فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

به رنجبر آهو دشتي مشهور بود.در تاريخ 17/3/1330 «گرم رود» در شهرستان «ساري» به دنيا آمد. او تا پايان دوره ي ابتدايي درس خواند وبعد از آن به دليل محروميت ناشي از حکومت فاسد پهلوي ترک تحصيل کرد و به کار پرداخت.
وضعيت مالي خانواده چندان مناسب نبود. پدر خانواده زميني براي کشت در اختيار نداشت و از راه چوپاني امرار معاش مي کرد. قربانعلي بيش از پنج سال از زندگي اش نگذشته بود که کار و فعاليت را آغاز کرد و با به چرا بردن گاو و گوسفند به کمک خانواده شتافت. پس از چندي خانواده رنجبر براي گريز از وضعيت نامناسب معيشتي به شهرستان ساري مهاجرت کردند. اما نقل مکان به ساري نيز وضعيت بد اقتصادي خانواده را بهبود چنداني نبخشيد. پدر خانواده ناگزير از راه باغباني و خريد تخم مرغ از مناطق کوهستاني و فروش آن در شهر مخارج خانواده را تامين مي کرد. در چنين شرايطي قربانعلي به مکتب خانه رفت و قرآن را فرا گرفت. دوران تحصيل را در مدرسة "مصطفي"در" ساري" آغاز کرد اما به علت فقر خانواده تحصيل را رها کرد. ابتدا در مغازة شخصي به نام حاجي "غفراني" شروع به کار کرد و سپس در کارگاه موزاييک سازي مشغول به کار شد. مدتي به نقاشي ساختمان مبادرت ورزيد. با ورود به دوران نوجواني، وضعيت اقصادي خانواده اندکي بهبود يافت و موفق شدند زمين کشاورزي خريداري کنند. در اين دوران به تحصيل دروس مذهبي علاقه مند شد و در محضر يکي از روحانيون معروف به نام حاج آقا "شفيعي" همچنين آقاي "پيش نمازي" به تحصيل دروس مذهبي پرداخت. به تدريج تحولات روحي محسوسي در وي ايجاد گرديد. به مسجد مي رفت خصوصاً قرآن و نهج البلاغه علاقه مند بود و عليه کساني که خلاف موازين اسلامي رفتار مي کردند، جبهه مي گرفت و به تندي رفتار مي کرد. در همين ايام به پيشنهاد دايي خود و علي رغم رضايت پدر با خانم "رقيه حيدري" ازدواج کرد. پس از ازدواج نا رضايتي پدر بر ورابط او با خانواده تأثير گذاشت و ارتباط او را با خانواده محدود کرد. نخستين فرزند قربانعلي در سال 1350 به دنيا آمد و نام "زهرا" را بر او نهادند.
با اوج گيري انقلاب اسلامي به علت شرکت در تظاهرات و راهپيماييها تحت تعقيب قرار و دستگير شد. سپس در درگاه نظامي گرگان محاکمه و به مدت يک ماه در زندان ساري زنداني گرديد.
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن ماه سال 1357 از 23 بهمن 1357 به مدت پنج ماه در کميتة انقلاب اسلامي مشغول شد. در فاصلة سالهاي 1358 تا 1360 يعني زمان عضويت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، به عنوان مسئول گروه جنگل در واحد عمليات منطقه 3 مازندران در پايگاه "ساري" به انجام وظيفه پرداخت. سپس به مناطق جنگي اعزام شد. ابتدا در جبهه هاي غرب در سرپل ذهاب باختران حضور يافت و به سمت فرمانده ي دسته برگزيده شد. با مراجعت از جبهه مسئوليت سازماندهي بسيج را در واحد عمليات بسيج منطقة سه مازندران را به عهده گرفت. مدتي بعد بار ديگر به مناطق عملياتي رفت و مسئوليت واحد عمليات قرارگاه حمزه در مريوان را از تاريخ 15 فروردين 1361 تا 27 بهمن 1362 بر عهده گرفت. پس از آن در تاريخ 28 بهمن 1362 به سمت فرماندهي گروهان از گردان يا رسول اللّه منصوب شد. تا تاريخ 15 مهر 1363 در اين سمت باقي ماند. پس از بازگشت از جبهه در ستاد خاتم الانبياء به جمع آوري کمکهاي مردمي و اجناس مبادرت مي کرد. به اطرافيان مي گفت در جبهه گاه به رزمندگان غذا نمي رسد و مجبورند از گياهان تغذيه کنند. با خانواده و اهل فاميل رفتاري صميمانه داشت. به گفتة پدرش به هنگام عصبانيت خشم خود را فرو مي خورد و در حل مشکلات به همه کمک مي کرد. گاهي اوقات که قادر به حل مشکلات مالي ديگران نبود، قرض مي گرفت. اشتباه و خطاي فرزندان را از راه نصيحت اصلاح مي کرد. همواره به آنها توصيه مي کرد در انتخاب دوستان خود دقت کنند. و با افراد با ايمان و اهل نماز و با خانواده مذهبي رفت و آمد کنند.
قربانعلي مسئوليت فرماندهي گردان علي بن ابي طالب از لشکر 25 کربلا را بر عهده داشت. در جريان عمليات فتح شهرک ماووت عراق در منطقه عملياتي غرب، به همراه چند تن از سرداران ديگر نظير حاج حسين بصير که در اين عمليات به شهادت رسيد. ـ قصد داشتند شهرک مذکور را فتح کنند. در همين حين به داماد خود آقاي کلاگر گفت : «هر يک از ماه زودتر به شهادت رسيد ديگري پيکرش را به عقب بازگرداند تا به دست خانواده برسد.» سرانجام قربانعلي رنجبر در جريان عمليات فتح ماووت در تاريخ 1 تير 1366 در منطقة عملياتي غرب در اثر اصابت ترکش به شانة راست به شهادت رسيد. به هنگام شهادت نام امام زمان (عج) را بر زبان داشت و از همرزمان طلب آب کرد. جسد او مدتي در منطقة عملياتي باقي ماند و پس از کشف به آهودشت انتقال يافت و در آرامگاه "ملا مجدالدين"در "ساري" به خاک سپرده شد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران ساري ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد




وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الله الشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقلون يقتلون وعدا عليه سقا في التوراته ولانجيل و القرآن ومن اوفي بعهده من اله فاستبرو بينهم الذي بايتم به وذالا فوالفوز العظيم : «سوره توبه آيه 110»
ماشيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت شهيد مظلوم دكتر بهشتي
با سلام ودورد بي كران بر پيامبران اعظام بالاحض به سرور آنان
و خاتم آنان حضرت خاتم النبيين محمد(ص) وآل طاهر ين وسلام و درود ايزد منان بر سلسه پاك اوصيا الله باالاخص به خاتم آنان حضرت مهدي(عج) سلام و درود قادر متعال بر رهبر انقلاب روح خدا خميني رهبري كه از محمد (ص) واز حضرت ابراهيم مبارزه با بت وذبح اسماعيل واز حضرت موسي مبارزه با فرعون و عصاي معجزه آسا و از حضرت عيسي دم مسيحائي واز مغفرت يوسف جمال و زيبايي واز مبارزه با فرعون وعصاي معجزه آسا و از حضرت عيسي دم مسيحائي واز حضرت يوسف جمال وزيبائي واز حضرت ايوب صبروشكيبائي واز حضرت خاتم مبارزه با كفر وشرارت و نفاق واز مولاي علي (ع) زهد و تقوي را به ا رث برده و همچون نوح ناخداي كشتي نجات شد وعاشقان نجات و آزادي را به ساحل حق رهنمون گرديد . سلام برآنان كه با انتخاب مرگ سرخ بار ديگر گوي سبقت را از ملائكه الله ربوده و عالم و عالميان را متحير از ايثار و شجاعت وگذشت خود نمودند و خط خونين حسيني را در اين سرزمين ترسيم نمودند و بدين طريق بار ديگر حيات اسلام و قرآن را در اين مملكت بيمه نمودند. اينجانب قربانعلي رنجبر كلامي به عنوان وصيت نامه با شما دارم. خطاب من به شما انقلابيون قبل از انقلاب و دلسوزان واقعي اسلام و قرآن و ياوران واقعي امام و حاميان محرومان مستعضفان وزجر كشيدگان ولبيك گويان به نداي هل من ناصر حسين زمان است که از دل و از اعماق جانم با همه وجودم آنرا لمس نموده ام. اميد است كه بر دل صاحبدلان نشيند وپرده از چهره بعضي جريانات بر دارد. هان اي حزب خدا مواظب باشيد از آنجا كه ابوجلها و ابو لهب ها و ابوسفيانها را اسم نمي شود برد. هنگامي كه از مقابله مستقيم با اسلام و قرآن عاجز ماندند دست به دامن نيرنگها، خدعه ها ، مكرها ، حيله ها ، فريبها زدند وچه جنايتها كه نكردند و چه شكمها كه ندريدند. چه خانه ها كه آتش نزدند چه اشكهاي تمساح كه نريختند چه بيرقها كه نيافراشتند. چه جنگي كه برپا ننمودند چه آزارها و شكنجه ها كه روا نداشتند. چه حزب ها كه تشكيل ندداند وچه شب نشيني ها كه نداشتند .چه تفرقه ها كه نيانداختند، چه فشارها كه وارد نياورند، چه ماسكها كه بر چهره نزدند تا شايد بدين طريق بتوانند نور حق و نور محمد (ص) وبلكه بالاتر نور خدا كه در زمين به صورت دين اسلام جلوه گرشده را خاموش گردانند. غافل از آنند كه خدا اين نور خود را براي هميشه و براي همه قرنها و همه عصرها وهمه نسلها زنده و روشن نگه خواهد داشت . اين مصلحت خدا تغيير ناپذير است چه آنكه قرآن مي فرمايد:
يريدون لطيفوا نورالله بافواههم و الله منهم نوره و لوكره الكافرون .
آري هان اي مسلمانان و پيروان پير جماران اگر تا ديروز ناكثين و قاسطين ومارقبين با فتنه ها و دسيسه ها و ماسكها و قرآن بالاي نيزه بردنها خواستند جلوه اجراي عدالت علي و حكومت او را سد نمايند؛ امروز همان اصحاب ناكثين و مارقين بر عليه انقلاب اسلامي و رهبري امام خميني قد برافراشتند . گاهي با روشن كردن آتش مخالفت در كردستان ،گاهي در گنبد، زماني آذربايجان و لحظه اي در خوزستان و غيره بيرق كفر و نفاق بر عليه انقلاب به نشانه كشيدند و براي رسيدن به اهداف شيطاني خود چه انسانها كه نشكستند چه خيانتها كه نكردند. چه زخمها بردل ملت ما وارد نكردند چه عهد شكني ها كه نكردند چه بلواها كه برپا ننمودند چه خونها كه جاري ننمودند چه بمبها كه نگذاشتند چه چپاولها كه نكردند چه گرانفروشيها كه نكردند؛ چه خوش خدمتي ها كه به صدام و آمريكا نكردند چه شخصيتهاي روحاني را ترور و شهيد نكردند چه موانع كه سر راه انقلاب نگذاشتند چه گودالها كه جلوي امت حزب الله حفر ننمودند چه زخم زبانها كه نزدند چه شماتتها كه نكردند. آري اينان وارثان به حق يزيدند. اينان وارثان به حق معاويه ها ابوجهلها و ابولهبها هستند. آري اينان از تبار حجاج ها ،مامون ها ،هيتلرها رضا شاه ها و غيره هستند كه كوچكترين خيانتشان و كم ترين جنايتشان كشتن مسلمين و خداپرستان است و در مسير حكومت طاغوتي از هيچ جنايتي هر چند وحشتناك رويكرد نبوده و نيستند. آري اينان فرزندان خلف پادشاهان ظلم و ستمگر هستند .هنگامي كه به نيروي مخالف خود دست يابند شكم مي درند چشم كور مي كنند پوست سردر مي آورند ودر كاسه سر مظلومان وبي گناهان شراب پيروزي زهر مار مي كنند. پاي كوبان و رقص كنان با چهره اي بشاش و خندان جنايت وآدمكشي خود را جشن مي گيرند. آري اين درندگان اين يوزپلنگان اين از خدا بي خبران اين سيه رويان اين جنايتكاران اين قتالان اين خود فروختگان؛پس ازاينكه ديدند انقلاب اسلامي به رهبري پيامبر گونه حضرت امام به پيروزي رسيد و مي رود كه بادرهم شكستن همه موانع و سدها به پيروزي نهايي نائل آيد براي حيات خود واربابان خود احساس خطر نمودند .خواب؛ استراحت و آرام را بر خود حرام نموده وبا خدايگان دروغين خود يعني ريگان و اسرائيل وشوروي عهد بسته اند كه تا انقلاب نوپا، اين كودك نوزاد را از بين نبرند آسوده ننشينند. غافل از اينكه اين انقلاب نوپا و اين كودك نوزاد همچون علي است كه در گهواره اژدها را از سر تا دم پاره مي كند. بت ها را سرنگون مي سازد وهمچون عصاي موسي تمام سحر وجادوي ساحران را مي شكند. آري آنان سنت" لم يتغير" خدا را فراموش كرده اند. در قرآن خداوندمي فرمايد: انهم لهم المنصورون...دشمنان احمق اين انقلاب اسلامي هر روز تير جديدتري به چله كمان گذاشته و با كمال قدرت قلب انقلاب را ناجوانمردانه نشانه گرفته اند. الحمدالله خدا شر همه را دفع نموده و سرانجام نيز آخرين خدنگ خود را كه همان جنگ تحميلي بوده از چله كمان رها كرده اند تا شايد به وسيله جنگ تحميلي ملت مقاوم ايران ما را خسته كنند واز كنار امام متفرق كنند تا به اهداف شيطاني خود دست يابند. همزمان با جنگ تحميلي تروريستهاي اقتصادي اين زالوها، ناجوانمردانه در بين كوچه وبازار به مكيدن خون مردم مسلمان و ياران وفادار اسلام و انقلاب در اين مملكت دست يازيده اند. آري اينان روي خون و جسد شهيدان پا مي گذارند و تجارت حرام مي كنند. زر مي اندوزند، هر چندگاه يكبار مثل مشركين صدر اسلام دولت اسلامي و ملت ايثارگرما را در تنگاهاي اقتصادي قرار مي دهند. اين از خدا بي خبران که بويي از وجدان اسلامي و انساني نبرده اند، ايثار و مقاومت رزمندگان را ناديده انگاشته، فرعون وار به اندوختن زرو زور همت گماشته اند و به عناوين مختلف با ملت اسلامي و با امام امت ودولت مکتبي ودولت مكتبي و نيروي هاي جبهه رفته مخالفت ها ي علني و مخفي و موضعگيريهاي موذيانه و خطرناك دارند .عده اي خنگ مقدس ماب همان دوران اميرالمومنين نيز وجود دارند كه جز نق زدن و پرداختن به كارهاي جزئي و غير ضروري كار ديگري ندارند واحمقانه به حمايت از آنها پرداخته اند. آري اينها خوب درك كرده اند كه در لواي اسلام مي شود ضربه به اسلام زد در لواي نماز مي شود ضربه به انقلاب زد ودر لواي دين مي شود ريشه دين را بركند. بايد به اين فرومايه گان و احمقهاي بي شعور نماز خوان نفهم بگوئيم، پس از گذشت قريب هفت سال جنگ حق عليه باطل آيا باز هم سزاوار است در خانه بنشينيم نه تنها به جبهه و جنگ نمي رويم بلكه افرادي كه مستقيم و غير مستقيم ودلتي كه تمام توانش را در رابطه با دفع تجاوز شرق و غرب و صدام به كار برده را تضعيف نمائيم؟ ايا اين خيانت به خدا و اسلام و قرآن نيست؟ شما اي خود فروختگان اي گرگهاي در لباس چوپان اگر دين نداريد آزاد مرد باشيد. اگر خود جرأت و مردانگي مبارزه در راه خدا نداريد با شيطنت هاي گوناگون سد راه خدا و قانون خدا و دولت اسلامي نشويد. اي طلحه ها ، زبيرها ، شيخ قاضي ها و ابوموسي اشعري ها خوب است قدري به تاريخ صدر اسلام برگرديد و مطالعه نمائيد و ببينيد آنها كه قبل از شما در مقابل حق و اسلام و علي(ع) دست به مخالفت زده بودند كاري از پيش نبردند و سرانجام جز حفت و خواري و ذلت ولعن ابدي نصيبشان نشد. شما نيز منتظرهمان دست آورد آنان باشيد كه انشاء الله تا مرگ سراسر ذلت وخواري تان فرا رسد . آري ما با خون مان، با قلبمان، با اعضاء وجوارح مان و سرانجام با همه وجودمان با امام، رهبر كبير انقلاب بيعت نموديم كه آخرين قطره خون و تا آخرين نفس و تا‌آخرين نفر و تا آخرين خانه او را تنها نخواهيم گذاشت ودست از مبارزه با شرق و غرب بر نخواهيم داشت و از راه حق و خط امام و خط روحانيت اصيل پيرو امام دور نخواهيم شد.
گذشت آنزمان كه بعضي از ماها به تحريك شما ها نا آگاهانه مظلوم بهشتيها را ناسزا مي گفتيم . امروز روحانيت در خط ولايت فقيه ودر خط امام خوب توانست از عهده امتحانات خود در جبهه جنگ در صحنه سياست و غيره برآيد .آري روحانيت مخلص متعهد در رأس آنان حضرت امام و ياران با وفايش در قلب ما جاي دارند. دشمنان و كج انديشان بدانند با چند تا طرفداري كردن از سرمايه دار بي دين و يا با برگرداندن ثروت خانهاي فراري و يا پشتيباني كردن از ساواكيها و زير پا گذاشتن حق بچه ها ي مخلص ويا با صدور چند حكم كزائي كه جز به نفع سرمايه دار ساواكي و فراري از انقلاب نيست، نمي توانند قلب ما را از اسلام وامام و روحانيت پاكباخته جانباز فداكار چركين كنند. ما با در نظر داشتن تجربه تلخ تاريخ هيچگاه از امام و ياران واقعي امام بالاخص روحانيون مبارز، اين مشعلداران هدايت جامعه دور نمي شويم و صحنه را براي خفاشان وكركسان خائن نمي گذاريم .برادر و خواهر مسلمان درد دل بسيار است وقت اندك اما در پايان كلام به توعرض كنم كه اگر هر كدام از ماها بخواهيم بعد از گذشت هفت سال از جنگ به جبهه نرويم بايد در ايمان واسلاممان شك كنيم. اسلام دين جهاد و نبرد با كفار و مشركين ومنافقين است. زندگي انبياء بالاخص پيامبر (ص) سراسر جهاد و مبارزه است .زندگي مولا علي(ع) سراسر جهاد و مبارزه و سرانجام شهادت است زندگي مولا حسين بن علي(ع) نيز سراسر جهاد و مبارزه و شهادت پيروزي خون بر شمشير است .زندگي ائمه اطهار نيز مملو از جهاد و ايثار است. اميد است بيدار شويم و هدايت گرديم و گرد غفلت از چهره بزدائيم ودر خاتمه تذكراتي چند را لازم مي دانيم .
1- برادران وخواهران مسلمان امروزحمايت از امام و اطاعت از آن حضرت يكي از مهمترين و حساسترين وظيفه هر فرد مسلمان است. بايد نشان بدهيم كه وظيفه شناسترين هستيم لذا سراپا گوش به فرمان امام باشيم تا ضرر نكنيم.
2- تو اي برادر مسلمان بايد بداني امروز بي تفاوت بودن در قبال جنگ گناهي نابخشودني است .حال كه شرق و غرب وصدام مامن تو را، كشور تو را، انقلاب تو را مورد تجاوز قرار داده اند تو بايد با غيرت علي گونه ي خود به دفاع برخيزي كه نشستن و صلح وسازش ودم فرو بستن حرام است .
3- تو اي خواهر مسلمان بايد بداني كه يك راه براي نفوذ دشمن باقي مانده و آن اشاعه فساد و گناه و معصيت است كه اصولا از ناحيه زنها و دختران بي حجاب از خدا بي خبر صورت مي گيرد. نكند تو نيز تيري بر چله كمان دشمن باشي وبا بي حجابي خود قلب اسلام و انقلاب و خون شهدا را نشانه روي؛ كه اگر خداي نكرده چنين باشد جايگاهي جز جهنم نخواهي داشت.
4- پدرم شما در طول زندگي حق بزرگي بر گردن من داري مي دانم كه نتوانستم دين تو و حق تو را ادا نمايم اما تو با مهر پدري ات مرا ببخش تا خدا انشاء الله در روز قيامت بر تو آسان گيرد.
5- واما تو اي مادرمظلوم كه شبها نخوابيدي و تحمل رنج و مشكلات واستراحت خود ترجيح دادي تا بزرگم نمودي كه من خود تا چند سال قبل شاهد درد و رنج وسختي تو بودم . هميشه از خدا مي خواستم كه روزي بتوانم دين خود را به تو ادا نمايم. اي مادر تو بدان كه پيامبر فرمود بهشت زير سايه شمشيرهاست پس مبادا از شهادت من ناراحت شوي و گريان باشي. مادرم اگردر راه حق شهيد شدم تازه توانستم به محتواي اسمم كه قربانعلي است، برسم .مادر جان اسم من قربانعلي است. يعني كسي كه براي علي بايد فدا شود. آري براي امام علي (ع)مظلوم که تاريخ است بايد فدا شد. آري براي علي اكبر حسين نيز بايد فدا شد. پس شاد باش. شيون مكن كه دشمنان خدا و اسلام وقرآن شاد خواهند شد و اگر تو گريان باشي روح من نارحت است.
6- برادران خوبم ديگر نيازي نيست كه من به شما سفارش كنم، چون شما خود بهتر به مسائل اسلام و قرآن آشنا هستيد. من هم در زندگي مديون شماها خصوصا برادر بزرگم صادق رنجبر كه نقش اساسي در زندگي من داشت ،هستم. به فرزندانم سفارش مي كنم كه آنچه عموها خصوصا عمو بزرگ مي گويند گوش كنند. هيچ وقت بدون اجازه عمو بزرگ كاري نكنند هر كاري كه عمو بزرگ مي گويد انجام دهيد چون ايشان يعني برادر بزرگم تام الاختيار در زندگي من است ومن مديون زحمات برادرم هستم چون هيچ وقت ما با هم جدا نبوده اييم. از پسرانم مي خواهم رفتار ما سه برادر را داشته باشند كه در زندگي موفق خواهيد بود .
7- واما شما اي خواهران و خواهر زادگان ودامادها شما نيز هركدام به اندازه خود در دوران زندگي همكار من بوديد اما من نتوانستم به وظيفه ام در قبال شما عمل نمايم. زندگي من براي شما خدمتي نبود اميدوارم شهادت من منشاء نعمات معنوي خداوند برايتان باشد وروز قيامت پيش اهل بيت رو سفيد باشيد. يادتان نرود انقلاب است جنگ است امام را دعا كنيد و به هر اندازه كه مقدور است به اسلام و انقلاب كمك كنيد ودر اين راه حجاب، نمازو تقواي اسلامي را رعايت كنيد و کاري نكنيد خداي نكرده براي شهادت من دشمنان كن شاد شوند .
8- اي فرزندانم اي جگر گوشه گانم اي دختران و پسران خوبم .من مي دانم پدر خوبي براي شما نبوده ام. دخترانم ميدانم شهادت و مرگ پدر براي شما ناگوار است اما صبر و استقامت نزد خدا پسنديده تر از شكوه و گريه و زاري است. اگر مرگ پدر براي شما سخت است به ياد حسين اطفال او و اسارت رفتن اهل بيت او باشيد.پسرانم محمد مهدي ، حسين ، محسن كوچولو شما را به خدا مي سپارم و از شما مي خواهم كه بزرگ شديد راه شهدا را برويد ودر راه اسلام وقرآن كوشا باشيد. هميشه نماز و روزه جهاد در راه خدا را فراموش نكنيد .نكند كه دنبال شيطان صفتان برويد .شماها بايد با امام امت بيعت كنيد و به دنبال امام عزيز براي نجات قدس عزيز كه در چنگال اسرائيل غاصب است، به جهاد برويد. تا اسرائيل از بين نرفته اسلحه را به زمين نگذاريد. مومن به خدا و پيامبر اسلام و ائمه اطهار باشيد ودر كارها با عمو بزرگ و عمو كوچك مشورت كنيد. قرآن بخوانيد به مسجد برويد .
9- بالاخره به همه مخالفان اسلام وانقلاب اسلامي ودشمنان امام بگوئيد كه بد راهي را در پيش گرفته اند و بد جايگاهي را در آخرت انتخاب نموده اند. حل مشكلات خدمت به محرومان رفع نابسامانيهاه و تعمير و ساختن خرابيهاي دوران ستمشاهي و جنگيدن در برابر متجاوزين بعثي مردانگي مي خواهد و عزت است و افتخار آميز است. به فرموده امام به دامن اسلام برگرديد و دست از لجاجت و عناد بكشيد وخود را از عذاب خدا نجات دهيد .
به اميد پيروزي نهايي رزمندگان اسلام بر كفر جهاني
«والسلام عليكم ورحمته الله و بركاته »
«خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار »
«از عمر ما بكاه و بر عمر رهبر افزاي »
«رزمندگان اسلام پيروزشان بفرما »
«صدام و هاميانش نابودشان بگردان »
«زيارت كربلا نصيب ما بفرما »
«اسيران حزب الله آزادشان بگردان »
«مجروهان و معلولين شفا عنايت بفرما » قربانعلي رنجبر



خاطرات

علي صادقي:
در مسجد جامع شهرستان ساري رفته بوديم براي نماز جماعت. آن موقع ساواكي ها در مسجد بيرون مسجد حضور داشتند .خوب هركس آنها را نمي شناخت. شهيد قربانعلي رنجبر رفته بود اعلاميه حضرت امام را بگيرد. آن موقع بچه هاي حزب اللهي اصيل مي دانستند و اعلاميه حضرت امام كجا است. رفت اعلاميه را گرفت. گذاشت در جيبش كه ساواكيها ديدند. سريع ايشان را گرفتند بردند. در بيرون مسجد پاسبان ها پر بودند ما جمعيت عظيم با هل هله و شعار از دست پاسبان ها مامورين شهرباني شهيد رنجبر را كشيدم ، ايشان در آن روز در رفت .

قاسم رنجبر:
ايشان قبل از اينكه شهيد شود يك هفته مانده بود كه دوباره برود جبهه ، مرخصي آمده بود. همه خانواده را دعوت كرد دوره هم جمع شده بوديم در منزل شهيد ايشان در همانجا با همه وداع كردند .گفت: من مي روم ديگر نمي آيم شهيد مي شوم.

مهدي رنجبر:
ايشان هم در جبهه هم در پشت جبهه فعاليت داشتند .همين جمع آوري تداركات و نيرو . روزي كه مقداري وسايل جمع آوري نموده بودند و مي خواستند اين وسايل مورد نياز جبهه را به جبهه ببرند. اول به منزل آمدند وبعد مي خواستند به جبهه بروند .ما از ايشان خواستيم حداقل يك چيزي مثل يك فلاكس كه مي خواستند به جبهه ببرند ، در خانه باشد ولي ايشان قبول نكردند وگفتند: اين فلاكس مال جبهه است.
مي گفتند رزمندگان در جبهه بيشتر از ما به اين وسايل نياز دارند. قابل توجه تمام افراد و مسئولين جامعه كه از بيت المال در راه خود و خانواده خود استفاده نكنند و بايد به فكر حل مشكل جامعه باشند .

قاسم علي رنجبر ، برادر شهيد:
دستگيري او با ماه مبارک رمضان تقارن داشت. او را در حالي که روزه دار بود آن قدر کتک زدند که از دهانش کف بيرون آمد اما با اين حال مقاومت کرد.» پدرش نيز در اين باره مي گويد : «روزي او را به جرم آن که در جمع با صداي بلند صلوات بلند صلوات فرستاده بود دستگير کردند و آن قدر کتک زدند که تا چند روز توان بلند شدن نداشت و قادر نبود گردن خود را حرکت دهد.

زهرا رنجبر،فرزند شهيد :
شبي خواهران، برادران، پدر و مادرش را به مهماني شام دعوت کرد تا حرف دل خود را بازگو کند. پس از صرف شام به همه توصيه کرد در هيچ شرايطي خدا را فراموش نکنيد، با هم دوست باشيد و با يکديگر رفت و آمد کنيد و از حال هم با خبر شويد که اين نعمت بزرگي است.

پدرشهيد:
در آخرين ديدار خطاب به مادرش گفت : "مادر جان! جان تو و جان حسين و حسنم." هنگامي که مادر علت را جويا شد در پاسخ گفت : ممکن است ديگر باز نگردم. وي در مدت حضور خود در جبهه چندين بار از ناحية گردن، سينه، ستون فقرات، کتف و صورت مجروح شد. پس از شهادت همرزم خود سردار شهيد محمدحسن قاسمي طوسي ابراز ناراحتي مي کرد و همواره مي گفت : «آرزو دارم مانند او باشم و به شهادت برسم.







آثارباقي مانده از شهيد
بسمه تعالي
به :كارگزيني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ساري
از: پاسدار قربانعلي رنجبر آهودشتي موضوع ضمن سلام به استحضار مي رساند به علت احداث ساختمان در خيابان سنگتراشان خيابان سجاد كوچه استاد شهيد مطهري مقداري وام بدهكارم كه مبلغ آن به اين شرح است
1- بانك قرض الحسنه قدس 100000 ريال
2- سيد غلام هاشمي كارمند بانك تجارت صنايع و مدير عامل ايثار سپاه قائمشهر 100000 ريال
3- تعاون سپاه 300000 ريال
4- برادر رضا اميني علي آبادي 65000 ريال
5- برادر گرجي پاسدار 10000 ريال
6- محمد صادقي 15000 ريال
7- استاد نجار يعقوب ملائي 26000 ريال
8- سليمان خورشيدي برقكار 28000 ريال
9- استاد غلامعلي صادقي بناء 60000 ريال
10- قربانعلي خورشيدي بناء 34000 ريال
11- نصرالله نصيري موزائيك ساز آدرس خيابان سنگتراشان عبورآهودشت 20000 ريال
12- بسيج سپاه ساري 50000 ريال


به نام خداوند بخشنده مهربان
ان ينصركم الله فلاغالب لكم وان يخذلكم فمن ذا الذي ينصركم من بعده
اگر خدا شما را ياري كند محال است كسي بر شما غالب آيد و اگر شما را بخواري واگذارد
وعلي الله فليتوكل المومنون
آن كيست كه بتواند بعد از آن شما را ياري كند و اهل ايمان بايد تنها به خدا قدرت رحمت الهي اعتماد كنند.
آل عمران (آيه 159)
شب هم نگهبان وسركشي به روستاي بالا دزاء 11/4 /65كار اداري وبعد شركت در جلسه مسئولين ستادها ودر اردوگاه بادله
12/4/65 شركت در مراسم شهيد محمودي در دروپي
14/4/65 رفتن به شركت صنايع چوب ودرخواست نيرو براي كاروان 6 وكار اداري 15/4 رفتن به روستاهاي آهودشت سقنديكلا شركت امره براي درخواست نيرو براي كاروان
16/4 /65شركت در مراسم شهيد بالا زاده و بعد رفتن به وركي صحبت با عده اي از برادران گروه مقاومت براي كاروان
17/4/65 رفتن به تاكام ، مشينكلا ، آهودشت ، پايين دزاء صحبت براي عده از مردم پايين دزاء در رابطه با كاروان 6 و بعد تماس با شركت صنايع چوب براي درخواست نيرو
18/4 شركت در مراسم سوم شهيد اطهري و سليمي در بالا دزاء وبعد شركت در جلسه مسئولين شوراها انجمن اسلامي وگروه مقاومت حومه پاسگاه ژاندارمري دعوت شدند در سنگين وصحبت براي آنها در رابطه با بسيج محل شب هم نگهبان بودم
19/4 آماده باش شركت در تشييع جنازه شهيد قنبري در امره و بعد رفتن به روستاي آقمشهد صحبت براي عده اي از برادران گروه مقاومت در رابطه با جنگ و درخواست نيرو براي كاروان
20/4 آماده باش
21/4 شركت در مراسم سوم شهيد قنبري در امره
26/4/65 رفتن به صنايع چوب دادن فرم طرح لبيك يا امام و بعد در خواست نيروي براي كاروان از آنجا.
به اتفاق برادر ميثاقي جهت نقشه پايگاه وركي به وركي رفتيم و بعد سركشي به روستاهاي سنگتراشان ، پهنه كلا شمالي ، و جنوبي صحبت براي شوراي پايگاه و اعضاي 2 گروه مقاومت سنگتراشان ، پهنه كلا شمالي در رابط با طرح لبيك يا امام ودرخواست نيرو براي جبهه.
27/4 صبح رفتن به مدرسه راهنمائي شهيد تقوي روستاي سقندكلا صحبت براي دانش آموزان در رابط با طرح لبيك يا امام ودرخواست نيرو.
رفتن به وركي سركشي به پايگاه صحبت براي برادران مقاومت در رابطه با طرح لبيك يا امام ودرخواست نيرو براي جبهه
28/4 رفتن صنايع چوب گفتگو با مسئول پايگاه وچند تن برادران در رابطه با اعزام نيرو آموزشي و بعد سركشي به روستاي پهنه كلا جنوبي صحبت براي عده اي از برادران گروه مقاومت در رابطه با لبيك يا امام و اعزام نيرو واز آنجا .سركشي وبازديد از ايست بازرسي برادران پايگاه مقاومت بالا دزاء وآهي دشت در سه راه مهدشت
29/4/65 كار اداري
30/1/65 صبح شركت در جلسه با مسئولين اداره ستاد و مسئولين شوراي واحد بسيج و مسئولين ستادها در اداره ستاد كه برادر موسي مرادي سخناني ايراد كردند و بعدازظهر هم سركشي به روستاهاي سقندكلا ، شبكلا ، آهودشت ، خرچنگ داد و دعوت نامه براي سيمنار مسئولين گروه
31/4/65 كار اداري
1/5/65 سمينار مسئولين پايگاه رده ها و گروه هاي مقاومت ناحيه مازندران در صنايع چوب وكاغذ
2/5 رفتن تعميرگاه سپاه براي تعمير ماشين ستاد و شب هم سركشي به پايگاه امره سنگين بالا دزاء
3/5 شركت در جلسه مسئولين ستاد در واحد بسيج وبعد شركت در جلسه برادران پايگاه مقاومت پهنكه كلا شمالي صحبت براي برادران در رابطه با پيام امام
4/5/65 كار اداري
5/5 رفتن به وركي به اتفاق برادر رسولي و كلانتري بنا جهت پياده كردن نقشه پايگاه و كلنگ زدن بوسيله پدر شهيد ميلمي
6/5 رفتن به صنايع چوب براي گرفتن مصالح ساختماني براي پايگاه وركي و كار اداري در رابطه با كاروان
7/5 كار اداري و رفتن به فرمانداري و استانداري جهت كمك گرفتن وسائل براي پايگاه وركي
8/5 شركت در مراسم تشيع جنازه شهيد حميد رحيمي در روستاي بالا دزا و...
9/5 رفتن به صنايع فلزي با انجمن اسلامي در رابطه با آموزش نظامي واعزام و سهميه بندي براي جبهه.
شب سركشي ودرخواست نيرو براي كارمان . به روستاهاي بالا هولار وامره ، تاكام ، آقمشهد ، كردخيل، وكليچ خيل، سنگتراشان ، آهي دشت جلسه با ستاد
10/5 شركت در مراسم سوم شهيد عبدالحميد رحيمي در روستاي بالا دزاء وبعد شركت جلسه مسئولين ستاد پرسنلي ستادهاي با واحد بسيج بعد آماده باش رفتن به مقرها و سازماندهي نمودن نيروهاي كارگري
11/5 رژه نيروي كارگري شب هم شركت در مراسم شهيد هاشمي در شهرك شهيد نوروزيان در ضمن نگهبان بودم
13/5 رفتن به صنايع چوب در رابط با كاروان 4 پايگاه و بعد سركشي به پايگاه امره و شركت در جلسه پايگاه مقاومت بالا دزاء وصحبت در رابط با اعزام نيروهاي كارواني 15/5 رفتن به صنايع چوب در رابط با كاروان و بستن قرارداد براي مصالح ساختمان براي پايگاه و كلا كار براي كاروان 4،
16/5 كار اداري در رابطه با كاروان . شب هم جلسه با مسئولين واحد بسيج وستادها در رابط با كاروان
18/5و دو كار اداري و سركشي به روستاهاي دروپي و آهودشت مشنيكلاه آهني دشت ، بالا دزاء گفتگو با مسئولين آنجا شب هم نگهبان بودم
19/5 شركت در مراسم شهيد عزت الله عبدي در لارما وصحبت براي مردم و از آنجا سركشي به پايگاه وركي
20/5 رفتن به دبيرستان ايثار هولار صحبت با مدير در رابط با آموزش نيرو وبعد جهت گرفتن زمين براي ستاد با صاحب زمين كه آقاي هاديان صحبت شد ومهندس از شركت صنايع چوب گرفتيم و زمين را به مقدار هزار متر كرديم و بعدازظهر هم قباله زمين را گرفتيم
21/5كار اداري
23/5 كاراداري و بعد جلسه با اعضاي پايگاه امره صحبت براي برادران و بعد سركشي به پايگاه بالا دزاء صحبت با برادران، شب هم نگهبان بودم
24/5كار اداري و سركشي به روستاي دلا كخيل ، پهنه كلا جنوبي ، دروپي، پهنه كلا شمالي
25/5 جلسه با مسئولين ستاد و شركت در كلاس برادر حسيني مسئول تبليغات واحد بسيج ،سركشي از روستاي تابعه

جلسه با قسمت ستاد 1 بار صحبت جلسه با گروه مقاومت و مردم كه صحبت شده 10 بار جلسه با واحد بسيج با مسئولين ستادها 5 بار سمينار 2 بار كه با كارگران همراه با روزكار در ضمن در اين ماه در مراسم شهيد بالادزاء 1 شهرك شهيد نوروزيان لارما شركت كرده و بعد بيشترين فعاليت كه با جلسات و تبليغات همراه بود در رابط با كاروان 4 انجام گرفت در ضمن در اين ماه زميني براي ستاد در هولار گرفتيم كلنگ پايگاه وركي زده شده
تاريخ اعزام كاروان 12/3/65 اعزام طرح كاروان قائم 7/3/65 سهميه ساري 23 نفر اعزام نيروي آموزشي 21/3/65 است و بعد كاروان تداركاتي كه نيروهاي تداركات بايد كار كنند21/3/65 است آمار ماشين استقاطي تا روز شنبه داده شود .

قال علي عليه السلام : لاتكن عبده غيرك و ورجعلك الله عرا :نباش بنده غير خودت زيرا همان به تحقيق خدا ترا آزاد آفريد.

26/3 1365 سركشي ودرخواست براي كاروان نيروي آموزشي روستاهاي امرء ، بالا هوالار سنگين مشينكلا ، سنگتراشان ، پايين دزاء در صحني از خانواده شهيد سيد قاسم نبوي بازديد به عمل آمد ودر مراسم شهيد سليمي شركت ودر روستاي سنگين نمودم 27/3/65 سركشي به روستاهاي لارما ، اجارستاق، ميدانك ، پلسك وركي صحبت با مسئوليني از آنجا در رابطه با كاروان آموزشي وجمع آوري كمكهاي مردمي براي ستاد پشتيباني جنگ و بعد جلسه با گروه مقاومت روستاي سنگتراشان در رابط با كاروان آموزشي ودرخواست نيرو براي 1/4/65 ، 28/3/65 رفتن به صنايع چوب وصنايع فلزي ودر خواست نيروبراي كاروان آموزشي 1/4/65 وبعد شركت در جلسه مسئولين ستاد و در واحد بسيج . 29/3 كار اداري و رفتن به وركي جهت درخواست نيروي آموزشي.31/3/65 كار اداري وبعد سركشي روستاي بالا دزاء 1/4/65 اعزام كاروان آموزشي 2/4 كار ادار و شب هم نگهبان بوديم 3/4/65 شركت در مراسم تشيع جنازه شهيد در سنگتراشان وبعداظهر هم سركشي به روستاهاي دروپي ، گرمرود، آهودشت مشينكلا، سقنديكلا، رودبار كلاه
4/4/65 شركت در مراسم سوم شهيد در روستاي سنگتراشان همراه با هئيت وبعد شركت در جلسيه مسئولين ستاد در واحد بسيج 5/4 صبح كار اداري شب هم سركشي به روستاي آهي دشت، بالا دزاء ، سنگتراشان شركت در مراسم شهيد سنگتراشان
7/4 كار اداري
8/4/65 كار اداري
9/4 سركشي به روستاهاي شركت گلورد ، خرچنگ، امره ،صحبت با مسئولين آنجا 10/4/65 رفتن به شركت صنايع چوب ،جلسه با شوراي...



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مازندران ,
برچسب ها : رنجبر , قربانعلي ,
بازدید : 239
[ 1392/05/14 ] [ 1392/05/14 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 698 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,713,390 نفر
بازدید این ماه : 5,033 نفر
بازدید ماه قبل : 7,573 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک