فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

شهيد در سال 1333 در نجف آباد دراستان مرکزي چشم به جهان گشود . مراقبتهاي فراوان پدر و مادر وي را فردي مومن و فداکار ساخت. اخلاقي نيکو داشت ، هميشه در فکر فقرا و مستمندان بود. به علت ديد سياسي بازي که داشتند ، از رژيم طاغوت تنفر داشت و به مبارزه عليه آن رژيم مي پرداخت . در سال 1345 ازدواج نمود و زندگي خود را در مسيري جديد ادامه داد. در سالهاي سخت وطاقت فرساي مبارزه، همراه موج خروشان ملت ايران به تظاهرات و مخالفت بر عليه شاه فاسد پرداخت و سرانجام مورد تعقيب و دستگيري ساواک قرار گرفت و بسيار شکنجه شد . بعد از مدتي آزاد و به فعاليت خود بيشتر پرداخت . انقلاب که پيروز شد گويا او از قفس رها شده بود.شبها در خيابانها و کوچه ها همراه ساير همرزمانش به پاسداري از دستاوردهاي انقلاب مشغول بود . در همه فعاليتها ي حفاظت از انقلاب ودستاورد هاي آن کوشا بودند . پس از ورود به کميته انقلاب اسلامي (سابق)به کردستان رفت و مدتها با مزدوران بيگانگان ودشمنان مردم ايران به نبرد پرداخت .بعد از مراجعت به شهر و ديار خود در مبارزه با سوداگران مرگ و منافقين پيشتاز بود.او به خاطر انقلاب سختيها و ناملايمات بسياري را متحمل شدند . در سال 1363 او براي چندمين بار به جبهه رفت و مدت زيادي در جبهه ماند در آنجا مسئوليتهايي مهمي برعهده داشت و خدمات شاياني ارائه نمود تا اينکه در تاريخ 24/12/64 در پست فرمانده گردان ثارالله ،به آرزوي ديرينه خود رسيد وشهيد شد. از اين سردار ملي وپر افتخار يک دختر و يک پسر به يادگار مانده است.
منبع:پرونده شهيد درسازمان بنياد شهيد وامور ايثارگران خرم آبادومصاحبه باخانواده ودوستان شهيد





وصيت نامه
بسم اله الرحمن الرحيم
با سلام به امام زمان (عج)و نايب برحقش امام خميني و با درود فراوان بر تمامي شهدا از صدر اسلام . اينجانب محمد علي گودرزي فرزند علي محمد با صحت و سلامت کامل وصيت نامه خود را آغاز مي کنم. خدمت پدر و مادرم سلام ميرسانم و اميدوارم که حالتان خوب باشد . اميدوارم که از زحمتهائي که به پاي من کشيده ايد اما ما نتوانستيم جبران کنيم حلال کنيد و اين حقير گناهکار را مورد بخشش قرار دهيد . خدمت همسر مهربانم سلام مي رسانم و اميدوارم که زينب گونه در تربيت و پرورش عزيزانم که ثمره و اميد انقلاب هستند کوشش نمائيد . به شما وصيت مي کنم که موازين اسلامي را کاملا رعايت کرده و در انجام فرائض ديني کوشا باشيد. از شما پدر و مادر عزيزم مي خواهم که سلام مرا به تمام خويشان و آشنايان و دوستان رسانده و چنانچه از اين حقير گناهکار بدي ديده اند حلال نمايند و از خداوند سبحان طلب بخشش و مغفرت مي نمايم . همسرم را به عنوان سرپرست و قيم فرزندانم مي گذارم و تا موقعيکه همسرم خواست با فرزندانم باشد و از آنها نگهداري کند مانعي ندارد و چنانچه نخواسته بماند پسر عمويم ((ميرزا ولي انوشه )) سرپرستي بچه هايم را به عهده مي گيرد . تمام بدهکاريهايي که دارم نوشته شده که پيش همسرم هست و آنها را پرداخت مي نمايد . از هيچکس هم طلبکار نيستم .منزل مسکوني که دارم تا موقعيکه همسرم مايل به نگهداري و ماندن از بچه ها را دارد متعلق به ايشان و همسرم مي باشد چنانچه مايل نبود مسکن که دارم متعلق به فرزندانم مي باشد و چنانچه همسرم مايل نبود که با بچه ها باشد، طبق قانون اسلامي با ايشان رفتار نمائيد . التماس دعا دارم و از همه کساني که اين وصيت نامه را مي شنوند طلب بخشش و آمرزش دارم . با اميد زيارت کربلا و قدس عزيز . محمد علي گودرزي 13/5/63





خاطرات
برادر شهيد :
اوايل انقلاب و در بحبوحه تظاهرات شهيد يک موتور داشت که با آن به صفوف تظاهر کنندگان مي پيوست. عصر يک روز که به طرف خانه مي آمد ساواک او را دستگير و مورد ضرب و شتم قرار داد. خوب که کتکش زدند او را با خود برده و زنداني کردند و تا پيروزي انقلاب آزاد نشد .

زماني که فرمانده گردان بود ، چند تن از بچه هاي تحت امرش روي کوه جايي که در تيررس عراقي ها بود گير افتاده بودند . شهيد گفت مي خواهم بروم و بچه ها را بياورم پائين .گفتيم خطرناک است اما او گفت : مگر خون من از خون آنها رنگين تر است .بايد بروم يا آنها را مي آورم و يا کشته ميشوم .

يک ربع قبل از شهادت با هم کمپوتي باز کرده خورديم . بعد من از وي جدا شده 15 قدم جلوتر رفتم که يک گلوله کاتيوشا آمد و درست زد جلوي پاي شهيد و او از ناحيه شکم زخمي شد توسط آقاي نوري او را به بيمارستان تهران منتقل کرديم ولي تقدير خواست که او شهيد شود .





آثارباقي مانده از شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
باسلام و درود به رهبر کبير انقلاب امام خميني .
اينجانب محمد علي گودرزي خدمتگذار اسلام هستم . در تاريخ 30/10/64 قرار بود که عمليات از محور تمبوء از سمت روستاي پروين شروع شود و طبق دستور و برنامه ريزيهايي که مسئولين تيپ و قرارگاهها انجام داده بودند ،طرح عمليات وبرنامه ريزي شد و ساعت 6 غروب بنا به دستور ،برادراني که قرار بود عمليات کنند حرکت کردند و به نقطه مشخص شده رسيدند. البته رمز عمليات يا زهرا (س) بود که عمليات در ساعت 4 نيمه شب شروع شد و همان موقع برف و باران روي سر برادران ما مي ريخت . بعد طبق دستور فرماندهي و اعلام رمز عمليات در ساعت 4 برادران بسيجي و سپاهي همچون ايثارگريهايي که شهدا درباره اسلام کرده بودند و برادران ما از اين شهدا آموخته بودند ، به دشمن زبون تاختند. در ساعات اوليه دشمن خيلي زود و با تلفات زياد سقوط کرد . پايگاه اولي بعد از حدود پنج دقيقه که از اعلام رمز عمليات گذشته بود سقوط کرد و پايگاههاي دوم و سوم و چهارم و پنجم به ترتيب سقوط کردند و اين پايگاهها در منطقه بمبو بود که دشمن هيچگونه تصور نمي کرد که ما بتوانيم در اين منطقه عمليات کنيم چون مسير پياده روي زياد بود يعني حدود 8 کيلومتر رفت و 8 کيلومتر مسير برگشت بود ولي با ايماني که برادران بسيج دارند و با عزم راسخي که برادران دارند تصميم گرفتند . دستور از طرف فرماندهي که اعلام شد برادران اين مسير را بدون هيچ ناراحتي طي کردند و کيلومتر ها در زير باران و برف پيمودند و عمليات را با اتکاء به خداوند و رمز يا زهرا (س) شروع کردند . البته در اين عمليات مقداري غنايم از نوع مخابراتي ، تسليحاتي به دست برادران افتاد و تعداد 8 نفر از عراقي ها اسير شده بودند که دو نفر از آنها مجروح بودند . برادران مجروحين اسير را با برانکارد به پشت جبهه انتقال دادند و 6 نفر ديگر را سالم به عقب انتقال داديم . خاطره اي عجيب از اين عمليات دارم که شجاعت و ايمان رزمندگان عزيز را مي رساند . دو نفر از برادران بسيج در نقطه اي که از ماشين پياده شدند پياده در زمينهايي که به علت ريزش باران گلي شده بود با پاي برهنه راه مي رفتند چون کفشهاي کتاني اين دو برادر در گل جا مانده بود و اين برادران فداکار و ايثارگر اين مسافت طولاني را در زير باران و برف و با پاي برهنه پيمودند و بعد که عمليات را به خوبي انجام دادند دوباره با پاي برهنه برگشتند و ما با هيچ مطالبي نمي توانيم توضيح و تفسير دهيم جز اينکه ايمان و شهامت و شجاعت برادران است . وقتي انسان در سرما لباس نپوشد مسلما سردش خواهد شد و ما در صدر اسلام و يا صحراي کربلا ديديم و شنيده ايم که ائمه (ع)غلاماني را داشتند که اين غلامان لخت مي شدند و در مقابل نيزه و شمشيرهاي دشمن مقابله مي کردند و فداکاري و ايثار و ايمان زيادي داشتند اما در اينجا و در مرزهاي اسلام ديده مي شود گر چه ما اخبارها را از زمان صدر اسلام خوانده ايم و يا شنيده ايم ولي در جبهه هاي ما به وضوح و عيني مي بينيم که انسانهاي با ايماني هستند که به خاطر خدا و براي رضاي خدا از هيچ چيز دريغ ندارند. اگر به اين برادران بگوييد که با پاي برهنه به جنگ بعثيان برويد برادران قبول خواهند کرد و مسئله اي براي آنها نيست که ناراحت شوند و همچنان روي برف و يخ با پاي برهنه مي آيند و با دشمن جنگ مي کنند .البته اين برادران براي ما الگو و سرمشق است که ايمان يک انسان تا چه حد انسان را سازنده و فداکار مي کند که با پاي برهنه در عمليات شرکت مي کند و فداکاري و رشادت به خرج مي دهد که توصيف کردن آن فقط اين است که بگوييم ايمانش قوي است و شناخت درستي پيدا کرده است چون جنگ ما جنگ حق بر عليه باطل است و به همين دليل آنطورکه برادران آمار از تلفات دشمن گرفتند در حدود 70-80 نيروي عراقي کشته شده بودند ولي تلفات خودي به حمدا...خيلي کم بود که ما دو شهيد و پنج مجروح در اين عمليات داشتيم . دو نفر از مجروحين ما عمقي بود و سه نفر از برادران مجروح سطحي بودند که در اورژانس محور خوب شدند و دوباره به يگان عملياتي خود مراجعت کردند ولي تلفات دشمن سنگين بود و تلفات را داشت که حتي بعد از 4-5 روز که تلفات در محور عملياتي مانده بودند. دشمن جرات نمي کرد که نزديک ما شود و ما 8 اسير از عراقي ها گرفتيم . البته اين برنامه ها چيزي نيست جز اينکه ما اين وظيفه کوچک را به خاطر رضاي خدا انجام مي دهيم .وقتي نعمتهايي را که خداوند به انسان مي دهد مانند انسانيت حيات و نبوتي که ما داريم و رهبري که ما داريم که با اتکا به رهبري و خداوند متعال هر نوع ماموريت در هر نقطه جهان به خاطر اسلام و براي اسلام باشد آماده پذيرش آن هستيم .چون اگر در کار رضاي خدا نباشد آن کار هيچ ارزشي ندارد و کاري که رضاي خدا در آن باشد مسلما خداوند هميشه او را ياري خواهد کرد همچنان که ما در عمليات ديديم و مطالبي را که ما در ذهن خود فکر مي کرديم و مي گفتيم خدايا اين کار انجام شودو انجام شد . مثلا روزي برادران که محور را شناسايي کرده بودند در شب عمليات بود و قبل از آن جلسه اي بود که در آن جلسه فرمانده تيپ گفتند که همه امکانات آماده بهره برداري و عمليات است ولي فقط ما از يک مکان مقداري ناراحت هستيم و آن هم در محوري که برادران شناسايي کرده اند زمين پر از برگ درخت و چوبهاي خشک مي باشد که احتمال دارد وقتي برادران بخواهند از آن محور عبور کنند چوبهاي خشک و برگهاي درختان صدا توليد کنند و بعد دشمن بيدار شود ولي اگر خداوند عنايت کند و باراني به زمين بيايد کار ما راحتتر و مشکلات ما کمتر مي شود . برادران همينطور در جلسه صحبت مي کردند و چند لحظه بعد يکي از برادران وارد جلسه شد و برادران ديگر از ايشان وضعيت هوا را پرسيدند و او جواب داد که همين حالا برف و باران مي آيد . خوب اين مطالب را چطور مي توان توضيح و تفسير کرد و اينها مطالبي هستند که ما از خدا مي خواهيم و خداوند نيز در همان لحظه به ما عنايت مي فرمايد . در برابر عنايتهايي که پروردگار دارد ما چه کارهايي را انجام داده ايم .آيا جان دادن در برابر عنايت و الطاف پروردگار چيزي است که بگوييم اين جان ارزش دارد. اينطور نيست چون در برابر اين همه خوبيها و عنايت پروردگار جاني که پروردگار به ما عطا کرده و ما مجبوريم که به خاطر رضاي خدا و براي خدا اين جان ناقابل را در طبق اخلاص بگذاريم و تقديم پروردگار کنيم . البته خاطره اي يکي از اسراي عراقي دارم که از او سئوال شده بود که برادر شما فکر مي کنيد که نيروهاي اسلام چطور شما را گرفته اند و او گفت که به نظر من با هلکوپتر ايرانيها آمده بودند . البته چون دشمن ما باطل و احمق است که در آن منطقه اي که آنها هستند صعب العبور و غير قابل نفوذ است و خداوند آنها را به قدري کور و گنگ کرده است که دشمنان نمي توانند تشخيص دهند که نيروهاي اسلام از کجا آمده اند و چطور آمده اند و اينها بهترين خاطرات جنگني و امدادهاي الهي است .چون نيروهايي که از محور ها عبور مي کردند نيروي عظيمي بود و دشمن به هيچ وجه متوجه عبور برادران ما نشده بود و اينها عنايت خداوند است که شامل حال رزمندگان ما مي باشد . ما غنايمي از بعثيون عراقي گرفتيم که شامل تيربار و سلاحهاي انفرادي و دستگاههاي مخابراتي مانند بي سيم بود . تعداد اين غنايم را نمي دانم چون دو گردان غنايم را به عقب انتقال دادند ولي مي دانم که بي سيم دو عدد بود که يکي از بي سيم ها کوچک و تک نفري بود و يک بي سيم بزرگي نيز بود در ضمن دو قبضه تيربار نيز وجود داشت . روحيه برادران رزمنده با روحيه عراقي ها اصلا قابل مقايسه نيست چون شبي که ما براي عمليات مي رفتيم از هر برادر رزمنده اي که مي پرسيديم ومي ديديم که آنها فقط مشغول دعا هستند و وقتي ما مي ديديم که برادران حتي در ستون زير لب براي خود زمزمه مي کردند و از خدا پيروزي مي خواستند و مسلما نيرويي که تمام توان خود را در اختيار خدا گذاشته است و پيروزيش را از خدا طلب مي کند. به اين علت روحيه اين برادران با روحيه بعثي ها زمين تا آسمان فرق دارد و اين بعثي ها در هر لحظه انتظار مرگ را مي کشند و مي دانند که طاقت ندارند و نمي توانند مقاومت کنند و مي دانند که اگر به عقب بروند توسط فرماندهان مزدورشان به جوخه هاي اعدام سپرده مي شوند و کشته مي شوند و به همين دليل آنها راه را گم کرده اند و سرگيجه گرفته اند و نمي توانند تشخيص دهند که کدام را ه حق است و کدام راه باطل است و آنها روحيه اي ندارند . در مقابل آناني که از خداوند روحيه مي گيرند و از نهج البلاغه و مفاتيح الاجنان روحيه مي گيرند . دشمنان چطور مي توانند با اين روحيه برادران ما مقابله کنند . يکي از برادران عزيز بسيجي در ابتداي محور روي مين مي رود و ايشان همراه پدر خود به جبهه آمده بودند و برادران ديگر امدادگران را صدا مي کنند که اين برادري که روي مين رفته است را به عقب انتقال دهند و امدادگري که بالاي سر برادر مجروح مي رسد پدر همان برادر مجروح بود و خداوند قلب اين برادر را سرشار از ايمان و فداکاري و گذشت کرده است و ما نمي توانيم چگونگي آن را بيان کنيم. آيا همان نظري که امام خميني (ع) به قلب زينب(س) انداخت و آرامش گرفت خداوند نيز به قلب اين پدر عزيز اين آرامش را انداخت که وقتي بالاي سر جوانش در ابتداي محور دشمن که محور کاملا باز نشده بود رفت و چطور شد که اين پدر خود را کنترل کرد و با تمام خونسردي چشمان پسرش را بست و دست و پاي فرزندش را به طرف قبله کشيد و در زير برانکارد جنازه پسرش را گرفت و او را به پشت جبهه انتقال داد و مجددا به ياري برادران برگشت و برادران مجروح ديگر ما را به عقب انتقال داد و من نمي توانم گذشتي از اين بيشتر پيدا کنم . در خاتمه پيامي به مردم شهيد پرور عزيزمان دارم البته ما قابل نيستيم که به مردم شهيد پرور و ايثارگر پيام بدهيم و پيام من به ملت اين است که امام را همانطور که تا به حال ياري کرده ايد ياري کنيد و بايد بدانيد که فرزندان شما در جبهه ها تا آخرين نفر و تا آخرين قطره خون خود فداکاري مي کنند و کرده اند و خواهند کرد . والسلام عليکم و رحمته ا..و برکاته 



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان لرستان ,
برچسب ها : گودرزي , محمد علي ,
بازدید : 146
[ 1392/05/14 ] [ 1392/05/14 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,952 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,712,053 نفر
بازدید این ماه : 3,696 نفر
بازدید ماه قبل : 6,236 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک