فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1344 در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد و دوران طفوليت را با تربيت ديني پدر و مادر خود پشت سر گذاشت و در هفت سالگي به دبستان کوچک زاده يزد رفت . دوران ابتدايي را با موفقيت گذراند.از لحاظ درسي و اخلاقي نمونه بود.
پس از پيروزي انقلاب دوران راهنمايي را در مدرسه فقيهي به پايان رساند و چون هوش سرشاري داشت در رشته رياضي و فيزيک ادامه تحصيل داد. تا سال دوم دبيرستان درس خواند و بعداز آن به سپاه و بسيج پيوست.
آغاز جنگ تحميلي فصلي نو در زندگي اوبود.با آغاز جنگ او به رزمندگان اسلام پيوست و تا لحظه شهادت هيچ گاه جبهه و جهاد در راه خدا را فراموش نکرد .
اولين بار که به جبهه رفت در جبهه سوسنگرد و رودخانه نيسان بود. بعد از آن در عمليات طريق القدس شرکت کرد ومجروح شد. عمليات بعدي فتح المبين بود که با حضور تاثير گزارش حماسه هاي بي شماري را خلق کرد.بعد ازآن در عمليات بيت المقدس و آزاد سازي خرمشهر قهرمان حضور داشت.
بعداز آن عمليات رمضان, محرم , والفجر يک , والفجر دو , والفجر سه , والفجر پنج و شش, خيبر , بدر , والفجر هشت ,کربلاي چهار و کربلاي پنج عرصه اي شد براي جانفشاني هاي افسانه اي علي دهقان منشادي.
ابتدا فرماندهي گروهان را به عهده داشت .مدتي بعد فرمانده گردان عملياتي شد. بعد از آن مسئوليت محور عملياتي تيپ پيروز الغدير را به عهده گرفت. در تمام عملياتي و عرصه هايي که حضورداشت, چون رزمنده اي پر توان وفعال بود ونمي شد بين او ونيرهايش تفاوتي ديد. هميشه در جلوي نيروهايش حرکت مي کرد.
در عمليات کربلاي پنج مجروح شد اما با اصرار پزشکان را راضي کرد اجازه دهند او به خط مقدم باز گردد . او قبلا 6بار ديگر در عمليات گذشته مجروح شده بود.
سرانجام در عمليات کربلاي پنج در تاريخ 21/10/1365 در منطقه شلمچه روح عارفانه اش به ملکوت اعلي پيوست وبه شهادت رسيد.
درگوشه اي از وصيت نامه ا ش مي خوانيم:
اگر خداي ناکرده در اين زمان که از هر طرف مورد هجوم قرار گرفته ايم ضربه اي به اسلام وارد شود, در پيشگاه خداوند متعال مسئول خواهيم بود، نگذاريد عوامل نفاق با استکبار جهاني همدست شده و انقلاب عزيزمان که ثمره خون صدها هزار شهيد است را بي محتوا نمايند.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامورايثار گران يزد ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد




وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
وقتي چند لحظه به فکر فرو مي روم وبه خودم مي آيم , ما گذشته ها را به ياد مي آوريم. مي بينيم خيلي بدبخت هستم. وقتي خودم را در مقابل آن ذات بي نهايت برانداز مي کنم مي بينم خيلي ضعيف تر از آن هستم که فکرش را مي کنم.
وقتي فداکاري هاي آن ايثار گران را که قابل وصف نيست در نظر ناقسم مجسم مي کنم مي بينم خيلي از راه دور هستم. وقتي آن جوان را که براي اولين بار و آن هم مدتي کوتاه بعد از ازدواجش به جبهه مي رود و آن چنان زيبا شهادت را در آغوش مي گيرد ,را مي بينم درمي يابم که خيلي بي ارزشم . خدايا مي دانم که چه معصيتي انجام داده ام .خدايا ببخش مرا. خدايا عفو کن مرا .خدايا بس است, خدايا دوري بس است ,فراغت بس است, زجر بس است. خدايا تميز شدم از اين دنيا خسته شده ام از اين دنيا ... علي دهقان منشادي





آثار باقي مانده از شهيد
هوا روشن شده بود ,سوار بر زره پوش شديم. تراکم نيرو بر زره زياد شده بود و خيلي خطر داشت چون اگر منهدم مي شد نيروها از دست مي رفتند .
به همين منظور نيروها را به زره پوشهاي ديگر هم سوار کرديم و حرکت خود را ادامه داديم در بين راه خيلي معطل شديم چون ماموريت ما خيلي حساس بود. از طرف قرارگاه خيلي فشار مي آورند به هدف برسيم ولي چون ما پشت سر نيروهاي ديگر بوديم نمي توانستيم سريع تر ادامه دهيم. بالاخره حدود ساعت 4 بود که مسير حرکت تعيين شد و ما توانستيم خودمان را سريع حرکت داده و به طرف هدف پيشروي کنيم .
ساعت 45/4 دقيقه بود تقريباً چند کيلومتري به هدف نزديک شده بوديم که مسئول گردان با ما تماس گرفت و گفت به صمندري (مسئول گروهان زرهي) بگو سريع دور زده و به طرف موقعيت قبلي حرکت کند.
سريع خبر را رساندم و او هم با لشکر تماس گرفته ولي نتوانست بعد از معطلي نيروهاي زرهي دور زده و به طرف عقب حرکت کند .چند زره هنگام دور زدن از کار افتادند و نيروهاي سوار بر آن مجبور شدند بر زرهاي ديگر سوار شوند تراکم نيرو بر روي زره ها خيلي زياد شده بود و زره ها کنترل خود را از دست داده بودند چون نيرو زياد بود درجلوي خود خيلي کم ديد داشتند. ساعت 6 بود که به پاسگاه وحب رسيديم. جلوي پاسگاه نيروهاي عراقي راه را براي ما سد کرده بودند. به همين منظور مقداري نيرو مشغول مقابله با آنها و بقيه به طرف عقب حرکت کردند. گلوله هاي آر.پي.جي؛توپ 106 و تيربارهاي اطراف تانکها و پي ام پي ها مانور مي دادند ولي خوشبختانه خدا ما را ياري کرد و توانستيم تا روشن شدن هوا به پشت خط دفاعي خود برگرديم.
علت برگشت ما نفوذ دشمن در منطقه بود که اگر مي مانديم تمام نيروها منهدم مي شدند.
به اميد پيروزي اسلام بر کفر جهاني و به اميد لحظه اي که پيروزمندانه به طرف خدا برويم.
و من يفاتل في سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف منوبيه اجرا عظيماً


بسم الله الرحمن الرحيم 21/11/1361
خاطره از قسمت دوم مرحله مقدماتي عمليات والفجر مي باشد.
ساعت 11 صبح بود که تمام فرماندهان گردان و گروهان و معاونين مان را جهت توجيه عملياتي که بنا بود امشب انجام گيرد جمع کرديم.
کسي که عمليات را توجيه مي کرد معاون تيپ با مسئولين محورها بود. در عرض 15 دقيقه نقشه توجيه شد و بنا شد آنها را بعد از نماز و نهار جمع کرده و به وسيله ماشين هايي که به آن جا برده بودند به طرف منطقه حرکت دهيم .تيپ يک لشگر نجف که ما يکي از گردان هاي آن را همراه بوديم, ماموريت سواره نظام را داشت و نيروهاي آن در عمق راههاي نفوذي دشمن را مي دانست و پاکسازي منطقه را به عهده داشت .
حدود ساعت سه بعدازظهر بود که نيروها به طرف منطقه حرکت کردند وساعتي بعد به منطقه رسيدند. نيروها را با تانک و نفربرهايشان در منطقه پراکنده کرديم و علت آن هم اين بود که دشمن منطقه را زير آتش گرفته بود .هوا رو به تاريکي مي رفت .برادران نماز مغرب و عشاء را خوانده و سوار بر زرهاي خود شده و آماده براي عمليات شدند.
مشغول خواندن دعا شدند. حدود ساعت ده شب بود که عمليات شروع شد و ما مشاهده رد و بدل آتش شديم .کم کم ما را حرکت دادند چون ماموريت گردان ما در عمق بستن يکي از راههاي نفوذي بود و بقيه نيروها جهت پاکسازي بودند .مي بايست آنها جلوتر حرکت مي کردند به همين منظور ما آخرين گردان سواره نظام بوديم که حرکت مي کرديم .
حدود ساعت 5/11 بود که به پشت ميدان مين دشمن رسيديم. خط شکسته شده بود و آتش دشمن خيلي کم بود .گروه تخريب مشغول باز کردن محور جهت عبور نيروهاي رزمي و عبور آمبولانس ها شدند.
حدود ساعت 5/1 بعدازظهر بود که نيروهاي رزمي از ميدان مين مشغول عبور شدند من در اولين "پي ام پي" گردان قرار داشتم و عمليات را از طرف گردان با فرمانده زرهي هماهنگ وهمکاري مي کردم.
نيروهاي ما پشت سر نيروهاي ديگر حرکت کردند ناگهان صداي انفجار از يک طرف پي ام پي به گوش رسيد. معلوم شد که "پي ام پي" از محور خارج شده و روي زمين قرار گرفته.
از آن پايين آمدم هوا کاملاً از منورهاي هواپيماهاي دشمن روشن شده بود.
فرمانده واحد زرهي مي گفت: ما با امام خود عهد و پيمان بسته ايم ,اگر هر کس به بهانه اي پا را از جبهه برکند ,با امام و رهبر خود عهدشکني کرده ما نبايد مثل مردم کوفه باشيم که به امام وقت و رهبر خود بي وفايي کردند و او را تنها گذاشتند. ما نبايد امام را تنها بگذاريم و بايددر اين عهد و پيمان باقي ماند



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان يزد ,
برچسب ها : دهقان منشادي , علي ,
بازدید : 374
[ 1392/05/16 ] [ 1392/05/16 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,841 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,710,942 نفر
بازدید این ماه : 2,585 نفر
بازدید ماه قبل : 5,125 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 1 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک