فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات جهانشاهي,امير حسين
سالروز شهادت امام حسن(ع) در 28صفر سال 1337 ه ش در تهران به دنيا آمد . پدرش پيمانکار ساختمان بود و در باره وضعيت اقتصادي خانواده مي گويد : ما در اتاقي واقع در خيابان خواجه نظام کوچه بلد النجات مستاجر بوديم و ماهي 13 تومان اجاره مي داديم. زندگي سختي را مي گذرانديم،حتي فرش نداشتيم تا زير پايمان بيندازيم .
امير حسين دوره ي ابتدايي را با موفقيت پشت سرگذاشت. در تابستانها براي فرا گيري قرآن به مکتبخانه مي رفت . رو خواني قرآن را به خوبي و به سرعت فرا گرفت .دوره دبيرستان را در مدرسه دانشپور گذراند . پدرش با وجود تنگدستي ، شهريه مدرسه مذکور را که ماهي سيصد تومان بود مي پرداخت تا از اين طريق آينده فرزندش را تامين کند . امير حسين پس از اتمام دوره متوسطه در سال 1356 در رشته حقوق قضايي در دانشگاه تهران پذيرفته شد ولي با اوجگيري فعاليتهاي سياسي در دانشگاهها و تعطيلي آن موفق به ادامه تحصيل نشد . در دوران انقلاب ، به طور فعال در جهت پيروزي انقلاب اسلامي تلاش مي کرد ، از جمله به همراه چند تن از دوستانش و پسر عموهايش روز 27 دي ماه پاسگاه ژاندارمري حصارک را مورد هجوم قرار دادند و آن را تصرف کردند در حالي که هنوز در جايي پاسگاهها و پايگاه نظامي و انتظامي مورد حمله واقع نشده بود . اقدام مهم ديگر آنها اين بود که در روزهاي آخر حاکميت رژيم پهلوي که قرار بود ارتش تانکها را از اطراف براي سرکوب مردم به تهران بياورد ، مردم کرج با بستن راه به طول يک کيلو متر مانع حرکت تانکها شدند. امير حسين جهلانشاهي در انجام اين کار نقش فعالي داشت . اين درگيري در کرج آن قدر ادامه داشت تا اين که در 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد . پس از پيروزي انقلاب اسلامي به همراه خانواده از تهران به زنجان نقل مکان کرد و دو سال در فرمانداري زنجان کار کرد . سپس به عضويت سپاه پاسداران در آمد و در سپاه کرج مشغول خدمت شد و حقوقي را که از سپاه دريافت مي کرد به خانواده مي داد . او حدود شش ماه مسئوليت حراست از کاخ شمس پهلوي را بر عهده داشت و با تمام وجود در جهت حفظ بيت المال فعاليت مي کرد . در پايان پس از تهيه ليست اموال کاخ و تقديم آن به خدمت حضرت امام از اين مسئوليت کناره گيري کرد . او در کرج منزلي نداشت و هنگامي که معاون فرمانده سپاه کرج بود در ساختمان سپاه اقامت داشت و هر ماه براي ديدار خانواده به زنجان مي رفت . با وجود داشتن پست معاونت در بسياري مواقع به جاي آبدار چي در آبدار خانه کار مي کرد تا آبدار چي بتواند به خانواده اش سر کشي کند . نسبت به غيبت ، بسيار حساس بود و هر گاه زمينه چنين گناهي پيش مي آمد ازآن جلو گيري مي کرد .زماني که در سپاه کرج خدمت مي کرد مسئولان سپاه ، به نوبت در جبهه ها حضور مي يافتند اما او در بسياري موارد با اصرار زياد خارج از نوبت به جبهه اعزام مي شد . وقتي که پدرش به همکارانش اعتراض مي کند که چرا او را به نوبت به جبهه نمي فرستيد و هنگام اعزام به جبهه به ما اطلاع نمي دهيد ، در پاسخ گفتند : او به جاي همه به جبهه مي رود و از اين که به شما اطلاع دهيم مانع مي شود . او مدتي در کردستان در مبارزه با ضد انقلابيون حضور داشت و سپس به جبهه هاي جنوب رفت و مدت 4 ماه در آنجا بود . در طول حضور در جبهه دو با ر به طور سطحي و يک بار از ناحيه انگشتان دست و بار ديگر پيشاني و ابروان زخمي شد . امير حسين جهانشاهي براي آخرين بار در 8 آذر 1360 جهت عزيمت به جبهه با خانواده وداع کرد و در 14 آذر ماه به جبهه اعزام شد .در آنجا به همراه دو پسر عمويش اسماعيل و اسفنديار جهانشاهي در يک گردان خدمت مي کردند اسماعيل جهانشاهي نقل مي کند : قبل از عمليات مي خواستيم به همراه امير حسين و برادرم اسفنديار روي پل کارون در اهواز عکس بيندازيم . امير حسين گفت : ما سه تا پسر عمو هستيم و از ما سه نفر يک نفر بر نمي گردد و آن يک نفر من هستم . صبر کنيد من به حمام بروم بعد بيايم عکس بيندازيم . هر چه گفتيم 170 نفر منتظر ما هستند قبول نکرد و با اصرار منتظر شديم تا بر گردد پس از بازگشت و گرفتن عکس ، وصيت نامه اش را نوشت و بعد يک سنگ قبر را هم به ما نشان داد و گفت : از اين نوع سنگ قبر برايم بخريد . شب عمليات در جبهه" طراح "از هم جدا شديم و هر يک به همراه گروهي جداگانه وارد عمليات شديم . گروهي که امير حسين فرماندهي آن را به عهده داشت در محور مياني عمل مي کرد . مدتي از عمليات نگذشته بود که از طريق بي سيم متوجه شديم امير حسين مجروح شده و با هلي کوپتر او را به اهواز منتقل کرده اند . اما او در اثر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسيده بود . امير حسين جهانشاهي در 21 دي 1360 در سن 23 سالگي در حالي به شهادت رسيد که پيش از عزيمت به جبهه ، موافقت خانواده يکي از آشنايان را براي خواستگاري جلب کرده بود و قرار بود پس از بازگشت از جبهه به خواستگاري بروند . پيکر او را پس از تشييع در کرج و زنجان در گلزار شهداي زنجان به خاک سپردند . منبع:فرهنگ نامه جاودانه هاي تاريخ (زندگينامه فرماندهان شهيد استان زنجان)نوشته ي يعقوب توکلي،نشر شاهد،تهران،1382 وصيت نامه بسم الله الرحمن الرحيم من امير حسين جهانشاهي اين وصيت نامه را در تاريخ 14/ 9/ 1360 مي نويسم و اگر خدا بخواهد مي خواهم به جبهه بروم و اميد وارم که بتوانم براي خدا قدمي کوچک بردارم و با نثار جانم به سرور شهيدان حسين بن علي (ع) لبيک بگويم . امير حسين جهانشاهي خاطرات خانم فرخنده زرگري ، مادر شهيد : روزي به نزد من آمد و گفت : مادر جان اگر يک ريال از پدرم بگيري ديگر به تو خرجي نمي دهم ، ، خرجي خانه از اين به بعد با من است . درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان زنجان , برچسب ها : جهانشاهي , امير حسين , بازدید : 143 [ 1392/04/30 ] [ 1392/04/30 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
:: |
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |