فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

نادر ديرين

 

 سال 1341 ه ش در اردبيل متولد شد متا مقطع ديپلم متوسطه در اين شهر به تحصيل پرداخت.
او شوق زيادي به تحصيل علو ديني داشت وبراي ادامه ي تحصيل در حوزه علميه ،رهسپار «مشهد رضوي» گرديد وبا استفاده از دانش اساتيد آن حوزه وهوش سرشاروخدادادي خود، به کسوت روحانيت درآمد.
«نادر ديرين» در لباس روحانيت منشا خدمات قابل تحسيني شد.او خدمت به اسلام ومردم مسلمان را دوست داشت.
با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران که به نمايندگي از قدرتهاي بزرگ جهان و در سال 1359 آغاز شده بود «نادر »تحصيل را رها کرد و وارد جنگ شد.
از روزي که وارد جنگ شد از آن جدا نشد تا در 28 /12/ 66 در منطقه عمومي ماووت عراق ،بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسيد . موقع شهادت او سمت معاونت فرمانده گردان امام سجاد (ع) را به عهده داشت .
نيم شبان ،در خفا ،ذکر لبش ،ربنا همدم اهل صفا ،شاهد حق بين ما
طالب دلدار عشق ،شاهد بازار عشق گشت خريدار عشق ،نادر ديرين ما
منبع:"روايت سي مرغ"نوشته ي گروهي،نشرکنگره ي بزرگداشت سرداران وشهداي آذربايجان،اردبيل-1376



خاطرات
برگرفته از خاطرات شفاهي خانواده ودوستان شهيد
از سالها پيش ،شور اين نوا مرا از خود بي خود مي کرد و به افلاکيان ،نداي ملکوتي تکبير را به ارمغان مي برد و اين اشتياق دروني ،عامل دوستي من و او شد .هر روز در ميعاد محراب به زيارتش مي شتافتم و ديده از ديدارش روشن مي ساختم .در گذشت امام جماعت ،مدتي در نماز فترت ايجاد کرد .و اين مرا در غربت صداي نادر بي تاب نمود .
نسيم انقلاب وزيدن گرفت .ديگر مسجد هر محله به پايگاهي تبديل شده بود .صبح درز جلوي مسجد جمع مي شديم و همراه بچه هاي محل با شور عجيبي در خيابانها ي شهر به راه مي افتاديم .بر خورد ماموران رژيم ،برايمان عادي شده بود .گاز اشک آور و آژير ،بر خورد ماموران رژيم ،برايمان عادي شده بود .گاز اشک آور و آژير ماشينهاي آتش نشاني را به بزي مي گرفتيم .مصمم شديم که شبها نيز در مسجد بمانيم و اين سر آغازي بود که بار ديگر در دست طنين د لکش نادر داده ،در اعماق اعصار به همراه کميل جوان به نيايش مولا بسپاريم و از خداي خويش ،توان جوارح و جوانح طلبيم تا در خدمت اسلام باشيم و همين جلسات ،تا حجرات شهيد ديرين براي ادامنه تحصيلات حوزوي به مشهد مقدس ،هر پنجشنبه در مسجد ميرضا علي اکبر مرحوم ادامه داشت و دعاي ماههاي رمضان او نيز – که از راديو پخش مي شد – بر معنويت فضاي شهر مي افزود .

تصميم گرفته بود ،براي تزکيه روح و روان به مشهد هجرت کند .همين ،ميان او و همسرش فاصله انداخته بود .هر از چندي ،آموخته هاي خود را براي تعليم وي در اختيارش قرار مي داد .بهترين وسيله ارتباط ،نامه بود .بار سنگين وظايف زناشويي را هرگز از ياد از ياد نمي برد .همسرش را تشويق مي کرد تا به خاطر آينده پر بارشان دوري را تحمل نمايد . سطور نامه هايش زينت بخش محفل خانواده بود و بذر اميد مي پاشيد و شالوده محکم زندگي را در آينده اي نه چندان دور پي ريزي مي کرد .
هنوز هم جملات آتشين او در ذهن و زبان همسر ،نقشي ماندگار دارد :
همسر عزيزم !خواندن درسهايت ،غم و اندوه فراق را تسلي خواهد بخشيد .چشم اميد به تو دارم .من به علي (ع) مي انديشم .تو نيز فاطمه (ص) را سر مشق خود قرار بده .تکليف بيشتري بر دوش داريم .اسلحه کاظم بر زمين افتاده است .بايد آن را بر دوش بگيريم و بر توست که با صبر و شکيبايي خود در قبال اين مسئوليت بزرگ ،ياريگر باشي .

وقتي دلش مي گرفت به گوشه اي مي رفت و در محراب دشت به عبادت مي نشست .اين حالت او همه ما را به تعجب وا مي داشت .در دل شبهاي تار با خداي خود راز و نياز مي کرد .شب ،تنها محرم اسرارش بود .
با شنيدن صدايي از چادر بيرون زدم .چون نزديک شدم ،نادر راديدم که مثل هر شب با معبود خويش خلوط کرده است .تا آن شب نمي دانستم که چنين صوت دلربا و زيبايي دارد .در آن لحظه ،پرواز روحش در حريم يار و آستان عشق الهي ،ديدني و شگفت انگيز بود .
تضرع کنا ن مي گفت :خدايا !از گناهي که حجاب اکبر شود بر تو پناه مي برم .
به ياد اولين روزي افتادم که نادر در مشهد به جمع ما پيوسته بود .لباس رزم را هنوز بر تن داشت و مي گفت :به فرمان امام ،براي فراگيري علوم ديني به اينجا آمده ام .با آمدن نادر ،هفده نفر شده بوديم همه همشهري .با توجه به کمي امکانات آن مدرسه ،انجام امور به عهده خودمان بود .با اين که کارها را بين همه تقسيم کرده بوديم ،باز نادر از همه پيشي مي گرفت و مي خواست که سنگين ترين آنها را به تنهايي انجام دهد .روزي بعد از صرف شام تصميم گرفتم که ظرفها را بشويم .
تا به خود آمدم ،او ظرفها را به حياط برده بود و در آن سوز زمستان ،با آب شسرد مشغول شستن بود با ناراختي گفتم :نادر ،اين وظيفه من است .لبخندي زد و گفت :فرقي ندارد فردا هم تو مي شويي .
تصميم داشتم هر طور شده ظرفها را خودم بشويم .آستين با لا زدم و حتي ،يکي ادو تا از بشقاب ها را بر داشتم .وقتي قيافه مصمم مرا ديد ،چشمانش را به من د.وخت .با نگاهش خواست دست از اصرار و پافشاري بر دارم .
همين که ديدم با شستن ظرفها خشنود است ،بر خلاف ميل باطني ،تبسمي کردم و به شوخي گفتم :از فردا ،کارهاي مرا نيز انجام مي دهي .
تا من اين حرف را زدم ،با خوشحالي گفت :دروغ مي گويي .قول بده که حتما که کارهاي تورا نيز انجام بدهم .تعجب کرده بودم که با آن همه درس و اشتغال ،چرا دوست دارد کارهاي ديگران را نيز انچجام بدهد !تا اين که اين امر در جبهه کاملا برايم مشخص شد .
هر کار سنگيني بود با شوق به سوي آن مي رفت و همه تعجب مي کرديم .فهميدم که خود را براي چنين روزي آماده مي کند .
آن روز نتادر به چادر من آمد .از ظاهرش پيدا بود که حال و هواي هميشگي خود را ندارد .گفت : امشب خواب ديدم که در عملياتي ،دوشادوش يکي از رزمندگان مي جنگيدم .نبرد سختي در گرفته بود .بي باکانه پيش مي تاختم و در گرد و غبار صحنه رزم ،گم شده بودم و سر از پا نمي شناختم .انفجار ها فضا را تيره و تار ساخته بود .دو تير از کمين گاه خصم سينه ما را نشانه گرفت تا خواستيم به خود آييم ،تيرها زوزه منان بر سينه ها يمان نشسته بود .از خواب پريدم .خيس عرق شده بودم و باورم نمي شد که روياست .وقتي متوجه شدم خواب است ،سخت ناراحت شدم و زار زار گريستم .
خواب نادر مرا دگر گون کرد .نامه اي از اردبيل داشتم .نگاهي به من انداخت و گفت :تو چرا ناراحتي ؟نامه اردبيل را نشانش دادم .تا بيماري بچه ام را بفهمد ،از حال و هواي خود بيرو آمد و با فراموش کردن دردش ،پس از لحظاتي سکوت گفت ،پيشنهادي دارم .سري به اردبيل بزنيد من کارهايتان را انجام مي دهم .
راضي به زحمتش نبودم .با لا خره با اصرار مرا راضي کرد و مسئوليت مرا به عهده گرفت .
...يکي از همرزمانش مي گويد :روزي نادر مشغول نوشتن نامه بود وبعضي از جملات و عبارات را باصداي بلند تکرار مي کرد :...همسرم !عمليات تازه اي در پيش است .در تدارکات عمليات به اردبيل آمده بودم اما چون بيش از 4 ساعت نمي توانستم در آنجا بمانم ،نتوانستم به شما سري بزنم .مرا ببخشيد .شما را به خدا مي سپارم .به محض تمام شدن نامه ،از من پرسيد :عمليات کي شروع مي شود ؟گفتم :امشب يا فردا شب .قبل از شروع ،طرح عمليات را با او در ميان گذاشتم .سر پرستي بخشي از نيروها را به وي سپرده بودم .از من خواست تا همان رزمنده –که چند شب پيش در خواب ديده بود – با او همراه باشد .فرداي آن روز عمليات شروع شد پس از ساعاتي به من خبر دادند که نادر تير خورده است .بلافاصله خود را به محل رساندم بر زمين افتاده بود .شاهد صحنه حيرت انگيزي شدم .نادر بود و همراهش ،هم که او را در خواب ديده بود هر دو آرام و خونين بر خاک ..
نرديک که شدم ديدم که هر دو تير خورده اند و تيرها نيز درست بر سينه شان نشسته ،همانطور که خوابش را برايم تعريف کرده بود.
بر خيل شهيدان ،خدايي و عاشورايي ،شهيدي ديگر از تبار والايي ها ،افزوده شد .شهيدي که الگوي پايداري بود و سرمشق استواري .
آن فرو ريخته گل هاي پريشان در باد کز مي جام شهادت همه مدهوشانند
يادشان زمزمه نيمشب مستان باد با نگ گويند که از ياد فراموشانند


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان اردبیل ,
بازدید : 220
[ 1392/04/20 ] [ 1392/04/20 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,687 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,715,379 نفر
بازدید این ماه : 7,022 نفر
بازدید ماه قبل : 9,562 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک