او از افتخارات خمين است. سال 1334 بود که در روستاي حشمتيه در شهرستان خمين چشم به جهان گشود و خانواده اي را غرق در مسرت ساخت.
در شش سالگي راه مدرسه را پيش گرفت تا با دانش آشنا گردد. در همان روستا، دوران تحصيلات ابتدايي را گذراند، اما به علت مشکلات خانوادگي، موفق به ادامه درس نشد، از اين رو به ميدان کار روي آورد تا در جهت تامينهزينه هاي زندگي خانواده، کمک خانواده باشد.
روزها گذشت واو حالا جواني برومند بود . انقلاب اسلامي آغاز شد ه بود و مومنين وآگاهان ايران سخناني مي گفتند که ديگران از شنيدن آن مو بر بدنشان سيخ مي شد.
حکومت شاه بايد نابود شود.
دامنه اين خواسته ي به حق سراسر ميهن را فرا گرفت. او نيز در تلاطم اين موج ها فعال و پر تلاش بود و به ارشاد و آگاه ساختن جوانان با خط انقلابي امام و رهبري ايشان، مي پرداخت.
روزهاي سخت مبارزه را بي هيچ واهمه اي پشت سر گذاشت تاانقلاب به پيروزي رسيد.
با پيروزي انقلاب، بيشتر احساس وظيفه کرد. اين بود که در سال 1359 به جوان مردان غيور و جان بر کف درسپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و از آن پس چندين بار در جبهه هاي حماسه و شرف به نبرد با دشمنان پرداخت.
قائم مقام فرمانده بسيج در سپاه خمين بود و در آموزش و اعزام نيروهاي مردمي به خطوط جهاد، تلاشگري خستگي ناپذير بود.
سرانجام پيک شهادت، او را به ديار پاکان فرا خواند.
داوطلب عزيمت به جبهه جنوب شد و در عمليات پيروزمند بدر شاهد شهادت را در آغوش کشيد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران اراک ومصاحبه با دوستان وهمرزمان شهيد
وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
الهم ارزقنا توفيق شهاده فى سبيلك
با سلام و درود فراوان به امام امت آن روح خدا كه همچون كوه در مقابل ابرقدرتها ايستاده و تا نابودى آنها از پا نمى نشيند.
اماما اى كاش صد جان داشتم و در راه تو صد بار زنده و باز شهيد مى شدم كه بهترين مردن آن است كه انسان در راه اى امام كه همان صراط مستقيم به سوى الله است شهيد شود.
برادران پاسدار حرف اين برادر حقيرتان با شما اين است :
در كارهاى نيك سعى كنيداز يكديگر پيشى بگيريد. هميشه سعى كنيد اختلاف نظر ها را به خوش بينى تبديل كنيدتا در سركوبى دشمنان اسلام و انقلاب سرعت بيشترى داشته باشيد. در حفظ و نگهدارى از اموال بيت المال كه امانت از شهيدان انقلابمان است نهايت كوشش را نمائيد. اگر مى خواهيد كه دشمنان اسلام و انقلاب را نابود كنيد حتى لحظه اى نبايد از روحانيت مبارزودر خط امام جدا شويد و اين را بايد دريافته باشيد كه دشمن سعى و كوشش مى كند كه روحانيت را از صحنه كنار بزند تا بتواند به اهداف شوم خود برسد. به جاى من دست امام بزرگوار را زيارت كنيد.
خداوندگارا : اين بنده حقيرت را كه بسيار ضعيف هست ببخشاء.
خداوندگارا : تابنده ات را نيامرزيده اى از اين دنيا مبر.
در ضمن از اموال من مبلغ پنجاه هزار تومان به جبهه هاي حق هديه كنيد.
امضاء : داود اسلامى زاده مورخه 18/12/63
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار : از عمر ما بكاه و بر عمر رهبر افزا
«آمين يا رب العالمين»
خاطرات
همسر شهيد:
داود گفت که در قم سميناري براي ما است که بايد شرکت کنم نمي دانستم که اين وداع آخر است. رفت در قم و در مراسم شرکت کرد و از همان جا به طرف منطقه جنگي شتافت. اين وداع آخر را نمي دانستم و بعد از آن هم او را نديدم گرچه بسيار سنگين است اما ناراحت از اينکه مسئوليتي بزرگ بر دوش من در تربيت چهار فرزند مشکلات آينده و از طرفي؛ هم شاد چرا که داود براي زنده نگه داشتن اسلام و قرآن جان خود را فدا کرد و من هم در دنياي ديگر با همسر شهيدم به ميهماني خداوند خواهم رفت.
همرزمانش تعريف مي کنند:
داود در مدرسه به خاطر تقوي و ايمان در پيش معلمان از شهرت خوبي برخوردار بود و در مدرسه معلمان هميشه اسم و نشان او را در پيش ديگر همکلاسي ها سر لوحه قرار مي دادند. آن قدر به نماز و مسائل ديني مقيد و آگاه بود که معلمان او را پيش نماز ديگر شاگردان مدرسه مي کردند.
به عبادت بسيار مقيد بود مخصوصاً نماز جماعت و در کارهاي دسته جمعي بسيار فعال. بسيار خلاق و مبتکر بود .در مسئوليت تدارکات گردان و حمايت هاي تدارکاتي براي گردانها و نيروها شب و روز فعاليت مي کرد. آن زمان در بسيج هم فعال بود و مسئوليت داشت به گونه اي که از هفته زودتر به منزل نمي رفت و پياپي در جمع آوري تجهيزات و امکانات براي نيروهاي تحت امر و بسيجيان مي پرداخت.
درباره :
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا ,
استان مرکزي ,
برچسب ها :
اسلامي زاده ,
داود ,
بازدید : 166