فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات فقيه,علي
شهيد علي فقيه، پس از ترك تحصيل، مشغول به كار و تلاش جهت كمك به پدر در تأمين معيشت گرديد و در اين راستا به كارگري پرداخت و مدتي نيز به بندر عامري رفت و در آنجا كارگري نمود. او همچنين مدتي در پايگاه هوايي بوشهر كارگري كرد و حقوق روزانهاش در آنجا، 5 تومان بود.
ايشان پس از رسيدن به سن قانوني جهت انجام خدمت سربازي به كرمان رفت اما به علت عدم احتياج دولت و عدم پذيرش در پادگان آموزشي اين شهر، طبق گواهي ادارة وظيفة عمومي ژاندارمري كل كشور از انجام خدمت نظام وظيفه معاف گرديد. شهيد فقيه پس از معافيت از خدمت، كماكان به كار و تلاش پرداخت تا اينكه با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و شروع جنگ تحميلي فصل جديدي در زندگي ايشان رقم خورد. اين شهيد بزرگوار پس از وقوع انقلاب، به تمام و كمال در خدمت نظام مقدّس اسلامي قرار گرفت و تمام وجود خود را صرف اشاعة ارزشهاي نوراني انقلاب بزرگ اسلامي نمود. او از اولين افراد روستاي لاور شرقي بود كه به عضويت بسيج در آمد و به عنوان يك بسيجي، پس از گذراندن آموزش جبهه در بيست و ششمين دورة آموزشي پادگان شهيد دستغيب كازرون، در مورّخة 29/7/1361 عازم جبهههاي جنوب گرديد و به عنوان جانشين دسته همراه با شهيد ابراهيم زارعي، در عمليات پيروزمندانة محرم شركت نمود و پس از آن در مورّخة 3/10/1361 به منزل بازگشت. او پس از بازگشت از جبهه، به استخدام رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و پس از آن مجدّداً در مورخة 29/1/1362 راهي جبهههاي جنوب شد و پس از انجام مأموريت به عنوان فرمانده دسته، در مورّخة 3/4/1362 به خانه برگشت. پس از 26 روز مرخصي، براي سومين و آخرين بار در مورّخة 29/4/1362 راهي جبهههاي غرب كشور گرديد و پس از آنكه در عمليات والفجر 4 شركت كرد.بعد از آن جهت آموزش مجدد، به پادگان شهيد جلديان اعزام شد و در مورّخة 16/8/1362 از اين پادگان عازم طلائيه گرديد و در آنجا در تيپ المهدي (عج) گردان كميل، گروهان 1 و به عنوان فرماندة دستة 3 در عمليات خيبر شركت كرد. برادر شهيد ميگويد: «برادرم در عمليات خيبر در منطقة طلائيه در مورخه 12/12/1362 از ناحية كتف هدف اصابت تير دوشيكا قرار گرفت و شديداً مجروح شد. همرزمانش در آن بحبوحة نبرد، او را در يكي از سنگرها گذاشتند كه متأسفانه آن سنگر دچار آب گرفتگي شد و برادرم در اثر خونريزي شديد و عدم امكان انتقال به بيمارستان در همانجا به شهادت رسيد و پيكر پاك و مطهّرش به مدت يازده سال در آنجا باقي ماند تا اينكه به همّت گروه تفحص شهداء، اين پيكر پاك و مطهّر در مورّخة 11/7/1373 در حاليكه تقريباً سالم مانده بود، كشف و شناسايي گرديد و در مورّخة 2/8/1373 به زادگاهش انتقال داده شد و پس از تشييع باشكوه توسط جمعيت انبوه امت حزب ا... در گلزار شهداي روستاي لاور شرقي به خاك سپرده شد.» شهيد علي فقيه با اينكه درس نخوانده بود اما به مدد هوش سرشار و علاقة فراوانش به قرآن كريم توانسته بود اين كتاب نوراني الهي را ختم نمايد. انس او با قرآن كريم، هميشگي بود و هيچگاه تلاوت آن را حتي در ايام حضور در جبهه و در شرايط سخت مناطق عملياتي ترك نكرد. او نماز خواندن و روزه گرفتن را در سنين كودكي و پيش از رسيدن به سن تكليف شرعي، آغاز كرد و بيشتر اوقات، نماز را در مسجد مي خواند. اين شهيد بزرگوار از لحاظ اخلاق فردي، انساني بود بسيار مهربان، متواضع، راستگو و راستكردار و بسيار اهل معاشرت با مردم به طوريكه همة اهالي او را دوست داشتند همانطوريكه او نيز با تمام وجود، مردم را دوست ميداشت. او با همة شهداي روستا به ويژه شهيدان بزرگوار ابراهيم زارعي و حسين اسماعيلي دوست صميمي بود. در عمليات غرور آفرين محرم، او دوشادوش شهيد ابراهيم زارعي رشادتهاي كم نظيري را از خود نشان داد. هنگاميكه شهيد حسين اسماعيلي به علت مجروحيت در عمليات فتح المبين تا مدتها نميتوانست روي پاي خود راه برود و به ناچار روي ويلچر مينشست، شهيد علي فقيه بيشتر اوقات را همراه و كمككار او بود و ويلچر او را جابجا ميكرد. شهيد فقيه با اينكه فقط تا پنجم ابتدايي درس خوانده بود، اما ميزان سواد و دانايي حقيقياش بسيار فراتر از حد علمي اين مقطع بود. به گفتة مادرش، او نزديك به يكصد جلد كتاب خريده و آنها را مطالعه كرده بود. اين شهيد بزرگوار به مطالعة كتب مذهبي و فكري علاقه بسياري داشت و در اين بين، آثار نويسندگان ارزندهاي همچون شهيد محراب آيه ا... دستغيب و استاد شهيد مطهري را بيشتر مطالعه ميكرد. به طور كلّي، عادت به مطالعه يكي از عادات اصلي زندگي او بود و تمايل شديدي به افزودن هر چه بيشتر و بهروز كردن آگاهيهاي خود داشت. لذا هرگز خود را محدود به تحصيلات كلاسيك نكرد و با جِدّ و جُهدي مثال زدني، تا پايان عمر كوتاه اما پربركتش، آگاهيهاي فراواني را بر مجموعة دانستنيهاي خود افزود. شهيد علي فقيه مدّاح اهل بيت بود. در ايام عزاي اهل بيت و به خصوص دهة اول محرم و دهة آخر ماه صفر، با ايجاد و سازماندهي دستجات سينهزني، مبادرت به نوحه خواني و مدّاحي مينمود و به مراسم عزا، شور و گرمي خاصّي ميبخشيد. اين شهيد بزرگوار در جريان راهپيماييهاي سال 1357 حضور بسيار پرشوري داشت. او در همين راستا به شهرهاي خورموج، كاكي و كنگان ميرفت و در هر چه بهتر برگزار كردن راهپيماييهاي آنجا عليه رژيم ستمشاهي پهلوي، نقش قابل توجهي را ايفا ميكرد. ايشان پس از شروع جنگ تحميلي، در تبيين ماهيت حقيقي اين جنگ و ضرورت دفاع در برابر تجاوز ناجوانمردانة دشمن براي اهالي روستا تلاش زيادي نمود و در جمع آوري كمكهاي مردمي به رزمندگان اسلام، فعاليت چشمگيري را از خود به نمايش گذاشت. شهيد فقيه در كارهاي عامّ المنفعه نيز زحمات زيادي كشيد. او همراه با شهيد ابراهيم زارعي و ساير جوانان و اهالي روستا، در جريان آبرساني به روستاي لاور شرقي تلاش زيادي نمود و در همين راستا همراه با ساير دوستان خود، كلية كانالهاي مورد نياز جهت لولهگذاري و انتقال آب به همة نقاط روستا را حفر نمود و بدينگونه كاري عظيم و ارزنده را به عنوان حسنة جاريه و جاودان به انجام رسانيد. شهيد فقيه در جبههها همواره مشكلترين مسؤوليتها را پذيرا ميشد و در اين راه هراسي به دل راه نميداد. بارها در محاصرة دشمن گرفتار آمد اما با رشادت و دلاورمرديِ مثال زدني خود، دشمن دون را به عقب راند و جلوههايي از برتري قواي اسلام را به دشمن متجاوز تحميل كرد. يكي از همرزمانش در اين باره ميگويد: «در سال 1361 به همراه شهيدان بزرگوار علي فقيه و ابراهيم زارعي به جبهه اعزام شديم و در عمليات محرّم شركت نموديم. صبح فرداي روز شروع عمليات، با تك سنگين دشمن در منطقة شرهاني عراق مواجه شديم. دشمن در جريان اين تك، ضربات شديدي را بر ما تحميل كرد و تعداد قابل توجّهي از اعضاي گردان ما را شهيد و زخمي نمود به طوريكه از اين گردان، تعداد اندكي باقي زنده ماندند. در آن شرايط سخت، همين چند نفر اندك باقيمانده كه در ميانمان شهيد علي فقيه و شهيد ابراهيم زارعي هم بودند، مقاومت شديد و سرسختانهاي را در برابر هجوم بيامان دشمن، به عمل آوردند. يادم ميآيد شهيد فقيه همراه با شهيد زارعي و سپس ساير همرزمان، پوتينهاي خود را درآوردند و با پاي برهنه، به ادامة مقاومت پرداختند. آنچه كه برايم بسيار جالب و تحسين برانگيز بود اين بود كه شهيد فقيه با پاي برهنه، در حاليكه آرپيچي را بر دوش خود گرفته بود، نيروهاي دشمن را تعقيب ميكرد و تعداد قابل توجهي از تانكهاي آنها را با آرپيچي منهدم نمود. بالأخره پايمردي اين عزيزان سبب شد تا سربازان بعثي به مواضع قبلي بازگشته، بدين طريق خط مقدم جبهة خودي نيز به جلوتر برود.» منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامورايثارگران بوشهر ،مصاحبه با خانواده،همرزمان ودوستان شهيد
وصيت نامه
درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان بوشهر , بازدید : 230 [ 1392/04/21 ] [ 1392/04/21 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
:: |
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |