فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

مرتضي ساده ميري

 

شهید مرتضی ساده میری در سا ل 1340 ه ش در خانواده مذهبی در  ایلام دیده به جهان گشود .زندگی در خانواده مذهبی وسنتی و وجود مشکلات اقتصادی ،فرهنگی و...که آن روزها اکثر خانواده های ایرانی ساکن درمناطق محروم مانند ایلام از آن رنج می بردند ؛ مرتضی را نوجوانی سخت کوش وفعال بار آورده بود.پس از رسیدن به دوران کسب علم ،تحصیلات را در ایلام آغاز کرد وبا موفقیت به پایان رساند .انقلاب آزادی بخش امام خمینی که شروع شد مرتضی که شاهد ظلم ونابرابری شاه خائن بود ،مشتاقانه به صفوف مبارزین پیوست وتا پیروزی نهضت خمینی کبیر لحظه ای آرام نگرفت. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جهاد سازندگی به این نهادانقلابی پیوست .اما مزاحمتهای ضدانقلاب برای مردم ستم کشیده کرد وبعد از آن جنگ تحمیلی عراق که به نمایندگی از زورمندان ستمکار جهان ،برعلیه مردم بزرگ ایران شروع شد،اورا به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کشاند تا سدی تسخیرناپذیر در مقابل دشمنان ایران بزرگ باشد. خود او می گوید «... بنا به علاقه وافرم به عضویت رسمی سبز پوشان لشگر امیر المومنین (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمدم و خدمتم را از گردان 503 شهید بهشتی به عنوان مسئول دسته آغاز کردم. »
مرتضی در بین بچه های لشگر به حلتی معروف بود ،آخر او 8 سال دفاع
مقدس را در هلت ها گذراند. هلت در لجهه ی ایلامی به تپه ماهورهای رملی بی آب و علف می گویند که شرایط زندگی در آنجا بسیار سخت است .شهید مرتضی با لهجه ی شیرین (شوهانی )تبسم را بر لبان رزمنده گان می شاند. سنگر مرتضی شلوغ ترین سنگر بودو دور و برش همیشه پر بود از رزمندگانی که به اخلاق خوب ورفتار پسندیده اوعشق می ورزیدند.در شب عملیات آنقدرروحیه رزمندگان را تقویت می کرد که مرگ شیرین تر از عسل می شد .او به حمله و عملیات عشق می ورزید ،در عملیات والفجر 5،والفجر 9 ،والفجر 10 ،کربلای 1 ،کربلام 10 نصر 4و نصر 8 سمت فرماندهی گروهان و ستاد گردان را بر عهده داشت و بارها مجروح گردید ،بعد از جنگ او در فراغ شهدا ءخیلی بی تابی می کرد . مرتضای بعد از جنگ خیلی با آن مرتضای زمان جنگ فرق داشت ،چنانکه روزی روی چادرش این شعر را نوشته بود :
در سنگر حق شیر شکاران همه رفتند
یاران هلت چون عطر بهاران همه رفتند
چون بوی گل ،آن پاک عیاران همه رفتند
هلتی با که نشینی که یاران همه رفتند
آه و افسوس مرتضی در فراق دوستان سفر کرده لحظه ای قطع نمی شد و از اینکه از این قافله جا مانده بود ،احساس شرمساری می کرد .اما خدا هم نمی خواست دل مرتضی شکسته شود تا این که دعای او مورد اجابت قرار گرفت و در تاریخ 25/ 12/ 1369 در دامنه های قلاویزان در عملیات پاک سازی مناطق غرب کشور از وجود منافقین ،صدای گرفته ای در بیسیم ها پیچید :مرتضی پرپر شد ،مرتضی به غیوری ودوستانش ملحق شد . سکوت عجیبی حاکم شد اما مرتضی عروس زیبای شهادت را در آغوش گرفت و خود را به قافله ای شهدا رساند .
منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران ایلام،مصاحبه با خانواده ،دوستان وهمرزمان شهید
 


 
خاطرات
محمد کریمی نژاد:
در تاریخ 19/12/1366 ،لشکر یازده امیر المومنین(ع) ،طی یک کاروان بزرگ ،متشکل از چند گردان ،برای عملیات والفجر 10 ،به منطقه عملیاتی شاخ شمیران کردستان ،اعزام شد . آن زمان حدود شانزده سال داشتم .تاکنون در هیچ عملیاتی شرکت نداشتم و با مردان بزرگ که از همه تعلقات دنیایی گذشته بودند و چون مولایشان حسین(ع) جز به شهادت ،به چیز دیگری فکر نمی کردند ،همراه شده بودم.
غروب روز 19 اسفند ماه ،در چند کیلومتری شهر ویران شده قصر شیرین ،لشگر توقف کرد .هوا کم کم تاریک شد .مشکلات یکی پس از دیگری شروع شد ند تا روح و جسم من و دیگر همرزمانم را بیازارند .(نداشتن پتو برای خواب ،فقدان آب و غذا ،نا آشنا بودن به منطقه ،عدم تجربه کافی و...)همه اینها از جمله مسائلی بودند که تحمل آنها برای یک نوجوان مشکل می نمود .حدود ساعت 12 شب تا ساعت 3 شب ،لب جاده ایستاده و مشغول صحبت بودیم .سرما و بارندگی از یک سو و خواب شدید از سوی دیگر ،ما را مجبور کرد علیرغم میل باطنی ،بر روی علف های خیس منطقه (قرق )دراز بکشیم .فردی را دیدم که از ماشین پیاده شد و به طرف ما آمد .مدتی نگذشت که یک نفر دیگر هم از ماشین پیاده و به ما ملحق شد. پس از احوال پرسی در کنارمان بر روی علفهای خیس دراز کشیدند .با تعجب پرسیدیم :آقا شما که ماشین دارید !چرا داخل ماشین نمی خوابید ؟!شهید سخنی گفت :که پر از معنی و مفهوم بود .به راستی که آن سخن روحم را متحول گردانید .گفت :خدا را خوش نمی آید که من داخل ماشین گرم و راحت بخوابم و دیگر عزیزانم ،روی علف های مرطوب .

بچه ها خیلی مرتضی را دوست داشتند .چون هم شجاع بود و هم شوخ طبع .در خط مقدم جبهه و مرز چنگوله که بودیم ،شبانه یک عدد بلند گو را به پشت سنگر های عراقی ها می برد و در داخل بوته ها پنهان می کرد .از یکی از برادران که با زبان عربی آشنا یی داشت ،می خواست عراقی ها را دعوت به پناهنده شدن نماید .
وقتی عراقی ها صدای بلند گو را می شنیدند ،منطقه را زیر آتش گلوله های خمپاره ،آرپی جی و تیر بار می گرفتند. آنها فکر می کردند که ما حمله می کنیم .تا آن ها به طرف ما مشغول تیر اندازی بودند ،در محور دیگری ،برادران بسیجی حمله می کردند .

هر وقت موقع صرف صبحانه یا شام می شد و رزمندگان ما مشغول خوردن می شدند ،می گفت :برادران عراقی هم، الان مشغول خوردن هستند. چند خمپاره به طرف عراقی ها شلیک می کرد و آنها هم پاسخ می دادند .
بعضی از برادران به کار او اعتراض می کردند .مرتضی بدون آنکه ناراحت شود ،با خوش رویی توضیح می داد و می گفت :این کار برای راحتی شماست. با این حرکات ،اولا مهماتشان به حدر می رود و شما در عملیات ها به راحتی می توانید آن ها را اسیر کنید و ثانیا نمی گذارم غذا به راحتی از گلویشان پایین برود.

مرتضی عاشق عملیات بود . هر روز دعا می کرد که عملیات شود .تا اینکه در منطقه مهران عملیات شروع شد .او فرمانده بود و اجازه شرکت در عملیات را نداشت .از فرماندهی گردان تقاضا کرد که اجازه شرکت در عملیات را به او بدهند ،اما با در خواست ایشان موافقت نکردند .
او نتوانست خود را در عملیات غایب ببیند. به همین خاطر با موتور سیکلتی که در اختیار داشت ،بدون هماهنگی به طرف مهران حرکت کرد. مرتضی در آن عملیات مجروح شد و موتور سیکلت نیز از بین رفت .
بعد از بهبودی ،فرمانده گردان به مزاح به ایشان گفت :موتور تریل کو ؟ایشان در جواب پاسخ داد:اول احوال خودم را بپرس بعد احوال موتور را .

رزمندگان لشگر ،خصوصا بسیجی های تپه ی 203 در منطقه ی عمومی چنگوله در جنوب شرقی این تپه را خوب می شناسد .چه بسیار بودند دلاوران خطه ایلام که در مصاف با دشمن اسلام وایران روی این ارتفاعات به شهادت رسیدند .تک تیر اندازهای حرفه ای دشمن ،به دلیل نزدیکی به خطوط دفاعی ما ،مجال سر بلند کردن از کانال و سنگر ها را به کسی نمی دادند .در فرماندهی قرار گاه لشگر ،تصمیم براین شده بود تا در این منطقه ،ضربه ای ناگهانی به دشمن وارد شود ؛به نحوی که روحیه آنان تضعیف گردد .ماموریت اجرای این کار به بنده و محسن کریمی داده شد ،ما طرح نفوذ به داخل سنگرهای نگهبانی عراقی ها را تنظیم کردیم .نیروهای اطلاعات عملیات و گردان با مجموعه ای در حدود دو دسته ،آمادگی پشتیبانی از این حرکت نفوذی را داشتند .
با عبور از موانع دفاعی دشمن ،وارد سنگری شدیم که هنوز کار نگهبانی آن شروع نشده بود .دو نفر بودیم .تا ساعت 9 شب ،منتظر پست نگهبانی ماندیم .ساعت 9 با فرماندهی تماس گرفتیم که کسی برای نگهبانی به این سنگر نمی آید .دستور دادند تا ساعت 30/9 آنجا باشیم .بعد از چند دقیقه ،سر و صدای جمعی که از سنگرهای استراحت به سوی این سنگر می آمدند بلند شد .هفت نفر بودند ،آنان به در سنگری که ما در آن کمین کرده بودیم رسیدند ،بلند شدیم .وقتی ما را دیدند چنان شکه شدند که انگار برقشان گرفته .همزمان با بستن دو رگبار اطراف آنان ،هر هفت نفر نقش زمین شدند .نیروهای سنگر استراحت به دلیل در گیری و تیر اندازی همیشگی نیروهای عراقی و ما ،به فکر وقوع چنین حادثه ای نیفتادند و عکس العملی هم از خود نشان ندادند .آنان تا روز بعد و ساعت 10 صبح ،متوجه این قضیه نشدند .نیروهای ما از خط دفاعی خود ؛جنازه های عراقی ها را می دیدند .
به دلیل وحشت پدید آمده از این اقدام ،عراقی ها دو روز تمام ،ارتفاعات 203 را زیر آتش مستمر خود قرار دادند ؛درست مانند آتش تهیه ی قبل از عملیات .بعد از مدتی ،مجددا به سراغ شناسایی همین سنگر رفتیم که ببینیم آیا شب هنگام نگهبان دارد یا نه ،به محض نزدیک شدن ،متوجه خالی بودن سنگر و وجود اعلامیه هایی شدیم که روی آنها عراقی ها نوشته بودند :ما انتقام کشته هایمان را خواهیم گرفت !


 
 
شهادت و...
شهادت طلبي و زيارت
در زيارتنامه‌ها تاكيد فراوان شده بر اينكه اولياء دين در راه خدا جهاد كردند و شهيد شدند.
همچنين در متن زيارت‌ها، عمل زائر، نوعي بيعت و «تجديد ميثاق» با امام است.
«شهادت طلبي» عنصري ديگر در زيارتنامه‌هاست كه پيوند زائر را با «ولي خدا» نشان مي‌دهد.
شيفتگي و آرزوي جهاد و شهادت، در راه خدا، در ركاب ائمه بادشمنان دین خدا نبرد کردن و...
پيروي امامان، «عمل» مي‌طلبد و«ادعا» و «شعار» بدون پشتوانه‌اي از تلاش و آمادگي و اقدام، خريدار ندارد. «زيارت » مظهر عشق و علاقه است و نشان پيوند و رابطه و سمبل «بيعت» و رمز «ميثاق» و عنوان «عهد».
امامان در ايمان جهاد و شهادت، الگوي ما هستند. زائر وقتي در ديدار مرقدشان اظهار محبت و اعلام مودت و بيعت و وفاداري و تبعيت و پيروي و هم خطي و هم رايي مي‌كند يعني حتي تا مرز شهادت هم با آنانست، ثابت و استوار، مومن و معتقد، صبور و شكيبا.
«زائر» چه كند؟
چگونه در مسير آنان قرار گيرد، هم در مكتب و جهاد، هم در مبارزه و شهادت طلبي؟
زائر و كربلاي امروز اگر امروز حسين (ع) نيست «راه» او هست. اگر زائر در كربلاي سال 61 هجري نبوده است، جبهه‌هاي امروز به حق كربلا است.
شهادت طلبي زائر و حركت در «راه ائمه» در حسرت نسبت به نبودن در كربلا اگر تجلي مي يابد، جبرانش با حضور در صحنه جنگ و مقاومت و دفاع از اصول اسلام ونوامیس مسلمین ميسر است. در زيارتنامه زائر حسرت مي‌خورد كه چرا در عاشورا نبود تا حسين راياري كند و نسبت به

ياران بزرگ و شهيد ابا عبدالله الحسين(ع) با هزار آرزو مي‌گويد:
«يا ليتني كنت معكم فافوز معكم»
ـ اي كاش با شما بودم و همراه شما به فوز و كاميابي مي‌رسيدم.
زائر خطاب به سيدالشهداء (ع) مي‌گويد:
«ان كان لم يجبك بدني عند استغاثتك فقد اجابك قلبي و سمعي و بصري و رايي و هواي علي التسليم لخلف النبي المرسل…»
ـ اگر آن هنگام كه استغاثه مي‌كردي ـ و هل من ناصر مي‌گفتي ـ بدن من نبود تا پاسخت دهد، اما دل و گوش و چشمم، فكر و خواسته و آرمانم پاسخگوست و تسليم و پيرو فرزند پيامبر!…
و نيز: «قلبي لكم مسلم و رايي لكم متبع و نصرتي لكم معده … فمعكم، معكم، لا مع عدوكم»
ـ دلم تسليم شماست، راي و فكرم پيرو شماست، نصرت و ياري ‌ام آماده براي شما، با شمايم، با شمايم، نه با دشمنانتان.
اكنون كه ائمه حضور و حيات ندارند، تبعيت از آنان و ياري كردنشان تلاش در مسير اهداف و تعاليم و راه آنان است. فعاليت خالصانه در جهت نظام جمهوري اسلامي، وفا به پيمان با راه آنانست و حضور در كربلاي حسين(ع) است و جهاد در ركاب ائمه است و نشان دادن صداقت در «بيعت» با امامان معصوم.
آنكه از مرگ مي‌هراسد،
آنكه از شهادت ترسان است،
آنكه عافيت طلب و رفاه دوست است،
آنكه به مكتب «خون و جهاد و شهادت» سيد الشهداء ايمان نمي‌آورد،
آنكه نداي حسين زمان را در رابطه با دفاع از اسلام و شركت در جنگ پاسخ نمي‌دهد،
آنكه پا روي خون شهيدان مي‌گذارد،
آنكه از كنار اين همه حماسه و ايثار و جانبازي بي‌تفاوت و سرد و بدبينانه مي‌گذرد،
آنكه حاضر نيست در راه اسلام خراشي بر اندامش بيفتد و ريالي از اموالش كاسته گردد و اندكي از آسايشش كم شود، چگونه مي‌تواند «شيعة حسين» باشد؟
مگر حسين بن علي (ع) هنگام بيرون آمدن از مكه و هنگام عزيمت به مسلخ عشق ـ كربلاـ در انبوه حجاج زائران خانة خدا آن خطبة پرشور را نخواند كه «شهادت» را مدال زيباي فرزندان آدم دانست و پيوستن به راه پاك گذشتگان صالح را به يادها آورد و فرمود:
«الا!… و من كان باذلا فينا مهجته موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا فاني راحل مصبحا انشاء الله»
ـ هر كه خون قلبش را در راه ما مي‌بخشد و خود را آمادة ديدار خدا كرده است، پس با ما و همراه ما بكوچد، من سپيده‌دم فردا مي‌روم…
هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله هر كه دارد سر همراهي ما بسم الله
آيا اين چيزي جز خط و فرهنگ «شهادت طلبي» است كه آموزگار عشق حسين بن علي (ع) به مي‌آموزد؟ آنكه امروز دل و جرات و ايثار و فداكاري و مردانگي جنگ با دشمنان دین خدا را ندارد و «جان» خويش را بر هر چيز مقدم مي‌دارد، از كجا كه اگر در صحراي كربلا و در عرصة روز عاشورا بود به كناري نمي‌خزيد و كنج عافيت را بر ميدان جهاد و شهادت نمي‌گزيد؟!
با اين حساب «يا ليتني كنت معكم» گفتن چنين كسان نسبت به عاشورائيان تا چه حد مي‌تواند راست باشد؟مگر نه اينكه از هر مدعايي شاهد صدقي مي‌خواهند؟

خونخواهي شهداي كربلا
نبرد حق و باطل را پاياني نيست تا حق، حاكميت مطلقه يابد.
«كربلا» حلقه‌اي از حلقات زنجيرة مبارزة حق و باطل بود.
خون شهيدان كربلا هنوز بدون انتقام مانده است تا آنكه مهدي (ع) قيام كند و در ركابش ياراني جان بر كف و شهادت طلب و قويدل و آهنين اراده و مومن و صبور و بصير، به خونخواهي آن مظلومان برخيزند. چه توفيقي است جهاد در اين راه و در ركاب امام منتظر.
تعاليم زيارتنامه‌ها تداوم اين راه را مي‌آموزد و اوج پر شكوه اين خط را در عصر آن موعود نشان مي‌دهد. زائر، هم آرزومند است و هم خواستار كه آن روزگار درخشان را دريابد و خون‌خواه شهيدان كربلا باشد، هر چند كه جهاد امروزي ما هم خون‌خواهي همان شهيدان است از طريق

مبارزه با يزيديان زمان!
در «زيارت عاشورا» زائر چنين مي‌گويد: (خطاب به حسين و ياران شهيدش)
«و ان يرزقني طلب ثاركم مع امام هدي ظاهر ناطق بالحق منكم»
ـ از خدا مي‌خواهم كه خون‌خواهي شما را، در ركاب امام هدايتگر و آشكار و حقگوئي از شما خاندان، روزي‌ام كند. و در جاي ديگر مي‌طلبد:
«اللهم اجعلنا من الطالبين بثاره مع امام عدل تمز به الاسلام واهله»
- خدايا ما را از خون‌خواهان حسين(ع) قرار بده، در رکاب پيشواي دادگري که عزت بخش اسلام و مسلمين باشد.
و در «زيارت عاشورا»ي غير معروفه از آن پيشوا كه پرچمدار اين خون‌خواهي مقدس است با اسم و رسم نام برده مي‌شود:
«و ان يوفقني للطلب بثاركم مع الامام المنتظر الهادي من‌ آل محمد»
ـ درخواست توفيق خون‌خواهي شهداي كربلا، در ركاب امام منتظر از آل محمد!
اين خون‌خواهي از كارهاي مهم آن حضرت است.
مگر در «دعاي ندبه» كه نوعي نيايش عاشقانه و پر سوز وگداز و گفتگوي پر اشتياق با مهدي (ع) است خطاب به آن امام نمي‌خوانيم:
«اين الطالب بذحول الانبياء و ابناء الانبياء، «اين الطالب بدم المقتول بكربلا …»
كجاست خون‌خواه پيامبران و پيامبر زادگان؟ كجاست خونخواه كشتة دشت كربلا؟…
مي‌بينيم كه او نه تنها خون‌خواه شهداي كربلا، بلكه همة خونهاي بناحق ريختة حق‌پويان و حق‌جويان تاريخ است و پيروانش نيز راهي اين راهند . سربازان امام زمان (عج) به فرمودة حضرت صادق عليه السلام «خدا ترس و شهادت طلبند و شعارشان: «يا لثارات الحسين» است (= بيائيد به طلب خون حسين)
« … اين شعار شورآور از ظهر عاشورا از درون خاك خونين كربلا برخاست و در جام خورشيد ريخت و به همه چيز رنگ خون زدتا شفق خونبار را بياراید و فجر بيدار را بپا كند. و در كوهها و هامونها و دشتها و جنگلها و نهرها و درياها و در آبادي‌ها و شهرها و روستاها، و در همه‌جا و همه چيز بگسترد و همه جا و همه وقت خونها را به جوش آورد و نهضت‌ها را شكل داد. اين شعار است كه همه جا را كربلا كرده است و همه ماه را محرم و همه روز را عاشورا و همين شعار است كه بر پرچم شورشيان دوران شورش بزرگ، شورش مهدي (ع) نيز نقش خواهد بست.»
پس دوستداران او هم كه در مقام زيارت مي‌ايستند و او را به اين صفت مي‌ستايند و آروزمند جهاد در ركاب او براي خون‌خواهي سيد الشهداء و همة شهيدان مظلومند، بايد در موضع و تعهد اجتماعي چنين باشند، يعني خون آشنا و دشمن ستيز و حق طلب و پا در ركاب و سلاح بر كف!…
٭ در ركاب مهدي (عج)
حكومت عدل گستر حضرت مهدي (ع)زيباست،
درك آن دوران گرانقدر، سعادت است و آرزوي ديدار آن ايام ارزشي والا مي‌باشد.
و … انتظار براي آن دوره عبادت است، البته انتظاري تعهد آفرين و عمل زا و زمينه ساز.
در «زيارت جامعه» مي‌خوانيم:
«معترف بكم مصدق برجعتكم منتظر لامركم مرتقب لدولتكم …»
ـ من شما را به امامت مي‌شناسم، به بازگشت شما گواهي داده و باور دارم، منتظر حكومت شما و چشم به راه دولت شما هستم.
روشن است كه چشم انتظار تشكيل دولت مهدي (ع) بودن، از تلاش و جهاد براي زمينه‌سازي آن حكومت جدا نيست. هم بايد زمينه چيني و تمهيد مقدمات براي روزگار كرد، هم درعصر امام بايد در دولت او خدمت و فعاليت داشت، و هم در ركابش حتي براي بذل جان آماده بود .
انتظار ظهور آن حضرت بايد همراه با فراهم كردن اسباب و معدات و زمينه‌هاي لازم و ياري‌ها و امكانات شايسته و بايسته است.
زائر خطاب به امام زمان عليه السلام مي‌گويد:
«نصرتي معده لكم و مودتي خالصه لكم».ـ ياري‌ام آماده براي شما و دوستي‌ام خالص براي شماست. و نيز: «واجعلني اللهم من انصاره و اعوانه و اتباعه و شيعته»
ـ خدايا مرا از ياران و پيروان گوش به فرمان آن حضرت قرار بده.
در زيارت ديگري كه از آموزشهاي حضرت رضا عليه السلام در باب زيارت امام غائب است مي‌گوييم: «خدايا! ما را در حزب آن حضرت قرار بده، از آنانكه فرمان او را اجرا مي‌کنند، همراه او مقاومت دارند، با خيرخواهي براي وي رضايت تو را مي‌جويند، تا آنكه در قيامت ما را در زمره ياران و پيروان و تقويت كنندگان حكومتش برانگيزي…»
باز در زيارتي ديگر خطاب به آن اميد دلها و منجي انسانها مي‌گوييم:
«اي مولاي من! اگر پيش از ظهورت مرگم فرا رسد، تو و پدران پاك و بزرگوارت را در پيشگاه خداوند وسيله و واسطه قرار مي‌دهم تا هنگام ظهورت و تشكيل دولتت، مرا بار ديگر به دنيا برگرداند، تا به خواسته و آرمان خودم از راه اطاعت تو برسم.»
آرزوي بازگشت به دنيا در روزگار ظهور او بايد همراه با آماده‌سازي روح و اراده براي آن دوران باشد و زمينه‌سازي اجتماعي براي آن آمدن عدل گستر و تابناك حجت غائب پروردگار.
به اينگونه است كه مي‌بينيم انتظار با تنبلي و بي‌حوصلگي و بي‌تفاوتي و بي عاري سازگار نيست.
انتظار يك بسيج عمومي است. هميشه آماده از نظر قدرت‌هاي ايماني و روحي، نيروهاي بدني و سلاحي، تمرين‌هاي عملي و نظامي پرورش‌‌هاي اخلاقي و اجتماعي، سازماندهي سياسي و مرامي.
… و همواره در سنگر، سنگر مبارزه با تمايلات نفساني، با سستي‌هاي تكليفي، با فتورهاي موضعي، سنگر مبارزه با ذلت پذيري و استعمار زدگي، مبارزه با تطاول و ستم و انحراف، مبارزه با زير بار كفر رفتن و بردة ديگران شدن و سلطه يهود و نصاري و ملحدان را پذيرفتن و قدرت‌هاي ناحق را تحمل كردن.
اين آمادگي عمومي و هميشگي جوهر اصلي انتظار است .»
زائري كه مشتاق حضور و جهاد در ركاب مهدي (عج) است، بايد لياقت ‌هاي مورد نياز را از هم اكنون در خود فراهم آورد و گرنه اين شوق او را به جائي نمي‌رساند.
زائر شهادت طلب
شهادت حد اعلاي كمال انسان است. و چه زيبا كه در ركاب «مهدي موعود» باشد و در راه احقاق حق و گسترش عدل بر گسترة زمين!
در زيارت‌ها روي عنصر « شهادت طلبي» و آرزوي جهاد و شهادت، پيش‌روي امام زمان و در ركاب آن عزيز تاكيد فراوان شده است. و اين در پي آن خواستة ارزشمند زنده شدن و رجعت در روزگار امام عصر است. دراين مورد هم به فقراتي از متون زيارتي اشاره مي‌كنيم:
در زيارتي خطاب به امام زمان (ع) آمده است:
«با گذشت زمان‌ها وعمرها، يقين من درباره تو بيشتر و عشقم افزون‌تر مي‌شود و منتظر و چشم‌براهم تا در پيش رويت جهاد كنم و جان و مال و فرزندان و خانواده وهر چه را دارم، در اطاعت فرمانت فدا كنم:
«متوقعا و منتظرا و لجهادي بين يديك مترقبا فابذل نفسي و مالي و ولدي و اهلي و جميع ما خولني ربي بين يديك»
و در ادامه آرزوي شهادت در ركابش به اين صورت بيان شده است:
«اگر دوران درخشان حكومت و فرمانروائي تو را درك كردم، در آن هنگام من بندة گوش به فرمان توام كه به امر و نهي تو فعاليت مي‌كنم و اميد شهادت در ركاب تو و كاميابي نزد تو را دارم»
در زيارت هر روزة آن حضرت آمده است: «خدايا! مرا از ياران و پيروان و مدافعان او قرار بده.
خدايا توفيق شهادت مشتاقانه در پيش روي او را به من ارزاني دار.
در صف و جمعي كه قرآنت آنان را ستوده و گفته‌اي: صفي هم چون بنياني استوار»
در زيارت آن حضرت در روز جمعه آمده است:
«مي‌خواهم كه خداوند مرا از ياري كنندگان تو بر ضد دشمنانت قرار دهد و در زمره هوادارانت، مرا از شهيدان در برابرت قرار دهد»در دعاي عهد مي‌خوانيم:
«خدايا هنگام ظهورش مرا از قبر برون آر، در حاليكه كفن پوشيده و شمشير آخته و نيزه بر گرفته باشم و نداي آن دعوت‌گر در شهر و بيابان را «لبيك» گفته باشم.»
در فرازي ديگر عاشقانه و شهادت طلبانه در زيارت آن موعود امت‌ها و ذخيره الهي براي نجات بشريت مي‌گوييم: «اللهم كما جعلت قلبي بذكره معمورا فاجعل سلاحي بنصرته مشهورا. و ان حال بيني و بين لقائه الموت ـ الذي جعلته علي عبادك حتما و اقدرت به علي خليقتك رغما فابعثي عند خروجه ظاهرا من حفرتي موتزرا كفني حتي اجاهد بين يديه في الصف الذي اثنيت علي اهله في كتابك فقلت: «كانهم بنيان مرصوص.»
ـ خدايا، همچنانكه دلم را به ياد مهدي آباد كردي و مرا زنده دل ساختي، سلاح مرا نيز در راه ياري او آخته ساز. اگر مرگ، ـ كه براي همه است و نشانة قدرت توست ـميان من و ديدارش جدائي انداخت، خدايا هنگام ظهورش مرا زنده كن.تا سر از گور بردارم.و كفن خود را بر كمر بندم،و در ركاب او پيكار كنم،در همان صفي كه در قرآن آنان را ستوده‌اي:
«صفي كه اهل آن همچون بنياني پولادين»
آري … اين است حماسه و روح «شهادت طلبي» كه ائمه ما در متن زيارتنامه‌ها به ما آموخته‌اند…
پيام انقلاب شماره 181_ بهمن ماه 1365 


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان ایلام ,
بازدید : 241
[ 1392/04/21 ] [ 1392/04/21 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 806 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,709,907 نفر
بازدید این ماه : 1,550 نفر
بازدید ماه قبل : 4,090 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک