فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

اولین فرزند خانواده خراسانی در اول دی ماه 1342 در خانواده ای مذهبی و کشاورز در روستای قلی آباد گرگان به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و زندگی را به سختی می گذراند. موسی الرضا پس از سپری کردن دوران طفولیت, در کنار پدر و مادرش به کشاورزی می پرداخت تا سهمی در بر طرف کردن فقر و محرومیت خانواده داشته باشد. مادرش می گوید:
با رسیدن به سن تحصیل, پدر بزرگش اجازه تحصیل به وی نداد و او را مسئول نگهداری از دامها کرد. اما بعد از فوت پدربزرگ روانه کلاسهای پیکار با بی سوادی شد. در این ایام روزها در یک کارگاه نجاری کار می کرد و شبها درس می خواند.
دوران نوجوانی وی با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران مصادف بود. در راهمپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم طاغوتی شاه شرکت داشت. با شروع جنگ تحمیلی, او که معتقد بود جهاد در راه خدا از وظایف است, عزم را جزم کرد و برای گذراندن دوره آموزش نظامی, روانه مرکز آموزشی شد و دوشادوش پدر بزرگ مادری خود- ابراهیم خراسانی – ( که بعدها به عنوان امدادگر در جبهه ها حضور داشت) مراحل آموزشی را پشت سرگذاشت.
مادرش می گوید:
بعد از گذراندن دورۀ آموزشی بدنش بسیار کبود بود. سپس عازم کردستان شد و به مدت یک ماه هیچ اطلاعی از او نداشتیم وقتی به مرخصی آمد دیدم بدنش سوراخ سوراخ است. وقتی به لباسهایش نگاه کردم دیدم پر از شپش است و به کمک عمه اش همه لباسهایش را جوشاندیم. بعد از ده روز دوباره به جبهه رفت.
مادرش در بخش دیگری ادامه می دهد:
روزی آمد و گفت: امام مجردین باید ازدواج کنند. بنابراین می خواهم ازدواج کنم. دختر یکی از اقوام به نام خانم هاجر محمدی را در سال 1362 به عقد وی درآوردیم. از اعتبار رزمندگی در حل مشکلات زندگی استفاده نمی کرد. از خصوصیات بارز او صبر در برابر شدائد زندگی بود. وقتی می خواستند با عقد نامه, وسایلی در اختیارش قرار دهنده گفت: من همه چیز دارم. سرانجام با اصرار, یک دستگاه یخچال به او دادند. همیشه می گفت: برای رضای خدا به جبهه می روم نه اینکه وسیله جمع کنم.
بعد از عروسی, نه روز بیشتر در منزل نماند و دوباره به جبهه بازگشت. در سال 1363 اولین فرزند او به نام رقیه به دنیا آمد. خانم هاجر محمدی می گوید:
بعد از تولد رقیه, موسی الرضا در منطقه ماووت مجروح شیمیایی شد. بر اثر عوارض شیمیایی هنگامی که فرزند دوم ما – کاظم – در سال 1365 متولد شد, به بیماری سرطان خون مبتلا بود که مدتها در بیمارستانهای مختلف بستری بود تا اینکه بعد از شش ماه فوت کرد.
از خصوصیات اخلاقی خراسانی, شوخ طبعی وی بود. اگر اندوه یا ناراحتی به او می رسید با گشاده رویی سعی می کرد به دیگران انتقال ندهد. همسرش می گوید
همیشه با احترام و گشاده رویی ما را ترک می کرد و به جبهه می رفت. با ما بسیار عاطفی برخورد می کرد. به پدر و مادرش احترام فوق العاده می گذاشت و لحظه ای از آنان غافل نبود. افراد خانواده و دوستان را به نماز اول وقت توصیه می کرد. از درآمد ماهیانه خود درصدی به فقرا و درماندگان اختصاص می داد.
در اوقات فراغت مطالعه می کرد. گاهی به ورزش می پرداخت و یا به زیارت اماکن مقدسه می رفت. هیچ گاه اوقاتش را را بیهوده تلف نمی کرد. مادرش می گوید:
وقتی سوال کردیم در جبهه چه مسئولیتی داری؟ گفت: در آشپزخانه پیاز پوست می کنم. وقتی زخمی می شد اظهار درد و ناراحتی نمی کرد و تا می توانست عضو آسیب دیده را از دید دیگران مخفی می کرد.
آقای اسماعیل گرزین – از همرزمانش – می گوید:
بسیارد ساده پوش, متواضع و خاکی بود و روحیه معنوی و عرفانی خاصی داشت. خراسانی در علمیات بسیار شجاع و با شهامت بود و قاطعیت بی نظیری داشت. با نیروهای تحت امر, بسیار مهربان بود به حدی که زبانزد همه بود. در عملیات کربلای 4 در منطقه ام الرصاص, موسی الرضا جانشین مسئول تسلیحات و مهمات لشکر بود. قبل از عملیات برای اینکه موقعیت عملیاتی منطقه فاش نشود افرادی که مورد تایید فرماندۀ لشکر و حفاظت اطلاعات بودند مجوز رفت و آمد شبانه برای حمل و نقل مهمات دریافت کردند. روزها سلاح و مهمات را از قرارگاه خارج می کردیم و برای اینکه رانندۀ کامیونها مجوز ورود نداشتند خراسانی و من, رانندگی ماشینهای سنگین را می کردیم. خراسانی با چراغ خاموش جلوی من حرکت می کرد و با سرعت حدود 80 کیلومتر در ساعت حرکت می کردیم. سرعت عمل ما در آن شرایط موجب شگفتی فرماندهان شده بود.
گرزین ادامه می دهد:
در عملیات کربلای 5 که در جنوب شلمچه انجام شد. دشمن حدود پنج کیلومتر از منطقه علمیاتی را به زیر آب برد. شب عملیات ابتدا غواصها با بلم به خط دشمن حمله کردند. هنوز نیروهای عمل کننده لشکر 25 کربلا وارد عمل نشده بودند که سردار قربانی –فرمانده لشکر – دستور داد موسی الرضا و من به اتفاق چند تن از نیروهای واحد تسلیحات و مهمات به دنبال غواصها وارد عملیات شویم. خراسانی, قایقی برای واحد تسلیحات آماده کرد و به اتفاق, سوار قایق موتوری شدیم. ضمناً یک دستگاه موتور سیلکت هوندا هم تهیه کرد تا در موقع لزوم دچار مشکل نشویم.قایق را شخصاً هدایت می کرد که ناگهان چتر منور دشمن در پره های موتور گیر کرد و موتور خاموش شد. خراسانی با دندانهایش نخ چتر منور را پاره کرد و پس از آزاد کردن پره ها, موتور قایق را روشن کرد. وقتی به خط اول دشمن رسیدیم, درگیری به شدت ادامه داشت. شروع به پاکسازی سنگرهای دشمن کردیم و هشت نفر را به اسارت درآوردیم. در همین هنگام خراسانی متوجه تیربارچی دشمن شد که به شدت تیراندازی می کرد. او آرپی جی را برداشت و تیربار و تیربارچی را با هم منهدم کرد تا نیروهای لشکر انصارالحسین بتوانند به حرکت ادامه دهند. موتور سیکلت خراسانی تنها وسیله نقلیه منطقه بود چرا که منطقه عملیاتی را آب گرفته بود و جاده خاکی آماده نشده بود. زخمی ها و اجساد شهدا با فرغونهایی که با قایق آورده بودند به اسکله ای در خط اول دشمن که قبلاً پاکسازی شده بود, می آوردند. در حین حرکت در نزدیکی دریاچه ماهی – که خط سوم دشمن بود- دست چپ خراسانی تیر خورد و موتور منحرف شد و به شدت به زمین خوردیم. گلوله درون دستش گیر کرده بود. با اصرار, او را به اسکله رساندم و خودم برگشتم. دریاچه ماهی را آن روز تصرف کردیم و نیروها مشغول دفع پاتک دشمن بودند. ساعت حدود سه بعد از ظهر بود که متوجه شدیم خراسانی به خط مقدم آمده و دستش باندپیچی شده است. گفتم چرا برگشتی؟ گفت: مرا به بیمارستان اهواز بردند و خواستند به تهران منتقل کنندکه فرار کردم و تیر هنوز در داخل دستم است. تا چند روزی که عملیات ادامه داشت با همان وضع استقامت کرد تا اینکه فرماندۀ لشکر متوجۀ مسئله شد و او را به پشت جبهه فرستاد. اما بعد از مدت کمی دوباره به جبهه برگشت.
خراسانی با الهام از پیامهای امام, با گروهکهای ضد انقلاب آشتی ناپذیر بود و آنها را خوارج می دانست. مادرش می گوید:
هر بار که به جبهه می رفت ناآگاهان می گفتند پسر غلامعلی حتماً چیزی از دولت می گیرد که اینقدر به جبهه می رود. وقتی به او می گفتم, مرا نصیحت می کرد و می گفت: توکه می دانی برای خدا می روم.
پس از هر مرخصی یکی از برادران خود – مسلم یا عقیل – را با خود به جبهه می برد. حتی پدر پیرش نیز سه بار در خط مقدم حضور داشت. موسی الرضا نسبت به حفظ بیت المال حساس بود. مادرش می گوید:
یک بار که مجروح شد می خواست از بیمارستان به منزل بیاید. خواستند او را با آمبولانس بیاورند که اجازه نداد و با وانت بار به خانه آمد.
مادرش می گوید:
در یکی از عملیاتها در منطقه ماووت وقتی با موتور مهمات می برد با ماشینی تصادف کرد و سرو دستش شکست. وقتی او را دیدیم تمام بدنش زخمی و پر از شن و ماسه بود و با تیمم نماز می خواند. اثرات یا زخمها در صورتش باقی بود که دوباره به جبهه رفت.
موسی الرضا خراسانی, سرانجام بعد از شش سال حضور در جبهه های جنگ, در عملیات نصر 4 در منطقه ماووت در 8 تیر 1366 در حال حمل مهمات بود که در اثر اصابت خمپاره ای به ماشین وی به همراه همرزم و نوۀ عمویش علی اصغر محمدی- که در طفولیت پیمان اخوت با وی بسته بود – به شهادت رسید- از شهید خراسانی یک فرزند به نام رقیه باقی مانده است. بعد از شهادت خراسانی, فرزند سوم وی در 18 اسفند 1366 به دنیا آمد که نام او را به یاد پدر موسی الرضا گذاشتند. اما او نیز در اثر عوارض ناشی از شیمیایی بودن پدر, مانند برادر دیگر خود – کاظم – به هنگام تولد به بیماری سرطان خون دچار بود و در شش ماهگی پس از تلاش بی ثمر خانواده برای درمان, در یکی از بیمارستانهای تهران جان سپرد. رقیه – دختر موسی الرضا- می گوید:
سرنوشت من نیز همانند حضرت رقیه (س) است که وقتی سه سال داشت پدرش امام حسین(ع) را از دست داد. من هم در هنگام شهادت پدرم سه سال بیشتر نداشتم و برادرانم را نیز از دست داده ام. خوشحالم از اینکه فرزند شهید هستم و همنام دختر سید الشهدا و سرنوشی شبیه دختر بهترین موجود عالم را دارم.
منبع:پرونده شهید در بنیاد شهید وامور ایثارگران گرگان ومصاحبه با خانواده ودوستان شهید







وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
...امروز در کنار فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها, علیه دشمنان مبارزه می کنیم. یا حسین, شاهد باش در این موقعیت حساس و سرنوش ساز که دشمنان دست به دست هم داده اند تا اسلام را از بین ببرند برادران ما در پشت خاکریزها چه مظلومانه و عاشقانه به شهادت نائل می گردند و یک سری انسانهای بی تفاوت که اسم مسلمان به خود گذاشته اند ,به فکر هوسرانی و خوش گذرانی و در حال جمع آوری اموال هستند. یا حسین, شاهد باش امروز امام ما در راس همه مسائل , جنگ را قرار داده و گفته است هرکس توانایی رفتن به جبهه را دارد باید به جبهه برود. حال بیا مشاهده کن فقط زمان شما نبود که از بین چندین هزار نفر 72 نفر در کنار شما ماندند بقیه همه عذر و بهانه آوردند و رفتند. حال بیا مشاهده کن در این موقعیت حساس چه نیروهایی که توانایی رفتن به جبهه را دارند و چه عذر و بهانه هایی می آورند و در کنار همسرانشان آسوده خاطر به سر می برند. یا حسین, نگو. این مردم سخنان حضرت علی (ع) را درباره کسانی که از رفتن به جبهه خودداری می کردند را نشنیده اند. یا حسین تو شاهد باش, من سخنان مولایم علی را دوباره با فریاد بلند برای کسانی که نشنیده اند بیان می کنم: ای نامردهایی که اثر مردانگی در شما نیست, علت نرفتن به سوی جهاد در راه خدا چیست؟ ای کسانی که عقل شما مانند عقل زنهای تازه به حجله رفته است. دشمن به جنگ آمده ولی شما به جنگ نمی روید. پیش از آنکه دشمن به جنگ شما بیاید شما به جنگ د شمن بروید و به یکدیگر حواله نکنید و عذر و بهانه نیاورید.... سوگند به خدا در میدان جنگ از شمشیرها و نیزه های دشمن فرار خواهید کرد. فردای قیامت ... در محضر حضرت زهرا سلام الله علیها چه جوابی خواهید داشت, مگر غیر از این است که باید بمیرید. اگر اعتقاد به روز قیامت ندارید پس کافرید و صحبتی با شما دارم. اگر به روز قیامت معتقدید پس چرا منتظرید. جهاد دری از درهای بهشت است که به روی بندگان خاص خدا گشوده می شود و اگر مسئله مرگ برای ما حل شود دیگر هیچ مشکلی نخواهیم داشت. همه ما آفریده شده ایم که بمیریم نه اینکه همیشه زنده باشیم. برای مرگ آفریده شده ایم نه برای زندگی.
پدر و مادر عزیزم! جانی که در بدن ماست امانتی است که از جانب خداوند به ما سپرده شده و ما باید آن طوری که رضای خداست به خدا تحویل دهیم. شما خیلی خوب از این امانت نگهداری کرده اید و از اینکه مار در راه خدا هدیه کرده اید هیچ نگران نباشید... مادر عزیزم, مادر خوب و مهربانم و پدر گرامی ام! اگر کاری کرده ام که باعث ناراحتی شما شده امیدوارم مرا ببخشید و حلالم کنید. بیش از پنج سال می باشد که در جبهه به سر می برم و خانواده ام باعث زحمت برای شما بوده اند. خوبیهایی را که برایم کرده اید نمی دانم چگونه جبران کنم. ان شاءالله اگر شهادت نصیبم شد خوبیهایتان را اگر لیاقت شفاعت را داشتیم در روز قیامت جبران خواهم کرد.
مادر عزیزم! من فرزندانم را بعد از خدا به شما می سپارم و از شما می خواهم که فرزندانم را خوب تربیت کن و خدا را شکر که در زندگی سرمایه ندارم که در موقع مرگم نگران سرمایه ام باشم. مقدار جزئی زمین دارم برای فرزندانم باشد. مادر عزیزم و برادران گرامی ام و خواهر خوب و مهربانم! از همۀ شما می خواهم که با همسرم برخودر خیلی خوب داشته باشید و اگر خدای ناکرده کاری کرد که باعث ناراحتی شما شد به خاطر من او را ببخشید و مواظب باشید و با او مهربانی کنید.
همسر عزیزم, همسر خوب و مهربانم! مدتی که با شما ازدواج کرده ام تاکنون همیشه در جبهه ها بوده ام و همیشه برای شما نگرانی ایجاد کرده ام...
برادران عزیزم! دنیا آزمایشگاهی است که از ما امتحان گرفته می شود و ما همه مسافر هستیم که به سوی یک مقصد حرکت می کنیم. شهدا با شهادتشان زودتر به مقصد رسیده اند. موسی الرضا خراسانی


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان گلستان ,
برچسب ها : خراساني , موسي الرضا ,
بازدید : 188
[ 1392/05/13 ] [ 1392/05/13 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,520 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,715,212 نفر
بازدید این ماه : 6,855 نفر
بازدید ماه قبل : 9,395 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک