فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات اسماعيلي,حسين
در سال تحصيلي 53-1352 وارد مدرسة راهنمايي« ادب »در «خورموج »كه در آن موقع در تقسيمات كشوري هنوز بخش بود، شد و توانست در سال 1356 دوران سه سالة راهنمايي را نيز پشت سر بگذارد.
ايشان در سال 1357 وارد دبيرستان ابوذر غفاري خورموج شد و در آنجا در رشته علوم انساني مشغول به تحصيل گرديد و به طور مرتب و تا كلاس چهارم دبيرستان در رشته فرهنگ و ادب به تحصيل ادامه داد؛ هرچند كه به دليل حضور در جبهه موفق به اخذ مدرك ديپلم نگرديد. تحصيلات ايشان تا امتحانات نوبت دوم سال آخر دبيرستان، بيشتر ادامه پيدا نكرد و ايشان از نيمه دوم سال 60 به بعد به طور مرتب در جبهههاي نبرد حق عليه باطل حضور داشت و فرصت اتمام تحصيلات دورة متوسطه و اخذ مدرك ديپلم را نيافت و با انتخابي آگاهانه و با بصيرت كامل، ترجيح داد كه تمام اوقات زندگي خود را جهت دفاع از كيان نظام مقدس اسلامي، در جبههها حضور داشته باشد. او در راه تحصيل، مشكلات معيشتي فراواني داشت، اما علاقة آهنين او به تحصيل، تحمّل اين مشكلات را بر او آسان مينمود. او جهت مقابله با اين مشكلات و رفع آنها ناچار بود در كنار تحصيل و جهت كمك به خانواده، در اوقات فراغت و به خصوص ايام تعطيلات تابستان، به كارگري بپردازد تا از اين طريق بتواند حداقل، بخشي از نيازهاي اساسي خود را جهت تداوم تحصيل مرتفع نمايد؛ لذا چندين بار در هنگام فرا رسيدن تعطيلات تابستان به بوشهر رفت و در آنجا به كارگري پرداخت. اولين بار در سن هشت سالگي به مكتب رفت و اين كار به مدت چهار سال در طي تعطيلات تابستان تداوم پيدا كرد تا اينكه موفّق شد در سن دوازده سالگي قرآن كريم را در نزد آقاي سيد حسين بهرامي ختم نمايد. والدين شهيد، در كودكي او را با نماز و روزه و ساير شعائر نوراني دين، مأنوس كردند كه نتيجة آن، تقيّد بالاي شهيد به اداي نماز و انجام روزه از سنين كودكي و پيش از رسيدن به سن تكليف شرعي بود. شهيد اسماعيلي در سالهاي 56 و 57 كه اوج مبارزات انقلابي مردم ايران بود، فعّالانه در تمامي برنامهها و مراسماتي كه در راستاي همگامي با ملت ايران تدارك ديده ميشد، حضوري فعال داشت و در اين راه هيچ هراس و دلهرهاي به دل راه نداد. او پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، در مورخه 1/1/1359 به عضويت بسيج در آمد و با تمام وجود در خدمت برنامههاي بسيج قرار گرفت و خود را وقف دفاع از دستاوردهاي انقلاب و آرمانهاي بلند و الهي امام راحل (ره) نمود. پس از شروع جنگ تحميلي، در حاليكه دانشآموز سوم دبيرستان بود، در آبان ماه 1359 سنگر مدرسه را به نيّت حضور در سنگر جهاد و شهادت ترك نمود و پس از طي آموزش 15 روزة جبهه در پادگان آموزشي شهيد «مسگر» شيراز، راهي جبهههاي جنوب گرديد. پس از بازگشت از جبهه مجدداً به ادامه تحصيل پرداخت و در خرداد ماه سال 1360 پايه سوم دبيرستان را با موفقيت سپري نمود. در مورخة 1/12/1360 براي دومين بار به جبهه رفت و در عمليات پيروزمندانة «فتح المبين» شركت كرد و در همين عمليات، در مورخة 4/1/1361 از ناحية ساق پا، هدف تيربار دشمن قرار گرفت و شديداً مجروح شد و به همين خاطر به مدت هفت ماه در بيمارستان شهرستان «نجف آباد »دراستان اصفهان و پس از آن در بيمارستان «نيروگاه اتمي» بوشهر بستري گرديد و پس از آن نيز تا مدّتها با ويلچر حركت ميكرد و پس از مدتي نيز عصا به دست گرفت و تا آخر عمر مبارك خود عصا به دست راه ميرفت. پس از به دست آوردن بهبودي نسبي، براي سومين و آخرين بار در 22/9/61 به جبهه رفت و در عمليات والفجر 4 و5 و نيز عمليات خيبر شركت كرد. ايشان در آخرين حضور خود در جبهه در حاليكه با عصا حركت ميكرد، در تيپ امام سجاد از لشكر 19 فجر و سِمَت جانشيني گروهان را عهدهدار بود. در روز 29/10/61 حدود ساعت 6 صبح شهيد «حسين اسماعيلي» همراه با هشت نفر ديگر از همرزمانش در سنگر نشسته بودند. دو نفر از آنان جهت گرفتن صبحانه از سنگر بيرون ميآيند. در همين حين، شنيدن صداي انفجاري سبب ميشود تا جهت اطّلاع از مكان، علت و تلفات ناشي از وقوع انفجار، از سنگر بيرون آيند. در لحظة خروج آنان از سنگر، به ناگاه گلولة توپ به روي سنگر فرود ميآيد و شهيد اسماعيلي كه تا آن زمان فقط 19 سال داشت، همراه با تني چند از ديگر دوستان و همرزمانش در اثر اصابت گلولة توپ به سنگر محل اقامتشان در جبهة سرپل ذهاب، به فيض عظيم شهادت نائل ميشوند. با اعلام شهادت آن شهيد بزرگوار در تاريخ 30/10/61 توسط بنياد شهيد، خيل عظيمي از امت حزب ا... و به خصوص جوانان سلحشور، جهت تشييع جنازة اين شهيد عزيز گرد هم ميآيند و پيكر پاك و مطهر شهيد را تا گلزار شهداي لاور شرقي به نحو بسيار باشكوهي مشايعت كرده و برحسب وصيت شهيد، در همانجا به خاك ميسپارند. منبع:پرونده شهيد در بنياد شهيد وامور ايثارگران بوشهر،مصاحبه با خانواده،دوستان وهمرزمان شهيد وصيت نامه
بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصَّدِّيقينَ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلوُنَ في سَبيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصوُصٌ «به درستي كه خداوند دوست ميدارد كساني را كه در صف جهاد با كافران، مانند سد آهني، همدست و پايدارند.» آيه 4 صف با درود بر تمام پيامبران، خصوصاً پيامبر گرامي اسلام، حبيب خدا، محمد مصطفي و با درود بر كلية اوصياء و اولياء حق، خصوصاً اختران فروزان آسمان ولايت، ائمه و امامان برحق و چهارده كوكب پر فروغ اسلام عليهم السلام و با درود بر امام امت، شير خدا در زمين و جانشين بر حق امام زمان (عج) و با درود بر كلية شهداء تاريخ خونين اسلام از صدر اسلام تاكنون و با درود بر پيروان امام عزيز و امّت شهيد پرور و قهرمان ايران، كه در تاريخ اسوه شدند و الگويي شدند براي مؤمنين و محرومين تاريخ. برادر عزيز! در اين مقطع و در زماني كه اسلام واقعاً به كمكهاي شما نياز دارد، از انفاق در راه خدا دريغ نورزيد، زيرا كه خداوند ميفرمايد: از آنچه روزي شما كرديم، انفاق نمائيد. لذا ما بايد انفاق جاني و مالي داشته باشيم تا مصداق اين آية شريفه باشيم. در اين برهه از زمان كه تمامي كفر در مقابل تمامي ايمان قد علم كرده و اظهار «اَنَا رَبُّكُمُ الاَعْلي» ميكنند و اظهار خدائي در جهان ميكنند، بپا خيزيد و نداي حسين زمان، اين روح خدا و اين پيك الهي در زمين را بيجواب نگذاريد. ما مسئول هستيم. يادمان نرود زماني كه ما هيچ بوديم و خداوند به ما همه چيز داد، زيرا كه خداوند بر خود فرض نموده كه رحمتش را از ما دريغ نورزد. به همين جهت، اين پيك الهي و وحي پيامبر زمان را براي ما فرستاد تا ما شكرگزار اين نعمت الهي باشيم. برادران عزيز! دشمن با تمامي كفر و با تمامي ابزارآلات جنگي خود آمده كه حق را از بين ببرد. زهي خيال باطل؛ آيا ميشود نور خدا و نوري كه خداوند روشن نموده را خاموش كرد؟ برادران! در برابر مشكلات، صبر و بردباري نشان دهيد. چون يكي از خصلتهاي مؤمن، صبور بودن است. انقلاب ما براي شكم نبود، بلكه انقلاب ما تداومبخش راه امامان و پيامبر گرامي ميباشد. چند كلمه سخن با آنهايي دارم كه دست روي دست ميگذارند و ميگويند امام زمان كه ميآيد، قيامتي را ميسازد. اي برادر! تو در انحرافي، برگرد. اي برادر! ولايت فقيه را رها نكن. ولايت فقيه، ولايت اولياء و ائمه و ولايت رسول اكرم و ولايت الله ميباشد. امام زمان سرباز ميخواهد، پس ما شكر كنيم كه خدا چنين نعمتي را بر ما ارزاني داشته است. اي خميني! شاهد باش كه ما مثل مردم كوفه، بيوفا نيستيم كه به حسين گفتند ما ثروت در اختيار تو قرار ميدهيم؛ اسب تندرو آماده ميكنيم تا در ميدان بتواني از دشمنت فرار كني. خدايا! چه بارهايي كه بر دوش من افتاده بود و تو اين بارها را برداشتي و چه كارخانهاي كه از كار افتاده بود و دوباره به كارش انداختي. خدايا! من چگونه شكر نعمتت را بجا بياورم. من داوطلبانه به جبهه ميروم. اگر به ياري خدا شهيد شدم، جسدم را در لاورشرقي به خاك بسپاريد. خدايا آرزو دارم كه در راه تو شهيد شوم. «خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار» حسين اسماعيلي آثارمنتشر شده درباره شهيد
تقديم به شهيدان: حسين و نصرالله اسماعيلي شهيدانِ فداكار و وفادار دو «اسماعيليِ» همرزم و همـيار دو يارِ صادق و شاگردِ رهــبر دو مرغِ عاشق از بستانِ «لاور» يكي پرشور و از نسلِ حسيني «حسينش» نام و فرزندِ خميــني دليرِ عرصة «فتح المبين» بود بسيجي بود و از اهلِ يقين بود دگر، «نصرُالله» و يارِ خدا بود جواني پاكباز و باحـيا بود خوشا اينگونه يارانِ وفادار شهيداني چنين، در رزمِ كُفّار شهيدِ پهنة «هورالعظيم»اند مقيمِ كوي جنّاتِ نعيماند علــيرضا عمراني درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان بوشهر , بازدید : 255 [ 1392/04/21 ] [ 1392/04/21 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
:: |
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |