فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

احمدي ,عباسعلي

 

سـال 1335 ه ش در خانواده اي بي بضاعت به دنيا آمد . زادگاه او روستاي ديزج شيخ مرجان در نزديکي شهر تسوج در استان آذربايجان شرقي بود. پدرش به كشاورزي و كارگري اشتغال داشت و مادرش نانوايي مي كرد .
تحصيلات ابتدايي را در سال هاي 47 - 1342 به پايان برد و دوره راهنمايي را در مدرسة شهيد حاجيلو ( فعلي ) در سال 1350 ، با موفقيت گذراند . او كه فرزند چهارم خانواده بود ، با وجود تمام سختي ها ، پيشرفت تحصيلي خوبي داشت و شبها تا پاسي از شب زير نور چراغ نفتي درس مي خواند .
از آنجا كه در خانواده اي مذهبي پرورش يافته بود ، گرايش هاي ديني در او كاملاً هويدا بود . در دوره دبيرستان ، در ماه رمضان ، مسير روستا به شهر را با زبان روزه طي مي كرد . كلاسهاي دبيرستان در دو شيفت صبح و بعد از ظهر تشكيل مي شد و او و دوستش ، با استفاده از فرصتي كه براي استراحت و صرف غذا در نظر گرفته شده بود ، در نماز جماعت مسجد جامع شهر تسوج شركت مي كردند ، در حالي كه اقامة نماز در آن دوران اهميت چنداني نداشت . عباسعلي ، به شدت از بطالت و تنبلي گريزان بود و دوستانش هيچ گاه او را بيكار و در حال وقت گذراني نديـده بودند . پس از بازگشت از دبيرستان ، به كمك پدر و مادر و حتـي همسايگان در مزرعـه مي شتافت . در سال 1354 ، دوره دبيرستان را با اخذ ديپلم در رشته طبيعي ، با موفقيت پشت سر گذاشت . پس از اخذ ديپلم ، در مزرعه به پدرش كمك مي كرد ؛ حدود يك سال هم دامداري كرد و مدتي در يك غذاخوري در اروميه مشغول به كار شد .
در سال 1357 به خدمت سربازي رفت و براي گذراندن دوره آموزش نظامي به پادگان جلديان در نقده اعزام شد ، ولي پس از مدت كوتاهي ، از خدمت معاف شد . در دوران انقلاب ، فعالانه در مبارزات و فعاليتهاي انقلابي شركت داشت ، و پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ، در قالب عضويت در انجمن اسلامي محل ، همكاري در نگهباني شبانه و نيز شركت فعال در جهـاد سازندگي و كمك به كشاورزان به فعاليتهاي خود ادامه داد . مسجد امام خميني (ره) با پيشنهاد و همكاري فعال وي ساخته شد تا او و دوستان همفكرش بتوانند به دور از هر گونه برخورد و درگيري سياسي ، به مقاصد خود در جهت فعاليتهاي فرهنگي و جذب جوانان ، جامع عمل بپوشانند .
او كه از سنين نوجواني در انديشة خدمت به مردم و كشورش بود ، تصميم گرفت به استخدام ژاندارمري درآيد و با وجود مخالفت خانواده و از جمله برادر بزرگترش كه ارتشي بود ، تصميم خود را عملي ساخت . در سال 1361 ، پس از گذراندن دوره آموزشگاه افسري ، با درجه ستوان سومي ، خدمت خود را در لشكر 64 اروميه آغاز كرد و به كردستان اعزام شد . در سن بيست و شش سالگي ، با اصرار مادرش با خانم فاطمه قاسمي آذر (دختر دايي خود) ازدواج كرد . ازدواج آنان با سادگي و با مهرية يكصد و پنجاه هزار تومان برگزار شد و آن دو در منزل پدر عباسعلي احمدي ساكن شدند . مخارج خانواده اش را از طريق دريافت حقوق از ژاندارمري تأمين مي كرد و زندگي مناسبي را تشكيل داد .
عباسعلي احمدي حدود سي و پنج ماه در جبهه كردستان حضور داشت و از آنجا كه فرماندهي يك گروهان در پايگاه سادتيكه 2 در منطقه سردشت را بر عهده داشت ، هر پانزده روز يا دو ماه و نيم يك بار براي ديدار خانواده به مرخصي مي آمد . در تاريخ 9 تير 1365 ، به همراه سه سرباز به طرف قهوه خانه اي واقع در محور)مهاباد -سردشت( حركت كرد تا توقف مشكوك يك دستگاه خودروي تويوتا را در حوالي قهوه خانه بررسي نمايند . آنها در ساعت 18 و 45 دقيقه در نزديكي قهوه خانه ، با نيروهاي ضد انقلاب كه در قهوه خانه و شيارهاي اطراف كمين كرده بودند ، درگير شدند . در اين درگيري عباسعلي و دو سرباز ديگر به شهادت رسيدند . پيكر او پس از انتقال در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد . او به هنگام شهـادت سي ساله بود . حدود پنج ماه پس از شهادت عباسعلـي احمـدي ، فرزندش عباس به دنيـا آمد .
منبع:"فرهنگ جاودانه هاي تاريخ"(زندگينامه فرماندهان شهيد آذربايجان شرقي)نوشته ي يعقوب توکلي,نشر شاهد,تهران-1384

 

خاطرات
محمدحسن عباسي فر:
او هميشه نمرات بالايي به خصوص در دروس ديني و قرآن كسب مي كرد . چون در زادگاهش امكان ادامـه تحصيل وجـود نداشت ، براي دوره متوسطـه در سـال 1351 ، وارد دبيرستـان جامي ( شهداي فعلي( در شهر تسوج شد . او به همراه ساير دوستان و همكلاسان خود ، مسير روستا تا دبيرستان را هر روز از ميان تپه ها و دشت ها با پاي پياده طي مي كرد .
طبعاً پيمودن اين راه طولاني ، به خصوص در فصل سرما ، خطراتي را در برداشت . اما او با سختي و مرارت بزرگ شده بود .

ابراهيم مؤذني:
صبر و شكيبايي و همچنين شهامت او موجب شده بود كه حضور او در جمع دوستاني كه در مسير دبيرستان رفت و آمد مي كردند مايه دلگرمي و قوت قلب آنان باشد .

خسرو زينالي :
در آن مدتي كه در اروميه كار مي كرد ، من از نظر مالي به شدت در مضيقه بودم . عباسعلي براي كمك به من موافقت صاحب كارش را جلب كرد تا من هم با همان مقدار حقوقي كه او دريافت مي كرد ( هفده تومان ) در آنجا مشغول به كار شوم و چون در اوايل تجربة كافي نداشتم بيشتر كارهاي مرا خودش انجام مي داد .



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان آذربايجان شرقي ,
بازدید : 237
[ 1392/04/20 ] [ 1392/04/20 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,738 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,715,430 نفر
بازدید این ماه : 7,073 نفر
بازدید ماه قبل : 9,613 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 1 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک