|
فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
|
ارتباط با مدیر |
تبلیغات رهبري,مجتبي
 اسفند ماه سال 1334 ه ش در شهر زنجان به دنيا آمد و دوره ابتدائي را در دبستان فرهنگ به پايان رساند و دوره دبيرستان را در دبيرستان دکتر شريعتي خواند . بعد از اخذ ديپلم طبيعي در سال 1353 در دانشسراي راهنمائي کرمانشاه در رشته حرفه و فن مشغول به تحصيل شد و بعد از گرفتن فوق ديپلم به استان کردستان و به يکي از روستاهاي شهرستان بيجار رفت.
از کودکي فردي مؤمن و معتقدي بود. هميشه نماز و روزه و چشم پاک بودن او زبانزد اقوام و آشنايان بود. با انتشاراتي که در زمينه علوم اسلامي در قم بود, مکاتباتي داشت. از جمله با مکتب الاسلام قم که جزواتي در مورد اصول دين از انتشارات راه حق که به صورت پرسش و پاسخ بود،را از اين موسسه دريافت مي کرد. کوشا بود. از زماني که در دبيرستان درس مي خواند, به کلاس هاي پايين تر از خود درس مي داد و شاگرداني را که بي بضاعت بودند، به طور رايگان تدريس خصوصي مي کرد. به قرآن علاقه زيادي داشت و صبح ها بعد از نماز صبح با صداي خوش قرآن مي خواند . اهل خانه با صداي قرآن و صوت او مانوس بودند. حتي روزي که ايشان به شهادت رسيد. صبح همان روز مادرش صداي قرآن خواندن ايشان را در خواب شنيده بود, ولي وقتي از خواب بيدار شده بود, فهميده بود که خواب بوده است. در هر کاري که مورد نياز بود ،اطلاعاتي داشت. دوره هاي کار آموزي ماشين نويسي, تعمير راديو, سيم کشي ساختمان و تعمير خودرو را از سازمان فني و حرفه اي اخذ کرده بودند.دوره امدادگري را ديده بود و به مدت دو ماه هم در پادگان زنجان آموزش امدادگري مي داد. در کردستان به خاطر صحبت هايي که در سر کلاس کرده بود ايشان را به خسرو آباد تبعيد کردند ولي ايشان از مبارزه دست نکشيد و از هر فرصتي براي راهنمائي دانش آموزان و روشن کردن آن ها براي کمک به انقلاب استفاده مي کرد.عوامل رژيم شاه ايشان را به شهرستان بيجار آوردند تا تحت نظر داشته باشند. دو سال در بيجار بودند که در جريان تظاهرات و راه پيمائي ها با سختي هاي زياد به زنجان منتقل شد. در زنجان ايشان را براي به يک مدرسه دخترانه فرستادند. با اين که ايشان اصلاً راضي نبود در مدرسه دخترانه تدريس نمايد ولي به خاطر موفقيت دانش آموزان آن مدرسه که ازخانواده هاي مستضعف بودند به آن مدرسه رفت و آن چنان به کار خود علاقمند بود که وسايل آزمايشگاه آنجا را در مدت کوتاهي جزو بهترين و کامل ترين آزمايشگاه ها در مقطع راهنمائي کرد. با اينکه 24 ساعت در آن مدرسه تدريس داشت کل هفته را در مدرسه حضور داشت و همه آزمايش ها را براي دانش آموزان انجام مي داد. رشته خودشان فني حرفه اي بود ولي رياضي-علوم -زبان – ادبيات هم تدريس مي نمود. ايشان از اولين کساني بودند که در انجمن اسلامي معلمان در اوايل انقلاب عضو شدند .اودر تمام صحنه هاي مبارزه وانقلاب حضوري فعال داشت. به روستاهاي خيلي دور براي راي گيري مي رفت, در پايگاه بسيج مسجد از افراد فعال به شمار مي رفت . جنگ که شروع شد ايشان از هر فرصتي براي رفتن به جبهه استفاده مي کرد. اگر خانواده اصرار داشتند که مثلاً ايام عيد است در خانه بمان ، او به بهانه مسافرت با دوستان به جبهه مي رفتند . بعد از شهادت ايشان از طريق همکاران متوجه اين موضوع شدند . اگر سالي هم در کنار خانواده بودند در لحظات تحويل سال به مزار شهداء مي رفتند و اصرار داشتند که خانواده شهداء را تنها نگذاريد. بيائيد ما هم با آنها باشيم, ايشان بعد از پيروزي انقلاب غير از معلمي مسئول بخش کودکان استثنائي درآموزش وپرورش و کارشناس آموزش ابتدائي استان زنجان نيز بودند. مجتبي رهبري فداکار و دلسوز بود. همان طور که در مراسم شهادت ايشان حجت الاسلام والمسلمين سيد مجتبي موسوي رحمت ا... عليه فرموده بودند که مجتبي رهبري با هنر زنجان بود که از دست رفت. معلمي که در روز معلم مانند استادش مطهري به فيض شهادت نائل آمد. اودر مورخ 12/2/63 در بانه کردستان از باده سرخ شهادت, به وصال معشوق حقيقي رسيد. منبع:پرونده شهيد در بنياد شهيد وامور ايثارگران زنجان ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد خاطر ات سعيد رهبري برادر شهيد: دوستي که در بانه با او بود تعريف مي کرد: روزي که ايشان به شهادت رسيدند. بعد از نماز صبح از يکي از سنگرها صداي گريه مي آمد که بعد از مدتي قطع شد بعداً فهميديم که آقاي رهبري بوده از او علت را جويا شديم. گفت: دوستان همه وصيت نامه هاي خودتان را بنويسيد که امروز يا من شهيد مي شوم يا شماها و دليل گريه من اين بود که مبادا شما شهيد شويد و من بمانم و از اين فيض بزرگ محروم شوم که چند ساعت بعد از اين صحبت, ايشان و جمعي از دوستانشان به شهادت رسيدند. اما وصيت نامه هرگز به دست خانواده نرسيد. بهترين خاطر من از برادرم کارهاي خداپسندانه اوست. اخلاص و خدا ترس بودن ايشان است. ايشان به قدري به مسايل ديني مثل نماز و روزه و دعا اهميت مي دادند که در سخت ترين لحظات که امکان انجام اين مسايل هم نبود نماز را ترک نمي کرد.خاطره اي از ايشان دارم که وقتي من کوچک بودم براي اداي نماز عشاء به مسجد جامع رفته بوديم. ايشان که به سجده رفتند. من سوار پشت ايشان شدم و ايشان به همان حالت باقي ماندند تا من از پشت ايشان پائين آمدم و با مهرباني با من برخورد کردند. هميشه مشوق من در مسايل يادگيري, مسايل ديني و احکام بودند. سفارش ايشان به برگزاري نماز جماعت و مخصوصاً به مسئله بيت المال خيلي اهميت مي دادند. فعاليت انقلابي ايشان از زمان دبيرستانشان شروع شده ايشان وقتي که دبيرستانشان را تمام کردند و پا به محيط دانشگاه گذاشتند يادم هست.از سال 52 تا پيروزي انقلاب هميشه با روحانيت در ارتباط بود. پيام هاي امام را نشر و پخش مي کرد. چند بار به وسيله ساواک دستگير شد در سال 57 همزمان با پيروزي انقلاب سخنراني هايي در مساجد و خيابان و چهارراه ها داشتند. يادم هست يکبار در چهارراه روي دوش يکي از دوستانش سوار شده بود و شعار مي داد و در آن موقع ساواک حمله کردند و اينها فرار کردند. بعد از پيروزي انقلاب در آموزش و پرورش مشغول بودند يکي از کارهايشان احداث و تاسيس مدارس استثنايي بود زيرا خود کارشناس مدارس استثنايي بودند به علاوه براي سرکشي به روستا ها مي رفتند. براي طرح شهيد رجائي در پايگاه ها و مساجد فعاليت داشتند و علاوه بر اين در مدارس به تدريس درس ديني و حرفه و فن مي پرداختند. همين کارها باعث شده بود که ايشان تا زمان شهادت مجرد بماند. در برابر سختي ها هميشه صبور و مقاوم بودند از خصوصيت ايشان اين بود که کم حرف بودند، کم مي خوابيدند و کم غذا مي خوردند و هميشه تميز و مرتب بودند. توکلشان در کارها هميشه به خدا بود. در موقع شروع جنگ در مراکز بسيج عمومي فعاليت مي کرد و بعد از چند بار آموزش ديدن در دوره هاي رزمي و امدادي خودشان هم آموزش بسيج را به عهده گرفتند. پس از چند مرحله آموزش دادن با همان نيرويي که خود آموزش داده بود به جبهه اعزام شدند و از آن به بعد در همه عمليات ها شرکت داشتند تا اين که در منطقه بانه به درجه رفيع شهادت نائل شدند. ايشان وقتي از جبهه برمي گشتند، وقتي مي پرسيديم که چه خبر و کجا بوديد؟ اصلاً در اين مورد صحبت نمي کردند. يعني سعي بر حفظ اسرار نظامي داشتند. به خاطر همين ما از جاهايي که ايشان بودند بي اطلاع بوديم. خاطره اي که از ايشان دارم اين است که سعي مي کرد مرا به مسائل احکام و شرع بيشتر آشنا کند گاهي پيش نماز و گاهي مکبر ما مي شد و تشويقمان مي کرد و احکام نماز را بيشتر به ما ياد مي داد. در مسائل درسي به من کمک مي کرد و معتقد بود که من از هوش زيادي برخوردار هستم و مي توانم مسائل را درک کنم و خيلي از مسايل را با من در ميان مي گذاشت. موقع امتحانات حتي شب تا صبح با من کار مي کرد و خيلي به درسم اهميت مي داد. موقعي که خبر شهادتشان را شنيدم برادر ديگرم آنروز آمده بود و ما خوشحال بوديم که ايشان بعد از مدت ها بالاخره به جمع خانواده آمده اند ،×غافل از اين که ايشان خبر شهادت او را آورده اند. يادم هست که من 3 يا 4 سال داشتم خبر دادند که ايشان را در کرمانشاه ساواک دستگير کرده است. ما به کرمانشاه رفتيم آنجا به زور توانستيم يک ملاقاتي با ايشان داشته باشيم. که به ما مي گفتند، ايشان فعاليت سياسي مي کرده و به خاطر اين دستگير شده اند. تحصيل را در سال 1340 از دبستاني در تهران آغاز کرد. سپس به روستاي خود برگشت و به مدّت 4 سا ل در آن جا به تحصيل ادامه داد. سال ششم به همراه مادر به زنجان آمد و دوره ي ابتدايي را در دبستان فرهنگ (جعفري سابق) به پايان برد. وي به مدرسه و درس علاقه ي وافري داشت و قبل از ورود به مدرسه حروف الفبا را از پدر آموخته بود . از لحاظ درسي بسيار فعال بود به خانه که مي آمد بي درنگ تکاليفش را انجام مي دادو از پدر مي خواست آن ها را مطالعه کرده و در صورت نياز تصحيح نمايد. پس از اتمام ابتدايي، وارد دبيرستان دکتر شريعتي (پهلوي سابق) زنجان گشت. تابستان ها که فراغتي مي يافت به روستا مي رفت و در مسجد حاج فتح الله اوقاتش را صرف فراگيري تجويد و تفسير قرآن کريم مي نمود. در سال 1353 موفّق به اخذ ديپلم در رشته ي طبيعي شد و در همين سال راهي دانشسراي عالي کرمانشاه شده، در رشته ي حرفه و فن در مقطع کارداني مشغول به تحصيل گشت. در سال 1354 مکاتبات خود را با مکتب الاسلام و انتشارات راه حق در قم آغاز کرد و يک سري کتاب در زمينه هاي مختلف عقيدتي و تاريخ اسلام دريافت مي نمود. اين مکاتبات بعدها و تا پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز ادامه يافت . بدين ترتيب شهيد رهبري در عرصه ي علم آموزي به هر دو جنبه ي تخصص و تعهد که نتيجه ي تديّـن است، پرداخت و شروع به رشد فکري در تمام ابعاد نمود. در اين دوران به علت شرکت در جلسات سخنراني آقاي کافي، مورد سوءظن ساواک قرار گرفت و دستگير شد. امّا مجتبي پيش از اين به پدر سفارش کرده بود که دو نوع امضا دارد و اگر فردي براي کاري پيش آن ها آمد و امضاي اولش را نشان داد مورد سوظن است و اگر امضاي دومش را نشان داد با او همکاري کنند. مأمور ساواک امضاي اول مجتبي را به آقاي رهبري نشان داده و مي گويد: ـ طبق فرمايش آقا مجتبي رساله ي آقاي خميني را به من بدهيد. ـ مگر آقاي خميني رساله ي علميّه دارند؟ ـ بله. ـ من از اين قضيه اطلاعي ندارم. ـ ولي آقا مجتبي خودشان به من چنين سفارش نمودند. از آن جايي که در آن زمان مرحوم سيّد مجتبي موسوي به دليل داشتن رساله ي امام دستگير شده بود، آقاي رهبري رساله ي امام را در تنور گذاشته و روي آن را با کاه مي پوشانند و لذا در جواب مي گويند : «اگر شک داري مي تواني کتابخانه ي من را بگردي.» آثارباقي مانده از شهيد عاشق از معشوق دست نمي کشد حتي به قيمت جانش هم باشد. پس کسي هم که عاشق درس خواندن است نبايد از معشوق خود دست بکشد و شکست در عشق يعني مرگ. هيچ عاشقي نبايد شکست در خود راه دهد. تمام اوقات خود را صرف علم و دانش کردن و سير نشدن از دانش اندوزي فقط عاشق مي خواهد چون هميشه معشوق آغوش خود را باز کرده که عاشق را دريابد. خصوصاً در اين زمان که کتاب به آساني به دست مي آيد. اي معشوق من، من تو را درمي يابم و به آرزوي نهايي خود که رسيدن به روح توست خواهم رسيد. اگر زمان به من اجازه دهد و عمرم را پرپر نکند. آثار منتشر شده درباره ي شهيد بسم الله الرحمن الرحيم گروندگان واقعي آنهائي هستند که به خدا و رسولش ايمان آورده اند و شکي در دل خود راه نداده اند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد کرده اند و آنان راستگويانند. قرآن کريم- سوره حجرات- آيه15 شهادت تزريق خون است به پيکر اجتماع. اين شهدا هستند که به پيکر اجتماع و در رگ هاي اجتماع, خاصه اجتماعي که دچار کم خوني هستند. خون جديد وارد مي کنند. "استاد شهيد مرتضي مطهري" سلام بر همه معلميني که در صراط مستقيم الهي و در زير پرچم دين انسان ساز اسلام, در احياي ارزش هاي اسلامي, در سرتاسر جهان همانند شمعي فروزان مي سوزند و محفل بشريت را روشنائي مي بخشند. درود به روان پاک شهيد وارسته و معلم نستوه سردار بزرگ شهيد مجتبي رهبري که با جان و مال, قلم و زبان خود, در عرصه جهاد في سبيل الله به وصال معشوقش نائل آمد. معلم اي دل تاريک را چراغ کمال معلم اي گهر علم را فروغ و جمال نبي مرامي و همسايه با ملائکه اي به موج حادثه ماني تو نوح را به مثال نهال عمر مرا برگ شاد و سرسبزي تو اي بهانه رويش, تو اي بهار نهال نوشته اند به پيشاني تو آيه عشق جمال تربيت و علم را تو هستي,خال تو را پنجره دل نگاه بايد کرد در آن زمان که گشائي به سوي دل ها بال ز روز جمعه هر هفته هم عزيزتري تو ماندگار تر از هفته اي و ماهي و سال تو اي مکبر گلدسته اذان ادب بخوان که جان دوباره بگيرد از تو بلال تو از معلم وارسته گفتي اي"واثق" نه تشنه کام نمکزار جاه و شهرت و مال به راستي که خون پاک معلميني چون استاد شهيد مرتضي مطهري و مجتبي رهبري يعني خون علم, شرف, مردي, فداکاري و ايثار در رگ هاي اجتماع وارد شده و بدين سان از حقوق بشر و کرامت انساني دفاع نموده ا ند. جهاد همه جانبه اين مردان بزرگ در سنگر جان, مال, زبان و قلم ياد آور اين حديث است که پيغمبر (ص) فرموده: "مداد العلماء افضل من دماء الشهداء" (که منظور از علماء, علماي راستين اسلام است.)امتيازي که خداوند تبارک و تعالي براي شهيد و عالم در دين اسلام قرار داده است. در يک مکاتب نيست. چنان که امام راحل در تاريخ 26/5/58 در جمع اعضاي سمينار آموزشي انجمن اسلامي معلمين کشور مي گويد "از امتيازات مکتب توحيد با تمام مکتب ها يي که در عالم است. اين است که در مکتب هاي توحيد, مردم را تربيت مي کنند و آنان را از ظلمات خارج مي کنند و هدايت به جانب نور مي کنند. تمام مکتب هايي که غير توحيدي هستند, مکتب هاي مادي هستند و اين مکتب هاي مادي مردم را از عالم نور بر مي گردانند. بسوي عالم ظلمت دعوت مي کنند... نقش معلم در جامعه, نقش انبياء است. انبياء هم معلم بشر هستند. نقش بسيار حساس و مهمي است و مسئوليت بسيار زيادي دارد." حضرت امام راحل در قسمتي از بياناتي در مورد تزکيه و تربيت در مورخ 16/4/58 مي فرمايد: " بسيار اشخاصي هستند که دانشمندند, خيلي هم دانشمندند ليکن چون تربيت اسلامي ندارند, وجودشان گاهي ضرر مي زند به کشور. و ضرر مي زند به اسلام"... "اگر دانشگاه ها درست نشود و مدرسه هاي ما هم درست نشود اميد اينکه جمهوري اسلامي پيدا کنيم نداريم" بنابراين قلم عالم وقتي برتر از خون شهدا است که در مسير ارزش هاي والاي اسلامي باشد. قنبري درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان زنجان , برچسب ها : رهبري , مجتبي , بازدید : 278 [ 1392/04/30 ] [ 1392/04/30 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
:: |
|
| [ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] | ||
