شهيدزماني در سال 1341 در يکي از محله هاي قديمي «تهران »به دنيا آمد. درسال 1347 به مدرسه رفت و تا پايان مقطع راهنمايي در س خواند .دراين مقطع در س مي خواند که با انقلاب ومبارزات مردم ايران بر عليه حکومت خود کامه ي ستم شاهي همراه شد .او به فعاليت هاي سياسي ومبارزات بي امان بر عليه رژيم منفور پهلوي پرداخت . در بيشتر مواقع سر کلاس حاضر نمي شد و در خيابانها و کوچه هاي شهر و گاهي هم در محيط مدرسه به پخش اعلاميه هاي حضرت امام (ره )مي پرداخت .
بعداز پيروزي شکوهمندانه انقلاب اسلامي و تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ؛به عضويت اين نهاد مقدس در آمد و در لشکر 27 محمد رسول الله (ص)مشغول به خدمت شد .در تير ماه سال 1360 جانشيني پاسگاه عملياتي سپاه «گهواره»، يکي از بخشهاي تابعه استان «کرمانشاه» را پذيرفت . پس از يک سال به سپاه «روانسر» رفت و فر مانده گردان عملياتي آنجا شد .
در مهر ماه سال 1361 به منطقه «لون سادات»در« کامياران» آمد و با همکاري نيرو هاي تحت امر خود آن منطقه را از دست نيرو هاي ضد انقلاب آزاد کرد و پايگاهي را در آنجا بنا نهاد .يک ماه بعد با دختر رو حاني مبارز «لون سادات» ،شهيد ملا «عبد القادر بزرگ اميد» ،ازدواج کرد که ثمره اين ازدواج يک فرزند پسر مي باشد .حضور شهيد زماني به عنوان فرمانده عمليات سپاه «روانسر» ضربات جبران ناپذيري را به پيکر ضدانقلاب وارد مي ساخت.
در تاريخ 31/5/1362 نيرو هاي ضد انقلاب نامه کاذبي را از طرف اهالي روستاي «سر شيلانه» مبني بر اعلام آمادگي آنها براي پيوستن به نيرو هاي سپاه نوشته و به شهيد زماني مي رسانند .شهيد زماني هم بلافاصله همراه شهيد «اردستاني» و چند نفر ديگر از همرزمان خود به طرف آن روستا حرکت مي کنند .وقتي او وديگر همرزمانش وارد روستا مي شوند مورد کمين نيرو هاي ضد انقلاب که در مواضع از قبل پيش بيني شده مستقربودند ،قرارمي گيرند.و همراه ديگر همرزمانش از جمله رزمنده شهيد به شهادت مي رسد. مزار مطهر شهيد در بهشت زهرا (س)تهران قطعه 28 رديف 6 مي باشد .
شهيد داود زماني چهره ي نو راني و زيبايي داشت ؛مهرباني و صميميت در چهره او نمايان بود. بعضي وقتها سکوت قابل تاملي چهره او را در بر مي گرفت که حکايت از رازهاي ناگفته او با خدا بود. شيرين و گيرا صحبت مي کرد، طوري که هر شنونده اي رامجذوب خود مي ساخت و در دل او جاي خود را باز مي کرد .اخلاص عجيبي داشت ؛يکرنگي و صداقت در وجود او موج مي زد .کسي را دشمن مي دانست که با انقلاب و نظام به مقابله برخواسته باشد . به حضرت امام(ره) عشق مي ورزيد ؛نيرو هاي سپاه را بسيار دوست داشت و از نيرو هاي ضد انقلاب به شدت متنفر بود. به معنويات علاقه خاصي نشان مي داد. به گفته همسر ش:او بيشتر اوقات در منزل خود مراسم دعا و روضه بر گزار مي کرد . باهم به مراسم دعاي کميل و توسل مي رفتيم.ايشان مي گويد :يادم هست که بعد از شهادت پدرم، هر روز براي او قر آن تلاوت مي کرد و طلب استغفار مي کرد .بيش از اندازه متواضع و خاکي بود ؛هيچ گونه غروري در وجود او حضور نداشت .هيچ گاه خود را برتر از ديگران نمي دانست .نوع مذهب و شهري يا روستايي بودن را ملاک برتري نمي دانست و بيشتر به تقوا و انسانيت مي انديشيد . رو حيه ياري دهي خاصي داشت و از کمک کردن به ديگران لذت مي برد .
منبع:"اسوه هاي استقامت" نشر شاهد،1386تهران
وصيت نامه
بسم رب الشهدا و صديقين
اين انقلاب احتياج به خون شما جوانان دارد و شما مردم مسلمان و مومن بايد تا آخرين لحظه از اين انقلاب اسلامي دفاع نماييد و دست اجانب را كه در داخل و خارج دست به توطئه عليه اين انقلاب ميزنند، از سرزمين اسلاميمان كوتاه نماييم. اي مردم پشت اين انقلاب را داشته باشيد و هميشه دعاگوي امام باشيد و خداي ناكرده نكند كه اين انقلاب را سست بگيريد و اجانب در ميان شما رخنه كنند و شما را نابود سازند. امام را دعا كنيد كه خداند به واسطهي دعاهاي شما به او طول عمر عنايت فرمايد و او نيز با رهنمودهاي خود شما مردم را از آستانهي سقوط به بهشتي جاويدان راهنمايي كند.
اي مادر من از زحمات بيدريغ تو تشكر ميكنم، اي مادر زبان و قلم من گوياي زحمات تو نخواهد بود، اي مادر مرا حلال كن و مرا ببخش.
اي پدر مهربان و زحمتكش من، اي كسي كه مرا نان دادي و بزرگ كردي، مرا حلال كن و ببخش.
اي برادران من شما نيز از من راضي باشيد و مرا ببخشيد و اي كساني كه وصيتنامهي مرا ميخوانيد و گوش ميكنيد، مرا ببخشيد و حلالم كنيد و به غايبين نيز بگوييد مرا ببخشند و حلال كنند و اي كساني كه به خاطر من گريه ميكنيد، من بندهي ناچيز و گنه کار خداوندم، به خاطر امام حسن و امام حسين گريه كنيد، ديگر مزاحم وقت گرانبهاي شما نميشوم. به اميد پيروزي رزمندگان اسلام
داود زماني 9/2/1362
درباره :
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا ,
استان کردستان ,
برچسب ها :
زماني ,
داود ,
بازدید : 213