فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1339 در خانواده مستضعف و مذهبي در شازند به دنيا آمد. بنا به گفته دايه و مادر شهيد و ساير آشنايان از دوران کودکي مؤمن بود. در هفت سالگي پا به دبستان گذاشت . از نه سالگي بنابه توصيه پدر و مادر و علاقه خودش به مسجد مي رفت , در اين زمان با قرآن آشنا شد و در جلسات قرائت قرآن شرکت مي کرد. در کلاس چهارم ابتدايي به علت استعداد زياد و علاقه شديدي که به قرآن و روحانيّت داشتاز سوي مسجد محل مورد تشويق قرار گرفت و يک جلد کلام الله مجيد به او هديه کردند .
در همان سال ها بود که به مدرسه فيضيه قم دعوت شد و در جلسات مذهبي شرکت مي نمود و اوقات فراغت را ورزش مي کرد. بعد از پايان دوره ابتدايي در مدرسه نظامي عروضي کارخانه قند اراک دوره تحصيلات متوسطه را ادامه داد. در اين مدت هم هيچ گاه از فراگرفتن قرآن و رفتن به جلسات مذهبي کوتاهي نمي کرد .در نوجواني تابستان به کارگري مشغول مي شد و هزينه تحصيل خود را تامين مي کرد . براي ادامه تحصيل و گرفتن ديپلم به اراک رفت .اوضمن تحصيل به مطالعه مشغول بود و با مسايل سياسي روز آشنا شد. علاقه زيادي نيز به مطالعه داشت و با تغيير و تحولات جهان آشنا شد .او در مدت تحصيل در اراک در يک اطاق کوچک وبدون امکانات با يکي از نيروهاي سپاه به نام رضا آستانه هم اطاقي بود .
هميشه در فاميل نمونه بارز از نظر اخلاقي بود و براي پدر و مادرش و برادران و خواهران خود و همه بستگان احترام خاصي مي گذاشت به طوري که همه او را دوست داشتند و اگر مي خواستند مثالي از تربيت و ادب بزنند ,سياوش را نام مي بردند.
اوقات فراغت را حتي تا پاسي از شب به خواندن قرآن مي پرداخت .او ضمن مطالعه ي نهج البلاغه و کتاب هاي شهيد استاد مطهري به خواهران و برادران و دوستانش توصيه مي کرد ,اين کتاب ها را زياد بخوانند .
نزديک شهادتش در گيلان غرب به برادران بسيجي و سپاهي آموزش کتاب هاي شهيد مظلوم آيت الله دکتر بهشتي و استاد مطهري را مي داد.
تقيد خاصي به روزه و نماز و انجام فرايض ديگر داشت, در هنگام نماز انگار از اين دنيا جدا مي شد . بيشتر اوقات روزه بود و تا نماز مغرب و عشاء را نمي خواند هيچ وقت افطار نمي کرد . افطار او خيلي ساده بود, اغلب با نان و پنير و چاي افطارش را باز مي کرد . هميشه با خواندن نماز شب با خداي خود راز و نياز مي کرد.
در اوج شکل گيري انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) او يکي از محرکين امواج خروشان مردم مسلمان شازند به شمار مي رفت .بنابه گفته يکي از نيروهاي نظامي شاه؛ اسم او در ليست افرادي بود که به علّت فعاليت هاي مخفيانه در زمان رژيم طاغوت با آن خفقان شديد زير نظر بودندو براي دستگير کردنش اقدامات زيادي انجام شده بود.
تا آن جا که توانايي داشت مردم مسلمان را بر عليه ظلم و کفر وبه قيام بر عليه طاغوت و طاغوتيان فرا مي خواند .
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بلافاصله در کميته انقلاب اسلامي(سابق)درشازند مشغول فعاليت شد . بعد از مدتي به جهاد سازندگي رفت و بعد از آن وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اراک شد.
او راه مستقيم را فقط راه و خط امام مي دانستو در وصيت نامه اش نيز آورده است :زمان ,زمان حسين است و بايد به نداي هل من ناصر ينصرني امام جواب داد . براي روحانيت مبارز و دلسوز انقلاب و خون شهداي انقلاب ارزش زيادي بود. از جمله مسايل و چيزهايي که زياد او را رنج مي داد از بين رفتن حق مستضعفين بود و دوست داشت حقيقت در همه ابعادش پياده شود . دشمن سرسخت ظالمين و طرفدار واقعي محرومين بود. با ظالمين با خشم انقلابي و با محرومين با نهايت عطوفت و مهرباني رفتار مي کرد .
قبل از رفتن به جبهه زياد به مسئله جنگ توجه مي کرد و مي گفت اگر ما بتوانيم انشاءالله به رهبري امام خميني و ياري مردم بيدار و شهيد پرور ايران توطئه امپرياليسم راکه خطر بزرگي براي اسلام است شکست دهيم ضربه شديدي به امريکاي جهان خوار و ابرقدرتهاي ديگر وارد نموده ايم ؛تا مي توانيم بايد جبهه ها را تقويت کنيم . در سفارش و وصيتي که براي سومين بار که به جبهه مي رفت اين آرزو را داشت که هرچه زودتر به درجه رفيع شهادت نايل آمد.
او پس از سالها مبارزه با طاغوت ودشمنان داخلي و خارجي در سوم آذر 1360درعمليات مطلع الفجر به شهادت رسيد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران اراک ومصاحبه با دوستان وهمرزمان شهيد

 




وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
الذين آمنو و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله با اموالهم و انفسهم. اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون.
به آنان که ايمان آوردند و از وطن (شهر خود) هجرت گزيدن و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند, آنها را نزد خدا مقام بلندي است و آنان رستگاران و سعادتمندان دو عالمند. قرآن کريم
با درود فراوان به رهبر کبير انقلاب و امّت شهيد پرور ايران. درود به شما پدران و مادراني که با پيروي از امام امت و ياران باوفاي او مخصوصاً روحانيّت مبارز, او را ياري مي دهيد. درود بر شما پدران و مادران که علي اکبرهاي بسياري را روانه ميدان کرديد. درود بر شما مسلمانان که به نداي (هل من ناصر ينصرني) حسين زمان خميني کبير لبيک گفتيد و در صحنه آزمايش موفق هستيد, آزمايشي که خداوند براي بندگان خود گذاشته است. همان طور که خداوند مي گويد:
ام حسبتم ان تدخلوا الجنه ولما يعلم الله الذين جاهدوا منکم و يعلم المابرين.
گمان مي کنيد در بهشت داخل خواهيد بدون آن که خدا امتحان کند و آنان که جهاد در راه دين کرده و آن ها که در سختي ها صبر و مقاومت کنند مقامشان را بر عالمي معلوم گرداند. قرآن کريم سوره آل عمران
به ياد بياوريد زماني که جريان شهادت حسين (ع) را مي شنيديد و با خود مي گفتيد: اي کاش ما بوديم و در رکاب حسين (ع) با يزيديان مي جنگيديم و او را ياري مي کرديم و هرگز ياري و جهاد در راه او را ترک نمي کرديم ؟ جان مي داديم و حالا همان زمان و آزمايش و امتحان براي شما پيش آمده است. زمان حسين زمان خميني کبير وفرمايش خداوند در قرآن کريم که مي فرمايد: لقد کنتم تمترون الموت من قبل ان تلقوه فقدر ايتموه و انتم تنظرون.
شمائيد که با کمال شوق آرزوي کشته شدن در راه دين مي کرديد ,پس از آن که دستور جهاد براي شما (مسلمين) بيايد پس چگونه امروز که به جهاد مأمور شديد سخت از مرگ نگران مي شويد . آل عمران 142
شکر خدا مي کنم که قدري مهلتم داد تا اسلام واقعي را بشناسم و در خاموشي وجهل از دنيا نروم. انقلاب اسلامي باعث شد من از لاک خود بيرون آيم و دور و برم را بنگرم و به زندگي از ديد ديگري نگاه کنم.
امام کاري بس عظيم کرده ,وي باعث شد دنيا از خواب بيدار شود و انسانيّت را دوباره ياد آورد . من از زماني توانستم به راه واقعي اسلام بيايم که پا به سپاه پاسداران نهادم وموفق شدم از وجود عرفاني سپاه استفاده کنم. بهتر به مکتبم آشنا بشوم تا آن جا که خونم را نثار اين مکتب کنم و من قلبم روشن است که اسلام پيروز است. مرا از شهادت باکي نيست . شهادت نقطه اوج و آرزوي مسلمين است .شهادت قله رفيع انسانيّت است ما به آغوش شهادت مي رويم و به سويش پرواز مي کنيم.
چند جمله اي با تو پدر و مادر صحبت مي کنم.
پدرجان درود بر تو که چون ابراهيم فرزند خويش را به فرمان خداي بزرگ به قربانگاه فرستادي. بدان و آگاه باش که اسماعيلت هرگز از فرمان باريتعالي سرباز نمي زند و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمي دانم و زندگي را جز جهاد در راه عقيده درست نمي دانم و شهادت را جز بهترين نعمت هاي خداوندي نمي دانم.
شما بايد در اين برهه از زمان براي فرزندتان آرزوي پيوستن به علي اکبر حسين (ع) را داشته باشد و بر خود بباليد که امانت را به خدا برگردانيد.
پدرجان اميدوارم که بي تابي نکنيد که اين کار از اجر شما مي کاهد .انسان براي گذراندن امتحان در اين جهان آفريده شده و تمام کارها و مسائل براي امتحان است و فرزند دار شدن جزئي از اين امتحان مي باشد. فرزند امانتي است پيش شما از طرف خداوند که در موقع لزوم آن را بايد پس دهيد وانگهي اين مرحله براي همه مي باشد. انالله و انا اليه راجعون , پس چه خوب است در راه خدا از اين مرحله بگذرد. پدرجان تو براي من زحمت بسيار کشيدي و به من اسلام آموختي و من جز زحمت و اذيّت براي تو کاري نکردم اميدوارم که مرا ببخشي.
مادرجان سلام بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ات پيروز شدي و فرزندت را روانه ميدان نبرد با کفار کردي .من به وجود تو افتخار مي کنم که مادري از سلاله فاطمه زهرا هستي .حال وقت آن رسيده که رسالت زينب را از خود نشان دهي .گريه نکن ,بخند وخوشحال باش و با خنده خود مشتي بر دهان ياوه گويان بزن .مادرم فداي قلب تو.مادرجان درسي آموختم که پاي خود را جاي پاي ياران حسين بن علي (ع) گزارده ام, مادرجان مرا حلال کن.
اي مادر نکن گريه من اکنون بسي شادم
نمردم زنده مي باشم
در رنج تو در يادم
همانا شير پاک تو
جا نباز پرورده
که جان خويش را من در ره قرآن ز کف دادم
گر پرتاب موشک ها بسوزاند تن ما را
با هم دست بيعت را جدا نسازيم ز روح الله
اگر خمپاره دشمن ما زد تن ما را
نخواهيم دست بيعت جدا سازيم ز روح الله
اگر نارنجک دشمن جدا سازد سر ما را
نخواهيم دست بيعت را جدا سازيم ز روح الله.

 

اگر تانک هاي بعثي ها رود از روي بدن هامان
اگر ميگ هاي بعثي ها خراب سازد مساجد را
نخواهيم دست بيعت را جدا سازيم ز روح الله
پدر ومادر هرگز به من ناکام نگوييد زيرا کامي شيرين تر از شهادت نيست. خدا مي داند که شهادت هزار مرتبه بهتر است از داماد شدن . شهادت يک تولدي است براي زندگي جاودانه و اي کاش جان ها داشتيم و بارها براي اسلام مي داديم.
برادران عزيزم هوشيار باشيد و غير اسلام و قرآن به چيزي ديگر فکر نکنيد هرچه خبر و صلاح انسان است در اين کتاب است و شما نيز سعي کنيد که راه خدا را ترويج نمائيد و در اين را از بذل جان و مال خويش دريغ نفرمائيد .
پيوسته در راه اعتلاي اسلام عزيز کوشا و تمامي فرامين امام را به جان و دل پذيرا باشيد .
زمان حسين است و ايام عاشورا و بدانيد هيچ خطي جز خط امام مستقيم و حق نيست و به گفته اين منافقين پاسخي کوبنده بدهيد چون کافر هستند.
اي خواهران ,زينب گونه پيام شهيدان راه خدا را به گوش جهانيان برسانيد و زينب گونه به ادامه راه شهيدان ادامه دهيد و زينب وار با ناملايمات دست و پنجه نرم کنيد . تو اي خواهر حجاب و عفت و پاکدامني را بيش از هرچيز مورد اهميّت قرار بده چون حجاب تو مشت محکمي به دهن يزيديان است . تو از زير حجاب خود استعمار را مي بيني ولي استعمار تو را نمي بيند و ديگر به هر صورت به اين انقلاب کمک کنيد و حرف امام را به جان بخريد.
در خاتمه از شما خانواده عزيز تقاضا دارم براي من گريه و زاري نکنيد زيرا دشمن خوشحال مي شود ـ در خاتمه چند جمله ديگر مي گويم.... اگر کفن نصيبم شد روي کفنم آرم سپاه را نصب بکنيد اگر صورت و جنازه ام ـ متلاشي نبود چشمانم را باز بگذاريد تا کور دلان و منافقان بدانند که کورکورانه به اين راه نرفته ام و دستانم را باز بگذاريد تا دنيا طلبان و مال دوستان بدانند که چيزي از مال دنيا با خود نبردم.
درود بر خميني کبير و امّت شهيد پرور ايران .
برقرار باد پرچم خونين اسلام .
نابود باد کفر جهاني به سرکردگي امريکاي جنايتکار.
والسلام سياوش مهدي اميري 20/1/1360 دار بلوط

وصيت نامه خصوصي:
مقدار 40 تومان به حاج براتعلي سرسختي بدهکار هستم. مقداري از وام به سپاه بدهکار هستم ,بدهيد. مقدار سه ماه روزه بدهکارم برايم بگيريد يا بدهيد بگيرند مقدار دو سال نماز بدهکارم برايم بخوانيد يا بدهيد بخوانند. مقداري پول که در بانک دارم به هر صورت که خود مي دانيد, خرج کنيد چون آن را براي ازدواج جمع کرده بودم. سياوش مهدي اميري

 

 




خاطرات
برادر شهيد:
شهادتش روحيه خانواده ما را عوض کرد . راهي که سياوش براي ما زنده کرد چنان در روحيه ما تغيير ايجاد کرد که فعاليت ما ده چندان شد و تمام بستگانش را تکان عجيبي داد .حتي مردم شازند را از خواب بيدار کرد و مي توان گفت نهايت حرکت به وسيله برادر شهيد سياوش اميري و شهادت او در شازند ايجاد شد.
پيام شهيد براي ملّت اين بود که در درجه اول جبهه ها را تقويت کنيد و از فرمان امام خميني سرپيچي نکنيد و تا مي توانيد پشت جبهه ها را هم تقويت کنيد و مردم مسلمان را ناراضي نکنيد.
پشتيبان ولايت فقيه و جمهوري اسلامي ايران باشيد و دولت اسلامي ايران را تا سر حد جان حمايت کنيد .
پيامش به مسئولين اين بود که از خواسته هاي بر حق و اسلامي ملت دفاع کنيد و سعي کنيد ملت را در همه ابعاد و جريانات انقلاب آگاه کنيد تا ديد درستي به انقلاب داشته باشند تا بتوانند دولت و ملت با کمک هم اسلام را در همه ابعادش به خواست خداوند در جهان پياده کنند.

 

خسرو اسدپور:
توفيق آشنايي و هم خدمتي يا همرزمي با اين سردار مکتبي و دلاور اسلام را داشتم. شخصيت و ارزش افراد به نوع افکار و اعمالشان است نه به زيبايي و اندام آنها ولي انصافاً اين برادر ارزشمند چهره و اندام بسيارزيبا و رشيدي داشت . مهم تر اين که ايشان افکار بسيار راسخ به معارف اسلامي و انقلابي و از علاقمندان و عاشقان واقعي حضرت امام بودند.
بنده در مأموريت کردستان در سال 1359 حضور داشتم. در يک عمليات آموزشي, رزمي و پاکسازي مناطقي از ارتفاعات قله آربابا (مشرف به شهر بانه به سمت مرز عراق) با همرزمان ديگر به صورت دشت باني حرکت مي کرديم که همه مسير کوهستان و صعود به ارتفاعات بود .منطقه کردستان معمولاً پوشيده از درختان جنگلي مثل گلابي ـ انجير ـ گردو ـ انگور و غيره بود که توسط اهالي منطقه کاشته شده بود. لازم به ذکر است که ما در فصل تابستان (اواخر تابستان) در اين عمليات شرکت کرده بوديم و فصل ميوه هاي انگور ـ گلابي و انجير بود. به ما گفته شده بود اين باغ ها از آن فئودال هاي منطقه است که با ما مي جنگند. و از طرفي ما از ساعت 5 صبح تا ساعت حدود سه بعدازظهر در اوايل تابستان پياده روي کرده بوديم. همه بسيار خسته بوديم و گرسنه و تشنه.
مربيان آموزشي نيز آموزش استتار زير درختان ميوه هاي مذکور را در نظر گرفته بودند. يکي از برادران از مسئول مربوطه سؤال کردند که آيا مجاز به خوردن ميوه ها هستيم؟ ايشان مجوز خوردن ميوه ها را به ما دادند.
با توجه به اين که در محل استراحتگاه کمي درد دل و صحبت از چگونگي مأموريت را داشتيم متوجه شديم که ايشان با آن حال خسته و تشنگي از آن ميوه ها استفاده نکردند . بنده از ميوه ها استفاده کرده بودم و در باطن خود خيلي احساس شرمندگي مي کرد م و به روحيه و اراده ايشان قبطه مي خوردم.
بين دوستان به عنوان مکتبي معروف شده بود. وقتي دوستان بنا داشتند از ايشان ياد کنند مي گفتند مکتبي و در حين درگيري ها و محاصره هايي که در ستون بانه ـ سردشت داشتيم, شهيد اميري از اين که دشمن مرتب ما را زير آتش سنگين و محاصره داشت بسيار ناراحت بودند. در مرحله اول پاکسازي با ياد خدا يک گلوله آرپي جي شليک کردم به سمت سنگرهاي دشمن از عنايت خدا موشک آر.پي.جي به داخل سنگر دشمن اصابت کرد و چند نفر از آنان هلاک شدند .

شهيد اميري مي گفت وقتي رسيدم بالاي سر برادر شهيد غلامرضا فريدي که لحظه هاي آخر عمر خود را مي گذراند از من درخواست آب کرد , من هم آب نداشتم لذا زبانم را در دهان اين شهيد گذاشتم تا متوجه تشنگي من شود.

مادر طول جنگ به ياري خدا اعتقاد داشتيم و به مصداق آيه ي شريف :و ما رميت اذرميت ولاکن الله رما ؛مي دانستيم که گلوله هاي مارا خدا به هدف مي زند.او مي گفت:درست است که تير را تو شليک کردي ولي اين خداست که آن را به هدف زده.

در عمليات مطلع الفجر (فتح قله شياکوه) مي گفتند: بچه ها از اين که ما شهيد و مجروح داده ايم ناراحت نباشيد چون من به غير از آنهايي که با آر.پي.جي و نارنجک تفنگي زده اييم حدود 80 نفر از نييروهاي دشمن را خودم شمردم که کشته شدند .
قله شياکوه يکي از قله هاي استراتژيکي است که دشمن به هيچ وجه حاضر به از دست دادن آن نبود و بسيار مقاومت مي کرد . براي باز پس گيري آن بارها اقدام به پاتک کرد و در اين راه کشته هاي زيادي را متحمل شد .رزمندگان اعزامي اراک و فاتح قله شياکوه حماسه ها و مقاومت هاي جانانه اي را از خود به يادگار گذاشتند.

 

نعمت الله باکري :
از ابتداي پيدايش و جرقه انقلاب قبل از اين که تظاهرات خياباني شروع شود ايشان با سن کمي که داشتند در مبارزات انقلابي حضوري فعال وتاثير گذار داشت. اخلاق پسنديده و نجيبي که در زمان قبل از انقلاب ازخود به يادگار گذاشت سرمشق و تکيه کلام اکثر دوستان است.
براي هر دقيقه زندگي برنامه ريزي داشت و هميشه تأکيد بر اين داشت که جوانان و نونهالان را بايد جوري تربيت کرد که گول ضد انقلاب را نخورند .
تحليل هاي بسيار جالب و ارزنده اي داشت در رابطه با انقلاب. از خصوصيات بارز ايشان پشت کار و دلگرمي و شجاعت بود. در هيچ کاري هرچند مشکل بود در راه رسيدن به اهداف جمهوري اسلامي احساس خستگي و نااميدي نمي کرد و در تأسيس جهاد و کميته و حزب جمهوري اسلامي در شهرستان شازند نقش عمده و به سزايي داشت. اوقات بيکاري خود را با مطالعه کتاب هاي استاد مطهري و شهيد بهشتي مي گذراند .
براي تداوم اندوخته هاي خود کلاس هاي پر محتوايي در شهرستان داير کرده بود که خود بنده شاهد بودم .
در مناطق جنگي وعملياتي مثل شياکو و اسلام آباد شناخت دکتر بهشتي را تدريس مي نمود .رزمندگاني که عمليات شياکو شرکت داشتند با شوق و علاقه خاصي در اين کلاس شرکت مي کردند.
قبل از عمليات شياکو شناسايي منطقه را به اتفاق برادر تاجيک که ايشان هم شهيد شدند و حمزه فرمانده نيروهاي ذوالفقار شروع کردند. در بين نيروهاي گردان تنها اسمي که به عنوان مسئول برده مي شد , سياوش بود که در عمليات قبلي از خود شجاعت نشان داده بود.
پيش از اين که عمليات شروع شود ,سياوش تمام شبانه روز در فعاليت و آمادگي نيروها و تهيه تجهيزات و سازماندهي مشغول بود.
مدتي از شب را که در يک چادر بوديم به دعا و مناجات و نماز شب مي گذراند و لحظه اي از خدا غافل نمي شد. هميشه زير لب ذکر مي گفت ؛ بسيار ساده پوش بود وهميشه ساده ترين غذاها را مي خورد.
وقتي که روز قبل از عمليات کارها آماده شد و پس ازچهار الي پنج شب کار روي نقشه به اتفاق فرماندهان تيپ ذوالفقار که بنابود عمليات را مشترک شروع کنند بالاخره بعد از سخنراني در يک تفسير براي کل گردان گفتند که امشب عمليات مي باشد و کليه نيروهاي طبق سازماندهي آماده بشوند و خود ايشان به اتفاق يک گروهان سخت ترين و مشکل ترين قسمت شياکو را که احتمال مي داد که عمليات از اين نقطه ضرب بخورد قبول کرد.
حدود چهار يا پنج ساعت به سمت عراقي ها پياده روي و به دامنه کوه رسيديم. پس از دور زدن کامل به پاي تپه شياکو رسيديم ؛ابتدا از بالا سر و صدا و تيراندازي ها از طرف دشمن شروع شد و پاي دامنه کوه نيز شهيد سياوش صحبت هايي در رابطه با نزديکي به خدا و ثواب جهاد و چگونگي جنگ هاي صدر اسلام براي گران کردند. در بين راه هر کدام از نيروها خسته مي شدند و يا توان حمل کوله و صلاح را نداشتند ايشان و برادر شهيد ده کهنه اي تمام وسايل و صلاح ها را مي بردند و هميشه و بين راه روحيه به بچه ها مي دادند.
به پاي سنگر دشمن که رسيديم با بي سيم با گروهان هاي ديگر نيز تماس گرفت و درگير شدن با دشمن را اطلاع داد و سپس تعداد پنج نفر از آر.پي.جي زن ها را خواست و خود نيز آر.پي.جي به دست گرفت و سنگرهايي را که مدنظرش بود, هدف قرار داد و عمليات را شروع نمود .
پس از چند دقيقه آتش شديدي از طرف دشمن ريخته شد که ايشان پيشاپيش همه و با شجاعت عجيبي حرکت مي کردند و پس از درگيري نيم ساعته اولين کسي که به نوک قله رسيد ايشان بود که با بي سيم هاي ديگر تماس گرفت و بقيه نيز به نوک قله رسيدند. حدود هفت شبانه روزي که در نوک قله مستقر بوديم با توجه به تلفات و نبودن غذا و آب و مهمات ايشان از روحيه بسيار عالي برخوردار بود و هميشه به بچه ها روحيه مي داد .
دشمن ر هفت ضد حمله کرد که خود من شاهد اين قضيه بودم ,اولين نفري که از صلاح ها استفاده مي کرد و با دشمن درگير مي شد ايشان بود ,به صورتي که بسياري از آنها را از فاصله چهار و پنج متري مي زدند و قمقمه آب و غذايي که دشمن داشت مي گرفت و براي بچه ها مي آورد.
آب به قدري کم بود که اکثر بچه ها به حالت ضعف افتاده بودند که ايشان دستور داد که چاله بکنيد و پلاستيک روي آن گذاشت و پس از آن که عرق کرد زبان به آن بزنيد تا رفع عطش شود ايثار و بزرگواري ايشان به قدري بود که قابل توصيف نيست.
موقعي که يک مقدار آب از دشمن مي گرفت خودش نمي خورد و آن را تقسيم مي کرد. چندين بار شاهد بودم که سرش سياهي رفته و به زمين افتاد ولي وقتي با دهن خشک بلند مي شد, براي بچه ها از صحراي کربلا و مصيبت امام حسين صحبت مي کرد و به آنها روحيه مي داد.
روز اربعين بود که اول صبح ايشان به تمام سنگرها سر زدند و همه وقتي شهيد سياوش را مي ديدند روحيه مي گرفتند .
در حال استراحت بود ؛به ايشان گفتند که دشمن به تپه هاي اطراف حمله کرده و بسياري از بچه ها از بين رفته اند و امکان سقوط تپه مي رود . ايشان بالافاصله بلند شد و نشست؛ از فرط خستگي چشم هايش باز نمي شد. بنده گفتم شما بخوابيد تا من بروم قبول نکردند و هرچه اصرار کردم تأثيري نبخشيد و ايشان دوباره بلند شدند و گفتند من مي روم کمک بچه هاي تپه بغلي دوباره من گفتم شما خسته ايد بنشينيد من به اتفاق چند نفر با مهمات مي رويم قبول نکرد و خودش راهي شد . من ده نفر از بچه ها را خبر کردم و مهمات برداشتيم و همراه ايشان رفتيم.
در بين راه اصرار کردند که من برگردم من قبول نکردم و بالاخره به تپه حسن و حسين رسيديم . تيربار ژ-3 را برداشت و پس از درگيري تن به تن در يک بلندي مستقر شديم و دشمن پراکنده شد و صلاح هايي که گرفته بود به من و دو سه نفر از بچه ها داد و ما را راهي مقر فرماندهي کرد که ما باز قبول نکرديم بالاخره اصرار زياد که حتماً شما آن جا باشيد که از آن قسمت حمله نشود.
ايشان به اتفاق چهار نفر از بچه ها در تپه مستقر شدند . نزديک هاي ظهر بود که بي سيم مرا خواست ,وقتي رفتم ,گفت: اميري زخمي شده زود بيا .من به اتفاق چند نفر از بچه ها سريع خود را به آن جا رسانديم ,ايشان زخمي شده بود و از ناحيه سر به ايشان اصابت کرده بود .برانکارد هم نداشتيم با بي سيم پايين تپه تماس گرفتيم و نتيجه را گفتم و آنها گفتند زود بفرستيد پايين تا مداوا شود و بعد از اين که در پتو گذاشتيم و صدمتري رفتند بچه ها برگشتند و گفتند سياوش شهيد شد. وقتي رفتم بالاي سر ايشان ديدم شهيد شده .

برادر شهيد:
بعد از پايان دوره سيکل براي ادامه تحصيل و گرفتن ديپلم در دبيرستان دکتر شريعتي به اراک آمد ومشغول تحصيل شد.
در اراک ضمن تحصيل به مطالعه مشغول بود و با مسايل سياسي روز آشنا .
علاقه زيادي نيز به مطالعه داشت هم چنين با تغيير و تحولات جهان آشنا بود و در ضمن در مدت تحصيل در اراک در يک اطاق محقر و تاريک با يکي از برادران که هم اکنون در سپاه پاسداران اراک که به نام رضا آستانه هم اطاقي بود .
سياوش هميشه در فاميل نمونه بارز از نظر اخلاقي بود و براي پدر و مادرش و برادران و خواهران خود و همه بستگان احترام خاصي قائل بود.
به طوري که فاميل ها هميشه او را دوست داشتند. اگر مي خواستند مثالي از تربيت و ادب بزنند ,سياوش هميشه الگو بود.
از لحاظ حسن خلق و تقوي در ميان دوستان و بستگان نمونه بود و پيوسته مورد توجه پدر و مادر و خواهران و برادران و دوستان و آموزگاران در مدرسه بود . در همان کودکي عشق خويش را به خدا و فرايض ديني نظير نماز و روزه و نکات اسلامي در ميان خانواده نشان مي داد.
بيشتر اوقات را حتي تا پاسي از شب به خواندن قرآن مي پرداخت . نهج البلاغه و کتاب هاي شهيد استاد مطهري مخواند و به خواهران و برادران و دوستانش توصيه مي کرد , کتاب هاي استاد مطهري را زياد بخوانند .
قبل از شهادتش در گيلانغرب به برادرهاي بسيجي و سپاهي شناخت شهيد مظلوم آيت الله دکتر بهشتي و استاد مطهري را درس مي داد.
طرز برخورد ش با خانواده و نزديکان آن قدر خوب و مودبانه بود که هميشه از نظر اخلاقي و تقوي و ايمان ميان دوستان و آشنايان نمونه بود و مخصوصاً رابطه ايي را از طريق روزه و نماز و انجام فرايض ديگر با خدا داشت, واقعاً از روي نيت و خلوص نيت بود . در هنگام نماز واقعاً فقط مي خواستي او را نگاه کني که چطور غرق در نماز است و اکثر روزها هم روزه بود و تا نماز مغرب و عشا را نمي خواند هيچ وقت افطار نمي کرد . افطار او هم خيلي ساده بود اغلب نان و پنير و چاي بود که افطارش را باز مي کرد و هميشه با خواندن نماز شب با خداي خود راز و نياز مي کرد.
در اوج شکل گيري انقلاب اسلامي به رهبري قائد اعظم امام خميني ,يکي از محرکين امواج خروشان مردم مسلمان شازند به شمار مي رفت و حتي بارها نيز از طرف ساواک مورد تعقيب قرار گرفت.
بنابه گفته يکي از گاردي ها اسم او در فهرست افرادي بود که به علت فعاليت هاي مخفيانه در زمان رژيم طاغوت با آن خفقان شديد, زير نظر بودند .
تا آن جا که توانايي داشت مردم مسلمان را بر عليه ظلم و کفر و قيام بر عليه طاغوت و طاغوتيان فرا مي خواند .
در تظاهرات و فعاليت هاي ضد رژيم (طاغوت) شرکت مي کرد . نهايت علاقه و احترام به امام خميني و روحانيت مبارز ابراز مي داشت و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بلافاصله در کميته شازند مشغول به فعاليت شد . بعد از مدتي به جهاد سازندگي شازند رفت و بعد از آن وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اراک شد.
راه مستقيم را فقط راه و خط امام مي دانست و بنابه گفته شهيد در وصيت نامه اش زمان, زمان حسين است و بايد به نداي هل من ناصر ينصرني امام جواب داد. براي روحانيت مبارز و دلسوز انقلاب و خون شهداي انقلاب ارزش بيش از حد قائل بود.
به اين خاطر سپاه را انتخاب کرد که به گفته خودش :از زماني که پا به سپاه گذاشتم حقيقت اسلام را عميق تر و روشن تر درک نمودم.
به اين خاطر به جبهه رفته بود که به قول خودش که مي گفت :دانستم حق و باطل و اسلام و کفر در مقابل هم قرار گرفته اند و اسلام احتياج به ايثار و خون دارد و شهيد سياوش اين مسئله را عميقاً درک کرده بود و آگاهانه در اين راه قدم برداشت.
از مسايل و چيزهايي که زياد او را رنج مي داد از بين رفتن حق مستضعفين بود و دوست داشت حقيقت در همه ابعادش پياده شود .
دشمن سرسخت ظالمين و طرفدار واقعي محرومين بود. يعني با ظالمين با خشمي انقلابي و با محرومين با نهايت عطوفت و مهرباني رفتار مي کرد .
هميشه تاکيد مي کرد بايد اسلام واقعي که خط امام است, پياده شود تا در سايه آن همه انسان ها بتوانند به سعادت و کمال در هر دو جهان برسند ,چه در دنيا وچه در جهان آخرت .
نگران رشد منافقين و گروهک هاي منحرف ديگر بود ؛مي گفت اين قدر امام آنها را نصيحت مي کنند و اين همه کتاب هاي مذهبي براي روشن شدن آنها هست اما از کارها و سخنان انحرافي دست بر نمي دا رند و کورکورانه از آمريکا وشوروي اطاعت مي کنند.
قبل از رفتن به جبهه هم زياد به مسئله جنگ توجه مي کرد و مي گفت اگر ما بتوانيم انشاءالله و به رهبري امام خميني و امت بيدار و شهيد پرور ايران توطئه امپرياليسم را در لباس صدام که خطر بزرگي براي اسلام است, شکست دهيم ضربه شديدي به آمريکاي جهان خوار و ابرقدرتهاي ديگر وارد نموده ايم؛ تا مي توانيم بايد جبهه ها را تقويت کنيم .
در سفارش و وصيتي که براي سومين بار که به جبهه مي رفت؛ اين آرزو را داشت که هرچه زودتر به درجه رفيع شهادت نايل آيد.
توسط برادران سپاه پاسداران اراک از شهادت ايشان مطلع شديم و هيچ گونه ناراحتي پيدا نکرديم و فقط افسوس ما در اين بود که يکي از ياران دلسوز و صديق امام از دست ما رفت.
پيام شهيد براي ملت اين است که در درجه اول جبهه ها ي مقابله با زورگويان را تقويت کنيد و از فرمان رهبر انقلاب سرپيچي نکنيد .
پشتيبان ولايت فقيه و جمهوري اسلامي ايران باشيد و دولت اسلامي ايران را تا سر حد جان حمايت کنيد .
پيامش به مسئولين اين بود که از خواسته هاي بر حق و اسلامي ملت دفاع کنيد و سعي کنيد ملت را در همه ابعاد و جريانات انقلاب آگاه کنيد تا ديد درستي به انقلاب داشته باشند تا بتوانند دولت و ملت با کمک هم اسلام را در همه ابعادش به خواست خداوند در جهان پياده کنند. 



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مرکزي ,
برچسب ها : مهدي اميري , سياوش ,
بازدید : 279
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 726 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,713,418 نفر
بازدید این ماه : 5,061 نفر
بازدید ماه قبل : 7,601 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک