در سال 1332 ه . ش در بروجرد در خانوادهاي كه به پاكدامني و التزام به اصول و مباني اسلام اشتهار داشت، به دنيا آمد. روح و روان شهيد كاوند در كانون گرم اين خانواده كه پايبندي به ارزشهاي اسلامي در آن به خوبي مشهود بود پرورش يافت و زمينهساز شخصيت والاي او شد. تحصيلات ابتدايي تا مقطع راهنمايي را در بروجرد سپري كرد. هنگام فراغت از تحصيل به ويژه در تحصيلات تابستاني با كار و تلاش فراوان مخارج شخصي و تحصيلي خود را به دست ميآورد و از اين راه به خانوادة زحمتكش خود كمك قابل توجهي ميكرد. او با شور و شوق و نشاط و مهر و محبتي كه داشت به محيط گرم خانواده صفا و صميميت بيشتري ميبخشيد. اشتياق جلال به فراگيري قرآن و حضور در مراسم مذهبي او را بسيار متواضع و با اخلاص بار آورده بود.
به علت مشكلات مالي كه خانوادة شهيد دچار آن بودند، جلال مجبور شد درس را رها كند و روانه تهران شده و در كارگاه خياطي مشغول به كار شود، اما روحية او با سكون و سازش همراه نبود و در همان ايام به شناسايي افراد مذهبي دست زد و با آنها رابطه برقرار كرد. تا اين كه قيام 15 خرداد به رهبري امام خميني (ره) آغاز شد و بعد از فاجعة 15 خرداد جلال كاوند با تفكرات امام خميني (ره) آشنا گرديد و از همان زمان به پيروي از خط و مشي امام پرداخت.
شهيد كاوند در سال ؟؟؟ با دختري از خانوادهاي وارسته و مسلمان و آگاه و پاكدامن ازدواج نمود كه ثمرة آن دو فرزند پسر و يك دختر ميباشد. در ايام شكلگيري انقلاب اسلامي فعاليتهاي او براي پخش نوارها و اعلاميهها و عكسهاي امام چشمگيرتر شد تا اين كه ساواك منطقه از ين عمل آگاه و در صدد تعقيب و شناسايي او بر آمد. كه به همين خاطر شهيد كاوند مدتي به طور ناشناس اين عمل را انجام ميداد تا عناصر ساواك نتوانند او را دستگير نمايند و به همين سبب دوباره به زادگاه خود- بروجرد- مهاجرت نمود.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل سپاه شهيد به عضويت سپاه پاسداران بروجرد درآمد و پس از گذراندن آموزشهاي نظامي به منطقة غرب رفت. برادر بزرگوار شهيد جلال كاوند سردار سرتيپ پاسدار جمال كاوند- كه همانند برادر بزرگوارش داراي سجاياي اخلاقي والا و فردي متعهد و مسئوليتپذير و دلسوز اسلام بود و مسئوليتهاي مختلفي در اوايل انقلاب در كردستان داشت، به دست عوامل امپرياليست جهاني منافقين بعد از زخميشدن به اسارت درآمده و پس از دو ماه شكنجه در تاريخ 2/4/59 در منطقة قلخاني به شهادت ميرسند، به طوري كه هيچ يك از اعضاي بدن قابل شناسايي نبود.
شهيد جلال كاوند براي رهايي مردم مظلوم كرد از دست سركردگان استكبار جهاني و منافقين كوردل وارد كردستان ميشود و از طرف قرارگاه غرب به عنوان فرمانده گردان منطقه غرب برگزيده ميشوند و در طول سالهاي 61 تا 65 مسئوليتهاي مختلفي از جمله فرماندهي گردان غرب- مسئوليت حفاظت قرارگاه حمزه سيد الشهدا و مسئوليت تيپ 145 مصباح الهدي تا زمان شهادت را عهدهدار بودند.
شهيد جلال كاوند در زمان حضورش در كردستان تمام حركات ضد انقلاب را زير نظر ميگيرد و در درگيريهاي مختلف كردستان و حوادث دردناك آنجا همواره يكهتاز مقابله با ضد انقلاب بود. شهيد كاوند با اين كه بسيار ملايم و نرم بود، اما در مقابل گروهكهاي منحرف و عناصر خودفروخته و وابسته با شدت عمل و بر مبناي اشدا علي الكفار برخورد ميكرد.
در تواضع و اخلاق شهيد ميتوان به اين نكته اشاره كرد كه هيچگاه من نميگفت و از خودش تعريف نميكرد و هميشه به دنبال كار بود. آنچه براي او مطرح بود، فداكاري، ايثار و مبارزه بود. جهاد و فداكاري او در حد علي بود پاكي و بيآلايشي شهيد جلال كاوند در بين همرزمانش همواره سخن روز بود. ايشان به عنوان فرماندهي كه مسئوليت يك تيپ را برعهده گرفته بود، ميكوشيد كه مبادا لحظهاي از خضوع و خشوع نسبت به حضرت حق غافل باشد.
هنوز پاسداران پايگاه بروجرد طعم دلنشين دعاي صبحگاهي او را در ذهن دارند و با لحن زيبايي كه دعا را ميخواند همه بر روح بلند و ويژگيهاي اخلاقي او آگاه و از فراق و دوري از شهيد به حال خود غبطه ميخورند.
شهيد جلال كاوند گاهي نيز مداحي ميكرد. ياد داريم كه ميخواند: اي خوشا با فرق خونين در لقاي يار رفتن.
آري او با رسيدن به اين بعد معنوي واقعاً با فرق خونين به لقاي يار رفت و شهيد در تاريخ 3/2/65 در منطقة حاج عمران به علت اصابت تركش سرش از تن جدا ميگردد و به آرزوي ديرينة خود يعني شهادت در راه خدا نايل ميگردد.
دل ز دست زمانه ميگيرد شهدا را بهانه ميگيرد
تير غم چو رها شود يكراست دل ما را نشانه ميگيرد
منبع:پرونده شهيد درسازمان بنياد شهيد وامور ايثارگران خرم آبادومصاحبه باخانواده ودوستان شهيد
وصيتنامه
...زندگي من سراسر مبارزه بود و هدف اين مبارزه چيزي جز برپايي اسلام نبود. خورشيد اسلام طلوع كرد و آن كسي نبود جز حضرت امام خميني كه ما را به صراط مستقيم هدايت كرده و من خودم و برادرانم را وقف راه اين خورشيد درخشان كرديم. در كارگاه خياطي من استاد جمال بودم، ولي او با شهادتش مرا شاگرد خود ساخت و راه عاشق شدن را به من آموخت و حالا ديگر چيزي از خداوند به جز شهادت نميخواهم. ولي نميدانم كه به اين فيض عظيم خواهم رسيد يا نه، چه زيباست كه مانند حسين (ع) بيسر به لقاي يار رفتن.
و توصية من بر تمام منتظران مهدي (ع) اين است كه دنبال اسلام برويد كه اسلام چيزي جز اطاعت از ولايت فقيه نيست كه همانا استمرار حركت انبيا است. جلال کاوند
درباره :
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا ,
استان لرستان ,
برچسب ها :
كاوند ,
جلال ,
بازدید : 354