فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

ستاره درخشان دیگری از آسمان خونرنگ انقلاب اسلامی ایران غروب کردوفضای جبهه های خون وشرف میهن اسلامی ایران را مسخریاد ونام گیرایش نمود.سید احمد حسینی منبع تقواء ایثار واخلاص وتواضع،قایم مقام لشگر 42قدر بود.
سید،که تا کنون شوق شهادت رادر خود به بند کشیده بود دیگر مقاومت نمی توانست. شهادتهای پی درپی عزیزان ویارانش این اشتیاق رادر وجودش تقویت می کرد زیرا که در فرازی از نیایشهای خود از معلم شهادت اینچنین خواسته بود.
احمد در سال 1339در خانواده ای معتقد از تبار حسین (ع)در شهر اراک به دنیا آمد . دوران تحصیل خود را تا مقطع دبیرستان در ابراهیم آباد و اراک به پایان رساند.در زمان تحصیل دانش آموزی فعال وکوشا بود . او علاوه بر تحصیل در فعالیتهای مذهبی ,سیاسی واجتماعی نیز فعال بود.با آغاز نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی سیداحمد با تمام توان خود، به یاری انقلاب شتافت.او همراه با جمعی از دوستان و همکلاسانش در تظاهرات علیه رژیم ستمگر شاه شرکت می کرد.
احمد در بهمن ماه سال 1359با تعدادی از دوستان خود به خدمت مقدس سربازی رفت. دوران آموزشی رادر پادگان شاهرود به اتمام رساند وسپس به تیپ مستقل 84 خرم آباد منتقل شد.او از آنجا به جبهه دشت عباس رفت تا به مقابله با دشمنان ومتجاوزان به حریم مقدس ایران بپردازد. سیداحمد در اولین نوبت ورود به جبهه به عنوان سقا (آبرسانی به رزمندگان)فعالیت می کرد ,او ارزش خاصی برای آبرسانی به رزمندگان اسلام قائل بود.
در کنار مسئولیت خود،در واحد عقیدتی سیاسی یگان نیزفعالیت چشمگیری داشت ,اما با همه ی اینها او شرکت در عملیات را هیچ چیزی عوض نمی کرد .در عملیات محرم داوطلبانه به عنوان آر.پی.جی زن شرکت کرد ودر مرحله دوم عملیات مجروح شد .کمتر به مرخصی می آمد وهر وقت هم به مرخصی می آمد چند روزی مانده به پایان مرخصی به جبهه بر می گشت.
اواخر خدمت سربازی خود را می گذراند که گمشده اش را در بسیج یافت .اوقبل از اتمام خدمت وگرفتن کارت پایان خدمت، مقدمات کار را در مهندسی رزمی لشگر محمد رسول الله (ص) فراهم نمود .
به محض پایان خدمت سربازی شروع به کار پرتلاش با برادران بخش مهندسی این لشگرنمود.سید با عشق وایمان به کار وبا توانی که از خود نشان داده بود در مدت کوتاهی به عنوان معاون مهندسی لشگر منصوب شد. کوههای سربه فلک کشیده غرب در عملیات والفجر دو،والفجر سه ووالفجر چهار هیچگاه خاطره حماسه ها وتلاشهای شبانه روزی سیداحمد را از یاد نخواهد برد. سید احمد تلاش بیشتردر جهت ارتقاءمهندسی جنگ وجبران کمبودها ونارسایی ها که بر اثر محاصره نظامی واقتصادی به وجود آمده بود را احساس می کرد. کار خود را در مهندسی قرارگاه نجف ادامه داد وبه عنوان معاون مهندسی قرارگاه نجف اشرف منصوب شد .اوبا برنامه ریزی برای عملیات غرور آفرین خیبر از معدود کسانی بود که دو ماه پیش از عملیات برای شناسایی کارهای مهندسی به منطقه عملیاتی رفت.
در عملیات خیبر با فرماندهان مهندسی و یاران دیرینه خود فعالانه شرکت کرد وپس از فتح جزایر مجنون برای حفظ آنها که به گفته امام ,حفظ اسلام بود تا پای جان تلاش کرد.
سید احمد،امام را شناخته بود ومخلصانه ولایت او را قبول کرده بود به گونه ای که در وصیت خود, اساسی ترین مساًله را ولایت مطرح می کند.
احمد که در جای جای جبهه با تعهّد و تلاش شبانه روزی درخشندگی خاصی داشت با ارج نهادن به معیار های الهی و دور از هر گونه گرایش لغزاننده مادی به مأموریتهای سخت مهندسی در قرار گاه کربلا ادامه می داد ,این دوران همزمان بود با عملیات حماسه ساز بدر در شرق دجله ,سید احمد به اتفاق دیگر همرزمان و با تلاش و ابتکار خود پل چهار کیلو متری را از جزایر مجنون به شرق دجله متصل نمود و هزاران رزمنده سلحشور هجوم خود را از روی آن انجام دادند.
در سال 1363ازدواج کرد که در کمال سادگی ودور از هر نوع تشریفاتی انجام شد وثمره این پیوند مقدس فرزندی بود که نامش را محمد حنیف گذاشت . دلبستگی اوپس از ازدواج به جنگ بیشتر شد طوری که خانواده اش را به اهواز برد.
با تشکیل لشگر مهندسی 42قدر احمد با حفظ مسئولیت در قرارگاه مهندسی کربلا مسئولیت معاون فرماندهی لشگر را نیز به عهده گرفت واین زمانی بود که برنامه ریزی برای عملیات دشمن شکن والفجر هشت در حال انجام بود. چندماه قبل از عملیات با دیگر حماسه سازان مهندسی جنگ ،منطقه مورد نظر را برای هجوم رزمندگان اسلام آماده می کردند.در این عملیات هم سیداحمد ودیگر همرزمان اودر بخش مهندسی, اولین کسانی بودند که به این منطقه پا نهادند وپس از عملیات آخرین کسانی بودند که منطقه را ترک کردند.
نیمه دوم سال 1365 برنامه ریزی برای پیروزی نهایی واز کارانداختن ماشین جنگی دشمن انجام گرفت.در این زمان بعد جدیدی از زندگی احمد آغاز شد. او گمشده خود را یافته بود, در این مدت دعای توسل وزیارت عاشورایش ترک نمی شد. سید عاشقانه در عملیات کربلای 4شرکت نمود. در هیچ زمان ومکانی نمی شد سید را دید که خنده بر لب نداشته باشد. پس از عملیات کربلای چهار مقدمات عملیات کربلای پنج آماده می شد. وبعد از مدت کوتاهی عملیات کربلای 5 با رمز یا فاطمه الزهرا(س) آغاز شد .سید احمد حال وهوای دیگری داشت.
اودر آزمون ورودی دانشگاه پذیرفته شده بود .بعد از پایان مرحله سوم عملیات برای نام نویسی در دانشگاه به تهران رفت وبلافاصله برگشت .اومی دید که دانشگاه علم وصنعت وامثال آن برای عظمت روحش چقدر حقیر ند.
به این باور رسیده بود که:علم اصلی علم عاشقی است.
به جبهه برگشت چون کار در خط شلمچه نیمه تمام مانده بود .او درطول شش سال نبرد آموخته بود که علم عاشقی را باید در دانشگاه امام حسین (ع) آموخت.
اواخر عمر با برکتش همیشه از شهید وشهدا سخن می گفت.
سرانجام روز موعود فراررسیدواو پس از وضو در حالیکه برای عزیمت به نماز جمعه آماده می شد در تاریخ 8/12/1365 به دیدار معبود شتافت.
در پارچه نوشته ای که در منزل شهید نصب شده بود ,چنین نوشته شده بود:
شهادت سردار رشید سپاه اسلام ،قائم مقام فرمانده لشگر 42 قدر،دانشجوی دانشگاه علم وصنعت و مقلّد خالص روح الله به امام زمان ونائب بر حقش تبریک وتسلیت باد.
سید رفت چون نمی توانست کربلای اباعبدالله (ع)را در زنجیر کافران ببیند. سید احمد رفت تا دین محمدی(ص)باقی بماند.
منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران اراک ومصاحبه با دوستان وهمرزمان شهید

 




وصیتنامه
بسمه تعالی
والعصر* ان الانسان لفی خسر *الا الذین آمنو وعملواالصا لحات *وتواصوا بالحق وتواصر باصبر.الحمدالله الذی هدینا لهذا وماکنا لنهتدی لولاان هدانااللهَ قرآن کریم
وصیّت این جانب سید احمد حسینی فرزند رضا متولد 1339 به تاریخ 13/10 /64اهواز:
این بنده حقیر وذلیل درگاه خداوند متعال می خواهم بگویم که در طول زندگی کوتاهم وازآن اندک تجربه ای که به دستم رسید دانستیم که در طول تاریخ بشریت همیشه این دو جناح در برابر هم در هر زمان به گونه ای باید مبارزه می کردند.
((حق وباطل)) وامروز حقی که ما از آن سخن می گوییم سر چشمه می گیرد از اسلام راستین محمد (ص)زیرا اگر گذری کنیم در تاریخ 1400سالة اسلام خواهیم دید که تنها راه رسیدن به حق یعنی خداوند متعال،این است که از همه چیزمان دراین دنیای مادی مایه بگذاریم تا بتوانیم در حیات آخرت ثمره وبهره آن رابرگیریم.
همان طور که در حدیث معصوم «الدنیا مزرعه الاخره » بیان شده است، مهمترین و نزدیکترین راه رسیدن به آن هدف مقدس شهادت است که کوتاهترین راه کمال هر مسلمان است.
و امروز که راهیان کربلا این پیام آوران پیروزی و آزادی حرم در بند امام حسین(ع) می آیند شاید و حتماً این چنین است که من نباید در این مورد سخنی بگویم ولی با خود گفتم که شاید این کاروان این کاروانی که تمام طاغوتیان را به خاک ذلت می نشاند, بهره ای هم برای این بنده حقیر گنهکار داشته باشد، بر آن شدم که چند جمله ای را بگویم، چیزی که سر چشمه می گیرداز درونم.
یکی از آن موارد ولایت فقیه است، اگر ما تمام مبارزات مسلمانان را در دنیای پرجور وستم بررسی کنیم، خواهیم دید که وقتی بزرگترین نعمت برای یک انسان وامّت مسلمان را در اختیار داریم بهتر آن است که غفلت نکنیم وبشتابیم تا بتوانیم به سر منزل مقصود رسیم وباز شاید برمن زیاده باشد که در این زمینه سخنی بگویم ولی سفارش می کنم به کسانی که این مسأله اصلی حکومت اسلامی یعنی ولایت فقیه را لوث کرده وبه بازیچه می گیرند،بهتر آن است که ما در این زمینه شناخت لازم وکافی را داشته باشیم.
مطلب دوم آن که ما برای حفظ حیات اعتقاد یمان در این مبارزه مقدس نیاز به این داریم که بشناسیم مکتب راستینی را که تاپای جان برایش پیش می رویم زیرا که اگر شناخت صحیح واصولی نسبت به مکتب داشته باشیم در این راه مقدس هیچگاه به انحراف نخواهیم رفت، بنابر این باید علوم اسلامی را فراگیریم، قرآن این کتاب آسمانی وسنّت پیامبر (ص)وائمه (ع) را بدانیم وبیاموزیم وبه آن عمل کنیم وبرای کوتاه شدن دست استکبار خونخوار تخصصی بیاموزیم ,تخصصی که پایه ومبداً آن اعتقادی باشد وتخصص بدون داشتن اعتقاد به اسلام راستین معنا پیدا نخواهد کرد .
مطلب بعدی سخن من به کسانی است که امروز در این جمهوری اسلامی می گویند اسلام این است. به آنها می گویم که هیچ شخصیتی و حتی امام بزگوار چنین ادعایی ندارند ولی انصاف دهید ومقایسه ای ساده کنیم: آیا امروز هویدا وموسوی یکی است؟ اگر پاسخ شما مثبت است پس ما با شما سخن نخواهیم گفت زیرا بر قلبهایتان قفل خورده .
مطلب بعد میزان ارزش انقلاب است زیرا انقلاب یعنی دگرگونی، یعنی بوجود آمدن ارزشهای نوین واز میان رفتن همهً ارزشهای پوچ گذشته واین حرکت انقلاب است وامروز که ما از انقلاب راستین اسلام سخن می گوییم بهتر آن است که در جامعه ارزش انقلاب را حفظ کنیم زیرا که برای حیات انقلابمان وبرای حیات اسلام باید ارزشهای اسلام وانقلاب کهنه نشوند وجای آنها را ارزشهای پوچ ودروغین غربی وشرقی نگیرند.
وسخن بعد به خانواده معظم وبزرگوار شهدا است که:
ای مادران شهدا،اسراء ومفقودین من می خواهم به شما بگویم که شما از مکتبی پیروی می کنید که در آن برای کوچکترین کارتان الگو وجود دارد زیرا اگر مصیبت وارده به خود را ای مادر پنج شهید بازینب (س) مقایسه کنی همه مشکلات حل خواهد شد زیرا که آن شیر زن کربلا همه مصیبتها را تحمل کرد: شهادت ،اسارت وتهمت ودر انتها از همه کسانی که در طول حیاتم با من تماس داشته اند عاجزانه تقاضا می کنم که اگر خطایی از من، دیده اند انشاءالله به بزرگواریشان مرا ببخشند زیرا که وعدهً خداوند حق است وسفارشم به پدر ومادر بزرگوارم این است که مرا ببخشید زیرا من در طول حیاتم کاری برای آنها نکردم . برایم دعا کنند که در صف شهیدان راه حق قرار گیرم زیرا که اگر قبول درگه حق شود آنها را نیز اجر وپاداش خواهد بود وتنها راه نجات در این دنیای ظلمانی در این دنیایی که مستکبرین شرق و غرب نعره می کشند واز چنگالشان خون مظلومان و مستضعفان به زمین می ریزند اتحاد تمام مسلمین در جهان تنها راه سعادت و پیروزی اسلام است چرا که اسلام به ما می گوید: اگر بکشیم پیروزیم واگر کشته شویم پیروزیم، زیرا حیات جاودان انسان در این دنیای فانی نیست وباید بمیرد، بهتر است که با عزت برود با علمداری از دین محمد (ص)چرا که حسین(ع)ما را در طول تاریخ صدا می زند ((هل من ناصر ینصرنی))این ندای حسین (ع)فریاد مظلومیّت زن و کودک وپیرو جوان لبنانی است که امروز مورد ستم این کافران بی خدا قرار گرفته اند برای من طلب آمرزش کنید و اگر حقی به گردنم دارید بگذرید . پیروز باد پرچم خونین اسلام پرچمی که در طول تاریخ خونهای بزرگ و عزیزی به پایش ریخته شده است وبه دست رزمندگان اسلام برافراشته باد.

 

ووصیّت من به همسرم:
اول بگویم که من از تو کاملاً رضایت داشته ودارم زیرا که در طول این مدت کوتاه حتی یک لحطه از تو نرنجیده ام وامیدوارم که من نیز برای تو چنین بوده باشم واگر نبودم انشاءالله باآن روح بزرگی که داری از خطایم می گذری وچند سفارش به تو:اول آنکه چون تو از فکر سالم برخورداری در مورد خود هرآنچه صلاح دیدی تصمیم بگیروتوجه داشته باش تصمییم گیری ما در این دنیا باید بر اساس اعتقادمان به مکتب باشد ودوم در جلسات مذهبی شرکت کن تا شناخت نسبت به اسلام راستین پیداکنی وبتوانی فرزندمان یا فرزندانمان را آنطور که باید وشاید بپرورانی به پسرم حنیف بگو که پدر تو رفت وتو باید بدانی، که تو نیز اگربخواهی پیرواو باشی،باید همچنان راهش را ادامه دهی،یعنی در هر زمان ومکان اسلام را یاری کنی زیرا ما هر چه داریم از اسلام عزیز است تا زمانی که بچه است که باید بازی کند ولی زمانی که بزرگتر شد،قرآن را فراگیردو باید حتماً هم با قرائت قرآن بخواند.تاریخ اسلام را به او بیاموزومسائل شرعی را تک تک به او بگو تا فردا که بزرگ شد ودر این دنیای پر مشقت،در این تنگاتنگ درگیری،از حیات اعتقادی وتوان مذهبی والا برخوردار باشد تا بتواند با هر مشکلی برای پیروزی اسلام عزیز مبارزه کند واین ممکن نیست مگر اینکه انسان روحی داشته باشد وابسته ومعتقد به اسلام عزیز، به این دریای بیکران که برای هر عمل وجزئیات زندگی ما برنامه خاص دارد .علوم روز را فرا گیرد وتخصص بیاموزد .زیرا که امروز اسلام نیاز به تخصص دارد اما تخصص در کنار فراگیری اسلام معنا پیدا می کند.
ودر انتها همسر عزیزم از تو می خواهم برایم دعا کنی که می دانم حتماَ این کار را در بین نمازت خواهی کرد وباز ببخشم اگر خطا کرده ام از مال دنیا هم چیزی ندارم که سخنی در آن زمینه بگویم اگر چیزی از زندگیمان به من تعلق دارد به تو می بخشم وتو وبرادر عزیز سید تقی را به عنوان وکیل وصیتم قرار می دهم. اگر توانستی برایم نماز بخوان وروزه بگیر، البته اگر خود خواستی، زیرا که من چند سالی بعد از دوران بلوغ به علت اینکه همزمان با دوران طاغوت بود از نماز کوتاهی کردم ان شاء الله خداوند ببخشدمان تا فردای محشر در پیشگاه پیامبر بزرگ اسلام رو سفید شویم.
ودر پایان خواهش می کنم از همه برادرانم که این نوار را گوش می کنند بعد از مرگم
آنرا به اولین کسی که می دهند همسرم باشد تا او خود داند که چه کند.
والسلام علیکم ورحمۃ الله وبرکاته سید احمد حسینی

 


 


خاطرات
مصطفی افشاری:
بعد از نصب پل خور عبدا... که خیلی طاقت فرسا بود برای در خواست مرخصی نزد ایشان رفتم. وقتی علت را پرسید گفتم روحیه ما مثل شما نیست که دائماًدر جبهه باشیم، با لبخند دلنشینی فرمودند، ما اگر می مانیم به سبب زحمات بی شائبه شماست واگر روحیه داریم از روحیّات شماست.

کاظم مقدسی نیا :
شهید حسینی در هر شرایطی با وضو بود وهمه را به اینکار توصیه می کرد،وقتی که خمپاره 120در سنگر ایشان منفجر شد تمام بدنش ناپدید گردید،تنها صورتش که همیشه زیبایی وطراوت وضو را داشت باقی ماند واکثر برادران معتقد بودند که این به خاطر دائم الوضو بودن ایشان است.

مصطفی افشار :
در منطقه فاو بودیم یکی از نیروهای لشگر 7برای گرفتن جرثقیل نامه ای از شهید حسینی آورد ولی راننده جرثقیل گفت دستگاه خراب است، وآن برادر رفت ساعت7 صبح دیدم شهید حسینی شخصاً به مقر آمده وعلت نرفتن دستگاه را می پرسید وچون تخصص کافی داشت دستگاه را روشن کرد وبه راننده ونیروی لشگر 7داد وبعد از اینکه خیالش راحت شد مجدداً به عقبه لشگر برگشتند.

احمد حسینی:
تازه به عنوان مسئول تبلیغات لشگر 42به کار مشغول شده بودم، برادر پاسداری جهت دریافت نوار مراجعه کرد، من از او کارت شناسایی ومحل خدمت اورا خواستم ایشان دادند گفتند در همین لشگر هستم. در دادن نوار دقت زیادی کردم وشاید وسواس به خرج دادم.صبح زود اعلام شد که قائم مقام لشگر قصد سخنرانی دارد وسایل صوتی را مهیّا کردم که ناگاه دیدم همان برادر پشت تریبون قرار گرفتند. از برخورد دیروز خود شرمنده بودم،که ایشان اشاره کرد من از برادرانی که از اموال بیت المال مثل اموال خودشان نگهداری می کنند تشکرمی کنم وهدیه ای نیز به من دادند که مدتها به یادگار نگهداشتم.

 




آثار باقی مانده از شهید
ای صبا از من به اسماعیل قربانی بگو
زنده برگشتن زکوی یار شرط عشق نیست

 

شما اگر می خواهید اضطراب نداشته باشید اخلاص خود را حفظ کنید.
امام خمینی
پیروزی=اخلاص+ایمان+پیگیری کارها.

 

یااباعبدالله ای حسین عزیز من به خاطر ادامه راه خونین تو به جبهه های نبرد پا نهاده ام از خداوند بخواه که توفیق ادامه این راه را تا ریخته شدن خونم وقطعه قطعه شدن بدنم عنایت فرماید. 



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مرکزي ,
برچسب ها : حسيني , سيد احمد ,
بازدید : 238
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]

سال 1343 ه ش در محله کمپ راه آهن قديم شهردورود در استان لرستان ودر خانه اي محقر کودکي چشم به جهان گشود که بعدها يکي از مردان بزرگ وتاثير گذار در تاريخ ايران اسلامي شد. احمد آن روزها با حرکات شيرين و سيماي جذاب کودکانه اش شور و شوق زيادي به خوانواده مير صفي داده بود.
در دوره ي تحصيل رفتار شايسته و اخلاق نيکوي سيد احمد سبب شد دوستان زيادي داشته باشد.
احمد دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در ازنا به پايان رساند. پايان تحصيلات  دوره راهنمايي او همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي بود. با آن که احمد سن و سالي نداشت اما آن روزها در تظاهرات ومبارزات خياباني شرکت فعال داشت.
با پيروزي انقلاب اسلامي وتحميل جنگ از سوي آمريکا وهمپيمانانش توسط صدام ,ديکتاتور عراق ,احمد راهي جبهه شد.
او در جبهه حضور داشت اما حضور در جبهه مانع از ادامه تحصيل نشد, به کارهاي فني علاقه  داشت, سال 1360 در هنرستان فني دورود ثبت نام کرد تامشغول تحصيل شود اما شور وشوق حضور در جبهه ونبرد با دشمنان اسلام ناب محمدي او را لحظه اي به خود وانمي گذاشت. چند ماه در کلاس درس حاضر شد ولي جذابيت کلاس درس وزندگي در شهرنتوانست او را جذب کند,سيد احمداعتقاد داشت دانش واطلاعات علمي بسيار چاره ساز نيست, بايد تقوا داشت تا در پرتو آن پروردگار همان گونه که در قرآن وعده داد قوه تشخيص خوب و بد و بينش اسلامي به انسان بدهد .
همواره از آغاز زندگي رسالت سنگين مبارزه براي حاکميت احکام الهي را بردوش خود حس مي کرد, لحظه اي آرام نداشت و هر لحظه در تکاپو بود تا اين رسالت الهي را به بهترين نحو انجام دهد.
سيداحمد اعتقاد داشت, زندگي براي خورد و خواب و استراحت نيست و زنده بودن براي انجام رسالتي عظيم است،او با جد بزرگوارش ,حسين بن علي (ع) عهد کرده بود که ادامه دهنده راهش باشد .
سيد احمد در دوجبهه مي جنگيد ,در يک جبهه با دشمنان خارجي ودر جبهه ي ديگر با دشمنان و وطن فروشان داخلي و فرصت طلباني که مدافع بني صدرخائن اولين رئيس جمهور ايران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بودند .
 او با بينش عميقي که داشت شناخت خوبي از چهره هاي آن دوره داشت.از معدود کساني بود که خطر حضور بني صدرو ليبرالها را گوشزد مي کرد ,چند روزي به جرم گفتن مرگ بر بني صدر محاکمه و زنداني شد.
با کنار گذاشتن تحصيل عازم منطقه عملياتي سوسنگرد شد ودر فاصله اي کوتاه چهره ي درخشان جبهه هاي جنوب شد.
پاسداران و بسيجيان پروانه وار بر گرد شمع وجودش جمع مي شدند , بودنش در جبهه براي دوستان امري حياتي شده بود. سيد احمد به فرماندهي واحد عملياتي در لشکر 17 روح الله منصوب شد. سيد احمد دراين دوران 17سال داشت اما رفتار وعملکردش مانند فرماندهان دوره ديده وبا تجربه بود.
سيد احمد هفتم تيرماه 1367 سفري به مشهد مقدس مي کند، اوبعد از زيارت امام هشتم شيعيان با آن حضرت عهد مي بندد به زيارت قبر سيدالشهدا (ع)هم برود. بعد از چند روز که از برگشتنش به شهر ازنا مي گذرد خود را براي سفر به کربلا آماده  مي کند.
 شب پرده هاي تاريک خود را در عالم گستراند وستارگان آسمان مانند هميشه در درياي پهناور فضا مشغول نورافشاني بودند .چشم ها در خواب بود اما پرده هاي ظلماني عالم ماديات همچنان از مقابل چشمان اين شير روز و عارف شب برکنار بود.
آهسته آهسته ساعت هاي روحاني اش فرا مي رسيد و ميب گذشت ؛از بستر برخواست مدتي به آسمان نگريست به عظمت خلقت؛ گويي همه چيز را مي دانست، حالت خوشي داشت, احساس پرواز مي کرد ,مدتي را به محاسبه نفس خود پرداخت و لحظه هاي محدودي از شب را هم به ناله هاي اعضاي رنج ديده و خسته خود نمود .
 چشم و گوش و قلب زنده ها در خواب عميق فرو رفته بود , قلب هميشه بيدارسيد او را آماده مناجات و نماز صبح مي کرد . چشمانش دوباره به دنياي فاني باز شد، شير جبهه ها , نفس مطمئنه اش آماده بازگشت به سوي پروردگار بود.
دوستان به ديدارش آمدند با آنان قدري صحبت کرد، مصمم شده بود براي رفتن ,براي معراج...
 وضو گرفت و نماز را به جاي آورد , خود را براي مسافرتي جاودانه مهيا ساخت، قرآن را در سينه گذاشت و با روي زيبا و لباس پاکيزه حرکت کرد، با آرامش کامل... خداحافظ!!!
 اين بار خداحافظي اش رنگ ديگري داشت, گويي وداع آخرين را به انجام مي رساند. از در و ديوار خانه و مسير صداهاي آخرين وداع به گوشش مي رسيد ,حتي آسمان لاجوردي نيز با حالت نگراني به سوي او نگاه مي کرد. اين بار براي استقبال شهادت در حرکت بود , به سوي زادگاه پدرش روان مي شد او مي خواهد اين بار از محلي حرکت کند که او را خوب نشناسند و احترام هاي دنيوي را نداشته باشد ؛به اراک مي رود و به عنوان يک بسيجي ساده ثبت نام مي کند .ولي خيلي زود همه متوجه مي شوند که کيست ... و باز علي رغم ميل خود فرماندهي تيپ علي بن ابي طالب از لشگر 71 روح الله را به او محول مي کنند. تيپ حرکت مي کند او با شوخي هايش بچه ها را براي رزمي عظيم آماده مي سازد. به منطقه عملياتي اسلام آباد مي رسد، از فرماندهي کل اطلاع حاصل مي شود که گروهي بايد به صورت هلي برن عمل کرده تا منافقين را به محاصره در آورند. عمليات مرصاد در حال انجام است,احمد تيپش را آماده مي کند .قبل از پرواز از يکي از روحانيون که در محل حاضر بودند تقاضاي استخاره مي نمايد، معناي استخاره شهادت است و او با آگاهي کامل از شهادت با بالگرد پرواز مي کند. در منطقه مورد نظر پياده مي شوند. درگيري آغاز شده ...
سيد احمد بعد از رشادت هاي بسيار زخمي مي شود,اما دست از جنگ با منافقين برنمي دارد.او در ميدان نبرد مي ماندوآنقدر از دشمنان اسلام را به هلاکت مي رساند که خدا از دستش راضي مي شود.
لحظاتي بعد نداي ارجعي الي ربک در فضا طنين انداز مي شود و...
منبع:پرونده شهيد در بنياد شهيد وامور ايثارگران خرم آبادومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان لرستان ,
برچسب ها : ميرصفي , سيد احمد ,
بازدید : 270
[ 1392/05/14 ] [ 1392/05/14 ] [ هومن آذریان ]

وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت خانواده عزیزم: پس از سلام حضور پدر ومادروخواهران خوب وعزیزم،
امیدوارم که در پناه خداوند منان، خوب بوده ودر سلامتی به سر ببرید.اگر ازحال این جانب خواسته باشید، الحمد الله، سلامتی حاصل ودر سنگرهای عشق وحماسه به دعا گویی تمامی عاشقانی که به عناوین مختلف قلبها یشان برای نصرت مسلیمن عالم تشییع می تپد، می باشیم. دوری از شما آن هم در شرایط حساسی که اینک دارم، برایم بس دشوار است، اما آنچه این دشواری رابر من سهل می گرداند جبهه ها یی است که مستعتش به وسعت قلبهای پاک مردانی است که دم گرم آنان به انسان جانی دوباره می بخشد.لذا،آن چیزی که مرا وسایر همرزمانمان را مصمم ساخته سوزش تیرهای سربین ابر جنایتکاران بر جانهایمان آسان می سازد،فریاد مظلومانه کودکانی است که چشمهای پاک ومعصومشان هر لحظه به ماتم پدران ومادرانشان نشسته واشکها یشان از کین ستمگر برگونه های کودکانة شان جاری است.این ماتمها واین اشکها واین مظلومیتها چنان در قلبهای رزمندگان خدا جویمان تأثیر گذارده که جان برکفان جبهه به دستی سلاح وبه دستی دعا برای زوال ظلم وظالم از خداوند دارند. وآرزوی تمامی رزمندگان پیروزی برشرک ودیدن لبخند از لبان امّت خدا جوی مسلمان است. در جبهه آتش وخون،جویای ذات کبریایی وعشق لایزال اوبوده که هر لحظه در دلمان ثبت گردید وهمین امر باعث ایجاد معنویتی عظیم در جان همزمان گردیده است.
والده عزیزم: شماهمانطوریکه برای اسلام وامت دعامی کنید، بنده هم در اینجابه دعاگویی مشغولم.شماازدوری من ناراحت نباشیدفقط مٌلتمس دعای خیر شمابرای همرزمانم هستم.شماهمه مارا به خدابسپارید، من هم همگی شمارابه خدای می سپارم.
خداهمه شمارادرپناه خویش حفظ نموده وبه شماصبرواستقامت عطافرماید.آن طوری که محاسبه کرده ام درآینده نزدیک فرزندم به دنیاخواهدآمد،به اوبگوییداگردختراست.
اولین کسی باشد که جانش را فدای ارزشهایش کند،آنطوری که سکینه (س)کردو بهترین کسی باشد که ازارزش های خود محافظت می کند. وبه حرف غرض ورزان مفسدگوش نداده وهمچون زینب(س)باشید. واگرپسر بود، به اوبگویید چون ابوذر باشد که قلبش مالامال از عشق وعلاقه برای فداکردن رسول زمانش باشد. به او بگویید که پدرش چه کرد تااو هم چنین کند قبرم را بپوشانید وخاکش رابه فضا بپاشید بگذارید همه شاهد آزادگی ماباشند ،بگذاریددر خاکم بوی خونم را به عالم برساند. وسرخیش در عالم پیداشده تا همه بفهمند که خون من و سایر هم رزمانم به پاکی ریخته شده است، به پاکی.
والسلام علیکم ورحمه اﷲ برکاته.
سید احمد طباطبایی زواره.



آثار باقی مانده از شهید
چکامه ای در مدح مولای متقیان علی بن ابیطالب علیه السلام به قلم شهید سید احمد طباطبایی
علی را چه بنامم علی را چه بخوانم
ندام،ندانم ثنایش نتوانم،نتوانم
علی دست خدابود علی مست خدابود
خدا خواست که خود بنمایددر جنت خود به رخ ما بگشاید
علی را به همه خلق نشان داد علی رهبر مردان صفا بود
علی آینه پاک خدابود علی گرچه خدا نیست
ولیکن زخدانیز جدانیست برو سوی علی تاکه وفارا بشناسی
ببر نام علی تاکه صفا را بشناسی اگر آینه خواهی که ببینی رخ حق را
علی را بنگر تاکه خدا را بشناسی چه گویم سخن ازاو که بگنجد به بیانم
ندانم که سخن رابه چه وادی بگشایم ندانم ،ندانم
ثنایش نتوانم،نتونم علی مرد حقیقت
علی شاه طریقت علی مرهم دلهای خراب است
ره کوی علی راه صواب است ره کوی علی راه صواب است

چکامه ای از سروده شهید سید احمد طباطبائی در مدح مادر
مادر مرا ببخش
فرزند خشمگین وخطاکار خویش را
مادر حلال کن که سراپا ندامت است
با چشم اشکبار زپیشم چومی روی
سرتا پای من غرق ملامت است
هر لحظه در برابر من اشک ریختی
از چشم پرملال تو خواندم شکایتی
بیچاره من که باهمه اشکهای تو
هرگزنداشت راه گناهم کفایتی
توگوهری که درکف طفلی فتاده ای
من ساده لوح کودک گوهر ندیده ام
گاهی به سنگ جهل گوهر راشکسته ام
گاهی بدست خشم به خاکش کشیده ام
مادر مرا ببخش
صد بارازخطای پسر اشک ریختی
اما لبت به شکوه من آشنا نبود
بودم در این هراس که نفرین کنی ولی
کار تو از برای پسر جز دعا نبود
بر دیدگان مات پسر دیده دوختی
تا درد رنج مرا مرهمی کنی
با چشم خواب آلوده تو
چون شمع دیر پای
هر شب گریستی
تا صبح،بسوختی
شبهای بس دراز نخفتی که تاپسر
خوابد به ناز بر اثر لای لای تو
رفتی به آستانه مرگ ازبرای من
ای تن به مرگ داده بمیرم برای تو
این قامت خمیده درهم شکسته است
گویا داستان ملال گذشته است
رخسار رنگ رفته چشمان خسته ات
ویرانه ای از کاخ جمال گذشته است
در چهره تو مهر و وفا موج می زند
ای شهره در وفا وصفای پر ستمت
ای بارگاه قدس خدا می پرستمت
من از کشاکش این عمر رنج بار
بیمار خسته جان به پناه تو آمدم
دورازتو هرچه هست سیاهیست نور نیست
من در پناه روی چوماه تو آمدم
بعدازخدا،خدای دل جان من تویی
من بنده ای که بار گنه می کشم به دوش
توآن فرشته ای که زمهرت سرشته اند
چشم از گناهکاری فرزند خود بپوش
ای بس شبای تیره که در انتظار من
فانوس چشم خویش به ده برفروختی
بس شامهای تلخ که من سوختم زتب
تودرکنار بستر من دست بردعا
مادر مرا ببخش
فرزند خشمگین خطاکار خویش را
مادر حلال کن که سرا پا ندامت است
با چشم اشکبار زپیشم چو می روی
سر تابه پای من ، غرق ملامت است.



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان قزوين ,
برچسب ها : طباطبايي زواره اي , سيد احمد ,
بازدید : 219
[ 1392/05/09 ] [ 1392/05/09 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,152 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,253 نفر
بازدید این ماه : 2,896 نفر
بازدید ماه قبل : 5,436 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک