فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات متن آخرین سخنرانی سردار شهید سید محسن صفوی
\" بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین \"
خب بعضی از دوستان که بعضنشان که ان شاء الله همه هدایت شده هستند و هستیم، خب ظواهر اسلامیشان هم درست نبود روز های اول ، یک محاسن مرتب و فلان و بهمان ، خب ما می خواستیم در هر صورت در جبهه از ایشان استفاده کنیم ، تخصص داشتند ، امکانات داشتند ، و الحمدلله نیز علی رغم همه مشکلات ، این مسائل حل شد ، ولی برادران مهندس رزمی جبهه و برادران عزیز جهادمان ، خیلی ما کلنجار رفتیم ، و آن ها معتقد بودند که استفاده از این نیروها نمی شود ، چون شما امکاناتشان را بگیرید و بعضاً امکاناتی که اینها داشتند در دست ما و سیستم سپاه وسیستم جبهه نگه داری نمی شده و نمی شود و بعضاً کارهایی که این ها می خواستند انجام دهند از توان فنی ماها خارج بوده ، ما اولین کار عمده ای که همان موقع سال 63 با این برادران شروع کردیم ، بیمارستان صحرایی بود که اولینش بیمارستان صحرایی حضرت امام رضا (ع) است در جاده حضرت صاحب الزمان (عج) ، مال منطقه حورالعظیم ، ظاهر امرش این بود که این کار را وزارت مسکن و شهرسازی انجام داده ، ولی باطن امرش هشتاد درصد کارش را خود ما انجام دادیم ، یک دفعه که دشمن آمد بمباران کرد ، همه رفتند ، ما ماندیم و ما ، منتهی ما هم قهر نکردیم و بگوییم دیگر نیایید ، دوباره رفتیم دنبالشان ، نازشان کردیم ، گفتیم آقا بیایید ، چیزی نبود ، اشتباهی بوده ، منظورش شما نبودید ، شما را اشتباهی گرفته ، و آوردیمشان ، دوباره بچه های خودمان را گذاشتیم کمکشان ، نزدیک ها ی عملیات که شد یک روز باز سر و صدا شد ، همه را زد ، باز بچه های این دفتر مهندسی اهواز و بچه های خودمان و بچه های اردوگاه سازی که بچه های مشهد و این ها بودند ، همه را جمع کردیم ، ریختیم توی بیمارستان ، کارشان را انجام دهند . همان زمان جاده سازی هم داشتند می کردند ، همان جاده سازی جاده حضرت صاحب الزمان (عج) ، یا دکل ها ی دیده بانی که بیشتر از بیست مترش را در جبهه سابقه اش نبود ، آن هم محدود بود ، ما آمدیم و از طریق برادران عزیز وزارت نیرو ، دکل های برق را تبدیل کردیم به دکل های دیده بانی ، خب با مقاومت بیشتر ، با استحکام بیشتر ، با ارتفاع بیشتر ، تا شصت متر رساندیم برایشان ، آن برادرانی که وارد هستند به مسائل جنگ ، می دانند دکل دیده بانی یعنی چشم توپ خانه ، چشم واحد عمل کننده ، هر چی این شعاع دید چشم بیشتر باشد ، توپ خانه بهتر می تواند کار کند ، واحد عمل کننده بهتر می تواند دشمن را شناسایی کند و چطوری باهاش برخورد بکنند ، خب این چشم با همین با همین دکل ها ایجاد می شود و الحمدالله ما می بینیم که بیمارستان حضرت امام رضا (ع) که اولین کار مهندسی وسیع بوده ، و یا بیمارستان بتونی پیش ساخته بوده ، در مقایسه با بیمارستان حضرت خاتم در سه راهی فتح که توی عملیات خیبر استفاده شد ، زمین تا آسمان فرق می کند ، بیمارستان فاطمه الزهراء (س) در منطقه عملیاتی والفجر 8 در مقایسه با بیمارستان حضرت خاتم زمین تا هفت آسمان فرق می کند ، ما در بیمارستان حضرت خاتم یک گلوله توپ آمد توی محوطه بیمارستان ، نزدیک سنگر منفجر شد سه تا دکترهای ما را شهید کرد ، ولی توی بیمارستان فاطمه الزهراء (س) و لفجر8 بمب 1000 پوندی روی سقف بیمارستان منفجر شد و هیچ طوری نشد ، سه تا دانه ازاین فِرِم ها پنج سانت قوس برداشت روی اتاق داروخانه بود . و این خبر توسط همین برادرهای دکتر ما وقتی توی مملکت پیچید که بیمارستان روی سرش بمب منفجر شده و خراب نشده ، یک هفته بعد آن قدر دکتر آمد ، که دیگر بهداری گفت جا نداریم نگه داری کنیم ، برگردید بیایید اینجا ، نمی خواهد بروید . یعنی یک عده ای هم می خواهند بیایند جبهه ، منتهی خب می ترسند ، می گویند می ترسیم کشته شویم ، طبیعی است ، می گویند آقا شما می خواهید از تخصص ما استفاده کنید ، من جراح متخصص هستم ، جان من را تو حفظ کن ، تا آن جا که دست تو است ، اگر دست خداست که کارش نمی شود کرد و این ها فمیدند یک چنین بیمارستانی ساخته شده که بمب رویش می افتد و منفجر می شود بمب و سقف پایین نمی آید ، خب آمدندشان ، این آمدن دکتر توی منطقه ، شما برادران مطمئن باشید یعنی استمرار حرکت های عملیاتی ما ، نجات بخشیدن جان رزمندگان عزیز ما ، درست است که یک رزمنده از جان گذشته هست ، منتهی آخر مگر ما چقدر از جان گذشته داریم و چرا این افراد این چنینی را ما حفظشان نکنیم ، در ثانی می خواهم عرض کنم که این سیر را ما الآن طی کردیم و الآن به شما قول می دهم بیمارستان هایی که توی کربلای چهار ، کربلای پنج ، در دست استفاده هست ، بمب 3000 پوندی هم رویش بیفتد به یاری خدا اشکالی ندارد ، مشکلی هم پیش نمی آید ، همان بیمارستان فاطمه الزهراء (س) را آمدند دشمن بمباران شیمیایی اش کرد ، که وقتی که بمب می اندازند عکس برداری می کنند ، فردایش دیدند نه بیمارستان مشغول کار است . آمدند شیمیایی اش کردند ، وقتی شیمیایی می زنند ، محیط آلوده می شود ، خب ما درست است که آن موقع بچه ها نبودند ، آن موقع که عملیات شروع می شود این بچه های وزارت خانه ها می آیند ، خدا خیرشان دهد ، دستشان هم درد نکند ، ما تا همین جا هم راضی هستیم ، منتهی بچه های متخصصی که شماها می فرستید برای ما ، یا پاسدار هستند یا بسیجی هستند ، آن موقع این ها را جایگزین می کنیم ، این ها کسانی هستند که در محیط آلوده شیمیایی بیمارستان فاطمه الزهراء (س) رفتند ، دستگاه نصب کردند و بیمارستان را سریعاً رفع آلودگی کردند و خودشان شیمیایی شدند ، این نیروهای متخصصی که با چشم باز ، با بصیرت کامل ، می روند در دل محیط شیمیایی شده ، که همه دارند فرار می کنند ، این ها آن نیرو هایی هستند که توسط شماها یا پذیرش شده اند ، یا گزینش شده اند ، یا جذب شده اند به صورت بسیج فرستادینشان اینجا و وقتی که خبر دادند شیمیایی شد ، همین بچه های خود قرارگاه رفتند ، ظرف 24 ساعت توی محیط بودند ، رفع آلودگی کردند و خودشان سرازیر بیمارستان شیمیایی شدند ، ولی بیمارستان را آماده کردند برای گرفتن مجروح و اینکه مجروح در آن دوباره عمل شود ، و همان تجربه باعث شد که در بیمارستان های اخیر ، الحمدالله سیستمی ایجاد شود ، که بمب شیمیایی هم که بزنند باز دیگر بیمارستان آلوده نشود . خب این همه کارو این همه کار فنی ، توسط خود این بچه های فنی مهندسی سپاه صورت گرفت ، البته در کنارش آن برادران هم بودند ، از تخصص آن ها هم استفاده شد . ولی اینکه این بیمارستان چه ارتباطاتی داشته باشد ، اتاق ها چه ارتباطاتی داشته باشد ، اتاق ها چه حجمی داشته باشد ، این ها چیزی است که آن بچه هایی که در منطقه بودند از آن استفاده کردند . می توانستند خبر دهند و طراحی کنند یا جاده هایی که ساخته شده من خدمت شما عرض بکنم ، توی عملیات خیبر برادرانی که بودند ، بچه ها زانویشان توی گل بود و سوار قایق ها شدند و عملیات را شروع کردند ، توی عملیات بدر بچه ها تماماً تا اون لب اسکله ای که ایجاد شده بود و توسط خود بچه های صراط هم ایجاد شده بود ، قشنگ گل و بلبل با اینکه بارندگی هم شده بود از ماشین پیاده شدند لب اسکله ، اسکله تو حور بود ، چند صد متر پیش رفته بود ، رفتند روی اسکله سوار قایق شدند و حرکت کردند ، و ما می بینیم که مثلاً همراه با پیشرفت این قضیه توی بدر درپد جنوبی جزیره شمالی ، یعنی ضلع جنوبی جزیره شمالی مجنون ، که به فاصله 3 کیلومتری دشمن هست و در دید و تیر مستقیم دشمن هست ، آسفالت ریخته شده ، یک انگیزه های روحی در جبهه با این حرکت دمیده شد ، یعنی وقتی که یک رزمنده ای روی آسفالت می آید هنوز احساس نمی کند توی جبهه است ، یعنی ما الآن آسفالت را تا اینجا بردیم ، بیمارستان صحرایی را که همیشه سعی می شده از آتش و بمب و این ها دور باشد ، به خاطر آن استحکاماتی که در آن ایجاد کرده ایم ، کشاندیم جلوتر که مجروح زودتر به بیمارستان برسد ، دکل های دیده بانی که برادران عزیز رزمنده ما خودشان تهیه می کردند و استفاده می کردند ، الآن از 20 متر تا ارتفاع 60 متر ارتفاع پیدا کرده ، جاده های ارتباطی که مراسلات برادران ما را انجام می دهد و نزدیک تر می کند ، در تمام طول جبهه با شدت دارد انجام می گیرد و کارهای دیگر که این ها با حضور این برادران و حضور بیشتر خود شماها ، در دل قرارگاه صراط صورت گرفته ، و الآن الحمد الله رب العالمین این تشکیلاتی که با یک بنیه بسیار ضعیف و فقط با توکل به خدا و پشتیبانی شما عزیزان ، راه افتاد توی جبهه ، الآن 20000 نفر آمار غذایی ما توی جنوب فقط بهشان داده می شود ، الآن یک مقدار 22000 یا 23000 هزار نفر است . یک مقدارش واحد های مختلف هستند منتهی ما بقی این ها مستقیم و غیر مستقیم زیر پوشش صراط هستند ، این بچه های قرارگاه صراط و این پرسنلی ، شما در این جا ، خودش یک بسیج است ، تمام این نیروهای وزارت خانه ها که می آیند این جا ، هیچ کدام از کانال بسیج ها نمی آیند ، از اداره شان سوار ماشین می شوند با برگ ماموریتشان می آیند توی جبهه ، می آیند پیش ما با آن برگ ماموریت ،کارت و پلاک می گیرند ، تحت پوشش واقع می شوند ، می روند سر کارشان ، یعنی ما در حقیقت برای دولت جمهوری اسلامی نقش بسیج را داریم ، آن وزارت خانه های دولت جمهوری اسلامی حالا وزارت مخابرات در ارتباط مستقیم با ما نیست ، سرویس فنی اش را به مخابرات نیروی زمینی دارد می دهد ، منتهی ما داریم پشتیبانی اش می کنیم ، پس ببینید یکی از کارهایی که این تشکیلات این جا انجام داده جذب این همه نیروی انسانی توی جبهه هست به اضافه اینکه این ها را پشتیبانی هم می کنیم ، از نظر لباس ، از نظر خوراک ، از نظر وسایل ضروری اسکان در جبهه ، سنگر و کانتینر و امثالهم ، از نظر پوشش تعاون ، از نظر پوشش پرسنلی ، از نظر تردد ، رفت و آمد ، برگ ماموریت ، هزینه ماموریت ، همه اش را ما پرداخت می کنیم ، و غیر از اینکه این پشتیبانی را می کند و این 20000 نیرو را آورده ، این 20000 نیرو به همراه خودشان یک استعداد مهندسی هم آورده اند ، 100 ها دستگاه سنگین لودر ، بولدوزر ، و کمپرسی ، 100 ها که بیشتر یعنی الآن می شود گفت : بیش از 2000 دستگاه هست ، که اون وزارت خانه ای که تا خیبر دستگاهش را نمی داد برای جبهه ، که می گفت می افتد دست پاسدارها ، دست بسیجی ها می زنند داغون می کنند ، الآن دستگاهش را می دهد به راننده خودش بیاورد جبهه ، یعنی حضور این نیروها همراهش یک سری دستگاه های مهندسی هم بوده ، حالا آن دستگاه را ما این جا تغذیه می کنیم ، چه اشکالی دارد ، این کارهایی که این برادران در اینجا دارند انجام می دهند و ما پشتیبانیشان می کنیم ، جنبه قانونی اش هم به این صورت است که از طریق برادر ارجمندمان جناب آقای نخست وزیر ، این ماموریت ابلاغ شده به وزارت سپاه ، پشتیبانی وزارت خانه ها و حضور آن ها درجبهه ، وزارت ما هم بایستی ماموریت را بدهد ، این ها یک سری کارهای مهندسی که این جا انجام می دهند ، این برادرهای فنی مهندسی شما در صراط ، نظارت فنی این پروژه ها را انجام می دهند ، اگر ما بگوییم ما مهندس می خواهیم ، مهندس بفرستید ، مهندس نیاز داریم ، نه اینکه تمام کارهایی که خودمان می کنیم 100 تا مهندس نیاز داریم ، نه ، کارهایی که خود صراط انجام می دهد و بحثش جداست ، پنج تا ، شش تا مهندس کفایتش را می کند ، منتهی این کارهایی که این برادران می کنند ما بایستی نظارت فنی بکنیم ، که این کارها برای جبهه بماند ، این جاده ها بماند ، این بیمارستان بماند ، ما 7 سال است داریم می جنگیم ، شما بیایید ببینید جاده هایی که در فتح المبین ساخته شده ، در بیت المقدس ساخته شده ، کدام هایشان الآن اینجا مانده است ، البته خب تقصیری هم نیست ، خدا نکند که ما قصد تضعیف داشته باشیم ، نه، آن کمپرسی به کار گرفته شده که ما به کار گرفته ایم ، آن بولدوزر ، آن گریدر همه به کار گرفته شده ، منتهی چهار تا نکته فنی رعایت نشده ، در نتیجه این جاده ها نیست دیگر ، ما وظیفه داریم که این کار هایی که صورت می گیرد را نظارت فنی بکنیم که این کارها بماند ، جزء سرمایه های ملی این مملکت محسوب بشود ، بیمارستان صحرایی که هر متر مربع زیر بنایش چیزی حدود 10 هزار تومان تمام می شود ، خب این باید بماند برای این مملکت دیگر ، پس غیر از جذب و هدایت و پشتیبانی این وزارت خانه ها در جبهه ، که الآن در حد 20 هزار رسیده اند ، ما وظایف نظارت فنی روی پروژه شان را هم داریم ، یکی دیگر از وظایفی که برادران شما در صراط دارند ، یک سری کارهای اجرایی هست
که این ها کارهای اجرایی به دشمن نزدیک هست ، مثل جاده شهید همت ، که مرتب زیر آتش توپ خانه بود ، یعنی از روی جاده خندق که در عملیات بدر به تصرف رزمندگان در آمد ، دشمن روی کله این جاده ایستاده بود و با توپ خانه ما را می زد و ما داشتیم به آن نزدیک می شدیم ، مسیر جاده این طوری بود که ما به آن ها نزدیک می شدیم ، کیلومتر 10 که رسیدیم با خمپاره ما را می زد ، چندین دفعه با هلکوپتر ما را زد ، بچه ها شهید شدند ، بچه ها زخمی شدند ، بچه ها مجروح شدند ، خب البته یک جاده ساخته شد ، و عملیات بدر هم از روی همین جاده انجام گرفت ، جاده شهید پاریاب جاده بعدی بوده که باز بعد از جاده شهید همت انجام شده و یکی از خصوصیات فنی این جاده این بوده که به محض اتمام ، آسفالت آن صورت بگیرد ، بر عکس بقیه جاده ها که ما چقدر کلنجار رفتیم با مجری هایش که آقا این جاده کیفیتش طوری نیست که بشود آسفالت کرد ، ولی خب الحمدالله با رعایت آن اصول فنی به محض اینکه جاده تمام شد آسفالت کردیم ، جاده شهید پاریاب بوده ، به طول 24 کیلومتر تمام شده ، جاده دیگر باز در همان منطقه دارد ساخته می شود ، و اگر فرصت بشود بتوانید ببینید خوب است ، تو اون لحظه ، خب این کارها صورت گرفت ، در منطقه آبادان جاده سازی توی نخل ها برای ایجاد آمادگی برای والفجر 8 و بعد از عملیات تمام سایت های موشکی که آن جا مرتب ساخته می شود و مرتب جا به جا می شدند و این سایت ها ، توسط بچه های شما ساخته شده ، در خود منطقه فاو همین طور ، در کربلای 4 همین طور ، در کربلای 5 همین طور ، همین الآن در بدترین شرایط و در بدترین نقاط ممکنه الآن بچه ها دارند کار می کنند . یعنی روی جاده دسترسی به منطقه عملیاتی والفجر کربلای 5 ، تا حالا ما چندین دستگاه عوض کردیم ، رفتیم ، منهدم شدیم ، کشیدیم عقب و دستگاه جدید گذاشتیم ، ولی الآن آدم هایمان با استقامت و با توکل به خدا ایستاده اند ، دارند کار می کنند ، چون می دانند که این تنها جاده عقبی بوده ، الحمدلله با همکاری دیگر برادران ، جاده های دیگر هم باز زده شده ، ولی می خواهم عرض کنم که برادران خود صراط یعنی آن تیپ های مهندسی و گردان های مستقل صراط این ها خودشان دقیقاً مثل یگان های رزم در بدترین شرایط آتش ایستاده اند ، دارند کار می کنند ، در بدترین شرایطی که نقاط تصرف توسط قوای اسلام شدیداً زیر آتش بود و برادران فرماندهی محترم ما رفته بودند ، و خودشان بالای سر رزمندگان ایستاده بودند و هدایت شان می کردند ، که هم نزدیک تر بشود ارتباط شان و هم سریعتر بتوانند هدایت را صورت بگیرند ، وقتی خبر به ما دادند ما چندین سنگر بیمارستانی برای ایشان فرستادیم ، که به آقا محسن عرض کردم دو تا سنگر برایشان علم شد ، باور نمی کرد که توی آن شرایط ما بتوانیم یک سنگر هایی به طول خارجی مثلاً 4 متر و و به ضخامت 60 سانت به ارتفاع 3 متر روی آن جاده های بد با آن شدت آتش و با آن دید مستقیم بتوانیم بفرستیم ، مونتاژ کنیم ، البته جرثقیل مان منهدم شد ، بچه هایمان شهید شدند ، زخمی شدند ، ولی این حضور مهندسی به عنوان پشتیبانی کننده واحدهایی که عمل می کند این مهم است بدون اینکه کسی درخواست بکند سنگرهای مخصوص خط 1و2 با تریلی با راهنمایی خود برادران فرستاده شد تو منطقه که آقا سنگر آوردیم هر کسی می خواهد پیاده کند برود توی آن استفاده کند ، یعنی الآن برادران شما این جا دقیقاً هم پای بقیه نیروهای پیاده دارند نقش مهندسی یشان را ایفا می کنند ، آن وظیفه پاسداری تحت عنوان وزارت خانه نبایستی از عهده ما برداشته بشود و دقیقاً برادران شما این کار را آنجا دارند انجام می دهند و عملاً نشان دادند ، توی بدترین شرایطی که در غرب کشور شما می دانید در فصول زمستانی به علت بارندگی های منطقه ، ارتباطات قطع می شود با حضور ما در نمایندگی که در ارومیه داریم ، اکیپ های برف روبی که ماموریت هایشان مشخص است و محورهایشان مشخص است ، استقرار پیدا کرده و در این فصل که کار مهندسی آنجا صورت نمی گیرد ، دستگاههای مهندسی آنجا دارند برف روبی می کنند ، محورها را باز نگه می دارند که ارتباط پاسگاه ها برای کمک رسانی برای تغذیه ، برای امثالهم ایجاد بشود ، الحمدلله رب العالمین ما الآن در شرایطی هستیم که دیگر برای خود مسئولین چه در حوزه فرماندهی ، چه در حوزه وزارت ، موضوعیت ما کاملاً مشخص شده ، البته وزارت را عرض می کنیم در 2 ، 3 رده بیشتر نیست ، یعنی خود برادرمان آقای وزیر مطلع هستند و برادرمان جناب پاک روان و کم و بیش چند تا از معاونت ها ، ولی برای بقیه این محسوس نیست ، چون ما یک تشکیلات خاص خودمان را داریم ، به خاطر اینکه یک کار خاص داریم توی جبهه می کنیم ، درست است که سپاهی هستیم ، ولی از یک طرف به نخست وزیر مرتبط هستیم ، از یک طرف با وزارت خانه ها ، از یک طرف با فرماندهی خاتم ، ولی وزارت سپاه هم هستیم ، مشکلی که ما الآن با آن مواجه هستیم دقیقاً کمبود نیروی کادر هست ، ما از زمان حضورمان در نیمه 63 به این طرف یک روز ادامه ماموریت های ما با وقفه روبرو نبوده ، فلان لشگر پیاده ، فلان لشگر رزمی می آید یک ماه قبل از عملیات مستقر می شود ، بچه هایش را می آورد آمادگی ، یک هفته توی منطقه عملیاتی ، تو را به خیر و ما را به سلامت ، می رود تا عملیات بعدی ، ولی ما از آن زمان مرتب به کار بودیم ، تشکیلات مان از یک کانکس 2 اتاقه تا حالاشروع شده و به اینجایی که الآن شما ملاحظه می فرمایید رسیده ، آن برادرمان که حساب و کتاب شان را بیشتر دارند ، خوب است بدانند ما هنوز یک ریال بودجه جاری نداریم ، که وقتی من خدمت آقا محسن چند هفته پیش عرض کردم که ما یکی از مشکلات مان این است باور نمی کرد که ما بودجه جاری نداشته باشیم ، ایشان باور نمی کرد که ما نیروی کادر نداریم ، می گفت آخر چطوری کار کردید ، گفتیم آقای مهندس رفیق ما بوده ،ماموریت دو ماهه اش که بخش نامه جناب وزیر هست با همت پرسنلی ، تمام شده ، منتهی یک سال و 4 ماه است که ایستاده ، این آقای مهندس رفیق آن آقای مهندس است ، به خاطر ایشان مانده ، این آقای مهندس که اینجا می بینید همشهری مان بود ، این یکی هم یک خویش و قومی با ایشان داریم ، آن یکی هم ما یک هفته توی سپاه قمشه بودیم ، به این خاطر ایستاده ، همه اینجا مامورند و ماموریت 90% شان هم تمام شده ، الآن خدمت یکی از برادران عزیز پرسنلی عرض کردم که ما به مقررات ، به ضوابط ، به همه این ها اعتقاد داریم ، منتهی قضیه این نیست که اعتقادمان به خاطر رعایت این موارد ماموریت هایمان را انجام ندهیم ، ما ماموریت هایمان را انجام می دهیم ، می ایستیم ، روی چشممان می گذاریم ، می دانیم ، چون این شهدایی که جنازه هایشان را شما روی دوش می گیرید و حمل می کنید از اینجا حمل می شود ، از جلوی این قرارگاه هم رد می شود ، از جلوی بچه های ما توی خطوط مقدم حمل می شود ، ما این ها را که می بینیم ، نمی توانیم تحت عنوان آقا ، این جور موارد ، کارمان را انجام ندهیم ، در صورتی که اعتقاد هم به آن داریم ، منتهی ملاک نیست ، خیلی خوب ، حالا فرض کنید شما نیروهای تان ماموریت شان تمام شده خب تلفن می زنیم ، تمدید می شود ، حالا چهار روز دیرتر تمدید بشود ،بله باید تمدید شود ، اما الا و بالله حکم صریح قرآن که ایشان شخصاً باید بیاید اینجا ، این کار را بکنند خب این را که ما نمی توانیم بپذیریم . ما وقتی آمدیم اینجا یکی و نصفی آدم بود ، ولی مشغول شدیم ، فقط هم دست نیازمان را با زبان تضرع به طرف برادران مان دراز کردیم . آقا بیایید و به ما کمک کنید ، همه جورشان را پذیرفتیم ، منتهی قضیه الآن در شرایطی هستیم که دیگر نمی توانیم با نیروی ماموریت 2 ماه و3 ماه ، پروژه هایی را به اتمام برسانیم که 8 ماه زمان عملیاتی 2 شیفته ، 3 شیفته نیاز دارد ، این پروژه هایی که اینجا استفاده می شود و کار می شود ، حضرت عباسی با یک زمان معقول در تهران و در اصفهان در یک شرایط ایده آل 2 سال وقت می خواهد ، من خودم یک آدم فنی هستم ، توی طاغوت کار کردم ، تو یاقوت هم کار کردم ، حضرت عباسی ، آقای وزیر راه ، می آید اینجا ، آقا سلام علیکم ، 100 کیلومتر جاده اینجا می خواهیم فرصت 2 ماه ، آن ها به هم نگاه می کنند 2 ماه ؟ 100 کیلومتر جاده ؟! ، می گوییم بله آقا ، وقتی به آدم ها می گوییم ، می گویند مگر می شود ؟ ما هر چی مسلمان باشیم ، هرچی به معجزه اعتقاد داشته باشیم ، منتهی آخر ما معجزه گر نیستیم ، منتهی جدی می خواهند ، تمام بسیج می شوند می آیند این جاده را انجام دهند ، خب این جاده که با این توان شروع شده 50 تا مهندس می خواهد ، ما یک سالن به این اندازه ، یک کمی کوچکتر ، 3 تا اکیپ داریم الآن آن طفلک ها بریدند ، می گوییم نیایید اینجا ، بمانید توی منطقه ، وقتی ما توی ایلام داریم بیمارستان می سازیم خب نمی شود که نیروها را آورد و برد ، باید توی ایلام مستقر بشود ، ما وقتی در بالای بستان در تنگه کذابه جاده با آن شرایط فنی می سازیم چقدر آدم باید باشد که بتواند این ها را هدایت بکند ، فقط همان جاده 3 تا اکیپ می خواهد ، وسایل و تجهیزاتش یک طرف ، آدم های فنی اش یک طرف ، ما نیاز به نیروهای کادری داریم که آن مسئولیت های کلیدی قضیه را عهده دار بشود ، من از شما برادران عزیز و ارجمند به عنوان اینکه متعلق به یک تشکیلاتی هستید که اکثر سیستم کارها در فنی مهندسی است در زمینه های مختلفه ، خواهش می کنم ، استدعا می کنم بروید توی شهرهای خودتان با این ادارات فنی مهندسی ، با بعضاً دوستان فنی یتان یک ارتباطی برقرار کنید و ببینید کارهای فنی توی شهرها به چه صورت انجام می گیرد ، با چه کیفیتی ، با چه زمانی ، و بعد بیایید و یک حالی از ما اینجا جویا شوید . شما به خاطر اینکه بتوانید انجام وظیفه بکنید ، چون تشکیلات هایی که الآن دارند کار اجرایی می کنند توی وزارت سپاه ، اجرایی ، به آن معنای برون تشکیلاتی ، نه درون تشکیلاتی ، همان معاونت صنایع خودکفایی هست و معاونت مهندسی هست ، بقیه برادران ، فعالیت هایشان ایجاب می کند ، درون تشکیلاتی کار کنند ، که مسلماً اگر ذره ای وقفه در همان کار درون تشکیلاتی آن ها پیش بیاید ، مسلماً نه کارهای خارجی وزارت سپاه که به حوزه فرماندهی نیز حتماً لطمه وارد می شود ، و من خواهشم از شما عزیزان این هست که طوری عمل بکنید که آن تشکیلات های خودمان حفظ بشود ، به خاطر آن سیاست بازدهی تان ببینید آشنایی بیشتر با مسائل مهندسی شما پیدا بکنید تا متوجه شوید وقتی ما یک مهندس می خواهیم ، کی می خواهیم ، وقتی بوق عملیات از رادیو بلند می شود که دیگر ما مهندس نمی خواهیم ، ما آن موقع دیگر لودر، بولدوزر می خواهیم ، چرا ؟ چون وقتی بوق عملیات بلند شد ، یعنی بیمارستان ساخته شده ، جاده ی ارتباطی ساخته شده ، سایت موشکی ساخته شده ، عملیات شروع شده آن موقع دیگه نیاز شدید به مهندس نداریم ، نیاز شدید به لودر و بولدوزر و راه اندازی کمپرسی و امثالهم داریم ، منتهی قبل از اینکه عملیات شروع شود ما مهندس می خواهیم ، تکنسین می خواهیم ، این ها را می خواهیم که این پروژه های سنگین را انجام دهیم ، یکی از رازهای موفقیت نیروهای الهی اسلام این بوده که همیشه از جاهایی به دشمن زده که دشمن تصور نمی کرده از این موانع سر سخت طبیعی به اضافه موانع ایضایی که او جلوی راه ما گذاشته ، تا مدافعین اسلام بتوانند رد شوند ، و بی تردید نقش مهندسی در این فتوحات اخیر این بوده که این موانع طبیعی را با تدابیر مهندسی از بین برده ، عبور از اروند که دنیا می گوید غیر ممکن است ، همان طور که توی حتی توی تحلیل هایشان گفتند و الآن هم می گویند ، مگر با چه چیزی صورت گرفته ، مگر غیر از این بود که با علم مهندسی صورت گرفته ، البته آن عنایت خدا به جای خود ، آن عنایت خدا بحثی است که در آن شک نداریم و بحث راجع به آن از این جلسه خارج است . درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان اصفهان , بازدید : 319 [ 1392/04/20 ] [ 1392/04/20 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
:: |
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |