فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1336 در خانواده اي اصيل و مذهبي ديده به جهان گشود و در دامان پدري مجتهد ، فداکار، شهيد بزرگوار آيت الله سيد محمدرضا سعيدي تربيت يافت. درس اخلاص و ايثار و جهاد را از مکتبش آموخت. تحصيلات ابتدايي را در قم گذراند و به دنبال هجرت پدر به تهران، تحصيلات متوسطه را در تهران پشت سر گذاشت. در سال 1351 تحصيلات علوم ديني را در حوزه علميه تهران آغاز کرد و به دنبال فشار شديد ساواک و هجوم ناجوانمردانه شبانه به منزل شهيد بزرگوار فرزندان آن شهيد بزرگوار از جمله ايشان مجبور به ترک تهران شد و براي ادامه تحصيل به حوزه علميه مشهد هجرت کردند. او در حوزه علميه مشهد دروس سطح حوزه را ادامه داد و از محضر علما و بزرگان آن ديار به ويژه از عارف بزرگ، عالم وارسته حضرت آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني بهره ها گرفت. در سال 1356 دوباره به حوزه علميه قم هجرت کرده و دروس سطح را به اتمام رساند و در درس خارج فقه و اصول از محضر بزرگاني همچون آيت الله ميرزا هاشم آملي، آيت الله مشکيني، آيت الله حسين وحيد خراساني، آيت الله شيخ جواد تبريزي، آيت الله فاضل لنکراني و ... بهره ها گرفت و درس فلسفه و عرفان را از محضر آيت الله حسن زاده آملي، آيت الله عبدالله جوادي آملي آموخت. او در کنار تحصيل، تدريس در حوزه را آغاز کرد و شرح لمعه، اصول فقه و رسائل را در حوزه تدريس کرد و طلاب زيادي از درسش بهره مند مي شدند.
او در عين حال که طلبه اي کوشا و جدي در حوزه علميه قم بود، از مسئوليت هاي سياسي و اجتماعي غافل نبود، حاج آقا سعيدي عالمي بود که به راستي سمبل کامل تقوي به شمار مي رفت.
ويژگي هايي که مولاي متقيان علي (ع) در نهج البلاغه در مورد صفات متقين فرموده است، در او به خوبي جلوه گر بود. او از زمره عالماني بود که ديدنش آدمي را به ياد خدا مي انداخت. سخنش بر علم انسان مي افزود و عملش آدمي را ترغيب به آخرت مي کرد. او در مسير انجام وظيفه سر از پا نمي شناخت.
در دوره هشت سال دفاع مقدس رزمنده اي دلاور و کفر ستيز بود. حضورش در جمع رزمندگان و نفس مسيحايي اش روح اخلاص، ايثار و فداکاري در دل و جان رزمندگان مي دميد.
او در آخرين مسئوليتش ـ طرح بسيج نهضت سواد آموزي ـ هرگز آرام و قرار نداشت و همواره براي زدودن لک? ننگ بي سوادي از کشور بقيه الله الاعظم به استانهاي مختلف سفر مي کرد و در مسير انجام اين رسالت الهي بود که نداي ارجعي را شنيد و در حادثه اي بس تلخ و دردناک به سوي آن که عمري به يادش و براي او در تلاش و حرکت بود يعني حضرت حق «جل اسمه» هجرت کرد و داغ فقدانش را براي هميشه بر دل دوستان و همرزمان گذاشت.

در اوج دوران خفقان رژيم ستم شاهي پرچم هدايت و ارشاد را به دست گرفت. با آن که تازه پا به سن جواني گذاشته بود، اما براي انجام تکليف به اهواز سفر کرد تا مشعل ايمان را در دل مردم مسلمان آن سامان همچنان برافروخته دارد او در جواب دوستان خود که پرسيده بودند چرا اين جا را براي تبليغ انتخاب کرديد؟ فرموده بود، آخر بيگانگان در اين جا سرمايه گذاري زيادي در راه انحطاط و انحراف جوانان کرده اند و من اين جا را براي تبليغ مناسب ديدم. او براي هدايت نسل جوان دل مي سوزاند و در هر فرصتي که پيش مي آمد عنان سخن را به دست مي گرفت. يک بار پس از سخنراني در دانشگاه تهران مورد تعقيب عوامل رژيم قرار گرفت اما با تغيير لباس به ميان مردم رفت و از محل سخنراني خارج شد.
او در انجام وظيفه و عمل به تکليف هيچ رعب و وحشتي را به دل راه نمي داد. قبل از پيروزي انقلاب ممنوعيت سخنراني او در يکي از شهرهاي استان خراسان با تحصن دانشجويان لغو مي شود و دوباره به افشاگري مي پردازد. در آن زمان که گروهکها با سمپاشي خود مانع از افشاي حقايق مي شدند حجه الاسلام سيد حسين سعيدي براي انجام وظيفه همکاري خود را با دبيرستان هاي قم و انجمن هاي اسلامي دانش آموزان متشکل در انجمن اسلامي حضرت ولي عصر (عج) آغاز کرد و امامت جماعت دانش آموزان و ارشاد آنان را به عهده گرفت.
بعد از پيروزي انقلاب مرتب به روستاهاي اطراف قم سفر مي کرد. علاوه در برگزاري نماز جماعت و بيان احکام شرعي، به وظيف? خود در آشنا نمودن روستاييان با مسايل اسلامي عمل مي کرد. در کنار برنامه هاي علمي، در فن بيان و خطابه تبحري خاص داشت، نسل جوان با منبر او خو گرفته بود، هنر و هدايت او به اين بود که در قالب الفاظ سخن نمي گفت، بلکه اخلاص او سخن را بر دل مي نشاند.
در سال 1352 به سنت حسن? ازدواج روي آورد و ثمر? زندگي مشترک او که در کمال سادگي، صفا و صميميت گذشت، چهار فرزند پسر و يک دختر بود.
همسرش مي گويد: ايشان توجه کمتري به ظاهر زندگي داشتند ضمن آن که نسبت به فرزندان با محبت و مهرباني رفتار مي کردند.
اما در درس و بحث، تربيت و پرورش بچه ها، به ويژه نماز آنان، توجه و جديت زيادي از خود نشان مي داد.
زندگي او سراسر تلاش و فعاليت بود. فعاليتهاي سياسي، اجتماعي او را بايد به سالهاي قبل از انقلاب ارتباط داد. دوران کودکي اش با جنب و جوش توام بود، نسبت به اطرافيان خود احساس وظيفه مي کرد. هميشه سعي او بر اين بود که گره از کار مردم بگشايد.
به اين منظور براي رفع مشکلات مردم آستين همت بالا زد تا در زندگي يار و مددکار خلق خدا باشد. در زلزله دلخراش طبس در حالي که تنها 21 بهار از زندگي را سپري کرده بود، دوفرزند هيجده و دو ماه? خود را به همسرش سپرد و همگام با حجه الاسلام قرائتي به کمک مردم آسيب ديده شتافت.
بايد اذعان کرد فعاليتهاي اجتماعي، سياسي او تنها در خطابه و موعظه خلاصه نمي شد. بلکه در سالهاي ظلم گرفت? پيش از انقلاب با شيوه هاي مختلفي به بيان احکام الهي پرداخت. گاه در قالب فعاليتهاي ورزشي و فوتبال، گاه با تشکيل گروه تئاتر، برنامه خود را عملي مي نمود. او با آن جذابيت خداداديش با حضور در صحنه هاي ورزش و هنر دوستان خود را با تعاليم اسلام آشنا مي کرد.
در پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي نقش ارزنده اي ايفا کرد. کشتي انقلاب که به ساحل پيروزي رسيد، در کنار درس و بحث، با تلاش مضاعف فعاليت خود را به شکلي جدي ادامه داد تا اهداف انقلاب به ثمر بنشيند.
سپاه پاسداران درگز را بنيان نهاد و چندي بعد مسئوليت آموزش عقيدتي سپاه قم را پذيرفت و تعهد ديني خود را در برگزاري کلاسهاي عقيدتي به اثبات رساند. با آغاز جنگ تحميلي به سوي جبهه هاي نبرد شتافت.
از کودکي با قرآن مانوس بود، با قرائت قرآن در آيات الهي تدبر مي کرد و روح بلندش را با تلاوت کلام الله مجيد صيقل مي داد. در زندگي از قرآن جدا نبود و در شبانه روز چند نوبت قرآن را تلاوت مي نمود. به طوري که هر پانزده روز يک ختم قرآن به جا مي آورد. گاهي اوقات که رانندگي مي کرد، مشغول تلاوت مي شد. در آن حادثه دلخراش که عروج ملکوتي او را به دنبال داشت قرآن، مهر و تسبيح کربلاي او به خون آغشته شده بود.
آنگاه که شيپور جنگ به صدا درآمد، با پايمردي تمام، پا به جبه? نبرد گذاشت و در صف غوغاگران معرکه ايستاد.
حضور مستمر او در ميان رزمندگان جبه? جهاد انس و الفتي را بوجود آورده بود. حضور متناوب او در لشکر 17 علي بن ابي طالب (ع) موجب شده بود که بچه ها او را امام جماعت هميشگي لشکر بدانند. به رزمندگان علاق? زيادي داشت و حضور خود را در جبهه تکليفي بزرگ مي دانست و مي فرمود: اگر در جبهه باشم و فقط استراحت کنم و هيچ کاري را به من واگذار نکنند وجدانم راحت تر است از اين که به شهر بيايم و به درس و بحث مشغول شوم.
از جبهه که بازمي گشت و مدتي زرمندگان را نمي ديد به ديدار آنان مي شتافت و مي گفت: ديدار بچه ها خستگي را از تن بيرون مي کند.
بسيار از او شنيده شد که: ما در مقابل رزمندگان کسي نيستيم. او در هر فرصتي که پيش مي آمد راهي جبهه مي شد. روزهاي آخر هفته پس از تعطيلي دروس حوزه با هر وسيل? ممکن خود را به جبهه مي رساند و در کنار بسيجيان مي ماند.
اعتقاد او به ولايت فقيه نشاني از مصداق بارز ايمان کامل او بود. از آن روز که پدر بزرگوارش در راه حمايت از رهبري به درج? رفيع شهادت نايل آمد اطلاعات محض از مقام عظماي ولايت چه در زمان حيات امام و چه در زماني که پرچم مجد و عظمت به دست با کفايت جانشين بر حق او حضرت آيت الله خامنه اي به اهتزاز در آمد، سر لوح? زندگي خود قرار داد. او در حفظ و تقويت نظام کوشا بود و با هيچ کس، سر شوخي نداشت، تعصب خاصي به مساله ولايت فقيه داشت و در حفظ ارزشها ملاحظ? هيچ کس را نمي کرد که مثلاً اين آقا، همشهري يا استاد من است يا حقي بر گردن من دارد يا با من نسبتي دارد و ...
مقام معظم رهبري، آيت الله خامنه اي به مناسبتي خطاب به ايشان و ديگر برادرانش فرموده بودند: من خوشم مي آيد از شما براي اين که در راه انقلاب با کسي شوخي نداريد.
او در قبال دولت موقت و ليبرالها برخوردي قاطعانه در عين حال منطقي داشت و تا آنجا که مصلحت انقلاب و نظام اقتضا مي کرد با عوامل خود فروخت? غرب مقابله مي نمود.
در واپسين روزهاي انقلاب اسلامي که گروههاي منحط و وابسته خود را صاحب اصلي انقلاب قلمداد مي کردند او با هدايت و رهبري نيروهاي حزب الله، فرزندان انقلاب را با افکار و عقايد گروهها آشنا کرد و تا تثبيت نظام اسلامي هرگز از پا ننشست.
در صحن? زندگي بسيار ساده مي زيست. توجه کمتري به وضعيت ظاهري زندگي مي کرد، نسبت به ماديات بي اعتنا بود و امور مادي را به تمسخر مي گرفت. حجه الاسلام قرائتي در بار? شخصيت او مي فرمود:
«لم تنجسه الدنيا و انجاسها» هرگز دنيا او را فريب نداد و آلوده نساخت. او در زندگي اسير ماديات نبود، بي تکلف و بي آلايش، روزگار مي گذارند. بسيار ديده مي شد که در محافل عمومي، با همان عبا و قباي ساده مي آمد حتي جورابي به پا نمي کرد. در هنگام غذا هم همين طور بود، براي او فرقي نمي کرد که نان خشک و ... ميل کند يا غذاي مطلوب، هرچند غذاهاي لذيذ با طبع انسان سازگار است، اما ايشان به اين مساله توجهي نداشت.
با تاسي به پيامبر داراي خُلفي عظيم بود، در برخورد با ديگران بسيار منطقي بود. در اولين برخورد همه را شيفته خود مي کرد. برخوردش به گونه اي بود که انسان تصور مي کرد فقط با او دوست است در حالي که با همه دوستان چنين رفتار و منشي داشت. در شوخي رعايت شخصيت ديگران را مي کرد. گذشت و مردانگي وجودش را احاطه کرده بود. در غم و شادي، خواب و بيداري به ياد خدا بود و براي خدمتگزاري در هر سنگري، سر از پا نمي شناخت. در زندگي اهل مشورت بود و هيچ گاه نظر خود را به ديگران تحميل نمي کرد.
در مسافرتها نظر ديگران را مقدم مي داشت و خود هيچ اعمال نظري نمي کرد. به صل? رحم اهميت زيادي مي داد، چون در زندگي از کسي گله و توقعي نداشت، رابطه بسيار صميمي با دوستان و بستگان داشت و هرچند يک بار به ديدار آنان مي رفت. گذشت در مقابل خصيص? بد و لغزش ديگران از ويژگي اخلاقي او بود.
وجود پاک او با دعا و مناجات عجين شده بود، سراسر زندگيش دعا و مناجات بود. در ايام مخصوص، ادعي? وارده را مي خواند و در ماههاي رجب، شعبان و ماه مبارک رمضان به اين مساله توجه بيشتري داشت.
در شبهاي ماه مبارک رمضان دعاي ابوحمز? ثمالي را مي خواند، به گواه شاهدان صادق با خواندن فرازهايي از اين دعا قطرات اشک از ديدگانش جاري مي شد و بر محاسن زيبايش مي نشست. از خود بي خود مي شد و با همين شور و حال تا هنگام سحر با خداي لاشريک له راز و نياز مي کرد.
خودش مي فرمود: از اول تکليف، به نماز اول وقت مقيد بودم. يک شب به طور اتفاقي اين فضيلت را از دست دادم. در عالم رويا رسول خدا صل الله عليه و اله و سلم را ديدم که تادييم فرمودند...
و اين نيست مگر نشان قرب معنوي او به درگاه خدا. او حتي در سنين کودکي نسبت به انجام نمازهاي مستحبي سستي نمي کرد. نماز را با عشق وافر اقامه مي کرد. در شب هاي احياء صد رکعت نماز به جا مي آورد که موجب حيرت ديگران مي شد.
به شهادت والده مکرمه اش هنگامي که او براي نماز شب برمي خاست در حيات منزل نگاه به آسمان و ستارگان مي کرد و اين آيه را که مستحب است قبل از نماز شب تلاوت شود، مي خواند «ربنا ما خلقت هذا باطلاً» خدايا تو اين آفرينش را باطل نيافريدي ... و بعد به نماز شب مي ايستاد.
در زندگي به نماز فرزندان خود دقت نظر خاصي داشت و نسبت به آن حساسيت نشان مي داد.
پس از قبول قطعنامه مي فرمود: امام عزيزمان به نوعي مصايب حضرت امام حسين (ع) را تحمل فرمود و به نوعي مصايب امام حسن مجتبي (ع) را. جنگ را با لحظه لحظه عمرش چشيد و قبول قطعنامه را با ذره ذره وجودش لمس کرد.
لذا بعد از قبول قطعنامه با تاسي به امام راحل ره در انجام وظيفه و عمل به تکليف به منظور حفظ روحي? معنوي يادگاران دوران دفاع مقدس، هيات رزمندگان اسلام را در قم و چند شهر ديگر از جمله دماوند، تاسيس و بچه هاي رزمنده را در شهرها منسجم کرد.
او علاقه وافري به پرورش نسل جوان داشت و تمام فعاليت تبليغي و فرهنگي او در همين راستا بود. در خانه او به روي همگان باز بود و منزل او به کانون گرم و صميمي جوانان تبديل شده بود.
منبع:ستارگان خاکي،نوشته ي ،محمد خامه يار،نشرلشگر17علي ابن ابي طالب(ع)،قم-1375







وصيت نامه
1ـ دو روز روز? قضا
2ـ يک سال نماز و روز? قضاي احتياطي
3ـ چند مُد طعام احتياطي براي کندن موها در حال احرام در حج
4ـ مقداري رد مظالم احيتاطي
5ـ همه مرا حلال کنند خصوصاً اقوام، والده و همسايگان. من هم همه را حلال کردم.
6ـ در قيامت اميدم به کرم خداوند متعال و رسول خدا و ائمه اطهار عليه السلام است.
7ـ جز روسياهي چيزي ندارم. اگر کاري از دستم آمد براي رضاي خدا و رسولش دريغ نداشتم. حجت الاسلام سيد حسين سعيدي





پيام تسليت دفتر مقام معظم رهبري به مناسبت
درگذشت حجه الاسلام سيد حسين سعيدي
بسمه تعالي
درگذشت تاسف انگيز و ضايعه آفرين روحاني بسيجي و مجاهد في سبيل الله سعيدي را از سوي مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي مدظله العالي به کليه بازماندگان خصوصاً والد? مکرمه و اخوان همسر و فرزندان آن مرحوم تسليت مي گوييم.
فقدان اين يار باوفاي رزمندگان و همسنگر دل سوخت? بسيجيان که درس و بحث را به سنگر رزم و دفاع آورد و عطر خوش جهاد و شهادت را از مدرس و مدرسه گسترانيد، ما را افسرده و محزون ساخت. او ثمره پربهاي شجره اي طيبه بود و راه و رسم عشق و ايثار را از پدر مجاهدش فرا گرفته بود. اطمينان داريم حوز? علمي? قم و روحانيون رزمنده با گرامي داشت خاطره او فرهنگ جبهه و ايثار و سنگر علم و تقوي را در محيط مبارک حوزه همچنان متعالي و ماندني نگاه خواهند داشت.
دفتر مقام معظم رهبري






پيام حضرت آيت الله مشکيني رئيس مجلس خبرگان
بسمه تعالي
و من يخرج من بيته مهاجراً الي الله و رسوله ثم يدرکه الموت
فقد وقع اجره علي الله
برادرزادگان و آيت الله زادگان محترم و بازماندگان معظم مرحوم شهيد آيت الله سعيدي را به سلام و عرض ارادت ياد مي کنم و مصيبت وارده را تسليت مي گويم، اين فقيد حميد و راحل سعيد عمري در جهاد نفس و جهاد اعلاء الله سعادتمندانه سپري نمود و در ايام جواني به والد شهيدش پيوست در ظاهر اتقيا و سعدايي او را مشايعت کردند و در باطن علماء و شهدايي به استقبال وي شتافتند همراه او به سر منزل قبرش تنهايي نبودند همسفراني در عالم معني با او بودند، دانش ديني، اندوخته علمي، مجاهدات نفسي او در حال جواني تقوا و فضيلت اخلاقي، شرافت و قداست، نسب جلالت و کرامت خانوادگي رفقا سفر او بودند «و حسن اولئک رفيقا» او از عد? مجاهدان ما کاست و بر شهداء برزخ افزود انوار وجودش را از ما برگرفت و بر محفل آنان برتاخت پروردگار در برابر حاکميت علي الاطاقت سر تسليم فرود آورديم و مشيت بالغه ات را که هم? جهان هستي برطبق آن اداره مي شود رضا داديم ما را بر طبق رضايت حرکت ده و موفق دار که چون فردا نوبت دعوت ما رسد پيک ندايت را با صلاحيت لقاء تلبيه گوييم خداوندا حسين تازه ارتحالمان را مصداق يا ايهاالنفس المطئنه مي بينيم تو نيز چنين فرما.
سلام به روح پاکش و صبر به قلب خاندانش.
اردادتمند قديم سعيدي بزرگ و خانواد? محترم او.
علي مشکيني

پيام رئيس قوه قضائيه حضرت آيت الله محمد يزدي
بسمه تعالي
ارتحال جانگداز حضرت حجه الاسلام و المسلمين سيدحسين سعيدي فرزند شهيد بزرگوار حضرت آيت الله سعيدي که در حين ماموريت به لقاء الله پيوست را به پيشگاه حضرت ولي عصر ارواحناالفداه، رهبر معظم انقلاب و خانواده محترم آن فقيد سعيد تسليت عرض نموده، بقاي عمر و سلامتي آنان را از درگاه خداوند متعال مسالت مي نمايم. محمد يزدي رئيس قوه قضائيه






خاطرات
حجت الاسلام و المسلمين محسن قرائتي:
حدود هفت يا هشت سال قبل از انقلاب با حاج حسين سعيدي آشنا شدم. يعني از 25 سال قبل. آن چيزي که خيلي براي ايشان جلوه داشت اين که او در بند مسايل زندگي نبود و اين خيلي مهم است.
اسير لباس نبود، اسير ماشين نبود، اگر مي خواست به جايي برود برايش فرقي نمي کرد که وسيله نقليه او اتوبوس يا قطار باشد. اسير جلسه نبود و اگر به جلسه اي مي رفت، نمي پرسيد که چند نفر هستند. اسير ماديات نبود و نمي گفت که براي فلان منبر مثلاً پول کم يا زياد به من مي دهند. او با اين که شخص فاضل و دانشمندي بود در قالب خاصي سخن مي گفت. يک بار در جلسه نگاه کردم که کتاب معاد را از رو مي خواند و درس مي داد در حالي که معمولاً انسان کتاب را مثلاً نگاه کند و بعد درس مي دهد. من خودم کتاب معاد را که نوشتم نمي خواستم از روي آن درس دهم لذا مطالب را يادداشت مي کردم و بعد درس مي دادم.
او اسير شهر و روستا نبود، يعني براي او فرقي نمي کرد که آخوند شهر يا روستا به او بگويند. گرسنه که مي شد نان خالي و سيب زميني مي خورد که بهترين و ساده ترين غذاي او بودند. اسير زن و بچه نبود و راحت از همه چيز مي گذشت و اين ويژگي ايشان است که افرادي مثل او اسير هيچ چيز نباشند بسيار کم است. چيزي به نام قيد در وجودش نبود، مقيد به لباس، زمان و غيره نبود.
مثلاً اگر مشکلي برايت پيش مي آمد و دو ساعت بعد از نيمه شب به ايشان تلفن مي زدي اصلاً ناراحت نمي شد که مثلاً چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار کرده اي. او اصلاً از همه قيودي که همه به آن گرفتار هستند آزاد بود.
ويژگي دوم ايشان سخاوت بود. يعني پول براي ايشان ارزشي نداشت اگر اختلاف حسابي با کسي داشت مي گفت: هرچه شما مي گويي مورد قبول است.
ويژگي سوم اين بود که همه او را دوست داشتند و خيلي دوست داشتني بود.
اهل عبادت بود ضمن اين که روزه بود معتقد بود به مستحبات، زيارات و نماز شب تعبد داشت. بعضي افراد شوخ هستند ولي حالت دقلکي دارند و بيشتر براي خندان افراد کار مي کنند ولي ايشان به وقت جدي بود و به وقت شوخ.
يکي ديگر از ويژگيهاي ايشان پشتکار بود. مدتهاي طولاني هميشه پنج شنبه ها با قطار به جبهه مي آمد خيلي سخت است که انسان ده تا دوازده ساعت، هر هفته در قطار بنشيند.
اصلاً اهل اين برنامه نبود ماموريت بگيرد که مثلاً چند روز در جبهه بوده ام. خلاصه خصلتهاي عجيبي داشت که مي گويند مرحوم پدرش آيت الله سعيدي هم اين گونه بود نقل مي کنند پدرش آيت الله سعيدي يک روز بدون عبا به خانه آمد پرسيدند: عباي شما کجاست؟ گفت ديدم يک نفر در خيابان از سرما مي لرزد، گفتم که من در خانه عبا دارم، عبايم را به او دادم! در حالي که هيچ عالمي و آخوندي اين کار را نمي کند.
خاطر? ديگري نقل مي کنند که آيت الله سعيدي روي منبر بود و آيت الله خزعلي وارد شد. گفت مردم به جدم قسم سواد آقاي خزعلي از من بيشتر است و از منبر پايين آمد و به آقاي خزعلي گفت: شما برويد بالاي منبر يعني اين که سخنش را قطع کند، اين خيلي کمال است. به هرحال اين خانواده، خانواد? با کمال و فضيلتي هستند. هم? برادرانش يک نوع صفا و صميميت و ايثار دارند.
حاج آقا سعيدي خاکي بود، مخلص بود، باصفا بود مثلاً برايش هيچ فرق نمي کرد حالا که وارد مسجد مي شود امام جماعت باشد يا به امام جماعت حاضر اقتدا کند براي او فرق نداشت حتي اگر ايشان مکبر يا ماموم باشد.
وقتي خبر شهادت ايشان را شنيدم سراپا ايستاده بودم که پايم لرزيد و افتادم يعني اين قدر در من اثر گذاشت.
در سالهاي اول تهيه برنامه تلويزيوني او و برادرانش در برنامه ماه رمضان کمکم مي کردند چون برنامه شب جمعه هفته اي يک شب بود خودم مي توانستم تهيه کنم اما ماه رمضان چون هر شب بود و من نمي توانستم براي مردم صحبت کنم مطالب زياد بود و هر وقت از ايشان مي خواستم کمک مي کرد در نهضت سواد آموزي هم به همين صورت بود.
نقش ايشان در بسيج روحانيون هم اين طور بود در سال 68 که طرح ضربتي در نهضت پيش آمد که يک مرتبه به بي سوادي هجوم بياوريم وان شاءالله بي سوادي را بشکنيم. ايشان معاون ما بود در جذب طلبه ها در قم و آنها را براي تبليغ آماده مي کرد. در گزينش طلاب بسيار کار کرد.
در سخن گفتن صريح و بي پرده بود، مثلاً يک بار از او پرسيدم من چگونه آدمي هستم، گفت شما اگر عيبهايت را کنار بگذاري بسيار آدم متوسطي هستي! ما خيلي خنديديم چون آدم رکي بود. هرکس که با اومي نشست مريدش مي شد و خيلي جاذبه داشت و خوابش که مي گرفت نمي گفت کجا هستم هرکجا که بود بدون هيچ تعارفي مي خوابيد.

محمدحسن جعفري:
حاج آقا سعيدي جاذبه اي بسيار قوي و دافعه اي در حد ضرورت داشت. باور کنيد، کمتر روحاني فاضلي، مثل او و شهيد محسن روحاني ديده بودم. هر وقت، هيبت و عظمت او را مي ديدم به ياد شهيد بزرگوار سيد مجتبي صفوي مي افتادم. شهيد سعيدي در دل هم? بر و بچه هاي بسيجي جا داشت.
در يکي از روزهاي گرم تابستان جنوب، بچه ها را کم حوصله مي ديدم گرما تا حد زيادي همه را کلافه کرده بود. من که فرماند? آنان بودم مانده بودم چگونه بچه ها را براي نماز جماعت در زير آفتاب جمع کنم! تا اين که از حضور حاج آقا سعيدي در کنار بچه ها مطلع شدم. آمدم، ديدم حاج آقا در ميان حلقه مهر و محبت بچه ها نشسته است و همه براي نماز جماعت آماده شده اند.

حجت الاسلام احمد خاتمي:
اوايل جنگ يعني قبل از عمليات فتح المبين به پيشنهاد حجه الاسلام سيدحسين سعيدي به اتفاق چند نفر از دوستان از جمله شهيد حجه الاسلام سيد محسن روحاني عازم جبهه شديم، و به پادگان دوکوهه رفتيم. به هرکس مي رسيديم مي پرسيديم به آخوند نياز داريد؟ مي گفتند: نه حاجي آقا. ما در اطاق يک روحاني داريم! از حضور روحانيون خوشحال شديم، خدا را شکر کرديم، از پادگان دوکوهه بيرون آمديم، راه شوش را پيش گرفتيم. جاده زير آتش توپخان? دشمن بود و ما را براي اولين بار آتش دشمن را مي ديديم. در آن سوي انديمشک وارد پادگان ديگري شديم، آنجا هم گفتند به آخوند نياز نداريم!
بالاخره ساعت 11 يا 12 شب دربدر به دهکده اي به نام ابوذر که نزديکي شوش واقع شده است، رسيديم عده اي از بچه هاي قم در آنجا مستقر بودند به مسجد روستا رفتيم که از وجود روحانيون خبري نبود و ما همان جا به درخواست بچه ها در منطقه مانديم.

محمود کيايي نژاد:
در يکي از مسافرتها که به اتفاق حجت الاسلام سعيدي عازم فاو بوديم وقتي ايشان نگاهشان به نخلستانها افتاد، خاطره اي را از پدرشان شهيد آيت الله سعيدي نقل کردند و گفتند: پدرم به اتفاق چند تن از دوستانشان سوار قايق شده بودند و از اروند عبور کرده و به طور قاچاقي راه کربلا را پيش گرفتند. در آن طرف آب، ماشيني را پيش بيني کرده بودند، سوار آن شدند و به طرف کربلا حرکت کردند. در بين راه با نيروهاي گشت عراق روبرو مي شوند که ترس و وحشت آنان را مي گيرد. همان وقت همراهان پيشنهاد مي کنند اگر دستگير شدند و مورد بازجويي قرار گرفتند به دروغ مصلحت آميز بگويند ما کاسب هستيم و به سوي بصره مي رويم تا مقداري کالا خريداري کنيم، آمده ايم براي کاسبي و هيچ کاري نداريم!
ناگهان مرحوم آيت الله شهيد سعيدي مرد و مردانه فرمودند: نيازي به دروغ گفتن نيست شما چيزي نگوييد، بقيه اش با من!
همان وقت ماشين با اشاره پليس متوقف مي شود، همه نگاهها به سوي پدرم بود ايشان هم براساس فرمايش بزرگان که راه نجات را در راستگويي مي ديدند، راستي را پيشه کردند و در بازجويي که از کجا مي آيد و به کجا مي رويد؟
او با کمال شهامت فرمود: ما زائر امام حسين (ع) هستيم مي خواهيم برويم کربلا !
اتفاقاً مامور عراقي فردي شيعه از آب درآمد و از صراحت بيان شهيد آيت الله سعيدي متاثر شد و اشک در چشمانش حلقه زد، به آنان اجازه داد و آنها هم مسير خود را ادامه دادند.

سيد جواد سعيدي:
انگار پدر شهيدم حجت الاسلام سيد حسين سعيدي خود را مديون مردم مي دانست. او در کنار درس و بحث حوزه که وقت زيادي را در راه آن صرف مي کرد. به مشکلات مردم عنايت خاصي داشت. در زمين لرزه طبس، زلزله رودبار در کنار مردم مصيبت ديده حاضر شد و به کمک آنان شتافت. گاهي به افرادي که اظهار بي چيزي مي کردند، بدون آن که آنها را بشناسد، مبلغي را قرض مي داد. او ما را به رعايت حقوق مردم سفارش مي کرد. و رعايت حق الناس را گوشزد مي نمود. در دوران زندگي از هيچ کس گله و توقعي نمي کرد و به صله رحم اهميت مي داد.
پدرم، رزمندگان اسلام را بهترين بندگان خدا مي دانست و مي فرمود: هر وقت به جبهه مي روم، روح و روانم تازه مي شود... به همين خاطر، روزهاي چهارشنبه که دروس حوزه تعطيل مي شد. فرصت را مغتنم مي شمرد و با هر وسيله اي که بود عازم جبهه مي شد و مدتي را در کنار بچه ها مي ماند.

محمدتقي فخر روحاني:
حجت الاسلام سيد حسين سعيدي در ايجاد آمادگي و تقويت روحي? بر و بچه هاي لشکر 17 علي بن ابي طالب (ع) براي عمليات بزرگ کربلاي پنج نقش به سزايي ايفا کرد.
پس از عمليات کربلاي چهار که بر و بچه ها مشتقات زيادي را متحمل شده بودند، آمادگي نيروها براي شرکت در عمليات کربلاي پنج بسيار ضعيف به نظر مي رسيد اکثر بچه ها از روحيه خوبي برخودار نبودند، به هرکس که مي رسيدي سخن از عدم آمادگي مي گفت. در آن موقعيت حساس، ايجاب مي کرد بچه ها در منطقه بمانند به همين دليل فرماندهان لشکر هم با مرخصي بچه ها موافقت نمي کردند. در چنين وضعيتي تنها راه چاره انديشي به دست حاج آقا سعيدي بود و بس.
او به خاطر محبوبيتي که در ميان بچه ها داشت، با سخنراني دل نشين خود بچه ها را متقاعد مي کرد تا براي عمليات بعدي منطقه را ترک نکنند. لذا به همين خاطر مرتب از اين گردان به آن گردان مي رفت و براي بچه ها سخنراني مي کرد و از صبح تا غروب هر روز اين کار را ادامه مي داد. او با شجاعت تمام عدم موفقيت کامل بچه ها در عمليات کربلاي چهار را ايجاد غرور در روحيه آنان ذکر مي کرد.
باور کنيد تا قبل از سخنراني شايد نزديک به هشتاد درصد بچه هاي گردان که روحيه خود را از دست داده بودند، حاضر به شرکت در عمليات نمي شدند، اما پس از سخنراني حاج آقا، وقتي فرمانده گردان حضرت معصومه (س) نظر بچه ها را براي حضور در عمليات جويا شد اکثر قريب به اتفاق نيروها اعلام آمادگي کردند، مگر دو يا سه نفري که به خاطر مجروحيت و
مشکلاتي که در زندگي داشتند از صف بچه ها جدا شدند.

سيد جواد سعيدي:
پدرم، عشق و علاقه زيادي به رزمندگان اسلام از خود نشان مي داد. هر وقت فرصتي پيش مي آمد کوله بار سفرش را مي بست و راه جبهه را پيش مي گرفت. روزهاي چهارشنبه که روز آخر درس حوزه بود، سوار قطار مي شد، به جنوب مي رفت و در جمع بچه ها در مقر لشکر يا خط مقدم حاضر مي شد و در کنار آنان مي ماند.
او مي گفت: من هروقت بچه ها را مي بينيم خوشحال مي شوم و خستگي از تنم بيرون مي رود. يادم مي آيد بعد از عملياتي که خستگي از سر و روي بچه ها مي باريد در جمع آنان حاضر شد و با يک سخنراني جالب همه آنان را براي عمليات بعدي آماده کرد.
اين طور بگويم علاقه دو جانبه بود، هم او به بچه ها عشق مي ورزيد هم آنان او را دوست مي داشتند و اين تنها به خاطر اخلاص پدرم بود.

محمود کيايي نژاد:
شب نوروز سال 69 بود که در خط پدافندي شلمچه در گردان انجام وظيفه مي کرديم. در آن ايام نوروزي حاج آقا سعيدي گردان ما بود، قبل از تحويل سال نو که ساعت 2 بامداد بود، بچه هاي کادر گردان، سفر? هفت سين را با انواع سلاح و سرنيزه و اين جور چيزها، با مقداري شيريني و آجيل تدارک ديده بودند تا مراسم سنتي سال تحويل را برگزار کنند! بنده هم براي آن مراسم دعوت شده بودم. چون بحث دعا و نيايش در هنگام سال تحويل مطرح بود، تصور کردم حتماً حاج آقا هم در اين مراسم شرکت خواهند کرد و مجلس حال و هوايي به خود خواهد گرفت. به خود مي گفتم اين مراسم در سال يک بار بيشتر اتفاق نمي افتد و علاوه بر آن هنگام تحويل سال نو خواندن دعا مستحب است. لذا در اين مراسم شرکت کردم. علي رغم پيش بيني ما حاج آقا داخل سنگر فرماندهي خوابيدند و به کسي هم در مورد حضور در مراسم چيزي نگفتند. هنگام تحويل سال، همه منتظر حاج آقا بوديم، اما از ايشان خبري نشد. تعجب کرديم که چرا حاج آقا به مساله دعا اهميت ندادند! تا اين که در وقت معين هميشگي حاج آقا طبق معمول براي نافله شب بيدار شدند و به نماز ايستادند، آن وقت بود که متوجه شديم، حاج آقا سعيدي فصيلت نماز شب را با هيچ چيز ديگري عوض نمي کند.

محمود احمد لو:
شايد بتوان گفت ويژگي هايي که حجه الاسلام سيد حسين سعيدي داشت منحصر به خود او بود و اين ويژگي ها در افراد ديگر کمتر ديده مي شد. يادم مي آيد در ايام فاطميه و عزاداري مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و قبل از عمليات والفجر ده که در اطراف دزفول مستقر شده بوديم، به مناسبت آن ايام و به خاطر ويژگي گردان که به نام مقدس يا زهرا(س) مزين شده بود بچه ها برنامه عزاداري خوبي برگزار کردند. در آن چند شب حاج آقا سعيدي منبر مي رفت و برنامه سخنراني داشت و چون در ميان بچه ها مداحي وجود نداشت خود حاج آقا مرثيه سرايي مي کرد و ميان بچه ها مي آمدند و سينه مي زد و واقعاً شور و حالي به مجلس مي داد. او در هر کجا حضور خود را لازم مي ديد. با تمام اخلاص بدون هيچ تعللي انجام وظيفه مي کرد.

سيد مرتضي روحاني:
يکي از سنت هايي که حجه الاسلام سيد حسين سعيدي از خود به يادگار گذاشت، تشکيل هيات رزمندگان اسلام در قم بود.
مدتي بعد از پذيرش قطعنامه همان وقت که بچه هاي قديمي جنگ به شهر بازگشتند، بسياري از دوستان براي ايجاد تشکلي بين رزمندگان پيشنهادهايي دادند که به شکلي انسجام بچه هاي رزمنده را در شهر حفظ کنيم. البته اين کار در شهر بسيار متشکل به نظر مي رسيد. يعني بايد کسي تا مسئوليت اين کار عظيم را عهده دار شود که خود جاذبه داشته باشد تا بچه ها را بتواند منسجم کند و اين ويژگي تنها در شهيد سعيدي ديده مي شد و بس.
او با تشکيل هيات رزمندگان در قم گام بسيار ارزنده اي را در هدايت جوانان برداشت. مجمعي را بوجود آورد که به اسلام و نظام خدمت کرد. اين طور بگويم، وقتي خبر تشکيل هيات به حضرت امام رسيد. امام بسيار خشنود و مسرور شده بودند که حاج آقا سعيدي توانسته چنين جمعي را هدايت و ارشاد کند.
بايد اذعان داشت که هدايت فکري و سياسي عده اي از بهترين نيروهاي انقلاب که سالها در صحنه هاي رزم حضور داشتند به عهده ايشان بود. اما دست تقدير الهي او را زود دچار حادثه کرد و شمع وجودش را به خاموشي کشاند. 



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان قم ,
برچسب ها : سعيدي , حجت الاسلام سيد حسين ,
بازدید : 263
[ 1392/05/09 ] [ 1392/05/09 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 3,097 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,712,198 نفر
بازدید این ماه : 3,841 نفر
بازدید ماه قبل : 6,381 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 4 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک