فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

آثار باقي مانده از شهيد
انسان امانتي است که خداوند به مهرشان مي سپارد و روزي هم آنرا از وي پس مي گيرد. مرگ غير قابل اجتناب است و از آن گريزي نيست . قبل از اينکه سپاه مرگ به بند زماني حيات کسي يورش آورد او را در خانه ضعف و ذلت اسير خويش سازد. چه زيبايي که وي با سلاح ايمان و شجاعت به سوي لشکر مرگ بتازد و با بهترين آن که مرگ سرخ است دست پنجه در هم افکنده و با ايثار خويش، درجه رفيع شهادت را تسخير و از اين راه به سربلندي تمام به صحراي ابديت وارد شود.حرکتش را به سوي قله ادامه دهد و خلاصه، کنار گذاشتن منيت در وجودش، به لقاءا... برسد.
درخواست من از خدا اين است که لياقت انتخاب مرگ سرخ را که نويد دهنده حيات جاودان است را به من عطا فرمايد تا با تقديم خونم و جانم امرش را(جاهد في سبيل الله باموالهم و ...) اجرا و رضايش را جلب لقاء اش برسيم.
در جايي اين يادداشت را مي نويسم که هيچ اميدي به بازگشت ندارم و از خدا مي خواهم تا ما را نصرت و پيروزي نداده به خانه هايمان باز نگرد اند و در اين لحظات هيچ خواهشي و درخواستي از کسي ندارم و اگر شايسته گي شهادت داشتم بازماندگانم را در مرگم به صبر و پايداري دعوت مي کنم و انتظارم اين است که ادامه دهنده ي راهي باشندکه خواست خداست و خوشنودي خدا در آن است .





خاطرات
مادر شهيد:
قبل از اينکه شهيد را باردار شوم شبي در خواب ديدم که از راهي عبور مي کنم. خانم نقاب داري سوار بر اشتر نشسته بود و دو کودک نيز يکي جلو و يکي عقب سوار بودند و و مردي جهاز شتر را در دست داشت. وقتي آن خانم مرا ديد شترش را متوقف کرد و دست خود و کودکانش را به طرف آسمان بلند کردند و دعا کردند و نام علي اکبر و علي اصغر را بر زبان آوردند و به من گفتند تو بايد نماز بخواني و دستورات اسلام را رعايت کني وگرنه به عذاب خداوند دچار و آتش جهنم گرفتار مي شوي. من با حالت ترس و اضطراب از خواب بيدار شدم و گفتم: خدايا من که چيزي بلد نيستم و کسي هم نيست که مسائل عبادي و مذهبي را به من ياد بدهد. مدتي گذشت که شهيد را باردار شدم و آن خواب را ديده بودم اميدوارم کرده بود و از آن زمان هرچه مسائل مذهبي بلد بودم انجام مي دادم.
يک بار ديگر هم که طفل شيرخواره اي بود بيمار شد که اميد زنده ماندن را نداشتيم و همان شب خواب ديدم که از جائي عبور مي کنم که با دو کودک 8-7 ساله اي برخورد کردم که دو دستمال سفيد دارم. يکي از آن کودکان گفت فيض مرا بده. من گفتم چيزي ندارم شما کي هستيد گفتند ما علي اکبر و علي اصغر هستيم و در همان حالت خواب متوجه شدم که بچه ام(شهيد) در آغوشم است .گفتم: به نيت شفا دستت را روي سر اين بچه من بکش و او اين عمل را انجام داد زماني که از خواب بيد ار شدم کسي را در کنار خود نديدم حتي بچه خودم را و فرداي آن روز مقداري شيريني خيرات کردم.

خواهر شهيد:
يک روز مادرم داشتند پيراهن زيبا و قشنگي را براي ايشان اتو مي کردند تا بپوشند و به آموزش و پرورش بروند بعد از چند دقيقه تقاضاي يک پيراهن ديگري کردند مادرم گفتند چند لحظه قبل پيراهن برايت اتو کردم گفتند آنرا در راه خدا بخشيدم مادر جستجو کرد متوجه شد آنزا به ديوانه اي داده است اعتراض کردند که او ارزش پيراهن را نمي داند و ديوانه است شهيد در پاسخ گفتند او ديوانه است ما که عاقل هستيم در راه خدا اين عمل را انجام دادم تا مدتي او هم خوشحال باشد.

برادر شهيد:
يک نفر تعريف مي کردند يک روز با شهيد مشاجره اي داشتم عصر که شهيد از سر کار آمدند جلويش را گرفتم و به او ناسزا گفتم و از برخورد پدرش شکايت کردم بعد از اين همه بي احترامي که من نسبت به شهيد کردم، ايشان دست مرا بوسيد و معذرت خواهي کردند و من آنقدر شرمنده شدم که برخورد شهيد براي من درسي بود.

برادرم با لباس بسيجي دفن شد. يکي از آشنايان بعد از شهادت او خوابي ديده بود با اين مضمون در خواب ديدم امام خميني کفني را در سيني گذاشته و به طرف مزار شهيد مي برد از امام پرسيدم کجا مي رويد فرمودند مگر نمي دا ني يک شهيد وارد بهشت زهرا شده و کفن ندارد.

عبد خدا:
ايشان هميشه يک آئينه کوچک و يک شانه داخل جيبش بود و سعي مي کرد اينها را همراه خود داشته باشد و به حداکثر مستحبات عمل کند. زماني که در سپاه برنامه سخنراني بود تمام برادران در آن جلسات شرکت ميکردند. هنگام حضور در جلسات در آخر مي نشست و هميشه با نشستن در آخر جلسه تواضع خود را نشان مي داد. در يک شب زمستاني که هوا خيلي سرد بود و برف سنگيني آمده بود وارد محوطه پادگان شدم، ديدم فردي روي پشت بام در حال نگهباني است از دور قيافه ايشان را شناختم وقتي به نزديک ايشان رسيدم گفتم آقاي حسني شما اينجا چکار مي کني. ابتدا چون نمي خواست بفهمم نگهبان سپاه کي هست رويش را بر نگرداند .بعد که مجدداً او را صدا کردم رويش را به طرف من برگردانيد گفتم: عليرضا چکار مي کني؟ گفت: پست نگهباني خالي بود، آمدم پاسداري کنم و از من خواست اين راز را فاش نکنم .اين امر عجيبي بود که انساني با مسئوليت در چنين شب سرد و باراني اسلحه بر دوش گيرد و نگهباني بدهد، آن هم بدون هيچ چشم داشتي.





آثار باقي مانده از شهيد
شنيدني است وصيت معلمي در دم مرگ
تا جهان هست جاودان باشد
مرا در راه مدرسه بر خاک بسپاريد تا هر روز
مزارم لگدکوب نوباوگان باشد



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان کرمان ,
برچسب ها : حسني , عليرضا ,
بازدید : 259
[ 1392/05/11 ] [ 1392/05/11 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 536 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,709,637 نفر
بازدید این ماه : 1,280 نفر
بازدید ماه قبل : 3,820 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک