فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سياه منصوري,منوچهر

 

ده آذر 1336 ه ش در روستاي مزارعي در استان بوشهرو در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد ديده که به جهان هستي باز کرد .پدر به سبب سيماي دلنشين و رخسار بهشتي ،اورا منوچهر ناميد .از کودکي با احکام و فرائض اسلامي آشنا گرديد و جهت فرا گيري قرآن به مکتب خانه رفت و توانست در مدت کوتاهي قرآن را ياد بگيرد.پس از شش ماه قرآن را آموخت و شروع به ياد گيري کتاب هاي مذهبي کرد .

منوچهر سياه منصوري قرآن را با صدايي خوش تلاوت مي کرد .
پس از آن در سن هفت سالگي مرحله ي اول تعليمات عمومي را در دبستان طالقاني فعلي آغاز کرد و موفق شد دوران تحصيل را با موفقيت طي کند .
مشکلات اقتصادي ومحروميت هاي ناشي از حکومت جابرانه ستم شاهي باعث شد او با خانواده اش به بوشهر رفت و درآنجا براي کمک به پدرش مشغول کارگري شد .
شانزدهم شهريور سا ل پنجاه و پنج خورشيدي خدمت سربازي خويش را در نيروي زميني آغازکرد وپس از دو سال در مرکز پياده شيراز و شانزدهم شهريور ماه پنجاه و هفت کارت پايان خدمت خود را اخذ کرد .
تواضع ،فروتني ،اخلاص و توجه به احکام الهي از وي فردي با بصيرت و بزرگ منش ساخته بود. هنگامي که شميم معطر انقلاب بر مشامش خوش آمد، با شرکت فعال در راهپيمايي و فعاليت هاي ضد رژيم طاغوت عشق خود به امام خميني(ره) ميهن و امت اسلامي را نمايان ساخت .سا ل پنجاه و هشت به جزيره خارک رفت و در آنجا مشغول به کار شد .
چون اهداف مقدس و متعالي خود را با حفظ و حراست دستاوردهاي نظام مطابق مي ديد به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درجزيره خارک در آمد .
سا ل 1359 با دختر عموي خود خانم مدينه سياه منصوري ازدواج کرد و در شهريور همان سال در اثر بمباران هوايي عراق دچار موج گرفتگي شد .پس از مدت سه ماه استراحت ،مجددا به محل خدمت خود باز گشت .در دي ماه سا ل 1359 که خبر شهادت «ضرغام افشار »دوست و يار هميشگي خود را شنيد با خود عهد بست که تا آخرين قطره خون خود، راه او را ادامه دهد .
کار داني وي در مسائل آموزشي از او شخصيتي بر جسته ساخته بود و همه ،وي را به عنوان نيروي فعال و کار آمد مي شناختند .درتاريخ 22/ 1/ 1360 از طرف فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي استان بوشهر،مسئوليت واحد آموزش اين نهاد رادر جزيره خارک به وي محول شد .
13/ 3/ 1369 خداوند به وي دختري عطا کرد که نامش را به يمن مبارکي نام بي بي دو عالم «زهرا» گذاشت و تنها پس از يک ماه حضور در کنار همسر مهربان و دختر تازه متولد شده و نو رسيده اش به جبهه اعزام شد .
سر انجام پس از مدت کوتاهي که فرماندهي دسته را عهده دار بود در تاريخ 25/ 5/ 1369 بر اثر ترکش در جبهه ي گيلان غرب سر پل ذهاب جاودانه گشت و تا اوج نهايي پرواز کرد .
همرزم وي ،غلامرضا نوروزي در مورد ويژگي ها ونحوه شهادت اين شهيد بزرگوار
مي گويد :
منوچهر فردي متدين و با ايمان بود .هميشه نمازش را سر وقت ادا مي کرد و پس از اقامه آن ،قرائت قرآن جزءبرنامه هاي اصلي اش بود .در پادگان ابوذر در حال استراحت بوديم که اعلام کردند ،از طرف نيرو هاي عراقي ،حمله اي صورت گرفته و تعدادي از نيرو هاي خودي به شهادت رسيدند . احتياج به نيروي داوطلب ،جهت پشتيبباني و حمل پيکر شهدا هستند .
من و شهيد سياه منصوري اعلام آمادگي کرديم .چند روزي در آنجا به مبارزه با متجاوزين پرداختيم ؛حتي چند نفري را اسير کرديم . شبانه همراه چند تن از افراد داوطلب ،جهت حمل پيکر ها ،اقدام کرديم .منطقه از سوي عراقي ها به شدت تير باران مي شد .وقتي که منور مي انداختند ما خودمان را نهان مي کرديم که در ديد دشمن قرار نگيريم .با هر زحمتي بود توانستيم اجساد را به پشت خط انتقال دهيم .
چند روز بعد ،هواپيماي جنگنده عراقي ،مقر پادگان ابوذر را بمباران کرد .من،منوچهر و حسين زارع انگالي اهل روستاي کره بند ،در يک ساختمان آپارتماني در مقر اصلي بوديم . صداي انفجار زاغه ي مهمات را شنيديم .منوچهر داشت قرآن تلاوت مي کرد.من و حسين سريع حرکت کرديم .منوچهر گفت: شما برويد ،چند آيه ديگر مانده مي خوانم و مي آيم .
در پادگان به سرعت باد ،شايعه پيچيده بود که مواد شيميايي منفجر شده .برخي از نيرو ها ترسيده بودند.
سعي کرديم به هر صورت که شده به بچه ها روحيه دهيم .حسين به مقر بر گشته بود .من هم سريع به مقر اصلي بر گشتيم .
پايين ساختمان ،توسط جنگنده هاي عراقي بمباران شده بود .نيروها اين طرف و آن طرف مي دويدند .برخي از برادران زخمي شده بودند .سري به بيمارستان زدم .پيکر پاک منوچهر و حسين را ديدم که غرق در خون بودند نام هر دو به عنوان شهداي ناشناس اعلام شده بودند .جسد منوچهر با شهداي فارس انتقال داده شد و من همراه او آمدم و پيکرش را به بيمارستان فاطمه زهرا بوشهر تحويل دادم .بعد با خبر شدم که حسين نيز به عنوان شهيد ناشناس به تهران منتقل شده و در آن جا دفن گرديده است .
منبع:در کوي نيکنامي1،نوشته ي سيدعدنان مزارعي،نشر نورالنور-1384


وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم

ما مال خداييم و بازگشت ما به سوي اوست .
زندگي ،عقيده و جهاد در راه خداست .موضوع وصيت نامه اينجانب سياه منصوري ،يا به عباراتي از فرزندان انقلاب که الان حدود 23 سال از عمرم مي گذرد .در صورتي که احساس مي کنم ،فردا مي خواهم متولد شوم و زندگي واقعي را شروع کنم .به قدري خوشحالم که در پوست خود نمي گنجم .
گاهي اشک شوق مي ريزم و خلاصه چيزهايي احساس مي کنم که برايم تازگي دارد .
اصلا مثل اينکه سبک شده ام دلم مي خواهد پرواز کنم .گويا سرشتي در من نهفته بوده که نصيبم شد بر تکامل پرواز و خدا گونه شدن .اکنون ملت مبارزه ايران فرياد مي زنند اي امام حسين (ع ) فرياد «هل من ناصر ينصرني» تو را شنيديم و جوابت را مي دهند . به رهبري فرزندت امام خميني (ره) قيام بر عليه طاغوطيان زمان نموده و درخت اسلام را با خون خود آبياري و بارور مي سازند .
اين شيطان بزرگ آمريکا بعد از سالياني که خون مردم مسلمان ايران را مکيده اکتفا نکرده و بعد از واژگون شدن تخت شيطاني پهلوي به عناوين مختلف دست به توطئه هاي گوناگون مي زند . توطئه هاي شيطاني او را به ياري خداوند متعال و به بيداري رهبر کبير انقلاب يکي بعد از ديگري نقش بر آب مي شوند .
آمريکا بعد از آن همه توطئه هاي ننگين خودش کاري از پيش نبرد .اکنون صدام کافر را که يکي از نوکرهاي حلقه به گوش وي مي باشد، وسيله قرار داده و به خاک وطن ما که در راس آن جمهوري اسلامي است تجاوز کرده و با هواپيماها و موشکها ي خود خانه هاي بي دفاع رابر سرمردم آن خراب مي کند .
هدف اين نيست که خاک ايران را اشغال کنند ،بلکه هدف اين است که جمهوري اسلامي را نابود کنند .
اما چه فکر باطل و کورکورانه اي در سر دارند .نمي دانند که تک تک مردم مسلمان ايران مرد جنگند و از شهادت استقبال مي کنند و حاضرند تا آخرين قطره ي خون خود را در راه اسلام فدا کنند و نگذارند که دشمن کاري از پيش ببرد .
ولي يک پيام به ملت ايران دارم و آن اين است که وحدت خود را حفظ کنند و بدانند که دشمن بزرگترين ضربات را از رزمندگان اسلام خورده و مي خورد ،عامل موفقيت ما همين اتحاد است و هيچ هراسي نداشته باشيد . دوم پيام به برادران پاسدار است که هميشه بيدار و هوشيار باشند و اين نقشه و توطئه را کشف و نقش بر آب کنند .
در اينجا سخني چند با خانواده ام دارم ....
قرآن کريم مي فرمايد: خداوند متعال در قسم به روزگار که انسان ها در آن ضرر معنوي مي کنند به غير از آنها که کارهاي شايسته و عمل نيکو انجام مي دهند و در استقامت کامل ،يکديگر را به طرفداري از حق و حقانيت سفارش مي کنند.»
سلام بر خانواده عزيز و گرامي ام و کانون پر مهر و محبتم .از رب الشهدا ءسلامتي براي شما آرزو مي کنم و اميد وارم هميشه از الطاف الهي برخوردار باشيد .حال من خوب است و نگراني در بين نيست .
سخني چند با پدرم .پدر گرامي همان طور که بهتر از من مي داني اسلام از پدر در اجتماع ،بهترين تربيت و اخلاق فرزند را خواسته تا بهترين نمونه هاي اسلامي باشند .البته تا حد مجاهدت نتوانستم پيش بروم ولي کاري کرده ام که مايه خوشحالي و رو سپيدي تو پدر عزيزم باشد .بنابر اين در تربيت فرزند دين خود را ادا کردي .به خدا اگر در اجتماعات شرکت کنيم ،اگر در راهپيمايي ها شرکت کنيم روحيه اي به دست مي آوريم که حد و حسابي ندارد .البته شما تا اندازه اي در جريان شناخت ائمه اطهار(ع) هستي .شهادت ،رشادت و شهامت ،کرامت ،صداقت ،عدالت ومسلماني آنها را به خوبي متوجه هستي .بنابر اين از وقايع مهم آن هم خبر داري .
در هر صورت روحيه اي که گفتم به دست آوريد و با اين اطلاعاتي که داريد بايد در برابر حوادث و پيشامد ها مانند کوه استوار بمانيد و نگذاريد که حوادث و پيشامد ها ذره اي در شما اثر گذارد .بنابر اين خود شما بايد ديگران را دلداري داده و براي آنها از صدر اسلام سخن بگوييد .در آخر براي پدر عزيز يک بار ديگر آرزوي سلامتي مي کنم .
سخني چند با مادرم .بله مادرعزيزم مي دانم سختي ها و رنج هاي زندگيت ،شهامت ،طاقت و استواري را از تو سلب کرده است و مي دانم روياي شيريني در افکارت هميشه زنده است وآرزوي به حقيقت رسيدن اين رويا ها را داري و همچون پدر عزيزم براي خودتان آرزويهاي گوناگون داري اما در اين برهه از زمان براي فرزندتان آرزوي پيوستن به امام حسين (ع) را داشته باشيد و بر خود بباليد که امانت خدا را به خدا بر گردانيد .
بنابر اين هرگز نبايد ناراحت باشيد و شما به صدر اسلام بر گرديد .اصلا صدر اسلام چرا ؟اين سه سال آخر تاريخ انقلاب ايران 57تا59 را برسي کنيد .ببينيد چقدر از مادرها امانت هاي خود را در راه خدا دادند .
در اين صورت شهامت داشته باش و استواري در برابر حوادث و پيشامد ها .بله مادر عزيزم ،من هم آرزوها دارم ولي در حال حاضر آرزوي شهادت بر تر از ديگر آرزوهاست ،بنابر اين اين تو ،هم پسرت را تشويق کن به ستيز و جنگ با دشمن .اگر لياقت داشته باشم شهيد مي شوم وگر نه هيچ .
کفن بدوز مادرم ،مادرم گريه نکن از برم مادرم ،مادرم .
سخني چند با برادر عزيزم حال با يک کس ديگر طرفم .با کسي که صد در صد آرزوي شهيد شدن را دارد. بنابر اين بايد به نحو ديگري با تو برادر سخن بگويم .برادر جان مي خواهم کمي از تجربيات زندگي ام سخن بگويم .البته مي داني سوادم در حد سواد تو نيست ولي به صراحت مي گويم تجربيات حاصل از اين دوران زندگي ام را بيشتر از توست .
بنا بر اين مقداري از تجربيات خود را براي تو مي گويم .برادر جان در کالبد شخصيت يک انسان تازه به بلوغ رسيده يا مقداري از بلوغ گذشته دو نيرو هميشه درستيزند دو نيروي متضاد – نيرو ي هوا و هوس شيطاني – نيروي عقل .متاسفانه در اکثر جوانان دوران طاغوت نيروي شيطان قوي تر و استوار تر از نيروي عقل بود .ولي خوشبختانه بعد از انقلاب سعي در برتري نيروي عقلي بر نيروي شيطاني به همت اسلام عزيز شده است .
من چون اين دوران را سپري کرده ام مي گويم نيروي شيطاني بر نيروي عقل پيروز است چون عواملي در کنار است که جوان بايداز سر راهش بر دارد ليکن نه تنها بر نمي دارد بلکه از روي آن هم گذر مي کند .
از منوچهر، اختر تابان ملک آسمان
ياد آن سيماي دلکش در بهاران ياد باد.



آثارباقي مانده از شهيد
به :برادر پاسدار منوچهر سياه منصوري

از: دفتر فرماندهي
موضوع: مسئوليت واحد آموزش
سلام عليکم
به موجب اين حکم جنابعالي از تاريخ 22/ 1/ 1360 به عنوان مسئول واحد آموزش سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درجزيره خارک انتخاب مي شويد .
لازم است در اسرع وقت پرونده ها و مدارک و برنامه هاي آموزشي را ازواحد پرسنلي تحويل گرفته و براي آموزش بيشتر برادران و ايجاد کلاس هاي گوناگون آموزشي نهايت کوشش خود را بنمايد .
اميد است که همگي ما خدمتگذاران خوبي براي اسلام باشيم .
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي – خارک
منصور حياطين22 / 1/ 1360
رو نوشت :
مسئول عمليات جهت اطلاع و نصب در تابلوي عمليات


زندگينامه ي برادر شهيد،نصرالله سياه منصوري
سخن از کسي است که عاشقانه پاي به عقليم عشق گذاشت و در مدرسه ي عشق ،الفباي عشق ورزي را آموخت .سخن از کسي است که با خلاص و ايمان به دفاع از ميهن اسلامي خويش پرداخت .سخن از دهمين و آخرين فرزند خانواده اي است که فرزند هفتم خود را نيز در راه ميهن ،تقديم کرده اند .

