سال 1344 ه ش در تبريز متولد شد. از كودكي نشانه هاي معرفت و ذكاوت در رفتار ش هويدا بود . تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را با جديت تمام طي كرد و وارد دبيرستان ثقه الاسلام تبريز شد .او در دوران جواني فعال و مذهبي بود و با حضور گسترده در مراسم عزاداري امام حسين ( ع) پايبندي خود را نسبت به مسائل ديني و شرعي نشان مي داد . اكبر در آغاز نهضت اسلامي مردمن بر عليه حکومت خود کامه پهلوي ,مسجد حاج مصطفي را كه يكي از مراكز هدايت جريانهاي انقلابي بود به عنوان سنگر اصلي مبارزه خود قرار داد و همگام با جوانان پر شور و انقلابي باحضور چشمگير در تظاهرات بر عليه رژيم طاغوت وارد صحنه هاي سياسي شد و به فعاليت پرداخت . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز با حضور در مساجد و پايگاه هاي مقاومت دامنه فعاليت هاي خود را گسترش داد و با تشكيل هسته هاي مقاومت به فعاليت هايش انسجام بخشيد.
پس از آنكه سايه شوم جنگ بر كوي و برزن اين مرز و بوم سايه افكند و دشمن دست تجاوز به حريم ميهن اسلامي گشود او تاريخ 12 / 12/ 1359 پس از سپري كردن يك دوره آموزش نظامي به عنوان تخريب چي رهسپار جبهه هاي نبرد شد .مدتي به صورت بسيجي در عمليات بزرگي چون بيت المقدس پنجه در پنجه دشمن تجاوز گر انداخت.
او يك بسيجي عاشق و مخلص بود كه در واحد تخريب تيپ عاشورا خدمت مي كرد فداكاري و سلحشوري او در همه عمليات خيلي زود بر همه آشكار شد و شهيد والامقام مهدي باكري در يك انتخاب شايسته او را به عنوان مسئول واحد تخريب لشكر عاشورا برگزيد وچند روز قبل از عمليات رمضان به تخريبچي ها معرفي كرد.
اکبر جوادي در عمليات رمضان به طور معجزه آسا از ميدان مين دشمن مي گذشت و بر قلب متجاوزان به ميهن اسلامي مي تاخت .
او و ياران عاشقش دلباختگاني بودند كه ميدان مين را عرصه گاه شهادت تلقي مي كردند و در رفتن به روي مين از همديگر سبقت مي گرفتند . آنها پس از هر پيروزي نماز شكر به جا مي آوردند .در موقع شهادت پيكرهاي مطهرشان مثل گل ياس در هوا پرپر مي شد و فرياد يا مهدي ادركني فضاي جبهه را لبريز از ياد خدا مي كرد .
با وجود اينكه فرمانده واحد تخريب بود در موقع عمليات پيشاپيش نيروهايش به شناسايي و پاكسازي مناطق مين گذاري شده مي رفت و منطقه را براي مراحل بعدي عمليات آماده مي كرد .در عمليات والفجر مقدماتي به اتفاق همرزمانش براي باز كردن معبري براي عبور نيروها پيش از آغاز عمليات جلوتر از همه حركت مي كرد. اولين معبر پياده را در منطقه فكه با كمال رشادت گشود ولي با توجه به عمق زياد ميدان مين و نيز وجود كانال هاي متعدد حداكثر توان خويش را در كمترين زمان ممكن به كار مي گرفت و شروع به خنثي سازي موانع به كار گذاشته شده كرد و در اثر اصابت تركش خمپاره زخمي و به پشت جبهه انتقال يافت.
شهيد جوادي در عمليات والفجر يك نيز با اراده آهنين و عزمي پولادين به داخل كانالهاي مين گذاري شده رفت و از سيم خاردارهايي به عمق چهار متر گذشت و راه معبر را براي شروع عمليات گشود. چندي بعد جهت حضور در عمليات والفجر دو به منطقه پيرانشهر در ارتفاعات حاج عمران در خاك عراق رفت و از زير بمباران و آتش دشمن گذر كرد و شرر بر خرمن هستي دشمن انداخت. در سال 1362 براي آمادگي لشكر در عمليات جديد نيروهاي تخريب را از ماهيدشت با شرايط خاص و بسيار دشوار به منطقه كاسه گران در گيلانغرب رساند. فرمانده لشگر با توجه به توان ورشادتهايش او همزمان به مسئوليت آموزش نظامي لشكر عاشورا نيز منصوب کردند .
او حضور در كنار حماسه ساز بزرگ جبهه هاي جنگ, شهيد مهدي باكري را افتخاربزرگي براي خود مي دانست.
در عمليات خيبر به همراه گردانهاي پياده عمل كننده وارد عمليات شد و چون آذرخشي سركش بر سر دشمن باريدن گرفت. در اين عمليات فشار دشمن بعد از شهادت سرداران رشيد اسلام , حميد باكري و مرتضي ياغچيان, فرمانده وقائم مقام فرمانده لشگردر حين عمليات زياد شده بود ولي او در طنين گامهايش مفهوم استقامت را منتشر مي ساخت و چون كوهي پابرجا و استوار و نستوه ,شكست دشمن را به نظاره مي نشست .
در عمليات بعدي نيز با كوله باري از عشق و صفا و مردانگي و تجربيات پربار چندين ساله جنگ ,رهسپار منطقه عمليات گرديد تا به تكليف الهي خويش عمل كرده باشد .
او چشمه سار ايمان بود , بسيجي پاكبازي بود كه در خيبر در كنار نيروهاي وفادارش بي مهابا به دژهاي مستحكم دشمن حمله برد و آنان را به ورطه شكست كشاند. شهيد جوادي بعد از چهار سال مبارزه و جهاد در ميادين نبرد با دشمنان خدا و اسلام سرانجام در تاريخ 25/12/1363 در ششمين عمليات بزرگ رزمندگان اسلام ؛عمليات بدر در شرق دجله بر اثر بمباران جنگنده هاي رژيم بعثي عراق به درجه رفيع شهادت نائل آمد و به ديدار دوست شتافت و در منزلگه حق آرميد. او به خاكيان عالم نشان داد كه راه سرخ شهادت برترين راه رسيدن به كمال است . پيكر پاك و مطهر اين شهيد گرانقدر در كنار 44 نفر ديگر از پرندگان حريم الهي باشكوه ويژه اي تشييع و در تبريز به خاك سپرده شد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران تبريز ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد
وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از عرض سـلام به پيشگـاه امـام زمان(عج) و نماينده برحقش ابراهيم زمان, بت شکـن تاريخ رهبر عظـيم الشان انقلاب اسلامي امام خميني و ملت شهيد پرور و قهرمان ايران.
پدر و مادر و برادر و خواهر گراميم و دوستان عزيز امکان دارد پس از چندي من از اين دنيـا وداع کرده و فيض ديدار با شما را در اين دنيـا نداشته باشم انشاءَالله با نيتي پاک که از سرچشمه ايمان بخدا،در راه خـدا ،براي خدا و در جهت آزادي خلق خدا از دست استکبـار جهاني به سرکردگي امپرياليست هاي شرق و غرب جان خود را که خداوند متعال به من امانت داده به او پس بدهم.
درست است که خداوند دنيا را محل امتحان قرار داده،درست است که من از ميان شمامي روم ولي هدفم ،آيه مبارکه: (وَنُريدُ اَنٍْْ نَمُنَ عَلي الّذينَ استُضعِفُوا في الارض) است.
اين اسلام است که باقي مي ماند و تمامي شتافتگان به سوي الله اين هدف را دارند و در راه اسلام براي به ثمر رسيدن اين قول الهي ,هر مسلماني بايدبجنگد.
برادران ودوستان گراميم همه مسلمانان درقبال مسائل انقلاب مسئولند و هر مسلماني بايد سعي کند به اين انقلاب خدمت نمايد تا اينکه بگويد انقلاب براي ما چه کرده است. بقول امام بايد بگويد ما براي انقلاب چه کرده ايم.من وديگر کساني که شهيدشده اند ديگر شانس آنرا نداشتيم که بيش تر به اين انقلاب خدمت کنيم ولي آنهايي که مانده اند بايد بکوشند هر چه توان دارند در به ثمر رسيدن و تداوم و صدور اين انقلاب اسلامي جهاني بايد بکوشند.
به نظر من براي آنکه بتوانيد به اين انقلاب تداوم بدهيد واين انقلاب دريکجا نمانده و مانند آبي که در يک برکه مانده است فاسد نشود تا نسل آينده نيز از پيروزيهاي اين قيام بهره مند شوند,بايد سعي نماييد که اول در خود زمينه آگاه شدن را بيافرينيد و خود را کم کم به مسايل اسلامي که شديداً نياز است آگاه سازيد زيرا انقلاب اسلامي است ما بايد درباره اسلام مطالبي بدانيم و بعد سعي نماييم تمامي توده هاي مسلمانان نا آگاه را با آگاهي دادن از دست خرافات و اعتقاد داشتن به بعضي چيزهاي خلاف اسلام برهانيد و به آنها راه انتخاب کردن را بياموزيد.البته اين انقلاب ما يک حسن بسيار خوبي دارد که مانند سيلي است خروشان که مي رود سوي الله و هر نيروئي تا دراين جريان است با اين جريان مي رود ولي موقعي که بخواهد کوچکترين مقاومتي در مقابل اين جريان انجام بدهد فوراً اين سيل او را خفه کرده و بدور مي اندازد.
اي کاش من صدها بار زنده مي شدم و هر بارش را در راه اسلام از جمله آزادي قدس عزيز فدا مي کردم و درآنجا به امامت پدرمان،يار دلسوزمان و رهبر عزيزمان امام،نماز پيروزي بر پا مي کرديم.
مسائل خيلي زياد است انقلاب ما خيلي وسيع است و طبعاً در ابعاد زيادتري گسترش يافته و مي يابد و شما اي آنانيکه مي مانيد شما بايد زينب وار باشيد و پيام خون شهيدان زنده را که همان آيه مبارکه:
(وَنُريدُ اَنٍْْ نَمُنَ عَلي الّذينَ استُضعِفُوا في الارض) است به ثمر برسانيد و اين انقلاب را به رهبري امام به صاحب اصليش بسپاريد .شما مسئوليد اگر اين انقلاب کوچکترين صدمه اي ببيند يا کوچکترين انحرافي پيدا کند در اين صورت خداي نکرده انقلاب ما منحرف شده و يا نابود گردد شما به آن امانتي که خدا داده است خيانت نموده ايد پس سعي کنيد خوب نگهداري کنيد.خانواده گراميم وقتي خبر شهادت مرا شنيديد خدا را سپاس بگوئيد و شکر کنيد که چنين مقامي نصيب فرزندتان شده است.
در خاتمه متذکر مي شوم که فرمايشات امام را که از خود امام زمان الهام مي گيرند و هر لحظه و هر آن با او در ارتباط هستند گوش بکنيد.
وقتي بدن پاره پاره مرا آوردند وصيّت مي کنم که لباسهاي رزمم را از بدنم جدا ننمائيد و آنها را همانطور که خون آلود است با مـن بگذاريد زيرا مي خواهم همانطور که بدنـم خوني است در نزد خدا با همان لبـاسها بروم که خدا آنها را ارزش مي نهـد. پس مرا با همان لبـاسها در وادي رحمت يا در صورت امکان در بهشت زهراء دفن نماييد.در خاتمه پيروزي تمامي رزمندگان جمهوري اسلامي را از خداوند متعال خواستارم و با اين دعا که خيلي هم دوست دارم و هميشه هم تکرار مي کنم به وصيتم خاتمه مي دهم.
خدايا:
تو را به جان مهدي تو را به جان کساني که آنها را دوست داري تو را به جان کسانيکه رستگارند و پرهيزگار، امام ما را تـا انقلاب مهدي حفظ نمـاي و او را همچنان شاداب و خنـدان نگهدار.تا اين انقلاب را به صاحب اصـلي بسپارد.
وَاَلسلامُ عَلَيکُم و علي عباد الله الصالحين اکبر جوادي