فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1325 ه ش در بخش گشت در شهرستان سراوان و در خانواده اي مذهبي و بلوچ اهل سنت ديده به جهان گشود. پس از دوران ابتدايي در مدرسه دولتي زادگاه خويش ،وارد حوزه علميه گشت و بعد از آن دارالعلوم زنگيان سراوان شد و به تحصيل علوم ديني و مذهبي مشغول گرديد. سپس براي تکميل تحصيلات حوزوي به پاکستان رفت و به تحصيل پرداخت و بعد از چند سال، فارغ التحصيل شد و درجه روحاني «مولوي» را اخذ کرد. آن گاه به زادگاه خويش بازگشت. در سال 1346 با دختر عمويش ازدواج کرد که به لطف خداوند ثمره آن پنج فرزند صالح است.

وي فردي مومن، متعهد و پايبند به قوانين دين اسلام بود و کمک به افراد مستضعف را سرلوحه زندگي خود قرار داده بود. به مسائل شرعي، واجبات و مستحبا ت اهميت بسيار مي داد و خود نيز عامل بود. هيچگاه تلاوت قرآن مجيد و خواندن نماز شب را ترک نمي کرد. به مطالعه کتاب هاي ديني ،مذهبي ،علوم جديد ،تدريس ،تحقيق و پژوهش علاقمند بود و اوقات فراغت خود را به مطالعه و تحقيق و پژوهش اختصاص مي داد.
مبازره با طاغوت را در سالهاي پيش از انقلاب آغاز نموده بود. در سال 1356 که زمزمه هاي انقلاب اسلامي بلند شد ،شهيد براي دانش آموزان و آشنا ساختن آنها با ارزشها و آرمانهاي اسلام ،به بهانه تدريس قرآن ،به مدارس دولتي نفوذ کرد و از همان جا به کودکان آگاهي هاي اسلامي مي داد.
مولوي در زمان تحصيل از محضر اساتيد دانشمندي که توان علمي بالايي داشتند ،از جمله استاد علامه حضرت« محمد يوسف حسين پور »در «گشت» ،استاد علامه« عبدالمجيد سعادتي» در «سراوان» و نيز از اساتيد مجرب و گرانقدر پاکستان .
روابط شهيد با استادانش بر اساس رابطه اسلامي شاگرد و استاد استوار بود؛ در مقابل آنان بسيار مودبانه و با احترام رفتار مي کرد، به اوامر و نواحي شان توجه خاصي داشت. هميشه سعي مي کرد رضايت خاطر آنان را فراهم کند و اگر در خانه ،مدرسه و يا بازار لازم بود خدمتي براي استادي انجام دهد، دريغ نمي کرد. فروتني ،ادب اسلامي و احترام به اساتيد را هيچگاه فراموش نمي کرد.
او در دوران اغتشاش و اوج گيري انقلاب با استفاده از منابر نماز جمعه مردم را به انقلاب و اسلام دعوت مي کرد و به همين علت و از همان زمان عده اي از اشرار، با او سر ناسازگاري و دشمني نهادند .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ،يار و ياور صديق حضرت امام (ره) در منطقه و در دوران جنگ تحميلي نيز حامي و ياور رزمندگان بود و براي دفاع از ميهن اسلامي در مقابل تجاوز دشمنان تبليغات مي کرد. او اعتقاد داشت که بايد براي حفظ و صيانت کشور از جان و دل جنگيد . به کمک نهادها و ارگانهاي انقلابي ،اقشار مستضعف و محروم را مورد حمايت قرار داد؛ کمک هاي جهاد سازندگي و کميته امداد را بين تهيدستان منطقه محروم بلوچستان توزيع مي کرد. کمي پيش از شهادت تصميم گرفته بود به جبهه هاي نبرد برود و ديگران را هم به اين کار دعوت مي نمود؛ اما خفاش صفتان سنگدل وجود مبارک او را نتوانستند تحمل کنند و تصميم بر ترور ناجوانمردانه او گرفتند . سرانجام شبي در ساعت دوازده شب به خانه اش يورش بردند و او را در جلوي چشم همسر و فرزندانش ناجوانمردانه به شهادت رساندند تا با از ميان برداشتن يکي از حاميان انقلاب ورزمندگان اسلام در خطه ي قهرمان سيستان وسدي باشند در برابر اسلام ناب محمدي اما غافل از اين بودند که «دست خدا بالا تر از همه دستهاست .»
منبع:لاله وتفتان ،نوشته ي محمود حسن آبادي،نشر کنگره بزرگداشت سرداران وشهداي سيستان وبلوچستان-1377
 
 

 
 
 

 

خاطرات
محمدرفيع حسين بر،دوست شهيد:
مولوي فيض محمد حسين بر ، از دانش آموزان مستعد و کوشاي دبستان گشت بود. اغلب نمره هاي او خيلي خوب و اخلاق و رفتارش عالي بود. با بچه هاي دبستان همگام و صميمي بود و با دوستان خويش در اوقات فراغت به بازي و سرگرمي مشغول مي شد. در هنگام بازي با دوستان بسيار متين و مودب بود و هيچگاه حرف زشتي بر زبانش جاري نمي شد. حتي گاهي با اخلاق و رفتار محبت آميز خويش ديگران را شرمنده احسان و گذشت خود مي ساخت.

فيض محمد در مقايسه با ساير کودکان و نو جوانان هم سن و سالش در درس خواندن و فعاليت هاي ديني و ورزشي بالاتر بود و گوي سبقت را از ديگر نوجوانان ربوده بود. از نظر اخلاق و رفتار، الگو و نمونه ساير کودکان و دانش آموزان بود. گاهي اوقات به دليل کسب نمره هاي خوب در مراسم صبحگاه مدرسه مورد تشويق قرار مي گرفت. جنب و جوش و حرکات وي در خارج از محيط مدرسه نيز حائز اهميت بود.

مولوي با ساير طلبه هاي هم دوره اي خود برخورد مناسب و ارتباط تنگاتنگي داشت. با بيشتر طلاب جوان همسن و سال خود درس مي خواند و آنان نيز گاهي مشکلات درسي خود را از او سوال مي کردند. با طلاب به گفتگو مي نشست و با آنان ارتباط صميمانه اي داشت. جمع طلاب را که همانند خودش بودند ،دوست مي داشت و آنها را مورد رافت و عطوفت قرار مي داد.

من از زمان کودکي در دبستان با مولوي آشنا شدم. با هم دوره ابتدايي را تمام کرديم و
بعد به حوزه علميه رفتيم. ايشان در زنگيان سراوان درس مي خواند و من هم در حوزه مجمع العلوم. بيشتر روزهاي پنجشنبه پيش هم بوديم و در مورد زندگي روزمره صحبت مي کرديم و تصميم مي گرفتيم که چطور درسها را بخوانيم. ايشان نظرشان اين بود که بايد از شهرستان خارج شد و با ديگر مکانها آشنايي پيدا کرد، ما را هم تشويق مي کردند که از اين محيط بسته بيرون برويم و با جاهاي ديگر هم آشنا شويم. آن گونه که پيامبر (ص) فرموده :اطلبوالعلم ولوبا لصين.
کتابهاي اينجا تنها ترجمه ها و تفسيرهاي موجود به زبان اردو بودند؛ او نسبت به اين زبان علاقه پيدا کرد و به زودي آن را آموخت و توانست زودتر از ما از اينجا عازم تحصيل شود. در آنجا تحصيلاتش را به پايان رساند و بعد به زادگاهش برگشت و از آن پس با علاقه زيادي به تدريس و مطالعه پرداخت.

مولانا محمد يوسف حسين پور استاد شهيد:
مولوي پس از گذراندن دوره شش ساله ابتدايي وارد حوزه علميه «گشت» و «سراوان» گرديد و از محضر اساتيد گرانقدري همچون استاد علامه محمد يوسف حسين پور ،ازمديران حوزه علميه «گشت» ،استاد فرزانه عبد المجيد سعادتي و اساتيد مجرب ديگري کسب علم وفيض کرد و خود جزو طلاب برجسته حوزه علميه به شمار مي آمد .
زماني که شهيد در حوزه علميه گشت مشغول تحصيل بود، بنده استادش بودم. از نظر هوش و ذکاوت در سطحي بسيار عالي بود و بعد از اينجا به سراوان و پاکستان رفت. از آنجا هم آگاهي کامل دارم که هيچ کس از دست او ناراحت نبود. رفتارش با مردم آنجا طوري بود که در اينجا با مردم داشت و مردم هم از او راضي بودند.

محمد رفيع حسين بر دوست شهيد:
مولوي از طلاب بسيار فعال حوزه هاي گشت ،سراوان و پاکستان محسوب مي شد. فعاليت ديني وي گسترده بود. هميشه علوم ديني را در وقت معين و با برنامه ريزي صحيح فرا مي گرفت. تمام کتب ديني را به طور درست مي آموخت و با طلاب ديگر براي ياد گيري بهتر و بيشتر به بحث و مناظره مي پرداخت.
فعاليت هاي عبادي وي نيز کمتر از فعاليتهاي درسي اش نبود. اداي نماز هاي يوميه به جماعت و خواندن نماز شب ،نماز« اشراق» و نماز« اوابين» و کليه مستحبات ديگر را سخت مقيد بود و آنها را علاوه بر فرائض و سنن انجام مي داد و همواره قرآن را تلاوت مي کرد.

خير محمد حسين بر، برادر شهيد:
مولوي حسين بر در زمان طفوليت پدر بزرگوار خويش را از دست داد و از مهر پدري محروم شد. بدين علت درد يتيمان را درک مي کرد و با آنان مانوس مي گرديد. فرامين مادر را با احترام و خضوع تمام اطاعت مي کرد و زحمات او را بسيار ارج مي نهاد. اگر خداي ناکرده نخواسته مادر او دستوري مي داد که با موازين شرعي منطبق نبود ،آن را اطاعت نمي کرد؛ اما علت آن را نيز براي مادر بيان مي کرد. چنانچه مادر به چيزي احتياج داشت ،فورا برايش آماده مي نمود و اگر بيماري براي او پيش مي آمد ،ضمن دلداري در جهت مداواي بيماري مادر از هيچ کوششي دريغ نمي کرد.

مولوي در سن 21 سالگي به فکر ازدواج افتاد. با کساني که آگاهي و بصيرت کامل داشتند از جمله بزرگان فاميل مشورت مي کرد، آنگاه همسر خود را که دختر عمويش بود، انتخاب کرد. هميشه درباره معيار گزينش همسر مي گفت: انسان بايد با شخصي ازدواج کند که هم مذهب خودش، با حجاب، با وقار، متين، عفيف و خوش اخلاق باشد و توجه زيادي به ماديات و امکانات رفاهي زندگي نداشته باشد. خود او نيز به هنگام ازدواج از امکانات مادي ،از قبيل منزل شخصي و وسيله نقليه و...، هيچ نداشت؛ در خانه پدري، زندگي خانوادگي خويش را شروع نمود تا آن که خداوند بتدريج و به قدر نياز به او همه چيز عنايت کرد. رفتارش با همسر و فرزندانش با نرمي و ملايمت همراه بود و آنها را بسيار دوست داشت.

همسر شهيد:
در سا ل 1346 با هم ازدواج کرديم و زندگي بسيار خوبي با هم داشتيم. وضع زندگي مان در حد امکانات آن زمان خوب بود. ايشان موقع ازدواج بيست و يک سال داشت و ما با هم نسبت فاميلي داشتيم. يکي از دلايلي که باعث شد به خواستگاري او جواب مثبت بدهم اين بود که او در بين مردم از نظر اخلاق و رفتار الگو بود؛ ديگر اين که از ايشان هميشه در اجتماع و در بين افراد به نيکي ياد مي شد. او شوهري خوب بود و به همين جهت در طي زندگي مشترکمان مشکل خاصي نداشتيم .

محمد رفيع حسين بر دوست شهيد:
مولوي هميشه به دنبال آن بود که مردم را به سوي مطالعه و تحقيق سوق دهد تا درک بيشتر و بهتري داشته باشند. همواره از آنان مي خواست که مطالعاتشان را به يک کتاب محدود نکنند، بلکه به کتابهاي متعددي مراجعه کنند. از اين رو با همکاري دوستان کتابخانه اي داير کرد که متاسفانه پس از مدتي از سوي اشرار به آتش کشيده شد.
ايشان معتقد بود که انسان هر قدر با سواد تر باشد ،بيشتر و بهتر مي تواند به اسلام خدمت کند و شخص بي سواد يا کم سواد نمي تواند به خوبي از اسلام و ارزشهاي اسلامي دفاع کند. مسلمانان بايد مطالعات گسترده و متنوعي داشته باشند و در ضمن فرا گيري دروس ديني به کتابهاي ديگر رجوع کنند. او خود به آثار علامه اقبال لاهوري، گلستان و بوستان سعدي، مثنوي مولوي، منطق الطير عطار و حديقه الحقيقه سنايي علاقه فراوان داشت و آنها را مطالعه مي کرد.

مولوي حسين بر از جمله روحانيان متفکر و انقلابي بود که تحصيل علوم جديد را در کنار علوم ديني تاکيد مي کرد و مي گفت: بر هر انساني بويژه بر طلاب فرض است که علوم جديد همچون رياضي، فيزيک، شيمي و ادبيات را علاوه بر علوم ديني بياموزند. يک طلبه هر چقدر با سواد تر باشد ،بهتر مي تواند از ارزشهاي اسلام دفاع کند. هرچه دامنه مطالعات گسترده تر باشد، اطلاعات بيشتر مي شود و انسان بهتر مي تواند از اديان و مکاتب مختلف جهان با خبر گردد؛ و با اين کار دين خود را بر پايه تحقيق و نه تقليد بشناسد و به ديگران بشناساند.

همواره تاکيد مي کرد که علوم جديد را فرا بگيريد؛ در دانشگاه ها تحصيل کنيد؛ افرادي متخصص و متعهد براي اسلام و مسلمانان باشيد و ديگران را نيز به علم و ديانت تشويق و ترغيب نماييد. به مطالعه کتابهاي مختلف همت گماريد و به تحقيق و پژوهش اهتمام ورزيد.
در امور درسي، ديني، اجتماعي، خانوادگي با افراد دلسوز و صاحب نظر و اعضاي خانواده مشورت کنيد. از استبداد راي و غرور بپرهيزيد. با مردم رفتار و برخوردي مناسب و مودبانه داشته باشيد. سعي کنيد خود را به فضايل اخلاقي بياراييد تا بين مردم الگو و نمونه باشيد. با افرادي که اصل و نسب درستي ندارند و دچار فساد اخلاقي هستند، همنشيني ننماييد.

فرزند شهيد:
پدرمان در زمان حيات، در اوقات فراغت يا به مناسبت رويدادي، توصيه هاي ارزشمندي مي فرمودند: نمازهاي يوميه را به جماعت در مسجد بخوانيد. قرآن را تلاوت و در آن تدبر کنيد تا ذهن شما خلاق گردد. کتابهاي حديث را بخوانيد و به آنها عمل نماييد. تمام واجبات و مستحبات دين اسلام را به جا آوريد. به نماز شب و نوافل ديگر نيز پايبند باشيد.

مولوي موسي حسين بر ومولوي عبدالله حسين بر از دوستان شهيد:
مولوي حسين بر در سال 1346 ما را به ادامه تحصيل و رفتن به پاکستان تشويق مي کرد و مزاياي آن را بر مي شمرد. ما تحت تاثير گفته هاي شهيد قرار گرفتيم ولي پولي براي کرايه راه و مايحتاج ديگر نداشتيم. در آن زمان افراد کمي پيدا مي شدند که پول کافي داشته باشند؛ به همين علت ارزش آن زياد بود. ما نيز مثل بقيه مردم پول زيادي نداشتيم. شهيد براي ادامه تحصيل به هر يک از ما 30 يا 40 تومان داد که در بازگشت از تحصيلات به وي برگردانديم. از اين رو ادامه تحصيل خود را مرهون ايثارگري و دلسوزي مولوي فيض محمد حسين بر مي دانيم. به واقع اين کار ايشان صدقه جاريه محسوب مي شود و ان شاء الله در آخرت خداوند به ايشان پاداش اين کارها را خواهد داد.

محمد رفيع حسين بر دوست شهيد:
در سال 1356 شعارهاي ضد انقلابي زيادي انتشار مي يافت. شب نامه هاي فراواني با عنوان مجاهدين افغانستان منتشر و بر در و ديوار زده مي شد. در اين شب نامه ها آمده بود: ايرانيها! از مجاهدين افغانستان درس عبرت بگيريد. کساني که به کشور افغانستان آمدند، ابتدا مي گفتند ما مسلمانيم؛ اما بعد ما را گول زدند و حکومت را از ما گرفتند و آن را تبديل به حکومتي کمونيستي کردند. صدايي که در کشور شما بلند شده، صداي اسلام نيست، صداي کمونيست است. همان شوروي است که مي خواهد بر شما مسلط شود. مزدوراني هم بودند که اين شب نامه ها را تکثير مي کردند و بر در و ديوار مي چسباندند. ما تصميم گرفتيم هر چه سريعتر اين شب نامه ها و اعلاميه ها را جمع کنيم. مولوي هميشه مي فرمود: اين اعلاميه ها را جمع کنيد؛ اينها کذب است؛ حکومت طاغوت اينها را مي نويسد و به اسم مجاهدين افغانستان پخش مي کند تا مردم را گول بزند و منحرف نمايد.

خير محمد حسين بر، برادر شهيد:
مولوي نظر مثبتي درباره جنگ داشت. معتقد بود که بايد با دشمني که به ميهن ما تجاوز کرده و هموطنان ما را بي خانمان نموده، مبارزه کرد و او را شکست داد و از خاک ميهن اسلامي بيرون راند. پيش از آنکه به شهادت برسد، خود تصميم گرفته بود به جبهه حق عليه باطل برود. بر نامه ريزي هايي کرده بود و حتي زمان آن را هم مشخص کرده بود، اما تقريبا بيست روز پيش از آن که به جبهه اعزام شود، به دست اشرار سنگدل به شهادت رسيد.
توصيه ايشان به مردم و بخصوص جوانان اين بود: هر چه از دستتان بر مي آيد، براي جبهه و جنگ انجام و از بذل جان و مال دريغ نکنيد؛ زيرا براي حفظ اسلام و آبروي مردم و مملکت ايران، دفاع واجب است.

عبدالله حسين بر دوست شهيد:
يکي از آرزوهاي ديرينه شهيد، برچيده شدن حکومت خودکامه طاغوت و تحقق يافتن جمهوري اسلامي بود. به همين دليل همکاري شهيد از روزهاي نخست انقلاب تا زمان شهادت با ارگانهاي مختلف انقلاب به ويژه جهاد سازندگي ادامه داشت. ايشان همواره مي گفت: من افتخار مي کنم که از جهاد گران راه حق باشم.

محمد امين حسين بر شاگرد شهيد:
بخشندگي مولوي شامل همه مردم و زبانزد آنان بود. اگر کسي به چيز نياز داشت، نياز وي را در حد امکان و توان بر آورده مي کرد. به ديگران مي گفت: اگر به چيزي نياز داشتيد، پيش از هرکس به من بگوييد و به همسايگان سفارش مي کرد هرگاه چيزي مي خواهيد، به خانه ما مراجعه کنيد و خوراک و پوشاک شاگردان علوم ديني را سخاوتمندانه تامين مي کرد.

زرخاتون از اقوام شهيد:
وقتي به مشکلي بر مي خورد، دل به خدا مي داد و مي گفت: تقدير خداست. وقتي عزيزي از ايشان فوت مي شد، مي فرمود: انا لله و انا اليه راجعون؛ هر چه خدا خواست، همان مي شود. گريه و زاري نکنيد؛ به آشنايان و اقوام سفارش مي کرد که گريه و زاري نکنيد و هميشه در برابر دشواريها صبور باشيد و به خدا توکل کنيد. خود نيز هرگاه مصيبت يا مشکلي برايش پيش مي آمد، نماز و قرآن مي خواند و از خدا مي خواست که به او صبر عنايت فرمايد.

مولوي به افراد نيازمندي که مي شناخت، مرتب سر مي زد و احوالشان را مي پرسيد و تا جايي که مقدور بود، مايحتاجشان را بر آورده مي ساخت. از آنها مي خواست کمک او را به عنوان کمک يک برادر بپذيرند. در قبال اين کارهاي خير هيچ انتظاري نداشت. تنها رضاي خدا را مي جست. وقتي مريض و ناتوان مي شديم يا مصيبتي بر ما وارد مي شد، تنها همدرد و ياورمان او بود؛ نمي گذاشت روزگار بر ما سخت بگذرد؛ هميشه به ما کمک مي کرد و ما را دلداري مي داد. با اين حال با اصرار از ما مي خواست که هر نياز و مشکلي داريم ابتدا به او بگويم.

مولانا محمد يوسف حسين پور استاد ومولوي عبدالله حسين بردوست شهيد:
مولوي به مطالعه و تحقيق در کتب ديني و ديگر کتابها و نيز به نوشتن مقالات تفسيري بر قرآن مجيد علاقه داشت و تصميم داشت تفسيري که استادش نوشته بود، ترجمه کند؛ اما متاسفانه به اين مهم توفيق نيافت و به شهادت رسيد. مي گفت: مي خواهم تعدادي کتاب و مقاله درباره شريعت بنويسم.عزم جزم کرده بود تا کتاب ينابيع الموده را که يکي از بزرگان و مشايخ اهل سنت در باره اهل بيت پيامبر (ص) نوشته بود، به فارسي بر گرداند تا ابهامي که برادران شيعه ما نسبت به دوستي و محبت اهل سنت به اهل پيامبر (ص)دارند، برطرف شود.

محمد رفيع حسين بر دوست شهيد:
در سال 1357 مولوي حسين بر گفت: بايد چاره اي بينديشيم که به مدارس برويم و بين بچه ها نفوذ کنيم. به آموزش و پرورش مراجعه کرديم. با تدريس ما مخالفت کردند و گفتند: مجوز نداريم و اجازه نمي دهيم. سرانجام به هزار خواهش و تمنا با يک ساعت تدريس قرآن در هفته موافقت کردند. رئيس آموزش و پرورش آن زمان گفت: اگر شما مي خواهيد وارد مراکز آموزشي شويد بايد شرايطي را بپذيريد؛ مثلا در مورد انقلاب صحبت نکنيد و انتظار هيچ دستمزدي نداشته باشيد و به صورت رايگان درس بدهيد. ما هم تصميم گرفتيم اين تعهد را قبول کنيم تا بتوانيم هفته اي يک ساعت به مدارس برويم و به هدفمان که آشنا کردن جوانان با اسلام بود، برسيم. شهيد به يک مدرسه دولتي رفت و در آنجا تدريس ديني و عربي را به عهده گرفت و به اين ترتيب توانستيم براي نجات دانش آموزان از انحراف و آشنا کردن آنها با انقلاب فعاليت کنيم

محمد امين حسين بر شاگرد شهيد:
مولوي همواره مي گفت: قرآن را رها نکنيد؛ اگر شما قرآن را رها کنيد، خدا نيز شما را رها مي کند. گاهي مي گفت «اوصيکم بتقوي الله »، من شما را به راه خدا و تقوي سفارش مي کنم؛ حق مظلومان را پايمال نکنيد؛ به اصول و موازين شريعت پايبند باشيد و از نظام اسلامي حمايت کنيد و در بحرانها و مشکلات به خدا متوسل شويد و به او توکل کنيد. در نماز سستي نکنيد. از بزرگترين آرزوهايش اين بود که خرد و کلان به موازين شريعت و ارزشهاي نظام مقدس اسلامي پايبند باشند و از آنها دفاع نمايند.

خير محمد حسين بر برادر شهيد:
مولوي پيش از شهادتش مي گفت: من هر کاري جز خشنودي خدا انجام نمي دهم؛ به همين دليل با مردم و انقلاب همکاري مي کنم. هر وقت با ضد انقلاب برخورد مي کرد، به آنها درشتي مي نمود و مي گفت: از افکار و اعمال نادرست دست بر داريد و به انقلاب اسلامي روي آوريد. جمهوري اسلامي راه درستي را در پيش دارد. مردم با راهنمايي روحانيان، انقلاب را بنيان نهاده و آن را حمايت و تقويت کنند.

غلام حسين بر دوست شهيد:
مولوي حسين بر عشق و علاقه عجيبي به روحانيت، مسجد و قرآن داشت. هر مومني دوست واقعي او بود. افراد متواضع و فروتن مورد محبت وي قرار مي گرفتند. رزمندگان اسلام و جهاد گران راه خدا، بيچارگان، نيازمندان، يتيمان و کودکان را سخت دوست مي داشت و براي آنان دعاي خير مي کرد.

از طاغوتيان، صاحبان زر و زور و تزوير و ظالمان و مستکبران، ناخرسند و از آنان متنفر بود. کساني که امري خلاف شرع مرتکب مي شدند، مستحبي را ترک مي کردند، به مواد مخدر اعتياد داشتند يا آن را خريد و فروش مي کردند، مورد انزجارش بودند. همواره مي گفت: خدايا! يا مخالفان انقلاب را هدايت فرما يا بر آنان لعنت بفرست. 


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان سيستان و بلوچستان ,
برچسب ها : حسين بر , مولوي فيض محمد ,
بازدید : 296
[ 1392/05/07 ] [ 1392/05/07 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,214 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,315 نفر
بازدید این ماه : 2,958 نفر
بازدید ماه قبل : 5,498 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک