فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سيد جعفر خوشروزي

 

 سال 1340 ه ش در اردبيل ديده به جهان گشود .اوتا کلاس سوم دبيرستان تحصيل کرد . درمبارزات مردم ايران بر عليه ظلم وستم حکومت پهلوي از پيشتازان اين مبارزه ي مقدس بود. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، به عضويت اين نهاد مردمي در آمد .
ديدار با خميني کبير شور وشوق اورا براي نگهباني از انقلاب اسلامي بيشتر ومصمم تر کرد.او از اين ديدار اينگونه ياد مي کند: «تنها دو متر با امام فاصله داشتم .قلبم گرفته بود نتوانستم خودم را نگه دارم .بي اختيار بلند شدم و دست مبا رکش را بوسيدم .»
و اين احساس جعفر در ديدار کوتاه مدتش با امام (ره) بود . روحش آرامش گرفت .از سالهاي دور ،دست نوازش پدري را بر سر خود احساس نکرده و پيوسته سختي و محروميت را لمس کرده بود و اينک در کنار امام و مقتدايش از گرماي پر عطوفت دستانش جان دوباره گرفت .هنوز نوجواني بيش نبود که پدرش را از دست داد و آفت باد خزان بر درخت خانواده اش زد . و تن نحيفش را در مقابل شلاقهاي قهر زمانه بي پناه گذاشت و با سن اندک خود چه بزرگ منشانه با سختيهاي زندگي درگير شد !
سر پرستي خانواده را بر عهده گرفت و با همت و تلاش پيگير خويش ،مانع توقف چرخ خانواده شد .
روزها کارگري مي کرد و شبها درس مي خواند . خواهرش از آن روزهاي سخت چنين مي گويد:«آنگاه که در آمد روزانه را پيش مادر مي گذاشت ،عرق شرم بر پيشاني ام مي نشست و از اتاق خارج مي شدم .من خواهر بزرگتر او بودم با وجود اين آرزو مي کردم که اي کاش من نيز پسر بودم و دوشادوش جعفر مي توانستم با کار خويش کمکي براي خانواده باشم .به خاطر دارم در نيمه شب سرد پاييزي که هنوز پدر دربستر بيماري بود ،از خانه بيرون مي زد و دوباره با غم و اندوه باز مي گشت و سر بر زانوي غم مي گذاشت .يک روز به سراغش رفتم .ناخواسته گفت :براي طلب شفاي پدر ،در مسجد دعا کردم و او چه مظلومانه و بي ياور زيست !دعاي نيمه شبانه اش همچنان داغ در دلم نهاده است .»
دوران مسئوليت پذيري و شتاب تحولات زندگي اش با اوج گيري انقلاب همراه بود .انقلاب او را در مسير خود به حرکت در آورد و با برکه زلال شريعتش شست و شو داد .زنگارهاي درون را از او سترد ،دلش را تابناک کرد و او را به انسان واقعي بدل ساخت و با لا خره در وجود امامش ذوب شد تا جايي که بعد از دست بوسي امام گفت :«من به تنها آرزويم رسيدم .»
وقتي جعفر مبارزاتش را شروع نمود ،چندين بار دستگير و زنداني شد .او در حين بهره مندي و کسب فيض از محضر بزرگان شهر ،مدام در فکر مردم محروم نيز بود .در زمستان سال 1357 که مردم با کمبود سوختي و ضروري مواجه بودند ايشان به ياري چند تن از دوستان خود چرخ دستي تهيه نمود ه بود و به خانواده هاي محروم و بي کس سوخت مي رساند .در يک کلام ،جعفر فرزند صديق انقلاب بود .

هنگامي که ارتش متجاوز عراق به نمايندگي وبا حمايت بيش از 36 کشور از مرزهاي جنوب وغرب ايران وارد کشورمان شد او از جمله هزاران نفري بود که بي هيچ ترديدي وارد مبارزه ي مسلحانه با کفتارهاي بعثي شد.
او هيچگاه از مبارزه وجنگ جدا نشد ودر مسئوليت هاي مختلف به جانفشاني در راه اسلام ناب محمدي(ص)و ايران بزرگ پرداخت.
سرانجام در تاريخ 22/ 1/1361 درحاليکه در شلمچه؛يک قطعه از بهشت که در کربلاي ايران واقع شده؛ پيشاپيش نيروهاي گردان انصارالحسين(ع)در حال مبارزه با اشغالگران عراقي بود، خلعت زيباي شهادت را پوشيد تا اجر همه ي مجاهدتها يش را از حضرت حق بگيرد .او آنقدر آسماني شده بود که جسمش نيز تحمل ماندن در اين کره ي خاکي را نداشت و افتخار «جاويدالاثر»بودن رانيزعلاوه بر شهادت از خداگرفت.
منبع:"فرهنگ جاودانه هاي تاريخ"نوشته ي ،يعقوب توکلي،نشر شاهد،تهران- 1382
 
 

 
وصيت نامه
بسم الله‌الرحمن‌الرحيم
« الذين آمنوا وهاجراو و جاهدوا فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئك هم‌الفائزون »
آنانكه ايمان آوردند و از وطن هجرت كردند و در راه خدا بمال و جانشان جهاد كردند آنها را مقام بلندى است در نزد خداوند وآنان بالخصوص رستگاران دوعالمند .
از داوطلب‌ها مى‌خواهم زيادتر بروند برجبهه ها و نگذارند جوانان خسته شوند (امام‌خمينى ) جوى كه بنده فعلا برآن مى‌انديشم و مى‌نگرم بحمد الله تا اندك زمانى نيروهاى جنداله قلب عراق را در تصرف خواهند داشت ، خدايا چه عجيب سعادتى است كه برامت ما نصيب شده است.
آرى ، آن خواسته‌اى كه آرزوى كليه مسلمين است (كربلا) كربلاى حسينى كه اجدادمان به زيارت آن آرزو، به دل‌مانده‌اند خدايا ما كه به ظاهر مسلمان بوديم و در عمل تهى ، چقدر الرحمن الرحيم هستيد كه قلم از نوشتن عاجز مانده است بار الهى برخون مظلومان و برخون شهيدها قسمت مى‌دهيم گناهان كشته‌هاى ما را عفو و بازماندگان ما را به صراط مستقيم هدايت فرما خداوندا قلب اماممان را كه پر از دردهاى ستم كشيده و محرومين و مستضعفان جهان است ، با اتصال قيامش به قيام امام زمان (ع) آسوده گردان خدايا به اشك يتيمان قسمت ميدهيم تا بر مادران ما تحمل و استقامت و صبر و بردبارى عنايت فرما .
از سخنان حضرت محمد (ص) كه مى‌فرمايد بهشت زير پاى مادران است مادر مهربانم نمى‌دانم چگونه از الطاف و زحماتى كه درطول سنم برايم متحمل شده‌ايد تشكر و قدردانى نمايم مگر با نوشتن مى‌توانم يك ميليونم از زحماتى را جبران نمايم وبه فرمايش رسول اكرم (ص) جامه عمل پوشانم .مادرازاينكه بدون كسب اجازه از شما بدين ماموريت سعادت يافته‌ام و لا اقل نتوانستم دستهاى پينه كرده‌ات را زيارت نمايم كمال تاسف را دارم ولى از اين خوشحالم كه قبل از حركتت به مشهد از شما اجازه اعزام گرفته بودم ولا اقل به دين خويش عمل نمودم .
مادر از شما مى‌خواهم به خاطر مصيبت حضرت زهراء مرا حلال نمائيد و به تنها خواهشم توجه فرمائيد تقاضايى كه ازشما دارم اين است كه بر مزارم نگريى و صبر و بردبارى برخود پيشه‌گيرى چونكه بالاخره تك تكمان بسوى خدا خواهيم رفت چه خوش به آنكه به دعوتش عمل نمايم بطوريكه رسول اكرم (ص) به اصحابش مى‌فرمايد آيا ميدانيد بهترين و كاملترين از شما كيست ؟ عرض كردند نمى‌دانيم فرمود آن كسيكه بيشتر به ياد مرگ باشد و خود را آماده آن نمايد پرسيدند علامت آمادگى چيست فرمود دل نبستن بدنيا و توجه داشتن به آخرت و زاد و توشه گرفتن براى آن و وحشت و ترس داشتن از روز محشر و همچنين حضرت اميرالمومنين (ع) مى‌فرمايد اى مردم بدانيد كه دنيا درگذراست واعلام كرده فنا و نيستى را خوشى درآن باقى نمى‌ماند و به تندى ازاهلش رو برمى‌گرداند و ساكنين خود را بنابودى مى‌كشاند و همسا يگان را بسوى مرگ مى‌راند و شيرينى‌هاى آن به تلخى مبدل مى‌گردد و صافى‌هاى آن كدر و تيره مى‌شود پس اى بندگان خدا آماده شويد براى كوچ كردن از اين دنيا كه مقدر شده بر اهلش زوال و نيستى و غلبه نكند بر شما آرزوهاى دنيا و مدت زندگانى درآن بنظر شما طولانى نيايد از مرگ غافل باشيد و ناگاه شما رادريابد بله مادر بر مزارم نگريى چون كه خالقم و تنها معبودم وعده داده است تا هر كس مرا طلبد مى يابد و آن كسى كه مرا يافت مى‌شناسد وآن كس كه مرا شناخت عاشقم مى‌شود و كسيكه عاشقم شد عاشقش مى شوم وآنكه را عاشقش شدم او را مى‌كشم وآنكه كشتم خون بهايش خودم هستم به‌به چه معامله خوشيست خدايا چگونه باورنمايم كه‌آرزو بر آورده شدم هرچند كه لياقت شهادت را ندارم ولى خوشحالم كه در دامن شيرزنى بنام فاطمه شير خوردم كه از بدو زندگيش در مصيبت زيسته واز زمانيكه من‌شناختم اش دست گل آلود، پيشانى عرق كرده ، دردست قالب آجر زنى‌ديدمش كه‌شايد براى بچه ها يش (جعفر وجوادها) كلبه‌اى بسازد واز فشار خانه صاحبى و مستاجرى بدرآيد نمى‌خواهم مادر شما را تعريف و توصيف نمايم شما را دركربلا ى حسينى كه بعثى‌هاى كثيف روى يزيديان و شمرها را سفيد ساخته‌اند دعا مى نمايم ، در كربلاى خونين شهر و خوزستان دعايت مى‌كنم كه در مقابل دشمنان با استقامت وعدم گريه‌ات زينب‌وار بودن را تثبيت نمائيد و با اعمالت بر دشمنان اسلام ثابت نمائى كه ازدادن جوان در راه اسلام نمى‌هراسيم بطوريكه تاريخ نشان ميدهد و زينب كبرى نشان داده است .
من اميدوارم درپشت جبهه ثابت قدم بوده باشيد و ازاينكه خوا هر عزيزم اظهارميداشتى من دوره كمكهاى اوليه ديده‌ام و مى‌توانم در پانسمان و شكسته‌بندى در جبهه موثر باشم خواهرم تو بدان كه مى توانى همچنين در پشت جبهه موثر باشى چونكه دشمن خارجى نمى توانند در مقابل اين جوانان با ايمان كه در سن سيزده سالگى نارنجك در كمر بسته و زير تانك مى‌رود و با فرياد الله اكبر وخمينى رهبر مزدوران عراقى را به حيرت مى اندازد بلكه مواظب اين منافقين باشيد كه با اسم اسلام مى‌خواهند اسلام عزيزمان را نابود نمايند بطوريكه امام‌مى‌فرمايد ، منافقين از كفار بدترند خواهر و برادر و همشهريان گراميم بدانيد كه سنگر شما مهمتر از سنگر ماست مواظب باشيد و نگذاريد اين منافقان قد علم نمايند. مادر و خواهر نورچشمم شما را به خدا مى‌سپارم و بچه‌ها را ( رسول ـجوادـ عباس ) را بشما مى‌سپارم و اميدوارم زير سايه خداوند متعال خوش و خرم بوده باشيد تنها نگرانى من ازجواد است و مى‌ترسم به سفارشهائى كه كرده‌ام عمل ننمايد ولى الحمد الله ديگر جواد براى خودش مرد شده‌است و جاى نصيحتى برايش نمانده است و پس از من نقش پدرى را بردوش دارد بطورى كه من در سن او نقش پدرى داشتم ، جواد جان اميدوارم در عدم وجود من بتوانى جاى مرا برمادر پرنمائيد دراطاعت حرفش باش تا اينكه خداوند با دعاى ايشان سرافرازت نمايد .
درآخر سلام گرم و محبت آميز مرا به عموم دوستان وخويشان بخصوص و برادر نعمتى ـ حميد دادفرمائى برادرمير صادقى ـ برادر بشارتى ـ برادران كاركنان ستاد ـ آقا قلى ـ عيسى زاده ـ دكتر ـ برادر يسرى و غيره و نور چشم عزيزم جناب آقاى‌قاضى رئيس دادگاه و حاكم شرع محترم‌اردبيل برسانيد و اميدوارم كه زحماتى را كه برايم متحمل شده‌اند عفو و حلالم نمايند .
در ضمن در مدتى كه پاسدارى داده‌ام شايد استفاده‌هاى اختصاصى از ماشين بيت المال كرده‌ام مبلغ پانصد تومان ( 5000 ريال ) با كسب اجازه ازحاكم شرع به حساب مى‌ريزيد و همچنين بطوريكه مشهورا بصورت شفاهى به برادارن اعزامى از اردبيل كه با ما شركت دارند عرض كرده‌ام چنانكه كربلا از وجود كفار پاك شودوبراى‌دفن بنده كربلا ما نعى نباشد مرا دركربلا (قبل از انتقالم به اردبيل دفن مى‌نمائيد ) در غير اينصورت در اردبيل قبرستان گلشن زهرا على آباد دفن‌نمائيد.
ازجبهه سوسنگرد سيد جعفر خوشروزى 21/1/61
 
 
 
 

 
خاطرات
‎ صمد مهاجر ممتاز:
هر وقت عصباني مي شد نماز مي خواند و از خداوند مي خواست کساني که ايشان را عصباني کرده اند هدايت کند .
يک روز براي ماموريت به يکي از روستاهاي اطراف اردبيل رفته بود که در اين ماموريت او را خيلي کتک زده و سرش را مجروح کرده بودند .تمامي افراد مسلح را دستگير و در اردبيل تحويل دادگاه انقلاب داديم .سيد جعفر آمد و گفت :اگر اسلحه ها را که اموال دولت است تحويل بدهيد من رضايت مي دهم .آنها نيز سلاح هاي خود را تحويل دادند و سيد نيز رضايت داد. حضور او در مبارزه عليه گروههاي ضد انقلاب به گونه اي فعالانه بود که غالبا ا و اولين فردي بود که در صحنه حاضر مي شد .

برگرفته از خاطرات شفاهي خانواده ودوستان شهيد
در چهره غم گرفته مادر اندوه را بيش از ديگران احساس مي کردم و اضطراب دروني او را از چشمانش مي خواندم .فکر فرداي بچه ها چقدر او را به خود مشغول کرده بود و چه ژرف به افق آرميده مي نگريست ؛مستاجر بوديم و توان معيشتي چنداني نداشتيم .جعفر از روزي که چشم به اين جهان گشود با ناملايمات زندگي رو برو شد .ازکودکي همراه پدرم سر کار مي رفت .گويي از آن ايام ،طبيعت ،زنگار رخوت از او مي زدود .
او مادر را بيش از همه کس دوست داشت و به کوچکترين ناراحتي او را ضي نمي شد .رضايت خاطرش را بر همه چيز ترجيح مي داد .مادر نيز نسبت به وي ،محبت ويژه اي داشت .هميشه فعاليتهاي او را تحت نظر مي گرفت و چه غمگينامه با دست رنج او امرار معاش مي کرد .وي واقعا نگران جعفر بود ،مخصوصا که او را بارها دستگير و زنداني کرده بودند .
انقلاب به بار نشست و او جزو اولين کساني بود که به عضويت کميته انقلاب در آمد .با تشکيل سپاه ،عضو رسمي آن شد .مدتي در آنجا فعاليت کرد و توانايي خود را به خوبي نشان داد و آنگاه مامور همکاري با داد سراي انقلاب اسلامي شد .در اوايل پيروزي ،ضد انقلاب توانسته بود در بخشي از اطراف شهر و روستاها ،اسلحه و مواد مخدر پخش کند .جعفر و يارانش مبارزه با چنين وضعي را وظيفه اساسي خود مي دانستند و حاضر بودند جسم و جان خود را در اين راه نثار کنند و چنين نيز کردند .
او با جرات تمام ،ماموريتش را به نحو احسن انجام مي داد . روستاييان آن مناطق مي گفتند :هيچ ماموري زرنگ تر از سيد جعفر نبود .

در تاريخ 9/ 11/ 1359 طي حکمي از طرف شهيد آيت الله «قدوسي» ،به سمت سر پرست ستاد مبارزه با مواد مخدر اردبيل منصوب شد .
در اين مسئوليت جديد وسعت کارش بيشتر گرديد و براي تعقيب و دستگيري قاچاقچيان حرفه اي ، محدوده ي فعاليت خود را تا کردستان گسترش داد و به موفقيت هاي چشمگيري دست يافت .او از فعاليت عاملان فساد خون دل مي خورد .به خاطر دارم بعضي شبها که دير وقت به خانه مي رسيد به فکر فرو مي رفت .وقتي از کارش مي پرسيدم سرش را به ديوار مي کوبيد و مي گفت :جوانهاي مردم بيچاره ،جان خود را فداي انقلاب مي کنند ،اما اين عناصر فساد ،بيشرمانه جوانان مملکت را به منجلاب مي کشانند و مي ديديم که چه احساس مسئوليتي در او ايجاد شده بود .

دهه عاشورا نزديک بود .دلش مي خواست به همراه حسينيان بسيجي ،در کربلاي جنوب باشد .قفس تنگ بودن در آرامش شهر وديار روح بي قرارش را بر نمي تافت و راضي اش نمي کرد .با يارانش عهد و پيمان بست که ماه محرم را به جبهه ي نبرد عزيمت کنند .
هر چه تلاش کردند تا مجوز اعزام بگيرند ،با مانع بر خورد کردند .بيشتر همکاران وي ،در ستاد مبارزه با مواد مخدر ،استعفا دادند که با دست و بال فراخ تر به جبهه بروند .اما پذيرفته نشد .مسئوليت جعفر بيش از همه بود .به هر ترتيبي بود قبول کردند که اعزام شود .
از مشهد بر گشته بوديم .آن روز جعفر به خانه همسايه تلفن کرد و گفت :مبادا در فراق من ناراحت بشويد .مادر ،مصيبت هاي زيادي تحمل کرده است .مواظب او باشيد و نگذاريد ناراحتي کند .عمليات بزرگي در پيش است .من نيز شرکت مي کنم و دعا کن که شهيد بشوم .تا قبرم درکربلا باشد .ناراحت شدم و گفتم :تنها مي مانيم .گفت :بي تابي نکنيد و سيره ي زينب (س) را نصب العين خود قرار دهيد و هرگز امام را فراموش نکنيد و او را دعا کنيد .ما که چنين رهبر و امام با عظمتي داريم چرا احساس بي کسي بکنيم .
يک روز بعد از آن ،راديو آغاز يک عمليات مهم رزمندگان اسلام را اعلام کرد .در آن هنگام ،من مي ديدم که مادر ،در نمازهاي خويش ،دعاهاي طولاني دارد .آنگاه که از شهادت جعفر اطلاع يافتم ،چشم به راه او مانده بودم که پيکرش را براي آخرين بار ببينيم و تا روز حشر وداع کنيم .اما جنازه جعفر نيامد .
يارانش براي پيدا کردن پيکر بي جانش به جبهه ها شتافتند .يکي از يارانش گفته بود :يا جعفر را با خود مي آوريم يا خود نيز در کنار جنازه اش شهيد مي شويم .آنها در اين راه متحمل زحمات بسيار زيادي شدند و حتي يکي دو تن از ايشان ،نشان جانبازي بر سينه زدند .
آن روز بازوي جعفر تير خورده بود و خونريزي شديدي داشت .عرق گيرش را از تن در آورد و به بازويش بست .به دوستانش گفت :پس چرا نمي آييد ؟مگر خدا نگفته است که هر کدام از شما مومنان ،چنديت برابر کفار نيرو داريد .و با فرياد الله اکبر از خاکريز دشمن گذشت و در همين روز بود که او به درجه ي رفيع شهادت نايل آمد و با قلبي مطمئن به ديدار معشوق شتافت .


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان اردبیل ,
بازدید : 252
[ 1392/04/20 ] [ 1392/04/20 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,692 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,715,384 نفر
بازدید این ماه : 7,027 نفر
بازدید ماه قبل : 9,567 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک