فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1344 ه ش در يکي از خانواده هاي فقير شهرستان زابل ،کودکي به جهان هستي پا نهاد ،که او را محمود ناميدند .اعتقاد راستين به دين مبين اسلام ،پايبندي شديد به دين مبين اسلام ،از ارکان نخستين اين خانواده بود .دغدغه خاطر پدر «محمود» براي کسب روزي حلال نيز نشان دهنده ميزان باورهاي مذهبي اين خانواده است .او در چنين جمع معتقدي ،نشو و نما يافت .
در سال 1357 حادثه بسيار بزرگي در اين سرزمين اتفاق افتاد که کاخ روياهاي زور مداران حاکم غربي و شرقي را متزلزل نمود ؛نظم و معادلات سياسي و ...حاکم را بر هم زده نهضتي بزرگ با پشتوانه تلاش و مجاهداتي طولاني به قدمت تاريخ اسلام و سر مايه اي عظيم – فرهنگ اسلامي – پابه عرصه وجود گذاشت .به مسلمانان که قبل از اين اظهار مسلماني خود شرمسار بودند ،عزتي دو باره بخشيد .گويي اسلام و مسلمانان از نو تولد يافتند .
اين انقلاب عظيم سبب ايجاد تحولاتي ژرف در زمينه هاي گوناگون سياسي ،نظامي ،اجتماعي ،فرهنگي و ...گرديد .آن هم نه در ايران يا در منطقه ؛بلکه در شعاعي وسيع تر در سراسر دنيا امواجي به راه انداخت .
بدون ترديد بايد گفت تحولي که انقلاب در بعد فرهنگ ايجاد کرد غير قابل مقايسه با تحول در جنبه هاي ديگر است. زيرا اسارت فرهنگي – خود باختگي – بد ترين نمونه اسارتها و در راس آنهاست و انقلاب سبب رهيدن از آن و به خود آمدن گرديد ؛باعث شد بهترين سرمايه هاي اين مرزو بوم ( جوانان ) که قبل از اين در سراشيبي سقوط و تباهي قرار گرفته بودند در مسير سعادت واقعي يعني کمال انساني که در پرتو دين و اخلاق ميسر است واقع شده ،مسابقه و شتاب در صعود به مدارج رشد جايگزين سبقت و سرعت به سوي سقوط در طبقات آتش گردد .شهيد محمود سعيدي نسب يکي از ميليونها جوان برومند و رشيدي است که در بستر و جريان انقلاب اسلاميقرار گرفت و با توجه به بهرمندي از زمينه هاي مساعد خانوادگي (استفاده از روزي حلال ،بر خورداري از ادب ديني و ...)بسيار سريع به نهالي با لنده و پر ثمر تبديل شد.
«محمود» همزمان با حوادث انقلاب در دوره راهنمايي مشغول تحصيل بود و برغم خردسالي توانسته بود در جريان مسائل روز جامعه قرار گيرد .نقل مي شود در فرصتي اولياي مدرسه پدرش را جلب کرده به او مي گويند :پسر شما کتاب هاي غير مجاز (؟) مطالعه مي کند ؛ما به خاطر همسايگي دوستانه به شما توصيه مي کنيم جلويش را بگيريد و گر نه موجب آبروريزي ما خواهد شد .
همراه شدن با حوادث نهضت و شرکت در مراسم و محافل گوناگون تاثيرات به سزايي در محمود داشت ؛شور و اشتياق وي را نسبت به فرا گيري معارف و خدمت در سنگر دفاع از ارزشهاي اسلامي مضاعف نمود .
او بهترين ميدان را براي رسيدن به اهدافش ،سپاه و ورود به آن دانست لذا ضمن اشتغال به تحصيل در دبيرستان به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد .
گفتني است نهادانقلابي سپاه ،کانون فعاليت براي پاسداري از انقلاب و ارزشهاي آن بود .آن طور که هم در زمينه فرهنگ و مسائل فرهنگي تلاش مي نمود و هم در مسائل نظامي ،لذا توانسته بود عاشقان امام و ولايت را که دوستدار ايثار و شهادت بودند در خود گرد آورد .
در همان ابتداي ورود به سپاه (1359 )توفيق يافت در اردوي هجرت سپاه که در« اصفهان» بر گزار مي شد شرکت نمايد ؛اين مسافرت اثري شگرف در وي گذارد ؛از اين رهگذر بر دامنه معارف خود افزود .کتابهايي تهيه نموده و از همه مهمتر پس از آشنايي با برادري به نام «ميثم» احساس مسئوليت بيشتري نسبت به کار فرهنگي کرد ،لذا در باز گشت به کمک برخي برادران دست به کار راه اندازي کتابخانه اي به نام «ميثم تمار »در مسجد «توکلي» زابل شد که از برکات داير نمودن آن مي توان از رو کردن گروهي از جوانان دختر وپسربه کتابخواني و در ادامه شرکت در دوره هاي نظامي براي دفاع از انقلاب را ياد کرد .

پس از ورود به سپاه و قبل از عزيمت به جبهه در چندين ماموريت در سطح« سيستان» و نوار مرزي شرکت جسته ،رشادت و فداکاري هايش را به نمايش گذارده بود .
در پايان سال 1359 براي نخستين بار اعزام بزرگي – حدود 90 نفر – از سوي سپاه پاسداران براي جبهه انجام گرفت .شهيد« محمود» که تنها پانزده بهار از عمرش گذشته بود ،از بين خيل مشتاقان توفيق حضور در ميدان حماسه را يافت .مناسب مي نمايد به خاطر اهميت اين سفر و نکات جالب توجهي که در آن وجود دارد جريان را با اندکي تلخيص از زبان صميمي ترين دوست و همرزم شهيد بياوريم :
شهيد « سعيدي نسب» اولين فرد از گروه ما بود که قبل از رسيدن به خط در اثناي مسير در بر خورد با سيم هاي خاردارمجروح گرديد ؛ايشان را به درمانگاه منتقل نموده در شستشوي بدن و لباسش به او کمک کردم که همين امر موجب بنيانگذاري دوستي و ارتباطي پايدار گرديد .آنطور که شهيد همواره علت علاقمندي اش به اينجانب را به آن جريان پيوند مي داد .
در پادگان« اميديه» اهواز شب هنگام افرادي را براي نگهباني خواستند ؛وي از پيشتازان داوطلب نگهباني بود .
مسير آبادان – اهواز در کنترل نيروهاي دشمن قرار گرفته بود و بايد از راه آبي« بندر ماهشهر» خود را به پادگان «خسرو آباد» مي رسانديم .
هنگام غروب سوار بر لنج شديم ؛اکثر به قريب به اتفاق دوستان به استراحت پرداختند .شهيد محمود به اتفاق يکي دو نفر از برادران تا صبح ،هنگام رسيدن به مقصد بيدار ماند به اين انگيزه که نگهبان بچه ها باشد و هم اينکه مراقب باشد مباداناخداي لنج بچه ها را به مقصد و هدف نرساند !در آبادان گرچه مسافر بوديم ولي ايشان تصميم به روزه گرفتن داشت که پس از سوال نمودن متوجه شد از نظر شرع روزه اش صحيح نيست .
گروه ما پس از توقف کوتاهي در منطقه ايستگاه هفت« آبادان» به کندن سنگر در برابر عراقي ها که شهر را به محاصره داشتند پرداخت و با حد اقل امکانات و مهمات روز سختي را پشت سر گذاشت .کندن سنگر در زمينهايي با خاک بسيار چسبنده قدري مشکل مي نمود ؛بچه ها حسابي خسته شده بودند ؛براي نگهباني شبانه با محمود چنين قرار گذاشتيم که پاس اول نگهبان او باشد و پاس دوم بنده ؛ولي محمود چند شب اول مرا د ر خواب غفلت مي گذاشت ؛موقع نماز صبح بيدار مي کرد و وقتي اعتراض مي کردم که چرا مرا براي نگهباني بيدار نکردي ؟پاسخ مي داد صدايت زدم و لي چون ملاحظه کردم خسته اي و زود بيدار نمي شوي از بيدار کردنت منصرف شده و خود به جمع آوري حسنات مي پرداختم !تير بار گروه ما بر دوش وي سنگيني مي کرد و« محمود» در سرويس و آماده نگه داشتن آن با نهايت دقت عمل مي کرد.
عقيده داشت بايد از خسته نمودن نيرو پرهيز نمود ،بايد بر نامه ريزي نمود تا در راحتي و آمادگي هر چه بيشتري به سر برند ،تا هنگام در گيري از با لاترين توان در مقابله با دشمن بر خوردار باشند .
پس از پايان ماموريت سه ماهه در حالي که عموم برادران گروه بر گشتند، شهيد «محمود »وظيفه شرعي خود را حضور در جبهه براي سه ماه ديگر دانست لذا با دو يا سه نفر ديگر از دوستان و همراهان متقاضي تمديد ماموريت شد تا حسنات بيشتري جمع کند .
در بر گشت از جبهه محمود در واحد بسيج سپاه مشغول خدمت گرديد تا آنکه براي مربيگري بسيج و گذراندن دورهاي نظامي و فرهنگي به تهران اعزام شد .
آن ايام مصادف بود با حرکت هاي گروهک منافقين و عزل بني صدر ؛بازار جر و بحث و در گيري داغ بود .او کسي بود که با صلابت در اين صحنه ها قدم گذاشته و ساعتها به مجادله با آن گمراهان مي پرداخت .جالب آنکه به خاطر ناامني ،پاسداران با لباس شخصي رفت و آمد مي کردند ،اما محمود تر جيح مي داد با لباس فرم سپاه ظاهر شود ؛با جسارت مي گفت :هر چه مي خواهد پيش بيايد !
در فرصتي متوجه مي شود منافقان اقدام به راهپيمايي و خرابکاري کرده اند .شهيد «محمود» نيز با ديگر بسيجيان و امت حزب الله با آنها در گير شده بود و بارها ازآن جريان با افتخار ياد مي نمود .
پس از آن« محمود» مسئوليت آموزش بسيج سپاه زابل را به عهده داشت و تمام توان خود را براي با لا بردن توان و روحيه نيروها صرف مي کرد ؛يا شبها را هم در بسيج مي ماند و يا دير وقت به منزل مي رفت .
درزمينه مسائل فرهنگي بر نامه ريزي نموده بود کلاسهايي تشکيل شود تا از محضر روحانيان استفاده گردد ؛امري که در آن زمان و مکان بي سابقه مي نمود .محمود در سال 1360 ،در هفده سالگي ازدواج نمود که ثمره اش دو فرزند به نام هاي اسماعيل و زينب مي باشد .در ادامه براي ديدن دوره هاي مختلف يا خدمت ناچار از اقامت در کرمان و تهران گرديد .
زندگي و اشتغالات آن هر گز جنگ را از ياد محمود نبرد، گر چه در پشت جبهه نيز جز بسيج نيرو و رسيدگي به خانواده ايثار گران کار ديگري نداشت ،خود نيز هر چند وقت يک بار در ميدان اصلي رزم ،جبهه حاضر مي گرديد .
در عمليات «خيبر» در« جزيره مجنون » پيک قائم مقام فرماندهي لشکر 41 ثار الله سردار قاسم مير حسيني بود .
عشق و علاقه« محمود» به حضور در صحنه هاي گوناگون انقلاب مدتي ايشان را از تحصيلات کلاسيک باز داشت تا اينکه از رهگذر خدمت در جايگاه هاي مختلف متوجه شد بايد بر وسعت دايره معارف خود بيفزايد .
البته قبل از اين نيز همين احساس کمبود را داشت بنابر اين بعضي او قات در حوزه علميه زابل در برخي دروس و مباحثه ها حاضر مي گرديد .
پس از مدتي محمود در حالي که در جبهه حضور داشت در امتحان ورودي دانشکده «تربيت مربي سپاه»در« قم »شرکت نمود و پذيرفته شد و از شهريور 1363 موقتا از جبهه به« قم» منتقل شد تا بر دانش و بينش خود اضافه کند .
هدف ايشان از اين مسافرت و جابجايي عمل به آن سخن امام راحل (ره) که فرموده بود :«عزيزانم در يک دست صلاح و در دست ديگر قرآن را بگيريد .»
محمود از مدت مغتنم در« قم» نهايت بهره را برد آن طور که به بر نامه هاي درسي – تربيتي دانشکده اکتفا نکرد ؛کوشش نمود حد اکثر توشه علمي را از« قم» و محيط سازنده اش بر گيرد که انصفا در اين جهت توفيق هم يارش بود ؛جز درس هاي مورد نظر دانشکده برنامه درس و مباحثه اي براي خود در حرم مطهر و با مدارس پيش بيني کرده بود .
بايد بگوييم بهره وي در اين مدت در جنبه عمل و تمرين پرهيز کاري بيشتر از حفظ و ياد گيري بر خي اصطلاحات و قواعد بوده است .
در اين جهت نزديکترين مکان ها را براي اقامت اختيار کرده بود تا بتواند هر وقت خواست در حرم ،در نماز جماعت آيات عظام« بهجت» و« مرعشي نجفي» ،پاي درس اخلاق آيات عظام «مظاهري» ،«مشکيني» ،«احمدي ميانجي» ،«بها الديني» و...حاضر شود .
در جلسات درس و دانشکده نيز با شور و علاقه ظاهر گرديد و دانشجوي فعالي بود .
محيط «قم» و اشتغال به درس و تحصيل نيز موجب غفلت محمود از جنگ و جبهه نشد ؛گوش به زنگ بود ،تا مارش عمليات نواخته مي شد تلاش مي نمود تا خودش را از دانشکده آزاد کرده به ميدان نبرد برساند. بسيار اتفاق مي افتاد صبح روز بعد از عمليات در« اهواز» و مقر لشکر حاضر بود .
در پايان عمليات اگر لازم مي ديد براي تشييع جنازه شهيدان و بسيج نيرو به« زاهدان» و «زابل» مسافرت مي کرد ؛پس از آن دوباره در« تهران» و« قم» حاضر مي شد .اين بي قراري موجب شگفتي بود ؛جبهه و« اهواز» کجا ؟و«زاهدان» و« زابل» کجا ؟و« تهران» و «قم» کجا ؟!
شهيد محمود در عمليات« والفجر 8» ،«کربلاي »1،« کربلاي 5 »، «والفجر 10» ،در اثناي تحصيل و يا در فرصت تعطيلي دانشکده ،با عنوان پيک و يا فرماندهي گروهان حضور داشت .
منبع:فصل طواف،نوشته ي عليرضاحيدري نسب،نشرکنگره ي بزرگداشت سرداران وشهداي سيستان وبلوچستان-1377
 
 

 
 
وصيت نامه
وصيتنامه اول شهيد
باسمه تعالي
بارالها !سپاس تو را که زندگي ما را در زماني قرار دادي که از طرف تو ولي عادل و مجاهدي فقيه رهبريت ما را بر عهده گرفت و در انتخاب حيات جاودان و احسن آن را کمک و رهنمون ساخت .
خداوندا !از تو مي خواهم که ما را از بندگان صالح زمين و پيشواي متقيان و مومنان قرار داده و عنايت فرمايي تا بتوانيم از شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام باشيم و سر باز و نو کري شايسته براي جحت بن الحسن (عج) باشيم .
وصيتنامه اينجانب محمود غزنوي (سعيدي نسب )که شامل چند تذکر است به شرح ذيل مي باشد :
- در زندگي راهي را انتخاب کنيد که رضاي خداي تبارک و تعالي باشد و انتخاب اين راه را علاو بر عقيده بر آن با عشق انتخاب کنيد و اخلاص را در زندگي سر لوحه کارها قرار دهيد ،چون اين کارها دون اخلاص شد به چيزي نمي ارزد و بايد اگر به خودمان نيامديم بياييم و تدارک گذشته ها را بکنيم و آماده باشيم که سفر آخرت نزديک است .
- پيروزي رهبر انقلاب را به نحو ولايت بپذيريد و حرف او را حرف خدا و رسولش بدانيد و بدانيد که سر پيچي از ايشان موجب دوري از ولايت حق حجت بن الحسن العسکري (عج) است .زيرا که ايشان هم خود را پيام رساني بيش از طرف ائمه (ع) نمي داند و آيا زشت نيست که مولا را قبول کنيم و حرف پيام آورش را در انجام آن کوتاهي کنيم ؟هر گز صحيح نيست و اگر چنين کرديد ،بدانيد شما پيرو امام زمان خود نيستيد !
- پاسداري از خون شهدا با شما است، ببينيد چه مي کنيد ؟و اگر عملتان طوري است که ضربه اي بر زحمات شهدا وارد مي کند هر چه سريعتر پشيمان شويد و خود را اصلاح کنيد و در صدد ترک گناهان بر آييد .
مسائل مربوط به خانواده ام
از همه شما اعم از پدر و مادر خواهران و بردران و عموزاده ها و عمه و خاله ها و اقوام اگر بدي از طرف من به شما رسيده مرا حلال کنيد و بکوشيد که مايه سر بلندي اسلام و مسلمين باشيد .
من به خواهرم وبرادرم علاقه ي خاصي دارم و اينها را دوست دارم و مي دانم اگر چيزي بگويم به حرفم عمل مي کنند، پس از آنها مي خواهم که در عبادات خودشان کوتاهي نکنند و سعي در خود سازي داشته باشند و با مردم ،با انصاف بر خورد کنند و خلاصه هر آنچه از رهبريت انقلاب مي شنويد عمل کنيد .
پدر و مادر جان !من حدود يک ماه روزه دارم و حدود هجده هزار تومان کفاره روزه که بايد به فقرا بپردازم .حدود پنج هزار تومان به سپاه جهت اداي دين از طرف من بپردازيد .
راجع به تشييع جنازه و دفن هر آنچه پدرم گفت به آن عمل کنيد و تصميم گيرنده در کليه باقيمانده هاي من در زندگي پدرم مي باشد و وکيل حقيقي من مي باشد .
يک تذکر
سعي شود به همسر و فرزندانم نهايت راحتي آنها فراهم شود که من همه آنها را دوست دارم .
والسلام محمود غزنوي

وصيتنامه دوم
باسمه تعالي
هر آنچه غير خدا است فاني است و اوست که جاويد دائم بوده و هست و اوست که قبل و بعد هر چيز بوده است و بقيه ظل و پرتوي ازآن موجود و وجود حقيقي عالم است .
پس خداوند نيز که حقيقت هر چيز قائم به اوست بايد توفيق دهد که انسان بتواند عابد او شود .
با رالها !اين بنده سراپا تقصير را ببخش و او را بنده خودت قرار بده و از هواها برهانش و عقيده او را در رسيدن به لقاءخودت مستحکم فرما !
ما را از دوستان پيامبر و اولياءخودت که درود تو بر او و خاندان طاهرش باد قرار بده و يک لحظه غفلت از خودت را نصيب ما نفرما . ما را از بندگي شيطان رهايي ده و عاقبت امور ما را آن قرار ده که خود دوست داري .اينجانب سخت نگران خودم و کساني مثل خودم هستم که گويي در اين دنيا جاودانه خواهند ماند و چونان زالو ها به اين برهه اندک و پست دل بسته اند .
ما را از اين دار به جاي ديگري انتقال خواهد داد و همچنانکه چشم داشتن در شکم مادر نشانه نياز به محلي است که از آن استفاده شود ،خواسته ها و اميال و فطريات ما نيز ثابت مي کند که نياز به جايي جهت رسيدن آنها به کمال مطلق خود است .
پس به خود آييم و ببينيم چه توشهاي براي آخرت آماده کرده ايم ،من هم از باب لزوم آماده کردن وصيتنامه ،اين وصيتنامه را آماده کرده ام و از باز ماندگان مي خواهم بدان عمل کنند و خلاف آن مطابق است با عدم رضايت اينجانب محمود سعيدي نسب .
- در مورد کليه اموال من پدرم حق هر گونه دخالت شرعي و قانوني دارد و منزل که از طرف سپاه زمين آن را به من داده اند کليه مخارج ساخت که به عبارت 600 هزار تومان است از پدرم مي باشد و بايد يا پول يا منزل به ايشان عودت داده شود ،در غير اين صورت بر هر کس استفاده از آن حرام مي باشد .
والسلام محمود سعيدي نسب تاريخ تنظيم 3/ 7/1366 تاريخ تمديد :31/1/1367
 



 
 
 

 

خاطرات
حميدرضاحيدري نسب:
محمود واقعا جوان پر شوري بود .به ياد دارم وقتي به دانشکده سپاه در قم آمدند، به شدت در پي فراگيري علوم اسلامي و معارف اهل بيت (ع) بودند .سعي مي کردند در برخي او قات يکي از درس هاي حوزوي را غيراز آنچه در دانشکده مي آموخت ، با هم مباحثه کنيم !
اخلاص عجيبي داشت ؛در منطقه عملياتي خصوصا اين اواخر که با هم بوديم در اوقاتي که گردان بر نامه خاصي نداشت تلاش نمود به هر صورت کلاس هايي داير شود ؛خودش علاوه بر مسئوليت هاي رزمي ( فرماندهي گردان ) در تلاش بود به کمک دوستان کلاسهايي براي آموزشهاي عقيدتي ،احکام و اخلاق تشکيل گردد.

نجف اعتمادي:
محمود در قم علاوه بر درسهايي که در دانشکده مي گرفت در برنامه هاي درسي ديگري در بيرون از دانشکده هم شرکت مي جست ؛از جالبترين نکات در اين جهت شايسته است از پايبندي او به مباحثه ياد کرد .آنطور که پس از گرفتن بعضي درسها در اسرع وقت در صدد مباحثه يا تدريس آن بر مي آمد .به تعبيري با نشر معلو مات و آموخته هايش زکات علم خود را مي داد که اين امر علاوه بر نشر دانش ، موجب فراگيري بهتر و ريشه داري آموخته ها در وي کمي گرديد .

رضا نوراللهي:
اگر شهيد سعيدي مسئله اي را خوب درک نکرده بود از آن نمي گذشت و از باز گو نمودن آنچه فرا گرفته بود واهمه نداشت .دانشکده سپاه جلساتي را ترتيب داده بود تا حجت الاسلام والمسلمين حاج آقا قرائتي بيايد و پس از بيان برخي مطالب لازم بر شيوه تدريس دانشجويان نظارت کند .در يکي از جلسات که با حضور استاد قرائتي ،بعضي استادان ديگر و حدود 150 نفر دانشجو بر قرار بود. محمود با شهامت تمام داوطلب گرديد روش و پيشنهاد خود را در باره شيوه آموزش احکام را ارائه نمايد ؛وي نحو وضو ساختن با استفاده از کمترين آب (نصف ليوان ) را به نمايش گذارد و ضمنا پيشنهادش به همگان آن بود که آموزشي موفق است که هم نظري و هم عملي باشد .تدريس و پيشنهادش مورد تشويق استاد قرائتي نيز قرار گرفت .سخنراني هاي محمود در جبهه و پشت جبهه در تهييج مخاطبان تاثير به سزايي داشت. آنطور که اتفاق مي افتاد هنگام سخنراني ،هم خود و هم حاضرين متاثر شده اشک از چشمان آنان جاري گردد . اين نبود مگر به آن دليل که سخنانش از دل بر مي خواست .

نجف اعتمادي :
جبهه مجموعه اي از مشکلات و نا ملايمات را به همراه داشت ؛شهيد سعيدي اين ناملايمات را براي خود به اموري لذت بخش تبديل نموده بود .خوشحال بود که اداي تکليف مي کند !
شهيد به کار فرهنگي اهتمامي خاص داشت ؛اوقات فراغت با افراد گروهان خود مباحثي را پيش مي کشيد ؛در فرصتي از بنده جويا شد که چه بحثي را مطرح کنم بهتر است ،اضافه کرد :فکر مي کنم از زندگي انبياءو اولياي خدا مناسب است ؛وقتي در باره شان فکر کنيم در مي يابيم همواره با مشکلاتي رو يا رو بودند .به عنوان مثال :حضرت ابراهيم (ع) چقدر با کفر و شرک مي ستيزد تا آنکه او را به آتش مي اندازند .حضرت نوح (ع) پس از عمري کوشش در هدايت مردم ناچار مي گردد به کشتي پنا ه برده مشکلاتي را قبول کند .حضرت موسي (ع) به آن صورت پس از در افتادن با فرعون مجبور شد بگريزد و آوارگي را بپذيرد .عيسي (ع) به خاطر تلاش در نشر دين خدا به جايي مي رسد که بايد صليب آويخته گردد !
از همه مهمتر پيامبر اسلام (ص) پس از بعثت ،راحتي و رفاه ندارد ،به تبليغ دين مي پردازد در ادامه به ناچار هجرت مي کند ؛به دفاع بر مي خيزد .زهد پيامبر (ص) ،عبادت ،تبليغ دين ،تشکيل حکومت ،رو آوردن به دفاع و ...با هم توام است .وقتي در اين مسائل انديشه کنيم معلوم مي گردد کار انبيا تبليغ و دعوت بي درد سر نبوده ،ما هم چون آنان بايد با دشمن وارد کار و زار و جنگ شويم ..
وقتي در زندگي شهيد سعيدي و انديشه او فکر مي کنيم ؛تجزيه و تحليل مي کنيم ؛سبب مسافرت و هجرتش به قم براي تحصيل معارف و يا حضور در جبهه را به روشني در مي يابيم .ايشان از فکر کردن در زندگي اوليا ي خدا نتيجه گرفته بود، بايدبا تلاش در ميدان هاي مختلف حاضر گرديد ؛مبادا نقص و شکستي پيش آيد ...

همسر شهيد:
يکي از ويژگيهاي بارز شهيد در جنبه اخلاق و تربيت که مي تواند سر مشقي نيکو براي زوجهاي جوان و سبب تفاهم و تحکيم ارتباط آنان باشد ،آنکه وي در زندگي زناشويي ،علي (ع) و فاطمه (س) را الگو ي زندگي ساخته بود .همان روز هاي نخست ازدواج بنا گذاشته بوديم مانند اين دو معصوم (ع) با هم بنشينيم و صفات خوب يا بد يکديگر را به هم ياد آوري کنيم .
اين کار موجب شده بود رقابت بسيار شديدي ميان ما در يافتن و به کار بستن صفات نيک پديد آيد .باعث شده بود مسابقه اي در جهت رشد و کمال بين ما بر قرار گردد .
اگر زوجهاي جوان پس از آنکه زندگي مشترک را با شناخت محدود از يکديگر شروع کرده و به سوي شناخت صفات يکديگر و اصلاح آنها حرکت کنند. زندگيشان بهتر و آرام بخش تر خواهد گرديد ؛کدورتها ،نگراني ها و در گيري ها جاي خود را به صفا و صميميت خواهد داد.

محمود سرگزي زاده:
سخن محمود تاثير فوق العاده اي داشت ؛سخنراني ايشان پس از شهادت شهيد مير حسيني (ره) فراموش نشدني است ،آن طور که پشت تريبون گرچه خيلي آرام و طمانينه سخن مي گفت اشک از ديده همگان جاري بود !
همه ناله و شيون مي کردند .مي شد از همان صحنه ها بخوانيم که محمود رفتني است ؛اوعاقبت شهيد مي شود ...

نصرالدين اصغري:
شهيد سعيدي نسب کلام و بياني نافذ داشت .روز قبل از شهادت ميان دو نماز براي برادران صحبتي داشت ،آياتي را ذکر و ترجمه نمود ،رواياتي نيز مي آورد .آن روز اشک از چشم همه سرازير بود !بياني شيرين و جذاب داشت ؛معلوم بود که از ته دل و با تک تک سلولهايش ايراد مي کند ؛لذا گفته اند :
دل گر از عشق مشوش باشد آنچه گويد همه دلکش باشد .

عليرضا حيدري نسب:
محمود دراستفاده از وقت ،بر نامه ريزي و پشتکار داشت .گرچه در ايام تحصيل اولويت اول را به درس داده بود ،ولي براي ديد و بازديد به ويژه به خاطر خانواده ها نيز بي بر نامه نبود .يک روز شهيد محمود ،ما را براي مهماني خوانده بود پس از فرصتي که در محضرش بوديم متوجه شديم محمود بر نامه اي دارد ؛ضمن عذر خواهي اعلام داشت شما بمانيد ؛بنده وعده مباحثه دارم !سپس بر خواهم گشت !ملاحظه شد با همه احترامي که براي ميهمانان داشت حاضر نمي شد مباحثه را تعطيل کند !

مادر شهيد:
محمود همواره برادر ،همسر و ديگران را به جديت در تعليم و تعلم مي خواند .اين مسئله در جاي جاي اظهارات ،نامه ها ،تماسها و سفارشات وي مشهود است .در اين زمينه همين بس که در وداع آخر به برادر خود مي گويد :اي برادر !با لاخره عمر تمام مي شود ؛زندگي تمام مي شود؛ سعي کن آن را صرف تحصيل علم و دانش کني ...
و يا آنکه تماس تلفني که با مادرشان داشتند ،سفارش مي کند به پدر خانمش بگويد همسرش را از زابل تا قم همراهي کند تابه بر نامه اش ، امتحانات جامعه الزهرا (س) برسد !

آقاي عسگري:
تربيت در خانواده اي مذهبي ،استفاده از روزي حلال به اضافه قرار گرفتن در در مسير حوادث انقلاب و جنگ از محمود فردي پايبند به فرائض و وارسته ساخته بود ،از کودکي همراه پدر به مسجد مي رفت از دوره راهنمايي مستقلا و احيانا با دوستان در نماز و مسجد حاضر مي شد .شب هاي ماه رمضان به ديگران توصيه مي نمود او را براي سحري خوردن و روزه گرفتن بيدار کنند در حالي که روزه برايش واجب نبود .
در اولين سفر به جبهه (اواخر 1359 )مانند ايام ،غير سفر بر آن مي شود چند روزي روزه بگيرد اما پس از پرسيدن در مي يابد از نظر شرعي روزه اش درست نيست !
در فرصت اقامت در قم حتي المقدور در نماز هاي جماعت حرم و به ويژه نماز آيت الله بهجت شرکت مي کرد .ديگران را نيز در آن بر نامه ها دعوت مي نمود .

نصرالدين اصغري :
نماز شهيد محمود براي همه جالب توجه بود ،با حضور قلب نماز مي خواند .حال و هواي ديگري داشت. با اندکي درنگ مي توانستيم بفهميم به راحتي با معبود ارتباط بر قرار کرده ...لذا خودم چند بار به وي اقتدا نمودم .

احمدعلي خاک سفيدي:
...بعضي او قات در خدمتشان تو فقي مي يافتيم حرم حضرت معصومه (ع) يا مسجد جمکران مشرف شويم ،حال عجيبي داشت .با حالي نماز مي خواند که بنده که طلبه هستم آن حال را نداشتم .مي ديدم از ما خيلي جلو تر است. با وجود اينکه ما مدتها در قم و حوزه علميه مشغول تحصيل بوديم !...موقعي که نماز مي خواند ملاحظه مي شد اشک از ديدگانش جاري است !حالت معنوي مخصوصي داشت ...

محمدباقرحسيني:
شهيد سعيدي اهل تهجد و نماز بود ،يادم نمي رود فرصتي در منزل خود خدمتشان بوديم تا حدود ساعت 10 الي 11 نشستيم، آنگاه عرض کردند مي خواهم بروم مسجد جمکران !تقاضاي پتويي نمودند تا وقتي خسته شدند استراحت کنند ...اهل نماز شب بود ،با شور و شعفي نيمه شب از خواب بيدار شده به نماز مي پرداخت !...

حبيب غزنوي:
ما که براي ديدن محمود به قم مي رفتيم، هنگام نماز ما را به نماز آيت الله بهجت مي برد تا به ايشان نگاه کنيم ،به قرائت و نماز خواندنش توجه کنيم .نماز محمود از اول وقت بي جهت به تاخير نمي افتاد. مي توانم به جرات بگويم 90 درصد يابيشتر از آن نمازش را در اول وقت مي خواند.حتي المقدور در نماز جمعه شرکت مي نمود ،نديدم نماز جمعه اش ترک شود .مراسم احيا و شب زنده داري مي رفتيم ؛در نماز شب و مراسم با صداي بلند گريه مي کرد و متواضعانه از ما مي خواست براي آمرزش گناهانش دعا کنيم ...

عبدالرضامزاري:
من بارها مي ديدم که براي نماز شب بيدار مي شود ،اتفاق مي افتاد چند ساعت قبل از اذان صبح بيدار مي شدم ،ملاحظه مي کردم محمود در رختخوابش نيست و بنده اين حال تهجد او در در پشت جبهه هم از دوستان ديگر شنيده بودم ...

محمودسرگزي زاده:
در اين اواخر يادم مي آيد از برخي گرفتاري هاي خانوادگي رنج مي برد.چندين ماه پشت سر هم روزه مي گرفت ،روزه مستحبي هم مي گرفت و در همان حال ممکن بود روزانه هفت يا هشت سخنراني در مدارس و يا مساجد سيستان داشته باشد.براي من چند ماه پشت سر هم روزه گرفتن که موجب شده بود بدنش لاغر و نحيف شود و از سويي چندين جلسه صحبت داشته باشد ،جالب و موجب شگفتي بود.اين نشانه صداقت و ايمان با لايش بود ...


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان سيستان و بلوچستان ,
برچسب ها : سعيدي نسب , محمود(غزنوي) ,
بازدید : 310
[ 1392/05/07 ] [ 1392/05/07 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,856 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,957 نفر
بازدید این ماه : 3,600 نفر
بازدید ماه قبل : 6,140 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک