فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

جمهيري,غضنفر

 

  سال 1340 ه ش در روستاي چاخاني در استان بوشهر به دنيا آمد .رشدونمو در خانواده ي مذهبي ومومن باعث شده بود،او از هما ن کودکي عشق زيادي به ائمه ودين اسلام داشته باشد و در مراسم مذهبي شرکت نمايد .برخورداري ازاين شرايط وروحيه ي عال مذهبي باعث شد او هر چه داشت فداي اسلام کند .در دوران مبارزات مردم ايران با حکومت ظالم شاهنشاهي او نقش انکار ناپذيري در سازماندهي اين مبارزات داشت.انقلاب که پيروز شد او لحظه اي از کار وخدمت رساني به مردم واهداف انقلاب باز نايستاد.
شهيد جمهيري با شروع جنگ تحميلي درنگ را جايز ندانست و بارها به جبهه رفت .
ايشان در عمليات بيت المقدس به عنوان فرمانده گردان امام حسين (ع) شرکت کرد .او در 21 سالگي در ارديبهشت 1361 در جبهه خرمشهر به شهادت رسيد و در گلزار شهداي بهشت صادق بوشهر به خاک سپرده شد .
منبع:سرداران سرافراز،نوشته ي اسکندر ميگلي،نشرنگين امين-1384

 

 

 

خاطرات
غلامحسين دريا نورد:

آن روز که به سمت اهواز حرکت کرديم تا پاسي از شب روح عرفاني بر همه بچه ها حاکم و مشغول دعاي توسل بوديم .همراه بانيروهاو بدون بروز خستگي و حتي صرف صبحانه يا لقمه اي نان ،با روحي پاک حرکت کرديم .من در اتوبوس اول با شهيد جمهيري در يک رديف صندلي نشسته بوديم .شهيد جمهيري خيلي متفکر بود و بيشتر به سويي خيره مي شد .او بيشتر سوالات بچه هارا مختصر جواب مي داد .براي من صحنه غريبي بود ،حالات عجيبي بين من و او حاکم شده بود که نا گاه بدون مقدمه اما پر هيجان و اميد بخش شهيد جمهيري به من گفت که در اين عمليات شهيد خواهم شد و جسدم در معرکه عمليات تا مدتها بر زمين خواهد ماند .من هم به شوخي گفتم :انشا الله خودم جنازه ات را به تعاون لشکر تحويل خواهم داد .بارقه اميد سراسر وجود جمهيري را فرا گرفته بود ،در اين مورد ايشان تاکيد داشت چيزي به کسي نگويم .در ادامه همين موضوع ،مجددا شهيد در همين مورد ادامه داد و گفت اين سر نوشت عموم بچه هاي حاضر خواهد بود .ديشب خواب ديدم صحنه اي مشابه به صحنه کربلا از همه طرف به ما هجوم خواهد آورد .
در مرحله سوم عمليات که تصرف دژخرمشهر به سمت بصره انجام گرفت ،ما همچنان منتظر بوديم که ناگهان پيکي ازسوي شهيد خرازي مراجعه و اعلام داشت هر چه زود تر آماده شرکت در عمليات شويد .مارا با تعدادي خود رو نظامي رو باز به دژ مرزي انتقال دادند ،بلا فاصله توسط شهيد خرازي در همان خط مقدم در تاريکي شب نسبت به عملياتي که مي بايست انجام دهيم توجيه شديم .
اهميت موضوع بسيار با لا و حياتي بود .دقيقا آن چه مي خواستيم به وقوع پيوست .عمل گردان ما تاثيرش در کل عمليات بيت المقدس مشهود بود و در صورت عدم موفقيت ما تصرف خرمشهر شايد غير ممکن مي ساخت .گروهان يک ،سپس گروهان دوم و سوم به حرکت در آمدند .اولين کسي که از دژ مرزي گذشت شهيد مجيد بشکوه بود .ساعت 12 شب بود که به داخل خاک عراق نفوذ کرديم و يک کيلو متر مسيررا بدون هيچگونه مقاومتي پشت سر گذاشتيم . براي همه ما مورد مورد تعجب بود که چرا از عراقي ها خبري نيست و مقاومتي در برابر پيشروي ما صورت نمي گيرد .توسط بي سيم مراتب فوق را به شهيد خرازي اطلاع داديم .ايشان اعلام داشتند که همين طور به مسير خود به سمت بصره و جلو تا بر خورد با عراقي ها ادامه دهيد ،ما نيز همين کار را کرديم .
در طول مسير که آن موقع بيش از 10 کيلو متر به خاک عراق نفوذ کرده بوديم ،فقط با يک نفر بر بر خورد کرديم که آن هم تاب مقاومت در خود نديد و فرار را بر قرار انتخاب و به سمت بصره حرکت نمود .پيشروي ما آنقدر صورت گرفته بود که باغات نخل و شبکه سيم برق شهر بصره را در نزديکي خودمي ديديم .به شهيد جمهيري گفتم که ادامه مسير صلاح نيست و امکان محاصره گردان متصور است .به عقب بر گشته و به صورت دشت بان به سمت خرمشهر که هنوز دست عراق بود حرکت کرديم .هوا کاملا روشن شده بود که متوجه شديم در محاصره کامل يک تيپ زرهي و پياده عراق هستيم و از همه طرف به سمت ما توسط سلاح سبک و سنگين تير اندازي مي شود .صحنه عجيبي بود .تنها راهي که برايمان وجود داشت مقاومت و در گيري تا شهادت بود ،از طرفي هم چون از دسترس نيروهاي خودي دور بوديم هيچ گونه کمکي يا پشتيباني از ما حمايت نمي کرد ،خودمان بوديم و خدا .
بچه ها به عزمي غير قابل تصور از چهار جناح مي جنگيدند ،شليک تانکها بدون هيچ گونه موانع طبيعي و مصنوعي به داخل نيرو ها وارد مي شد .رشادت و جانبازي بچه ها ستودني بود .فشار عراقي ها که تا آن زمان متوجه شده بودند ما از هيچ گونه پشتيباني رزمي توپخانه اي حمايت نمي شويم و از طرفي نيرو هاي آنها در خرمشهر به محاصره افتاده اند ،هر لحظه بيشتر مي شد .صحنه آن روز دشت نينوا را در ذهن تداعي مي کرد .دود انفجار ،خون و شهادت در هم آميخته ،اما از فداکاري و ايثار و از جان گذشتن بچه ها هيچ چيز کم نمي شد و بر عکس ،مقاومت و در هم شکستن محاصره همه را مصمم کرده بود .
به لحاظ بعد مسافت بچه هايي که شهيد مي شدند فقط قادر بوديم پلاک تعاون را از گردن آنها جدا کنيم و با آنها براي هميشه خدا حافظي کنيم .تنها کساني که زخمي بودند توسط بچه ها کمک مي شدند .خستگي و تشنگي و شهادت تعدادي از بچه ها ،مقاومت را از پشت سر به حد اقل رسانده بود .متوجه در گيري جلو بوديم که از داخل سنگر عراقي ها از پشت سر مورد اصابت قرار گرفتيم .دقيقا به خاطر دارم در پشت يک تانک عراقي که در حال تير اندازي بود ، تعدادي نيروي پياده عراقي به سمت ما مي آمدند .توسط کلاش و نارنجک تير اندازي مي کرديم .همان تانک توسط مجيد بشکوه بوسيله نارنجک از بالاي آن منهدم گرديد .هنوز نيروهاي عراقي در حال تير اندازي بودند که نارنجک وارد کابين آنها شد و تانک منهدم گرديد .انهدام سه فروند تانک ديگر عراقي ها باعث شد که رخنه در محاصره بوجود آيد .همه بچه ها را متوجه رخنه کرديم و به آن سمت حرکت نموديم .عراق هم خيلي تلاش مي کرد که رخنه را ترميم کند ،اما مقاومت و جانفشاني بچه ها مانع آن شد که راه نفوذ ما بسته شود .
ساعت 12 ظهر بود که به خاکريز و نيرو هاي خودي نزديک شده بوديم .به لحاظ جنگ تن به تن از همان اول از شهيد جمهيري خبر نداشتيم ،از هر کس مي پرسيديم اطلاع درستي از وي نداشت .فقط همان در گيري اول يکي صدا زد جمهيري شهيد شد .هدايت بچه ها در هم شکستن يک تيپ زرهي و پياده عراقي و شهادت بچه ها چنان جسارتي را در ما بوجود آورده بود که حال که رخنه ايجاد شده بود و مي توانستيم از محاصره خارج شويم در گيري خود را ادامه مي داديم و حتي کمي هم به دل نيروهاي عراقي به عقب بر مي گشتيم و قصد داشتيم همه آنها را تار و مار کنيم .ساعت يک بعد از ظهر هدف تعيين شده، توسط ما تصرف شده بود .حال مي باسيت تحکيم مواضع مي نموديم .در همين اثتا ء نيروهاي کمکي از طرف يگان به ما رسيد و از آن پس تمامي تلاش عراقي ها حتي يک قدم موثر نشد و اجراي مرحله بعدي براي تصرف خرمشهر ميسر شد و بلافاصله جهت تصرف خرمشهر ،نيرو ها به حرکت در آمدند ،اما چون گردان ما در يک عمليات سنگين و باور نکردني ،يک تيپ عراق را در هم شکسته بود ،به عقب جهت تجديد سازماندهي و استراحت به مقر انتقال يافتند و شهيد خرازي با جلسه اي که با ما داشت ايثار ،جانفشاني و عمليات را ،بسيار مورد قدر داني قرار داد و اعلام داشت که قبلا از شجاعت بوشهري ها شنيده بودم ،اما کار بزرگ شما سر لوحه تمامي تلاشها بود.



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان بوشهر ,
بازدید : 174
[ 1392/04/21 ] [ 1392/04/21 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,117 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,710,218 نفر
بازدید این ماه : 1,861 نفر
بازدید ماه قبل : 4,401 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک