فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1335 ، در روستاي دليجان از توابع رحيم آباد رودسر به دنيا آمد . او دومين فرزند خانواده اي بود كه پدر ش به كشاورزي اشتغال داشت . چون زمين او محدود بود زندگي را با سختي اداره مي كرد .
عليجان تحصيلات ابتدايي را در سالهاي 1342 تا 1347 در زادگاهش در مدرسه دليجان گذراند و براي ادامه ي تحصيل در مقطع راهنمايي يك سال به روستاي كلاچاي رفت و آمد مي كرد . سپس به علت بُعد مسافت و مشكلات ناشي از آن به روستاي قاسم آباد رفت و در منزل دايي خود اقامت گزيد و تا اتمام سال اول دبيرستان آنجا بود .
در سال 1352 به علّت مشكلات اقتصادي خانواده علي رغم موفقيّت در تحصيل ناچار به ترك تحصيل شد و براي كمك به مخارج خانواده به روستاي كلاچاي مهاجرت كرد و به حرفه اي آهنگري روي آورد . رمضانقلي يكتا از دوستانش مي گويد : در مدتي كه در كلاچاي با هم كار مي كرديم مرتب مي گفت : ممبادا مردم روستاي خود را فراموش كنيم و در مشكلات آنها شريك نباشيم و در عمران و آبادي محل احساس مسئوليت نكنيم .
با اينكه در اين ايام جدا از خانواده زندگي مي كرد با وجود جوّ فرهنگي ناسالم دوران شاه به خودسازي مي پرداخت . پايبند مذهب و اهل نماز و روزه بود . اغلب نمازها را در مسجد اقامه مي كرد و در مراسم مذهبي شركت فعال داشت . با حقوق ناچيزي كه دريافت مي كرد ، علي رغم نياز خانواده هيچگاه فقرا و نيازمندان را فراموش نمي كرد و همواره به آنها كمك مي كرد . در زادگاهش مسائل شرعي مردم را با استفاده از رساله علميه مراجع تشريح مي كرد . دوران جواني عليجان با قيام ملت ايران عليه رژيم شاهنشاهي مصادف بود . او در اكثر راهپيماييهاي كلاچاي ، رودسر و مناطق اطراف حضور فعال داشت و شبها به همراه دوستانش به منور شعار نويسي و پخش اعلاميه و برنامه ريزي براي مبارزه در مسجد به سر مي برد و مجال زيادي براي كار در مغازه به دست نمي آورد .
در سال 1358 با دختردايي خود خانم حفيظه مصطفوي ازدواج كرد . در مراسم ساده اي آغاز زندگي مشترك خود را جشن گرفتند و در خانه اي استيجاري ساكن شدند .
در سال 1359 همزمان با آغاز جنگ تحميلي فرزند او مريم به دنيا آمد .
او به خانواده اش بسيار علاقمند بود و از دخترش بسيار ياد و به او ابراز محبت مي كرد . همواره آرزو داشت كه "زينب گونه" تربيت شود و آبروي اسلام باشد . در خانه چادر سرش مي كرد و به او نماز ياد مي داد .
با شروع جنگ عراق عليه ايران ، بي نياز جزء اولين گروهي بود كه در قالب بسيج اعزام جبهه هاي نبرد شد . مغازه آلومينيوم فروشي داشت . اموال و مغازه را به دست برادرش – مسيب – سپرد و گفت : «ميروم و اين اموال را در راه خدا استفاده كنيد.»
اولين بار از 7 آذر 1359 تا 1 دي 1359 به عنوان آرپي جي زن در منطقه عملياتي بود . مدتي نيز در جمع نيروهاي ستاد جنگهاي نامنظم شهيد چمران حضور داشت و پس از آن در تاريخ 29 فروردين 1360 مسئوليت دسته اي از نيروها را به عهده گرفت و تا 29 تير 1360 در منطقه عمليات باقي ماند . پس از سپري كردن دوره سه ماهه ي آموزشي در سپاه پاسداران در پادگان المهدي چالوس در تاريخ 5 دي 1360 به عضويت رسمي سپاه پاسداران درآمد . به علّت آشنايي با مناطق جنگلي و كوهستاني با فرماندهي يك دسته براي مبارزه با "اتحاديه كمونيستها" به آمل اعزام شد . عليجان در دفترچه خاطرات خود از درگيري در جنگل آمل چنين آورده است : «منافقين تيراندازي مي كردند و من سه تا نانجك انداختم . سومين نارنجك كه منفجر شد چند نفر از منافقين را از بين برد.»
 در تاريخ 2 تير 1361 وصيت نامه اي مفصّل نوشت و اصرار داشت به دست دخترش ,مريم برسد .
او شجاع و در عين حال متواضع بود . دوستانش مي گويند : او را نديديم كه غير از دو زانو طور ديگري بنشيند . همواره نسبت به اطرافيان با احترام برخورد مي كرد . نمازهاي او حال و هواي ديگري داشت و اشكهايش به هنگام مناجات شبانه جاري مي شد . علي اصغر دوستي درباره عبادت او مي گويد : از آنجايي كه نام خانوادگي عليجان ، "بي نياز" بود روي وسايل شخصي ، كوله پشتي و پوتين خود به جاي بي نياز ، "نيازمند" مي نوشت و مي گفت : «ما همه نيازمنديم به خداوند تبارك و تعالي.» علاقه زيادي به امام (ره) و افرادي كه در خط امام بودند ، داشت . چيزي به نام ايام فراغت نمي شناخت و مدام در تكاپو و تلاش بود . علي رغم اينكه پدر و مادرش در ييلاق لاهيجان ساكن بودند او مي توانست در تعطيلات و يا لااقل در ايام تابستان به ييلاق برود ولي به خاطر شركت در نماز جمعه و راهپيمايي ها و مسائل عبادي و سياسي در شهر مي ماند و فعاليّت مي كرد . در كارهاي جمعي گام اول را بر مي داشت و در پي مقام و عنوان نبود . مسئوليت پذيري و توان مديريتي او در مناطق عملياتي جنگلهاي مازندران سبب شد تا از تاريخ 6 تير 1361 مسئوليت گروهاني از لشکر 25 كربلا به او محول شود . تا 10 شهريور 1361 در اين سمت باقي بود . و در عمليات مختلفي از جمله عمليات رمضان شركت جست .
علي اصغر دوستي مي گويد :
در عمليات محرم در منطقه موسيان عراق و پايگاه زييدات ، عليجان بي نياز فرماندهي گردان الزهرا (س) را بر عهده داشت . چهل و هشت ساعت قبل از عمليات داخل كوههاي مورموري مستقر بوديم . عليجان را ديدم كه برخلاف بقيه با لباس فرم سبز رنگ سپاه منظم و مرتب و با پوتينهايي كه بندهاي آن را محكم بسته بود آماده شركت در عمليات بود و لحظه شماري مي كرد . چند ساعت قبل از عمليات كنار رودخانه لباس مي شست . تحت تاثير روحيه اش حس كردم در اين عمليات شهيد مي شود . طاقت نياوردم و گفتم عليجان با اين حال و هوايي كه داري در عمليات به شهادت مي رسي . با شكسته نفسي گفت : «من كجا ! شهادت كجا !» گفتم بيا با همديگر معامله بكنيم . گفت : «معامله چي!» گفتم با همديگر عهد ببنديم اگر شما شهيد شدي در قيامت از من شفاعت كني و و اگر من شهيد شدم از شما شفاعت كنم . قبول كرد . پس گفتم چيزي به عنوان يادگاري به من بده . قبول كرد و بعد از شستن لباس با هم به داخل چادر رفتيم و او در كوله پشتي خود چيزي جز يك قطعه عكس سياه و سفيد 4×3 پيدا نكرد و آن را به من داد . گفتم عليجان پيغامي ، وصيتي نداري ؟ در يك جمله كوتاه گفت : « بگو دخترم مريم را خوب نگه دارند.» غروب همان روز با تاريك شدن هوا گردانهاي عمل كننده براي استقرار در نزديكي خط دشمن حركت كردند تا در شب فرداي آن روز در عمليات شركت كنند . صبح روز عمليات محرم براي تغيير كانال بي سيم ها به محورها رفتم و در محور اول من مجروح شدم .
در اين عمليات به هنگام پاتك دشمن بعد از اينكه آر پي جي زن شهيد شد ، بي نياز آر پي جي را برداشت و دو تا از تانكهاي دشمن را منهدم كرد . در همين هنگام رگبار گلوله هاي سربازان دشمن به پهلوها ، كمر و پاهاي او اصابت كرد . شدت جراحت زياد بود و در اثر شدت جراحت در بيست و شش سالگي در منطقه موسيان ، پايگاه زبيدات عراق به شهادت رسيد . پيكر وي پس از تشييع در زادگاهش به خاك سپرده شد . از شهيد عليجان بي نياز يک فرزند دختر به يادگار مانده است .
منبع:" فرهنگنامه جاودانه هاي تاريخ(زندگينامه فرماندهان شهيد استان گيلان)نوشته ي،يعقوب توكلي،نشر شاهد،تهران-1382






وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
1-    حضور فعال در صحنه مبارزه حق عليه باطل تا برافراشتن پرچم اسلام بر تمام كاخهاي امريكا و شوروي و ديگر جباران زمان و آينده . اين پيام خون شهيدان است  و اين اسلحه مبارزه شهيدان است و نگذاريد اسلحه شهيدان بر زمين بيفتد .
 2- پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا ان شاءلله هيچ آسيبي به كشور كربلايي ايران وارد نشود .
 3- پشتيبان روحانيون عزيز در خط امام باشيد تا مثل شهيد مظلوم بهشتي براي ما افسوس نماند و روحانيون مثل چشم ما ، فرزندان شما و چراغ هدايت بشرند .
 4- ملت شريف ايران با مال و جان بر اين كشور امام زمان كمك كنيد كه صبح پيروزي نزديك است . نكته قابل ذكر اين اينكه جوانان برومند خود را هر چه بيشتر و بهتر براي جبهه ها بفرستيد چون كه اين حمله هاي نهايي اسلام است . اگر در اين حملات شكست بخوريم خون شهدا را زير پا گذاشته ايم ...
خداوند ! چه سعادتي بالاتر از اين كه در اين دنياي پرهياهو و جنجال ، كشته هاي ناحق و زير پا گذاشتن حق و عدالت زير بار نرفتن بندگي يكتاي تو اين حقير را در سنگرهاي امام زمانت و نايب بر حق او پناهم داده اي . تو را به كرامتت شكر . به همه دوستان و آشنايان از ته دل تقاضاي عاجزانه دارم كه فكر كنند من چرا ، در چه راهي و براي چه كشته و به كجا رفته ام ...   
خداي نكرده نكند براي مرگم گريه كنيد كه اين باعث خوشحالي كوردلان مي شود . از همه برادران و دوستان و آشنايان كه بر گردن من حق دارند و من به آنها با زبان و دست و فكر آزار و اذيتي كرده ام طلب بخشش مي كنم . اميدوارم كه اين حقير را مورد لطف و كرمشان دهند ...                   عليجان بي نياز






خاطرات
خواهرشهيد :
عليجان وقتي در جبهه حضور نداشت در منطقه اشكورالت گيلان فعال بود . گاه به ييلاق مي رفت و به راهنمايي و هدايت مردم مي پرداخت . با مردم با احترام و متانت برخورد مي كرد . با همسرش رفتاري خوب و صميمي داشت . به پدر و مادر فوق العاده احترام مي گذاشت و همواره مي گفت اطاعت از پدرو مادر اطاعت از خداست . در مواقع سختي و بيماري مددكار آنها بود . با روحيه خوش ناراحتي از دل همسر و والدينش از بين مي برد و رد كارهاي منزل مشاركت مي كرد ، به صله رحم خيلي معتقد بود . هرگز از مرخصي خود كامل استفاده نمي كرد و طاقت ماندن در پشت جبهه ها را نداشت و همين كه حال و هواي جبهه به سرش مي زد سه چهار روز از مرخصي نگذشته دوباره راهي جبهه مي شد . علاقه شديدي به تلاوت قرآن داشت و رد حفظ قرآن بسيار كوشال بود . همواره مشكلات را از طريق توسل به قرآن برطرف مي كرد . به امام خميني علاقه وافري داشت و سخنان ايشان را با جان و دل گوش مي داد .

همسرشهيد :
وقتي سخنراني امام (ره) از تلويزيون پخش مي شد اطاق را خلوت مي كرد تا خوب گوش دهد . آرزوي ديرينه ي او شهادت در راه خدا بود . هر وقت به جبهه مي رفت و سالم برمي گشت ، خطاب به مادرش مي گفت : «چرا من شهيد نمي شوم ؛ شايد شما در زمان شيرخوارگي چيز حرامي به من داده اي.» مادرش مي گفت : «من چيز حرام به تو نداده ام فقط زمان شهادت تو نرسيده است . اگر خدا بخواهد به شهادت مي رسي.» وقتي پس از ماهها از جبهه برگشت به تنها فرزندش توجه چنداني نمي كرد و مي گفت : «دوستان من كه در جبهه شهيد شده اند همه بچه داشتند ، وجدان من اجازه نمي دهد بچه ام را بغل كنم چرا كه پيش شهدا احساس شرمندگي مي كنم.» همواره با ظاهري آراسته و اراده اي مصمم به سوي جبهه حركت مي كرد . آخرين باري كه به جبهه مي رفت ، هنگام خداحافظي گفت : «آرزوي من شهادت است. »

پدرشهيد :
بچه ساكتي بود و در كارهاي محوله پرتلاش ظاهر مي شد و در ايام فراغت در كشاورزي به من كمك مي كرد . از دوران كودكي به قرآن علاقه مند بود و پس از فراغت از درس و بحث مدرسه كتب مذهبي مطالعه مي كرد .

همسرشهيد :
در اوايل زندگي وضع مالي نامساعدي داشتيم ، چون عليجان مغازه آهنگري را به علت مشكلات مالي پدرش فروخته بود و شغل و درآمدي نداشت . ناچار شديم بعضي از وسايل جهيزه ام را براي امرار معاش بفروشم . پس از مدتي عليجان در كلاس آموزش نظامي و اخلاقي در پادگان المهدي چالوس شركت كرد . در اين زمان تحولي در او پيدا شد طوري كه براي ما كاملاً مملوس بود . بيشتر اوقات وضو داشت و به من هم توصيه مي كرد با وضو به بچه شير بدهم و در روز چندين بار قرآن مي خواند . كتب مذهبي مطالعه مي كرد . به فاميا و بستگان سركشي مي كرد . به حجاب اهميت خاصي مي داد و در مقابل نامحرم همواره سرش پايين بود . عاشق افراد مذهبي و اهل نماز بود و با افراد لاابالي و بي تفاوت حتي اگر از نزديكان بودند رابطه اي نداشت . وقتي عصباني مي شد وضو مي گرت و قرآن مي خواند . در ايام فراغت كتب مذهبي خصوصاً آثار شهيد مطهري و شهيد دستغيب خصوصاً كتاب گناهان كبيره را مطالعه مي كرد .

اولين باري كه مي خواست به جبهه برود به اتفاق پدر و مادرش از ييلاق آمده بوديم . بعد از احوال پرسي كوتاه بدون توجه با من و فرزندش خداحافظي كرد و رفت . بعدها در نامه اي به علّت اين رفتارش را چنين نوشت : «من اسلام را بيشتر از شما دوست دارم . اگر با شما خداحافظي نكردم ، ترسيدم در شبهاي حمله محبت شما در دلم بنشيند و نتوانم به وظايف خود خوب عمل كنم.»

صادق حسن پور :
در ششم بهمن ماه كه اتحاديه كمونيستها به شهر آمل حمله ور شدند من به عنوان بي سيم چي و عليجان به عنوان فرمانده گروهان در درگيري شركت داشتيم . عناصر ضدانقلاب در ساختماني مستقر بودند و عليجان اولين فردي بود كه وارد ساختمان شد و چند نفر از آنها را به هلاكت رساند .

عليجان به نظم اهميت زيادي مي داد . روزي در جنگلهاي آمل به اطراف امامزاده عبدالله (ع) رفته بوديم و عليجان سرپرستي گروه را عهده دار بود .
پس از اتمام مأموريت در حال برگشت بوديم واز نطقه  نظر امنيتي مشكلي نداشت . روي جاده در حال حركت بوديم و لي او اجازه نمي داد نيروها متفرق شوند و مي گفت : «كل نيرو به ستون حركت كند.» 



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان گيلان ,
برچسب ها : بي نياز , عليجان ,
بازدید : 184
[ 1392/05/13 ] [ 1392/05/13 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,871 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,710,972 نفر
بازدید این ماه : 2,615 نفر
بازدید ماه قبل : 5,155 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 1 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک