|
فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
|
ارتباط با مدیر |
تبلیغات قره چلو,رسول
 سال 1336 ه ش در خانواده اي متوسط به دنيا آمد. چون در خانواده روحاني و مذهبي زندگي ميکرد, از اوان کودکي به فراگيري قرآن و علوم اسلامي مشغول شد . در هفت سالگي تحصيلاتش را شروع کرد, تا ديپلم خود را از دبيرستان شريعتي(فعلي) زنجان گرفت . در طول تحصيلاتش طعم تلخ جور وستم طاغوت را به خوبي احساس نمود و از جنايتهائي که در ابعاد مختلف مادي و معنوي به مردم مسلمان روا مي شد آگاه شد. بدين ترتيب از بدو شروع انقلاب با عشق و اخلاص خود را به آغوش انقلاب انداخت و نقش موثري را در پيشبرد انقلاب ايفا نمود. او با قاطعيت کم نظير مبارزه اش را عليه رژيم شروع کرد, و يکي از فعاليترين افراد به شمار مي رفت .مرتب براي ماموران طاغوت درد سر ايجاد مي کرد و در اين راه چندين بار براي دستگيريش اقدام کرده بودند و هر بار از چنگشان فرار کرده بود. رسول هميشه قرآن را با صداي بلند وزيبا تلاوت مي کرد. خصوصيات اخلاقيش براي همه درس بزرگي بود. قلبش هميشه در تلاطم بود و هيچگاه در آرامش نبود او هيچ وقتي راضي نمي شد که به جز خدا, کسي از خدماتش با خبر باشد. اخلاق اسلامي را پيشه خود ساخته بود .هيچگاه از نماز و دعا و شرکت در مراسم نماز وحدت و دعاي کميل غافل نمي شد. مايل به پوشيدن لباس تازه نبود و نمي پوشيد. هميشه تبسمي بر لب داشت زياد حرف نمي زد و آرام و ساکت بود و علاقه شديدي به مطالعه داشت. بعد از انقلاب براي اينکه توانسته باشد, مسئوليت سنگينش را در قبال ديني که به انقلاب داشت، ادا نمايد به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و مشغول خدمتگذاري به انقلاب و مردم مسلمان ايران شد و سپس به منظور مقابله با ضد انقلابيون مزدور به کردستان رفت و مدت چهار سال با ضد انقلابيون به نبرد پرداخت. پس از اينکه از کردستان برگشت به جبهه جنگ با ارتش صدام رفت. در تمامي عمليات شرکت مي کرد و چندين بار هم زخمي شده بود. ولي با اين حال دست از مبارزه نمي کشيد.
دفعه آخر که عازم جبهه شده بود به مادرش همه چيز را سفارش کرد و از تمامي دوستان و آشنايان حلاليت خواست .او در جبهه شلمچه پس از رشادتهاي بي نظير در تاريخ 14/12/1365 شهدشيرين شهادت را نوشيد و به جمع ديگر گلگون کفنان پيوست. از سال 1358 تا سال 1365 که به درجه شهادت نائل آمد عضو شوراي عملياتي در منطقه کردستان و مسئول اطلاعات عمليات در منطقه مهاباد مسئول عملياتي محور دارخوين در تاريخ 20/7/1360 معاون محور يکم در لشگر امام حسين در عمليات ثامن الائمه، معاون گردان در منطقه جنوب در لشکر ويژه شهداء کرج معاون محور در عمليات ولفجر مقدماتي و والفجر يکم در منطقه فکه در لشگر 31 عاشورا معاون گردان ولي عصر در لشگر 17 علي ابن ابيطالب و مسئول ضد اطلاعات در منطقه ديوان دره و سقز و مهاباد، معاون محور در عمليات والفجر 8 ، عضو شوراي طرح عمليات در قرارگاه حمزه سيدالشهداء در اورميه مسئول اعزام نيرو در زنجان معاون گردان المهدي (ع) و مسئوليتهاي ديگر. منبع:پرونده شهيد درسازمان بنياد شهيد وامور ايثارگران زنجان ومصاحبه باخانواده ودوستان شهيد وصيتنامه بسم الله الرحمن الرحيم فان حزب الله هم الغالبون (پروردگارا، بارالها اکنون که توفيق يافته ام تا بار ديگر در جبهه حق عليه باطل شرکت نمايم و بتوانم لذت نبرد در راه تو را بچشم. تو را سپاس و شکر ميگويم، بارالها اين به راستي خواسته و تدبير توست تا من قطره ناچيز بتوانم به درياي بي کران بپيوندم و بتوانم فرمان تو را لبيک گويم. پروردگارا تو خودت شاهدي که اين امت چقدر مظلومانه فرزندان خود را به جبهه مي فرستند تا تو را خشنود سازند و بتوانند حکومت تو را در زمين پياده کنند. بارالها توفيق شهادت را بر من عنايت فرما و از گناهانم درگذر تا بتوانم شهد شيرين شهادت را بچشم. چقدر شيرين و دلپذير است در راه تو در خون تپيدن. و چه خوشبختند کسانيکه نماز و عبادت و سختي و گرسنگي زجر و سرما در راه تو را مي فهمند . چه آدمهائي هستند کوردل که به راستي مهر بر دلهايشان نهاده شد. هيچ وقت اين چيزها را نمي فهمند. رزمندگان را به مسخره مي گيرند. فقط به فکر پول و مقام و رفاه خودشان هستند. که حتي با ديدن اين همه شهيد باز خيانت ميکنند. باز ضد اين انقلابند. شما اي امت حزب الله باز خون دهيد آنقدر که تا زمين سرخ رنگ شود و جهانيان فرياد مظلوميتتان را بشنوند .مظلوميتتان از کربلاي حسين تا هفت تير تا هويزه، دزفول و کربلاي دشت خوزستان. بايد که خون داد تا پرچم خون رنگ اسلام را هميشه بر رفيع ترين قلعه جهان سرافراز نگهداشت تا امام مهدي (عج) بيايد، و جهان را پر از عدل سازد. شما بايد وارث خون شهيدان باشيد نگذاريد تا شيطانهاي کوچک با اين خونها بزرگ شوند.) نگذاريد اين خونها براي فرصت طلبان در هر لباس و مقام که باشند تکيه گاه باشند. نگذاريد ميوه درخت فداکاري شهدا را ريا کارانه بچشند. نگذاريد عده اي نقاب عوض کرده با خون شهدا ميز رياست درست کنند. وارثان خون شهدا باشيد. محرومين که در اين انقلاب از همه چيز خود گذشتند .به قول امام: اين کاخ نشينها و سرمايه دارها ذره اي در اين انقلاب به ما خدمت نکردند. هر چه داشته اين انقلاب از اين کوخ نشينها و محرومين بوده پس نگذاريد تا سرمايه دارهاي توده اي .... از فرصت استفاده کنند. آنها که در اين جنگ ذره اي خدمت نکردند و کسانيکه در زمان انقلاب اول سکوت کرده و در زمان بني صدر خائن جلوي پاي او گوسفند قرباني مي کردند اکنون نيز نقاب عوض کنند . شما پايدار و استوار باشيد. پشتيباني از امام و با رهنمودهاي وي از اين انقلاب باشيد .خانواده براي من ناراحت نباشند و زياد گريه نکنند. چون اگر خوبي و خوشبختي مرا مي خواستند من به آرزويم رسيدم و خوشبخت شده ام و اگر از فاميل و آشنايان و يا هر کسي ديگر عليه انقلاب حرف زد، محکم جواب او را بدهند. يا شهيد مي شويم خود حسين را مي بينيم و يا پيروز مي شويم و در کربلا او را زيارت مي کنيم. پس در هر حال به آرزويمان مي رسيم. والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته .رسول قره چلو خاطرات برادرشهيد: در مکتب خانه در زمان کوتاهي با شوق فراوان آموزش قرآن کريم را به اتمام رسانيد. بعد از آن نيز دوران ابتدائي و راهنمايي و دبيرستان خود را با موفقيت به پايان برد. او مربي و سرپرست تيم کشتي بود و هم مربي فوتبال بود . به ورزش علاقه فراواني مي داشت در کوچه و دوستان و دبيرستان در ورزشگاهها براي تربيت کردن بچه ها فعاليت مي کرد.در کلاس درس علاقه اي فراواني به جغرافيا داشت. به نظر من يکي از بهترين جفرافيدان زنجان و يا ايران به حساب مي آمد واقعا به اين رشته علاقه فراواني داشت و مطالعه کردن به کتابها عشق مي ورزيد. علاقه فراواني به اسلام و احکام شرعي داشت چنان خود را در دامن مکتب اسلام رشد مي داد . لحظه اي از اداي فرائض ديني و مسئوليتهاي اجتماعيش غفلت نمي ورزيد .متدين و معتقد به مباني اسلام در سطح بالائي بود و اغلب در جلسات قرآن شرکت مي نمود. بعد از اينکه انقلاب اسلامي شروع شد وي هم مانند ديگر مردم لباس رزم پوشيد و به جبهه رفت وي مردي نظامي بود براي پيشبرد انقلاب اسلامي زحمات فراواني را متحمل شد . يکي از مهمترين ويژگيهاي وي دارا بودن به صفات عاليه انساني از قبيل اخلاق نمونه- رفتار نمونه و سخاوت و بخشش بود .يکي از اخلاقهاي نمونه او اين بود که هيچ گاه مايل به پوشيدن لباس تازه نمي شد. او هيچ وقت براي مقام کار نمي کرد و به ما هميشه تذکر مي داد هر کاري که انجام مي دهيد در راه خدا باشد . هرکس براي صاحب مقام شدن کار مي کرد خيلي از او نفرت داشت. هميشه مي گفت چه باک است آدم براي خدا کار مي کند . قبل و بعد از انقلاب فعاليتهاي زيادي بر جامعه خود کرده است. در مبارزاتي که مردم عليه رژيم شاه مي کردند شرکت داشت و چندين بار در همين تظاهرات دستگير شده بود. ولي با اين همه دست از امام نمي کشيد و گوش به فرمان امام بود. در سال 1358 در خدمت سربازي به سر مي برد وبه فرمان امام امت خميني بت شکن از پادگان فرار کرد . بعد ازپيروزي انقلاب اسلامي ودر خدمت سربازي با منافق ها و گروهکهاي سرسپرده به مبارزه برخواست در زنجان و کردستان عضو فعال مبارزه با منافقين بود .در کردستان منافقين و ضد انقلاب بر سر او قسم خورده بودند. هيچ موقع دست دشمنان ايران به او نمي رسيد. واقعا مرد پرتلاش بودو مغز متفکري داشت. هر وقت از جبهه مي آمد يک روز در خانه نمي ماند در ستاد ناحيه و در پايگاهها شب و روز فعاليت داشت . در کردستان فعاليت هاي زيادي داشت در ديواندره و مهاباد همه جاي کردستان با منافقين درگير بود. همه او را مي شناختند به قول يکي از دوستانش او شير و چريک کردستان بود. از هيچ چيزي نمي هراسيد . شب روز برايش مهم نبود تنهايي به ماموريتهاي سختي مي رفت .براي اطلاعات به خاک دشمن رفته بود. تحولاتي که بعد از پيروزي انقلاب در زندگي شهيد بوجود آمد اين بود او را وادار ساخت که از اسلام و مسلمين دفاع کند و به خاطر همين هم بود که لباس رزم پوشيد و به جبهه حق عليه باطل شتافت تا از ميهن و کشور اسلاميش دفاع کند و دست دشمنان را از سرزمين اسلامي ايران کوتاه کند. معتقد بودبايد جنگ ادامه داشته باشد تا به نفع اسلام خاتمه يابد و مي گفت متجاوزگر را به بايد از بين ببريم تا ديگر تجاوزکاران خيال حمله به مردم مسلمان را نداشته باشند چند نکته را از زبان خودش مي گويم. برادرم مي گفت که ملت مسلمان و شهيد پرور ايران امروز که از يک طرف کشور اسلامي مادر گير جنگ شده از طرف ديگر ابرقدرتهاي جنايتکاران شرق و غرب به سرکردگي شيطان بزرگ آمريکا توسط ايادي آنها در منطقه چون صدام و شاه حسين کافر... و از طرف ديگر ضد انقلابيون راست گرا و چپ گرا ؛مورد حمله قرارمي گيرد.از سوي ديگر هر روز در جبهه ها گلي نشکفته پرپر مي شود. با اين همه با يدما تا آخرين نفس در برابر آنها مقاومت کنيم و هيچ گاه تسليم آنها نشويم .اين مائيم که بايد اين انقلاب خونبار را که ثمره خون دهها هزار شهيد است به پيروزي نهائي برسانيم. مابايد هر په بيشتر اتحاد و وحدت کلمه خود را تحت لواي اسلام و در زير بيرق اسلام و با رهبريهاي پيامبرگونه امام مستحکمتر سازيم و با هوشياري کامل با دشمنان داخلي و خارجي مقابله کنيم .قوانين کشور را با شعار نه شرقي و نه غربي تنظيم کنيم هر چند بعضي کشورها اين کلمه را دوست نداشته باشند. هميشه در جبهه بود و تعداد اعزام ها اين شهيد خيلي زياد است که قلم از نوشتنش عاجز است .داوطلبانه به جبهه اعزام مي شد.جنوب- غرب – سردشت- کردستان و.... اين شهيد والامقام روحيه اي بسيار خوب داشت وقتي که به جبهه اعزام مي شد آنقدر خوشحال مي شد که در پوست خود نمي گنجيد آنچنان مشتاق بود که گويي به کجا مي رود که اين چنين خوشحال است. و تقريبا در تمامي عمليات شرکت کرده . در تاريخ 22/10/1365 بود که از ما خداحافظي کرد و به جبهه رفت و توصيه شهيد چه در آخرين ديدار و چه جاهاي ديگر هميشه مي گفت که امام را دعا کنيد و وقتي من شهيد شدم گريه نکنيد .افتخار کنيد که چنين پسري در راه اسلام فداي دين محمدي کرده ايد و وارث خون شهيدان اين انقلاب باشيد. بعد از خدمات بي دريغ به اسلام و مسلمين بر اثر ترکش گلوله در شلمچه به درجه شهادت رسيد. مي گفت از طرف سپاه مهاباد مامور شدم براي نفوذ به ضد انقلاب و گروهها درست 1 ماه در بين آنها بودم و افراد و منطقه آنها و چگونه رفت و آمد کردن آنها به عراق را شناسايي و ياداشت مي کردم و بعد از يک ماه درست يک نفر مثل من که نفوذي بود مرا ديد و گفت: رسول قره جلو شما هستي گفتم: آري گفت هر لحظه اي که مي تواني فرار کن امشب قرار است شما را اعدام کنند و شما را شناسايي کرده اند و فهميدن شما از ضد اطلاعات سپاه هستي من هيچ ترسي را به دل راه ندادم و شب آنروز ساعت 5/9 فرار کردم و به پايگاه خودمان مهاباد بازگشتم اين خاطره اي بود که برادرمان از زبان شهيد و همرزمانش تعريف کرد اينشهيد بزرگور تقريبا در تمامي عملياتها شرکت کرده است. شهيد رسول قره جلو رابطه اش با خانواده بسيار گرم و صميمي و محبت آميز بود از کودکي آثار صفات عاليه انساني از چهره اش نمايان بود کمتر حرف ميزد آرام و ساکت بود هميشه تبسمي بر چهره داشت با همه افراد خانواده مهربان و رئوف بود. هميشه مي گفت که آگاه باشيد که جهان سرائي است که هيچ کس در آن سلامت نماند جز اينکه در آن عمل صالح بماند. هميشه به مادرمي گفت: مادر صبور با شهادت من سرت را با وقار تمام ميان مادران شهداء بلند خواهي کرد و اين افتخار براي تو بس است که فرزند شهيد براي حسين عزيزي دادي و هيچ غمگين و متعصب مباش از اينکه به ظاهر از هم جدائيم . برادر شهيد: برادرم رسول در سال 1336 در زنجان متولد شد و دوره دبيرستان را در دبيرستان صدر جهان گذراند تا اينکه دوران خدمت سربازي فرا رسيد و در سال 1356 به خدمت سربازي رفت که انقلاب شروع شد. وي به دستور امام خميني سرباز خانه را ترک کرده و به صف انقلابيون پيوست و به دستور امام با ضد انقلاب و اشرار منافق به نبرد پرداخت تا اينکه انقلاب پيروز شد. بعد از پيروزي انقلاب به سپاه پاسداران پيوست. جنگ کردستان که شروع شد به جبهه کردستان رفت و با گروهک منافقين به نبرد پرداخت. در جنگ تحميلي در جبهه هاي غرب و جنوب با دشمنان اسلام به جنگ پرداخت تا اينکه در عمليات کربلاي 5 به شهادت رسيد. در مورد برخورد او با خانواده و با مردم بايد بگويم که هر موقع به خانه مي آمد از کوچکتر گرفته تا بزرگتر را سلام مي کرد. برخورد خوبي با همه افراد خانواده داشت. انسان پاک و مومني بود، هيچ وقت نمازش را ترک نمي کرد و هميشه شکر خدا را مي کرد من و رسول وقتي که به دنيا آمديم دوقلو بوديم .هيچ کس ما را نمي توانست تشخيص دهد که کدام يک رسول و کداميک منصور هستيم و فقط در خانه پدر و مادرمان و برادران و خواهرانمان مي شناختند . همانگونه که چهره مان به يکديگر شباهت داشت. قلبمان نيز به همديگر شباهت داشت. ما بيش از اندازه همديگر را دوست داشتيم، و با همديگر مهربان بوديم. برادرم صبر و حوصله و همانطور شجاعت و ايثار واز خود گذشتگي زياد داشت. در طول دوران کودکي تا شهادت من هميشه او را مي ديدم, که به بينوايان و فقرا کمک مي کرد و کسي بود که دلش براي همه کس مي سوخت. هميشه به خانواده شهدا سرکشي مي کرد و هر چه از دستش مي آمد کوتاهي نمي کرد. اوعلاقه زيادي به ورزش داشت. از جمله فوتبال، کشتي و کاراته در اين سه رشته ورزشي فعاليتهاي زيادي داشت. در عمليات والفجر 8 در منطقه فاو بود من وقتي که اورا ديدم مرا بوسيد و گفت برادر مواظب خودت باش. خداوند يار و ياور تو باشد وقتي که با هم در منطقه بوديم چند اسير عراقي ما را با هم ديدند آنان به برادرم و به من با تعجب نگاه کردند چون ما خيلي زياد به هم شباهت داشتيم. يکي از همرزمانش مي گفت:اواز موفق ترين فرماندهان بودند، در گيرو دار جنگ کردستان، قبل از جنگ تحميلي ايشان به تنهايي به کمين مي رفتند در مناطقي همچون ديواندره و مناطقي از کردستان که بودند به مخوف ترين روستاها تنها ميرفتند و در مسير ضدانقلاب کمين مي گرفتند و خودشان هم اذعان داشتند که من تنهايي موفق ترم. در ارتباط با خبرگيري ايشان اين حالات را داشتند. در شهامت و ايثار حقيقتاً غيرقابل وصف بودند قدرت و توانايي مديريت اين عزيزان هم رديف بود با وحدت فرماندهي و اصول جنگ که بلاشک با توجه به لطف الهي آموخته بودند, که تمسک بجويند به نبي گرامي اسلام حضرت محمد مصطفي (ص). در عين حال که عقل کل بودند ولي مشورت مي کردند ،باکوچکترين افراد با سرباز عادي و با بسيجي عادي مشورت مي کردند و در نتيجه تصميم که مي گرفتند تصميم خودشان بود و در اجرا قاطع بودند. درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان زنجان , برچسب ها : قره چلو , رسول , بازدید : 275 [ 1392/04/30 ] [ 1392/04/30 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
:: |
|
| [ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] | ||