نصر الله سياه منصوري درسوم تير سال چهل و شش در خانوادهاي پر جمعيت مومن و متعهد به احکام الهي در وحدتيه «بي برا »چشم به جهان خاکي باز کرد .پدرش علي او را از همان کودکي به مکتب خانه فرستاد تا با قرآن ،کتاب هدايت بشر ،آشنا گردد .در سن هفت سالگي پاي به کلاس درس گذاشت و تا پنچم ابتدايي را با موفقيت طي کرد .به دلايل فقر و ناراحتي که از ناحيه گوش داشت به همين دوره تحصيل بسنده کرد و به عنوان يکي از نان آوران خانواده به کار و فعاليت پرداخت و در امر کشاورزي و دامداري يار و ياور پدر بود .
با وزش نسيم انقلاب ،دوشادوش مردم غيور زادگاهش به مبارزان انقلابي پيوست وبرخي او دوستانش را که با اين نعمت بزرگ الهي غريبه بودند را آشنا کرد و لحظه اي در باورش خللي وارد نشد .
با شروع جنگ تحميلي و تشکيل بسيج مستضعفين به عضويت بسيج در آمد .او اعتقاد داشت که حضور در بسيج و فعاليت در آن يک وظيفه شرعي است و همواره تاکيد داشت که خدمت در راه خدا و انقلاب از وظايف ديني است .چون برادرش منوچهر يکي از پاسداران رشيد و غيور به درجه رفيع شهادت نايل شده بود ؛تصميم گرفت راه برادر را ادامه دهد ؛هنگامي که به بسيج برازجان ؛مراجعت کرد با اعزام وي موافقت نکردند و رضايت پدر را الزامي دانستند .به ناچار شبانه روز ،به پدر التماس مي کرد و از او مي خواست که رضايت دهد .
با لاخره پدر پير خود را به برازجان برد و مجوز اعزام به جبهه را کسب کرد و با خوشحالي و فهميدگي جهت آموزش نظامي به کازرون اعزام شد .پس از گذشت يک ماه ،راهي جبهه هاي جنوب شد و در تيپ المهدي (عج) وگردان امام سجاد (ع) به مدت سه ماه به مبارزه پرداخت و در عمليات رمضان در شرق بصره نيز حضوري فعالانه داشت. چند روز قبل از شروع عمليات در نامه اي به پدر مي نويسد :« ... پدر جان !امروز تاريخ 20 /4/ 1361 اسلحه به من دادند و اسلحه ي من «آر پي جي7» است . همان طور که برادرم در جبهه ي کردستان به درجه ي رفيع شهادت نايل گرديد بايد من اسلحه ي او را نگذارم بر زمين بيفتد .و بايد اسلحه ي برادرم را بر دارم و راه او را ادامه دهم .»
پس از باز گشت به آغوش گرم خانواده ،پدر و مادر از او مي خواهند که ديگر به جبهه نرود ،چون دين خودش را ادا کرده و از خانواده ،عزيزي نيز تقديم انقلاب گرديده است ؛ولي او به مادرش مي گويد :«در خواب ديده ام که سيدي جليل القدر مرا صدا مي زد و مي گفت :جبهه منتظر توست .يک بار ديگر بيا .»
مادر بيشتر اصرار مي ورزد ؛ولي موثر نمي افتد .وقتي که در ميني بوس نشسته و در حال حرکت هستند دامادشان مرحوم منصوري فرد او را بر مي گرداند .بار ديگر بدون خداحافظي ،عاشقانه پا به ميدان نبرد با دشمن مي گذارد .نکته ي جالب اين که قبل از اعزام ؛به بسيج مراجعه مي کند و از دوستش علي محمد مزارعي مبلغ سيصد تومان قرض مي کند .
سر انجام در عمليات بزرگ محرم که با رمز يا زينب (س) در منطقه ي عين خوش آغاز گرديد ؛در تاريخ 28/8/ 1361 ،شربت شهادت را نوشيد .پس از آنکه پيکر پاکش به زادگاهش تشييع شد ؛مبلغي که از دوستش گرفته بود هنوز در جيبش بود !
منبع:در کوي نيکنامي1،نوشته ي سيدعدنان مزارعي،نشر نورالنور-1384



وصيت نامه ينصر الله سياه منصوري, برادر شهيد

انا لله و انا اليه راجعون
چنانچه بشر ،فقط اين يک آيه را سر لوحه زندگي خود قرار دهد ،شکست نخواهد خورد .براي اين که مالک اصلي خداست و بر گشت ما پس از مرگ به سوي اوست .اينجانب نصرالله سياه منصوري ،هم اکنون که عازم جبهه ي جنگ حق عليه باطل هستم وصيت نامه ام را بادرود بر منجي عالم بشريت ،مهدي (عج)و با درود به رهبر کبير انقلاب اسلامي و نايب بر حق امام زمان و ملت مسلمان ايران خصوصا ملت قهرمان دشتستان ،آغاز مي کنم .اميدوارم که هميشه بتوانم به نداي« هل من ناصر ينصر ني» حسين زمان پاسخ داده باشم .به عنوان يک سرباز کوچک اسلام ،خدمت برادران عرض مي کنم که با شعار بدون عمل خودرا فريب ندهيد وحتي مي توان گفت .نفاق صفتي است که در شخص بروز کرده و اميدوارم ما فريب اينها را نخوريم .
در ضمن ،از پدرم تمنا دارم ،چنانچه ،شهادت نصيبم شد ،مرا پهلوي برادرم دفن کنيد و برايم گريه و زاري نکنيد و افتخار کنيد که چنين فرزندي را بزرگ کرده ايد و در راه اسلام تقديم خدا و اسلام نموده ايد .خواهشمندم از مسلمانان ايران که امام را تنها نگذاريد .
والسلام نصر الله سياه منصوري .



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان بوشهر ,
بازدید : 270
[ 1392/04/21 ] [ 1392/04/21 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,133 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,710,234 نفر
بازدید این ماه : 1,877 نفر
بازدید ماه قبل : 4,417 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک