیاید اینجا ، این کار را بکنند خب این را که ما نمی توانیم بپذیریم . ما وقتی آمدیم اینجا یکی و نصفی آدم بود ، ولی مشغول شدیم ، فقط هم دست نیازمان را با زبان تضرع به طرف برادران مان دراز کردیم . آقا بیایید و به ما کمک کنید ، همه جورشان را پذیرفتیم ، منتهی قضیه الآن در شرایطی هستیم که دیگر نمی توانیم با نیروی ماموریت 2 ماه و3 ماه ، پروژه هایی را به اتمام برسانیم که 8 ماه زمان عملیاتی 2 شیفته ، 3 شیفته نیاز دارد ، این پروژه هایی که اینجا استفاده می شود و کار می شود ، حضرت عباسی با یک زمان معقول در تهران و در اصفهان در یک شرایط ایده آل 2 سال وقت می خواهد ، من خودم یک آدم فنی هستم ، توی طاغوت کار کردم ، تو یاقوت هم کار کردم ، حضرت عباسی ، آقای وزیر راه ، می آید اینجا ، آقا سلام علیکم ، 100 کیلومتر جاده اینجا می خواهیم فرصت 2 ماه ، آن ها به هم نگاه می کنند 2 ماه ؟ 100 کیلومتر جاده ؟! ، می گوییم بله آقا ، وقتی به آدم ها می گوییم ، می گویند مگر می شود ؟ ما هر چی مسلمان باشیم ، هرچی به معجزه اعتقاد داشته باشیم ، منتهی آخر ما معجزه گر نیستیم ، منتهی جدی می خواهند ، تمام بسیج می شوند می آیند این جاده را انجام دهند ، خب این جاده که با این توان شروع شده 50 تا مهندس می خواهد ، ما یک سالن به این اندازه ، یک کمی کوچکتر ، 3 تا اکیپ داریم الآن آن طفلک ها بریدند ، می گوییم نیایید اینجا ، بمانید توی منطقه ، وقتی ما توی ایلام داریم بیمارستان می سازیم خب نمی شود که نیروها را آورد و برد ، باید توی ایلام مستقر بشود ، ما وقتی در بالای بستان در تنگه کذابه جاده با آن شرایط فنی می سازیم چقدر آدم باید باشد که بتواند این ها را هدایت بکند ، فقط همان جاده 3 تا اکیپ می خواهد ، وسایل و تجهیزاتش یک طرف ، آدم های فنی اش یک طرف ، ما نیاز به نیروهای کادری داریم که آن مسئولیت های کلیدی قضیه را عهده دار بشود ، من از شما برادران عزیز و ارجمند به عنوان اینکه متعلق به یک تشکیلاتی هستید که اکثر سیستم کارها در فنی مهندسی است در زمینه های مختلفه ، خواهش می کنم ، استدعا می کنم بروید توی شهرهای خودتان با این ادارات فنی مهندسی ، با بعضاً دوستان فنی یتان یک ارتباطی برقرار کنید و ببینید کارهای فنی توی شهرها به چه صورت انجام می گیرد ، با چه کیفیتی ، با چه زمانی ، و بعد بیایید و یک حالی از ما اینجا جویا شوید . شما به خاطر اینکه بتوانید انجام وظیفه بکنید ، چون تشکیلات هایی که الآن دارند کار اجرایی می کنند توی وزارت سپاه ، اجرایی ، به آن معنای برون تشکیلاتی ، نه درون تشکیلاتی ، همان معاونت صنایع خودکفایی هست و معاونت مهندسی هست ، بقیه برادران ، فعالیت هایشان ایجاب می کند ، درون تشکیلاتی کار کنند ، که مسلماً اگر ذره ای وقفه در همان کار درون تشکیلاتی آن ها پیش بیاید ، مسلماً نه کارهای خارجی وزارت سپاه که به حوزه فرماندهی نیز حتماً لطمه وارد می شود ، و من خواهشم از شما عزیزان این هست که طوری عمل بکنید که آن تشکیلات های خودمان حفظ بشود ، به خاطر آن سیاست بازدهی تان ببینید آشنایی بیشتر با مسائل مهندسی شما پیدا بکنید تا متوجه شوید وقتی ما یک مهندس می خواهیم ، کی می خواهیم ، وقتی بوق عملیات از رادیو بلند می شود که دیگر ما مهندس نمی خواهیم ، ما آن موقع دیگر لودر، بولدوزر می خواهیم ، چرا ؟ چون وقتی بوق عملیات بلند شد ، یعنی بیمارستان ساخته شده ، جاده ی ارتباطی ساخته شده ، سایت موشکی ساخته شده ، عملیات شروع شده آن موقع دیگه نیاز شدید به مهندس نداریم ، نیاز شدید به لودر و بولدوزر و راه اندازی کمپرسی و امثالهم داریم ، منتهی قبل از اینکه عملیات شروع شود ما مهندس می خواهیم ، تکنسین می خواهیم ، این ها را می خواهیم که این پروژه های سنگین را انجام دهیم ، یکی از رازهای موفقیت نیروهای الهی اسلام این بوده که همیشه از جاهایی به دشمن زده که دشمن تصور نمی کرده از این موانع سر سخت طبیعی به اضافه موانع ایضایی که او جلوی راه ما گذاشته ، تا مدافعین اسلام بتوانند رد شوند ، و بی تردید نقش مهندسی در این فتوحات اخیر این بوده که این موانع طبیعی را با تدابیر مهندسی از بین برده ، عبور از اروند که دنیا می گوید غیر ممکن است ، همان طور که توی حتی توی تحلیل هایشان گفتند و الآن هم می گویند ، مگر با چه چیزی صورت گرفته ، مگر غیر از این بود که با علم مهندسی صورت گرفته ، البته آن عنایت خدا به جای خود ، آن عنایت خدا بحثی است که در آن شک نداریم و بحث راجع به آن از این جلسه خارج است .

یک حاج آقایی ما اینجا داشتیم ، چندین ماه اینجا بود ، خدا حفظش کند ، آقای حسینی بود ، 4 ماه ، 5 ماه اینجا مانده بود ، بعد یک اتفاق برای بچه اش افتاد ، برده بودش دکتر ، این طرف آن طرف ، توی سپاه گفته بودند آقا شما کجا بودی ؟ گفته بوده ، قرارگاه صراط . قرارگاه صراط کجاست ؟ آقا مال وزارت سپاه توی جبهه ، آقا وزارت سپاه توی جبهه ، مگر وزارت سپاه توی جبهه است ؟ آقا بله ، حاج آقا اشتباه می کنی ؟ نه آقا ، اشتباه نمی کنم ، خود من آن جا بودم ، نه آقا مگر وزارت سپاه توی جبهه کسی را دارد ؟ بله آقا من خودم آنجا بودم و 4 ماه خودم مقرهایشان را یک به یک رفتم در آن ها نماز خواندم ، طرف گفته : نه ، پس آن ها اشتباه کردند ، رفتند توی جبهه ، ما با این وضعیت روبرو هستیم که توی سپاه ، توی شهرها ، هنوز موضوعیتش مشخص نیست ، توی وزارت خانه مان هم متاسفانه همین طور ، و بعضاً عناصر نفوذی هم که از تقدس سپاه به خاطر بعضاً مزیت هایی که دارد و استقبالی که کردند آمدند ، حالا که اسمش می آید آقا باید جبهه بروند ، تحت عناوین مختلف شروع کردند به یک سری ایجاد جریانات منحرف ، برای صراط که آقا شانیت ما ایجاب نمی کند که آنجا برویم ، آنجا جوّش مسموم است ، آنجا جوش فلان است ، بله ما اینجا بنا را گذاشتیم برای اینکه ماموریت مان را انجام دهیم ، حالا پاسدار می آید ، در درجه اول با پاسدار ، بعد با بسیجی ، بعد با سرباز ، بعد با روزمزد ، خب بله ، نیروی روزمزد یک سری مسائل به طور طبیعی به همراهش دارد ، من نیروی روزمزد را فقط می توانم با پول نگه داری اش کنم ، حرفی در آن نیست ، خب حالا فرض کنیم یک آقای سپاهی بیاید بگوید ، آقا عجب ، شما اینجا معنویت ندارید ، خب قربان قدمت شوم ، من چه کار کنم ؟ من الآن می خواهم این کار مهندسی را بکنم ، و آدم متخصص هم ، سپاه برای من نفرستاده ، نیامدند ، این کار را هم می خواهم انجام بدهم ، این آقا هم می گوید من انجام می دهم ، منتهی پول می خواهد ، پول خواستن که گناه نیست ؟ نماز هم که می بینید می خواند ، اما دیگر حالش را ندارد بنشیند دعا ، حالا می شود چکارش بکنیم ؟ خب نیرویی است که از وزارت خانه فرستادندش ، مسئول وزارت خانه هم ، اولاً این ها توی تشکیلات ما که استقرار ندارند ، ولی بعضی جاها مستقر هستند ، آقا ایستاده است و دارد زیر آتش کار می کند ، هر کجا تو هستی ، این هم هست ، حالا بنا به هزار و یک دلیل ذکرش را خوب نمی گوید ، حالا کمکش کن ذکرش را خوب بگوید ، یا دوستان شما آدم های ذکرگوی خوب واسه ما بفرستند ، چه اشکالی دارد ؟ این نمی شود برادرهای ما که ؟ الآن وقتی که فرماندهی کل سپاه می گوید باباجان برادران پذیرش این قدر سخت نگیرید ، اگر یک آقایی مسلمان هست ، 2 تا معرف از سپاه دارد ، بگویید بیاید ، ما برادران اینجا با معضلاتی مواجه هستیم ، با مشکلاتی اینجا مواجه هستیم ، ما ضد ارزش نیستیم ، به اتکای این موضوع که می خواهیم کار فنی مهندسی بکنیم ، منتهی بیاییم ارزش ها را بشناسیم ، الآن واقعاً برادران اینجا در زمینه های مختلفی کمک می کنند به جبهه ، که خب اگر شما مومنین این ها را بینید ، خب شاید صلاح ندانید یک سلامی هم بهشان بکنید ، دیشب یک مصاحبه ای را گوش کردید با یکی از برادران دکتر ، نمی دانم دیدید یا ندیدید ؟ آقا شما چرا آمدید اینجا خمپاره را از توی پای یکی از رزمنده ها آوردید بیرون ، که هنوز هم به اصطلاح خنثی نکردنده بودند ؟ گفت آقا به خاطر میهن ام آمده ام ؟ به خاطر وطنم آمدم ، یک کلمه از اسلام ، دین ، پیغمبر حرفی نبود ، منتهی برادران من این آمده ، خمپاره 60 خنثی نشده را از توی پای این آورده است بیرون ، آخر یک مقدار بیاییم و در خودمان تعدیل ایجاد بکنیم ، خب این چی است ؟ چی اسمش را می گذارید ؟ مگر ایثار چیست ؟ مگر برادران تخریب چی چه کاری می کنند ؟ این ها می آیند همین خمپاره را خنثی می کند دیگر ، این ها می آیند همین بمب و همین مین را خنثی می کند دیگر ، ما نمی گوییم از این ها اسقبال بکنیم ، به پیشوازشان برویم ، اگر ولی اگر با یک لبخند ، با یک تشکر می شود راهی جبهه شان بکنیم ، راهی جبهه شان بکنیم ، دیگر آن موقع ها گذشت که ما بیاییم 50 کیلومتر به اصطلاح دور بزنیم ، آن موقع که ما دشمن را 50 کیلومتر دور می زدیم ، فتح المبین را انجام می دادیم ، عملیات بیت المقدس را انجام می دادیم ، آن موقع ما زمین از خودمان بود ، زمین را می شناختیم ، منطقه را شناخت رویش داشتیم ، ولی الآن ما به مراحلی رسیدیم که دیگربه زمین شناخت نداریم ، و آن مناطق مرزی ما ، طوری هستند که حتماً یک موارد خاصی را باید طی کنیم ، شما ببینید از عملیات محرم به این طرف ، موانع طبیعی که سد راه رزمندگان ما بوده در کل عملیات ها چیا بوده ؟ یا آب بوده یا باتلاق بوده یا رمل بوده ، ببینید دیگر این گذر را بکنید ، حالا امروز حق یا ناحق سپاه شده صاحب جا ، تمام هم سپاهه ، یعنی امروز کسی نمی گوید آقا این برادران فلان چرا جنگ را تمام نمی کنند ؟ سپاه چرا جنگ را تمام نمی کند ؟ آخر آقا آیین نامه سپاه ، اساس نامه سپاه یک وظیفه در حد مرز دارد ، همه چیز را می اندازیم گردن سپاه ، مهندسی هم همین طور ، ما الآن توی عملیات ، دقیقاً بگویم خدمتتان ، هم سپاه را پشتیبانی می کنیم ، هم جهاد را پشتیبانی می کنیم ، هم ارتش را پشتیبانی می کنیم ، آمار و ارقام نشان دهنده این مطلب هست ،که ما در مواقع عملیات تمام مهندسی جبهه را اعم از ارتش ، جهاد ، و سپاه ما پشتیبانی می کنیم ، آمار ما در پشتیبانی نشان می دهد ، چقدر سرویس فنی به کدام واحد رزمنده داده ایم ، غیر از وزارت خانه ها ، غیر از وزارت خانه ها ، خب بله یک چنین سیستمی نیاز به تقویت دارد ، دیگر نمی شود با نیروی 2 ماهه و 3 ماهه انباردار گذاشت ، ما اینجا انباردار قطعات یدکی می خواهیم که این ها همه اش تخصصی است ، شما 30 نوع دستگاه سنگین مهندسی اینجا دارید ، هر نوع اش خودش یک انبار قطعات یدکی مخصوص می خواهد ، خب این دیگر با نیروی 2 ماه ، 3 ماه که نمی شود ، ما الآن برادران روزی یک میلیون تومان داریم پول بیت المال را خرج می کنیم ، یک میلیون تومان ، ببینید چند ماه حقوقتان می شود ؟ چند سال حقوقتان می شود ؟ خب اکثر این پول ها را داریم به راننده لودر ، بولدوزر می دهیم ، از هشت هزار تومان هم می دهیم تا پانزده هزار تومان ، به مکانیک بیست هزار تومان هم می دهیم ، حالا هرچقدر آقای گلپایگانی توی سرش بزند ، آیین نامه حقوقی برای من بفرستد ، بنده اینجا راننده بولدوزر می خواهم ، توی خط کار بکند ، اگر برایم پاسدار متعهد توی خط کار کن نفرستد آقای گلپایگانی ، بیست هزار تومان حقوق پنج ماه جنابعالی را و خانواده ات می دهم به راننده بولدزر ، شاهد هم دارم ، امور مالی ام شاهد ، پرسنلی ام هم شاهد ، رودربایستی که ندارم ، من اینجا بایستی روزی پنج هزار متر مکعب شن به جبهه برسانم ، تا تانک رزمندگان تو گل نخوابد ، تا ماشین غذا ، ماشین آمبولانس ، ماشین رزمنده تو گل نخوابد ، من اگر لودر ، بولدوزرم خراب بشود ، به هر قیمتی شده باید لودر ، بولدوزرم را تعمیرش بکنم ، لودر ، بولدوزر هم که الآن 3 سال است خریداری نشده توی این مملکت ، همین است که هست ، باید این را تعمیرش بکنم ، اگر برای ما تعمیرکار نفرستید یا نیروی سرباز دارای فرهنگ نفرستید که من اینجا بفرستم آموزش ، من مکانیک ماهی بیست هزار تومان می آورم ، ما الآن مکانیک ماهی ، بیست هزار تومان می آوریم ، موردی است ، می آید نگاه می کند ، می گوید فلان چیزش را عوض می کنم ، سی هزار تومان ، هزینه آن را هم خودت باید بدهی ، در گوشم می گوید یک جایی را می شناسم سی هزار تومان هم قیمت اش است ، شما اگر واسه من راننده نفرستید ، ماشین را باید بدهم دست یک برادر بسیجی به صرف اینکه حاضر است روی کمپرسی کار کند ، و بعد از یک هفته یک میلیون تومان کمپرسی از کار بیفتد ، ما اینجا برادران صحبت از صد هزار تومان کمتر دیگر نداریم ، ماشین هامون یک میلیون تومان کمتر نیست ، دارم می گویم روزی یک میلون تومان ما خرج می کنیم ، همه برادران دفاتر کل مهندسی این طرف ، اون طرف توی کل ایران هم دارند ما را پشتیبانی می کنند ، منتهی اگر شما خصوصاً عزیزان ، همتتان را در این رابطه بیشتر بکنید ، که نیروی ما را تامین بکنید ، من قسم می خورم به خدا ، که هزینه های ما سی درصد کاهش کند ، یک تعدادی سرباز وظیفه صد درصد بی سواد به ما دادند ، ما این ها را فرستادیم نودتایشان را آموزش لودر ، بولدوزر این ها نمی توانند راننده لودر ، بولدوزر باشند ، آخر راننده لودر ، بولدوزر باید دنده 1 و 2 و 3 را بداند چیست ؟ شتاب را بداند چیست ؟ چپ و راستش را بداند چیست ؟ می گوید این بولدوزر کو فرمانش ؟برادران من اگر شما برای من سرباز باسواد بفرستید ما اینجا سیستم داریم ، خودمان هم آموزش نمی دهیم ، خیر ، ما این قدر کار داریم که به این کارها نمی رسیم ، مراکز آموزشی در اختیارمان هست ، آقا سی تا راننده بولدوزر من اینجا داشته باشم یعنی سی تا ماهی هشت هزار تومان نمی دهم ، حداقل اش این است بعد هم بولدوزر تحویلش است ، در نگه داری اش کوشا است ، چون می فهمد حساب کتاب دارد ، اگر فردا بولدوزر موتورش سوخت ، می گویند چرا سوخت ، این لودر ، این بولدوزر تحویل تو بوده ، ولی فلان راننده روزمزد که خبری نیست که ، اولاً ماهی ده ، دوازده هزار تومان حقوق می گیرد ، بعد هم که یک کمی فشار آورد به موتور ، دید موتور نیم سوز شده ، می گوید آقا خداحافظ ، اگر هم سوخت ، از همان جا ول می کند می رود ، ما می مانیم و یک وسیله سوخته ، همین است ، خب برادران شما بایستی کمک کنید ، در تمام زمینه ها ، البته یک سری کارها هم صورت گرفته ، الآن یک هسته گزینش به همت برادران مسئول گذاشته شده برای ما ، خب اگر شما عزیزان همراهی بکنید ، این نیروهای ما را اعم از وظیفه ، اعم از قراردادی ، اعم از پاسدار رسمی برای ما گزینش کنید ، بفرستید ، ما اینجا مشکلاتشان را حل می کنیم ، یک سری مشکلات اداری دارد ، ما اینجا در طول خدمت برادران حلش می کنیم ، ما خودمان دو سال پاسدار بودیم ، پرونده نداشتیم ، هنوز هم خیلی از برادران پرونده ندارند ، سرباز است ، سربازیش تمام شده ،هنوز پرونده اش تکمیل نشده ، یک نامه می نویسیم به آقای مدیرکل ، آقای وزیر ، آقای معاون وزیر ، به حضرت عباس ما تایید می کنیم ایشان اینجا سربازی بوده ، پرونده اش هم گم شده ، چه کار می کنند ، خب می گویند باشد ، داشتیم ها ، البته این ها حسن تفاهم برادران عزیز ما هستش ، نه اینکه خدا نکرده ضعفشان باشد ، خب همین است دیگر ، ما از شما عزیزان اولاً تشکر می کنیم که تا حالا همراهی کرده اید ، این کارهایی که اینجا صورت گرفته ، توسط من حقیر یا حسن و تقی که اینجا بوده صورت نگرفته، پشتیبانی های شما و برادران بوده ، وظیفه مان هم می دانیم از همه شما تشکر کنی م، خصوصاً برادران خوب ما در اصفهان ، خصوصاً برادران خوب ما در خراسان ، در مازندران ، این ها واقعاً جزء کارهایشان بوده صراط ، یعنی مرتب ارتباط داشتند ، آقا می خواهیم بفرستیم ولی این مشکل را داریم ، خب می گوییم این مشکل را ما این طوری حل می کنیم ، مشکل پول داری ، این پول را به حسابت می گذاریم ، خرج کن واسه ما اسنادش را بفرست ، این مشکل را ما داریم ، خب این طوری حل می کنیم ، این برادرها من عرض کردم ، این ها مرتبط بودند ، جزء وظایف روزانه شان ، یعنی مسئول دفتر ، فرض کنید اصفهان ، باز می کرده بند دومش این بوده نیروی صراط پی گیری شود ، البته بقیه هم فرستاده اند ، ما از آن ها هم تشکر می کنیم ، ولی آن چیزی که توی ذهن من بوده . انتظار داریم که این تشکیلات را یک : به دلیل اینکه خدا شاهد است بدون اقرار عرض می کنم منتهی به عنوان اینکه می خواهم وظیفه شرعی ام را در مقابل یکایک شما عمل بکنم عرض می کنم ، این تشکیلات بسیار موثر هست در جنگ و بوده ، و اگر شما تقویتش بکنید این تاثیرش بیشتر می شود ، من فقط یک مثال کوتاه دیگر بگویم ، یک دفعه خدمت برادر محسن رضایی بودیم ، از ایشان خواهش کردیم یک وقتی بدهند ، ما می خواهیم یک سری مشکلاتمان را حل بکنیم ، بعد از والفجر 8 بود ، ایشان فرمودند که من خودم می خواهم بیایم و از برادران صراط تشکر بکنم ، شما یک وقتی را تعیین بکنید ما بیاییم ، گفتیم آقا تشریف بیاورید ، ایشان آمدند ، صحبت هایشان هم موجود است ان شاء الله آقای اردستانی یک نسخه را هم می آورند قرائت می کنند برای شما ، بعد یک صحبتی ایشان کردند ، به این مضمون که یک سه ، چهار سالی بود ما داشتیم جنگ می کردیم ، و دولت می خواست بیاید توی جبهه بلد نبود ، ما هم می خواستیم بیاوریمش توی جبهه ، ما هم بلد نبودیم ، ولی این قرارگاه صراط آمد و این دولت را آوردش توی جبهه ، این خودش خیلی معنا و مفهوم دارد ، می گفت : دولت می خواست بیاید ، اما نمی توانست بیاید ، ما می خواستیم بیاوریمش ، ما هم بلد نبودیم چه طوری بیاوریمش ، و اگر تنها کار شما فقط همین بود شما وظیفه خودتان را به خوبی انجام داده اید ، خب این تعریف از شخص نیست ، تعریف از یک سیستم است ، که این سیستم حتماً بایستی عقبه داشته باشد ، بایستی پشتیبانی داشته باشد که شماها هستید ، در ضمن اینکه خب یکی از کارهای ما الآن صحبت برادرمان آقای فروزنده ، نماینده محترم شورای عالی دفاع و فرمانده قرارگاه مهندسی خاتم این بود ، می گفت باباجان ما دیگر نمی دانیم چه کارهایی را به شماها نگوییم ، صحبت بود دیگر ، می گفت شما همه کاری دارید می کنید ، هر کجا هم گیره ، راه حلش می شود صراط ، خود صحبت مان که برادرمان آقای رفیق دوست چند شب پیش توی قرارگاه خاتم ، حرف بود اونجا ، یک امکاناتی می خواستند ، یکی از برادرهای ما راه دستش نبود ، آقای رفیق دوست گفت : بده بابا ، هر کاری آن ها دارند می دهند به صراط ، بده کارشان راه بیفتد ، خب این شناخت ها هستش که یک سری تسهیلات ایجاد می کند ، می روید پیش برادر آقای شمخانی می گوید آقا چی می خواهید ، کمک می خواهید ، آقا ما می کنیم ، پرسنلی ، فلان بهمان ، اون یکی می گوید ، آقای افشار نامه هایش را حتماً برادران دیده اند ، مطالعه کرده اند ، کمک می کنند ، سهمیه قرار می دهند ، ولی ما انتظارمان هست اگر برادرایی که جزء مسئولین درجه 1 این سپاه هستند ، براساس شناخت عمیق از مسئولیت های ما یک تسهیلاتی جهت رشد بیشتر ماه و رشد بهتر ما ایجاد بکنند ، برادرهای خوب ما د ر وزارت سپاه ، خصوصاً مدیریت پرسنلی ممانعت ایجاد نکنند ، که آقا چرا از کانال ما نگذشته ، اگر یک کاری از کانال ما نگذرد ، گناه نیست ، خب کار انجام بگیرد ، برای خدا هم باشد ، خلاف شرع هم نباشد ، مورد تایید مسئولین هم باشد ، کفایت می کند ، بعضی مواردی که ما داریم این هست که بعضی از برادران یک مقدار کم لطف اند ، می گویند حتماً باید من می کردم ، حالا تو نبودی که بکنی ، تو توجیه نبودی که بکنی ، ذهنیت شما ایجاب نمی کرده است موضوع را متوجه شوید ، عذر خواهی می کنتم ، وقت گران قدر شنا عزیزان را گرفتم ، خیلی هم خوش وقت شدیم از زیارت شماها ، یک نیم ساعتی هم در خدمت شماها الآن می نشینم که فیضی ببریم ، ولی به خاطر این گرفتاری ها یی که داریم ، اجازه می خواهیم که ما را هم مرخص بکنید ، اگر مسائلی در ارتباط با صراط هست ، برادر ارجمندمان جناب آقای اردستانی در خدمت شما هستند ، بیان بکنید ، من مجدداً از یکایک شما عزیزان ، از برادر ارجمندم جناب گلپایگانی که محبت کردند و این سمینار را اینجا گذاشتند که به برکت حضور شما ان شاءالله اینجا به قوت قدرت بیشتری به ماموریت هایشان ادامه بدهند ، من صحبت هایم را تمام می کنم.
جهت سلامتی حضرت امام و شادی ارواح مقدس شهدا صلوات .



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان اصفهان ,
بازدید : 319
[ 1392/04/20 ] [ 1392/04/20 ] [ هومن آذریان ]
شهادت در هنگام بازدید

 

شهید اقارب پرست، معاون عملیاتی لشکر اهواز بود. من خصوصیات و ویژگی هیا ایشان  را به دو قسمت اخلاقی و عملیاتی تقسیم می کنم  و در این باره هرچه در طول خدمت  از آن بزرگوار دیده ام برایتان میگویم.

اولین ویژگی شهید، سعی بر انجام فرایض دینی بود. همیشه در سنگرش جا نماز پهن بود و او نماز اول وقت می خواند.

فردی بود معتقد به نظام جمهوری اسلامی و اطاعت محض از فرمایشات امام سرلوحه ی زندگی اش بود. جز به خاطر اهداف جمهوری اسلامی ، قدمی بر نمیداشت و مسلما همه ی اعمال  این بزرگوار با شروع مقدس اسلام مطابقت داشت.

این مرد نورانی بسیار مهربان و خوش برخورد بود. با هر کس صحبت می کرد ، خاطره خوبی از خود بجا می گذاشت. او با  طرف  مقابل دست میداد روبوسی میکرد و دل او را می ربود. وقتی به سنگر ها و یگان های تحت امر خود سر می زد، با صمیمیت برخورد می کرد. کنار پرسنل می نشست و با آنها چای  یا حتی  غذا می خورد و مشکلات رزمندگان را برسی می کرد و عموما در رفع  آنها  دستور هایی می داد.

مردم اهواز  هم به ایشان  خیلی علاقه داشتند، چون درمراسم نماز جمعه  شرکت می جست و گاهی سخنرانی هم می کرد. از آن گذشته بعضی وقت ها به مساجد می رفت و برای مردم سخنرانی می کرد و با توجه به این که دارای نطق گیرایی بود ، صحبت هایش  در دل  و روح مردم می نشست.

یک بار درمنطقه ی جفیر به مقر ما آمد.  وقتی صحبت میکرد، همه او را از خودمان دانستیم. بعد به امامت ایشان نماز ظهر و عصر  خواندیم. ایشان در بین دو نماز دقایقی سخنرانی کرد و باعث تقویت روحیه ی ما شد. سپس مشکلات مارا  پرسید  و یاداشت کرد و در اسرع وقت آنها را برطرف نمود. وقتی در  عملیات خیبر ، جزایر  شمالی مجنون آزاد شد؛ روزهای  اول به خاطر  عدم  وجود راه های مواصلاتی  و نبودن پل ارتباطی، تلاش بسیاری  برای رساندن تدارکات  کرد و مدتی  این کار  را به وسیله ی چرخ بال هوانیروز  و سپس با تهیه هاور کرافت انجام داد. در عین در کنار آنها تلاش فراوانی نمود  تا جاده ی 14کیلومتری معروف توسط رزمندگان احداث و وضع عبور و مرور بهتر شد.

البته ابتدا در آن جاده یک پل دو متری زدند که فقط یک دستگاه تویوتا از آن رد می شد. ایشان به فعالیت خود ادامه  داد تا جا ده ی خاکی  زده شد و اشکالات  مواصلاتی به کلی برطرف گردید.

او شبانه روز تلاش  می کرد. استراحت و خواب برای او  مفهومی نداشت. شب ها به کنار نگهبا نان می رفت و با آنها  درد دل می کرد. روزها هم به سنگر ها سرکشی میکرد و با سنگر نشینان  هم کلام می گردید. اقارب پرست در جزیره ی مجنون که دشمن آتش شدیدی میریخت و آسایش و امنیت را از رزمندگان سلب کرده بود، در بررسی استحکامات  رزمندگان خودی متوجه شد که بچه ها فقط با تعدادی  گونی سنگر ساخته اند  که در مقایسه با حجم آتش دشمن هیچ عملکردی ندارد. لذا فورا ابتکار به خرج داده، دستور داد تعداد زیادی  بلوک  سیمانی به جزیره بیاورند و بلافاصله سنگر های بتونی ساخته شد و با الوار و تراورس سقف آنها را هم پوشاندند و این سنگر سازی  باعث شد  که پرسنل احساس امنیت بیشتری بکنند و تعداد تلفات کمتر شد و توان مقابله ی رزمندگان در مقابل گلوله های توپ و مواد شیمیایی بالا رفت.

ایشان به مناسبت های مختلف  فرماندهان را تا رده ی گروهان در قرارگاه جمع می کرد و با سخنان  شیوایش به آنها  امیدواری می داد. صحبت های این  بزرگوار آن قدر دلگرم کننده  بود که هرکس در جلسه ی سخنرانی ایشان شرکت داشت دیگر کمبودها و نواقص  یادش میرفت و چنان روحیه ای می گرفت که انگار هیچ گونه کمبودی در منطقه ندارد.

یک روز در جاده ی سید الشهدا نگهبان بودم؛ ایشان برای سر کشی به محل ما آمد و پس از احوالپرسی  و دلگرمی  می دادن؛ به طرف گردان 151 در جزیره ی جنوبی رفت.

صبح روز بعد من سری  به معراج  شهدا زدم؛ آنجا تعدادی از افراد بسیجی کار میکردند و وظیفه شان این بود که شهدا را با گلاب شستشو می دادند و به پشت جبهه تخلیه می نمودند.وقتی وارد ستاد معراج شدم ، دیدم تلاش های زیادی انجام میدهند. علت را پرسیدم . گفتند که پیکر پاک شهید اقارب پرست  و سرهنگ علیایی و سرگرد صدیق فرایی و ستوان یکم مرتضوی را آورده اند. پاهایم سست و قدرت تفکراز من سلب شد. با صدای بلند شروع به گریه کردم و پس از دقایقی  فهمیدم که این بزرگواران در حین بازدید از گردان  151 مورد اصابت گلوله ی خمپاره قرار گرفته ، شهید شده اند.

هرکدام از پرسنل لشکر که خبر شهادت ارقاب پرست و یارانش را می شنید به معراج می آمد، در سوگ این بزرگواران اشکی می ریخت و خداحافظی می کرد و می رفت.

من به همراه پیکر شهدا به اهواز رفتم و در تشییع بی سابقه ی مردم اهواز از پیکر این بزرگواران شرکت نمودم.

آن روز دیدم که مردم در غم از دست دادن فرد مفیدی چون اقارب پرست چقدر گریه کردند و در جبهه های جنگ چقدر جای او و یارانش خالی بود.از خداوند متعال علو درجات ترواح آن بزرگواران را  خواستارم و امیدوارم همه ی آنها  و همهی شهدای جنگ تحمیلی با شهدای کربلا محشور شوند.



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان اصفهان ,
بازدید : 130
[ 1392/04/20 ] [ 1392/04/20 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

:: تعداد صفحات : 5 صفحه قبل 1 2 3 4 5

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 400 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,709,501 نفر
بازدید این ماه : 1,144 نفر
بازدید ماه قبل : 3,684 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک