فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

چه تفاوتي دارد او چه سالي به دنيا آمده باشد يا اينکه در کجا متولد شده باشد. آنچه مهم است اينکه او که بود وچه کرد.
چهره ي محبوب ودوست داشتني و يارآشناي بسيجيان وسلحشوران و سنگرنشينان اسلام بود.
مدتي در اراک وقم به تحصيل علوم ديني وفقهي اشتغال داشت. به علت عشق وعلاقه سرشار به جبهه ورزمندگان اسلام ،بعد از عمليات خيبر در مناطق جنگي حضور فعال پيدا کرد .در گردانهاي رزمي وزرهي در کنار رزمندگان حضور مي يافت وبه سئوالات ومسائل عقيدتي وديني آنان با کمال ميل ورغبت پاسخ مي داد .با آنان گرم مي گرفت،ورزمندگان هم نسبت به او انس شديدي داشتند.
او به راستي عارف به الله وعاشق امام حسين(ع)وشيفته اهل بيت عصمت وطهارت(ع)بود.
عالمي بود،عامل؛وطلبه اي بود وارسته از دنياو وابسته به الله ومعنويات.ذکر او مدام صلوات وزيارت عاشورا ودعاي توسل بود،هنوز مناجات پرسوز اودر حسينيه لشکرعلي ابن ابي طالب(ع) در گوش رزمندگان طنين انداز است.
در عمليات و الفجر 8 و کربلاي 1 و کربلاي 4 نقش فعال و بسيار موثر داشت .با اصرار زياد وبا گريه و با التماس در عمليات کربلاي 4 شرکت کرد و با آن حالات معنوي و وصف نا پذير و چهره ي ملکوتي و آما دگي براي حضور در محضر دوست در صف دلير مردان اسلام قرار گرفت .بعد از يورش مردانه اي که بر سپاه خصم برد شهادت را که بالا ترين آرزو و نيت او بود در آغوش کشيد و ميهمان مو لا و معشوق خود حضرت ابا عبدالله الحسين (ع)شد .
شيد اکبر زاده با شهادتش قلب همه آ شنا يان و بسيجيان مخلص را آتش زد و فراق او بسيار غمبار و دشوار بود. او رفت ولي مرام او و توسلات و تو جهات و حالات خاصي که داشت همواره را هگشا و مرشد خواهد بود.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران اراک ومصاحبه با دوستان وهمرزمان شهيد





وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز 27/12/1363به لطف خداوند عازم نبرد حق عليه باطل هستم واشتياق غير قابل توصيفي براي رفتن دارم . سبب رفتنم هم اجازه اي است که خدا به لطف خود وبه لطف خداونديّش به من عنايت فرموده است. چون من ديشب استخاره کردم وآية عجيب و هدايتگري آمد, يعني ديشب طلب خير از خداوند کردم وقرآن را باز کردم وگفتم که خدايا هدايت بفرما،متن آيه اين بود.
که آيا شما فرزندانتان، خانه وکاشانة تان ودوستانتان را بيشتر ازخدا وبيشتراز جهاد در راه خدا دوست داريد.
من متوجه شدم که حتماً بايد به سوي جبهه حرکت کنم، پس از ديشب تابه حالا مدام به فکر اين هستم که چطور وسايلم را آماده کنم.
واز آنجايي هم که رسول اکرم (ص)تأ کيد موکدکرده اند که حتماَ وصيت نوشته شود لازم دانستم که چند کلام صحبت کنم.
اول شهادت مي دهم به وحدانيت خداوند متعال وشهادت مي دهم به پاک بودن خداوند از هر عيب ونقصي واز قلب خود سخن مي گويم .از عمق دل شهادت مي دهم جز راه اهل بيت براي رسيدن به خدا راهي نيست وجز توکل به خدا براي صعود کاري نيست و شهادت مي دهم که حجت خداوند در روي زمين آقا امام زمان حيّ وحاضروناظر بر اعمال ما هست.
بعد از اين لازم مي دانم چند کلامي با اهل خانوادة خود سخن بگويم.
اول از همه با مادر خود شروع مي کنم.
مادر: من هر چه فکر مي کنم که خداوند چه نعمت بزرگي وچه نعمت والايي به من داده همانا مادري همچون تو به من عنايت کرده، نمي توانم نتيجه بگيرم.
از خدا خيلي تشکر مي کنم وخيلي اميد دارم که اين نعمت بزرگ را قدر بدانم .با آن روح بزرگ و عظيمي که يکپارچه ايثار و فداکاري در راه خدا ودر راه خانواده ودر راه مستمنداني که تو داري.
فقط آن چيزي که ما از تو ديديم جز احسان ونيکي وايثار وپاکي وصفاي باطن وقلب رئوف ودوستي با بينوايان ومحبت خدا چيزي نبوده ولي تواز ما حتماً بدي وناراحتي وسختي هايي ديده اي.
ولي با آن روح بزرگ که داري حتماً ما را مي بخشي وحتماً از پيشگاه خداوند متعال طلب مغفرت براي ما مي کني. امروز وقتي شروع به سخن کردم بيشتر تأکيدم اين بود که به تو بگويم من آرزو کردم که به لطف خداوند اگر قرار شد شهيد شوم در راه خداوند اعضاي بدنم تکه تکه شود.
فقط خواهشي هم که از تو دارم اين است که اگر تکه اي از بدنم را براي تشييع پيش تو آوردند مبادا گريه کني، فقط جلوةعشق خدا رادرآن تکه ها نظاره کن وشکر خدا را بکن که خداوند توفيقي اين چنين به فرزندت داده، وبدان اگر تو گريه کني وحتي رنجي ببري حتماً من آنجا ناراحت مي شوم.
فراموش نکني که اين رفتن، رفتني است در راه خدا ودر راه خالق و معبود ومعشوق وبا رفتنهاي ديگر فرق دارد،رفتن چيزي است که همه ما از آن نا چاريم.
ولي اگر خداوند ميلش به بنده اي باشد وتوفيقي به بنده اش بکند حتماً او را از بهترين راه يعني شهادت پيش خود مي برد. ما هم چون امانتي نزد تو از جانب خداوند يم پس تو امانت خود را به خدا برگردانده اي.بيشتر از هر چيز ديگر به ايثار گريهاي خود ادامه بده ومخصوصاً سعي کن نمازت را سر وقت وبا حوصله وبا محّبت خدا بخواني تا از مناجات با خدا وسخن گفتن با خدا لذت ببري .فقط فراموش نکن که نبايد گريه کني، نبايد از اين نوع مردن ها ناراحت شد.
بايد شکر خدا رابکني وزيادتر شکر به جاي آوري که خداوند اين لطف را به يکي از اعضاي خانواده وبه فرزند تو عنايت فرموده، من بيشتر روي تو تأکيد دارم وباز تکرار مي کنم که اگر با رفتن من ناراحتي کني، باعث رنجش من هستي فقط در تشيع جنازه ام اگرجسدم آمدتودلداري دهنده زنهاوبچه هاي ديگرباش.
و اينکه خيلي دوست دارم بدنم درکناره هاي خاک کربلا دفن شود ولي اگر پيکرم آمد در گلزار شهداءخاکش کنيد.
اما تو پدر زحمت کشم:
وقتي با تو سخن مي گويم بيشترتأکيدم براين است که بايدسعي کني دردنيا دلت را به چيزي ببندي که فاني نباشد.
دنيا محل فناست همه چيزش از بين مي رود وهيچ چيز به انسان وفادار نيست. نه خانه، نه زن، نه بچه ونه پول ونه شهرت،اينها همه اعتباري وفناپذير است. با تمام وجود از تو خواهش مي کنم بيشتر از هر چيز بينديش وسعي کن دلت را به خدا متوجه کني وچه خوب است انسان بيشتر از اينکه به دنيا مشغول باشد به خدامشغول باشد.
خداوند پايدار است وعملي هم که براي او باشد پايدار است. چون غيرخدا ناپايدار است پس عملي هم که براي غير اواست ناپايدار است.
وبيشتر از هر چيز به شما توصيه مي کنم قبل از اينکه وقت رفتن پيش آيد،خودت براي خانهً ابديّت توشه بفرست وبدان اگرمن اين سخنها را مي گويم به خاطر آن حق هايي که بر گردن ما داري، از شما طلب مغفرت وبخشش مي کنم وبراي ما نزد خداوند به خاطر اين ناراحتيهاي که برايت بوجود آورديم طلب مغفرت بنما، بيشترين تکيه ام نيز بر اين است که بايد دل از دنيا کندودل به خدا بست،آنوقت زندگي لذت بار مي شود واگر کسي که خدا را فراموش کند به وعدة خدا زندگي براو تنگ مي شود.
چه بدتر از اين که آن دنيا انسان کور محشور شود.
اما برادر بزرگم ،دادش علي،بايد بگويم بيشتر از هر کس لطف خداوند شامل تو شده وتو را پزشک اين جامعه قرار داده.
بيشتر از هر کس بايد در کارت خلوص داشته باشي،يعني فقط کارت را براي خدا انجام دهي نه براي شهرت وپول ,نه براي غير از امر خدا،اگر اين کار را بکني خيلي زود پيش مي روي واجر عملت را مي گيري واگر غير از اين باشد اجري نداري،از شما خواهش مي کنم بيشتر ازهر چيز به تکاليفت ,به اين اموري که خدا چون صلاح بنده اش بوده وبه او لطف کرده وبرايش قرار داده، توجه کن مثل نماز وروزه وساير واجبات که اگر توجه کني موفق مي شوي واگر نه در زندگي لذت آنچناني از حيات خلوص را مي چشد.
جايي انسان هدف خودش را درک مي کند که با خداي خودش خلوت کرده باشد،حتماً فراموش نکن وتوبايد تمام اهل خانه رادر اين امر دلداري بدهي.
اما دادش مصطفي:
بيشتر از هر چيز از تو در خواست مي کنم که به دخترت معصوم محبت کني چون مادر نداره وبيشتر از هر چيز احتياج به محبت داره، اگرمادر نداره، پدر بايد جبران مادر رابکند، اگراين کار را بکند مسلم بداند خدا پاداشي عظيم به شما عنايت مي کند وسعي کن طاعتهايت را درست انجام دهي، تو هنوز خيلي زود است که فراموش کني چطور دو برادر ديگرمان خيلي راحت صبح پيش ما بودند وظهر از بين ما رفتند وبه وعدة خدا نه صدايشان را شنيديم ونه توانستيم ديگر آنها را لمس کنيم.
پس باورت بشه که رفتني هست، باورت بشه که بايد يک روزدر مقابل خدا بايستي وجواب بدهي،خيلي بايد رعايت کني سعي کن از الآن براي آنروز خودت توشه بفرستي که آن روز سرافکنده پيش خدا نباشي وبلکه خرسند وسرافراز کارنامة قبولي از پيشگاه خداوند بگيري، اين دنياي فاني اين زمان محدود نبايدماراراضي کند.
آيا واقعاً راضي شدي به اين محدود وپوچ،به اين اعتباريات،دل والاتر بگيريد ,جمال خدا را بنگريد.
امّا توخواهر بزرگم:
مي دانم که حتماً تو بايد در اين قضايا از همه صابر تر باشي و حتماً دلداري دهنده
همگان تو هستي اما از تو مي خواهم دو مورد را مخصوصاً اهميّت دهي .
يکي اينکه خيلي زياد قر آن بخوان انساني که با خدا آشنا مي شود و اين بهر لايتناهي
را مي بيند ديگر کمتر دلش مي آيد وقت هايش را در غير از او مصرف کند و نکته ديگر اينکه اگر مي خواهي در زندگي موفق با شي اگر مي خواهي راحتي را در دنيا بيابي اگر مي خواهي لذت مناجات با خدا را بچشي و اين تو فيق را به تو بدهد حتماً در دل شب با خداي خودت سخن بگو ,مناجات نيمه شب را هرگز ترک نکن که هر چه بر کات خدا است خدا آن نيمه شبها به انسان مي دهد.
فراموش نکن انسان خلق شده براي طا عت بيشتر وطاعت است که انسان را به کمال شکوفايي مي رساند و در خا نواده سعي کن به شوهرت زياد مهر و محبت کني و فرمانش را ببري ,چون حکم خدا اين است که جهاد زن در خانه اين است و بچه داري و کمک به شوهر خود نمايد.
اما تو خواهر ديگرم :
تويي که اميد وارم زينب گونه, زينب با شي و تويي که اميد دارم خدا محبت زياد به شما بکند و اميد وارم درجه خوبي نزد خداوند متعال کسب کني.
چند نکته لازم است به تو بگويم يکي فراموش نکن انساني دراين دنيا موفق است که اهل عمل باشد ,يعني اگر علم پيداکرد عمل خوب است حتماً عمل کند و اگر عمل کند پله بعدي را بالا مي رود و اگر اهل عمل نباشد در مکان خودش باقي مي ماند, يعني وقتي تو مثلاً فهميدي نماز شب خوب است مبادا آن را ترک کني که اگر ترک نکردي خيرات بز رگي به تو ميرسد و بيشتر از هر چيز در هر عملي که انجام مي دهي خلوص را بايد رعايت کني که امر خالص باقي مي ماند و از خداوند طلب مغفرت براي جميع مسلمين بنما و در دعا هايت مثل فاطمه (س) هميشه ديگران را شريک کن که صد در صد اين دعا زودتر به اجابت مي رسد .
عفت نفس و پاکي و صفاي باطن مواردي است که باعث مي شود استعداد هاي نهفته انسان شکو فا شود واگر خباثت در نفس انسان باشد حتماً در همان محدوده حيواني باقي مي ماند و به ميزاني که انسان پاک شود همان اندازه شکوفا مي شود.
اما تو برادر کو چکم مهدي:
تأکيد زيادي دارم به تو يکي در مورد خودت وتکاليفت؛ سعي کن حتماً نمازهايت رابه جماعت بخواني،کسي که خودش را مقيّد به جماعت رفتن کند، خدا خيلي اورا کمک مي کند،سعي کن حتماً نمازهايت را به جماعت بخواني، با بچه هاي مسجد محله مان رفت وآمدکن، ودر مورد پدرومادر خيلي مراعات کن، مبادا ناراحتشان کني، مبادا حرف تندي بزني ,مبادا حرفي بزنند وتو گوش نکني،اينها حق بزرگي به گردن ما دارند،آن وقتي که ما بي پناه وضعيف وکوچک بوديم اينها ما را پناه دادند پس حالا که ما بزرگ شده ايم بايد فرمانبرشان باشيم .خدا گفته احسان کنيد وچون امري راخدا دوست داره حتماً بايد انجام دهيم اگر انجام دهيم خدا به ما کمک خواهد کرد و مخصو صاً از تو خواهش مي کنم درسهايت را خوب بخواني و تو بايد طوري پيش بروي که جاي من را بگيري. خلائي که پيش مي آيد تو پر کني ,سعي کن که آن طوري که خدا دوست دارد زندگي کني, آن زندگي لذّت بار مي شود که براي خدا باشد.
ديگر که آن خواهر کوچولويم حتما ً وقتي بزرگ شد به او بگوئيد من را ياد بياورد.
خيلي خوشحال مي شود که برادري داشته که در راه خدا شهيد شده .فقط از حالا عادتش بدهيد به نماز به طا عت خدا به اينکه دوست داشته با شد امر و خير و صلاح را وهميشه بدانيد مجسمه خير و صلاح و خيرات اهل بيت هستند و خدا مقرر کرده ما از اين راه به نزد او برويم ونزديک بشويم.

 

 


 

خاطرات
علي محمدي:
همراه شهيد اکبرزاده نيروهاي عمل کننده را دنبال مي کرديم .حاج آقا وقتي به شهدايي که روي زمين افتاده بودند مي رسيد،دست به سر وصورت آنها مي کشيد وخود را متبرک مي کرد وبا غبطه با آنها سخن مي گفت، وقتي به خط رسيديم، درگيري خيلي شديد بود. با خطراتي که تهديدش مي کرد صدمتر از خاکريز فاصله گرفت وزير آتش مستقيم دشمن آنقدر دعا کرد وسجده نمود تا خط دشمن شکسته شد وراه باز شد.

محسن کريمي:
با رايج کردن صلوات، غيبت، تهمت وگناهان ديگر رادر لشگر ريشه کن کرده بود،در تمامي جلسات رزمندگان را به وحدت دعوت مي کرد. درتمامي آموزشها،مانور، راهپيمايي هاي شبانه وروزانه، شنا وغواصي در کنار بچه ها شرکت مي جست وچنان شوخ طبع بود که با حضورش خستگي رااز بچه ها دور مي کرد .در عمليات نيز مثل ساير نيروها سلاح به دست مي گرفت وبه قلب دشمن مي زد.ايشان به حاج آقا صلواتي مشهور شده بود.

مجيد فرجي:
در محضر شهيد کاوه نبيري وحاج آقا اکبرزاده بوديم،ايشان درمورد اثرات جسمي وامور معنوي از جمله نماز شب صحبت مي کردند، يکي پرسيد به اين ترتيب شما بايد از اين جمع چه کسي اهل تهجّداست، حاج آقا جواب مثبت دادند ولي از معرفي وي خودداري کردند وفرمودند شايد راضي نباشد. و گفتند اولين کسي که از در سنگر داخل شد هيچ وقت نماز شبش تا به حال ترک نشده و در همين موقع شهيد ناصر فيضي که شهره تمام لشگر بو دند به تهجد معرفي شدند که همگي صلوات فرستادند.

احمدآقاباقري:
براي عمليات کربلاي 4آماده مي شديم وحاج آقا مقداري زيادي تسبيح وعطر به من دادند تا به گردانهاي امام حسن وامام حسين(ع)برسانم در حين انجام اينکارمتوجه شدند که گردان امام حسن در مرحله اول وارد عمل نمي شود، لذا به سرعت خود را به گردان امام حسين وکوثر که از خط شکنان بودند رساندند ودر آنجابودند تا به شهادت رسيدند.

عباس حبيبي:
قبل از جنگ در تعطيلي حوزه به محل مي آمد واز بعد از نماز صبح تا قبل ازنماز مغرب در مسجد محل به برپايي کلاسهاي متعدد براي افراد مختلف با شرايطي خاص اقدام مي کرد وبين کلاسها به مطالعه کتب خودش در مسجد مي پرداخت. اين همه پشتکار وجديّت از يک نفر تمام افراد محل را متحيّر کرده بود.

ناصرابراهيمي:
براي اولين بار به جبهه اعزام شده بودم، بعد از نماز حاج آقا آمدند واولين کلام ايشان اين بود: برادران عزيز هر کس به جبهه آمده که فردا در محل، جبهه رفتنشرا به رخ مردم بکشد از همين جا برگردد چون ضرر جبران ناپذيري مي کند واين کلام چنان بر دل من نشست واثر عميقي داشت که دائماً به فکر اخلاص بيشتر در جبهه بودم.

سيد رضا سيّدي:
در کربلاي 4کار با مشکل مواجه شده بود به اصطلاح منطقه قفل شده بود .دراين موقع شهيد اکبرزاده با اصرار از شهيد نبيري خواست که به همراه من به نزديکترين منطقه به دشمن بيايد وتدبيري بيند يشيم .حاج آقا تصميم گرفتند که سنگري را که مانع الحاق بود نابود نمايد،لذا مهمات زيادي برداشت وبه طرف سنگر حرکت کرد، به او گفتم حاج آقا عمامة تان رابر داريد گفت نه بهتر است باشد.تا بچه ها روحيه بگيرند وبدانند روحانيّت اين جا هم پيشتاز است. بعد از مدتي برگشت وگفت مهمات من تمام شد مقدار ديگري نارجک بر داشت واصرار داشت، که دو نفر با او بروند تا از سه طرف سنگر دشمن را مورد حمله قرار دهند در هر صورت براي بار دوم در جلو چشم تمام رزمندگان با اقتدار به سنگر تيربار زد و ضمن انهدام آن خودش نيز به فيض عظماي شهادت رسيد.

عبدا... حسيندوست :
قبل از کربلاي 4يک دوره مسابقه بين بچه ها گذاشته بود ومن خيلي سريع احاديث وآيات مسابقه را حفظ کردم وپيش ايشان رفتم وبعد از چند سؤال که متوجه شد خوب حفظ کرده ام يک شيشه عطر به من داد گفتم: کم است گفت:چه مي خواهي، گفتم: شفاعت. با شنيدن اين مطلب خيلي منقلب شد وگفت :متقابلاً. پذيرفتم واز او خدا حافظي کردم.

احمدلو:
در توپخانه لشگر در عمليات والفجر8انجام وظيفه مي کردم وشدت بمبارانهاي هوايي دشمن مشکلات زيادي براي ما بوجود آورده بود .يک روز لندرور تبليغات کنار مقر توپخانه ايستاد وشهيد اکبرزاده پياده شد وبعد از احالپرسي گفت: بچه ها بياييد دعا کنيم چون در اينجا خدا حتماً دعاي شما را مستجاب مي کند، حاج آقا جلو دعا مي کردند وما پشت سر ايشان آمين مي گفتيم. يکي از دعاهايش اين بود که، خدايا اين هواپيماها مخلِّ آسايش اينان شده است با آتش قهر خودت سرنگونشان کن، در همين لحظه متوجه شدم يکي از هواپيماهابا آتش پدافند رزمندگان سقوط کرد وخلبانش را به اسارت گرفتيم وهمگي حاج آقا را در آغوش گرفتيم.

باقر لک زايي:
شهيد حجه الاسلام اکبرزاده مدتي مسئول عقيدتي لشگر بود وبه تمام مقرهاي لشگر در خط عقبه سر مي زد واز تک تک بچه ها وبه خصوص فرمانده گردانها تعهّد مي گرفت که خودش ونيروهايش حداقل000/100 يکصدهزار صلوات بفرستند، وقتي سؤال شد که چرا اينقدر به صلوات توصيه مي کني، گفت براي اين که اين لبهاي مبارک دائماً ذکر خدا بگويند وروحيه معنوي آنها بيشتر شود وخداي نکرده ملائک خدا در روي زمين دنبال غيبت وتهمت نروند.

آنچه راکه موعظه مي کرد قطعاً به همه آنها عمل مي کرد، هنگامي که به کلمه شهادت مي رسيد، تمام وجودش را عشق به خدا پر مي کرد ومي خواست با شهادت عشق خويش به معبودش را اثبات کند واين چنين نيز شد. حاج آقا هميشه نماز شبش را به نماز صيح متصل مي کرد.

 


 

 


آثار منتشر شده درباره ي شهيد
سخن از اسطوره تقوي وفضيلت و نمونه ايثار و جانبازي وتجسم اخلاق وعرفان ومظهر تعهّد وعشق وخلوص است . سربازي حقيقي وپيروي صادق در مکتب قرآن واهل بيت(ع)است.
شهيد حجت الاسلام اکبرزاده،اين چهره محبوب ودوست داشتني و يارآشناي بسيجيان و دوست صميمي و والامقام سنگرنشينان اسلام، اين هادي ومرشد، واين مربي وناصح، که ارشادها وراهنمايي هايش هنوز که هنوز است در قلوب واذهان جاي دارد وخاطرات شکوهمندش هرگز فراموش نخواهد شد.
در اراک وقم به تحصيل علوم ديني وفقهي اشتغال داشت، اما به علت عشق وعلاقه سرشار به جبهه ورزمندگان اسلام، بعد از عمليات خيبر به جبهه رفت و در گردانهاي رزمي و زرهي در کنار رزمندگان حضور داشت وبه سؤالات آنان پاسخ مي داد ومسائل عقيدتي وديني آنان را رسيدگي مي کرد.رزمندگان هم نسبت به اوانس شديدي داشتند.
او به راستي عارف به الله وعاشق امام حسين(ع) وشيفته اهل بيت عصمت طهارت(ع) بود،عالمي بود، عامل؛ وطلبه اي بود وارسته از دنياووابسته به الله ومعنويات، ذکر او مدام صلوات وزيارت عاشورا ودعاي توسل بود. هنوز مناجات پرسوز او در حسينيه لشگر 17علي ابن ابي طالب (ع)به گوش مي رسد. ودر گوش رزمندگان آينده نهضت جهاني اسلام طنين انداز است.
در عمليات و الفجر 8 و کربلاي 1 و کربلاي 4 نقش فعال و بسيار مؤثر داشت ..با اينکه او مسئول عقيدتي لشگر بود وکارش اقتضا مي کرد در عقبه جبهه باشد اما با اصرار زياد با گريه و با التماس از فرماندهان لشگر خواست که به او اجازه دهند در عمليات کربلاي 4 شرکت کند.ا و با آن حالات معنوي و وصف نا پذير و چهره ملکوتي و آما دگي براي حضور در محضر دوست در صف دلير مردان اسلام قرار گرفت وبعد از يورش مردانه اي که بر سپاه دشمن برد ,شهادت را که بالا ترين آرزو ي او بود در آغوش گرفت و ميهمان مولا و معشوق خود حضرت ابا عبدالله الحسين (ع)شد.
با شهادتش قلب همه آ شنا يان و بسيجيان مخلص را آتش زد . فراق او بسيار غمبار و دشوار بود او رفت ولي مرام او و توسلات و تو جهات و حالات خاصي که داشت همواره
راهگشا و مرشد آيندگان خواهد بود.
روحش متعالي و مقامش در جوار اولياء الله والا تر باد
از عرش نداي ربنا مي آيد آواي خوش خدا خدا مي آيد
فرياد که واکنند درهاي بهشت مهمان خدا زکربلا مي آيد
ستاد بزرگداشت مقام شهيد



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مرکزي ,
برچسب ها : اکبرزاده , حجت الاسلام مجتبي ,
بازدید : 216
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 3,257 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,712,358 نفر
بازدید این ماه : 4,001 نفر
بازدید ماه قبل : 6,541 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 4 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک